شنبه ۹ آبان ۱۳۸۳
گفت وگو با بهمن قبادي، كارگردان فيلم «لاك پشت ها هم پرواز مي كنند»
به اسكار اميدوار نيستم
بهمن قبادي حالا ديگر پس از ساخت تعداد زيادي فيلم كوتاه و سه فيلم بلند يك فيلمساز بين المللي شده است. اين را خودش هم مي گويد. فيلم آخرش «لاك پشت ها هم پرواز مي كنند» در بخش نوعي نگاه جشنواره كن پذيرفته شد كه او نخواست در اين بخش به نمايش در آيد. و حالا هم در انتظار اسكار است. اسكاري كه قبادي خود اميدي به آن ندارد.لاك پشت ها... كه در جشنواره كودك اصفهان چندين جايزه را به خود اختصاص داد هم اكنون در سينماهاي تهران بر پرده است. با قبادي زمان حضورش در جشنواره فيلم كودك و نوجوان اصفهان گفت و گو كرديم كه حاصل آن را مي خوانيد.
005409.jpg
ليلا عليپور
* شما فيلم هايتان را در كردستان مي سازيد. جذابيت هاي اين استان چه كمكي به شما مي كند؟
- من اهل كردستان هستم و از شهر و فرهنگ آن مي آيم و شناخت زيادي از آن سرزمين دارم. قشر عظيمي از مردم ايران در كردستان زندگي مي كنند. حداقلش اين است كه آنها دو سال يك بار مي توانند صد دقيقه فيلم داشته باشند. به خصوص اين كه اگر يكي دو فيلمساز داشته باشند كه يكي از آنها اگر بهمن باشد خودم را مسئول مي دانم و فكر مي كنم بايد برگردم و آنجا فيلم بسازم. بعضي وقتها به من مي گويند چرا اين همه در ايران فيلم مي سازي؟ از ايران بيا بيرون به هر حال كردستان هم بخشي از ايران است بايد نسبت به آن شناخت داشته باشيم. معتقدم به همان اندازه كه تنوع قومي داريم مي توانيم تنوع سينمايي هم داشته باشيم. مي توانيم سالي يكي _ دو فيلم از كردستان را در شهرهاي مختلف نمايش دهيم تا اين شناخت غلطي كه نسبت به كردها بوده و هست برطرف شود. يا مثلاً  من اگر لرستان نرفته ام از طريق فيلم هاي آقاي ناصر غلامرضايي نسبت به آن سرزمين شناخت پيدا كنم يا از طريق فيلم هاي فرهاد مهرانفر شمال را بشناسم. تا زماني كه آنجا فيلمساز زيادي به دنيا نيايد كردستان را رها نمي كنم. البته بخش عمده اي از فيلم بعدي ام در تهران مي گذرد اما باز مسائل كردها در آن مطرح مي شود.
* پس شما به سينماي بومي اعتقاد داريد؟
- اين كه فكر مي كنيم همه چيز سينمايي ايران تهران است و بيرون از تهران بومي مي شود به نظرم تقسيم بندي غلطي است. نگاهم يك نگاه فراملي است تا بومي. موضوع هايي هم كه انتخاب كردم براي فيلم هايم در همين راستا است. مثلاً  مخاطبان آمريكاي لاتين، چند تا كشور اروپايي، آمريكاي شمالي همه با لاك پشت ها هم پرواز مي كنند ارتباط برقرار مي كنند. در نمايش هايي كه داشته همه واكنش ها يكي بوده است.آن چيزي كه در نمايش فيلم در جشن خانه سينما و يا جشنواره كودك اصفهان ديدم با واكنش ها در تورنتو يا نقاط مختلف يكسان بود.
* در واقع يك موضوع انساني را در بستري كه دوست داريد مردم دنيا و خودمان بهتر بشناسند مطرح مي كنيد؟
- به هر حال چيزهايي كه مسأله ام هست و مي خواهم ديده شود را در فيلم هايم نشان مي دهم. صرفاً  طرح مسأله انساني نيست كه بين المللي مي شود تعداد زيادي فيلم بر محور مسائل انساني ساخته مي شود اما مهم ساختار فيلم است. مهم نگرش و نگاهي است كه كارگردان به موضوع دارد و اين كه محتوا و فرم چطور قرار است شكل بگيرند.چقدر مي تواند اين فيلم هنري باشد تا بتواند مخاطب امروزي را كمي بهت زده كند. اگر نتواند فيلم بهت و حيرت ايجاد كند قطعاً  در برقراري ارتباط هم موفق نيست. سالي ۴-۵ هزار فيلم در دنيا ساخته مي شود. ما چقدر از اين تعداد سهم داريم؟ چقدر قرار است فيلم مطرح شود؟ چقدر موضوع هاي تكراري؟ چقدر اسامي تكراري؟ چه تعداد از اين فيلم ها شانس جهاني شدن دارند؟
حدود ده، بيست فيلم، موضوع ناب، لوكيشن ناب، كاراكترهاي ناب، ساختار متفاوت،  همه بايد در اين بيست فيلم وجود داشته باشد.
* از آغاز به كار فيلم بلندتان تا الان نشان داده ايد كه كم كم به داستان علاقه مند شده ايد...
- سينماي موفق امروز سينمايي است كه قصد داشته باشد. غيرممكن است تماشاچي عصر شتاب امروزه در سينما فيلم مرا بدون قصه تحمل كند. سينما قصه مي خواهد و تماشاچي. من به شدت به تماشاچي فكر مي كنم. از فيلم اولم همين طور بوده و الان در اين امر جدي تر شده ام. اين كه چطور مي توانم تماشاچي را تا آخر فيلم نگه دارم و او را بهت زده كنم. دنبال قصه مي گردم. نه اين كه فقط درام داشته باشد بلكه دنبال قصه هاي عجيب و غريب مي گردم، به اين دليل است كه كاراكتر هايي كه انتخاب مي كنم در فيلم هاي ديگر نديده ايد. يا لوكيشن هايي كه انتخاب مي كنم دوست دارم همان غريب و عجيب بودن در آنها باشد. حاضر نيستم بروم در رستوران ها و همان تصويرهايي كه در همه فيلم ها مي بينم را بگيرم. دنبال مكان هاي عجيب و غريب مي گردم. تك تك عناصر بايد غريب باشد تا در روند داستان كمك كند. وقتي يك داستان غريب انتخاب مي كني همه عناصر از جمله موسيقي، كادر بندي، نور و ... همه چيز بايد به يكدست شدن و اين حس كمك كند.
* تكنيك در سينماي شما خيلي پيشرفت كرده. خودتان قبول داريد؟
- نمي دانم. همين اندازه مي توانم بگويم كه اگر به تماشاچي فكر مي كنم، اگر اعتقاد دارم كه فيلم بايد طوري باشد كه مخاطب جذب كند و در واقع دغدغه من جذب تماشاچي است و زحماتي كه من و گروهم متحمل مي شويم بايد ديده شود، احساس مي  كنم كه تصوير بايد در حد عالي باشد، صدا فوق العاده باشد، قصه فوق العاده باشد، موزيك عالي باشد و در كل اين كه مي خواهم بهترين ها را داشته باشم. در مبحث صدا با بدترين شرايط پول جمع كردم و فيلمم را ميكس و صداگذاري دالبي و ديجيتال كردم. چون تماشاچي براي من مهم است. سالهاست نتوانستيم در سالنهاي سينما يك آسايش و آرامشي به تماشاچي بدهيم. يعني ما از تماشاچي پول مي گيريم و فيلمهايمان را با بدترين كيفيت صدا و تصوير به او ارائه مي دهيم.وقتي خارج از ايران مي روم مي بينم فيلمم به صورت مونو در سالني به نمايش در مي آيد كه ۳۰ فيلمي كه قبل از آن ديدم كيفيت صداي عالي، تصوير فوق العاده، لابراتوار درجه يك و همه چيز عالي است، خجالت مي كشم. اينجا همه چيز مريض است. لابراتوار هاي ما كارهاي خوبي نمي  كنند، دقيق نيستند. يعني به نظر من در سينماي ايران تخصص وجود ندارد.
* سينما در حال حاضر چه جايگاهي در زندگي شما دارد؟
- خانواده ام را از من گرفته. بعضي اوقات مادرم را فراموش مي كنم، مادرم در كردستان است و من قرار است هر روز به او زنگ بزنم. اما فشار كار اين فرصت را كمتر به من مي دهد.
* اوايل بيشتر از خانواده تان در فيلم ها استفاده مي  كرديد. ولي در فيلم هاي دوم و سوم... اين طور نبود.
- دليل عمده  اين كار بخش مالي قضيه بود. ولي در فيلم دوم باز هم خانواده ام بود. حتي در اين فيلم «لاك پشت ها» هم خانواده ام كمكم كردند. مادرم، خواهرم، همسرش، برادرانم و دوستانم بودند و باز همه دوستان كردم در عراق كمكم كردند.
* وقتي با خانواده تان كار مي كنيد چه حسي داريد؟
- آنها من را خوب مي شناسند. گويي سينما را بهتر از دوستان ديگري كه آنجا دارم مي شناسند. مي دانند من چه مي خواهم مي دانند چه وقت عصباني مي شوم. مي دانند مشكلم چيست. وقتي دنبال ۵۰۰ زن مي گردم مادر و خواهرم سريعاً  اينها را از هر جا شده پيدا مي كنند.
* پس اين همه نابازيگر...
- بله، اينها را به سختي دور هم جمع كرديم. در عراق يك دوستي داريم به نام عباس غزالي كه بزرگترين كمك را براي جمع كردن كردهاي عراق در آنجا به ما كرد و براي دو روز پي در پي اين كار را كردند. چون سر صحنه هم فيلمنامه شكل مي گيرد. حتي آدم هايي كه مي خواهي به شكل تخصصي انتخاب كني تا دستيار باشند يا غيره چون در لحظه تصميم مي گيري كه امروز اين سكانس را بگيري معمولاً  كساني بيشتر به كمك مي آيند كه مال همان منطقه هستند، جداي اين كه در اين فيلم دستيار اول كارگردان هم همين ويژگي را داراست و خيلي خوب بود.
* آقاي شاه حسيني...
- بله شاه حسيني، با اين كه يك ماه از كار را به خاطر مشكلاتي كه در تهران داشت در آنجا حضور نداشت، ولي بهترين دستيارها، آدم هايي هستند كه مال همان منطقه اند. كردهايي هستند كه از فيلم اول با من بودند و خيلي حرفه اي شده اند. فيلم كوتاه مي سازند و تا به امروز با فيلم هاي من سه فيلم سينمايي كار كرده اند. الان بهترين دستياران و گروه صحنه ام كردها هستند و با آنها خيلي راحتم.
* رويكرد خودتان نسبت به جنگ عراق و آمريكا چيست؟
- من به شدت از سقوط صدام خوشحال شدم.ولي امروز از سردرگمي و آشفتگي مردم آن منطقه به خصوص كردها دچار آزار و اذيت مي شوم. الان يك جور بلاتكليفي در منطقه حكمفرماست. در مستندي به نام «جنگ تمام شد» كه ساختم گويي جنگ ديگري در حال شروع شدن است. گويي قرار است يك انفجار بزرگ آنجا صورت بگيرد. به شدت نگران كننده است.
* يك سؤال شخصي براي خودم وجود داشت؛ چرا بچه در داستان مي ميرد؟
- در تمام لوكيشن هاي فيلم، يك جور واقع گرايي عجيب وجود دارد. همان بحث رئاليسم جادويي!  سه زمان در فيلم مطرح مي شود. زمان گذشته كه يك دقيقه فلاش بك است. زمان حال زماني است كه بهمن دارد با گروهش فيلم مي سازد و آيند، زماني است كه بچه از آينده به ما تصوير و خبر مي دهد. هر سه زمان ها چرك هستند.همه زمانها خشن هستند، در همه خشونت، جنگ و ناآرامي ديده مي شود. همه اين چيزها كمك مي كند تا ما حركت آگرين را براي قتل بچه تأييد كنيم. آيا زنده ماندن آن بچه وقتي مادرش مي خواهد خودش را بكشد بهتر است يا مرگ و نيستي. در طول فيلمبرداري خودم را بارها جاي اين دختر گذاشتم و احساس كردم مرگ بچه بهتر از زنده بودنش است. بهتر از اين سردرگمي است كه در منطقه حكمفرماست. او قرار نبود بچه را بكشد اما با خود فكر مي كرد چطور مي تواند بچه را در اين ناآرامي  ها رها كند يا به برادر معلولش بسپارد. فكر كرد مرگ به بچه كمك مي كند. من هم همين عقيده را دارم!
* به اسكار فكر مي كنيد؟
- الان زياد به اسكار فكر نمي كنم. اما در مورد زماني براي مستي اسبها برايم مهم بود. در حال حاضر دارم به فيلم بعدي ام فكر مي كنم. طبيعي است كه منتظر نتيجه باشم اما تنها روي سناريو ام متمركز هستم.روزي ده ساعت از وقت صرف اين كار مي شود. در مورد اسكار به فيلم من اميدوارند اما من آن قدر اميد ندارم. حتي به جا گرفتن آن در هشت فيلم. خيلي نااميدم.
به هر حال آنجا بازي سياسي خود را دارد و همه چيز به شرايط آن زمان به اوضاع سياسي روز بستگي دارد. در هر حال بدبينانه به اين موضوع نگاه مي  كنم.

سايه روشن هنر
پرونده  هاوانا
اين  فيلم  به تهيه كنندگي «سيدضياء هاشمي» كار فيلمبرداري  خود را از لواسان آغاز كرده  است .
«فرامرز روشنايي» مدير روابط عمومي اين  فيلم  دراين باره  گفت : بخش هايي از اين  فيلم  در شهر «هاوانا» پايتخت  كوبا و همچنين  سكانس هايي  از آن درتهران  و لواسان  فيلمبرداري  مي شود.وي  افزود: داستان  اين  فيلم  توسط «فرهاد توحيدي» به  نگارش  درآمده  ومديريت  فيلمبرداري  آن را «محمود كلاري» بر عهده  دارد.بازيگراني  چون «امين  تارخ» ، «نيكي  كريمي» و «اصغر همت» در اين  فيلم  به ايفاي  نقش  پرداخته اند.
مترسك اولين كار استادي
ساخت فيلم نيمه بلند «قوش قابان» (در زبان تركي به معناي مترسك) به پايان رسيد.داستان اين فيلم، از زماني آغاز مي شود كه بچه هاي يك دبستان روستايي تصميم مي گيرند براي كمك به همكلاسي شان «سليمان» كه پدرش فوت كرده مترسكي بسازند. پدر سليمان، فوت كرده و او به تنهايي مجبور به نگهداري از مزرعه آفتابگردان خانواده است. مترسك با وسايلي كه هر كدام از آنها از جايي آورده مي شود، تكميل مي شود،اما...اين فيلم نيمه بلند داستاني طي يك هفته در مهرماه امسال در روستاهاي شهرستان ساوه در قطع دي وي كم و به زبان تركي و لهجه محلي توليد شده و در حال حاضر مراحل پس از توليد را سپري مي كند.
«قوش قابان» نخستين ساخته رضا استادي منتقد و نويسنده سينمايي به تهيه كنندگي انجمن سينماي جوانان ايران و با مشاركت موسسه فرهنگي هنري شقايق روستا است كه با حضور اين عوامل توليد شده است: نويسنده و كارگردان: رضا استادي، مشاور فيلمنامه: فرهاد توحيدي،مشاوران كارگردان: محسن امير يوسفي و عزيزالله حميد نژاد،مدير نور، تصوير و عكاس: عباس ناظريان،مشاور تصويربرداري: حسين ناظريان،مشاور هنري: مجيد ميرفخرايي، طراح صحنه و لباس: فرهاد عليزاده آهي، صدابردار: مسلم گودرزيو.
«ازدواج صورتي» به پايان رسيد
005406.jpg
فيلمبرداري،فصل پاياني «ازدواج صورتي» به كارگرداني منوچهر مصيري و تهيه كنندگي هوشنگ نوراللهي در جاده چالوس به پايان رسيد.فيلمبرداري هشتمين اثر اين فيلمساز با مديريت فيلمبرداري «فرهاد صبا» كه از اوايل شهريور ماه در تهران آغاز شده بود، پس از ۵۲ جلسه فيلمبرداري، پلان آخر را روز گذشته با حضور بازيگران اصلي اين فيلم، خسرو شكيبايي، بهرام رادان، فاطمه گودرزي و چكامه چمن ماه گرفتند.بر اساس همين گزارش «ازدواج صورتي» كه نويسنده فيلمنامه آن «سيد سعيد رحماني» است، درباره جواني به نام «آريا شاداب» است كه براي ازدواج با دختر مورد علاقه اش متوسل به راهكاري بديع مي شود.ساير بازيگران اين فيلم عبارتند از: شيوا خنياگر، مهدي تقي نيا،  هما خاكپاش، امير نوري، محمود بنفشه خواه و سعيد پيردوست.

هنر
اجتماعي
انديشه
دانشجو
سياست
ورزش
|   اجتماعي  |  انديشه  |  دانشجو  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |