اوريانا فالاچي در كتاب مشهور «زندگي جنگ و ديگر هيچ» مي نويسد: انسان ها در همان زمان كه در اتاق عمل يك بيمارستان در آفريقاي جنوبي مشغول پيوند قلب براي نجات يك انسان هستند، در ويتنام دسته دسته انسانهاي ديگر را مي كشند. حكايت صليب سرخ، حكايتي عكس اين گفته است؛ آنها در معركه مرگ و كشتار مي رسند تا در «حد توانشان» به نجات انسانها فكر كنند. «توان» صليب سرخي ها متفاوت است و انتظارات هم از آنان فراوان. اين انتظارات، فقط از جانب آسيب ديدگان نيست بلكه گاهي قدرتمداران و سياستمداران هم تلاش مي كنند اين مثبتها (+) به نفع آنان كار كنند.
گزارش حاضر همزمان با سمينار «رسالت رسانه هاي گروهي در ايران، چالش ها و ديدگاه هاي بشردوستانه» تحليلي دارد بر عملكرد صليب سرخ در ايران و ميزان موفقيت آنها در خدمت به قربانيان جنگ عراق با ايران.
سعيد زاهديان
در ۲۴ ژوئن سال ۱۹۵۹ (۳ تير سال ۱۲۳۸) قواي دو كشور فرانسه و اتريش در سولفورينو- شهري در شمال ايتاليا- جنگي را آغاز كردند. ۱۶ ساعت پس از شروع جنگ، ميدان نبرد انباشته از ۴۰ هزار سرباز كشته و زخمي بود. شامگاه همان روز، «هنري دونان» كه يك فرد سوئيسي بود، به منظور تجارت به آنجا رسيد. وي از ديدن اين منظره بسيار وحشت زده شد، زيرا به علت نبود خدمات پزشكي كافي، هزاران سرباز زخمي در ميدان جنگ به حال خود رها شده بودند. دونان بي درنگ و بدون هيچ گونه تبعيضي با كمك روستاييان مجاور به ياري زخمي ها رفت. هنري دونان وقتي به سوئيس مراجعت كرد، نمي توانست صحنه هاي خوفناكي را كه با چشم ديده بود، فراموش كند. به همين دليل سه سال بعد كتابي تحت عنوان «خاطره سولفورينو» را به هزينه شخصي اش منتشر كرد و آن را براي دوستان، افراد نيكوكار، افسران ارتش، سياستمداران و برخي از خانواده هاي سلطنتي اروپا فرستاد كه در آن پيشنهاد شده بود كميته اي براي امدادرساني به مجروحان جنگي تشكيل شود. يك سال بعد، دونان به همراه ۴ فرد سوئيسي جلسه اي تشكيل دادند و كميته بين المللي امدادرساني به زخميان جنگ را بنيان نهادند كه بعدها به كميته بين المللي صليب سرخ معروف گرديد.
اين كميته كه به سرعت در كشورهاي مختلف دنيا شناخته شد با بيش از ۱۰ سال تأخير، اواخر دهه ۷۰ ميلادي وارد ايران شد. با اين حساب چيزي بالغ بر ۳۰ سال از فعاليت اين مؤسسه در ايران مي گذرد. براي بررسي عملكرد صليب سرخ در ايران بي شك بايد واقعه جنگ تحميلي از سوي عراق را از نظر گذراند.
همواره- چه در جنگ و چه پس از آن- اين شائبه وجود داشته كه حضور سازمان صليب سرخ در ايران، «حضوري صوري - سهل انگارانه» بوده! البته عدم شناخت و آگاهي از گستره فعاليت هاي مؤسسه مذكور به اين شائبه دامن زده است.
ضعف هايي كه تكذيب نمي شود
آيا صليب سرخ حضوري فرماليته در ايران داشته است؟ جواب را بايد در ميان صحبت هاي آزادگان ايران و آنهايي كه طي ۸ سال جنگ صادقانه براي كشورمان جنگيده اند جست وجو كرد. «مهندس محسن يحيوي» كه امروز او را به عنوان نماينده اي در مجلس شوراي اسلامي مي شناسيم، در همان روزهاي ابتدايي جنگ به اسارت درآمد. بديهي است كه چنين فردي پس از ۱۰ سال زندگي در اسارت حرف هايي براي گفتن دارد كه قابل استناد است. نويسنده كتاب «۱۰ سال تنهايي» منتقد عملكرد صليب سرخ است كه به آنها لقب هميشه غايب مي دهد.
«۱۰ سال اسير بودم، ۱۰ سال در غربت و دور از وطن؛ جايي كه حتي تحمل يك روز آن عذاب آور است... صليب سرخ؟! من كه هرگز آنها را نديده ام و طي ۱۰ سال براي يك بار هم با دوستان و اطرافيانم در اسارت ملاقات نداشته اند! اگر اشتباه نكنم، براي اولين بار لب مرز هنگامي كه داشتيم با خاطرات تلخ و فراموش نشدني خداحافظي مي كرديم، نمايندگان صليب سرخ و ماشين هاي آنها را ديدم. ديگر همه چيز تمام شده بود و برايمان مهم نبود كه صليب سرخ هست يا نه.»
در كنار صحبت هاي يحيوي، با چند آزاده ديگر گفت وگو مي كنيم و به ناگاه سؤالي جديد در كنار تمام پرسش ها قرار مي گيرد. اينكه آيا اسرا دسته بندي مي شدند و دولت عراق گروهي را از چشم نمايندگان صليب سرخ پنهان نگه مي داشت؟ اين ابهام وقتي تشديد شد كه «محمود شرافتي» در رابطه با حضور صليب سرخ در عراق گفت: «از ابتداي اسارت با نمايندگان صليب سرخ ارتباط داشتيم. ماهانه براي اطلاع از وضعيت اسراي ايران به اردوگاه ها مراجعه مي كردند.» شرافتي كه حالا معاون اجتماعي ستاد آزادگان است كمي بيشتر از يحيوي از دوران اسارت توضيح مي دهد: «من رابط اسراي ايراني و نمايندگان صليب سرخ بودم. ملاقات نمايندگان صليب سرخ با گذشت زمان به سه ماه يك بار كاهش پيدا كرد و تا روزي كه از عراق آزاد شويم، به هيچ وجه قطع نشد. اكثر نمايندگان صليب سرخ تحصيلكردگان رشته جامعه شناسي بودند. در ميان آنها ۲-۳ خانم هم به ملاقات ما مي آمدند كه انصافاً انسان هاي مهربان، با محبت و خوش قلبي بودند. اوايل جنگ فقط نامه مي آوردند و نامه مي بردند و بس. با گذشت زمان و طولاني شدن جنگ، فعاليت اين گروه گسترده تر شد ولي كاملاً مشهود بود كه از سوي دولت عراق تحت فشار هستند و در اردوگاه ها بيش از حد حق جولان دادن ندارند. رفته رفته اوضاع بهتر شد. يك خاطره از آنها تعريف كنم؛ در يكي از ملاقات ها ديدم كه براي اسرا كتاب، توپ فوتبال و خرت و پرت هاي تفريحي از اسپانيا و فرانسه آورده بودند. در آن فضا و حال و هواي اسارت، فوق العاده هيجان زده شديم.»
اكنون پس از بررسي عملكرد صليب سرخ از سوي دو آزاده كه نظراتي متفاوت با همديگر دارند، يك شخص ثالث كه نه ارتباطي به ايران دارد و نه عراق، ماجراي دسته بندي اسرا درملاقات با نمايندگان صليب سرخ را تكذيب نمي كند. نماينده صليب سرخ در تهران يا به عبارتي رابط رسانه اي آنها در ايران «لوكاس پتريديس» يوناني است كه با اين مقدمه توضيحاتش را آغاز مي كند: «صليب سرخ يك قدرت اجرايي نيست؛ كشورهاي درگير جنگ امكان حضور نمايندگان ما را در كنار اسرا مهيا مي كنند. وقتي جنگي آغاز مي شود، نمايندگان صليب سرخ با مقامات هر دو كشور گفت وگو مي كنند تا امكان حضورشان در كنار اسرا ميسر شود. هدف ما بررسي وضعيت اسراي جنگي است. در رابطه با جنگ ايران و عراق تعدادي از اسراي ايراني دور از ديدگان نمايندگان صليب سرخ نگهداري مي شدند. من، وقتي به اين نكته پي بردم كه چندي پيش با تعدادي از آزادگان شما هم صحبت شدم؛ عده اي نمايندگان صليب را ديده بودند و گروهي هم اصلاً نديده بودند. درواقع اين مشكل نشأت گرفته از ضعف كشور عراق است كه مانع ملاقات نمايندگان صليب با اسراي ايران شده.»
سكوتي كه شكست
دقيقاً اينجا صليب سرخ بايد نقش ايفا كند؛ زماني كه دولت عراق خلاف مقررات عمل مي كند، گزارشي از اين تخلف به سازمان ملل يا هر مرجع بين المللي مرتبط ارائه كند. نماينده يوناني صليب سرخ مي گويد كه نبايد اين مسايل به بيرون درز كند بلكه راه برخورد چيز ديگري است: «تا زماني كه مسئله عمومي نشده، راه براي صحبت باز است و دولت آن كشور اجازه فعاليت به صليب سرخ مي دهد. صليب سرخ مستقل از تمام سازمان هاي جهان كار مي كند. وظيفه ما ايجاد ارتباط دوسويه با كشورهاي درگير جنگ است و تمام اطلاعات بايد بين صليب سرخ و كشور درگير جنگ محرمانه بماند. در مقابل ما رايزني مي كنيم تا دولت متخلف را متقاعد كنيم كه طبق قوانين عمل كند.»
اما وقتي دولتي زير بار نمي رود و مدام مخالف قوانين «كنوانسيون ژنو» عمل مي كند، باز هم سكوت! اين را بايد به حساب ضعف در ساختار صليب سرخ بنويسيم كه چرا پشتوانه اي ندارد. از طرفي ماجراي اسراي جنگي فقط به صليب سرخ و كشور نگهدارنده اسرا مربوط نيست، اسرا متعلق به كشور ديگري هستند.
نماينده رسانه اي صليب سرخ هم تا حدودي با ما هم عقيده شده كه مي گويد: «صليب سرخ هميشه ساكت نمي ماند و بارها سكوت را شكسته. اما بيشتر مواقع با موضع دوستانه و براي حل مشكل جلو رفته ايم.» به نظر مي رسد در رابطه با ايران و اسرايي نظير مهندس يحيوي كه ۱۰ سال به خاطر تخلف دولت عراق در زندان _ نه اردوگاه _ زندگي كرده اند، صليب سرخ سكوت را نشكسته وگرنه يحيوي نمي گفت:«تمام مفاد بند ۳ كنوانسيون ژنو در عراق زير پاگذاشته شد. دولت عراق حق زنداني كردن اسرا را نداشت اما من به عنوان نمونه ۲ سال را در سلول انفرادي گذرانده ام. دولت عراق طبق بند ۳ كنوانسيون ژنو، حق قتل، شكنجه، تنبيه بدني، تخليه اطلاعاتي و ....اسرا را نداشت ولي با چشم خودم تك تك اين اعمال ظالمانه را از سوي عراقي ها ديده ام.»
نامه رسان ها
شايد تا اينجا تصور شود كه يحيوي يك استثنا بوده ولي آزاده ديگري هم در انتقاد از صليب سرخ مي گويد:«يك نامه رسان بيشتر نيستند.»
«عليرضا ربيعي»از كاركنان دفتر فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ۱۰ سال در اسارت زندگي كرده و واژه«نامه رسان»را بهترين تعريف براي اين سازمان مستقل و بي طرف بيان مي كند:اوايل جنگ بود... هنوز سال ۵۹ به پايان نرسيده بود كه اسير شدم. گروهي براي ملاقات به اردوگاه آمدند كه فهميدم نمايندگان صليب سرخ هستند. انگار عراقي بودند! بهتر است بگويم انگار نه انگار خارجي بودند و بايد از موضع بي طرف صحبت مي كردند. نمايندگان صليب سرخ در حالي كه حمايت خود از دولت عراق در تجاوز به ايران را نمي توانستند پنهان نگه دارند به ما مي گفتند كه به زودي جنگ با پيروزي عراق به پايان مي رسد!
چيزي كه بيشتر ما را عذاب مي داد، جملات قصار و ناملايمتي آنها بود. نمايندگان صليب سرخ كه ايران را مقصر در آغاز جنگ مي دانستند، مرتب به اسراي ايراني مي گفتند: فاشيست! نهايت لطفي كه در حق ما انجام دادند، آوردن نامه هاي خانواده هايمان از ايران بود. نه ملاقاتي براي شنيدن مشكلات ترتيب دادند و نه كمكي كردند. بعضي مواقع احساس مي كرديم جنگ اصلي بين ايران و صليب سرخ است!
نماينده صليب سرخ در تهران يا همان جوان يوناني از شنيدن صحبت هاي اين آزاده متعجب مي شود و چنين حركتي را از سوي نمايندگان صليب بعيد و غيرقابل باور عنوان مي كند. پتريديس مي گويد: تا به حال چنين چيزي نشنيده ام و برايم غيرقابل باور است. آيا نمايندگان صليب سرخ از دولت خاصي طرفداري كرده اند؟! بعيد است، چون فعاليت در اين مؤسسه اجباري نيست و همكاران ما با انگيزه كمك وارد كار شده اند. البته جنگ ايران و عراق را زياد بخاطر ندارم، چون من در آن زمان وارد اين تشكيلات نشده بودم.
تعويض مسئول اردوگاه
شايد پتريديس رابط رسانه اي صليب سرخ در ايران جنگ ايران و عراق را به خاطر نداشته باشد اما يك آزاده پس از ۱۰ سال اسارت هيچگاه نمي تواند جنگ را فراموش كند. يك آزاده مثل محمود شرافتي كه نه فقط جنگ كه ثانيه هاي دوران اسارت هر لحظه از مقابلش مي گذرد. معاون اجتماعي ستاد آزادگان پس از مرور آن روزها، مي گويد: عملكرد صليب سرخ هم نقاط منفي داشت و هم نقاط قوت. اگر چه اين سازمان در ظاهر مستقل عمل مي كند اما در واقع آنها دور از چشم آمريكا نيستند! به همين دليل وقتي نمايندگان صليب سرخ تلاش كردند تا برخي مشكلات ما را برطرف كنند، بطور كامل موفق نبودند. غرب و آمريكا ناظر فعاليت آنها بود. اسراي ايراني با مشكل خوراك، پوشاك و نظافت مواجه بودند كه صليب سرخ در بعضي از آنها مماشات مي كرد كه برمي گردد به ساختار صليب سرخ و قوه قهريه دولت عراق، آن زمان عراق در اوج قدرت بود و آمريكا و غرب در تمام زمينه ها به اين كشور ياري مي رساندند. هدف شخصي نمايندگان صليب سرخ از حضور در عراق، به واقع كمك بشردوستانه بود و اين را نبايد نفي كرد اما نقاط ضعفي هم در كارشان وجود داشت. اين مسئله از سوي يك آزاده ديگر هم مطرح شد و «عبدالحميد شمس الهي» كه به عنوان مترجم با نمايندگان صليب سرخ همكاري نزديكي داشته، نقطه نظرات مشتركي با محمد شرافتي دارد:
«به دليل تسلط به زبان فرانسه به عنوان مترجم انتخاب شدم. هنگامي كه نمايندگان صليب سرخ قصد بازديد از اردوگاهي را داشتند از طريق من با اسراي ايراني صحبت مي كردند. با گذشت زمان رابطه دوستانه اي بين من و نمايندگان صليب سرخ بوجود آمد. خيلي صميمي شديم كه اين باعث شد با من مثل يك دوست درد دل كنند. حرف هاي زيادي به من زدند كه زياد به خاطر ندارم اما خودشان اعتراف مي كردند كه صليب سرخ هم تحت تأثير غرب و متحدان غربي عراق مخصوصاً آمريكا عمل مي كند.
نمايندگاني كه با من برخورد داشتند، به هيچ وجه جهت دار برخورد نمي كردند ولي از بالا تحت فشار بودند. اگر دنبال نظر شخصي من هستيد بايد صادقانه بگويم كه نمايندگان صليب سرخ از اسراي ايراني حمايت مي كردند. تعدادي از اسرا به من اطلاع دادند كه مسئول اردوگاه به شدت اسرا را اذيت مي كند. وقتي اين مسئله را با صليب سرخي ها در ميان گذاشتم، خيلي زود مسئول اردوگاه تعويض شد.
اين آزاده تحصيل كرده از نمايندگان صليب سرخ تقدير مي كند ولي منكر تحت فشار بودن آنها نيست اگر چه رابط رسانه اي صليب سرخ در تهران اين بحث را قبول ندارد، همانطور كه گفته هاي ربيعي برايش باور نكردني بود. پتريديس مي خواهد در اين رابطه توضيح بدهد: خود من براي ملاقات با اسراي جنگي بارها به كنگو، اوگاندا، سودان و كشمير سفر كرده ام، اما هيچگاه از سوي كسي تحت فشار نبودم تا رفتار خاص و جانبداري با اسرا داشته باشم. صليب سرخ يك مؤسسه غيرسياسي و مستقل است و به غرب وابستگي ندارد. وقتي با تعدادي از اسراي ايراني صحبت كردم، از ملاقات با نمايندگان صليب سرخ در عراق تقدير مي كردند.
اگر چه رابط رسانه اي صليب سرخ تلاش كرد تا در جواب شمس الهي كارمند امور بين الملل آموزش و پرورش جوابي ارائه كند اما در پاسخ به خاطره محمود شرافتي چه جوابي دارند؟
شرافتي يك خاطره تعريف مي كند:يكي از نمايندگان صليب سرخ به نام«آرتور» وقتي همبستگي اسراي ايراني را ديد، تحت تأثير قرار گرفت. آرتور مدتي بود كه تلاش مي كرد تا جو اردوگاه ها را به شكلي دربياورد كه برگزاري نماز و مراسم دعا آزاد شود. يك روز آرتور در اين رابطه به من گفت، چيز جالبي از رهبر عبادي و ديني ياد گرفته. حاج آقا ابوترابي- كه خدا رحمتش كند- به آرتور گفته بود كه همانطور كه بدن به غذا احتياج دارد، روح هم غذا مي خواهد؛ نماز و عبادت غذاي روح است! آرتور به شدت تلاش مي كرد تا مشكل ما را برطرف كند اما بعد از ۹ ماه نتوانست و رفتني شد. موقع رفتن مي دانيد چه گفت؟
آرتور مي گفت كه ديگر براي صليب سرخ كار نخواهم كرد و همين امروز استعفايم را مي نويسم. دليل استعفاي نماينده صليب سرخ استكبار جهاني و تأثير آن بر سازمان صليب سرخ بود.
قوانين كهنه و منسوخ
و دوباره يك خاطره ديگر از زبان محمود شرافتي كه به ضعف ساختاري سازمان صليب سرخ اشاره مي كند:«به ما حقوق مي دادند. به هر اسير ايراني ماهانه يك دينار عراق تعلق مي گرفت؛ يك دينار عراق برابر بود با ۵/۳۷ تومان. اين حقوق ۳۷ توماني براي يك ماه بود كه به واقع هيچ فايده اي برايمان نداشت. دولت عراق براي اين كه خلاف قوانين كنوانسيون ژنو عمل نكند، از پرداخت حقوق دريغ نمي كرد! بعدها به اين نتيجه رسيديم كه همه اسرا بايد پولهايمان را روي هم بگذاريم تا با آن پول چيزي بخريم كه براي همه اسرا كاربرد داشته باشد. عراقي ها روزي دو نوبت به ما غذا مي دادند، صبح و ظهر و از شام خبري نبود. به همين خاطر از ظهر تا فردا صبح از غذا خبري نبود... با اين پول مواد غذايي تهيه مي كرديم تا به عنوان شام مصرف كنيم. اسرا براي نظافت هم با مشكل روبه رو بودند و مسائل نظافت را هم با اندوخته پولي تهيه مي كرديم. البته مشكل حمام را كه هفته اي يك بار بود، نمي توانستيم با پول جمع شده حل كنيم!»
اين خاطره شيرين از دوران تلخ اسارت نشان مي دهد كه قوانين صليب سرخ بسيار كهنه است و پس از گذشت نيم قرن به روز نشده و بخشي از قوانيني كه صليب سرخ براي اعمال آنها تلاش مي كند، مربوط به سال ۱۹۴۹ است. شايد سال ۴۹ ميلادي كه كنوانسيون ژنو به تصويب اعضايش رسيده، يك دينار عراق براي يك ماه كفايت مي كرده اما ۵۰ سال بعد هم كافي است؟!
پتريديس يوناني اين مشكل را قبول دارد:«قبول دارم كه برخي از نكات فني كنوانسيون ژنو قديمي است؛ برنامه تغيير و تحول در كنوانسيون ژنو مدتي پيش آغاز شد و همچنان ادامه دارد. البته قوانين سال ۱۹۴۹ نتيجه چندين سال تحقيق و تجربه جنگي است و گروهي كه آن را وضع كردند، ظرف يك روز و دو روز به اين نتايج نرسيدند.»
اسير عراقي وجود ندارد
براي اين كه به نتيجه اي از بحث عملكرد صليب سرخ در قبال اسرا برسيم، پتريديس يوناني از فعاليت هاي صليب سرخ و برنامه هاي اين زمان مي گويد: «از سال ۲۰۰۱ فعاليت صليب سرخ بعد از وقفه اي كه پس از جنگ در ايران افتاد از سر گرفته شد. صليب سرخ پس از جنگ كار تبادل اسرا بين ايران و عراق را انجام داد ودر نتيجه تمام اسراي عراقي به كشورشان بازگشتند و گروهي هم به ميل شخصي در ايران ساكن شدند اما چيزي كه مهم است در ايران ديگر هيچ كس به عنوان اسير جنگي محبوس نيست. در عوض تلاش مي كنيم تا با كمك دولت جمهوري اسلامي تكليف اسراي باقي مانده ايران در عراق را هم روشن نماييم.»عراق ديگر اسيري در ايران ندارد اما بنا به گفته معاون اجتماعي ستاد آزادگان هنوز بسياري از اسراي ايراني در عراق به سر مي برند و طبق آمارهاي موجود ۱۳ هزار اسير ايراني در اردوگاه هاي كشور عراق هستند. شرافتي به اين نكته اشاره كرد: «تعدادي از دوستان ما كه در دوران اسارت مريض نبودند و سلامت كامل داشتند، از طرفي به لحاظ سن و سال هم جوان محسوب مي شدند، مفقود شده اند! به واقع هيچ اطلاعي از چگونگي وضعيت اين عزيزان نداريم و هيچكس نمي داند آنها زنده اند يا...». نماينده صليب سرخ پاسخ مي دهد:«وظيفه صليب سرخ است تا وضعيت اسرا را پيگيري كند.
از زمان رژيم صدام تا به امروز به صورت فعال در عراق حضور داشتيم و پيگير حل مشكل اسراي باقي مانده ايران بوديم ولي پس از بمب گذاري اخير دفتر صليب سرخ در بغداد، نيروهاي ما مجبور به ترك عراق شده اند. اخيراً نيز صليب سرخ اقدامات وحشيانه امريكا در فلوجه و ممانعت از اقدامات كمك رساني به بازماندگان مجروح و بي خانمان فلوجه را به شدت محكوم كرده است.
انتقال تجربه
علاوه بر جنگ، پرچم صليب سرخ را در هنگام بروز بلاياي طبيعي و حوادث غيرمترقبه هم مشاهده كرده ايم؛ به عنوان نمونه از زلزله بم كه عمق فاجعه بسيار زياد بود و كشور ما نيازمند كمك هاي بشردوستانه. اگر چه رابط رسانه اي صليب سرخ مي گويد كه جزو وظايف اصلي ما نيست و در هنگام بروز چنين اتفاقاتي، فدراسيون ها و جمعيت هاي ملي هر كشوري مسئول امدادرساني هستند.اما حداقل وظيفه جلب توجه جهاني به فاجعه اي نظير بم جزو وظايف صليب سرخ است. صليب سرخ بايد در اين ميان نقش هماهنگ كننده را بين ايران و كشورهاي كمك كننده داشته باشد. به اعتقاد پتريديس، در فاجعه بم هلال احمر ايران بسيار قوي و فعال در صحنه حاضر شد:كاري كه صليب سرخ بعد از زلزله با همكاري جمعيت هلال احمر ايران انجام داد، رديابي و شناسايي افرادي بود كه از بم به شهرهاي ديگر منتقل شده بودند . در واقع صليب سرخ تجربيات گرانبهايي را كه در جنگ ها در خصوص رديابي خانواده ها بدست آورده بود، در اختيار هلال احمر ايران گذاشت؛ هلال احمر ايران هم بسيار فعال و قوي كار كرد. نماينده صليب سرخ در تهران كه پس از زلزله بم به ايران آمده، خاطراتي از آن روزها ندارد. واقعاً سازمان هلال احمر به تنهايي جوابگو نبود. در اين رابطه مي توانيم به بخشي از صحبت هاي دكتر قوسيان مقدم دبير كل جمعيت هلال احمر اشاره كنيم:«۵۶ ميليارد هزينه كرديم براي زلزله بم اما در مقابل مجموع كمك هاي داخلي و خارجي و دولتي و مردمي فقط ۲۵ ميليارد بود. حالا با كسري بودجه مواجه شده ايم و تمام انبارهاي هلال احمر خالي شده است.»
اين مسأله به شدت نگران كننده است و اگر خداي نكرده اتفاقي رخ دهد، هلال احمر با انبارهاي خالي چه خواهد كرد. آيا وظيفه صليب سرخ حمايت از جمعيت هايي نظير هلال احمر ايران نيست. نماينده رسانه اي صليب سرخ در جواب مي گويد: «درخواستي از سوي هلال احمر براي پر كردن انبارها و كمك هاي جانبي نداشتيم. همچنين صليب سرخ از ماجراي شكاف مالي در هلال احمر ايران گزارشي دريافت نكرده است.
ما همكاري نزديكي با هم داريم. امسال بين صليب سرخ و هلال احمر براي مقابله با مين هاي باقي مانده در مناطق جنگي سميناري تشكيل شد. همچنين دوره هاي آموزشي در مناطق مختلف براي جمعيت هلال احمر توسط سازمان صليب سرخ برگزار شد. الان هم چنانچه هلال احمر كمكي از ما بخواهد، در صورت امكان دريغ نمي كنيم.