جهانگير كوثري
ديدار دوستانه دو تيم ملي فوتبال ايران و آلمان بازتاب گسترده اي در سطح اروپا و آسيا داشته است. شايد هيچ زمان يك بازي تداركاتي و دوستانه براي فوتبال ما اين اندازه مهم و هيجان انگيز نبوده است و به دليل حضور آلمان كه يكي از قدرت هاي بزرگ اين رشته در جهان و قاره اروپاست، ابعاد تبليغاتي اين ديدار گستره بيشتري پيدا كرده است.
استقبال ايراني ها و آلماني ها از اين بازي در تاريخ فوتبال ما لااقل بي نظير بوده است. امروز در ورزشگاه آزادي ، تيم ملي آلمان با تمام بازيكنان اصلي خود و براي انجام يك بازي جدي و مهم در مقابل تيم ملي فوتبال ايران قرار مي گيرد. تيم ملي ايران چهار روز بعد از اين بازي در يك بازي سرنوشت ساز بايد در دوحه قطر با تيم ملي اين كشور روبه رو شود. هر نتيجه اي كه از بازي با آلمان بدست آوريم، از نظر بافت تيمي و پيدا كردن اسكلت واقعي و ياران ثابت براي ما بسيار ارزشمند خواهد بود. براي تمام تيم هاي جهان در شرايط امروزي ديگر چهره هيچ تيمي پوشيده و پنهان نيست، هم ما قطر را خوب مي شناسيم و هم قطر فوتبال ما را از ريشه مي شناسد. بازي امروز با آلمان در واقع تسويه آخري تيم ملي و بدست آوردن اسكلت اصلي است. بايد بازي آلمان و ايران را ديد. در صفحه ۱۳ امروز فوتبال آلمان را از ريشه مورد ارزيابي و معرفي قرار داده ايم كه خواندني است.
مرداني كه ديرك دروازه ها را روي دوششان حمل مي كردند، واقعاً وجود داشته اند! اثبات اين موضوع قبل از صحبت در مورد فوتبال آلمان و تولد پرزحمت و مشكل آن، ضروري به نظر مي رسد. چون امروز از نظر نسل جوان، كار آنها مسخره است، مرداني از دوران فوتبال پارينه سنگي.
البته خنده خودپسندانه جوانان هم قابل درك است. با توجه به ميليونها مؤسسه مدرن فوتبالي، ماجراهاي سالهاي تشكيل فوتبال به عنوان يك افسانه به نظر مي آيد. فوتبال هم به مانند اتومبيل و هواپيما به سرعت زمان را درنورديد. يك شاعر با نگاه تيزبين خود اين موضوع را پيش بيني كرده است. يوزف روت در سال ۱۹۲۹ در يكي از آثار ناتمام خود به نام پيشگوي خاموش، آينده اي را پيش بيني كرد كه علائم آن هواپيما و فوتبال به جاي داس و چكش بودند.
پيش بيني هاي روت واقعاً درست از آب درآمد، چون در سال ۱۹۲۹ در آلمان ۷۹۵۹ باشگاه فوتبال با مجموع ۹۸۶۰۴۶ عضو وجود داشت كه اكثر اين اعضا را كارگران و كارمندان بانك تشكيل مي دادند.
ويروس فوتبال كه از جزيره بريتانيا به طرف آلمان حركت كرده بود، در چهل سال اخير قرن گذشته، در مدارس پراكنده شد. ورزش كردن، ويژه طبقه ممتاز جامعه بود و مردم از ورزش هر چيزي را استنباط مي كردند، الا فوتبال را كه انجام آن تقريباً در همه جا قدغن بود. نياز به شخصي بسيار روشنفكر و پيشرو بود تا اين ورزش خاص را به عموم مردم عرضه كند. اين شخص در دبيرستان مارتينو كاترنيئوم برانشوايگ پيدا شد، يك پروفسور كه نامش كنراد كوخ بود. وي در سال ۱۸۷۴ باشگاه فوتبال دانش آموزان را تأسيس كرد و اين اولين باشگاه فوتبال در سرزمين آلمان بود. اين پروفسور قوانين فوتبال انگليس را به آلماني ترجمه كرد و نام آن را گذاشت، «قوانيني در مورد بازي فوتبال» و از اين رهگذر پدر تمام داوران آلماني نيز شد. وي حتي قوانيني را خود به قوانين قبلي اضافه كرد.
تعداد بازيكنان فوتبال از آن زمان افزايش يافت، اما مقاومت و مخالفت با اين ورزش كاهش نيافت.
علت اين امر را تاريخ نويسان با شرمندگي نوشته اند. در اصل فوتباليست ها با ناسزا مواجه مي شدند، چون آنها غيرآلماني كار مي كردند و همان كاري را مي كردند كه انگليسي ها اختراع كرده بودند.
در آغاز دهه ۸۰ در شمال آلمان اولين باشگاههاي مهم و برجسته تشكيل شدند. باشگاه فوتبال برمن و باشگاه ورزشي هامبورگ در سال ،۱۸۸۰ اف. فا هانوفر در سال ۱۸۸۱ و باشگاه كريكت برلين در سال ،۱۸۸۳ در اين باشگاه در اصل انگليسي هاي مقيم برلين بازي مي كردند. برلين مركز بازي فوتبال بود. حتي در سال ۱۸۹۰ اتحاديه بازيكنان فوتبال آلمان در اين شهر تأسيس شد. تنها فروشگاه ورزشي آلمان هم در برلين بود.
در سال ۱۸۹۳ گئورگ دملو برليني خواستار تأسيس اتحاديه سراسري فوتبال آلمان شد، ولي تنها عده كمي از آن استقبال كردند و تلاش بعدي وي هم موفقيتي به همراه نداشت، زيرا باشگاهها متحد نبودند و در مورد رياست در اين اتحاديه اتفاق نظر نداشتند. در سال ۱۸۹۳ «اتحاديه فوتبال جنوب آلمان» تشكيل شد و خيلي زود اين اتحاديه با برليني ها متحد شد، اما از آنجايي كه برليني ها تقاضا داشتند كه در اساسنامه ثبت شود كه برلين «هميشه» محل تشكيل اتحاديه هاي جديد باشد، آنها هم پا را پس كشيدند.
اولين رئيس اتحاديه فوتبال جنوب آلمان، يك روحاني انگليسي به نام آرچيبالد اس.وايت بود كه در بادن بادن زندگي مي كرد.
در كارلسروهه والتر بنزه مان «كارلسروهر كيكرز» را بنا نهاد و چون اولين تيم فوتبال وطني بود فوتباليست هاي اين تيم به مسابقاتي در بلژيك، فرانسه، مجارستان، سوئيس، هلند و انگليس اعزام شدند. اين تيم در اغلب اين مسابقات پيروز شد و به زودي نام خود را در «قهرمان تازه » نهاد. در خواست بنزه مان براي اينكه كه تمام باشگاههاي قاره با يكديگر مسابقه بدهند، باعث شد كه وي را پدر بيشتر مسابقات بين المللي بنامند، زيرا در آن زمان كاري كه وي سعي داشت انجام دهد، چيزي غير از جام اروپايي فعلي نبود.
بنزه مان تيم هاي منتخب را به انگليس برد و اولين فوتباليست هاي آلماني را به پاريس برد و در سال ۱۸۹۹ اولين تيم انگليسي را براي بازي به برلين، پراگ و كارلسروهه برد. آن موقع وي ۲۶ ساله بود. در سال ۱۹۰۶ به انگليس رفت و در سال ۱۹۲۰ به آلمان برگشت و پس از رسيدن به ارثيه اي قابل توجه، مجله فوتبال «كيكر» را منتشر كرد و بدين ترتيب وسيله اي براي نفوذ در جريانات فوتبال به دست آورد. او آن زمان از كيكر به عنوان صداي اروپا استفاده مي كرد. در سال ۱۹۳۴ به تبعيدگاه سوئيس پناه برد و در همانجا كه متولد شده بود درگذشت. وي هنگام مرگ، بيست فرانك در جيبش داشت.
او توانش را در فوتبال،در «كيكر» و در اين ايده به كار گرفت كه يك بازي مرزها را در نوردد، پيش داوري ها را بشكند و تا جاي ممكن بتواند مردم را تغيير دهد. تيم منتخب بنزه مان در ۲۳ نوامبر سال ۱۸۹۹ در برلين ۱۳ بر ۲ از انگليس شكست خورد، يك روز بعد تيم نتيجه بهتري گرفت و ۱۰ بر ۲ باخت و در ۲۸ نوامبر در كارلسروهه به نتيجه ۷ بر صفر دست يافت. دو سال بعد دوازده مرد براي ديدار متقابل پا به جزيره گذاشتند. در مقابل تيمي منتخب از آماتورها ۱۲ بر صفر و در مقابل تيم حرفه اي ها ۱۰ صفر شكست خوردند.
اين پنج ديدار بسيار قديمي در هيچ كدام از آمارهاي فدراسيون فوتبال آلمان ديده نمي شود، چون در سال ۱۸۹۹ فدراسيون فوتبال آلمان هنوز تاسيس نشده بود. البته در بدور تأسيس نيز همه موضوعات فوتبالي در اين فدراسيون ثبت نمي شد.
در ۳۰ جولاي سال ۱۸۹۹ كارشناسان و دست اندركاران در يك جشنواره ورزشي در لايپزيگ در مورد «موضوع داغ» فوتبال صحبت كردند. پروفسور دكتر لندنفلد در نظر داشت كه براي اتحاد بين بازيكنان فوتبال كاري انجام شود. لايپزيگي ها مأموريت يافتند كه روز عمومي فوتبال آلمان را تدارك ببينند.
چند اتحاديه فوتبال وجود داشت و در اصل همه فكر مي كردند كه اتحاد بين آنها انجام شده است اما هيچ كس نمي خواست شروع به اين كار كند، همه از از دست دادن احتمالي استقلالشان مي ترسيدند، همين ترس را نمايندگان۸۶ باشگاه با خود در ۲۸ ژانويه به لايپزيگ بردند. ساعت ۳۰/۸ قرار بود مجمع آغاز به كار كند اما تا ساعت ۴۰/۱۰ همه در مورد مفهوم اين گردهمايي بحث مي كردند. پس از دو ساعت بحث و جدل بي نتيجه چهار نفر از شركت كنندگان براي تأسيس فدراسيون فوتبال آلمان تقاضانامه اي نوشتند. اين اقدامي زيركانه و به منزله اولتيماتومي به ۸۶ نماينده حاضر بود؛ يا همه چيز و يا هيچ چيز. در آن موقعيت تنها ۲۲ نفر به هيچ چيز رأي دادند.
دكتر براندايس پيشنهاد كرد كه نام اتحاديه جديد را فدراسيون همگاني فوتبال آلمان بنامند، اما والتر بنزه مان نام «فدراسيون فوتبال آلمان» را پيشنهاد كرد كه با رأي اكثريت حضار به تصويب رسيد. فدراسيون فوتبال آلمان (DFB) از همان ابتداي تشكيل شروع به رشد كرد به طوري كه مي توان تاريخ فوتبال آلمان را با ارقام زير ديد:
۱۹۰۴: ۱۹۴ باشگاه و ۹۳۱۷ عضو
۱۹۱۰: ۱۰۵۳ باشگاه و ۸۲۳۲۶ عضو
۱۹۱۴: ۲۲۳۳ باشگاه و ۱۸۹۴۹۴ عضو
۱۹۲۰: ۳۰۸۷ باشگاه و ۴۶۷۹۶۲ عضو
۱۹۳۰: ۷۹۵۹ باشگاه و ۹۸۶۰۴۶ عضو
۱۹۵۰: ۱۳۰۱۴ باشگاه و ۱۳۰۶۷۵۶ عضو
۱۹۷۰: ۱۶۴۵۳ باشگاه و ۲۷۹۴۳۰۶ عضو
۱۹۸۰: ۱۸۴۳۵ باشگاه و ۴۲۳۶۰۷۲ عضو
تازه در سال ۱۹۰۳ بود كه اولين مسابقات قهرماني آلمان انجام شد. در آن دوره آخرين بازي بين تيم هاي لايپزيگ و پراگ انجام شد كه به پيروزي ۷ بر ۲ لايپزيك انجاميد. اين بازي بيش از ۵۰۰ تماشاگر داشت. از آن پس اولين تيم هاي بزرگ سر برآوردند. لايپزيگ، برتيانيا برلين، كارلسروهه اف.فا، يونيون برلين، ويكتوريا برلين، دويسبورگ، هولشتاين كيل.
اولين بازي ملي آلمان نيز در ۵ آوريل ۱۹۰۸ در بازي در برابر سوئيس بود كه با نتيجه ۵ بر ۳ به نفع سوئيس خاتمه يافت در سال ۱۹۲۰ ممنوعيت بازي فوتبال در مدارس لغو شد.
در ۱۴ آوريل ۱۹۱۱ در برلين تيم ملي آلمان در برابر انگليس به تساوي ۲ بر ۲ دست يافت.
مولر، تازه واردي از كيل هر دو گل آلمان را به ثمر رساند، گل هايي كه مي توان ادعا كرد از لحاظ بين المللي به همان اندازه ارزش داشت كه گلهاي هلموت ران در فينال جام جهاني ۱۹۵۴ مقابل مجارستان تا مدتهاي مديد اين پيروزي تنها موضوع قابل ذكر بود.
وقتي در سال ۱۹۱۴ آتش جنگ برافروخته شد، فدراسيون فوتبال در مجموع ۳۰ بازي ملي براي تيم ملي اين كشور ترتيب داد كه آنها فقطدر شش نبرد به پيروزي دست يافتند. علت ناكامي هاي تيم ملي اين بود كه اين تيم تركيبي از ۱۱ بازيكن برتر آلمان نبود، بلكه چون هر اتحاديه محلي مي خواست نماينده اي در تيم ملي داشته باشد، تركيب اين تيم كاملاً توافقي بود.
پس از جنگ بيشتر زمين هاي فوتبال كاربري كشاورزي پيدا كرده و در آنها سيب زميني كاشته مي شد. كفش و توپي هم در كار نبود. اما هميشه جواناني بودند كه مي خواستند فوتبال بازي كنند.
فدراسيون تلاش داشت تا تماس هاي بين المللي را دوباره احيا كند. اما فقط سوئيس و سوئد مخالفتي با اين امر را نداشتند. سوئيس كفش و توپ فوتبال به آلمان فرستاد و تيم هاي آلتونا ۹۳ و اف.ث. نورنبرگ براي انجام مسابقه راهي سوئد شدند. اما انگليس و بلژيك در سال ۱۹۲۰ در فيفا پيشنهاد كردند كه فدراسيون فوتبال آلمان منحل شود. پارلمان فدراسيون جهاني فوتبال اين پيشنهاد را نپذيرفت و در سال ۱۹۲۰ در سوئيس اولين بازي ملي پس از جنگ را در مقابل آلمان برگزار كرد. به همين علت بلژيك ديدار آتي خود با سوئيس را لغو كرد. هر روز جوانان زيادي به باشگاههاي فوتبال روي مي آوردند. اما هيچ امكاناتي در اختيار فدراسيون و باشگاهها نبود. تورم فزاينده ناشي از جنگ نيز فدراسيون را دچار فقر ساخته بود. تماشاچيان كمتر شدند، برنامه بازي ها كاهش يافت، نزديك بود ارتباط بين رهبران فوتبالي از بين برود. اما استقبال از باشگاهها كم نشد. توليدكنندگان تجهيزات ورزشي سعي داشتند به آنها كمك كنند. ۱۵۰۰۰ جفت كفش ورزشي و ۷۰۰۰ توپ به طور رايگان در اختيار فدراسيون قرار داده شد. اما فدراسيون با وجود تمام مشكلات، قدرت خود را حفظ كرد. اولين جشن سالگرد تأسيس آن نيز در سال ۱۹۲۵ در لايپزيگ برگزار شد. در سال ۱۹۲۷
برلين به عنوان مقر اين فدراسيون برگزيده شد.
تاريخچه فوتبال آلمان
و فدراسيون در سپتامبر سال ۱۹۳۸ به برلين نقل مكان كرد. و از آن به بعد به وضوح حالت مدرن پيدا كرد. آنها انتشار مجله اي مخصوص جوانان را طرح ريزي كردند، جايي را براي تبليغات ترتيب دادند كه بايد به توليد آگهي براي مطبوعات، راديو و فيلم مي پرداخت. در آخر هم يك مربي براي تيم ملي انتخاب كردند. اين مرد «اوتو نرتس» نام داشت و در طي شش دهه تنها سه جانشين به نام هاي هربرگر، شون و دروال داشت.
در باشگاههاي آلمان فوتبال سطح بالايي بازي مي شد، اما تيم ملي بيشتر از پيروزي با شكست مواجه مي شد. آخرين ديدار نهايي قبل از جنگ را فورت و لايپزيگ برگزار كردند كه پس از وقت اضافه، ۳ بر ۲ به سود فورت به پايان رسيد و بدين ترتيب فصل رويايي فوتبال آلمان آغاز شد. زيرا از سال ۱۹۲۰ تقريباً به مدت ده سال نورنبرگي ها و فورت ها در قله فوتبال آلمان جاي داشتند.
آن زمان، زمان ظهور اولين ستاره هاي بزرگ بود كه تنها پدر بزرگ همه آنها ماكس بروينيگ از كارلسروهه بود. فوتبال در مدت بيست سال بازيهاي بزرگي را تجربه كرد. ۵۰۰۰۰ تماشاگر و حتي ،۶۰۰۰۰ كه باعث ثروتمند شدن باشگاهها شدند تا بتوانند براي بازيكنان خود تمرينات و نيز زندگي تقريباً حرفه اي را فراهم كنند.
كار اوتو نرتس در پايان دهه بيست آغاز شد. در سال ۱۹۲۸ تيم ملي در شش مسابقه، صاحب چهار پيروزي و دو شكست شد كه به وضوح آمار خوب و مثبتي بود. در المپيك آمستردام اما، پس از شكست ۴ بر ۱ در مقابل اروگوئه كه بعداً قهرمان اين رقابتها شد، از دور مسابقات خارج شد.
كم كم باشگاهها پذيرفتند كه به بازيكنان خود پول بدهند. شالكه، فورتنا دوسلدورف و ويسبورگ تقاضاي بازيكنان را مبني بر پرداخت پول به آنها قبول كردند. البته حرفه اي گري از مدتها قبل شروع شده بود، در همان سال اول تأسيس به بازيكنان تذكر داده شد كه تقاضاي هزينه سفر از دو باشگاه به طور همزمان ممنوع مي باشد. در سال ۱۹۳۰ فدراسيون در درسدن حمايت دائمي از فوتبال حرفه اي را رد كرد، اما اين حق را كه بر كار بازيكنان حرفه اي كنترل داشته باشد، براي خود حفظ كرد.
|
|
اما به جاي فوتبال حرفه اي در ۳۰ ژانويه نازي ها آمدند. آنها ورزش را در اختيار خود گرفتند. فدراسيون گرچه آزادي خود را از دست داد، اما اتحاد خود را حفظ كرد. حكومت رايش سوم از ورزش به عنوان وسيله اي براي تبليغات استفاده مي كرد. بين سال ۱۹۳۳ و فروپاشي رايش سوم، تيم ملي آلمان ۱۰۵ بازي ملي انجام داد، ولي مكان سوم جام جهاني ۱۹۳۴ در ايتاليا، تنها پيروزي بزرگ آنها باقي ماند. بازيهاي المپيك ۱۹۳۶ در برلين با شكست آلمان در اولين ديدار با نتيجه ۲ بر ۰ برابر نروژ همراه بود. در جام جهاني ۱۹۳۸ نيز در پاريس تيم آلمان تحت رهبري جانشين نرتس، سپ هربرگو كه نماينده آلمان بزرگ بود، ۴ بر ۲ از سوئيس شكست خورد.
از آن تيمي كه در سال ۱۹۳۴ در ناپل با پيروزي ۳ بر۲ بر اتريش به مقام سوم جهان رسيد، در سالهاي بعد تيمي تكامل يافت كه در ۱۶ مه ۱۹۳۷ در براسلاو، ۸ بر ۰ دانمارك را شكست داد و از آن به بعد به عنوان «تيم براسلاو» ناميده شد، اين تيم به همراه تيمي كه در سال ۱۹۵۴ قهرمان جهان و تيمي كه در سال ۱۹۷۲ قهرمان اروپا شد، بهترين تيمهاي تاريخ فوتبال آلمان هستند.
در ۴ نوامبر سال ۱۹۴۵ با امتياز ويژه يك سرهنگ دوم آمريكايي به نام جكسون، اولين دوره بازيهاي «اوبرليگاي جنوب آلمان» شروع شد. در فوريه ۱۹۴۷ دست اندركاران فوتبال آلمان از مناطق مختلف در اسن گردهم آمدند تا در مورد موضوعات ورزش حرفه اي و ماليات ها مشورت كنند. در ۱۰ آوريل در فرانكفورت «هيأت فوتبال آلمان» شكل گرفت. شش ماه بعد آمريكا، انگليس و فرانسه اتحاد خود را مكتوب كردند. منطقه سابق آلمان شرقي در سال ۱۹۴۸ از قسمت غربي آن جدا شد. چهار سال پس از فروپاشي رايش سوم، هر دو بخش آلمان از لحاظ ورزشي كاملاً از هم دور افتادند. در هر دو سال پاياني جنگ، درسدنر اس.سي قهرمان شد. مثل ۳۳ قهرمان قبلي، جام قهرماني ۱۰۰ سانتيمتري را كه نامش «ويكتوريا» بود. به خانه بردند. مجسمه زني از جنس برنز ساخته پروفسور راوخ در سال ۱۹۰۳ كه بالهايي مثل فرشتگان داشت و با تاجي از زيتون بر سر، روي تخته سنگي نشسته بود.
در سال ۱۹۴۵ در حين يك حمله هوايي به درسدن كه باشگاه درسدن را ويران كرد، توسط يكي از اعضاي باشگاه ويكتوريا از زير آوار بيرون كشيده و آن را در خانه اش پنهان كرد. يك سرباز ارتش سرخ آن را پيدا كرده و با خود برد. هوادار فوتبال درسدن به كمك فرمانده شهر، جام را آزاد ساخته و دوباره آن را پنهان كردند. وقتي در سال ۱۹۴۹ اولين ديدار پاياني پس از جنگ بين تيمهاي بوروسيا دورتموند و فا.اف. آرمانهايم در پيش بود، مردي نزد هلموت شون در برلين شرقي آمد. اين غريبه خود را به عنوان فرستاده باشگاه بوروسيا دورتموند جا زد و گفت كه به من سفارش شده است كه ويكتوريا را ببرم. شون آن مرد را به درسدن فرستاد. او در آنجا محافظان ويكتوريا را پيدا كرد و براي آنها توضيح داد كه شون و هيأت ورزشي منطقه تحت اشغال شوروي او را فرستاده اند تا جام را با خود بياورد. آن را دريافت كرد و با خود به راه آهن برد و چون صبح روز بعد يك قطار به سمت اشتوتگارت مي رفت، جام را به صندوق امانات سپرد.
مقامات برلين شرقي از اين دزدي آگاه شدند و پليس جنايي را مطلع كردند. پليس شروع به جستجو كرد و بهترين شيء مربوط به فوتبال آلمان تا آن زمان را يافت و مرد دورتموندي را دستگير كرد. و تنها پس از پايان ديدار نهايي او را آزاد كرد. از آن زمان ويكتوريا جايي در برلين شرقي است. اما ديگر نه به عنوان ياد و خاطره اي از قهرماني هاي قديم. آلمان و فوتبالش پس از جنگ دچار فقر و محروميت شديدي شدند. مردم گرسنه بودند، باشگاههاي بزرگ آن زمان بازگشت خود را اعلام مي كردند، به ايالتهاي مختلف مي رفتند و در كنار كشاورزان براي دريافت يك سبد سيب زميني يا يك تكه گوشت خوك بازي مي كردند.
پس از جنگ جهاني اول، تحريم فوتبال آلمان دو سال به طول انجاميد و پس از سال ۱۹۴۵ پنج سال طول كشيد، در كنگره فيفا در سال ۱۹۵۰ در ريو، سوئيس، انگليس و اتحاديه آلماني- آمريكايي فوتبال از ورود مجدد فدراسيون فوتبال آلمان به فيفا حمايت كردند. شهرهاي سوئيسي بازل، سنت گالن و زوريخ در سال ۱۹۴۸ تحريم هاي فدراسيون جهاني را شكستند و به مصاف تيمهاي كارلسروهه، اشتوتگارت و مونشن رفتند.
در پاييز ،۱۹۵۰ فدراسيون فوتبال آلمان دوباره وارد فيفا شد و بلافاصله در ۲۲ نوامبر شهر اشتوتگارت اولين ديدار ملي را تجربه كرد. باز هم سوئيسي ها آغاز كردند. تيم ملي آلمان با پنالتي بوردنسكي ۱ بر ۰ پيروز شد. مربي تيم، هربرگر شروع به تشكيل تيمي سيستماتيك كرد و مي خواست آن را به بهترين تيمي تبديل كند كه تا آن موقع با پيراهن آلمان به ميدان رفته بود. وي تيم را حول محور شخصي شكل داد كه او را در سال ۱۹۴۰ به تيم ملي آورد و او را تضميني براي پيروزي هاي آينده مي دانست: فريتس والتر.
بالاخره در سال ۱۹۵۴ در جام جهاني سوئيس، روياي قهرماني جهان به حقيقت پيوست. گرچه تيم هربرگر در سوئد ۱۹۵۸ به مقام چهارمي رسيد و در ۱۹۶۲ در شيلي در مرحله يك چهارم نهايي حذف شد، پيروزي بر مجارستان در فينال جام جهاني در برن، راه بعدي فوتبال در آلمان را تعيين كرد.
تيمهاي خوبي در فوتبال آلمان سر برآوردند. كايزرزلاترن، فا.اف.ب اشتوتگارت، بوروسيا دورتموند، اينتراخت فرانكفورت، اف.ث. نورنبرگ، اف.ث.كلن. و هر روز ستاره هاي جديدي نيز ظهور مي كردند: ليبريش، پوزيپال، شفر، ران، زلر، هالر، شولتس، بكن بائر، ژيمايناك، اووه رات، اشنلينگر، مولر، نتسر. نسل جديدي آمده بود كه فوتبال را دگرگون كرد، آن را واقعي تر ساخت و از زيربار خاطرات رومانتيك آزاد كرد.
در سال ۱۹۶۳ پنج تا از بهترين باشگاههاي اوبرليگا به بوندس ليگا راه يافتند. براي اولين بار قهرمان رقابتها پس از يك فصل طولاني مشخص مي شد و فوتبال آلمان در سطح بالاي آن شكل سازمان يافته اي به خود گرفت. فوتبال بوندس ليگا كاملاً حرفه اي شد و سطح آن به سرعت بالا رفت.
در سال ۱۹۶۶ در فينال جام جهاني در مقابل انگليس با بدشانسي شكست خورد، سال ۱۹۷۰ در مكزيكو پس از انجام بازيهاي زيبا و پرهيجان در رتبه سوم جاي گرفت. ۱۹۶۵ سپ هربرگر جاي خود را به هلموت شون داد. او با موفقيت هاي زيادي كه از جمله برد ۳ بر ۲ مقابل انگليس در مكزيكو و قهرماني اروپا در سال ۱۹۷۲ با پيروزي بر تيمهاي انگليس، بلژيك و چكسلواكي و نيز قهرماني جهان در سال ۱۹۷۴ با پيروزي ۲ بر ۱ برابر هلند در ۷ جولاي مهمترين آنها بوده اند، سايه سنگين هربرگر را پشت سر گذاشت. خيلي سريع پول به فوتبال سرازير شد و فوتبال به تجارتي ميليوني تبديل شد. حرفه اي گري خودش را نشان داد. در سال ۱۹۷۱ فدراسيون فوتبال آلمان، بزرگترين فدراسيون ورزشي جهان شد. تحت تأثير بزرگترين رسوايي و جنجال رشوه قرار گرفت، تقلب به بازيها راه يافت، پيروزي ها فروخته مي شد.
فدراسيون فوتبال از سال ۱۹۴۵ از دو جنگ جهاني، دو بحران تورم و رسوايي جان سالم به در برد و دوباره خود را به عنوان قدرتمندترين فدراسيون در دنيا مطرح كرد.
...و قهرماني آلمان
قهرماني در جام جهاني ۱۹۵۴ كه در روي خاكسترهاي جنگ شكل گرفت يكي از بزرگترين دلايل رشد فوتبال آلمان در جهان بود. تحقيرهاي جنگ با اين قهرماني كه عجيب ترين قهرمان در جام جهاني بود، فروكش كرد. مجارستان با تمام ستاره هايش آلمان را در بازي مقدماتي با نتيجه (۳-۸) شكست داده بود، در فينال به گمان آنكه اين آلمان تسليم پذير است به ميدان آمد. اما والتر كاپيتان آلمان و ديگر يارانش درسي به مجارستان دادند كه در تاريخ ورزش اين كشور بي نظير و تلخ ترين بود... پيروزي آلمان بر مجارستان با تمام سردارانش باورنكردني بود. بوداپست آماده برگزاري جشن بود، اما زماني كه پوشكاش، كوچيس، هيداكوتي درويچ، بوژافسكي، لانتوس، بوسيك، لورانت و ژيبور در كمند آلمانها اسير شدند، وحشت ورزشگاه برن را فراگرفت، آيا ژرمن ها دوباره ظهور مي كنند؟
اما آلمان قهرمان شد و فريتز والتر جام ژول ريمه را در دستهايش گرفت و دور افتخار زد. از آن تاريخ پايه هاي فوتبال در آلمان محكم شد تا به امروز كه يكي از بزرگترين تيمهاي تاريخ جهان شده است.
سه بار قهرماني، سه نايب قهرماني و سه مقام سوم براي يك كشور اروپايي افتخاري است.
آلمانها در جام ملت هاي اروپا سه مقام قهرماني دارند. بايرن مونيخ، مونشن گلادباخ، هامبورگ، كلن، وردربرمن و... نيز از جمله باشگاههاي بزرگ جهان به حساب مي آيند كه فوتبال نوين را به وجود آوردند.
حالا آلمان با يورگن كلينزمن جوان در ايران است، در تهران و در ورزشگاه آزادي، آن همه افتخار به مقابله ايران مي آيد. تماشايي است.