معروف است كه «اميل زولا» در قرن نوزدهم طي نامه اي سرگشاده به بي عدالتي هاي غيرقابل تحمل دولت فرانسه حمله اي فراموش نشدني كرد. «مايكل مور» نيز در «فارنهايت ۱۱/۹» كه حمله سخت و در عين حال عاقلانه به حكومت بوش مي كند، حكومتي كه به گمانش آرمانهاي آمريكا را زير پا گذاشته و خسارات زيادي به دنيا زده است. گرچه تلاش يك نفره اين ميهن پرست براي ايجاد تغييرات در سياست آمريكا توسط فيلمش، نمي تواند مؤثر باشد، اما نبايد آن را ناديده هم گرفت.
«فارنهايت ۱۱/۹» هم در فرم و هم محتوا يك قدم جلوتر از فيلم برنده اسكاري «بوئينگ براي كلمباين» است. فيلم او مستندي كليشه اي نيست كه تيترهاي خبري امروز را به صراحت وارد سينما كند، عناويني كه موضوعات آنها مربوط به رقابت داغ انتخابات رياست جمهوري است. در حقيقت قصد «فارنهايت ۱۱/۹» شكستن قوانين متعارف فيلم ديدن در آمريكا و در عين حال اثرگذاري روي مخاطباني است كه در سمت ديگر قالب سياسي قرار دارند (كاري كه به نحوي ديگر «مصائب مسيح» مل گيبسون نيز انجام داد.)
مور در اين فيلم با اتكا به تفكر سكولار و استفاده تصادفي از اتفاقات رخ داده، توانسته بيشتر قدرت فيلم سازيش را روي حالت حمله متمركز كند. او با نگرشي استادانه و غيرانحصاري فيلمي خرد كننده ساخته است. بدون هيچ شكي فيلم او يك «ضد تبليغ» است، زيرا زماني مي توان گفت فيلم تبليغي است كه عناصر موجود در آن اثر خوبي روي ديدگاهها بگذارند، نه يك اثر مخرب و ويران كننده.
مور استاد جوسازي است و در برانگيختن احساسات و بالا بردن حرارت مخاطبينش مهارت دارد. شخصيت او غيرفريبنده است و در عين حال هوش موذي و حيله گري دارد. چشمانش براي ديدن چيزهاي بي معني و پوچ بسيار تيزبين است. مور فيلم سازي است كه هم خنديدن را مي داند، هم خنداندن.
«پيتر فينج» را در فيلم شبكه به ياد بياوريد، گويي مور هم مانند او تحملش به سر آمده و ديگر نمي تواند چيزهايي را كه يك عمر به خوردش داده اند درونش نگه دارد و حالا در اين فيلم همه را بيرون مي ريزد. ساختار «فارنهايت ۱۱/۹» بسيار جاه طلبانه تر از آن است كه كسي بتواند توضيحي راجع به همه قسمتهايش بدهد. فيلم درباره روابط خانواده بوش و عربستان سعودي، تشديد لايحه ميهن پرستي يا حمله به عراق نيست، اگر چه به اين موضوعات هم مي پردازد ولي در اصل يك جور تاريخ غلو شده از سه سال گذشته مي باشد.
جاذبه «فارنهايت ۱۱/۹» از تصاوير بسيار آشنايي مي آيد كه ممكن است عده زيادي از آمريكايي ها آنها را نديده باشند، تصاويري كه متناوباً و به صورت موزاييك در كنار هم گذاشته مي شوند. چيدمان فيلم، حاصل آزمايش همه چيز در يك مكان است كه به راستي نيرومندترين قسمت كار حرفه اي مايكل مور است. فيلم بيشتر از آنكه باعث تغييرات در احزاب سياسي آمريكا شود، موجب تقويت پايه هاي ليبرال در افراد ناآگاه اجتماع مي گردد.
«فارنهايت ۱۱/۹» شامل كليپهايي است كه پخش عمومي نشده اند (و يا اصلاً كسي آنها را نديده)، مور در اين باره مي گويد:«بعضي از آنها بدون اينكه درخواست كنم، برايم مي رسيد. مردمي كه راجع به پروژه ام شنيده بودند، همواره مي خواستند به من كمك كنند، درواقع يك جور هماهنگي غيررسمي در راستاي رسيدن به هدف وجود داشت. وقيح ترين اين كليپها شامل گفتار و رفتار بوش مي شود كه احتمالاً حاميانش در آرزوي اين بودند كه بوش آن كارها را انجام ندهد.»
در جايي از فيلم جورج دبليو بوش نشان داده مي شود كه در سال ،۱۹۹۲ رك و راست توضيح مي دهد كه او چرا يك كالاي داغ تجارت جهاني بوده: «هنگامي كه شما پسر رئيس جمهوريد، در واشنگتن همه تمايل دارند كه بهتان احترام بگذارند. بنابراين من هر وقت بخواهم مي توانم به پدرم برسم.» «دسترسي، قدرت است »((Access is Power اما جالب تر وقتي است كه بعد از ۱۱ سپتامبر بوش با سخت گيري تمام جامعه بين المللي را به«متوقف كردن تروريست ها»فرامي خواند. سخنراني داغ و معروف او از رسانه ها پخش شد، در پايان سخنراني او فكر كرد كه بقيه حرفها و حركاتش ديگر از هيچ رسانه اي پخش نمي شود، يك دفعه ۱۸۰ درجه رفتارش تغيير مي كند، از جاي خودش يك قدم به عقب مي رود. (مثل اينكه در زمين گلف است، نه اتاق جنگ) و مانند يك مجري حرفه اي تلويزيون مي خندد و مي گويد:«حالا اين دست بازي رو ببينيد.»
شايد آزاردهنده ترين صحنه در طول فيلم، نشان دادن بوش در صبح روز ۱۱ سپتامبر باشد. تقريباً هفت دقيقه بعد از اينكه به او گفته مي شود كه دومين هواپيما هم به مركز تجارت جهاني برخورد كرد، او در يك مدرسه ابتدايي (در فلوريدا) ميان بچه هايي است كه دارند شعر«بز اهلي من» را مي خوانند. اين تصوير نشان دهنده نظريه مايكل مور است:«واقعاً كسي كه در حال حاضر رئيس جمهور آمريكا است، لياقت اين پست را دارد؟»
مقوله ديگر كليپها، جنگ عراق است. جايي از فيلم، مور فيلمبردارانش را هدايت مي كند كه خودشان را جز سربازان آمريكايي جا بزنند تا بتوانند به ميان آنها بروند و فيلم بگيرند. تصاوير اين قسمت شامل صحنه هايي است كه سربازان آمريكايي از روي روپوشهاي زنداني ها اندامهاي تناسلي آنها را مي گيرند تا براي لحظه اي تفريح كنند و شاد باشند.
با اينكه فيلم لحظات خنده داري هم دارد ولي غم حاكم بر سراسر فيلم به هيچ وجه آن را مبدل به يك اثر كميك نمي كند. موقعيت هايي كه«فارنهايت ۱۱/۹»ايجاد مي كند به قدري سنگين است كه مخاطب براي هر كدام مي خواهد بگريد، اما مور در اين گونه مواقع با يك صحنه پيش بيني نشده گريه را تبديل به خنده مي كند و باعث مي شود كه فيلم حالت تعادل خودش را حفظ مي كند.
ترفند مور براي ايجاد تعادل، گذاشتن بي معني سياست در كنار فرهنگ عامه است.به عنوان مثال در سكانسي كه چگونگي خروج سريع اعضاي خانواده بن لادن بعد از ۱۱ سپتامبر از آمريكا نشان داده مي شود، آهنگ«ما از اينجا مي رويم » پخش مي شود كه روي كليپ«تور ماهيگيري»(جك وب) گذاشته شده است. و خطر ورود سعودي ها با خشم مطرح مي گردد.
مايكل مور تمايل زيادي دارد كه ريسك كند ولي ديدگاهش بيان شود. فيلم او نشان مي دهد، افرادي كه خود را با افتخار سردمداران سفيد پوست بزرگ دنيا مي پندارند و در عين حال مردم هم به آنها اعتماد كامل دارند، در واقع بسيار مضحك، سرهم بند، بي عرضه، خودبين و دروغگو هستند. فصل فصل«فارنهايت ۱۱/۹»به ما نشان مي دهد كه مور مشتاق است با هر وسيله ممكن كارش را انجام دهد و به هدفش برسد. او مي گويد:«آمريكايي ها بيدار شويد، اينها كساني هستند كه شما زندگي فرزندانتان را بهشان سپرده ايد.»
او در يكي از خيابانهاي واشنگتن ظاهر مي شود و در حالي كه از يك نماينده كنگره (كه موافق جنگ و موافق به سربازي رفتن بچه ها مي باشد) سؤال مي پرسد، سعي مي كند كه از طريق بلندگوي يك كاميون حامل بستني،«لايحه ميهن دوستي» را براي اعضاي كنگره بخواند و تأكيد مي كند كه اعضاي كنگره هيچ وقت از اين كارش ناراحت نمي شوند. با اين حال امتياز«فارنهايت ۱۱/۹»نسبت به فيلمهاي قبلي مور (مثل«راجر و من ») حضور كم رنگ تر كارگردان در جلوي دوربين است، او به اين نتيجه رسيده كه گويا حضورش پشت دوربين مؤثرتر است. زيرا از اين راه مي تواند نكاتي را كه برايش مهمتر مي باشد، به مناظره عمومي بگذارد.
فصل آغازين فيلم راجع به اين است كه جورج بوش چگونه از فلوريدا به كاخ سفيد مي رود. فيلم در اين قسمت يك جلسه سوررئالي از كنگره با رياست«ال گور »را نشان مي دهد كه در حال تصديق انتخابات است. در اين جلسه اعضاي سياه پوست كنگره، يكي يكي به سلامت انتخابات اعتراض مي كنند، ولي حتي يك سناتور هم موافقت نمي كند كه به اعتراض نوشته شده آنها، كه باعث رد صحت انتخابات مي شود، بپيوندد. ودر نهايت بوش رئيس جمهور آمريكا مي شود.
مور ادعا مي كند كه بعد از ۱۱ سپتامبر، حكومت نه تنها بر تعقيب تروريستها بلكه روي ترساندن مردم آمريكا جهت حمايت از حمله به عراق، نيز تمركز كرده بود.
« ترس كارساز است »جمله اي است كه«جيم مك درمات»عضو دموكرات و تنها روانشناس كنگره، به مايكل مور مي گويد. او سپس اضافه مي كند كه«حكومت با ما مثل وسيله رفتار مي كند.»
مور زمان قابل ملاحظه اي از فيلم را به مصاحبه با زني به نام«ليلا ليپسكام »اختصاص مي دهد، تا بعد احساسي كارش نيز ساخته شود. او كسي است كه خودش را يك« آمريكايي واقعاً سربلند»مي داند. هر روز پرچم آمريكا را به اهتزاز در مي آورد و بچه هايش را به شدت تشويق مي كند تا در زندگي، نظامي بودن را به عنوان بهترين گزينه شغلي در نظر داشته باشند، او باور داشت كه جنگ با گرفتن جان پسرش به اتمام مي رسد.«ليپسكام »به مايكل مور مي گويد:«مردم فكر مي كنند مي دانند، ولي نمي دانند «و با گريه ادامه مي دهد:«من هم فكر مي كردم مي دانستم، اما نمي دانستم.»
نام «فارنهايت ۱۱/۹»برگرفته از رمان«فارنهايت ۴۵۱»(ري برادري) است، درجه حرارتي كه در آن كتابها مي سوزند.
اين رمان، جهاني راحت در آينده را تصوير مي كند كه در آن كتاب وجود ندارد، جايي كه تلويزيونها در همه جا به افراد مي گويند كه بايد به چه چيز فكر كنند (سالها پيش، فرانسوا تروفو، كارگردان فقيد موج نوي فرانسه، فيلمي از روي اين رمان و همين نام ساخت.)