دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۳
گفت وگو با مهندس محسن ميرحيدر درباره پروژه جديد كتابخانه ملي
تركيبي از بناهاي دلپذير گذشته
كتابخانه ملي نهادي است كه در عين حفظ ميراث ديروز، نقشي فعال در شكل دادن به امروز و تغيير جامعه به سوي فرداي متعالي دارد و به اين اعتبار، كمتر نهادي را مي توان يافت كه چنين پيوند اساسي با وضع حال و سرنوشت آينده نسبتاً دور ملت داشته باشد
004311.jpg
* در ابتدا درباره تاريخچه طرح ساختمان كتابخانه ملي توضيحات مختصري بفرماييد.
- برنامه اوليه كالبدي ساختمان جديد كتابخانه ملي در سال ۱۳۵۵ توسط كميته اي مركب از كارشناسان متخصص كتابخانه هاي ملي تدوين شد. بر مبناي اين برنامه و در سال ۱۳۵۷ براي تهيه طرح كتابخانه  مسابقه اي بين المللي برگزار شدكه به دليل حوادث دوران انقلاب نتيجه اي حاصل نگرديد.
در سال ۱۳۶۹ كه اجراي اين پروژه مجدداً در دستور كار قرار گرفت، با توجه به گذشت ۱۵ سال از تدوين برنامه اوليه طرح، بازبيني و انطباق آن با نيازهاي نوين روز و اهداف جمهوري اسلامي ايران ضرورت پيدا كرد.
با نظر كارشناسان كتابخانه ملي اصلاح برنامه در سال ۱۳۷۰ به انجام رسيد و زيربناي فضاهاي ناخالص طرح در حدود ۰۰۰/۱۲۸ مترمربع تعيين و تصويب گرديد. در سال ۱۳۷۳ تصميم گرفته شد تا زيربناي كتابخانه ملي به حدود ۹۷۰۰۰ مترمربع كاهش يابد. در اين راه تلاش شد تا ظرفيت مخازن و منابع كتابخانه، حتي المقدور كاهش نيابد، نتيجتاً در برنامه مصوب نهايي، مجموعه مخازن كتابها در شرايط عادي مي تواند تا حدود ۴ ميليون جلد و در صورتي كه از سيستم قفسه بندي فشرده و ياربات استفاده شود، تا ۷ ميليون جلد كتاب و نشريات ادواري و ساير منابع را در خود جاي دهد.
به موازات انجام مطالعات لازم براي تدوين برنامه و تهيه طرح، مطالعات گسترده اي براي انتخاب زمين مناسب جهت احداث كتابخانه آغاز شد و نهايتاً محل اجراي طرح در زميني به وسعت ۶۲۰۰۰ مترمربع و در اراضي عباس آباد تثبيت گرديد.
پس از تعيين و تصويب ظرفيت و برنامه جديد، انتخاب زمين مناسب و مطالعات لازم، تهيه طرح اوليه كتابخانه ملي بين پنج شركت مهندسي مشاور مجرب و سرشناس به مسابقه گذاشته شد و در نهايت در مرداد ،۱۳۷۴ هيأت داوران با اعلام نظر خود به سازمان مجري ساختمان ها و تأسيسات دولتي و عمومي به كار خود پايان داد و پس از بررسي و بحث كافي درباره طرح ها و مطالعه گزارش ارزيابي فني كارشناسان سازه و تأسيسات و كتابداري، متفقاً طرح معماري تهيه شده توسط مهندسان مشاور پيرراز را به عنوان طرح منتخب اعلام و درباره رتبه بندي چهار طرح ديگر نظري اعلام نكردند.
* سرپرستي تيم طراحي معماري پيرراز بر عهده زنده ياد يوسف شريعت زاده بود، لطفاً درباره همكاري و تأثيرات ايشان در اين پروژه بيشتر توضيح دهيد.
- مرحوم يوسف شريعت زاده در كار معماري دوران معاصر ايران منحصر به فرد بود. از سال ۱۳۳۷ همكاري ما آغاز شد و در اين دوران طولاني طرح هاي اوليه معماري را يا رأساً طراحي مي نمود و يا بر طراحي آنها سرپرستي داشت. حدود ۲۵۰ پروژه در اين مدت طراحي و اجرا شد. از ميان اين طرح ها بعضي از كارها چون سينما ريولي، ساختمان اداري مركز پخش شركت ملي نفت ايران، چاپخانه اسكناس بانك مركزي، دانشگاه هاي كرمان، بيمارستان آموزشي كرمان و بالاخره كتابخانه  ملي ايران كار مشترك طراحي و مديريت ما به اتفاق تيم مهندسان مشاور پيرراز است.
او در كار طراحي يك بنا سعي مي كرد كه به موضوع و برنامه طرح و ملزومات تحقق آن احاطه كامل پيدا كند. از آخرين دستاوردهاي تكنولوژي و آخرين تحولات فني و حرفه اي مربوط به راهبري و اداره پروژه مطلع باشد و طرح هاي موفق و ناموفق مشابه را عميقاً مطالعه كند. با آ ثار برجسته معماري قديم و جديد ساير كشورها آشنايي داشت و حتي قادر به اخذ و هضم مناسب و به جاي عناصري از آنها در كار معماري مملكت مان بود.
آشنايي زيادي با موسيقي، ادبيات و هنرهاي تجسمي ايران و جهان و به خصوص روح معماري اين سرزمين كه از عواملي چون اقليم، آب و هوا، فرهنگ، پيشينه تاريخي و مانند آنها منتج مي شود، داشت. او معتقد بود، روح معماري اين سرزمين تواضع است و فروتني به دور از خودنمايي و تظاهر - دلپذيري و چشم نوازي است و به خودخواني آرامش بخش- وحدت است در عين كثرت- كثرت است در عين وحدت- و نشانه اي از عشق و اشاره اي به او و براي حصول به اين معنا خود را از هر قيد و بند و رنگ تعلق مي رهاند و از هر چيز، مناسب بهره مي برد از تقارن كامل تا عدم تقارن كامل، از سادگي محض تا فوراني از تزئينات پركار و ظريف، از قوس و گنبد تا مخروط و هرم چند وجهي.
*ساختمان كتابخانه ملي در رديف بناهاي كاركرد مدار قرار مي گيرد. لطفاً بفرماييد علاوه بر توجه به برنامه عملكردي و وجوه زيبايي شناختي كه ويژگي طراحي معماري  است چه معيارها يا ملاحظاتي در طراحي اين پروژه مؤثر بوده است؟
- كتابخانه ملي خزانه دار و حارس ميراث آثار نوشتاري، ديداري و شنيداري ملت است و به اين اعتبار ريشه در خاك ميهن و پاي در گذشته ملت دارد. اما افزون بر اين، كتابخانه ملي گردآورنده محصولات مجموعه تلاش هاي فرهنگي، هنري، علمي و فني كشور و قلب نظام اطلاع رساني كشور ما هم هست و با توجه به جايگاه محوري اطلاعات و اطلاع رساني در تمدن كنوني، نهادي است كه در عين حفظ ميراث ديروز، نقشي فعال در شكل دادن به امروز و تغيير جامعه به سوي فرداي متعالي دارد و به اين اعتبار كمتر نهادي را مي توان يافت كه چنين پيوند اساسي با وضع حال و سرنوشت آينده نسبتاً دور ملت داشته باشد.
ملزومات پاسخگويي به اين وظايف چندگانه، مجموع تجارب حاصل از راهبري و طراحي كتابخانه هاي ملي و مراكز ملي اطلاع رساني كه به شكل توصيه ها و رهنمودهاي كارشناسي ارائه شده است و مجموع تصميماتي كه براي تسهيل تحقق رسالت هاي كتابخانه ملي توسط كارشناسان اتخاذ گشته، قطعي ترين تأثيرات را بر شكل گيري طرح معماري آن مي گذارد.
اين ها همه دلالت بر آن دارد كه به خصوص در چنين طرح هايي طبع آزمايي هاي سليقه اي و به كارگيري اشكال دلخواه مطلوب نيست و حركت از پيش فرض هاي جزمي در مورد سبك و سنت و نوآوري و تلاش در تحميل آنها بر طرح، مي تواند منجر به اخلال در كاركرد كتابخانه  و دور شدن آن از تحقق اهدافش شود.
عوامل شكل دهنده طرح را به طرق مختلف مي توان دسته بندي كرد. مثلاً مي توان اين عوامل را به محدوديت ها، امكانات، تصميم ها و انتخاب ها تقسيم كرد. مي توان آنها را بر اساس ترتيبي كه در طول شكل يابي طرح ظاهر شده اند، يا بر مبناي اهميت و دامنه تأثيرگذاري شان مورد بررسي قرار داد.
اما به هر وجه، آنچه اهميت دارد، آن است كه از مسائل و نكات كلي تر و مهم تر و تأثيرگذارتر آغاز نموده و تدريجاً به جزئيات پرداخت. ابتدا مهمترين محدوديت ها و خصوصياتي كه در طرح كتابخانه ملي، به سبب ماهيت ويژه اين بنا وجود دارد و بر شكل گيري معماري آن اثر مي گذارد. اين محدوديت ها و خصوصيات را مي توان اجمالاً «خصوصيات ذاتي طرح» ناميد. سپس آن دسته از عواملي كه مربوط به محيط پيراموني و محل استقرار كتابخانه است بررسي شود كه شامل موقعيت زمين، ابعاد و خصوصيات زمين و شرايط اقليمي منطقه و امثال آن است و به اجمال مي توان بر آنها عنوان «خصوصيات محيطي و پيراموني طرح» را نهاد.علاوه بر خصوصياتي كه در بالا به آن اشاره شد، ملاحظاتي چون ملاحضات سازه ويژه كتابخانه ملي ، ملاحظات توسعه پايدار و صرفه جويي در انرژي، ملاحظات نورگيري طبيعي فضاهاي گسترده ، ملاحظات تجهيزات مكانيكي و برقي ويژه، ملاحظات هوشمندي بنا و ارتباطات ملي و بين المللي در طراحي بنا حائز كمال اهميت بوده است.
* منطقه اجراي طرح از چه ويژگي هايي برخوردار است؟
- هر بنايي جايگاهي در يك بافت شهري (موجود يا در دست احداث)، يا طبيعي، يا شهري و طبيعي خواهد يافت- در مورد كتابخانه ملي همين آخري صدق مي كند. به محض استقرار بنا، تأثير و كنش متقابل بين بنا و محيط پيراموني آن ايجاد مي شود. بنابراين، هيأت ظاهري هيچ طرح مناسبي نمي تواند بي توجه به اين تأثير متقابل و فارغ از آن شكل يابد.
زمين محل احداث طرح، ابعاد و شكل آن، خصوصيات آن از جنبه هاي مختلف (توپوگرافي، مكانيك خاك و غيره)، محدوديت  تعداد طبقات و بالاخره ضوابط منطقه اي احداث بنا، به همراه ساير عوامل پيش گفته، از عوامل مهم در شكل يافتن نهايي طرح بوده اند.
* لطفاً براساس بايدها و نبايدها و ملاحظاتي كه براي انجام طراحي مطرح بود و برشمرديد، توضيحاتي درباره ويژگيهاي طرح و در صورت امكان نشانه هايي كه از هويت معماري ايراني در آن وجود دارد و در شكل نهايي طرح ديده شده است ارائه بفرماييد.
- در پي آنچه از خواص ذاتي و ماندگار موضوع طرح و شرايط پيراموني آن برشمرده شد، اندام بنا به صورت گسترده، فشرده و با تركيبي از نظم و آزادي در نور و هواي اين سرزمين شكل گرفته و عناصر آن جاي خود را در اين اندام يافته اند.
004314.jpg
فضاهايي كه مورد مراجعه مردمان است به طور طبيعي در طبقه هم تراز ميدان و يك طبقه زير و يك طبقه روي آن قرار دارند و چون شاخه هاي درخت يا درختاني در زير نور در هم بافته شده اند.
نور افق از روزن هاي حاشيه فضاها و نور خط الرأسي از نورگيرهاي سقفي و نور پيشاني از پنجره هاي اسپري همه اين فضاها را غرق در نور مي كنند. جستجوي نور، فضاهايي را در جوار فضاهاي پيراموني با سقف كوتاه، به ارتفاع تا سه طبقه مي رساند كه يادآور تالارهاي مرتفع معماري گذشته در تركيب با شاه نشين هاي اطراف آن است.
مخازن هم جوار تالارهاي مطالعه كه به  روشني نياز ندارند، به طرف جبهه غرب كه پنجره هاي گسترده را برنمي تابد كشيده شده اند.
اندام كلي بنا، تركيبي بالارونده و دورشونده، سيال و شناور در فضا را يافته است كه با همه سويي كه در شكل كلي دارد جهت به خصوصي را القا نمي كند، به سمتي و به بيننده اي نظر ندارد، بلكه ديد را به تدريج به بالاتر و دورتر و بالاخره به بي نهايت مي كشد. تركيبي هرمي كه تركيب اكثر بناهاي دلپذير معماري گذشته است.
با تأمين بيشترين و دلچسب ترين نور از نورگيرهاي سقفي و پيشاني ها، مشابه بازارها و تيمچه ها و مساجد گذشته، روزن هايي كه در نما به چشم مي آيند محدود و كوچكند و بناهاي مالوف و تك افتاده اي چون كاروانسراها، قلعه ها و ارگ ها را كه شمارشان به خاطر بافت فشرده شهرها زياد نيست تداعي مي كند.
تركيب هرمي بنا را سطوح بلند اطراف كه يادآور باغ هاي كوهپايه اي اين سرزمين هستند تا كناره هاي زمين ادامه مي دهند و همه محوطه  و ساختمان را به صورت اندامي يكپارچه و يادواره گونه در مي آورند و اين يادواره اي نيست كه با جدا شدن از محيط پيرامون بخواهد خود را نشان دهد- كه چنين چيزي نداريم- بلكه با دوستي با محيط به اين مرتبه مي رسد. آنچه در همه يادواره ها هست تأثير ذوق و سليقه و آشنايي هاي مردم سرزمين است كه از راه روحيه و سليقه معمار در اندام بنا تعين خود را مي يابد. آنچه از ذوق و سليقه و ترجيحات مردم در معماري هر سرزمين نسبتاً ماندگار است، نور و آب و هوا ست كه هم ساختمان هاي پيشينيان را شكل داده و هم سليقه هاي مردمان را نسبت به شكل ها و رنگ ها.
اشاره:
004308.jpg
پروژه جديد كتابخانه ملي كه ساخت آن از اوايل سال ۷۵ آغاز شده بود، در شرف اتمام است و به زودي مورد بهره برداري قرار خواهد گرفت.
مسئوليت طراحي و نظارت بر اجراي اين پروژه بزرگ ملي و ماندني از سال ۱۳۶۹ رسماً بر عهده مهندسان مشاور پيرراز قرار گرفته است. در تمام اين مدت نيز مهندس محسن ميرحيدر به عنوان مدير عامل مهندسان مشاور پيرراز سرپرستي و مديريت اين پروژه را بر عهده داشته است. مهندس محسن ميرحيدر متولد ،۱۳۱۵ تحصيلات ابتدايي را در دبستان هدايت كرمانشاه و دوره متوسطه را در مدرسه مروي تهران به پايان رسانيده و داراي فوق ليسانس معماري از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۳ و مدرك M.ph. در برنامه ريزي و طراحي شهر از مؤسسه معماري لندن (A.A) در سال ۱۹۷۱ است.
او داراي سابقه كار طراحي و مديريت در پروژه هاي معماري و برنامه ريزي متعددي است، در سالهاي ۵۱ الي ۵۳ عضو هيأت علمي دانشگاه تهران بود و سپس عضو گروه هاي حرفه اي، هيأت هاي داوران، شوراها و كميته هاي تخصصي و تحقيقاتي بي شماري بوده و داراي مقالات و سخنراني هاي متعددي است. در زمينه پروژه كتابخانه ملي و ويژگي هاي اين اثر معماري، گفت وگويي با مهندس ميرحيدر انجام شده است كه در پي مي خوانيد.
في المثل با وجود اين كه در اين سرزمين كاه گل و بام غلتان ورافتاده و تكنيك  عايق رطوبت در مرحله نازلي است، باز بام افقي به خاطر آشنا بودن شكل آن و سنگيني آن دوام دارد و سقف شيب دار و سبك با ترديد تلقي مي شود، در صورتي كه مثلاً در سرزمين هاي مرطوب اروپا كه تكنيك  عايق كردن رطوبت براي سقف مسطح پيشرفته است، هنوز سقف شيب دار به خاطر جاي داشتن در اذهان معمار و مردمان آن سرزمين در ساختمان هاي امروزي ظاهر مي شوند كه نمونه اي از آن ساختمان جديد كتابخانه ملي انگليس است.
آجر در معماري پيشينيان ما كه به  وجه حيرت آوري عظمت و تواضع در آن تركيب شده است، چون پهلوانان مردم دوست داستانهاي ما جايگاه با اهميتي دارد. كوچكي ابعاد آجر كه مي توان با يك دست آن را بلند كرد و با دست ديگر ملات ريخت، در تركيب با عظمت بنا اين احساس را القا مي كند كه اين عظمت ساخته انسان هايي مثل بقيه انسان ها و مثل خود ماست و فقط صبر و ايمان سازنده اين عظمت و زيبايي را به وجود آورده است.
آجر كه ماده اصلي آن خاك است از مصالحي است كه داراي فراواني نسبي بسيار در طبيعت بوده و سهم اصلي ما از اين مصالح و انرژي بسيار مطلوب است.
آجر با قطعات يكسان در سطوح وسيع، يا به صورت ساده و يا با تزئيني كه از طرز چيدن آن حاصل مي شود به كار گرفته شده و همچنين قطعات آجر با قالب ها و شكل هاي مختلف با هم تركيب شده اند.

گفت وگو با والتر سالس،كارگردان برزيلي درباره فيلم موتورسيكلت
حس مستندگونه
004317.jpg
«ارنستو چه گوارا» قبل از اين كه تبديل به يك انقلابي بشود و لقب «ال چه» را بگيرد، يك جوان رويايي بود كه مي خواست در رشته پزشكي تحصيل كند و براي آينده خود نقشه ويژه اي نكشيده بود.
گايل گارسيا برنال بازيگر جوان و مطرح سينماي برزيل هم تا قبل از فيلم «خاطرات موتورسيكلت» آدمي بود كه مي خواست تبديل به يك چهره مطرح در سطح  بين المللي شود. برنال در فيلم «خاطرات موتورسيكلت» نقش ارنستو چه گوارا را در سال هاي بيست سالگي بازي مي كند. سن خود او هم به سن آن روزهاي چه گوارا مي خورد. اين هر دو خود را به دست تقدير سپرده بودند و تقدير آينده ويژه اي را براي هر دو رقم زد.
والتر سالس كارگردان سرشناس برزيلي (كارگردان «ايستگاه مركزي»كه چندي قبل از سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش شد) در فيلم جديد خود سرنوشت اين جوان آمريكاي لاتيني را در سال ۱۹۵۲ دنبال مي كند. در اين سال چه گوارا همراه دوست صميمي خود آلبرتو گرانادا سوار بر يك موتورسيكلت راهي سفر به دور آمريكاي لاتين شدند. آنها هشت هزار مايل راه را طي كردند و در طول همين سفر بود كه چشم چه گوارا بر روي واقعيت هاي تلخ قاره باز شد. او فقر و نداري مردم را ديد و در كنار آن ثروت ملي بي حد و حصر اين قاره. او پي برد كه شركت هاي امپرياليستي اين ثروت غني را به غارت مي برند و سهم مردم عادي كه مالكين اصلي اين ثروت ها هستند، چيزي به جز تنگدستي و فلاكت نيست. اين سفر اديسه وار دگرگوني روحي و رواني چه گوارا را در پي داشت.
سالس كه خالق فيلم هاي رئاليستي است مي گويد: «اگرچه «خاطرات موتورسيكلت» نوعي حس مستندگونه را در خود دارد، اما يك فيلم مستند نيست. ديالوگ هاي بين چه گوارا و گرانادا به قدري طبيعي است كه انگار دارند متن يك نوشته را مي خوانند و دوربين خيلي اتفاقي در آنجا حاضر شده و دارد از آنها فيلم مي گيرد. خب، بايد بگويم اين شيوه كار عمدي بود. ايده ام اين بود كه اين ماجراجويي را طوري ضبط كنم كه انگار جلوي چشم ما در عالم واقعيت رخ داده است. اما انجام اين كار خيلي سخت بود. شما فقط در صورتي مي توانيد اين كار را انجام دهيد كه يك فيلمنامه خيلي خوب داشته باشيد.
چنين فيلمنامه اي بايد سرشار از زندگي و انسانيت باشد. خوزه ريوه را (نويسنده معروف) كه فيلمنامه را نوشت، تفكرات خوبي در ذهنش داشت. از سوي ديگر براي چنين قصه اي شما بايد بازيگران روشنفكر، با هوش و حساسي مثل گايل گارسيا برنال يا رودريگو دلا سرنا داشته باشيد. براي من مثل روز روشن بود كه براي ساخت فيلمي مثل «خاطرات موتورسيكلت» نه تنها بايد به كتاب منبعي كه فيلم براساس آن ساخته شد وفادار باشيم، بلكه بايد اين وفاداري را نسبت به روح سفر چه گوارا هم داشته باشم. به بيان ديگر، براي اين كه بتوانم فيلم را به شكل درست آن بسازم، بايد در آن حال و هوا و آن ماجراجويي ها زندگي مي كردم و همان تجربيات مختلفي را كه آن دو شخصيت پنجاه سال قبل داشتند، من هم داشته باشم. واقعيت امر اين است كه آمريكاي لاتين در طول اين پنجاه سال تغييرات اندكي كرده است. همين مسأله اين امكان را براي ما فراهم مي كرد تا بتوانيم شرايط آن دو جوان ماجراجو را بهتر درك كنيم.
فيلم در همان لوكشين هاي اصلي فيلمبرداري شد. مي توانم با اطمينان بگويم ۹۵ درصد محل هايي كه در فيلم مي بينيد دقيقاً همان محل هايي هستند كه دو جوان مسافر ما پنجاه سال قبل در آنجاها حضور يافتند. اين محل ها در عين حال لوكشين هاي بسيار زيبايي هم هستند.»
سالس با بيان اين جمله ها به واقعيت تلخي هم اشاره مي كند، اين واقعيت كه مشكلات اساسي اين قاره هنوز هم همان مشكلاتي هستند كه آمريكاي لاتين پنجاه سال قبل با آنها روبه رو بود. فيلمساز مي گويد:«بله،همين طور است. اين مشكلات هنوز هم وجود دارند، مشكلاتي مثل تخريب زمين ها، تعليمات عمومي ناقص و تقسيم نابرابر ثروت به اينها مشكلات آب و هوايي را هم اضافه كنيد. خيلي جالب است كه جاده هايي كه ما براي فيلمبرداري استفاده كرديم، تقريباً همان جاده هاي پنجاه سال پيش هستند.»
004323.jpg
ايده ام اين بود كه اين ماجراجويي را طوري ضبط كنم كه انگار جلوي چشم ما در عالم واقعيت رخ داده است.
اما انجام اين كار خيلي سخت بود. شما فقط در صورتي مي توانيد اين كار را انجام دهيد كه يك فيلمنامه خيلي خوب داشته باشيد.

فيلم رنگ و بويي واقعگرا دارد. از همين رو سالس ترجيح داد براي نقش هاي فرعي فيلم از نابازيگران و اهالي بومي استفاده كند. به گفته وي: «اكثر اين افراد نابازيگر هستند. هنگام انتخاب لوكشين هاي فيلم با مردم محل هم ديدار و گفت وگو داشتيم. خود آنها به ما پيشنهاد همكاري دادند و گفتند دوست دارند در فيلم بازي كنند. در اين شرايط تو خودت را در بين آدم هايي مي بيني كه دقيقاً با اين محيط و مسايل آن آشنايي دارند. آنها كمك خيلي زيادي به ما كردند.بدون همراهي آنها خلق دوباره آن محيط و فضا كاري مشكل بود. اهالي محل روح تازه اي به قصه و فيلمبرداري دارند.
معمولاً وقتي قرار است فيلمي با چنين مشخصات و آدم هايي ساخته شود،قصه از آنجا شروع مي شود كه فرد انقلابي در دوران اوج كاري خودش است و با يك فلاش بك روزهاي گذشته اش را به ياد مي آورد. اما سالس موافق چنين كاري نيست. براي به تصوير كشيدن يك چهره پيچيده مثل چه گوارا نمي توان از چنين شيوه اي پيروي كرد، زيرا تو نمي تواني كل زندگي و كارهاي او را در دو ساعت فيلم خلاصه كني. حتي توليد سي فيلم هم نمي تواند حق مطلب را درباره آدم هاي سرشناس و خجالتي ادا كند.
بنابراين، آنچه كه براي ما جالب توجه به نظر مي رسيد اين بود كه بر روي خط تحول فكري اين آدم مكث كنيم. او را در نقطه اي به تصوير بكشيم كه باورهاي قبلي اش را دور مي ريزد و باورهاي تازه اي پيدا مي كند.
نمايش اين تحول شخصيتي هم جالب تر است و هم در دو ساعت امكان پذير. به همين دليل ما فقط به هشت ماه سرنوشت ساز زندگي چه گوارا توجه كرديم. شما با خواندن كتاب «خاطرات موتورسيكلت» متوجه ايده آليسمي مي شود كه در آن موج مي زند. متوجه اشتياق آن براي زندگي و متوجه انسان گرايي آن مي شويد. همين بخش قصه بود كه توجه مرا به خود جلب كرد. بقيه بخش هاي زندگي چه  گوارا به صورت بيوگرافي در مستندات و كتاب هاي مختلف آمده است.
اما بخش هاي جلوتر زندگي او كه هنوز انقلابي نشده بود، مورد توجه قرار نگرفته است. همين نكته است كه فيلم را جذاب مي كند. ما درباره بخشي از زندگي وي صحبت مي كنيم كه كمتر كسي چيزي در باره اش مي داند.»

آثار عكس ايرانشهر در خانه هنرمندان
عكاسي خلاق
004356.jpg
نمايشگاه عكس انجمن عكاسي ايرانشهر از ۴ تا ۹ مهر در خانه هنرمندان ايران برگزار شد.
در اين نمايشگاه كه مورد استقبال خوبي از سوي هنردوستان رشته عكاسي قرار گرفت، آثاري از مرضيه خورسند، اسماعيل عباسي،  اسعد نقشبندي، آتيه نوري و مامك يحيي پور به عنوان اعضاي اين انجمن و نيز عكس هاي آرموند آيوازيان، سپيده بهزادي، هنگامه پيروز،  تينا چيني چيان، مهري رحيم زاده، مهرداد عسگري طاري،  آرش فايض، كتايون كرمي، مريم كريمي،  مريم كيا، مجيد محرابي، امير نصيري و سياوش نقشبندي به عنوان ميهمانان اين گروه به نمايش درآمدند.
به گفته مهرداد عسگري يكي از عكاسان شركت كننده انجمن عكاسي ايرانشهر كه هدفش ارائه عكاسي خلاقانه است، اين بار شكل جدي تري به خود گرفته تا نمايشگاهي قابل توجه و بررسي از آثار هنرمنداني داشته باشد كه دغدغه اصلي آ نها عكاسي است.
نزديك به چهار سال است كه از تأسيس انجمن عكاسي ايرانشهر مي گذرد و با توجه به مشكلات فراواني كه در پيش روي عكاسي معاصر ايران است، همچنان پا بر جا مانده است. چنين حركت هايي باعث مي شود كه پذيرش يك انجمن فراگير و پرقدرت در حيطه عكاسي چندان هم دور از واقعيت نباشد.
نمايشگاه مذكور كه در بر گيرنده ۵۰ قطعه عكس در ابعاد مختلف (عموماً بزرگ) از ۱۸ عكاس معاصر كشورمان و با موضوعات انتزاعي، روايي و مستندگونه است، نشان مي دهد در سايه همكاري و پذيرش تمامي مشكلاتي كه بر سر راه عكاسي وجود دارد، مي توان فعاليت هايي به دور از قضاوت و غرض ورزي انجام داد. كليه شركت كنندگان در اين نمايشگاه بر اين اصل اذعان دارند كه حركت هاي جمعي در رشد و شكوفايي عكاسي كشور مفيد است و همه وجود يك انجمن يا سازمان فراگير را در حيطه هنر عكاسي ايران الزامي مي دانند.
انجمن عكاسي ايرانشهر اين بار با جمع آوري گروهي از عكاسان با ديدگاه هاي مختلف قصد دارد نشان دهد كه جايگاه عكاسي در دنياي امروز جايگاه منفعلي نيست و پذيرش و ارائه گوناگون ديدگاه هاي خلاقانه در عكاسي مي تواند بستري باشد براي رشد عكاسي.
شايد با تشكيل اين گونه نمايشگاه ها بتوان اميد بر آن داشت كه در آينده اي نه چندان دور، عكس قابليت كاربردي تري در همه جا داشته باشد، اقدامي كه كشورهاي پيشرفته و رو به توسعه از سال ها پيش شروع كرده اند.

يك تيم را اعلام مي كنيم
هفته گذشته اولين جلسه از سلسله جلسات مجسمه سازان با سخنراني سعيد شهلا پور در تالار گفت و گوي خانه هنرمندان ايران برگزار شد.
اين جلسات سخنراني از چهارمين بينال مجسمه سازي است كه اولين سخنران آن «سعيد شهلا پور»، دبير بينال بود كه به صحبت هاي پيرامون بينال مجسمه سازي پرداخت و پس از آن با جلسه  ي پرسش و پاسخ ادامه يافت.
اين دوسالانه بينال كه قرار است نيمه دوم بهار برگزار شود اولين بينال مجسمه سازي است كه با همكاري كامل انجمن مجسمه سازان برگزار مي شود. برگزاركنندگان اين بينال امسال براي بار اول به تدوين اساسنامه اي پرداختند كه در طي برگزاري بينال اصلاح گردد اما به عنوان يك اساسنامه ي واحد در بينال هاي بعدي نيز مورد استفاده قرار گيرد. شهلا پور با بيان اين اقدامات افزود: «هميشه سليقه تصميم گرفتن و بسياري مسائل ديگر باعث مي شود عده اي ناراضي باشند با توجه به تمام مشكلاتي كه در بينال هاي گذشته وجود داشت اين اساسنامه را تدوين كرديم. البته اميدواريم اين اساسنامه به تصويب جمع عمومي مجسمه سازان برسد چرا كه به ثبات در امر برگزاري بينال ها و تكرار نكردن اشكالات قبلي كمك مي كند. هر ساله براي انتخاب آثار هنرمندان عكس هايي از آثارشان در اختيار هيأت انتخاب قرار مي گرفت و آنها از طريق عكس ها تصميم مي گرفتند و شركت كنندگان را انتخاب مي كردند اما از آنجايي كه هيچ گاه عكسي با اصل يكي نيست، تغييرات اساسي در اين امر صورت گرفته است. شرط شركت آثار در بينال، گزينش هنرمند است نه اثرش.» دبير انجمن مجسمه سازان با توضيح اين مطلب گفت:«سابقه كارهنرمندان و عكس  هايي از آٍثار قبلي شان در اختيار ما قرار مي گيرد و ما در كل هنرمند را قبول مي كنيم، بعد به او ۶ ماه مهلت مي دهيم. كه آثارش را آماده سازد.»

حمايت اقتصادي از هنر
نخستين آرت اكسپوي تهران (نمايشگاه هنر تهران) مدتي است در تالار وحدت كار خود را آغاز كرده و تا ۲۱ مهرماه پذيراي شهروندان و روسا و نمايندگان دستگاه هاي دولتي است.
صادق تبريزي هنرمند معاصر از مسئولان برگزاري اين نمايشگاه، در زمينه اولين آرت اكسپوي تهران و اقتصاد هنر، با نگاهي به روند هنر نقاشي در نيم قرن گذشته مي گويد:تلاش هاي جسته و گريخته اي كه براي رونق اقتصادي هنر معاصر ايران در طول چند دهه صورت گرفته، در گام هايي گم و گذرا خلاصه مي شود كه هرگز و هيچ گاه نتوانسته بايسته و جريان ساز باشد و پيش درآمدي اصولي و اساسي براي ورود و حضور در بازارهاي هنري دنيا. در اين ميان تشويق و ترغيب گاه گاهي صاحبان سرمايه براي خريد آثار هنري با اهرم هاي دولتي و حكومتي، شركت در دو دوره نمايشگاه بال سوئيس، نمايشگاه بين المللي هنر در سال ۱۳۵۳ و چند مورد مقطعي ديگر شايد تنها و جدي ترين اقداماتي بوده كه در اين زمينه و در سال هاي پيش از انقلاب براي به وجودآوردن بازار هنري صورت گرفته است. علاوه بر اين مي توان به كوشش و تلاش چند گالري مهم و معتبر آن دوره اشاره كرد كه در اين زمينه و به نوبه خود سهمي اساسي داشته اند.
بعد از انقلاب اما، در اين زمينه سكوتي جدي ميان هنر و مردم و هنر و دولت درگرفت كه ريشه هاي آنرا بايد در شرايط خاص آن زمان جست وجو كرد. تنها آثاري در اين دوره مورد حمايت دولت قرار گرفته كه در راستاي انقلاب و با بياني صريح و ايدئولوژيك خلق مي شدند. پس از وقفه اي چندساله به دنبال شفاف ترشدن سياست هاي فرهنگي - اجتماعي و اقتصادي كشور، گام هاي ديگري براي توجه به اقتصاد هنر معاصر ايران برداشته شد كه كمتر به هنرمدرن و پيشتاز جامعه توجه داشت و هرگز به يك «آرت اكسپو» يا ايجاد يك مركز و ميدان اقتصادي منسجم براي خريد و فروش آثار هنري تبديل نشد. اين نمايشگاه ها كه بيشتر در محل نمايشگاه هاي بين المللي تهران برگزار شد، به خاطر عدم برخورداري از پيشينه و پشتوانه علمي و عملي به نتيجه اي كه مي بايد نرسيد و در همان حد و مرز ماند.
تا اين كه بالاخره و در سال ۱۳۸۲ ايده تخصيص بخش كوچكي از بودجه جاري و عمراني وزارتخانه ها و سازمان هاي دولتي به خريد آثار هنري تحقق يافت و به تصويب دولت و مجلس رسيد. سال گذشته و در نخستين حركت، نمايشگاهي ويژه در موزه هنرهاي معاصر تهران برپا شد كه در آن از بازديد و خريد عمومي خبري نبود و همه چيز به همان خريداران خاص دولتي معطوف مي شد. متعاقب اين ماجرا برگزاري يك «آرت اكسپو» به معناي واقعي آن در دستور كار مركز هنرهاي تجسمي قرار گرفت تا اين بار به شكل جامع تري به خريد و فروش آثار هنري پرداخته شده و تعاملي هم بين مخاطب و آثار صورت گيرد . در اين راستا شورايي از نگارخانه داران تشكيل شد كه چندين ماه به صورت مداوم به بررسي همه ابعاد اين نمايشگاه پرداخت و با تمام مشكلاتي كه پيش آمد و باعث به تاخيرافتادن نمايشگاه شد، به هماهنگ كردن قواي موجود همت گماشت و زمينه را براي برگزاري هرچه بهتر و باشكوه تر يك «آرت اكسپو»فراهم كرد.

گزارش فروش هفتگي سينماي جهان
رقابتي به سود تماشاچي
004332.jpg
صنعت انيميشن سازي يك بار ديگر دنياي سينما را غافلگير كرد. انيميشن كامپيوتري «افسانه كوسه» محصول جديد كمپاني دريم وركز با يك فروش بالاي ۵/۴۷ميليون دلاري، صدرنشين جدول فروش هفتگي سينماهاي آمريكا در هفته قبل شد.
موفقيت فراوان فيلم در زماني نصيب آن شد كه فيلم هاي جديد سينمايي طي چند هفته اخير افتتاحيه هاي خوبي نداشتند و فروش سه روز اول نمايش آنها از مرز ۲۰ ميليون دلار تجاوز نمي كرد. البته چنين افتتاحيه هاي معمولي براي دست اندركاران سينما چيز غريب و دور از ذهني نبود. پايان تعطيلات تابستاني، عدم نمايش فيلم هاي پر سرو صدا و بازگشايي مدارس از جمله عواملي هستند كه فروش فيلم هاي سينمايي را تا حد زيادي پايين مي آورند و ديگر كسي نبايد انتظار يك افتتاحيه ۵۰ ميليوني را داشته باشد.
اما «افسانه كوسه» در اين بازار به هم ريخته حكايت ديگري است. موفقيت اين انيميشن حكايت از آن مي كند كه نمايش عمومي يك كار خوش ساخت مي تواند تمام معادلات مربوط به اولين ماه فصل پاييز را به هم بزند و با يك افتتاحيه بالاي ۵۰ ميليوني آغاز كند.
«افسانه كوسه»مثل توليدات قبل دريم وركز از وجود صداي چند بازيگر مطرح سينما بهره گرفته است. ويل اسميت، آنجلينا جولي، رنه زلوگر، جك بلك، مارتين اسكورسيزي و رابرت ردفورد از جمله كساني هستند كه در فيلم به جاي شخصيت هاي اصلي صحبت كرده اند. قصه فيلم در عين جذاب بودن، مي تواند براي بچه ها كمي غريب باشد. منتقدين از فيلم به عنوان يك «انيميشن نوآر» ياد كرده اند. قصه فيلم مثل «پيدا كردن نيمو» (انيميشن پرفروش سال قبل كمپاني والت ديزني) در زير آب هاي اقيانوس مي گذرد و با كمك تكنيك ديجيتالي ساخته شده است، يك ماهي پرجنب وجوش (با صداي ويل اسميت) شخصيت اصلي ماجراهاي فيلم است. او به همه جا سر مي كشد و با همه شوخي مي كند. زماني كه يك بچه كوسه به شكل مشكوكي به قتل مي رسد، او اين قتل را به گردن مي گيرد. اين در حالي است كه معلوم نيست قاتل اصلي چه كسي است. مشكل از آنجا شروع مي شود كه معلوم مي گردد اين بچه  كوسه، فرزند رهبر باند زيرزميني كوسه ها (با صداي رابرت دنيرو) است. طبيعي است كه كوسه بزرگ قصد انتقام گيري از اين ماهي تيره بخت كوچولو را دارد.
پل دراگا بدنيان تحليل گر اقتصادي سينما مي گويد:«پيش بيني موفقيت انيميشن هاي كامپيوتري دو كمپاني والت ديزني و دريم وركز چندان مشكل نيست. اين دو كمپاني انيميشن ساز با كارهاي خود نشان داده اند كه توانايي عجيبي در توليد انيميشن هاي ديجيتالي دارند. حالا ديگر بحث بر سر ميزان فروش بالاي اين انيميشن ها در نمايش هاي افتتاحيه شان نيست. حالا بحث بر سر اين است كه آيا اين انيميشن هاي جديد مي توانند ركورد فروش انيميشن هاي قبلي را بشكنند يا خير.»
اين تحليل گر اقتصادي چندان هم غلط نمي گويد. هر دو كمپاني ياد شده انيميشن هاي خود را به قدري خوب مي سازند كه خيل عظيم تماشاگران را جذب خود مي كنند. تابستان گذشته بود كه «شرك ۲» محصول دريم وركز توانست تمام ركوردهاي فروش را بشكند و با فروش بالاي ۴۵۰ ميليون دلار نه تنها لقب پرفروش ترين انيميشن تاريخ سينما را به خود اختصاص دهد، بلكه به عنوان پرفروش ترين فيلم فصل تابستان هم معرفي شود.
براين اساس است كه تحليل گران اين پرسش را مطرح مي كنند كه آيا «افسانه كوسه» مي تواند ركورد فروش «شرك۲»را بشكند يا نه. بسياري از تحليل گران اين امر را بعيد مي دانند و مي گويند هر انيميشني نمي تواند با كاري مثل «شرك» رقابت كند. به اعتقاد يكي از آنها: «فيلم «شرك» يك استثناء است. فيلم هاي ديگر ممكن است با استقبال خوب تماشاگران روبه رو شوند، ولي «شرك» نخواهند شد. «افسانه كوسه» هم به يك فروش ۳۰۰ ميليوني دست پيدا خواهد كرد كه البته رقم خيلي خوبي است.
004335.jpg
اما موفقيت فراوان فيلم هايي مثل «شرك۲»، «پيدا كردن نيمو» و «افسانه كوسه» از زاويه ديگري هم قابل ذكر است. تكنيك هاي به كار رفته در اين فيلم ها هر روز كه مي گذرد پيشرفته تر و بهتر مي شود. تماشاگران سينما با هر انيميشن جديدي كه به روي پرده مي رود، انتظار دارند كه صحنه ها و تكنيك هاي جديدتري را ببينند و اين مسأله كار انيميشن سازان كمپاني هاي موفق فيلمسازي را مشكل تر مي كند. براي مثال زماني كه «پيدا كردن نيمو» ساخته مي شد هيچ كس تصوري از چگونگي ساخت يك انيميشن كه در زير آبهاي دريا رخ مي دهد نداشت. با نمايش عمومي فيلم تماشاگران از ديدن صحنه هاي زيرآب فيلم شگفت زده شدند. در فاصله كمتر از يك سال كمپاني دريم وركز هم براي تعريف قصه انيميشن خود راهي اعماق اقيانوس شد.
جفري كازنبرگ از مسئولين دريم وركز مي گويد:«اين رقابت به سود تماشاچي و صنعت سينماست. ما هر روز تكنيك تازه اي خلق مي كنيم و تماشاگران چيزهاي نو و جديدي مي بينند. از اين مسأله همه به يك اندازه سود مي برند و راضي هستند.» واقعيت هم همين است. كمپاني دريم وركز هم در اين رابطه سود سرشار مالي خود را مي برد و با بهره گيري از اين سود، انيميشن هاي تازه تر و جذابتري مي سازد.

نما به نما
از برادوي تا پرده سينما
يكي ديگر از نمايشنامه هاي معروف برادوي تبديل به فيلم سينمايي مي شود. اين نمايشنامه «اجاره» نام دارد و جوروث كارگردان سرشناس دنياي تئاتر، براي مدتي طولاني آن را روي صحنه اجرا كرده است. كريس كلمبوس (خالق فيلم نوجوانانه «تنها در خانه») نسخه سينمايي را تهيه مي كند. اين فيلم موزيكال در اولين فصل سال جديد ميلادي جلوي دوربين مي رود. نمايش «اجاره» تأثير گرفته از اپراي معروف پوچيني «لابوهم»، قصه گروهي از آدمهاي مهاجر را تعريف مي كند كه تلاش دارند تا در منطقه اي در غرب نيويورك به حيات خود ادامه دهند. هنوز معلوم نيست كه كلمبوس كارگرداني فيلم را هم به عهده خواهد گرفت يا نه. از جرج كلوني و ريچارد گير، به عنوان گزينه هاي اصلي ايفاي نقش اول فيلم اسم مي برند.
«ايكس »ها برمي گردند
004320.jpg
دنباله ها يكي بعد از ديگري مي آيند. تهيه كنندگان فيلم علمي- تخيلي، «مردان ايكس» در تدارك توليد قسمت سوم آن هستند. سايمن كينبرگ فيلمنامه نويس سرشناس براي نگارش فيلمنامه فيلم استخدام شده است. وي در گفت وگويي اعلام كرد: «دو قسمت قبلي فيلم را خيلي دوست دارم و همه اميدم اين است كه فيلمنامه خوبي بنويسم. تصورش را هم نمي كردم از من براي نوشتن فيلمنامه دعوت شود، به همين دليل خيلي هيجان زده هستم. اميدوارم قسمت سوم اين تريلوژي بهترين و بزرگترين قسمت آن باشد.» هيو جكمن، هالي بري و پيتر استوارت بازيگران اصلي فيلم هستند.
سوئيس و جوايز اسكار
سوئيس هم فيلم خود را براي شركت در رقابت هاي بخش اسكار بهترين فيلم خارجي سال انتخاب كرد. فيلم «اسم من باخ است» يك كار شرح حال گونه دوره اي است كه توسط دومينيك د.ريواز كارگرداني شده است. در اين فيلم واديم گلوونا بازيگر آلماني در نقش يوهان سباستين باخ آهنگساز برجسته كلاسيك بازي كرده است. اين فيلم امسال جايزه بهترين فيلم سال را در مراسم جوايز فيلم سوئيس دريافت كرد. آكادمي اسكار نام پنج نامزد نهايي حاضر در رشته اسكار بهترين فيلم خارجي سال را ۲۵ ژانويه اعلام مي كند.
واشنگتن پشت دوربين
004329.jpg
دنزل واشنگتن بازيگر سياهپوست آمريكايي يك بار ديگر پشت دوربين فيلمبرداري مي رود تا كار تازه اي را كارگرداني كند، البته اين بار او قصد كارگرداني دو فيلم را دارد و نه يكي. واشنگتن كه تا به حال دو بار موفق به دريافت جايزه اسكار شده، اول «مناظره كننده بزرگ» را كارگرداني مي كند و بعد به سراغ «برادران متحد» مي رود. فيلمبرداري فيلم اول پاييز سال آينده آغاز مي شود. قصه فيلم براساس يك ماجراي واقعي نوشته شده و درباره پروفسور سياهپوست يك كالج است كه درس تاريخ مي دهد. حوادث فيلم در سال ۱۹۳۵ رخ مي دهد. اين پروفسور دانشجويان خود را تشويق كرد تا اولين تيم ورزشي سياهپوست كالج را تشكيل دهند. قصه فيلم دوم اقتباسي سينمايي از نوول آنتوني والتن به نام «برادران متحد»است و سرگذشت تعدادي سرباز سياه را در روزهاي سخت جنگ جهاني دوم به تصوير مي كشد. اولين فيلم واشنگتن در مقام كارگردان «آنتوني فيشر»نام داشت كه مورد تحسين منتقدين قرار گرفت، ولي فروش موفقيت آميزي نداشت.
انصراف گري اولدمن
004326.jpg
گري اولدمن از بازي در قسمت جديد «جنگ هاي ستاره اي» به اين دليل انصراف داد كه نمي خواست در خارج از كشور خود به شكلي غيرقانوني در يك فيلم سينمايي بازي كند، اين بازيگر انگليسي تبار موافقت كرده بود به جاي شواليه قاتل و شيطان صفت سياره جاي ژنرال گريووس در فيلم صحبت كند. اما چون فيلم در نقطه اي خارج از محدوده قوانين اتحاديه بازيگران سينما ساخته مي شد، او به جرج لوكاس خبر داد با اين پروژه همكاري نخواهد كرد.اولدمن مي گويد به شدت از حضور در اين فيلم خوشحال و هيجان زده بود و براي شروع كار لحظه شماري مي كرد. ولي به دليل تناقض موجود در رابطه بين اعضاي اتحاديه بازيگران سينما، وي نتوانست در اين پروژه حضور داشته باشد.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |