اسرائيلي ها و آمريكاييها شديداً با راه پيمايي در روز قدس برخورد مي كنند وبه شدت از سرنوشت شان وحشت زده مي شوند. صهيونيست ها پس از يك عمليات استشهادي بر در سفارت خانه هاي اروپايي و آمريكايي صف مي كشند، فرار مي كنند و با ديدن قدرت عظيم پشتوانه فلسطينيان وحشت مي كنند
اين يك تجربه زنده است كه مسئله فلسطين چپ و راست نمي شناسد و اين مسئله مانند توحيد براي مسلمانان يك اصل اعتقادي است و مي تواند محور وحدت گروه هاي سياسي باشد و اميدواريم مسئله قدس بتواند باقي مشكلات سياسي ميان جناح هاي داخلي را هم حل كند
محمدحسن روزي طلب
محسن حيدري
اشاره: براي يك گفتگوي تحليلي پيرامون مسائل فلسطين، حجت الاسلام محتشمي پور جزو اولين گزينه هايي است كه به ذهنمان رسيد. با سفير اسبق ايران در سوريه كه بخشي از سلامتي خود را نيز در مبارزه با رژيم صهيونيستي و دفاع از آرمان مردم فلسطين از دست داده است در محل دبيرخانه كنفرانس بين المللي حمايت از انتفاضه مردم فلسطين به گفتگو نشستيم. تحولات سياسي منطقه پس از يازدهم سپتامبر ،۲۰۰۱ پيامدهاي مرگ احتمالي عرفات، تشديد سياست هاي سركوبگرانه رژيم صهيونيستي در سرزمين هاي اشغالي و مراسم جهاني روز قدس از محورهاي گفتگوي يك ساعته همشهري با حجت الاسلام محتشمي پور است كه متن كامل آن را در اين صفحه مي خوانيد.
* پس از يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ و اعلام «جنگ عليه تروريسم» به عنوان سياست بين المللي آمريكا، شاهد تشديد سياست سركوب فلسطيني ها در سرزمين هاي اشغالي بوده ايم، ارزيابي شما از سياست هاي رژيم صهيونيستي پس از سپتامبر ۲۰۰۱ چيست؟
- «مبارزه با تروريسم» كه بعد از حادثه يازده سپتامبر از طرف آمريكا مطرح شد، ريشه در تاريخ ۵۰ سال گذشته آمريكا دارد. چرا كه اصولاً آمريكايي ها با كمك همفكران غربي شان در اروپا، يك رژيم تروريستي را در قلب جهان عرب و اسلام ايجاد كرده اند و آن هم تشكيل دولت ساختگي اسرائيل در منطقه بوده است. اين تروريسم دولتي كه در رژيم اسرائيل نهادينه شده در طول اين ۵۰ سال روش هاي مختلف تروريستي را در منطقه و جهان پياده كرده است، از جمله حمله نظامي به كشورهاي منطقه و همسايگانش، مثل حمله به فرودگاه عنتبه در قلب آفريقا و توسعه طلبي و اشغالگري نسبت به همسايگانش، ترور چهره ها و شخصيت هاي مبارزاتي عربي و اسلامي در كشورهاي مختلف اعم از اروپا ،آسيا و آفريقا.
در داخل سرزمين فلسطين هم از ابتداي شكل گيري رژيم غاصب اسرائيل تاكنون قتل عام هاي وسيعي نسبت به فلسطيني ها كرده مانند قتل عام مردم ديرياسين كه فراموش نشدني است و قتل عام هاي ديگر كه موجب آوارگي ميليونها فلسطيني از زادگاهشان شده است. به هر حال تروريسم دولتي اسرائيل كه مورد حمايت آمريكا قرار دارد، جنايات وسيعي را مرتكب شده و در قالب يك نظام آپارتايدي و يك دولت تبعيض نژادي دست به نسل كشي زده و در اين زمينه همواره مورد حمايت آمريكا و انگليس بوده است. اما آمريكا به اين مسئله هم بسنده نكرده است بلكه در گوشه و كنار كشورهاي اسلامي جريانات تروريستي را جهت ضربه زدن به مبارزات اسلامي و مردمي به وجود آورده است. همين جريان طالبان و القاعده ساخته دست خود آمريكا براي ضربه زدن به انقلاب اسلامي ايران بوده است. منتها به عقيده من يك مثال معروف داريم كه هر كسي چاهي را براي ديگران بكند، خودش در نهايت در آن خواهد افتاد. طبيعي است كه آمريكايي ها با دست خودشان تروريست ها را در جهت سركوبي حركات اصيل مردمي آموزش مي دهند. اما اين جريانات تروريستي بالاخره بلاي جان آمريكايي ها شد. و اين جريانات تروريستي نه تنها نتوانستند مانع حركات اصيل مردمي شوند، بلكه در نهايت خود آتش بيارهاي معركه مانند آمريكايي ها از اين جريانات متضرر شدند. حادثه ۱۱ سپتامبر به نظر من يك حركت مشكوك و مردود است. چرا كه صدها انسان بي گناه كشته شده اند و اين محصول سياست هاي آمريكايي ها بود.
من معتقدم دولت اسرائيل هم يك جريان گسترده تر از جرياناتي مانند طالبان است كه البته فراتر از طالبان، اين بار عليه تمام بشريت عمل مي كند و ممكن است روزي غرب و آمريكا را هم در آتش خود بسوزاند. به اين معنا كه ضربه اي كه اين رژيم تروريستي به بشريت(نه تنها فلسطيني ها) مي زند و آتشي را كه اسرائيلي ها برپا مي كنند، آمريكايي ها را هم در برخواهد گرفت.
بر اين اساس، ارزيابي من از وقايع بعد از يازده سپتامبر بر اين مبنا استوار است كه رژيم صهيونيستي يك رژيم تروريسم دولتي است و بعد از اين حادثه، تحركاتش بيشتر از قبل شده است و به بهانه حمايت از سياست «مبارزه با تروريسم» كه از سوي آمريكايي ها مطرح مي شود، دست به كشتار جمعي و نسل كشي وسيعي زده است و اگر چنانچه دنيا جلوي اسرائيلي ها را نگيرد، دامنه اين وقايع گسترده تر خواهد شد.
* آقاي محتشمي پور، علي رغم آن كه سياست دوگانه آمريكا درباره فلسطيني ها و اسرائيلي ها در خاورميانه به شدت رسوا شده است، چرا در غرب اين دوگانگي، نقطه قوت آمريكايي در پيشبرد اهداف سياسي شان است؟
- البته من فكر نمي كنم «دوگانگي در سياست آمريكا» تعبير دقيق و درستي باشد، چرا كه دوگانگي و به قول عرب ها «ازدواجيه» در موضع گيري درجايي به كار برده مي شود كه دو حركت وجود داشته باشد، كه هر دو به يك شكل باشند، مثلاً دو حركت تروريستي وجود داشته باشد و آمريكا يكي از اينها را محكوم كند و ديگري را به عنوان دفاع توجيه كند. در حالي كه سياست خارجي آمريكا اين گونه نيست و دقيقاً به عكس است. به اين معنا كه آمريكا مبارزه با تروريسم را كه مطرح مي كند، همان «كلمه حق، يراد بها الباطل» است. الان آمريكا از تروريست ها حمايت مي كند و كساني كه از جان و مال و ناموسشان دفاع مي كنند را تروريست مي خواند و با آنها برخورد مي كند.
آمريكا عنوان زيبا و بشرپسند «مبارزه با تروريسم» را بهانه اي براي ترويج حركت هاي تروريستي قرارداده است. با حمايت هاي همه جانبه از صهيونيست ها و سركوب حركت هاي مردمي كه در حال دفاع از مال و جان و ناموسشان هستند، مثل مقاومت فلسطين و لبناني.
ببينيد، اگر چنانچه تجاوز به يك كشور از نظر حقوق بين الملل محكوم است، چرا تجاوزات مكرر هوايي اسرائيلي ها كه در جنوب لبنان و حتي تا بيروت مي كنند هيچ جا محكوم نمي شود. در طول يك ماه بيش از ۳۰۰ تجاوز هوايي به وسيله هواپيماهاي سرنشين دار و غيرسرنشين دار به لبنان از سوي اسرائيل صورت گرفته و از سوي ديگر مقاومت اسلامي يك هواپيماي خبرگيري و ردگيري و بدون سرنشين به شمال اسرائيل فرستاده و اين هواپيما بر روي مناطق نظامي عكسبرداري كرده و برگشته همه عالم را اسرائيل با تبليغات و سرو صدا پر كرده كه حزب ا... لبنان به فضاي اسرائيل تجاوز كرده است. و بعد هم اسرائيل ايران و سوريه و حزب ا... را تهديد كرده است. اين مسئله، اين نكته را به ذهن مي آورد كه براي اسرائيل همه كاري از جمله كشتار، بمباران، تجاوز مشروع است. اما اگر حزب ا... لبنان براي دفاع از خود يك هزارم حركت اسرائيل را انجام بدهد، فرياد همه بلند مي شود.
بر اين اساس ملت ها نبايد اسير تبليغات سوء قدرت هاي بزرگ مثل آمريكا و اسرائيل بشوند. ملت ها بايد منافع ملي شان را در نظر بگيرند و فارغ از جنجال ها و غوغاسالاري هاي سياسي قدرت هاي بزرگ تصميم بگيرند و عمل كنند. تجربه گذشته هم نشان داده، اين قدرت هاي اهريمني از اراده ملت ها هراس دارند، به جز آن كه ملت ها را بتوانند از درون تهي كنند و هويت اصيل ديني شان را از آنان بگيرند.
من يك آيه شريفه را در مرقد امام خواندم كه در آن سابقه تاريخي قدرت هاي اهريمني آمده است «ولايزالون يقاتلونكم حتي يردونكم عن دينكم» به اين معنا كه دشمنانتان با شما مي جنگند تا دين تان را بگيرند و هويت و فرهنگ تان را تخريب كنند. وقتي باورهاي اسلامي از جامعه گرفته شد، به راحتي ملت ها و دولت ها برده آمريكا مي شوند. اما اگر ملت ها فرهنگ اسلامي داشته باشند و ايمانشان را حفظ كنند، آمريكا يا هيچ قدرتي نمي تواند آنها را خلع سلاح كند.
* تحولات آينده انتفاضه و مقاومت فلسطين را پس از مرگ احتمالي عرفات چگونه ارزيابي مي كنيد. آيا مرگ عرفات به نفع روند سازش خواهد بود و يا به ضرر آن؟
- من درباره آينده مسئله فلسطين يك حالت خوف و رجا دارم، از يك طرف احساس مي كنم يك جريان پشت پرده اي هست كه مي خواهد هر چه سريع تر كار عرفات را تمام كند. ببينيد درست سه، چهار روز بعد از اظهارنظر بوش مبني بر اين كه «ديگر كاري به ياسر عرفات ندارم» مي بينيم كه حادثه مسموميت عرفات پيش مي آيد و به نظر من اسرائيل چراغ سبز را از آمريكا دريافت كرد و دست به ترور از طريق سم ياسرعرفات مي زند و او را از گردونه خارج مي كند. چون هم آمريكايي ها و هم اسرائيلي ها به اين نتيجه رسيدند كه تا وقتي عرفات زنده است، برخي عناصر غرب گرا در ميان فلسطيني ها نمي توانند به خواسته هاي آمريكا و اسرائيل
جامه عمل بپوشانند.
بالاخره عرفات يك چهره باسابقه و مبارز است و او سعي مي كرد وحدت صف فلسطينيان را هميشه حفظ كند و اجازه برخورد با جريانات مقاومت فلسطيني را از سوي تشكيلات خودگردان نمي داد، پس بر اين اساس عرفات بايد از ميان برداشته شود. بنابراين آمريكا چراغ سبز مي دهد و اسرائيل عمل مي كند و حالا در فرانسه عرفات تحت درمان و مداواست. اما در پاريس هم احساس مي شود يك جرياني دنبال اين است كه مسئله عرفات تمام شود و زودتر مرگ عرفات اعلام شود. در حالي كه او در حال اغما و بي هوشي است و لذا اكنون اختلافي بين همسر عرفات(سهي عرفات) و يكسري چهره هاي تشكيلات خودگردان وجود دارد و همسر عرفات رسما گفته: «اينها مي خواهند زنده زنده عرفات را خاك كنند و غنائم را تقسيم كنند تا خيالشان راحت شود.»
آمريكايي ها و اسرائيلي ها به دنبال اين هستند تا پس از عرفات، اختلاف شديدي ميان خود فلسطيني ها ايجاد شود و يك جنگ داخلي درون صف فلسطيني ها ايجاد شود. منتها مسأله مهمي كه در اين چهار سال انتفاضه رخ داده، رشد حيرت آور مردم فلسطين از لحاظ سياسي است. اولاً جريان اسلامي در ميان صف نخبگان فلسطيني تقويت شده و اگر حكومت خودگردان جايگاهي ميان مردم دارد صرفاً به دليل پشتيباني اين حكومت از جريان مقاومت است و يا حداقل به اين خاطر است كه تشكيلات خودگردان با مقاومت اسلامي درگير نيست. لذا به مجرد آن كه حكومت خودگردان بخواهد با مردم يا مقاومت اسلامي درگير شود، جايگاهش را در ميان مردم از دست خواهد داد.
بر اين اساس من تصور مي كنم اگر قرار باشد شكافي هم رخ دهد، درون تشكيلات خودگردان خواهد بود. به اين معنا كه ممكن است بر سر تقسيم پست ها ميان مسئولين تشكيلات خودگردان اختلاف به وجود آيد. اما اين اختلاف ميان توده مردم فلسطين ايجاد نخواهد شد. اما اگر اين شكاف ميان بدنه مقاومت فلسطين رخ دهد، بزرگترين خطر ممكن است.
پيامي كه ما براي گروه هاي فلسطيني داريم، پرهيز از اختلاف ميان بدنه مقاومت فلسطين است.
خوف و رجا را من از اين حيث مي گويم، من اميدوارم كه رشد و بلوغ سياسي و انقلابي مردم فلسطين به خصوص با صبغه اسلامي كه دارد مانع از هرگونه ايجاد خطر شود و با توجه به فقدان عرفات و احساس خطري كه گروه هاي اسلامي مقاومت مانند جهاد اسلامي و حماس دارند، اينها بيشتر به هم نزديك شوند. گردان شهداي الاقصي كه وابسته به فتح است و همكاري نزديكي با حماس دارند، بيشتر از گذشته به هم نزديك شوند و يك جبهه متشكل و متحدي را ايجاد كنند كه به نظر من دور از دسترس نيست.
نگراني و خوف من هم از اين است كه ممكن است شگردهايي را اسرائيلي ها و آمريكايي ها به كار بگيرند و با تهديد و تطميع، برخي چهره هاي متمايل به غرب مثل دهلان و رجوب را وارد حكومت خودگردان كنند و آنها دست به كشتار فلسطينيان بزنند و جنگ داخلي ايجاد كنند و البته من اميدوارم چنين خامي و ديوانگي از سوي آنها صورت نگيرد چرا كه اين آتش دامن خود آنها را خواهد گرفت و آنها را به طور قطع نابود خواهد كرد.
* با توجه به سياست ترور رهبران فلسطيني كه اخيراً از سوي رژيم صهيونيستي اجرا مي شود، مانند ترور شيخ احمد ياسين، عبدالعزيز رنتيسي و مطابق آن چه شما گفتيد عرفات، اساساً چه كاري براي توقف سياست ترور رهبران فلسطيني مي توان انجام داد؟ چون هر اندازه هم كه مردم فلسطين به رشد رسيده باشند، باز هم خلأ رهبران را نمي توان پر كرد. با توجه به سابقه مبارزاتي شما آيا خروج رهبران فلسطيني از سرزمين هاي اشغالي مي تواند راهكار خوبي باشد؟
- من ابتدا بايد بگويم در كنفرانس مادريد و اسلو، يكي از توافقات صورت گرفته اين بود كه اسرائيل هيچ حركتي عليه جان رهبر تشكيلات خودگردان يعني شخص ياسر عرفات نداشته باشد و علي رغم اين كه شارون در اين سه،چهار سال اخير تلاش مي كرد عرفات را از صحنه خارج كند اما چون آمريكا طرف سوم مذاكرات عرفات و اسرائيلي ها در مادريد و اسلو بود، مانع اسرائيل بود و اسرائيلي ها هر قدر هم كه تلاش كردند نتوانستند عرفات را ترور، اخراج و يا تبعيد كنند. من باز هم تأكيد مي كنم مسموميت عرفات پس از چراغ سبز بوش بود شارون با خيال راحت اين توطئه را اجرا و عرفات را ترور كرد.
اما اين كه براي حفظ جان رهبران فلسطيني تدبيري انديشيده شود و آنها از سرزمين هاي اشغالي خارج شوند و در كشورهاي ديگر اقامت كنند، اين سم مهلكي براي مبارزات است.
زماني كه انتفاضه و مقاومت نبود، ما دربه در به دنبال يك رهبر فلسطيني مي گشتيم، رهبري اكنون مولود انتفاضه است. وقتي انتفاضه در جريان باشد، خود به خود رهبران فلسطيني پيدا مي شوند و هر يك رهبري را كه اسرائيل ترور مي كند، چند رهبر با همان ويژگي و شايد هم ويژگي هاي بيشتر با انرژي و روحيه بيشتر به صحنه مي آيند. اكنون اگر اسرائيلي ها امثال شيخ احمد ياسين را از ميان برمي دارند، حماس به زانو در نمي آيد.
از طرف ديگر رهبران بايد در متن جامعه باشند. من فراموش نمي كنم، در شرايط موشك باران ها و بمباران ها، برخي مقامات يك پناهگاه در جماران براي امام ساختند، اما امام يك بار هم به اين پناهگاه نرفتند، مانند آن روايت اميرالمومنين كه مي گويد در لحظات سخت جنگ همه ما به رسول الله پناه مي برديم.
من مي خواهم بگويم كه رهبران الهي اگر بخواهند تصميمي مطابق با واقعيت بگيرند بايد درون جامعه باشند. اين كه رهبران فلسطيني از سرزمين هاي اشغالي براي حفظ جانشان خارج شوند، اولين و محكم ترين ضربه به مقاومت فلسطين خواهد بود و هيچ دليلي ديگر وجود نخواهد داشت كه مقاومت ادامه پيدا كند. همين حضور رهبران در داخل فلسطين باعث قوت قلب مبارزين خواهد شد و اگر هم كسي ترور شود بلافاصله افراد صالح جايگزين خواهند شد.
* آيا پس از مرگ عرفات باز هم گروه هاي فلسطيني و مشخصا تشكيلات خودگردان تن به مذاكره با رژيم صهيونيستي خواهند داد؟ پيش بيني شما از نتيجه اين مذاكرات احتمالي چيست؟
- مسأله مذاكره و گفت وگو با اسرائيل، زمان عرفات هم وجود داشت و اصولاً تشكيلات خودگردان و رهبران فلسطيني به خاطر آن كه بهانه اي به دست آمريكا و اسرائيلي ها ندهند، همواره از مذاكره استقبال مي كردند و هيچ وقت نمي گويند كه ما مذاكره نمي كنيم و فقط مي جنگيم، زيرا اين بهانه اي به دست اسرائيلي ها مي دهد تا فلسطيني ها را نابود كنند و اين كار را در همه محافل بين المللي توجيه كنند.
اسرائيل برخلاف فلسطيني ها هيچ وقت اهل مذاكره نيست. مرگ اسرائيل زماني است كه در جايي بخواهد متوقف شود و لذا به هيچ وجه نه حاضر است فلسطيني ها را به رسميت بشناسد و نه حاضر است با فلسطيني ها مذاكره كند و هميشه مذاكرات را به هم مي زند. چون به اصطلاح«نانش در دعواست ».
بر اين اساس حتماً تشكيلات خودگردان پس از عرفات با اسرائيلي ها مذاكره خواهد كرد و اين خطرناك نيست.
اما نكته اين جاست كه وقتي عرفات مذاكره مي كرد خط قرمزهايي براي خودش تعريف مي كرد. خط قرمز عرفات قدس بود و او حاضر نبود از بيت المقدس كوتاه بيايد. خط قرمز ديگر او سركوب مقاومت فلسطين بود. او هيچ گاه نگفته كه من به جاي اسرائيل با مقاومت فلسطين درگير مي شوم. خط قرمز ديگر او هم بازگشت آوارگان فلسطيني بود.
خطر اين است كه در مذاكرات آينده، جانشينان عرفات بروند بر سر قدس كوتاه بيايند و يا قول بدهند كه گروه هاي مقاومت فلسطيني را سركوب كنند و يا بر سر مسأله بسيار مهم بازگشت آوارگان معامله اي صورت گيرد. اين سه مورد خط قرمز عرفات بود كه اگر جانشينان او بخواهند اين سه خط قرمز يعني قدس، درگيري با مقاومت و بازگشت آوارگان را ناديده بگيرند، آنگاه اين مذاكره براي منافع مردم فلسطين خطرناك است.
* با توجه به سياست هاي آمريكا مبني بر تغيير نقشه خاورميانه و فشار سنگين به ايران به خاطر پرونده هسته اي اش، به نظر شما آيا دستگاه سياست خارجي ايران مي تواند همانند گذشته بزرگترين كشور حامي آرمان قدس باشد؟
- مسائل هسته اي يكي از دشواري هاي پيش روي جمهوري اسلامي است كه بايد به صورت قاطع و جدي حل شود، مسائل پيراموني ما هم در عراق و هم در افغانستان، تهديدهاي بزرگي براي جمهوري اسلامي است. چرا كه مرزهاي يك كشور اگر ناامن باشد، تهديدي براي امنيت ملي است. بر اين اساس بايد به مسأله عراق به صورت جدي رسيدگي كرد، چرا كه عراق مي تواند تهديدي بالقوه براي ايران باشد.
بحث فلسطين هم اهميت حياتي براي امنيت ملي جمهوري اسلامي است. چنانچه آمريكا و اسرائيل بتوانند خاكريز انتفاضه را فتح كنند، مرحله بعد در پشت مرزهاي ايران هستند و اين تهديدي بالفعل و جدي براي جمهوري اسلامي ايران است.
ببينيد وقتي دولت آمريكا درگير انتخابات رياست جمهوري مي شود و همه امكانات آنها براي تبليغات بسيج مي شود، با اين حال هر دو كانديداي انتخابات، بوش و كري، مسائل خارجي را دنبال مي كنند و درباره ايران، عراق و يا فلسطين موضع گيري مي كنند. آنها نمي گويند حالا ما درگير انتخابات هستيم، مسائل خارجي را كنار بگذاريم و بعداز اتمام انتخابات دوباره به سراغ مسائل بين المللي برويم، چرا كه مي داند اگر در مسائل خارجي غفلت كند در داخل ضربه خواهد خورد. ما هم بايد تمام مسائل داخلي و خارجي را با هم لحاظ كنيم، البته درجه اهميت مسائل تفاوت دارد اما به نظر من اگر اهميت مسئله فلسطين از مسائل عراق بيشتر نباشد، هرگز كمتر نخواهد بود.
و من به صورت اصولي معتقدم عراق را اشغال كرده اند و آنها مي خواهند اين كشور ناامن باشد تا مدت زمان بيشتري بتوانند در منطقه بمانند. اگر درعراق امنيت برقرار باشد و انتخابات برگزار شود، ديگر حضور آمريكاييها در عراق وجهي نخواهد داشت. اما بايد بدانيم كه تمام جنايات آمريكا در عراق به اين دليل است كه جنايات اسرائيل در سرزمين هاي اشغالي پوشش داده شود، فلذا مي بينيم اين همه شارون در فلسطين جنايت مي كند، جناياتي كه هر كدامشان مي تواند در صدر اخبار خبرگزاري هاي بين المللي قرار گيرد اما در رسانه هاي جهاني انعكاس نمي يابد. درعراق كوچكترين حادثه اي كه به وجود آيد تمام شبكه ها آن را پوشش مي دهند. اما خبري از فلسطين نيست. آنها مي خواهند فلسطين را خفه كنند. اهميت فلسطين براي آمريكا به مراتب بيشتر از عراق است. براين اساس ما بايد يك تحليل واقعي از مسائل خاورميانه داشته باشيم و اهداف آمريكا را رديابي كنيم و براي مقابله با آن برنامه ريزي كنيم. من نمي خواهم بگويم كه ما بايد به جنگ آمريكايي ها برويم، اما دستگاه سياست خارجي ما بايد دست آنها را بخواند و روابط سياسي اش را به گونه اي تنظيم كند تا آمريكاييها را در رسيدن به اهدافشان ناكام بگذارد. به هرحال دنيا، دنياي سياست و برنامه ريزي است و هركس در اين عرصه هوشيارتر و مدبرتر باشد، مي تواند پيروز باشد.
* با توجه به مسائلي كه ذكر كرديد، آيا تغيير و تحولات در كابينه دولت لبنان را در چه راستايي ارزيابي مي كنيد؟
- به نظر من كابينه جديد لبنان به مراتب از كابينه گذشته، بيشتر به منافع ملي لبنان مي انديشد و حداقل در جهت حمايت از آرمان مقاومت اسلامي در جنوب لبنان صادق تر هست.
* پس از گذشت ربع قرن از ناميده شدن آخرين جمعه ماه مبارك رمضان به روز قدس، ارزيابي شما از جايگاه «روز قدس» در جهان اسلام و به ويژه در سرزمين هاي اشغالي چيست؟
- به نظر من، اين يك موهبت الهي بود كه به امام خميني الهام شد تا جمعه آخر ماه رمضان را روز قدس بنامد تا روز قدس، روزي تاريخي شود. روز قدس به تعبير حضرت امام روز آزادي تمام سرزمين هاي اسلامي است.
هر اندازه كه ما جلوتر مي رويم، شعاع روز قدس وسيع تر مي شود و دشمن هم شديداً از روز قدس هراس دارد و احساس مي كند اين روز تابلويي است كه تمام اقدامات مقاومت عليه صهيونيسم در طول سال را منعكس مي كند.
روز قدس تلنگري به وجدان افكار عمومي مسلمانان مي زند و آن را به خودشان مي آورد. روز قدس مانند عاشوراست، كه هر كس، در هر مقامي است بايد آن را زنده نگه دارد. وقتي اين تلنگر به وجدان ديني مسلمانان مي خورد، سرنوشت جهان اسلام تا يك سال بيمه مي شد. اگر روز قدس نبود تا حالا ديگر مسئله فلسطين فراموش شده بود. فلذا اسرائيلي ها و آمريكاييها شديداً با راهمپيمايي در روز قدس برخورد مي كنند. هر چه مخالفت صهيونيست ها با روز قدس بيشتر مي شود، مسلمانان بيشتر به اهميت روز قدس پي مي برند. پس روز قدس دو اثر متقابل دارد، يك اثر براي مردم فلسطين است كه وقتي پشتوانه مردمي شان را در سرتاسر دنيا مي بينند، دلگرم مي شوند. متقابلاً اسرائيل و تمام صيهونيست ها به شدت از سرنوشت شان وحشت زده مي شوند. صهيونيست ها پس از يك عمليات استشهادي بر در سفارت خانه هاي اروپايي و آمريكايي صف مي كشند و فرار مي كنند، با ديدن قدرت عظيم پشتوانه فلسطينيان وحشت مي كنند. اسرائيل از دو هفته مانده به روز قدس، تمام كوچه ها و خيابان هاي بيت المقدس را ديوار نظامي كشيده است و شب و روز در آماده باش صددرصد هستند تا نكند، يك فلسطيني براي نماز جمعه به بيت المقدس بيايد. اگر روز قدس به فلسطيني ها اجازه بدهند به بيت المقدس بيايند، يك ميليون نفر به مسجد الاقصي خواهد رفت و نماز جمعه را اقامه خواهند كرد. به هر حال روز قدس را بايد زنده نگه داشت چرا كه زنده نگه داشتن اين روز نشانه زنده نگه داشتن اسلام است.
* به عنوان سؤال آخر نقش آرمان قدس به عنوان محور وفاق نيروي سياسي وفادار به انقلاب را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- من بايد به شما بگويم كه مسئله قدس و فلسطين مي تواند محور وحدت تمام گروه هاي سياسي چه چپ و چه راست باشد. من اين مسئله را تجربه كرده ام. سال گذشته ما يك كنفرانس دانشجويي فلسطيني- ايراني درباره حق بازگشت آوارگان در دانشگاه تهران داشتيم و در اين كنفرانس از شاخه دانشجويي همه احزاب دعوت كرديم و تمام اين احزاب از مؤتلفه تا مشاركت در اين كنفرانس شركت كردند و در آخر كنفرانس هم همه اين احزاب بيانيه مشتركي درباره فلسطين در اين باره امضا كردند و اين يك تجربه زنده است كه مسئله فلسطين چپ و راست نمي شناسد و اين مسئله مانند توحيد براي مسلمانان يك اصل اعتقادي است و مي تواند محور وحدت گروه هاي سياسي باشد و اميدواريم مسئله قدس بتواند باقي مشكلات سياسي ميان جناح هاي داخلي را هم حل كند.