دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۳
نقش پدر درزندگي
نقش يك پدر در تربيت فرزند بسيار مهم وحائز اهميت است. فقدان پدر، يكي از غيره منتظره ترين و عجيب ترين وقايع اجتماعي عصر ماست. فقط در طول سه دهه ۱۹۶۰ تا ،۱۹۹۰ درصد بچه هايي كه از پدرانشان جدا زندگي مي كنند تقريباً به ۳۶ درصد افزايش پيدا كرده است. با گذشت يك قرن، تقريباً ۵۰ درصد از بچه هاي آمريكايي هر شب بدون گفتن شب به خير به پدرانشان به خواب مي روند. در گذشته زماني بود كه يتيمي و بي پدري بيشتر از امروزه معمول بود اما مرگ باعث آن مي شد نه طلاق، جدايي يا ترك اعضاي خانواده . بسياري از بچه هاي يتيم امروزي، پدراني دارند كه كاملاً قادر به قبول مسئوليت  پدر بودن هستند چه كسي تا به حال فكر مي كرد كه بسياري از اين پدرها نسبت به وظايف شان بي تفاوت باشند؟
005493.jpg
قطعاً از دست دادن پدر براي بچه آن هم به طور ارادي و نه از طريق مرگ يك فاجعه محسوب مي شود. فرزندان مادران مطلقه نسبت به فرزندان مادران بيوه از هر لحاظ از موقعيت كمتري برخوردارند. پيش بيني مي شود كه در اواخر دهه ،۱۹۹۰ تولدهاي پس از طلاق كه به عنوان بي سرپرستي شناخته شده افزايش يابد. اين تولدها ۳۲ درصد از همه تولدها را در سال ۱۹۹۵ شامل مي شود و تا سال ۲۰۰۰ ممكن است ۴۰ درصد از كل زاد وولدها از اين طريق صورت گيرد. مردان به طور طبيعي با واژه پدربودن مانوس و آشنا هستند وقتي از نظر فرهنگي، نظم خانواده به هم مي ريزد، مردها ممكن است از نظر غريزه جنسي هم به راه هاي نامشروع كشيده شوند و مردان به وظيفه پدري شان بي اعتنا مي شوند و تعهد وفاداريشان نسبت به اعضاي خانواده كم مي شود براي درك اين مطلب مسئولين دولتي قانوني را تصويب كردند كه رابطه پدر و فرزند را نزديك تر و محكم تر مي كند. تجربيات اواخر قرن بيستم نشان مي دهد كه در آمريكا به خاطر سرپيچي از اين تعهدات چه نتايج اسفباري رخ داده است. در پس بسياري از مشكلات نگران كننده نبود، بي پدري يكي از بزرگ ترين فشارهايي است كه جامعه آمريكا دچار آن است. در اواسط دهه ،۱۹۵۰ فقط ۲۷ درصد از دختران ۱۸ ساله روابط نامشروع داشتند. در سال ،۱۹۸۸ ۵۶ درصد از دختران كه شامل يك دهم از ۱۵ ساله ها مي شوند، مرتكب چنين اعمالي مي شدند. يتيمي در به وجود آمدن چنين فاجعه اي عامل مؤثرتري به شمار مي رود.
خودكشي در دوران نوجواني تقريباً سه برابر شده است و استعمال الكل و مواد مخدر در ميان نوجوانان تا حد زياد شيوع پيدا كرده است. سطح يادگيري بچه ها در مدارس بين سال هاي ۱۹۶۰ تا ،۱۹۹۰ ۷۵ درصد كاهش پيدا كرده است. عدم حضور پدران يكي از مهم ترين دلايل اين مشكلات به حساب مي آيد. عده كمي از مردم در اهميت اساسي مادران دچار ترديد مي شوند اما نقش پدران چيست؟ بيشتر از آن چيزي كه تصور مي شود، پدران در واقع نقش دومين سرپرست را در خانواده دارند. تربيت و رشد فرزند، كاري سخت نگران كننده و طاقت فرساست. والدين مي توانند در اين زمينه همديگر را حمايت كنند. آنها مي توانند نقص ها و كمبودهاي ديگري را جبران كرده و بر نقاط قوت همديگر بيفزاييد.
پدران همچنين مجموعه اي از خصوصيات واحدي را به ارمغان مي آورند كه با بعضي از آنها آشنا هستيد. از جمله اين كه همه پدران مي توانند الگو و حامي بچه ها باشند. پسران نوجوان كه پدر ندارند، به راحتي دچار نارضايتي و اضطراب مي شده اند. دختران، نسبت به پسران با مشكل نبود پدر راحت تر كنار مي آيند. اما آن ها، بايد از پدران خود مسايلي را بياموزند، مسايلي را كه از مادرانشان نخواهند آموخت.
آنها بايد چگونگي برخورد با مردان را ياد بگيرند. آنها از پدرانشان نحوه اعتماد كردن به جنس مخالف، صحبت كردن و دريافت برخي تفاوت ها را مي آموزند. ياد مي گيرند كه قدر و منزلت زندگي شان را از جنس مذكري كه مهم ترين نقش را در زندگي شان دارند بفهمند. مهم تر از همه اين است كه از طريق دوست داشتن و دوست داشته شدن توسط پدر، در مي يابند كه سزاوار دوست داشتن هستند.
يكي از نقش هاي مهم پدر در توجه به سرگرمي و تفريح بچه هاست. پدران، از ابتداي تولد فرزندانشان تا بلوغ آنها بيشتر به بازي آنان توجه دارند تا مراقبت و سرپرستي.
بازي كردن پدر با بچه ها هم براي آنان خوشحال كننده است و هم مهيج. براي بچه هاي بزرگ تر، بازي هاي دسته جمعي بهتر است. مادران بيشتر با بچه ها هم سطوح مي شوند و با آنان بازي مي كنند. آنان تمايل دارند كه به بچه هاي خود اجازه بازي مستقيم ر ا بدهند. بچه ها در دوران كودكي ترجيح مي دهند كه با پدرانشان بازي كنند. طي تحقيق كه بر كودكان ۵/۲ ساله انجام شد بيشتر از دو سوم آن ها بازي كردن با پدرانشان را ترجيح مي دادند.
روشي كه پدرها براي بازي كردن با بچه هايشان انتخاب مي كنند، بر همه چيز از شكل گيري احساسات تا انديشه و موفقيت هاي تحصيلي اثر مي گذارد به خصوص در تشويق حس خود كنترلي نقش به سزايي دارد. طبق نظريه يك متخصص، بچه هايي كه پدرانشان با خشونت رفتار مي كنند، خيلي دير ياد مي گيرند كه كتك كاري و ساير اشكال تنبيه هاي بدني، رفتاري نادرست و مخالف با انسانيت است آنها مي آموزند كه چه موقع بر خشم خود فائق آيند.
در بازي و ساير حيطه ها، پدران تمايل دارند كه روي حس رقابت به مبارزه طلبيدن، ابتكار و به جان خريدن خطر تأكيد كنند. مادران به عنوان پرستاران تأكيد بر امنيت احساسي و سلامت تشخيص دارند. در پارك پدران اغلب سعي مي كنند بچه ها را بالاتر از حد معمول تاب دهند در صورتي كه مادران محتاط هستند و نگران وقوع يك حادثه.
ما همچنين مي دانيم كه رابطه پدران با فرزندان، ارتباط نزديكي با مهارت هاي پيشرفته يكي از نقش هاي مهم پدر در توجه به سرگرمي و تفريح بچه هاست. پدران از ابتداي تولد فرزندانشان تا بلوغ آنها بيشتر به بازي آنان توجه دارند تا مراقبت و سرپرستي. بازي كردن پدر يا بچه ها هم براي آنان خوشحال كننده است وهم مهيج.
بچه ها در دوران كودكي ترجيح مي دهند كه با پدرانشان بازي كنند طي تحقيقي كه بر كودكان ۵/۲ ساله انجام شد بيشتر از دو سوم آنها بازي كردن با پدرانشان را ترجيح مي دهند.
مطالعات متعددي حاكي از اين مطلب است كه حضور پدر يكي از عوامل مؤثر مهارت دختران در رياضيات است. همچنين تحقيقات جديد نشان داده است كه در كنار سختگيري پدرانه مدت زماني كه پدران صرف خواندن با فرزندانشان مي كنند، باعث افزايش قدرت كلامي دخترانشان مي شود. در مورد پسرها هم نتايج به طور يكساني چشمگير بود. مطالعات يك ارتباط قوي بين پدران و توانايي هاي رياضياتي فرزندانشان را آشكار مي كند ساير تحقيقات نشان دهنده رابطه بين تربيت پدرانه و شعور كلامي پسران مي باشد.
ما اغلب از پدر به عنوان شخصي كه مي تواند دلسوزي، خصوصيات اخلاقي خوب، تعاون و همكاري و همدلي را به ديگران علي الخصوص فرزندانش بياموزد، ياد مي كنيم اما در پايان ۲۶ سال تحقيق و مطالعه، يك گروه سه نفري از محققان به نتيجه تقريباً حيرت انگيزي دست يافتند. مطالعاتي كه اين پژوهشگران انجام دادند روشن كرد كه مهم ترين عامل در پيشرفت حس همدلي، دخالت پدران در تربيت فرزند بوده است. هنوز روشن نيست كه چرا پدران در باور كردن اين ويژگي ها اين همه نقش مهم بنيادي دارند. احتمالاً وقتي پدران با فرزندانشان هستند، وجود رابطه اي دلسوزانه را حس مي كنند. شايد اين مسأله ربطي به نوع بازي كردنشان با شيوه استدلالشان داشته باشد.
گروه ديگري كه از عصر جديدي سرپرستي رنج مي برند زنان هستند. در اين زمان طعنه هايي كه زنان بدون شوهر مي شنوند غيرقابل تحمل است. شكي نيست كه خيلي از زنان در نبود مردان خيلي خوب با مشكلات زندگي كنار مي آيند اما از آن جا كه مرد نقش به سزايي در كنترل بچه ها بازي مي كند نداشتن پدر، به صورت عاملي در تعميم خشونت بيشتر عليه زنان بروز كرده است. تقريباً اين مسأله پذيرفته شده است هرچه تعداد مردان مجرد جهان افزايش پيدا كند ميزان وقوع خشونت عليه زنان نيز بالا مي رود. بازگرداندن پدران به وضع اوليه در زندگي فرزندانشان نياز به يك دگرگوني فرهنگي دارد. ازدواج بايد به عنوان سنت اجتماعي محكمي پايه گذاري شود. گام هايي سودمند بسياري در اين راه مي توان برداشت.
رابطه پدران با فرزندان، ارتباط نزديكي با مهارت هاي پيشرفته كلامي و حل مشكل و كسب موفقيت هاي تحصيلي بالاتر دارد مطالعات متعددي حاكي از اين مطلب است كه حضور پدر يكي از عوامل مؤثر مهارت دختران در رياضيات است.
مثلاً كارفرمايان مي توانند خيلي سخاوتمندانه با دادن ساعات كاري بيشتر به پدران يا مرخصي دادن اين زمينه را فراهم كنند. مراجع ديني هم مي توانند به وسيله آموزش پرهيز از وسوسه نسبت به مساوي داشتن روابط متعهدانه طرفين به امر ازدواج، فرهنگ طلاق و ازدواج نكردن را از اذهان پاك كنند. مشاورين ازدواج مي توانند اشتياق به ازدواج را در افراد برانگيزند و در مورد نيازهاي اوليه خانواده كه حداقل آنها ازدواج است، براي مراجعه كنندگان خود توضيح دهند.
به خاطر محيط جامعه و مشغوليات ذهني تقريباً توجه به تشويق دختران مجرد به امر ازدواج و مذمت بي وفايي زوجين كاهش پيدا كرده است. در اين زمينه بايد قانون طلاق را در نظر بگيريم ازدواج هايي كه فرزندي حاصل آن نباشد نسبتاً راحت تر فسخ مي شود اما ازدواج هايي كه فرزندي هم ثمره آن باشد مقاوم ترند.
زوج هاي مطلقه اي كه بچه ها نيز در زندگي آنها مشاركت دارند احتمالاً با وساطت و كدخدامنشي شخص ثالث دوباره مي توانند به زندگي خود بازگردند.
اگر خواهان پيشرفت بسوي جامعه اي انساني و منطقي هستيم بايد موجي كه پدران را از خانواده هايشان جدا مي كنند.، تغيير دهيم هيچ چيز براي فرزندان آينده ما به اندازه وجود يك جامعه سالم مهم نيست.
منبع: Readers digest
مترجم: نسرين رمضانعلي
نويسنده: Dauid popenone

گفت وگو با دكتر مسعود غفاري
فرزندان امروز، والدين ديروز
اشاره
ما به پدرانمان نزديكتريم تا فرزندانمان. اين موضوع وقتي كه از منظر تفاوت علائق، نيازها و نگرش هاي فرزندان با والدين مورد توجه قرار مي گيرد به پديده شكاف يا اختلاف نسلي مي انجامد. اما فرزند زمانه خويش بودن فقط اختلاف نسل ها را دامن نمي زند، بلكه جايگاه، نقش و انتظارات متقابل والدين و فرزندان را نيز دستخوش تغيير و تحول اساسي كرده است. تعريف تربيت، حدود آزادي، كنترل و نظارت بر فرزندان و نيز مرز استقلال يا وابستگي فرزند به خانه و خانواده از جمله مسائلي است كه در دنياي جديد تعاريف و تفاسير متفاوتي پيدا كرده است، برخي از اين مسائل را در گفت وگويي با دكتر مسعود غفاري روانشناس و عضو هيأت علمي گروه روانشناسي باليني دانشگاه علامه طباطبايي در ميان گذاشته ايم. از دكتر غفاري تاكنون سه كتاب «زن در جامعه ايران» ، «بنياد شناسي رفتار» و «انتخاب عاقلانه نه زندگي عاشقانه» در حوزه مسائل اجتماعي منتشر شده است. متن گفت  وگو با ايشان را در ادامه با هم مي خوانيم.
* جايگاه فرزندان در جامعه امروز كجاست؟
- جايگاه فرزند به تناسب ساختار جامعه و خانواده متفاوت است به طوري كه در جامعه سنتي فرزندان جاي تأليف شده خود را داشتند و مديريت خانواده به عهده پدر بود و در اين جايگاه فرزندان نيز به رشد اجتماعي، عاطفي، فرهنگي، شخصيتي و شناختي دست مي يافتند و همه اعضاي خانواده در كنار همديگر احساس آرامش مي كردند.
در جامعه صنعتي و فراصنعتي فرزندان تا حداكثر بيست و يك سالگي در كنار خانواده هستند. به طور معمول افراد در ۲۱ سالگي به تواناييهاي منطقي لازم براي ادامه مستقل زندگي نائل مي شوند. بنابراين بدون نياز به وابستگي به خانواده به تناسب تواناييهاي خود به زندگي جدا از خانواده مي پردازند. ولي در جامعه نيمه صنعتي و نيمه سنتي كه كشورهاي در حال توسعه را شامل مي شود، فرزندان بدون تجربه، آگاهي، شناخت و احساس مسئوليت پدران و همين طور رشد يافتگي كامل عاطفي، اجتماعي، اخلاقي و شناختي و حتي، جسماني جاي پدران را گرفته اند. در رفتار فرزندان اين جوامع به گونه اي خودمختاري منفي همراه با ناسازگاري رفتار مشاهده مي شود و متأسفانه خانواده پيوسته با رفتارهاي باج دهي درصدد فراهم كردن رضايت آنهاست.
* حد و مرز آزادي، اختيار و كنترل نظارت والدين بر فرزندان چيست؟
- لازم مي دانم كه بين آزادي و رها كردن يا از مسئوليت ها چشم پوشيدن تفاوت قائل شويم. يعني آزادي براي رشد، سازندگي و شكوفايي بسيار لازم است در صورتي كه رها كردن چنين نيست. همين طور بين كنترل و سخت گيري تفاوت است، يعني كنترل لازمه تربيت شدگي، نظم پذيري، جامعه پذيري و فرهنگ پذيري است. در صورتي كه سخت گيري مي تواند منجر به آسيب هاي رواني و شخصيتي شود.
* شكلهاي افراط و تفريط شيوه نظارت بر فرزند چگونه است؟
- خيلي روشن است كه افراط و تفريط در امور از هنجار بيرون رفتن است، در هر فعاليتي هنجارها بايستي در نظر گرفته و رعايت شود. ملاك ما الگوهاي پيگيري رشد مي باشد. يعني ما پيوسته فرزندان خود را با دست كم ده تن از همسالان، همجنسان و هم طبقه خود مقايسه كنيم. متوسط كاركرد آنها ملاك رفتاري ما بايد باشد. نظارت و كنترل را هم بايد با انجام مطالعه و مشاوره با روانپزشكان، روانشناسان، مشاوران و مددكاران اجتماعي انجام شود.
* شكاف و اختلاف بين والدين و فرزندان در نيازها و علائق به چه مسائلي بر مي گردد؟
- بي شك ما پدر و مادرها محصول زماني متفاوت، جامعه اي با ساختار متفاوت و استانداردهاي متفاوتي هستيم. حتي اگر فرزندان ما همسان با ما رفتار كنند، كمتر مي توانند ما را درك كنند ولي ما بايد تا حد ممكن آنها را درك كنيم. چون ما مسئول آنها و آنها محصول ما هستند. بيشترين درك ما بهتر است متوجه نيازهاي رواني آنها از مجموعه نيازهاي زيستي، اجتماعي و رواني باشد. گرفتاري وقتي است كه پدر و مادرها تنها با نيازهاي زيستي مانند خوراك، پوشاك و خانه و ... آشنا هستند. اصلاً  از بقيه نيازها بي خبرند به طوري كه اكثر ما پيوسته، در منزل از ميزان برنج، روغن، گوشت، مرغ، ميوه و ...(اموري مربوط به نيازهاي زيستي) آگاهي كافي داريم. ولي از كمبودهاي عاطفي، احساسي، هيجاني همسر و فرزندان خود بسياري از ما بي خبريم. اينجاست كه آسيب هاي عاطفي، رواني شخصيتي پديد مي آيد. مي توان گفت نگاه بسياري از پدر و مادرها به فرزندان خود، نگاهي همسان به مرغ و جوجه است. چون مرغ و جوجه تنها به يك ظرف دانه و يك ظرف آب نياز دارند. با احتمال بالا بسياري از ما هرگاه با دشواري روبه رو شديم از پدران و مادران خود اين جمله را شنيده «آبت نبود يا نانت نبود» اين گوياي آن است كه گروه بسيار بزرگي از پدران و مادران ما آب و نان را تنها نياز انسانها مي شناسند. ناآگاهي از ديگر نيازها و محروميت ناشي از آن است كه زمينه بسياري از آسيب هاي اجتماعي و كجروي ها را پديد مي آورد. پس بايستي به همه نيازها، چه زيستي و چه رواني،  چه اجتماعي به اندازه خود توجه كنيم.
* آيا پدر و مادرها مي توانند فرزندان را مانند خودشان تربيت كنند؟
- مهم اين است كه ما فرزند خود را موجودي سازگار، توانا و كارآمد تربيت كنيم. تعاريف مختلفي از تربيت شده است. مانند:
- پرورش استعدادها در جهت مطلوب
- رشد روش داوري درست
- ارائه بهترين پاسخ به هر محرك
- دستيابي به هدفهاي خوب و مناسب براي فرزندان.
اگر پدر و مادرها كه اثرگذارترين الگوها هستند اختلافات خود را حل كرده، فضايي امن، گرم، صميمي و محترمانه را ايجاد كنند مي توانند بستر تربيت را فراهم كنند . پدر و مادرها بايد تفاوت خانه و ساختمان را بشناسند. ساختمان جايي است كه در و ديوار و پنجره و فرش و صندلي در آن است ولي خانه جايي است كه هفت رابطه در آن حاكم است.
۱- عشق ۲- احترام ۳- مسئوليت ۴- تعهد ۵- همكاري ۶- حمايت و حصول جويي ۷- يكرنگي و يكپارچگي.
كسي كه از ساختمان بيرون مي آيد رابطه اش با ديگران خودخواهانه بوده و به منافع كوتاه مدت فردي مي انديشد. ولي آن كس كه از خانه بيرون مي آيد رابطه اش عاشقانه، محترمانه، مسئولانه، تعهدگرانه، همكارانه، حمايت گرانه، يكرنگانه و حصول جويانه خواهد بود. در چنين فضايي مردم افرادي مي شوند گروه گرا، جامعه گرا دوستدار و دوست داشتني كه پيوسته به منافع جمعي بلند مدت مي انديشند و در زندگي شخصي خود «يار همسر» خود مي شوند نه بار او.كه ساختمان را تنها مي توان با پول خريد ولي خانه را حتماً  بايد ساخت. پس داشتن ساختمان به پول نياز دارد و داشتن خانه به ۳ چيز:
۱- سلامت رواني ۲- دانش و سواد و شعور زندگي ۳- هنر زندگي كردن
*  براي معضل اجتماعي فرزند سالاري كه هزينه به عهده خانواده است چه راه حلي را پيشنهاد مي كنيد؟
- اين رفتار در بين اكثريت نزديك به اتفاق بچه ها ديده مي شود. يعني در هر شهري، در هر گروه تحصيلي به معناي آن است كه اين رفتار اثر پذيرفته از ساختمان اجتماعي است.
بنابراين باز پيشنهاد مي شود:
۱- تا آنجا كه مي شود از گستردگي خانواده پيشگيري كنيم يعني حداكثر ۲ فرزند .
۲- زن و شوهر تا حد امكان به توافق و تفاهم برسند (تفاهم يعني شناخت و پذيرش تفاوتها) و در نهايت تا مي تواند آگاهيهاي علمي خود را نسبت به نيازمنديهاي بچه ها و اصول رشد و شرايط فرزندپروري افزايش دهند و در صورت لزوم از مشاوران راهنمايي بگيرند. هميشه مشاور ما كسي بايد باشد با دو ويژگي بي نظير و صاحب نظر.
در پايان يادآور مي شوم هر چه از فرزندان خود انتظار داريم ابتدا خودمان آن را انجام دهيم، يعني اگر انتظار داريم فرزندمان مستقل، توانا، كوشا و سازگار باشد، خود اول اين كار را انجام دهيم. منظور اين است كه هر ويژگي مثبتي را كه دوست داريم فرزند ما از آن برخوردار باشد، ابتدا آن را در خود پديد آوريم، چون پدر و مادرها الگوهاي فرزندان هستند و همين طور در سطح جامعه، آنچه را كه نمي پسنديم كه ديگران انجام دهند، خود انجام ندهيم.
گفت وگو : بهشته فارغي

سايه روشن
نقش صبحانه در افزايش كارايي آموزشي كودكان
005490.jpg
ايسنا: مدير دفتر بهبود تغذيه وزارت بهداشت گفت: نخوردن صبحانه موجب مي شود كودكان در انجام تكاليف رياضي كارآيي كمتري داشته و قدرت يادگيري آنها كاهش يابد.
دكتر ربابه شيخ الاسلام، عضو كميته علمي جشنواره كودك، سلامت و محيط زيست در اين باره افزود: مطالعات اخير نشان مي دهد كه تغذيه صحيح در قدرت يادگيري كودكان مؤثر است و نخوردن صبحانه مي تواند اثرات منفي بر يادگيري اين قشر داشته باشد.
وي افزود: در شرايط ناشتايي كوتاه مدت طبيعي، گلوكز خون در سطحي ثابت نگه داشته مي شود كه بر عملكرد طبيعي مغز لطمه وارد نشود و اگر مدت زمان ناشتايي طولاني تر باشد، نگهداري قند خون در سطحي كه مغز قادر به فعاليت طبيعي خود باشد دشوارتر شده و يادگيري و تمركز حواس مختل مي شود.
مدير دفتر بهبود تغذيه وزارت بهداشت ادامه داد: بررسي ها نشان مي دهد كه افزايش نسبي قند خون موجب بهبود عملكرد و يادگيري كودكان مدرسه اي مي شود.
وي با بيان اينكه يكي از دلايل افزايش يادگيري بالا رفتن قند خون است كه نقش آن در تقويت حافظه به اثبات رسيده است، افزود: نخوردن صبحانه در صورتي كه تداوم يابد تبديل به عادت مي شود كه خود علاوه بر عوارض قند موجب كمبود دريافت مواد مغذي روزانه مورد نياز فرد مي شود كه در وعده هاي ديگر جايگزين نخواهد شد.
شيخ الاسلام آگاهي كودكان و خانواده هاي آنها از تأثيرات سوء نخوردن صبحانه را ضروري خواند و گفت: غذاهايي مثل فرني، شير برنج، حليم، عدسي كه اغلب مورد علاقه كودكان است، از ارزش غذايي بالايي برخوردارند.

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
علم
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |