پنجشنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۳
نماي نزديك از تشديد سياست سركوب در سرزمينهاي اشغالي
ارتش و دولت تروريست
006114.jpg
نوشته: غازي العريضي
اشاره:
در شرايطي كه سياست خارجي آمريكا پس از حوادث يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ بيشترين فرصت را در اختيار رژيم صهيونيستي نهاد تا با تشديد سركوب فلسطينيان در سرزمين هاي اشغالي به مقابله با انتفاضه الاقصي بپردازد، اشغال نظامي عراق توسط آمريكا و انگليس موجب شد تا فجايع هرروزه رژيم صهيونيستي در سرزمين هاي اشغالي از پوشش خبري مناسب برخوردار نگردد و تا حدود زيادي ناگفته بماند.
نوشتار حاضر در پي روشن ساختن بخشي از جنايات رژيم صهيونيستي است كه تنها در چند ماه اخير رخ داده است. نويسنده كه پيش از اين مسئوليت وزارت فرهنگ را در دولت لبنان و نيز رياست راديو جبل لبنان را برعهده داشته، عضو شوراي مركزي حزب سوسياليست ترقِي خواه اين كشور است و مي كوشد تا تصويري واقعي تر از چهره تروريستي ارتش و دولت اسرائيل ترسيم كند.
حكومت و ارتش اسرائيل دو نهاد غير اخلاقي هستند. اما در واقع با توجه به اين كه مقامات حكومتي رژيم صهيونيستي خود زماني از ژنرال هاي ارتش و سركرده باندهاي تروريستي(كه بيش تر قتل عام هاي فلسطينيان در طول تاريخ «اسرائيل» را مرتكب شدند) بودند مي توان گفت كه اين دو مؤسسه صهيونيستي يكي هستند و هيچ فرقي با هم ندارند. به نظر مي رسد كه امروزه خوي تروريستي و خون آشامي با زيرپا گذاشتن قوانين و ضوابط بين المللي و اديان آسماني در سايه پافشاري شارون و ارتش اش بر ادامه سياست  نسل كشي فلسطينيان به دو شيوه و خصيصه مهم صهيونيست ها تبديل شده است، بدون اين كه توجهي به مناقشات برخي صهيونيست ها در خصوص غير اخلاقي بودن اقدامات ارتش صهيونيستي شود.
حتي شارون معتقد است كه تعداد اندكي از صهيونيست ها ارتش را موسسه اي غير اخلاقي مي دانند. البته اين نظر وي درست است چرا كه اكثريت جامعه صهيونيستي  حتي خاخام هابه سمت و سوي افراطي گري و نژادپرستي و ظلم و فعاليت هاي تروريستي عليه فلسطينيان گرايش دارند. اضافه بر آن شارون از رژيم ها و مؤسسات و رسانه هاي عربي و اين كه توجهي آن چناني به مسأله فلسطين نمي كنند و فلسطينيان را به حال خود رها كرده اند. شناخت كافي دارد و در سايه سكوت مرگبار اين رژيم ها به هر اقدامي دست مي زند و چه بسا در سايه وضعيت بين المللي اين فرصت تاريخي براي او مجدداً تكرار نشود و به همين علت نبايد آن را از دست دهد.
در ذيل به تصويري از اقدامات و جنايت هاي صهيونيست ها عليه ملت بي گناه فلسطين (در چند وقت اخير) و اظهارات خود صهيونيست ها در اين خصوص اشاره مي شود:
۱- يكي از خبرنگاران فلسطيني با دوربين صحنه زير گرفته شدن يك جوان فلسطيني به نام محمد جاد الحق توسط خودروي يك گشتي صهيونيستي در ورودي اردوگاه الامعري را به تصوير كشيد. دو گشتي صهيونيستي از عقب و جلو به سمت اين جوان  حركت مي كردند. اين گشتي نظامي ۲۵ الي ۳۰ متر اين جوان را با خود مي كشيد و براي چند لحظه هم كه توقف كرد، فرمانده گشتي چند بار خودرو را به جلو و عقب حركت مي داد و با اين كار مي خواست كه وي را كاملاً زير گيرد، اما نتوانست و اين مرتبه با سرعت زياد پيكر اين جوان را با خود كشيده و از منطقه دور شد.
۲- وائل طه يك كودك فلسطيني است كه در زندان «ميرفت» به دنيا آمده است. وي همچنان از ۱۹ ماه قبل در زندان به سر مي برد. مسئولان زندان علي رغم دستور پزشكان به مادر وي اجازه نمي دهند كه از سلول انفرادي خارج شود. با وجود اين كه وي كودك خردسال بي گناهي بيش نيست، اما مانند يك اسير با او رفتار مي شود. البته وي اولين كودك اسير و آخرين آنها نخواهد بود.
۳- ارتش صهيونيستي از چند روز پيش صدها باب منزل را بر سر ساكنان آن در اردوگاه جباليا ويران كرد و روزانه در هر نقطه از فلسطين دست به كشتار غير نظاميان فلسطيني مي زند.
۴- كيم لامبرتي و كريس دو فعال صلح آمريكايي به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و جراحت هاي شديدي برداشتند و علاوه بر آن اموال آنها نيز به سرقت رفت. تنها گناه اين دو نفر اين بود كه براي جلوگيري از آزار و اذيت كودكان فلسطيني و بازداشت و كشيدن آنها بر روي زمين، آنان را تا مدرسه همراهي مي كردند.
۵- دختر بچه اي خردسال به نام ايمان الهمص دو بار به شهادت رسيد! بار اول يك افسر صهيونيستي او را از مسافت دور هدف گلوله قرار داد و به شهادت رساند و بار دوم وقتي نزديك اين دختربچه بي گناه شد خشاب تفنگ خود را بر سر او خالي كرد. اين جنايتكار به اين جنايت اعتراف كرد و مدعي شد كه گمان مي كرد كه وي تروريسم (مبارز) است، تا اين كه به او نزديك شد!
۶- فايگولد سخنگوي ارتش تروريست شارون مي گويد: «خطر بسيار بزرگي ما را تهديد مي كند، اگر چهره ما خدشه دار شود، اين مسأله بسيار خطرناك است.»
۷- خلبانان صهيونيستي عضو يگان «نخبگان» از ارتش خود انتقاد كرده و اقدامات و اعمال آن در سرزمين هاي اشغالي را غير اخلاقي خواندند. تعدادي از اين خلبانان قبلاً نامه اي در اين خصوص نوشته و در آن مخالفت خود را با مشاركت در عمليات هاي ارتش عليه غيرنظاميان فلسطين اعلام كردند.(محافل صهيونيستي) اين اقدام را نوعي سركشي در ميان نظاميان ارتش قلمداد كردند.
۸- يك مقام نظامي صهيونيستي مي گويد: «وقتي يك فعال خارجي را به حمل موشك هاي قسام در يك دستگاه آمبولانس سازمان ملل متهم كرديم و با استناد به يك عكس هوايي بر اين نكته تأكيد كرديم، بعداً روشن شد كه اين ادعا عاري از صحت است و با اين كار تنها چهره ما خدشه دار شد.»
۹- اما از سوي ديگر، خاخام هاي برجسته رژيم صهيونيستي ارتش اين رژيم را به سركوب و قتل عام فلسطينيان تشويق و اعلام مي كنند: «ما اولي تر (از فلسطينيان) به زندگي هستيم و استقامت و وجدان و آموزه هاي يهودي و قوانين بين المللي از كشور ما كه هدف تجاوز قرار مي گيرد حمايت مي كنند. به همين علت بدون اين كه تفاوتي ميان فلسطينيان قائل شويم، بايد همه آنها را سركوب كرد. نزاهت و عدالت متداول در اسرائيل از نسل هاي پيشين و در طول تاريخ به ما به ارث رسيده است. اين اصل مهم و حياتي در ميان انسان هاست و ملت اسرائيل از زمان حضرت موسي اين گونه رفتار كرده است.»
۱۰- كميته تحقيق در مسأله شهادت ايمان الهمص افسر صهيونيستي را تبرئه و اعلام كرد: «اقدام اين افسر خارج از حدود اخلاقي ارتش اسرائيل نبود و وي تنها دستورات ارتش را اجرا كرده است.» دادستان نظامي «اسرائيل» نيز در آغاز انتفاضه اظهار داشت: «هرگز در حادثه اي كه يك فلسطيني و يا چند انسان فلسطيني به قتل مي رسند، تحقيق نخواهد شد.»
۱۱- مقامات عالي رتبه نظامي ارتش صيهونيستي به اين اكتفا نكرده و مسأله وابستگي اين افسر به طايفه عرب هاي دروزي را مطرح كردند. گفتني است كه هر روزه نسبت مخالفان خدمت در اين طايفه به خصوص پس از فعاليت گسترده وليد جنبلاط و فراخوان وي مبني بر خودداري دروزيان از خدمت نظامي در ارتش صهيونيستي افزايش مي يابد.
چرا صهيونيست ها بر اين مسأله تأكيد مي كنند؟ 
چرا كه «اسرائيل» دست به جنايت مي زند و از هر شيوه اي براي استفاده از آن در هر زمينه اي استفاده مي كند و از يك سو با اين اقدام خود فتنه طايفه اي و مذهبي را به راه مي اندازد و از سوي ديگر، تلاش مي كند كه پيروان مذهب دروزي را با هم درگير كند و آنها را از قوم عرب جدا سازد. به همين علت با مطرح كردن اين قضيه در رسانه ها در صدد دامن زدن به مشكلات ميان فلسطينيان و دروزي ها برآمد.
گفتني است كه خود رژيم صهيونيستي سياست نژادپرستانه را عليه دروزي ها در پيش گرفته است اگرچه تلاش مي كند كه با اعطاي برخي پست ها و مناصب به تعدادي آنها را اغوا كند، اما روز به روز نسبت به رشد و آگاهي فرزندان اين طايفه نسبت به ميزان خطرناك صهيونيسم براي آنها افزايش مي يابد.
همچنين اين افسر جاني از خدمت در ارتش بركنار شد. اين در حالي است كه كميته تحقيق وي را تبرئه كرد. اما چرا وي بركنار شد؟ به علت اختلافي كه با همكاران و نظاميان يهودي داشت، نه به شهادت رساندن اين دختر بچه.
«اسرائيل» از اين طريق به اهداف خود نرسيد؛ چرا كه شمار زيادي از آنها اين عمل جنايتكارانه را محكوم كردند و بر هويت عربي و پاي بندي بحق فلسطينيان در آزاد ساختن سرزمين فلسطين و تشكيل دو مستقل فلسطيني تأكيد كردند. حتي رژيم صهيونيستي نتوانسته كه مانع از گسترش پديده مخالفت دروزي ها با خدمت نظامي شود، بلكه با ارتكاب اين جنايت نيز شمار مخالفان خدمت نظامي بيشتر شد و آنها بيش از پيش به درستي موضع خود مبني بر مخالفت با خدمت در ارتش اطمينان پيدا كردند.
«اسرائيل» همچنان به سياست هاي نژادپرستانه، كينه توازنه و تروريستي خود ادامه خواهد داد و وابستگي  اين افسر به جماعت دروزي ها را علم كرد، با اين وجود چرا ما در دام تبليغات رسانه اي اين دشمن گرفتار شويم؟ اكنون بايد براي ترسيم و ارائه نظر و چهره اي ديگر از عرب هاي سرزمين هاي اشغالي ۴۸ تلاش كرد و سياست ديگري را در قبال آنها و متفاوت از سياست هاي قبلي در پيش گرفت.
روزنامه الاتحاد چاپ امارات ۲۳/۱۰/۲۰۰۴

نگاه امروز
فلسطين در خدمت مسلمانان
006105.jpg
بسيار شنيده ايم كه تا كي بايد بهاي حمايت از مساله فلسطين را بپردازيم و چه ميزان بايد در اين راه هزينه شود؟ آيا ۵۶ سال درگيري مستقيم كافي نيست؟ در پاسخ مي گوييم: مساله فلسطين بيش از آنچه ازملت ها و كشورهاي منطقه وجهان اسلام دريافت داشته به آنان خدمت نموده است. منظور فقط خدمت معنوي نيست بلكه خدمت مادي ملموسي است كه براي همه انسان ها قابل درك باشد.
۱ _ واقعيت اين است كه تلاش غرب براي سيطره بر مشرق زمين آرزويي ديرينه است چه آن هنگام كه امپراطوري هاي يونان و روم نماد فرهنگ غربي به شمار مي رفتند و چه بعدها كه اروپا با برافراشتن پرچم مسيحيت تضاد شرق و غرب را به يك جنگ مذهبي طولاني مدت تبديل كرد و در نهايت شكست در برابر مسلمانان را متحمل شد.
تا آنكه از قرن ۱۸ غرب دوران پرقدرت خويش را تجربه كرد و اكثر كشورهاي شرقي را تحت استعمار خويش درآورد. اما اين حالت با خيزش پي درپي ملت ها كه از اواخر قرن ۱۹ و اوايل قرن ۲۰ رو به صعود گذاشته بود قابليت استمرار نداشت. لذا پروژه تاسيس دولت اسراييل در قلب جهان اسلام و يا به تعبير ديگر گرانيگاه تقابل شرق و غرب يعني «فلسطين» طراحي شد.
براين اساس «اسراييل» مسئوليت رويارويي با جهان اسلام را برعهده مي گرفت و جهان غرب فقط هزينه پشتيباني سياسي و مالي آن را متحمل مي شد و يهوديان سوخت انساني آن را تامين مي كردند؛ همان يهودياني كه قرن هاي متمادي براي اروپا دردسرزا بودند. پس ملاحظه مي شود كه اين بار فلسطين به نمايندگي از همه تمدن هاي شرقي از ايران باستان گرفته تا هند و از اسلام گرفته تا مسيحيت شرقي (ارتدكس) _ كه همواره در تضاد با مسيحيت غربي (كاتوليك) بود- درگير يك نبرد پيچيده مي گردد. نبردي كه نيرنگ اساس آن را تشكيل مي داد. لذا درواقع اگر يهوديان هزينه نيروي انساني نبرد غرب با شرق را تامين مي كنند، فلسطينيان نيز رسالت تاريخي دفاع از عزت امت اسلام و ملل شرق زمين را بر دوش مي كشند.
۲ _ واقعيت اين است كه تقريبا در تمام قرن بيستم، خاورميانه به سياسي ترين منطقه جهان تبديل شده كه حوادث آن به طور مستقيم در شكل گيري تصميمات جهاني موثر بوده است. پس از پايان دو جنگ جهاني، در نظام دوقطبي آن روزجهان ديگر جايي براي مسلمانان و اعراب وجود نداشت. حضور مسلمانان در يك سوي معادله اي كه در خاورميانه شكل گرفت به آنان اين فرصت را داد تا از موجوديت خويش در جهان به دفاع برخيزند. درواقع فلسطينيان به نمايندگي از امت اسلامي در اين نبرد همه مايملك خويش را ايثارگرانه عرضه كردند.
آنان فرزندان ارزشمندشان را به قربانگاه فرستادند تا با فداكردن جانشان اين فرصت را براي همه كشورهاي اسلامي فراهم آورند كه موجوديتشان در جهاني پرمخاطره حفظ گردد و نقشي اساسي در تحولات جهاني ايفا كنند.
۳ _ اگر كشورهاي نفت خيز عربي اندكي از درآمدهاي نفتي خود را به فلسطينيان اختصاص دادند در مقابل بايد گفت كه اولا از سيطره يهوديان بر آب و خاك و ثروت هاي خدادادي آنان جلوگيري كردند و ثانيا حداقل در يك دوره يعني شرايط بعد از جنگ ،۶۷ مساله فلسطين و قطع صدور نفت توانست بهاي اين كالاي استراتژيك را يك شبه به چندبرابر افزايش دهد كه حتي بعد از پايان بحران و كاهش آن در سطح ۳ برابر بهاي قبلي تثبيت شد و اينگونه درآمد كشورهاي نفتي به شدت افزايش يافت. حجم مازاد اين افزايش شايد هزاران برابر اندك كمك مالي برخي از كشورهاي نفت خيز عربي به فلسطينيان باشد.
در پايان بايد به اين نكته اشاره نمود كه ملت هاي مسلمان اين حقيقت را به خوبي درك مي كنند، لذا باگذشت بيش از نيم قرن از رويارويي مستقيم به محض آنكه انتفاضه واقعي اوج گرفت و سركوب فلسطينيان شدت يافت از غربي ترين نقطه تا شرقي ترين مكان در جهان به خيابان ريختند و از انتفاضه و مبارزه ملت فلسطين حمايت كردند. يعني نه تنها احساس خستگي به آنها راه نيافته بلكه باشور و اشتياق و حس مسئوليت در صحنه حضور دارند تا از محوري ترين مساله خود يعني فلسطين حمايت كنند. تعيين روز قدس از سوي امام خميني( ره) كه يك ربع قرن پيش صورت گرفت دقيقا با اين درك از روحيه خستگي ناپذير ملل مسلمانان صورت گرفت و به نمادي پايدار در دفاع از انسانيت، حقانيت و مظلوميت تبديل شد؛ نمادي كه لاجرم به پيروزي حق خواهد انجاميد.

مصاحبه با دكتر ابواسامه عبدالمعطي - رئيس دفتر حماس در تهران پيرامون انتفاضه مردم فلسطين
گزينه مورد توافق
006099.jpg
عكس: محمد كربلائي احمد
محمدحسن روزي طلب و ياسر مرادي مترجم: عادل ساماني
* بعد از گذشت ۴ سال از آغاز انتفاضه الاقصي، وضعيت كنوني انتفاضه در سرزمين هاي اشغالي را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- انتفاضه وارد پنجمين سال خودش مي شود در حالي كه روز به روز جايگاه بهتري را در ميان مردم فلسطين كسب مي كند و هر روز ريشه دارتر از قبل مي شود. اكنون انتفاضه به گزينه مورد توافق همه ملت فلسطين تبديل شده و در همه جنبه هاي مبارزه، انتفاضه پيشرفت داشته است.
از لحاظ نظامي، علي رغم محاصره شديد سرزمين هاي اشغالي از سوي اسرائيل، مجاهدان و مبارزان موفق شده اند به مقادير معتنابهي از انواع سلاح چه از خارج فلسطين و چه از داخل فلسطين (كه ساخت محلي است) دست پيدا كنند و ما به پيشرفت خوبي در عرصه نظامي انتفاضه رسيده ايم در ميان اسرائيلي ها هم انتفاضه توانسته است يك نوع توازن ترس و وحشت را ميان صهيونيست ها و فلسطيني ها برقرار كند و زيان ها و خسارت هاي فراواني در همه زمينه ها (سياسي، امنيتي، اجتماعي و اقتصادي) را به دشمن صهيونيستي وارد كند و حتي توانسته صهيونيست ها را وادار به مهاجرت معكوس (مهاجرت از سرزمين هاي اشغالي به خارج) كرده است.
در سطح بين المللي هم، انتقاضه توانسته همكاري و همدردي ملت هاي جهان و محافل بين المللي (جدا از ملت هاي اسلامي و عربي) را به ملت مظلوم فلسطين جذب كند و چهره واقعي اسرائيل به عنوان يك دولت و رژيم تروريستي كه به تجاوز عليه ملت بي دفاع فلسطين اقدام كرده است و آنها را قتل عام مي كند، نمايان ساخته است. چرا كه اكنون مشخص است كه مطالبات مردم فلسطين كه همان استقلال و آزادي است را تمامي پيمان هاي بين المللي تأييد مي كند و بر عادلانه بودن خواسته هاي فلسطينيان صحه مي گذارند.
* به نظر شما تشديد سياست هاي سركوب پس از يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ و حمله به برج هاي دوقلو، چه اندازه در اراده مردم فلسطين در گسترش انتفاضه بوده است؟
- بدون هيچ شكي، رژيم صهيونيستي استفاده هاي زيادي از حوادث يازدهم سپتامبر برد و از آن تاريخ به بعد همواره تلاش كرد تا چهره انتفاضه فلسطين را خدشه دار كند و با تروريستي خواندن مبارزات انتفاضه و تروريست دانستن مبارزان فلسطيني و اين كه رهبران مقاومت در فلسطين مانند «بن لادن» و ياران او هستند مي خواست تا وجهه انتفاضه فلسطين را خراب كند اما به ياري خداوند اين رژيم نتوانست دولت ها و ملت هاي جهان و محافل بين المللي را با اين دروغ بزرگ اقناع كند و در اين زمين شكست خورد، چرا كه مبارزات ملت فلسطين، مبارزاتي مشروع است كه تمامي موافقت نامه ها و پيمان هاي بين المللي از آن حمايت مي كنند و بر مشروعيت آن صحه مي گذارد، به همين خاطر رژيم صهيونيستي به حملات خود به شهرهاي فلسطيني افزوده و سياست سركوبگرانه خود را تشديد كرد.
به هرحال اسرائيل از آنچه «مبارزه جهان عليه تروريسم» ناميده مي شود، سوء استفاده كرد و شهرها و روستاي بي دفاع فلسطينيان را مورد آماج حملات خودش قرار داد و در جلوي چشم جهانيان جنايات بي شرمانه اي را عليه فلسطينيان مرتكب شد. در واقع هدف دشمن، از گسترش حملاتش به زانو در آوردن ملت فلسطين از ادامه راهش است، اما با اين حال انتفاضه با توجه به تمام مشكلات پيش رو، با قدرت هرچه تمامتر وارد پنجمين سال خودش مي شود و ملت فلسطين هنوز بر ادامه انتفاضه پافشاري مي كنند.
* ماه هاي آينده انتفاضه را چگونه مي بينيد؟ آيا طرح شارون براي خروج از غزه را از ثمرات انتفاضه مي دانيد و آيا مقاومت فلسطيني باز هم رژيم صهيونيستي را به عقب نشيني هاي ديگر وادار خواهد كرد؟
- بله، من تأكيد مي كنم عقب نشيني احتمالي از نوار غزه بي شك پيروزي بزرگي براي ملت فلسطين است و خاطرنشان مي كنم هنگامي كه شارون در سال ۲۰۰۱ كه دولت رژيم صهيونيستي را به دست گرفت، شعار مشهوري داشت به اين مضمون كه شهرك نت ساريم (در نوار غزه) باتل آويو برابر است و اين، بدين معناست كه شارون هيچ گاه حتي به اين عقب نشيني فكر هم نمي كرد. اما او امروز پس از گذشت چهار سال از الانتفاضه الاقصي و پايداري مثال زدني ملت فلسطين موضوع برچيدن ۲۱ شهرك صهيونيستي را مطرح مي كند و به تعبيري مي خواهد كاملاً از نوار غزه عقب نشيني كند. ما اين مسأله را پيروزي بزرگي مي دانيم كه از جانب پروردگار به ما اعطا شده و در مرحله بعد نتيجه مقاومت مردم قهرمان فلسطين است. ما با پايداري و استقامت هرچه بيشتر به ياري پروردگار، پيروزي هاي ديگري براي خود و عقب نشيني هاي ديگري، آن هم بدون قيد و شرط، براي صهيونيست ها رقم خواهيم زد و البته اين عقب نشيني ها بدون پرداخت هرگونه هزينه سياسي خواهد بود.
* سؤال بعدي من درباره ديوار حائل است. آيا رأي ديوان بين المللي لاهه، در رفتارهاي صهيونيست ها تأثيري داشته است؟
- بله، ما فلسطيني ها به نوبه خودمان از حكم ديوان لاهه استقبال مي كنيم و آن را نشانه ايستادگي و جانبداري از حقوق فلسطيني ها در برابر زياده خواهي ها و عربده كشي اسرائيلي ها مي دانيم، حكم ديوان لاهه و مصوبه سازمان ملل ضربه سياسي محكمي بر پيكره رژيم صهيونيستي وارد آورد و موجب تضعيف موضع اين رژيم در سطح بين المللي گرديد. اما اين رژيم با كمك و حمايت هاي بي حد و حصر آمريكا تمام اين احكام بين المللي را زير پا مي گذارد و هيچ گونه توجهي به آنها نمي كند. ليكن آنچه مسلم است رژيم صهيونيستي قادر نخواهد بود، اين سياست خيره سرانه خود را در برابر جامعه بين الملل ادامه دهد و به طور حتم زمان تسليم شدن رژيم صهيونيستي در برابر حقوق مردم فلسطين فرا خواهد رسيد.
هرچند عقب نشيني احتمالي از نوار غزه ناشي از مقاومت مردم فلسطين و خسارت هايي است كه صهيونيست ها در اين منطقه متحمل شده اند اما نبايد حكم ديوان لاهه را در اين ميان ناديده گرفت.
* با توجه به مرگ احتمالي عرفات در پاريس پيامدهاي اين مسأله بر روند سازش و آينده ساف (سازمان آزادي بخش فلسطين) موضوع سؤال بعدي من است.
- در رابطه با پيامدهاي مرگ احتمالي عرفات بر روند سازش بايد بگويم، اين فرايند به اصطلاح سازش يا صلح از همان زماني كه عرفات در سال ۲۰۰۰ از كمپ ديويد دوم بازگشت مرده بود. عرفات با توجه به آنچه كه باراك (نخست وزير سابق اسرائيل) و كلينتون (رئيس جمهور سابق آمريكا) براي او مطرح كردند، به خوبي دريافت كه صلح با رژيم صهيونيستي سرابي بيش نبوده و رژيم صهيونيستي به هيچ وجه خواهان صلح نيست، بلكه در پي به زانو در آوردن و به تسليم وا داشتن ملت فلسطين است. به گمان ما هر فلسطيني كه پس از آقاي عرفات (البته همين جا من عرض مي كنم كه ما براي آقاي عرفات شفاي عاجل مي طلبيم) بر مسند بنشيند به طور حتم به همان نتيجه خواهد رسيد كه در سال اخير عرفات به آن رسيده بود. يقيناً از صحنه خارج شدن عرفات تأثير منفي بر روند به اصطلاح سازش خواهد داشت. در مرحله بعدي وحدت مردمي و پايداري مقاومت فلسطين بيش از پيش تعميق خواهد شد. به اين معنا كه مرگ عرفات در دو بعد تأثير خواهد داشت يكي منفي كه براي روند سازش است و ديگر مثبت كه وحدت مردم فلسطين بيش از پيش تحكيم خواهد شد. اما در مورد بخش دوم سؤال در مورد آينده ساف بايد گفت از نظر ما سازمان آزادي بخش فلسطين با توجه به اين كه بخش هاي مهمي از جامعه را در بر مي گيرد، بي ترديد مرگ عرفات، تأثير مهمي در آينده اين سازمان خواهد داشت، اما به هرحال اين يك سنت الهي است و مرگ حق است، اميدواريم برادران ما در سازمان آزادي بخش فلسطين هرچه سريع تر اين خلاء را با انتخاب رهبر جديدي كه در جهت تقويت وحدت ملت فلسطين گام بردارد، پر كنند.
* آقاي دكتر عبدالمعطي، تأثير فوت احتمالي عرفات را در روابط حماس و تشكيلات خودگردان را چگونه مي بينيد، با توجه به اين كه پس از قرارداد اسلو، تشكيلات خودگردان و حماس رابطه خوبي با هم ندارند. مشخصاً درگيري هاي پليس تشكيلات خودگردان را با حماس مثال مي زنم.
- بله، اين درگيري ها و اذيت هايي كه پليس تشكيلات خودگردان و سازمان ها نيز با حماس خصوصاً و مقاومت فلسطيني عموماً داشت ناشي از اوهامي است كه در انديشه اين تشكيلات حاكم بود و آنها گمان مي كردند، اين دست اقدامات مي تواند اسرائيل را راضي و صهيونيست ها را وادار به اعطاي حقوق فلسطينيان و برپايي كشور مستقل فلسطين در كرانه باختري و نوار غزه كند، اما اكنون از پس گذشت چندين سال از موافقت نامه اسلو و تجربه مذاكرات با رژيم صهيونيستي، تشكيلات خودگردان و در رأس آن عرفات را به اين باور رساند كه صلح با رژيم صهيونيستي صرفاً يك سراب و توهم بيش نيست. آنها بعدها فهميدند كه صهيونيست ها از مذاكرات به اصطلاح صلح فقط يك هدف را دنبال مي كنند و آن تسليم شدن فلسطيني هاست و خود اين امر سبب شد تا تشكيلات خودگران اقدامات ايذايي و سركوبگرانه خود را عليه مردم فلسطين و سازمان هاي سياسي را متوقف كند. به طوري كه مردم فلسطين در جريان انتفاضه متحدتر و منسجم تر شده اند. ما از هر رهبري كه پس از عرفات انتخاب شود، انتظار داريم همين شيوه را دنبال كند.
* سؤال بعدي در باره تأثيرات احتمالي انتخابات رياست جمهوري آمريكا و انتخاب مجدد بوش بر سرنوشت منطقه خاورميانه و فلسطين است. آيا حماس قبل از انتخاب بوش در مورد كانديداهاي رياست جمهوري آمريكا نظر توجيهي خاصي داشته است؟ آيا انتخاب بوش تغييراتي در سطح مبارزات گروه هاي فلسطيني و از سوي ديگر سياست هاي سركوبگرانه فعلي اسرائيل ايجاد مي كند؟
006102.jpg
رژيم صهيونيستي استفاده هاي زيادي از حوادث يازدهم سپتامبر برد و از آن تاريخ به بعد همواره تلاش كردتا چهره انتفاضه فلسطين را خدشه دار كند
- اولاً حماس هيچ گونه نظري درباره انتخابات رياست جمهوري آمريكا نداشته است و براي ما مهم نبود كه بوش يا كري انتخاب شود، چرا كه طبق تجربه اي كه ما با اين گونه انتخابات ها داشتيم، هيچ تفاوتي ميان كانديداي حزب جمهوري خواه (بوش) و دموكرات ها (كري) وجود ندارد و هر دو در جريان مبارزات تبليغاتي خود بر حمايت از اسرائيل تأكيد كردند. ما مطمئنيم چنانچه كري انتخاب مي شد، تغيير چنداني در سياست جانبدارانه از اسرائيل خصمانه نسبت به مردم فلسطين ايجاد نمي شد.
ثانياً ارزيابي ما نسبت به دوره چهار ساله بوش اين است كه رئيس جمهور آمريكا امتيازات فراواني را تقديم اسرائيلي ها كرد، از جمله اشغال عراق و اعمال فشارهاي مستقيم عليه ايران و سوريه. ما انتظار نداريم كه بوش در دوره جديد رياست جمهوري اش بيش از گذشته مردم فلسطين را مورد فشار قرار دهد چون بوش در چهار سال گذشته هر آنچه در چنته داشت رو كرده است و انواع اذيت و آزارها را عليه فلسطيني ها اعمال كرده است.
ما فلسطيني ها ديگر هراسي از بوش و شارون نداريم. ما در چهار سال گذشته در برابر اقدامات تجاوز كارانه آنها ايستادگي كرديم و ان شاءالله پايداري و مقاومت خود را تا دست يابي به حقوق حقه خودمان ادامه خواهيم داد و اكنون با توجه به ايثارگري ها و فداكاري هايي كه ما انجام داديم، با هيچ گونه مشكلي روبه رو نيستيم؛ بلكه اين شارون و بوش هستند كه با بحران مواجهند. اين بوش است كه با توجه به گرفتار شدن در عراق و افغانستان انزجار مردم جهان كه از سياست ها و اقدامات تجاوزكارانه وي به تنگ آمده اند، در وضعيت بحراني قرار دارد.
* در چند روز اخير برخي رسانه هاي صهيونيستي از اين كه جمهوري اسلامي ايران به عنوان يكي از حاميان آرمان قدس در آستانه روز قدس، گرفتار مسايل هسته اي اش است، ابراز شادماني كرده اند من مي خواهم بدانم، ارزيابي مردم فلسطين از انگيزه فشارهاي سياسي عليه جمهوري اسلامي ايران در مسايل هسته اي چيست؟
- ابتدا من بايد بگويم كه عموم مردم فلسطين، ايران اسلامي را هم پيمان استراتژيك خود مي دانند و جمهوري اسلامي ايران را بيش از هر كشوري مدافع حقوق خود مي دانند. اما اين كه اميد صهيونيست ها و مطبوعاتشان اين باشد كه ايران اسلامي درگير پرونده هسته اي بشود و از احيا ي روز قدس غافل شود، من بايد بگويم زهي خيال باطل و بار ديگر خاطرنشان مي كنم چند روز ديگر ملت ايران بار ديگر به جهانيان نشان خواهد داد كه قدس از ديرباز در قلب آنها جاي گرفته و باقي خواهد ماند.
علاوه بر اين، مسأله گراميداشت روز قدس از لحاظ جغرافيايي از مرزهاي ايران فراتر رفته و اكنون سرتاسر جهان را فرا گرفته است. لذا ملت فلسطين به تلاش هاي رهبر انقلاب اسلامي ايران در خصوص احياي روز جهاني قدس و تداوم حمايت هاي ايران اسلامي از آرمان و مقاومت فلسطيني ارج مي نهد و ملت فلسطين مطمئن است دولت ايران به زعامت حضرت آيت الله خامنه اي توان اداره پرونده هسته اي را دارد و مي داند كه جمهوري اسلامي ايران با توجه به مولفه هاي استقلال و آزادي و در جهت منافع ملي ايران مي تواند پرونده اش را حل و فصل كند. ما به جمهوري اسلامي اطمينان كامل داريم و مي دانيم تمامي اين فشارها و تلاش هاي دشمنان مقرون به شكست خواهد بود.

نگاهي عميق تر به انتفاضه
رژيم صهيونيستي كه تبليغات مي كرد واحه دموكراسي (در بيابان خاورميانه) است و مي تواند نمونه اي براي ساير كشورهاي اين منطقه در اين زمينه باشد، با انتفاضه مشخص شد كه بدترين نمونه در نقض حقوق انسانها و نژادپرستي است
و اين انتفاضه بود كه ماهيت پليد آن را به همگان نشان داد و از نظر سياسي و اخلاقي آن را رسوا ساخت
006108.jpg
نوشته: محمد نزال/ عضو دفتر سياسي جنبش حماس
به نظر مي رسد با آغاز سال جديد مقاومت و مبارزه ملت فلسطين، تعبير «روشن شدن پنجمين شعله» براي انتفاضه الاقصي بهتر از تعبير «خاموش شدن چهارمين شمع» براي آن باشد، زيرا روشن شدن متضاد خاموشي است. هر چند كه كلمه «خاموشي» تعبير رايج در باب سالگرد تولد هر فرد يا جرياني است به اين جهت كه سال ديگري از آن به پايان مي رسد و مي گذرد، اما لازم است در هنگام اشاره به سالگرد انتفاضه مبارك الاقصي اين تعبير اندكي با دقت به كار برده شود، زيرا ما با پديده مبارزاتي تازه اي مواجه هستيم كه بايد در نامگذاري و توصيف آن دقت زيادي به خرج دهيم تا آن كه دلالت ظاهر بر معنا و نام با توصيف مطابق باشد. چنانچه اگر برخي از مردم اين كار را نوعي «سخت گيري» و «تشدد» بدانند و بگويند كه هدف وصف است نه نام آن، ما از همه درخواست مي كنيم كه در به كار بردن نامها و توصيف پديده هاي سياسي يا اجتماعي يا مبارزاتي دقت كنند، زيرا اين امر مي تواند زمينه مناسبي براي پرداختن صحيح به اين نامها و فهم اين پديده ها باشد و برخورد منطقي تر با آنها رافراهم آورد؛ چرا كه مقدمات صحيح به نتايج صحيح مي انجامد و عكس آن نيز نتايج نادرست را در بر خواهد داشت.
ما در اينجا قصد نداريم فقط به نام يا وصف مرادمان بپردازيم، بلكه تلاش خواهيم كرد كه ماهيت و ابعاد اين پديده مبارزاتي كه آن را «انتفاضه الاقصي» مي خوانيم بهتر بشناسيم. ابتدا بايد يادآور شويم كه اين نام بدان سبب بر انتفاضه الاقصي نهاده شد كه جرقه هاي اوليه آن در مسجد الاقصي زده شد.
انتفاضه الاقصي يك پديده تازه در عرصه مبارزات است، زيرا در طول چهار سال گذشته با به كارگيري ابداعات مهمي به مرحله اي از «اعجاز» رسيده است. ما در اينجا ملتي را مي بينيم كه از زمين و هوا و دريا با بالگردهاي آپاچي و هواپيماهاي «اف ۱۶» و «اف ۱۸» و تانكهاي پيشرفته و جنگ افزارهاي مدرن در محاصره است و مأموريت اين ادوات جنگي ريختن آتش بر اين ملت بي دفاع و بي گناه و غيرنظامي است و آنها هم بي مهابا آدم و عالم را به آتش مي  كشند. اين كار البته برنامه اي از پيش طراحي شده و برنامه ريزي شده است و نه بي هدف. هدف اصلي اين عمليات شكستن اراده ملت فلسطين و نابودي پايداري اين ملت است تا بالاخره در برابر توطئه هاي صهيونيستي به زانو درآيد و سازشي سياسي را بپذيرد كه مبناي آن قبول اقليتي در زير سلطه دولتي يهودي (پاك) است تا براساس آن رژيمي سياسي بدون اراده و استقلال شكل بگيرد كه در ظاهر مستقل و در اصل و ماهيت تا خرخره در زير سلطه بيگانگان اشغالگر باشد!
بنابراين، هرگاه كه در صدد ارزيابي ماهيت انتفاضه الاقصي برآمديم نبايد- آن گونه كه برخي از نخبگان سياسي و فرهنگي بدان عادت كرده اند- فقط به برجسته كردن هزينه زيادي كه آن را زيان مي نامند، اكتفا كنيم و ضعف و زبوني جهان عرب و اسلام يا عدم حمايت جامعه جهاني از انتفاضه فلسطين يا همدستي پنهان بخشي از جهانيان با رژيم صهيونيستي را بهانه قرار دهيم و نتايج يأس  آوري از اين وضع بگيريم و اين گونه اعلام كنيم كه زمان آن فرا رسيده، انتفاضه متوقف شود و ادامه آن بيهوده و بي فرجام است و هيچ سودي ندارد!
ما در صدد آن نيستيم كه معيارهاي مخالفان انتفاضه را ناديده بگيريم، اما مي خواهيم معيارهاي اساسي را كه براي ارزيابي درست و جامع بدان نياز داريم مشخص سازيم كه به باور ما با نگاهي به ماهيت و اهداف انتفاضه آشكار مي گردد و اين روش است كه مي تواند ما را به ارزيابي درست و منطبق بر واقع رهنمون شود.
انتفاضه، عمليات «دفاعي» است
برخي از نخبگان مدعي اند كه انتفاضه عملياتي «تهاجمي» است و اين برخلاف نظر ماست، زيرا ما انتفاضه را يك عمليات كاملاً «دفاعي» مي دانيم و بر اين باوريم كه عمليات نظامي عليه اشغالگران و ضربه زدن به مواضع آنها به هيچ وجه نمي تواند مطلقاً تهاجمي تلقي گردد. انتفاضه بخشي از مبارزه ما عليه اشغالگران است و دفاعي بودن آن هم به اين سبب است كه ملت فلسطين در سرزمين خود مبارزه مي كند و مي جنگد و حال آن كه دشمن صهيونيستي در سرزميني مي جنگد كه صاحبش نيست و جنگ اين رژيم عليه ملت فلسطين از همان ابتداي تأسيس رژيم سياسي به نام «اسرائيل» تاكنون تهاجمي بوده است. ادامه اين تهاجم هم بدانجا انجاميده كه سرزمين فلسطين زير سيطره نظامي «اسرائيل» قرار گرفته است و بخش اعظم ملت فلسطين از اين سرزمين اخراج و آواره شدند، هر چند كه اين كار نيز تاكنون نتوانسته است آرمان فلسطين را نابود كند و پس از گذشت بيش از نيم قرن از تلاش براي به تسليم واداشتن ملت فلسطين هنوز ره به جايي نبرده است.
علتش هم آن است كه ملت فلسطين همچنان به دفاع از سرزمين و مقدسات و شرف خود در طول دهه هاي گذشته ادامه داده و لحظه اي از پاي ننشسته است. البته روند عمليات دفاعي فلسطينيان جزر و مدهايي داشته، اما هيچ گاه متوقف نشده است و هر بار با شكل و ابعاد تازه اي به حركت خود ادامه داده است. شايد بتوان پديده «انتفاضه» را يكي از ابداعات ملت فلسطين در دفاع از خود برشمرد.
بنابراين، نگاه ما به انتفاضه عبارت است از آن كه ملت فلسطين بيانيه اي با خون خود امضا و در آن تأكيد كرده است كه حاضر نيست در برابر منطق اشغالگري سر فرود آورد و هيچ گاه حاضر نيست نتايجي را كه اشغالگران تلاش مي كنند از طريق قرار دادن اين ملت در برابر عمل انجام شده، تحقق بخشند، بپذيرد. اين ملت همچنين اعلام كرده است كه تا بيرون راندن اشغالگران غاصب از سرزمينش به مقاومت خود ادامه مي دهد.
ابعاد انتفاضه
نخبگاني كه در اين مقال به آنها اشاره كرديم تلاش مي كنند شكل مشخصي را كه خود مي پسندند براي انتفاضه تعريف كنند و آن شكل مسالمت آميز انتفاضه و محدود بودن آن به «سنگ» است كه خود يكي از ابزارهاي مقاومت به شمار مي رود. به باور اين نخبگان بهره گيري از سلاح در مواجهه با اشغالگران، خروج از مفهوم انتفاضه و انحراف از اهداف آن است. ما اين نگاه پدرمآبانه به انتفاضه را محكوم مي كنيم و بر اين باوريم كه آنان حق ندارند ابزارها و ابعاد انتفاضه را «احتكار» كنند، زيرا براي مثال، استفاده از سنگ بر ضد يك نظامي صهيونيست به زخمي شدن او مي انجامد و شايد هم به مرگ وي. همان گونه كه استفاده از كلت و سلاحهاي ديگر چنين نتيجه اي در بردارد، با اين تفاوت كه احتمال مرگ در وضعيت دوم بيشتر و ارجح تر است! اما شكل «خشونت» در هر دو مورد وجود دارد با اندكي تفاوت در حد و اندازه آن!
تلاش براي مقايسه ميان انتفاضه اول (سال ۱۹۸۷) و انتفاضه دوم (سال ۲۰۰۰ ميلادي) با اين وصف كه اولي حمايت منطقه اي و بين المللي از ملت فلسطين را به همراه داشت به اين علت كه فقط از سنگ و وسايل مسالمت آميز مانند اعتصاب و تظاهرات بهره گرفته شد، ولي دومي به دليل استفاده از سلاح در آن موجب بروز خشم منطقه اي و بين المللي عليه ملت فلسطين شد، مقايسه اي غيرمنطقي، نادرست و ناصواب است. روش برخورد دشمن با ملت فلسطين در انتفاضه اول هر چند شديد و وحشيانه بود اما در آن از هواپيما و موشك عليه فلسطينيان استفاده نشد، برخلاف انتفاضه اول دشمن روشي بي رحمانه و وحشيانه و غيرقابل توجيه را براي مقابله با انتفاضه دوم در پيش گرفت و دستور داد همه بدون توجه به هيچ معياري، هدف قرار گيرند و در اين راستا كودكان و نوزادان شيرخواره زيادي به شهادت رسيده اند كه محمد الدوره و ايمان حجو نمونه هايي از آن است. مقامات رژيم صهيونيستي همچنين به نيروهاي خود دستور دادند بمب هايي به وزن حتي چندتن را بر سر منازل و در محله هايي مملو از جمعيت بيندازند و ساختماني را كاملاً ويران و به بهانه ترور شيخ صلاح شحاده دهها زن و كودك و سالمند را قتل عام كنند.
در برابر چنين وحشيگري و جنايت پيشگي و تروريسمي كه توصيفش دشوار است، تنها سلاح بود كه مي توانست اندكي از آلام را تسكين دهد. هر چند كه اين سلاح در برابر آن زرادخانه دشمن قابل مقايسه نباشد، اما همين سلاح اندك هم ضرباتي كاري بر دشمن وارد كرده و به نوعي توازن رواني به وجود آورده است. همين عمليات مسلحانه گروههاي مختلف مقاومت فلسطين بود كه دائماً در تقويت روحيه ملت فلسطين مؤثر بود و بر پايداري اين ملت افزود و از اضمحلال اين ملت در برابر حملاتي جلوگيري كرد كه اگر بگوييم وحشي ترين و خونبارترين حملاتي است كه يك ملت در تاريخ معاصر با آن مواجه مي شود، مبالغه نكرده ايم.
بنابراين، مقاومت مسلحانه بخشي از اين انتفاضه است نه چيزي خارج از آن، هر چند كه در مقايسه با ديگر روشهاي مقاومت، فراگيرتر بوده است، زيرا ماهيت درگيري چنين اقتضا نكرده است و ابزارهاي منازعه هم دائماً متناسب با ماهيت و مقتضيات آن به كار گرفته مي شوند.
ثمرات سياسي انتفاضه
از آنجا كه نخبگان ياد شده تلاش مي كنند براي هر نوع مبارزه ثمره  سياسي آشكاري تعريف كنند و همين را هم از انتفاضه مي خواهند، من هم طرح عقب نشيني اشغالگران از نوار غزه را براي آنان مثال مي زنم. هر چند كه اين طرح هنوز به مرحله اجرا درنيامده است و ترديدهايي درباره امكان تحقق چنين كاري وجود دارد به ويژه كه محافل داخلي حزب ليكود و بخشي از جامعه صهيونيستي با آن مخالفند.
اين طرح را مي توان يكي از ثمرات سياسي انتفاضه
- اگر درست باشد- ناميد، زيرا محض اعتراف شارون به اعلام وجود چنين طرحي (كه قصد داشت آن را يك جانبه و بدون توافق سياسي اجرا كند) دليلي محكم بر وجود بحران عميق در داخل رژيم صهيونيستي است و يقيناً اگر ضربات مهلك مقاومت مسلحانه بر پيكره اين رژيم نبود، هيچ گاه چنين تصميمي از سوي شارون اتخاذ نمي شد. اكنون نوار غزه به باتلاقي براي صيد متجاوزان و پايگاهي براي شليك موشكهاي مقاومت (همان نخبگان آن را ابتدايي تلقي مي كنند) به سوي شهركها و مواضع صهيونيستها و مركزي براي ارسال مبارزان تبديل شده است كه اكنون ديگر مأموريتهاي آنان به نوار غزه منحصر نيست، بلكه از آنجا به داخل مناطق اشغالي ۱۹۴۸ نيز نفوذ مي كنند و در آنجا عمليات انجام مي دهند (براي نمونه عمليات اسدود).
بنابراين، وادار شدن دشمن به عقب نشيني از نوار غزه ثمره اين انتفاضه است. هر چند كه شارون تلاش خواهد كرد به گونه اي اين پيروزي مقاومت را محو كند و براي اين منظور بر ابقاي نيروهايش در كرانه باختري تأكيد مي ورزد. ما در اينجا صرف نظر از سناريوهاي دشمن براي عقب نشيني و ابعاد آن، بر اين باوريم كه اين امر مقدمه اضمحلال پروژه صهيونيسم است و ناظر تيزبين حوادث در آن تأمل خواهد كرد و ساخت ديوار امنيتي حايل را نيز مي توان در اين راستا ارزيابي كرد. اين ديوار كه خاطره «ديوار برلين» را به ذهن متبادر مي سازد و نماد نژادپرستي به شمار مي آيد، نماد بارز شعارهايي است كه رژيم صهيونيستي براساس آن پايه گرفت و مدعي دموكراسي و حقوق بشر و ديگر شعارهاي دنياي معاصر شد.
بنابراين، اين رژيم صهيونيستي كه تبليغات مي كرد واحه دموكراسي (در بيابان خاورميانه) است و مي تواند نمونه اي براي ساير كشورهاي اين منطقه در اين زمينه باشد، با انتفاضه مشخص شد كه بدترين نمونه در نقض حقوق انسانها و نژادپرستي است و اين انتفاضه بود كه ماهيت پليد آن را به همگان نشان داد و از نظر سياسي و اخلاقي آن را رسوا ساخت.
در پايان اين نكته را هم بايد يادآور شويم كه انتفاضه هم يكي از ابعاد جنگ با اين دشمن وحشي و به خواست خداوند متعال مرحله اي بسيار مهم در راه تحقق آزادي است، اما رنجها و آلام و تقديم جان و خون از لوازم اين راه است و بدون آن حركت در اين مسير، ميسر نيست. در پايان بي مناسبت نيست كه اين آيه مباركه را يادآور  شويم: «ان تكونوا تألمون فانهم يالمون كما تالمون و ترجون من الله ما لا يرجون» (اگر رنجي به شما مي رسد (مطمئن باشيد كه) به آنان هم مانند شما رنج مي رسد (با اين فرق كه شما به خداوند چيزي اميد داريد كه آنها چنين اميدي ندارند.)
منبع: مجله فلسطين المسلمه،اكتبر ۲۰۰۴

شمشير از نيام بركشيده گردان هاي شهيد قسام
006111.jpg
دژخيمان اشغالگر شهيد الغول و شهيد عباس را از كارشناسان برجسته ساخت و توليد موشك هاي «قسام» مي دانستند. موشك هايي كه اوضاع شمال نوار غزه را تبديل به اوضاع جنوب لبنان كرده است. بنابر اين با وجود چنين شرايط سخت و دشواري صهيونيست ها حذف فيزيكي رهبران و اعضاي حماس را در سرلوحه كارهاي خود قرار دادند تا بلكه بتوانند مانع شليك و توليد موشك هاي قسام شوند
نوشته: نضال حمد
بدون ترديد شهادت عدنان الغول سردار رشيد قسامي و عماد عباس از فرماندهان اين گردان ها و همراه صميمي وي خسارتي سنگين براي مقاومت فلسطين به شمار مي آيد؛ چرا كه هر دو مجاهد از طراحان و سازندگان برجسته بمب ها و موشك هاي «قسام» بودند. شهيد عدنان الغول به مثابه كفه سنگين تر از وي جنبش حماس و از لحاظ شخصيتي در رديف افرادي همچون يحيي عياش، ابو هنود، محي الدين شريف، صلاح شحاده و... قرار دارد. شهيد عماد عباس نيز از جمله مجاهداني بود كه براي آزادسازي فلسطين با خداي خود عهد بست و براين تصميم پايدار ماند.
طرح حمله نظاميان اشغالگر صهيونيستي كه به شهادت الغول و سردار عباس منجر شد طرحي كاملاً موفق و حساب شده بود. در انجام عمليات تروريستي عوامل بسياري از جمله مسايل امنيتي و وضعيت عرصه نبرد و مسايل غيرمنتظره نقش آفريني مي كنند. از اين عوامل شايد عمليات طولاني تعقيب و رديابي شهيد الغول موفقيت آميز بود. يا شايد يكي از مزدوران با نزديك شدن به وي و ارايه اطلاعاتي به اشغالگران از طريق دستگاه هاي جاسوسي پيشرفته، مسبب اين اقدام شوم شده باشد و يا احتمال دارد كه عبور الغول از محل شهادتش با عبور يك مزدور يا جاسوس و يا با پرواز يك هواپيماي شناسايي همزمان گشته است. به هرحال عمليات ترور صورت گرفت و دو تن از سرداران قسامي به شهادت رسيدند.
حال وقت آن فرا رسيده كه در واكنش به ميزان سنگين خسارت وارده با هدف قرار دادن زير ساخت هاي امنيتي، نظامي و اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس، ضربه مهلك و سهمگيني را بر دشمن وارد نماييم.
شهيد عدنان الغول در برابر دشمنان فلسطين و بشريت، همچون شمشيري بران بود، شمشيري كه در مكتب قسام صيقل يافته بود. عدنان بسان مرهمي بر همه دردهاي ملت بود. وي هرگز از اصول خود كناره گيري نكرد. همچون شير، در برابر دشمنان فلسطين و بشريت، سرافرازانه به مقاومت برخاست. شهيد راحل در راه طولاني نبرد با كفار با مهندس شهيد يحيي عياش همسفر بود. پس از به شهادت رسيدن يحيي عياش فرمانده قسامي و مهندس برجسته جنبش حماس در يك عمليات تروريستي سازماندهي شده در پنجم ژانويه ۱۹۹۶ م. الغول از سمت معاونت به سمت فرماندهي ارتقاء يافت. وي علاوه بر مسئوليت هاي سنگيني كه بر دوش داشت عملاً در ميدان نبرد حضور مي يافت و به كارزار با دشمن مي پرداخت و چون ساير مجاهدان تنها راه باز پس گرفتن خاك ميهن و بازگشت بندگان خدا به سرزمينشان را ادامه جهاد مقدس، مقاومت و نبرد مسلحانه مي دانست. در اين ميان مقام و منزلت شهيد سردار عماد عباس نيز مانند شهيد عدنان الغول ستودني است. هر دو شهيد به كمك هم، يك زوج قسامي را تشكيل مي دادند و هيچ وقت خستگي و كسالت را به خود راه نمي دادند. آنان در خفا و جلا براي فلسطين جهاد مي كردند. بنابر اين بديهي به نظر مي رسد كه از دست دادن اين دو دلاور در يك حمله وحشيانه و بي رحمانه، اندكي بر روند مقاومت تأثيرگذار باشد. همه ما به خوبي مي دانيم كه اين گونه حملات ددمنشانه عليه گروه هاي مقاومت به ويژه اعضاي حماس ادامه خواهد يافت. با درك اين واقعيت معلوم مي گردد كه ايثارگري ها و جانفشاني ها به منظور ادامه يافتن انتفاضه و جهان تا راندن كامل دشمن از سرزمين مقدس فلسطين و نيز تأسيس يك حكومت مستقل فلسطيني، با خون فرماندهان و مجاهدان گروه هاي مقاومت تداوم مي يابد.
دژخيمان اشغالگر شهيد الغول و شهيد عباس را از كارشناسان برجسته ساخت و توليد موشك هاي «قسام» مي دانستند. موشك هايي كه اوضاع شمال نوار غزه را تبديل به اوضاع جنوب لبنان كرده است. بنابر اين با وجود چنين  شرايط سخت و دشواري صهيونيست ها حذف فيزيكي رهبران و اعضاي حماس را در سرلوحه كارهاي خود قرار دادند تا بلكه بتوانند مانع شليك و توليد موشك هاي قسام شوند. ترور طراحان و مهندسان ساخت و توليد بمب از اين رو در اولويت كاري صهيونيست ها قرار دارد كه به عقيده اين دژخيمان، طراحان بمب ها و موشك ها، مسئول اصلي اجراي عمليات شهادت طلبانه و حمله موشكي محسوب مي گردند. بنابر اين مي بايست دير يا زود از صحنه برداشته شوند.
اين نخستين باري نبود كه شهيد مجاهد عدنان الغول (ساكن محله المغرافه واقع در جنوب نوار غزه) مورد حمله تروريستي قرار گرفت. وي در گذشته نيز بارها در معرض حملات نافرجام تروريستي قرار گرفته بود. به گفته منابع حماس شهيد الغول مرد شماره اول تحت تعقيب صهيونيست ها به شمار مي رفت. دژخيمان صهيونيستي طي عمليات نافرجام قبلي خود، دو تن از فرزندان شهيدالغول به نام هاي بلال (سال ۲۰۰۱) و محمد و پسر عمويش (سال ۲۰۰۲) را به شهادت رساندند. اشغالگران همچنين طي عملياتي منزل مسكوني وي را تخريب كرده بودند.
مراسم تشييع باشكوه پيكر اين دو مجاهد دلير در حقيقت به منزله يك نظرسنجي جديد براي ادامه راه مقاومت و تمسك جويي به ريسمان محكم جهاد است كه هرگز تسليم نقشه هاي شوم آمريكايي و صهيونيستي نخواهد شد. مي توان گفت كه تشييع با شكوه شهداي فلسطيني نمايانگر اين واقعيت است كه ملت قهرمان فلسطين در ادامه راه جهاد خود همچنان ثابت قدم بوده و كشتي انتفاضه تا رسيدن به ساحل آزادي فلسطين همچنان به حركت خود در اقيانوس نبرد با صهيونيست ها ادامه خواهد داد. اينك وقت آن فرا رسيده است كه حكومت تشكيلات خودگردان از خواب غفلت بيدار شود و همگام با ديگران در ارائه يك طرح جدي براي ايجاد وحدت و يكپارچگي ملي عملاً تلاش كند. تا به اين ترتيب اين تشكيلات در قالب يك جبهه گسترده ملي در آمده و بتواند جهاد و مبارزه ملت قهرمان فلسطين را در اين مرحله حساس و دشوار كه مرحله كشمكش ميان جناح هاي مختلف سياسي، امنيتي، نظامي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي است به سمت صحيح سوق دهد. طبيعي است كه در اين ميان بهترين راه حل انحلال تشكيلات خودگردان قرار دارد؛ به طوري كه اين تشكيلات مي تواند با ايجاد يك رهبري موقت ملي و اسلامي ملي فلسطين را چه در جنگ و چه در صلح از طريق پايبندي به اصول  ملي و چگونگي تعامل منطقي با شرايط منطقه اي و بين المللي هدايت كند.
واقعيت اين است كه تنها در سايه توسعه و گسترش مقاومت و اتحاد و نيز به وسيله گرفتن فرصت از دستان ناپاك دشمنان است كه مي توان حامي خون شهدا و ادامه دهنده راه آنان بود و فقط با پايبندي به مبادي و اصول مقاومت است كه فلسطين به دست ساكنان اصلي اش افتاده و آوارگان مي توانند به سرزمين مستقل و آزاد خود بازگردند. در واقع اين است نماد مقاومت و جهادي كه شهدا طرح آن را از پنجاه سال پيش ترسيم نموده اند.
منبع : palestine.pertsian.info

گفتگو با حجت الاسلام والمسلمين علي اكبر محتشمي پور
روز قدس؛ محوري براي وفاق
اسرائيلي ها و آمريكاييها شديداً با راه پيمايي در روز قدس برخورد مي كنند وبه شدت از سرنوشت شان وحشت زده مي شوند. صهيونيست ها پس از يك عمليات استشهادي بر در سفارت خانه هاي اروپايي و آمريكايي صف مي كشند، فرار مي كنند و با ديدن قدرت عظيم پشتوانه فلسطينيان وحشت مي كنند
اين يك تجربه زنده است كه مسئله فلسطين چپ و راست نمي شناسد و اين مسئله مانند توحيد براي مسلمانان يك اصل اعتقادي است و مي تواند محور وحدت گروه هاي سياسي باشد و اميدواريم مسئله قدس بتواند باقي مشكلات سياسي ميان جناح هاي داخلي را هم حل كند
006126.jpg
عكس: عليرضا بني علي
محمدحسن روزي طلب
محسن حيدري
اشاره: براي يك گفتگوي تحليلي پيرامون مسائل فلسطين، حجت الاسلام محتشمي پور جزو اولين گزينه هايي است كه به ذهنمان رسيد. با سفير اسبق ايران در سوريه كه بخشي از سلامتي خود را نيز در مبارزه با رژيم صهيونيستي و دفاع از آرمان مردم فلسطين از دست داده است در محل دبيرخانه كنفرانس بين المللي حمايت از انتفاضه مردم فلسطين به گفتگو نشستيم. تحولات سياسي منطقه پس از يازدهم سپتامبر ،۲۰۰۱ پيامدهاي مرگ احتمالي عرفات، تشديد سياست هاي سركوبگرانه رژيم صهيونيستي در سرزمين هاي اشغالي و مراسم جهاني روز قدس از محورهاي گفتگوي يك ساعته همشهري با حجت الاسلام محتشمي پور است كه متن كامل آن را در اين صفحه مي خوانيد.
* پس از يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ و اعلام «جنگ عليه تروريسم» به عنوان سياست بين المللي آمريكا، شاهد تشديد سياست سركوب فلسطيني ها در سرزمين هاي اشغالي بوده ايم، ارزيابي شما از سياست هاي رژيم صهيونيستي پس از سپتامبر ۲۰۰۱ چيست؟
- «مبارزه با تروريسم» كه بعد از حادثه يازده سپتامبر از طرف آمريكا مطرح شد، ريشه در تاريخ ۵۰ سال گذشته آمريكا دارد. چرا كه اصولاً آمريكايي ها با كمك همفكران غربي شان در اروپا، يك رژيم تروريستي را در قلب جهان عرب و اسلام ايجاد كرده اند و آن هم تشكيل دولت ساختگي اسرائيل در منطقه بوده است. اين تروريسم دولتي كه در رژيم اسرائيل نهادينه شده در طول اين ۵۰ سال روش هاي مختلف تروريستي را در منطقه و جهان پياده كرده است، از جمله حمله نظامي به كشورهاي منطقه و همسايگانش، مثل حمله به فرودگاه عنتبه در قلب آفريقا و توسعه طلبي و اشغالگري نسبت به همسايگانش، ترور چهره ها و شخصيت هاي مبارزاتي عربي و اسلامي در كشورهاي مختلف اعم از اروپا ،آسيا و آفريقا.
در داخل سرزمين فلسطين هم از ابتداي شكل گيري رژيم غاصب اسرائيل تاكنون قتل عام هاي وسيعي نسبت به فلسطيني ها كرده مانند قتل عام مردم ديرياسين كه فراموش نشدني است و قتل عام هاي ديگر كه موجب آوارگي ميليونها فلسطيني از زادگاهشان شده است. به هر حال تروريسم دولتي اسرائيل كه مورد حمايت آمريكا قرار دارد، جنايات وسيعي را مرتكب شده و در قالب يك نظام آپارتايدي و يك دولت تبعيض  نژادي دست به نسل كشي زده و در اين زمينه همواره مورد حمايت آمريكا و انگليس بوده است. اما آمريكا به اين مسئله هم بسنده نكرده است بلكه در گوشه و كنار كشورهاي اسلامي جريانات تروريستي را جهت ضربه زدن به مبارزات اسلامي و مردمي به وجود آورده است. همين جريان طالبان و القاعده ساخته دست خود آمريكا براي ضربه زدن به انقلاب اسلامي ايران بوده است. منتها به عقيده من يك مثال معروف داريم كه هر كسي چاهي را براي ديگران بكند، خودش در نهايت در آن خواهد افتاد. طبيعي است كه آمريكايي ها با دست خودشان تروريست ها را در جهت سركوبي حركات اصيل مردمي آموزش مي دهند. اما اين جريانات تروريستي بالاخره بلاي جان آمريكايي ها شد. و اين جريانات تروريستي نه تنها نتوانستند مانع حركات اصيل مردمي شوند، بلكه در نهايت خود آتش  بيارهاي معركه مانند آمريكايي ها از اين جريانات متضرر شدند. حادثه ۱۱ سپتامبر به نظر من يك حركت مشكوك و مردود است. چرا كه صدها انسان بي گناه كشته شده اند و اين محصول سياست هاي آمريكايي ها بود.
من معتقدم دولت اسرائيل هم يك جريان گسترده تر از جرياناتي مانند طالبان است كه البته فراتر از طالبان، اين بار عليه تمام بشريت عمل مي كند و ممكن است روزي غرب و آمريكا را هم در آتش خود بسوزاند. به اين معنا كه ضربه اي كه اين رژيم تروريستي به بشريت(نه تنها فلسطيني ها) مي زند و آتشي را كه اسرائيلي ها برپا مي كنند، آمريكايي ها را هم در برخواهد گرفت.
بر اين اساس، ارزيابي من از وقايع بعد از يازده سپتامبر بر اين مبنا استوار است كه رژيم صهيونيستي يك رژيم تروريسم دولتي است و بعد از اين حادثه، تحركاتش بيشتر از قبل شده است و به بهانه حمايت از سياست «مبارزه با تروريسم» كه از سوي آمريكايي ها مطرح مي شود، دست به كشتار جمعي و نسل كشي وسيعي زده است و اگر چنانچه دنيا جلوي اسرائيلي ها را نگيرد، دامنه اين وقايع گسترده تر خواهد شد.
* آقاي محتشمي پور، علي رغم آن كه سياست دوگانه آمريكا درباره فلسطيني ها و اسرائيلي ها در خاورميانه به شدت رسوا شده است، چرا در غرب اين دوگانگي، نقطه قوت آمريكايي  در پيشبرد اهداف سياسي شان است؟
- البته من فكر نمي كنم «دوگانگي در سياست آمريكا» تعبير دقيق و درستي باشد، چرا كه دوگانگي و به قول عرب ها «ازدواجيه» در موضع گيري درجايي به كار برده مي شود كه دو حركت وجود داشته باشد، كه هر دو به يك شكل باشند، مثلاً دو حركت تروريستي وجود داشته باشد و آمريكا يكي از اينها را محكوم كند و ديگري را به عنوان دفاع توجيه كند. در حالي كه سياست خارجي آمريكا اين گونه نيست و دقيقاً به عكس است. به اين معنا كه آمريكا مبارزه با تروريسم را كه مطرح مي كند، همان «كلمه حق، يراد بها الباطل» است. الان آمريكا از تروريست ها حمايت مي كند و كساني كه از جان و مال و ناموسشان دفاع مي كنند را تروريست مي خواند و با آنها برخورد مي كند.
آمريكا عنوان زيبا و بشرپسند «مبارزه با تروريسم» را بهانه اي براي ترويج حركت هاي تروريستي قرارداده است. با حمايت هاي همه جانبه از صهيونيست ها و سركوب حركت هاي مردمي كه در حال دفاع از مال و جان و ناموسشان هستند، مثل مقاومت فلسطين و لبناني.
ببينيد، اگر چنانچه تجاوز به يك كشور از نظر حقوق بين الملل محكوم است، چرا تجاوزات مكرر هوايي اسرائيلي ها كه در جنوب لبنان و حتي تا بيروت مي كنند هيچ جا محكوم نمي شود. در طول يك ماه بيش از ۳۰۰ تجاوز هوايي به وسيله هواپيماهاي سرنشين دار و غيرسرنشين دار به لبنان از سوي اسرائيل صورت گرفته و از سوي ديگر مقاومت اسلامي يك هواپيماي خبرگيري و ردگيري و بدون سرنشين به شمال اسرائيل فرستاده و اين هواپيما بر روي مناطق نظامي عكسبرداري كرده و برگشته همه عالم را اسرائيل با تبليغات و سرو صدا پر كرده كه حزب ا... لبنان به فضاي اسرائيل تجاوز كرده است. و بعد هم اسرائيل ايران و سوريه و حزب ا... را تهديد كرده است. اين مسئله، اين نكته را به ذهن مي آورد كه براي اسرائيل همه كاري از جمله كشتار، بمباران، تجاوز مشروع است. اما اگر حزب ا... لبنان براي دفاع از خود يك هزارم حركت اسرائيل را انجام بدهد، فرياد همه بلند مي شود.
بر اين اساس ملت ها نبايد اسير تبليغات سوء قدرت هاي بزرگ مثل آمريكا و اسرائيل بشوند. ملت ها بايد منافع ملي شان را در نظر بگيرند و فارغ از جنجال ها و غوغاسالاري هاي سياسي قدرت هاي بزرگ تصميم بگيرند و عمل كنند. تجربه گذشته هم نشان داده، اين قدرت هاي اهريمني از اراده ملت ها هراس دارند، به جز آن كه ملت ها را بتوانند از درون تهي كنند و هويت اصيل ديني شان را از آنان بگيرند.
من يك آيه شريفه را در مرقد امام خواندم كه در آن سابقه تاريخي قدرت هاي اهريمني آمده است «ولايزالون يقاتلونكم حتي يردونكم عن دينكم» به اين معنا كه دشمنانتان با شما مي جنگند تا دين تان را بگيرند و هويت و فرهنگ تان را تخريب كنند. وقتي باورهاي اسلامي از جامعه گرفته شد، به راحتي ملت ها و دولت ها برده آمريكا مي شوند. اما اگر ملت ها فرهنگ  اسلامي داشته باشند و ايمانشان را حفظ كنند، آمريكا يا هيچ قدرتي نمي تواند آنها را خلع سلاح كند.
* تحولات آينده انتفاضه و مقاومت فلسطين را پس از مرگ احتمالي عرفات چگونه ارزيابي مي كنيد. آيا مرگ عرفات به نفع روند سازش خواهد بود و يا به ضرر آن؟
- من درباره آينده مسئله فلسطين يك حالت خوف و رجا دارم، از يك طرف احساس مي كنم يك جريان پشت پرده اي هست كه مي خواهد هر چه سريع تر كار عرفات را تمام كند. ببينيد درست سه، چهار روز بعد از اظهارنظر بوش مبني بر اين كه «ديگر كاري به ياسر عرفات ندارم» مي بينيم كه حادثه مسموميت عرفات پيش  مي آيد و به نظر من اسرائيل چراغ سبز را از آمريكا دريافت كرد و دست به ترور از طريق سم ياسرعرفات مي زند و او را از گردونه خارج مي كند. چون هم آمريكايي ها و هم اسرائيلي ها به اين نتيجه رسيدند كه تا وقتي عرفات زنده است، برخي عناصر غرب گرا در ميان فلسطيني ها نمي توانند به خواسته هاي آمريكا و اسرائيل
جامه عمل بپوشانند.
بالاخره عرفات يك چهره باسابقه و مبارز است و او سعي مي كرد وحدت صف  فلسطينيان را هميشه حفظ كند و اجازه برخورد با جريانات مقاومت فلسطيني را از سوي تشكيلات خودگردان نمي داد، پس بر اين اساس عرفات بايد از ميان برداشته شود. بنابراين آمريكا چراغ سبز مي دهد و اسرائيل عمل مي كند و حالا در فرانسه عرفات تحت درمان و مداواست. اما در پاريس هم احساس مي شود يك جرياني دنبال اين است كه مسئله عرفات تمام شود و زودتر مرگ عرفات اعلام شود. در حالي كه او در حال اغما و بي هوشي است و لذا اكنون اختلافي بين همسر عرفات(سهي عرفات) و يكسري چهره هاي تشكيلات خودگردان وجود دارد و همسر عرفات رسما گفته: «اينها مي خواهند زنده زنده عرفات را خاك كنند و غنائم را تقسيم كنند تا خيالشان راحت شود.»
آمريكايي ها و اسرائيلي ها به دنبال اين هستند تا پس از عرفات، اختلاف شديدي ميان خود فلسطيني ها ايجاد شود و يك جنگ داخلي درون صف فلسطيني ها ايجاد شود. منتها مسأله مهمي كه در اين چهار سال انتفاضه رخ داده، رشد حيرت آور مردم فلسطين از لحاظ سياسي است. اولاً  جريان اسلامي در ميان صف نخبگان فلسطيني تقويت شده و اگر حكومت خودگردان جايگاهي ميان مردم دارد صرفاً  به دليل پشتيباني اين حكومت از جريان مقاومت است و يا حداقل به اين خاطر است كه تشكيلات خودگردان با مقاومت اسلامي درگير نيست. لذا به مجرد آن كه حكومت خودگردان بخواهد با مردم يا مقاومت اسلامي درگير شود، جايگاهش را در ميان مردم از دست خواهد داد.
بر اين اساس من تصور مي كنم اگر قرار باشد شكافي هم رخ دهد، درون تشكيلات خودگردان خواهد بود. به اين معنا كه ممكن است بر سر تقسيم پست ها ميان مسئولين تشكيلات خودگردان اختلاف به وجود آيد. اما اين اختلاف ميان توده مردم فلسطين ايجاد نخواهد شد. اما اگر اين شكاف ميان بدنه مقاومت فلسطين رخ دهد، بزرگترين خطر ممكن است.
پيامي كه ما براي گروه هاي فلسطيني داريم، پرهيز از اختلاف ميان بدنه مقاومت فلسطين است.
006117.jpg
خوف و رجا را من از اين حيث مي گويم، من اميدوارم كه رشد و بلوغ سياسي و انقلابي مردم فلسطين به خصوص با صبغه اسلامي كه دارد مانع از هرگونه ايجاد خطر شود و با توجه به فقدان عرفات و احساس خطري كه گروه هاي اسلامي مقاومت مانند جهاد اسلامي و حماس دارند، اينها بيشتر به هم نزديك شوند. گردان شهداي الاقصي كه وابسته به فتح است و همكاري نزديكي با حماس دارند، بيشتر از گذشته به هم نزديك شوند و يك جبهه متشكل و متحدي را ايجاد كنند كه به نظر من دور از دسترس نيست.
نگراني و خوف من هم از اين است كه ممكن است شگردهايي را اسرائيلي ها و آمريكايي ها به كار بگيرند و با تهديد و تطميع، برخي چهره هاي متمايل به غرب مثل دهلان و رجوب را وارد حكومت خودگردان كنند و آنها دست به كشتار فلسطينيان بزنند و جنگ داخلي ايجاد كنند و البته من اميدوارم چنين خامي و ديوانگي از سوي آنها صورت نگيرد چرا كه اين آتش دامن خود آنها را خواهد گرفت و آنها را به طور قطع نابود خواهد كرد.
* با توجه به سياست ترور رهبران فلسطيني كه اخيراً  از سوي رژيم صهيونيستي اجرا مي شود، مانند ترور شيخ احمد ياسين، عبدالعزيز رنتيسي و مطابق آن چه شما گفتيد عرفات، اساساً  چه كاري براي توقف سياست ترور رهبران فلسطيني مي توان انجام داد؟ چون هر اندازه هم كه مردم فلسطين به رشد رسيده باشند، باز هم خلأ رهبران را نمي توان پر كرد. با توجه به سابقه مبارزاتي شما آيا خروج رهبران فلسطيني از سرزمين هاي اشغالي مي تواند راهكار خوبي باشد؟
- من ابتدا بايد بگويم در كنفرانس مادريد و اسلو، يكي از توافقات صورت گرفته اين بود كه اسرائيل هيچ حركتي عليه جان رهبر تشكيلات خودگردان يعني شخص ياسر عرفات نداشته باشد و علي رغم اين كه شارون در اين سه،چهار سال اخير تلاش مي كرد عرفات را از صحنه خارج كند اما چون آمريكا طرف سوم مذاكرات عرفات و اسرائيلي ها در مادريد و اسلو بود، مانع اسرائيل بود و اسرائيلي  ها هر قدر هم كه تلاش كردند نتوانستند عرفات را ترور، اخراج و يا تبعيد كنند. من باز هم تأكيد مي كنم مسموميت عرفات پس از چراغ سبز بوش بود شارون با خيال راحت اين توطئه را اجرا و عرفات را ترور كرد.
اما اين كه براي حفظ جان رهبران فلسطيني  تدبيري انديشيده شود و آنها از سرزمين هاي اشغالي خارج شوند و در كشورهاي ديگر اقامت كنند، اين سم مهلكي براي مبارزات است.
زماني كه انتفاضه و مقاومت نبود، ما دربه در به دنبال يك رهبر فلسطيني مي گشتيم، رهبري اكنون مولود انتفاضه است. وقتي انتفاضه در جريان باشد، خود به خود رهبران فلسطيني پيدا مي شوند و هر يك رهبري را كه اسرائيل ترور مي كند، چند رهبر با همان ويژگي  و شايد هم ويژگي هاي بيشتر با انرژي و روحيه بيشتر به صحنه مي آيند. اكنون اگر اسرائيلي ها امثال شيخ احمد ياسين را از ميان برمي دارند، حماس به زانو در نمي آيد.
از طرف ديگر رهبران بايد در متن جامعه باشند. من فراموش نمي كنم، در شرايط موشك باران ها و بمباران ها، برخي مقامات يك پناهگاه در جماران براي امام ساختند، اما امام يك بار هم به اين پناهگاه نرفتند، مانند آن روايت اميرالمومنين كه مي گويد در لحظات سخت جنگ همه ما به رسول الله پناه مي برديم.
من مي خواهم بگويم كه رهبران الهي اگر بخواهند تصميمي مطابق با واقعيت بگيرند بايد درون جامعه باشند. اين كه رهبران فلسطيني از سرزمين هاي اشغالي براي حفظ جانشان خارج شوند، اولين و محكم ترين ضربه به مقاومت فلسطين خواهد بود و هيچ دليلي ديگر وجود نخواهد داشت كه مقاومت ادامه پيدا كند. همين حضور رهبران در داخل فلسطين باعث قوت قلب مبارزين خواهد شد و اگر هم كسي ترور شود بلافاصله افراد صالح جايگزين خواهند شد.
* آيا پس از مرگ عرفات باز هم گروه هاي فلسطيني و مشخصا تشكيلات خودگردان تن به مذاكره با رژيم صهيونيستي خواهند داد؟ پيش بيني شما از نتيجه اين مذاكرات احتمالي چيست؟
- مسأله مذاكره و گفت وگو با اسرائيل، زمان عرفات هم وجود داشت و اصولاً  تشكيلات خودگردان و رهبران فلسطيني به خاطر آن كه بهانه اي به دست آمريكا و اسرائيلي ها ندهند، همواره از مذاكره استقبال مي كردند و هيچ وقت نمي گويند كه ما مذاكره نمي كنيم و فقط مي جنگيم، زيرا اين بهانه اي به دست اسرائيلي ها مي دهد تا فلسطيني ها را نابود كنند و اين كار را در همه محافل بين المللي توجيه كنند.
اسرائيل برخلاف فلسطيني ها هيچ وقت اهل مذاكره نيست. مرگ اسرائيل زماني است كه در جايي بخواهد متوقف شود و لذا به هيچ وجه نه حاضر است فلسطيني ها را به رسميت بشناسد و نه حاضر است با فلسطيني ها مذاكره كند و هميشه مذاكرات را به هم مي زند. چون به اصطلاح«نانش در دعواست ».
بر اين اساس حتماً  تشكيلات خودگردان پس از عرفات با اسرائيلي ها مذاكره خواهد كرد و اين خطرناك نيست.
اما نكته اين جاست كه وقتي عرفات مذاكره مي كرد خط قرمزهايي براي خودش تعريف مي كرد. خط قرمز عرفات قدس بود و او حاضر نبود از بيت المقدس كوتاه بيايد. خط قرمز ديگر او سركوب مقاومت فلسطين بود. او هيچ گاه نگفته كه من به جاي اسرائيل با مقاومت فلسطين درگير مي شوم. خط قرمز ديگر او هم بازگشت آوارگان فلسطيني بود.
خطر اين است كه در مذاكرات آينده، جانشينان عرفات بروند بر سر قدس كوتاه بيايند و يا قول بدهند كه گروه هاي مقاومت فلسطيني را سركوب كنند و يا بر سر مسأله بسيار مهم بازگشت آوارگان معامله اي صورت گيرد. اين سه مورد خط قرمز عرفات بود كه اگر جانشينان او بخواهند اين سه خط قرمز يعني قدس، درگيري با مقاومت و بازگشت آوارگان را ناديده بگيرند، آنگاه اين مذاكره براي منافع مردم فلسطين خطرناك است.
* با توجه به سياست هاي آمريكا مبني بر تغيير نقشه خاورميانه و فشار سنگين به ايران به خاطر پرونده هسته اي اش، به نظر شما آيا دستگاه سياست خارجي ايران مي تواند همانند گذشته بزرگترين كشور حامي آرمان قدس باشد؟
- مسائل هسته اي يكي از دشواري هاي پيش روي جمهوري اسلامي است كه بايد به صورت قاطع و جدي حل شود، مسائل پيراموني ما هم در عراق و هم در افغانستان، تهديدهاي بزرگي براي جمهوري اسلامي است. چرا كه مرزهاي يك كشور اگر ناامن باشد، تهديدي براي امنيت ملي است. بر اين اساس بايد به مسأله عراق به صورت جدي رسيدگي كرد، چرا كه عراق مي تواند تهديدي بالقوه براي ايران باشد.
بحث فلسطين هم اهميت حياتي براي امنيت ملي جمهوري اسلامي است. چنانچه آمريكا و اسرائيل بتوانند خاكريز انتفاضه را فتح كنند،  مرحله بعد در پشت مرزهاي ايران هستند و اين تهديدي بالفعل و جدي براي جمهوري اسلامي ايران است.
ببينيد وقتي دولت آمريكا درگير انتخابات رياست جمهوري مي شود و همه امكانات آنها براي تبليغات بسيج مي شود، با اين حال هر دو كانديداي انتخابات، بوش و كري، مسائل خارجي را دنبال مي كنند و درباره ايران، عراق و يا فلسطين موضع گيري مي كنند. آنها نمي گويند حالا ما درگير انتخابات هستيم، مسائل خارجي را كنار بگذاريم و بعداز اتمام انتخابات دوباره به سراغ مسائل بين المللي برويم، چرا كه مي داند اگر در مسائل خارجي غفلت كند در داخل ضربه خواهد خورد. ما هم بايد تمام مسائل داخلي و خارجي را با هم لحاظ كنيم، البته درجه اهميت مسائل تفاوت دارد اما به نظر من اگر اهميت مسئله فلسطين از مسائل عراق بيشتر نباشد، هرگز كمتر نخواهد بود.
و من به صورت اصولي معتقدم عراق را اشغال كرده اند و آنها مي خواهند اين كشور ناامن باشد تا مدت زمان بيشتري بتوانند در منطقه بمانند. اگر درعراق امنيت برقرار باشد و انتخابات برگزار شود، ديگر حضور آمريكاييها در عراق وجهي نخواهد داشت. اما بايد بدانيم كه تمام جنايات آمريكا در عراق به اين دليل است كه جنايات اسرائيل در سرزمين هاي اشغالي پوشش داده شود، فلذا مي بينيم اين همه شارون در فلسطين جنايت مي كند، جناياتي كه هر كدامشان مي تواند در صدر اخبار خبرگزاري هاي بين المللي قرار گيرد اما در رسانه هاي جهاني انعكاس نمي يابد. درعراق كوچكترين حادثه اي كه به وجود آيد تمام شبكه ها آن را پوشش مي دهند. اما خبري از فلسطين نيست. آنها مي خواهند فلسطين را خفه كنند. اهميت فلسطين براي آمريكا به مراتب بيشتر از عراق است. براين اساس ما بايد يك تحليل واقعي از مسائل خاورميانه داشته باشيم و اهداف آمريكا را رديابي كنيم و براي مقابله با آن برنامه ريزي كنيم. من نمي خواهم بگويم كه ما بايد به جنگ آمريكايي ها برويم، اما دستگاه سياست خارجي ما بايد دست آنها را بخواند و روابط سياسي اش را به گونه اي تنظيم كند تا آمريكاييها را در رسيدن به اهدافشان ناكام بگذارد. به هرحال دنيا، دنياي سياست و برنامه ريزي است و هركس در اين عرصه هوشيارتر و مدبرتر باشد، مي تواند پيروز باشد.
* با توجه به مسائلي كه ذكر كرديد، آيا تغيير و تحولات در كابينه دولت لبنان را در چه راستايي ارزيابي مي كنيد؟
- به نظر من كابينه جديد لبنان به مراتب از كابينه گذشته، بيشتر به منافع ملي لبنان مي انديشد و حداقل در جهت حمايت از آرمان مقاومت اسلامي در جنوب لبنان صادق تر هست.
* پس از گذشت ربع قرن از ناميده شدن آخرين جمعه  ماه مبارك رمضان به روز قدس، ارزيابي شما از جايگاه «روز قدس» در جهان اسلام و به ويژه در سرزمين هاي اشغالي چيست؟
- به نظر من، اين يك موهبت الهي بود كه به امام خميني الهام شد تا جمعه آخر ماه رمضان را روز قدس بنامد تا روز قدس، روزي تاريخي شود. روز قدس به تعبير حضرت امام روز آزادي تمام سرزمين هاي اسلامي است.
هر اندازه كه ما جلوتر مي رويم، شعاع روز قدس وسيع تر مي شود و دشمن هم شديداً از روز قدس هراس دارد و احساس مي كند اين روز تابلويي است كه تمام اقدامات مقاومت عليه صهيونيسم در طول سال را منعكس مي كند.
روز قدس تلنگري به وجدان افكار عمومي مسلمانان مي زند و آن را به خودشان مي آورد. روز قدس مانند عاشوراست، كه هر كس، در هر مقامي است بايد آن را زنده نگه دارد. وقتي اين تلنگر به وجدان ديني مسلمانان مي خورد، سرنوشت جهان اسلام تا يك سال بيمه مي شد. اگر روز قدس نبود تا حالا ديگر مسئله فلسطين فراموش شده بود. فلذا اسرائيلي ها و آمريكاييها شديداً با راهمپيمايي در روز قدس برخورد مي كنند. هر چه مخالفت صهيونيست ها با روز قدس بيشتر مي شود، مسلمانان بيشتر به اهميت روز قدس پي مي برند. پس روز قدس دو اثر متقابل دارد، يك اثر براي مردم فلسطين است كه وقتي پشتوانه مردمي شان را در سرتاسر دنيا مي بينند، دلگرم مي شوند. متقابلاً اسرائيل و تمام صيهونيست ها به شدت از سرنوشت شان وحشت زده مي شوند. صهيونيست ها پس از يك عمليات استشهادي بر در سفارت خانه هاي اروپايي و آمريكايي صف مي كشند و فرار مي كنند، با ديدن قدرت عظيم پشتوانه فلسطينيان وحشت مي كنند. اسرائيل از دو هفته مانده به روز قدس، تمام كوچه ها و خيابان هاي بيت المقدس را ديوار نظامي كشيده است و شب و روز در آماده باش صددرصد هستند تا نكند، يك فلسطيني براي نماز جمعه به بيت المقدس بيايد. اگر روز قدس به فلسطيني ها اجازه بدهند به بيت المقدس بيايند، يك ميليون نفر به مسجد الاقصي خواهد رفت و نماز جمعه را اقامه خواهند كرد. به هر حال روز قدس را بايد زنده نگه داشت چرا كه زنده نگه داشتن اين روز نشانه زنده نگه داشتن اسلام است.
* به عنوان سؤال آخر نقش آرمان قدس به عنوان محور وفاق نيروي سياسي وفادار به انقلاب را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- من بايد به شما بگويم كه مسئله قدس و فلسطين مي تواند محور وحدت تمام گروه هاي سياسي چه چپ و چه راست باشد. من اين مسئله را تجربه كرده ام. سال گذشته ما يك كنفرانس دانشجويي فلسطيني- ايراني درباره حق بازگشت آوارگان در دانشگاه تهران داشتيم و در اين كنفرانس از شاخه دانشجويي همه احزاب دعوت كرديم و تمام اين احزاب از مؤتلفه تا مشاركت در اين كنفرانس شركت كردند و در آخر كنفرانس هم همه اين احزاب بيانيه مشتركي درباره فلسطين در اين باره امضا كردند و اين يك تجربه زنده است كه مسئله فلسطين چپ و راست نمي شناسد و اين مسئله مانند توحيد براي مسلمانان يك اصل اعتقادي است و مي تواند محور وحدت گروه هاي سياسي باشد و اميدواريم مسئله قدس بتواند باقي مشكلات سياسي ميان جناح هاي داخلي را هم حل كند.

مرور
روايت يك زن اسير از وحشيگري صهيونيست ها در زندان ها
جنايت آشكار
006120.jpg
تجاوزاتي كه در حق زنان اسير فلسطيني در زندان هاي اشغالگران صهيونيست صورت مي گيرد نقض آشكار همه اصول حقوق بشر، توافقات بين المللي و بي توجهي به قوانين و اديان بشري و آسماني است. اين كلمات از زبان زني فلسطيني بيان شد كه هم اكنون در زندان الرمله به سر مي برد. وي در سخنان خود كه كانون حمايت از اسيران در نابلس آن را منتشر كرد، تأكيد مي كند كه صهيونيست ها حرمت او را به عنوان يك زن و يك انسان زير پا گذاشته اند.
اين خانم اسير مي افزايد: «سربازان صهيونيست به منزل ما حمله كردند، از ما خواستند خارج شويم و ما اطاعت كرديم، سپس زنان را از مردانمان جدا كردند. من و مادرم به همراه پدر و خواهر يازده ساله ام از منزل بيرون آمديم، هنگامي كه نام ما را مي پرسيدند مرا از خانواده ام جدا كردند و شناسنامه ام را خواستند. مادرم رفت تا آن را بياورد. در آن زمان كه مادرم براي آوردن شناسنامه رفته بود، مرا گرفتند، چشمانم را با تكه پارچه اي بستند و پيش از آن كه مادرم بيايد و من از او خداحافظي كنم مرا با يك خودروي نظامي با خود بردند.
هنگامي كه به زندان حواره رسيديم از شدت درد... استفراغ كردم. نمي دانستم كه چگونه به آنها بفهمانم كه مي خواهم به دستشويي بروم. بسيار تلاش كردم، اما آنها زبان مرا نفهميدند. مرا به نزد پزشك بردند، پزشك پس از معاينه به آنها گفت كه من هيچ مشكلي ندارم و به آنها دروغ مي گويم. از اين رو براي مجازات دستهايم را با طناب پلاستيكي بستند ،مرا تا ساعت چهار در زندان حواره نگاه داشتند.»
وي در ادامه افزود: «سربازان صهيونيست عصر جمعه مرا به مركز بازجويي بتاح تكفا بردند. در آنجا سه بازجوي مرد و يك بازجوي زن حضور داشتند. در مدت بازجويي مدام گريه مي كردم از صبح تا غروب از من بازجويي كردند. آنها در زندان بتاح تكفا روسري مرا برداشتند و به اعتقادات و ديانت من اهميتي ندادند كه اين امر بسيار مرا آزرد. در حين بازجويي تهديد كردند كه مرا به مدت طولاني در سلول هاي انفرادي نگاه مي دارند.»
وي اضافه كرد: «به من گفتند كه يك جوان فلسطيني مرا شناخته و اعتراف كرده است كه به من ساك داده است و از من خواسته است كه آن را به داخل سرزمين هاي اشغالي ببرم و عمليات شهادت طلبانه انجام دهم. من به آنها گفتم كه او آن ساك را به من داد، اما من كه از محتواي آن بي خبر بودم، نپذيرفتم زيرا من به فكر خانواده به ويژه پدرم بودم و اين امر مرا از پذيرفتن خواسته وي بازداشت. سپس مرا به سلول هاي انفرادي بتاح تكفا انداختند. در سلول آن اسير خودش را به من معرفي كرد. مشخص بود كه او مزدور است زيرا درباره اتهام از من سؤالاتي پرسيد و همچنين براي او لباس آوردند و گمان نمي رود كه از او بازجويي كرده باشند. لباس هايي را كه خانواده اش برايش آورده بودند، به او دادند.»
وي در ادامه افزود: «وضعيت سلول انفرادي بسيار اسفبار بود، هيچ گونه پنجره يا تهويه در آن به چشم نمي خورد. سوراخي را در زمين ايجاد كرده بودند كه از آن براي توالت استفاده مي شد و بسيار مشمئز كننده بود و بوي تعفن از آن به مشام مي رسيد. به خواسته هاي ما پاسخ نمي دادند. سرم درد مي كرد، از آنها يك قرص استامينوفن خواستم، اما آنها رد كردند. درخواست كردم كه زني كه در اتاق بازجويي بود به نزدم بيايد، از آنها خواستم يك جلد قرآن را به من بدهند اما آنها اهميتي به خواسته هايم ندادند.
در دادگاه نظامي بازداشت مرا بيست روز تمديد كردند، آنها مرا دوباره به زندان الرمله بخش ناوه ترستا بازگرداندند، در آنجا ۴۵ اسير زن زنداني بودند. سلول ها بسيار شلوغ و ساعت هواخوري در ساعت گرم روز از ساعت ۴ تا ۷ عصر بود. به سلول هاي ما حمله مي كردند تا ما را سرشماري كنند. پيش از آن كه ما را از سلول ها بيرون آورند با مشت و لگد به درها و پنجره ها مي كوبيدند. آنها آماده باش بودند و در حالي كه بر روي سرشان كلاه هايي بود و در دستانشان اسلحه قرار داشت وارد سلول ها مي شدند.
وي اضافه مي كند:» قبل از اين كه مقطع پيش دانشگاهي را تمام كنم مرا بازداشت كردند كه اين امر به تحصيلاتم ضربه زد. من در مدرسه جزو دانش آموزان موفق بودم. كوشيدم كه تحصيلاتم را در زندان تكميل كنم، اما آنها به من نمره خوبي ندادند. اين امر مرا مي آزارد و سبب مي شود كه به طور مداوم گريه كنم.
در داخل اين زندان بازرسي بدني به صورت عريان بيش از همه آزار دهنده است. ما را در حال انتقال از مكاني به مكان ديگر به صورت عريان بازرسي مي كنند. هنگامي كه به نگهبان زن گفتم كه من مشكل دارم فرياد كشيد و گفت كه من بايد دستورات را اجرا كنم.

نگاه
تبسم احلام التميمي
بر روي ديوار خيابانهاي رام الله عكس زني فلسطيني به چشم مي خورد كه تبسم بر لب دارد و اقتدار و اعتماد از چهره او به وضوح نمايان است. او احلام التميمي اولين زن عضو گردانهاي شهيد عزالدين قسام شاخه نظامي جنبش حماس است.
زندگي كوتاه احلام منشأ افتخار بزرگي براي خانواده، جنبش و ملت اش بود. احلام التميمي چگونه گامهاي اوليه خود را به سوي مقاومت برداشت؟
همكلاسيهاي احلام در دانشگاه بيرزيت
نمي دانستندكه اين دختر فلسطيني كه از اردن آمده است، عضو دستگاهي نظامي در فلسطين است كه از سازماني و ساختار سري بالا برخوردار است، اما هنگامي كه در عمليات مقاومت نقش خود را نشان داد همه آنها نشاني از مقاومت را در رفتار او مشاهده كردند.
زندگي نامه
احلام در تاريخ ۲۰/۱۰/۱۹۸۰ در شهر الزرقاء اردن از خانواده اي فلسطيني كه زادگاه اصلي آن روستاي صالح پيامبر در نزديكي رام الله است، ديده به جهان گشود. احلام مقاطع ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در شهر الزرقاء به پايان رساند و به فلسطين بازگشت و در رشته خبرنگاري و تبليغات در دانشگاه بيرزيت مشغول به تحصيل شد. يك ترم از فارغ التحصيلي وي باقي نمانده بود كه انتفاضه الاقصي آغاز گرديد و دولت جنايتكار جنگي ايهود باراك و پس از او آريل شارون به خشونتهاي بي سابقه و ترورهاي وحشت آور در سرزمين هاي اشغالي دست زدند.
اطلاع رساني در خدمت مقاومت
احلام كوشيد كه با روش خود با اشغالگران مبارزه كند از اين رو فعاليتهاي خود را در برنامه اي كه در تلويزيون محلي شهر رام الله به نام «استقلال» پخش مي شد، متمركز كرد.
وي در زماني كه به عنوان خبرنگار فعاليت مي كرد با واقعيتهاي تلخ و ماجراهاي اسفباري رو به رو گرديد كه مسبب اصلي آن اشغالگران صهيونيست بودند از اين رو تصميم گرفت كه دست به اقدام بزرگي بزند. در همان زمان با وائل دعلس همكلاسي خود در دانشكده خبرنگاري كه عضوگردانهاي قسام بود. آشنا شد و از او خواست كه زمينه عضويت وي را در اين گردانها فراهم كند.
وائل با فرماندهان خود از جمله عبدالله برغوثي كه در سلسله عملياتهاي موفق و كوبنده دست داشت، مشورت كرد.
گام اول در گردانهاي قسام
مروان برغوثي كه فرماندهي گردانهاي قسام در كرانه باختري را در وضعيتي بسيار سخت برعهده گرفته بود همانند خالد از غربت برگشته بود و تا حدودي از ذكاوت، شور، احساس ملي و ديني بالايي برخوردار بود. هر دوي آنها در زندگي روياهاي بزرگي براي موفقيت در سر داشتند.
دغلس فرمان جذب احلام را دريافت كرد و او به عنوان اولين زن فلسطيني به عضويت گردانهاي قسام درآمد و مرحله جديدي از فعاليت خود را آغاز كرد. اين دانشجوي آرمانگرا و خبرنگار كوشا با بقيه زنان فرق داشت. او براي مشاركت در اجراي عمليات قدس غربي لحظه شماري مي كرد.
احلام اولين فعاليت خود را در تاريخ
۲۷/۷/۲۰۰۱ در خيابانهاي قدس غربي آغاز كرد. وظيفه او گزينش و مشخص كردن مكانها براي اجراي عملياتهاي شهادت طلبانه اي بود كه عبدالله برغوثي آن را به تلافي هر عمليات تروري طرح مي كرد.
اما عمليات مهم و برجسته احلام مساعدت در عمليات شهادت طلبانه بزرگي بود كه در تاريخ ۹/۸/۲۰۰۱ در قدس اشغالي رخ داد و صداي آن به گوش جهانيان رسيد.
احلام با خودروي خود در قدس به گردش پرداخت و مسيري را كه عزالدين المصري بايد آن را از رام الله به قدس اشغالي مي پيمود مشخص كرد. روز بعد گيتاري را كه عبدالله برغوثي در آن بمبي را جاگذاري كرده بود برداشت و به همراه عزالدين مصري به راه افتاد. وي از عزالدين خواست كه گيتار را بر روي كتف خود قرار دهد و مكاني كه بايد در آن عمليات انجام مي شد. براي او مشخص كرد و به رام الله بازگشت.
استقامت و روحيه مبارزه طلبي احلام در برابر اشغالگران
006123.jpg
هنگامي كه پس از آن بازداشت شد. تحت شكنجه سختي قرار گرفت و قاضي دادگاه نظامي صهيونيستها وي را به ۱۶ بار حبس ابد يعني ۱۱۵۸۴ سال زندان محكوم كرد و فرمان داد كه وي در هيچ يك از عملياتهاي تبادل اسرا آزاد نگردد. وقتي كه حكم دادگاه خوانده شد، احلام تبسمي كرد و به قاضي دادگاه مذكور گفت: «من اين دادگاه و اين فرمان يا شما را به رسميت نمي شناسم و آن را غيرقانوني مي دانم. من نمي خواهم خودم را با اسم يا سن يا خواسته هايم به شما بشناسانم بلكه خودم را با كارهايي كه شما بهتر از آن باخبريد، به شما معرفي كردم.

سياست
اجتماعي
انديشه
فرهنگ
هنر
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |