يكشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۵۸۶
هزار خاطره براي پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها
چنارهاي هفتادوپنج ساله 
يوسف آباد، جمال آباد، ونك، محدوده تهرانپارس تا گردنه قوچك، دارآباد، زركش، تجريش، اوين و صادقيه از جمله 40 روستايي هستند كه اكنون تنها 2 روستا از ميان آنها باقي مانده است 
025671.jpg
عكس : ساتيار
سپيده قا ضي زاده 
پنج شنبه شب براي دقايقي ورودي خيابان وليعصر، چهارراه پارك وي از شمال بسته شده بود، جوان هايي كه بي مهار و بي ملاحظه بين آفريقا و وليعصر مي چرخيدند، در نيمه شب شلوغ 26 آذر خيره به اتومبيل هاي كنار بودند، غافل از اينكه چيزهايي بسيار زيباتر در اين و آن سوي خيابان در معرض تهديد رفتارغير شهروندانه آنان است. بستن خيابان امروز پاسخ اين هجوم بي رويه است و فردا... آيا چاره اي جز دست زدن به تركيب خيابان وليعصر هست؟ با اين بهانه به سراغ ناصر پازوكي رفتيم، مدير كل دفتر ثبت ميراث فرهنگي تهران. اين سر سلسله بحثي است كه به تاريخ و ادامه شهرنشيني ما گره خورده است. بحثي كه باز در بار ه اش خواهيم نوشت.
سال 1305 خورشيدي بود كه رضاخان دستور داد براي تنفس شهر تهران درخت هايي را در اين شهر بكارند و چون چنار براي آب و هواي تهران مناسب بود، اين نوع درخت به عنوان ياري دهنده تهران انتخاب شد.
پروژه درختكاري تهران تا سال 1315 به طول انجاميد و درختكاري محدوده هاي راه آهن، تجريش، آزادي، شريعتي، كارگر و فضاهاي سبز كنوني چون پارك هاي شهر، دانشجو، لاله و مجموعه فضاي سبز دانشگاه تهران تا محدوده خيابان فلسطين از نتايج اين پروژه در شهر تهران هستند.
ناصر پازوكي، مدير كل دفتر ثبت ميراث فرهنگي و طبيعي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري، مجموعه درخت هاي محدوده خيابان وليعصر را از مهمترين دستاوردهاي اين پروژه درختكاري مي داند: سنت كاشت درخت در حاشيه خيابان ها از همان دوره 1315-1305 به جاي مانده است، اما هيچ كدام از درخت ها به صلابت و زيبايي درختان محدوده وليعصر نيستند.
پازوكي توضيح مي دهد: ناحيه تمدني ري كه تهران هم بخش كوچكي از آن ناحيه است، در حاشيه كوير و داراي آب و هواي نيمه صحرايي است و به علت مجاورت با كوير، گرما و جريانات بادهاي آلوده اي كه به صورت مداوم در آن قرار دارد از ديرباز دچار مشكل فضاي سبز بوده است.
و ادامه مي دهد: آنچه اين منطقه را براي پذيرش و سكونت جمعيت ها آماده مي كند، وجود باغ ها، جنگل ها و مزارع سرسبزي بوده كه نقش مهمي در تلطيف هواي منطقه داشته اند.
از نظر پازوكي تهران و ري هرگز نتوانستند مورد اقبال و توجه براي سكونت باشند، مگر آنكه جهت تغيير آب و هواي آن از خشك به معتدل از درخت ها و باغ ها استفاده شود، كه شد.
آنگونه كه از سخنان اين كارشناس ميراث فرهنگي و طبيعي برمي آيد، در همه سفرنامه هايي كه از گذشته نوشته شده به كرات از مزارع و درخت هاي چنار منطقه ياد شده است. به خصوص در 2 قرن اخير ،تمامي جهانگرداني كه از ايران ديدار كرده اند و به تهران آمده اند، از باغ هاي بزرگ تهران و چنارهاي قطور و كهنسال آن ياد كرده اند.
پازوكي مي گويد: متاسفانه در 2 قرن اخير با گسترش شهر تهران به خصوص بسياري از منابع باغي و مزارع اين شهر، يكي پس از ديگري پاره پاره شد و ساختمان هاي آجري و آهني جاي آنها را گرفت.
او وضعيت طبيعي شهر تهران طي سال هاي اوايل دهه۶۰ را بحراني خواند و ادامه داد: طي سال هاي اخير گسترش فضاي سبز پارك ها، احداث كمربند سبز تهران و جنگلكاري اطراف تهران، از جمله فعاليت هايي بود تا امكان ادامه زيست در اين ناحيه فراهم شود.
به گفته وي به رغم همه تلاش ها از استانداردهاي جهاني در تهران، فاصله زيادي داريم: واقعيت اين است كه آلودگي و نامساعدي شرايط اقليمي تهران به علت ساخت و سازهاي متعدد و كاملا اشتباه، حيات تهران را نيز تهديد مي كند.
او معتقد است: اصلي ترين خطري كه جامعه كنوني و آينده ايران را تهديد مي كند، همان زنگ خطري است كه بر اثر از بين رفتن فضاي سبز تهران به صدا درخواهد آمد.
پازوكي چنارهاي محدوده تهران مركزي، بازار، پاچنار، عودلاجان، دولاب، محله اصفهانك، نواحي خيابان هاي كارون، كيهان، سيحون، جيحون و شمشيري را مثال مي زند و مي گويد: نشانه هايي از كاشتن چنارها را در محدوده حد فاصل امام خميني و عباس آباد شاهد هستيم كه نقش مهمي در احياي شهر دارد.
و ادامه مي دهد: چنارهايي كه از راه آهن و تجريش كاشته شده بود، اكنون نيز از نقاط حياتي شهر است. او از روش تعريض خيابان هاي تهران كه از سالهاي گذشته مرسوم شده است انتقاد مي كند: در گذشته براي تعريض خيابان  و جمع آوري آب هاي سطحي تهران، كف اكثر جوي ها را سيماني كرده اند و اطراف درخت را فقط در حد رعايت قطر درخت سيمان كرده اند و جداول را گسترش داده  اند.
وي ادامه مي دهد: با اين حجم عظيم ساختمان ها كه اكثرا داراي زيرزمين هاي چند طبقه هستند، ديگر مجالي براي تنفس گياهان و درخت ها وجود ندارد و آنها يكي پس از ديگري در حال خشك شدن هستند. و اين باعث تاسف است.
و سوال مي كنيداگر به فكر كاشت درختان جديد هستيد، با دوره ركود حاصل از رشد درختان چه مي كنيد؟
و پاسخ مي دهد: جگرها خون شود تا يك پسر مثل پدر گردد. دوستان عزيز عدم توجه به اين درختان و محدود كردن آنها در جدول ها، مرگ درختان و مرگ جامعه را در بر خواهد داشت.
او مي گويد كه تمامي محله هايي كه امروز تنها نامي از آنها به جاي مانده، روستاهايي سرسبز بوده اند و مثال مي آورد: يوسف آباد، جمال آباد، ونك، محدوده تهرانپارس تا گردنه قوچك، دارآباد، زركش، تجريش، اوين و صادقيه از جمله 40 روستايي هستند كه اكنون تنها 2 روستا از ميان آنها باقي مانده است و تنها تجريش و شميران از اين روستاهاي باغدار به جا مانده  اند كه آنها هم در حال مفروش شدن و برافراشته شدن برج هاي عظيم هستند.
پازوكي درباره اهميت تاريخي خيابان وليعصر مي گويد: خيابان وليعصر هسته مركزي 3 محور اصلي تاريخي يعني محورهاي تاريخي خيابان راه آهن تا كارگر، وليعصر - راه آهن تا تجريش و محور خيابان شريعتي تا شميران است.
و ادامه مي دهد: درختان وليعصر بخشي از بافت تاريخي اين محور است و بايد مورد حمايت قرار گيرد.
اما از نظر او اين تنها سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري نيست كه بايد متولي اين درختان باشد، بلكه سازمان محيط زيست نيز بايد اين درختان را مورد حمايت قرار دهد.
محور تاريخي - طبيعي وليعصر بلندترين خيابان تهران است كه به دليل رديف درختان كهنسال حاشيه آن شهرتي جهاني يافته است.
اين خيابان كه تجريش و راه آهن را به هم متصل مي كند، در زمان رضاخان جاده مخصوص، اختصاصي خوانده مي شد و تا سال ها اتومبيل هاي عادي اجازه رفت و آمد در آن را نداشتند. اين راه تا چهارراه انقلاب، خيابان بود و پس از آن به جاده تبديل و در اطراف آن فقط بيابان و باغ، ويلا و به صورت پراكنده ميهمانخانه و كافه هاي حومه شهر مشاهده مي شد.

وداع با خط ممتد
خاطره ها مانند يك صندوق قديمي در انبارهاي ذهن باقي مي مانند. بهانه به ياد آوردنشان هم متفاوت است. گاهي خاطره اي را بايد در انتهاي صندوقچه پيدا كرد و گاهي مي توان به راحتي خاطره اي را به دست آورد و به آن فكركرد. دليل زنده شدن خاطرات يا به عبارتي انگيزه جست وجو در صندوق ذهن هم براي هر كس به گونه اي خاص است. ديدن يك رنگ، يك خانه، يك ماشين يا حس كردن بويي خوش و خاطره ساز.
بخشي از خاطرات مردم تهران اما با قدم زدن زنده مي شود. خاطراتي كه با هم تفاوت دارند، اما يك سوي همه شان به بخشي از نقشه تهران گره خورده است. از سال هاي دور مردم تهران، پير و جوان، در اين خط ممتد نقشه قدم مي زدند و شادي ها و غم هايشان را با صداي جوي هاي آن تقسيم مي كردند. درختان زيبا و سر به فلك كشيده اين خط هم درددل هاي فراواني دارند، از روزهايي كه در تهران تعداد ماشين ها كمتر از صدتا بود تا حالا كه ماشين ها اين خط را متر به متر طي مي كنند.
اين جمله آخر كليدي و تعيين كننده است، به آن بيشتر دقت كنيد.

ديروز - امروز
آدم ها عوض شده اند چنارها نه 
025686.jpg
025689.jpg
عكسي كه قديمي است و سياه و سفيد، خيابان وليعصر را در سال 1335 نشان مي  دهد. چنارها نشان مي  دهند كه سن زيادي دارند. آنها از سال هايي بسيار دور آمدند، به سال 1335 رسيدند و گذشتند تا به سال 1383 پا گذاشتند. آن روزها ريشه درختان نمي  دانستند كه روزي مي  رسد روي آنها را قير و آسفالت چنان مي  گيرد كه آب باران به آنها نرسد. آن روزها شاخه هاي اين درختان هنوز نمي  دانستند رنگ و بوي دود تا اين اندازه مي  تواند غليظ و كشنده باشد. آن روزها درختان در خواب هم نمي  ديدند كه آدم هايي خواهند آمد كه خواهند گفت: از اين درخت ها مادر بزرگم حرف هاي فراواني مي  گفت. هر وقت چشمم به اينها مي  افتد انگار مادر بزرگم دوباره زنده مي  شود.

بيرون از چارچوب
025674.jpg
پلي يادآور مسافرت از تهران به شمال 
سالها پيش از اين، كساني كه از تهران به شهري مثل آمل مي رفتند از روي پلي مي گذشتند كه بدون آن امكان طي اين مسير وجود نداشت. اما امروز ديگر كسي از روي آن پل و از آن جاده نمي گذرد.
جاده متروك شده ولي نبايد فراموش كرد كه اين پل يعني پل جاجرود يادي است از تهراني هاي قديم وقتي كه مسافرت مي كردند.
قدمت پل جاجرود به دوران صفويه باز مي گردد و به همين دليل است كه يادي است در ذهنيت تاريخي مردم تهران. اين پل در 30 كيلومتري شمال شرقي تهران روي رودخانه جاجرود واقع شده و بخشي از پل تاريخي متعلق به دوره صفوي است كه در دوره قاجاريه و بعد از آن بازسازي وتعمير شد.
به نوشته منابع تاريخي، پل جاجرود در زمان ناصرالدين شاه به دست حاج ميرزا بيك نوري فراش خلوت شاه با هزينه 24هزار تومان بازسازي شد. به نظر مي رسد كه طاق غربي، تنها طاق اصلي و صفوي پل است و 3 طاق ديگر در دوره قاجاريه و بعد از آن روي شالوده و پايه هاي قديمي بازسازي و تعمير شده اند.
025677.jpg
دروازه اي محصور ميان مغازه ها
از آن همه دروازه هاي تهران صفوي و قاجاري فقط يكي باقي مانده است كه آن هم اگر مورد نظر قرار نگيرد، به زودي از بين خواهد رفت.
19 دروازه صفوي و قاجاري تهران قديم، اكنون زير آسفالت خيابان ها و آسمانخراش ها مدفون شده اند و تنها يك دروازه باقي مانده است؛ نامش دروازه محمديه است كه پيش از اين آن را دروازه نو مي    ناميدند. دروازه محمديه را محمدشاه قاجار ساخت و هنوز در بخش هاي به جاي مانده از اين اثر تاريخي تزئينات كاشيكاري به چشم مي    خورد.
اين دروازه، تنها باقيمانده سمبل هاي ورودي پيشين شهر تهران است كه گذشت تاريخ، بخش هاي اصلي اين دروازه را محو كرده و حالا تنها 3 مناره فيروزه اي در بافت فرسوده اي از بازار تهران، باقيمانده است.
قرار است اين دروازه توسط سازمان متولي بناهاي قديمي يعني سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان تهران مرمت شود، اما گفته مي  شود از آنجا كه اين دروازه در ميان مغازه هاي موجود در بازار محصور شده، كار ترميم سخت و دشوار است به گونه اي كه مدتي است فعاليت ها متوقف شده.
راستي آيا سخت نيست نابودي بنايي را شاهد باشيم كه در سال 1250 در زمان سلطنت محمدشاه قاجار ساخته و به دروازه محمديه معروف شد؟ دروازه محمديه در انتهاي بازار نو بالاتر از ميدان محمديه در محدوده 8 بازار تهران واقع شده است.

صندوقچه
تاريخچه امثال و حكم طهراني
مثل كريم شيره اي
025683.jpg
اگرچه در عهد ناصري نه از تلويزيون خبري بود ونه سرگرمي هاي ديگري چون راديو و اينترنت و ...، اما هميشه دربار پر بود از آدم هاي شوخ طبي كه با رفتارهاي طنزگونه شان اسباب تفريح و سرگرمي را براي درباريان فراهم مي كردند. آنها در گروه هاي متعدد به هنر نمايي مشغول بودند. بند بازان عمله طرب و كشتي گيران و دلقك هاي درباري از اين دسته بودند. يكي از سرشناس ترين اين دلقك ها و هنرمندان كسي بود به نام كريم شيره اي. حتما اين نام را بارها شنيده ايد. كريم شيره اي، دلقك مخصوص ناصرالدين شاه بود و با ماجراها و داستان ها و اتفاقات متعدد، اوقات خوشي را براي شاه و اطرافيانش به وجود مي آورد. هيچ كس از درباريان از گزند طعنه ها و كنايه هاي كريم در امان نبود، حتي خود ناصرالدين شاه . بارها شده بود كه كريم شيره اي، به شاه طعنه مي زد و خشم او را برمي انگيخت و ناصرالدين شاه دستور قتل او را صادر مي كرد و درست در لحظه هاي آخر بود كه كريم با ذكر لطيفه اي، سخني يا حرفي خود را از مهلكه نجات مي داد. اغلب درباريان كريم شيره اي را مورد توجه قرار مي دادند و با دادن انعام و صله هاي بسيار، قصد دور كردن خود از طعنه هاي پر نفوذ او را داشتند. به عنوان مثال، يكي از ماجراهايي كه كريم شيره اي رقم زد اينگونه است. سليمان خان رئيس و سركرده ايل افشار بود و مورد احترام بسيار شاه و درباريان. او از ناصرالدين شاه، مفتخر به لقب صاحب اختيار شده بود. صاحب اختيار از القاب بزرگ آن زمان به شمار مي رفت و داراي ابهت و اعتبار بود. كريم شيره اي مدت ها منتظر فرصتي بود تا سليمان خان را هم از طعنه هايش بهره مند كند! روزي كه ناصرالدين شاه عزم شكار كرد، به همراه عده اي از درباريان و همين سليمان خان و كريم شيره اي به سمت شكار گاه حركت كرد. كريم نيز با همان خر معروف خود، جلو كاروان شاهنشاهي در حال حركت بود كه ناگهان رودخانه اي در پيش رويشان پديدار شد. كريم به خرش دستور مي دهد تا از رودخانه عبور كند، اما خر از رفتن به داخل آب، طفره مي رود. هرچه كريم سعي مي كند، خر به حرف هاي او اعتنايي نمي كند و مثل ميخ بر جايش مي ماند. كاروان شاه از راه مي رسد. كريم از ترس ريختن آبرو و استهزاي شاه و درباريان موقعيت را مناسب مي بيند و با صداي بلند و در حالي كه چشمي هم به سليمان خان دارد شروع مي كند به صحبت با خرش:اي الاغ عزيز! كتكت زدم از رودخانه رد نشدي، التماست كردم، رد نشدي، فحشت دادم رد نشدي، از من ديگر كاري ساخته نيست. اگر رد مي شوي صاحب اختياري، اگر هم رد نمي شوي باز هم صاحب اختياري.
وقتي كه حرف هاي كريم به پايان رسيد، سليمان خان كه پيرمردي۸۰ ساله بود به شدت خجالت كشيد. تازه اين زمان بود كه شاه و درباريان متوجه موضوع شده و به شدت خنديدند. مسلما سليمان خان هيچگاه در حضور شاه، چنين به مسخره گرفته نشده بود.
اين مثل هنگامي به كار مي رود كه شخص با حركاتي مضحك و خوشايند، اسباب تفريح ديگران را فراهم كند و با زيركي به ديگران طعنه بزند.

گذر
دروازه هاي تهران قديم
025680.jpg
تهران قديم از زمان فتحعلي شاه، داراي دروازه شد. در اين زمان تعداد دروازه هاي تهران 6 بنا بود، اما بعدها در دوره ناصري به 12 دروازه افزايش يافت. اوژن فلاندن جهانگرد معروف كه در سال 1281 قمري به تهران سفر كرده بود، درباره دروازه هاي تهران مي نويسد: حصار شهر تهران مانند ساير شهرهاي كشور داراي برج ها و مناره هايي است كه اطراف آن خندق ايجاد شده، در تهران 6 دروازه است كه با كاشي هاي رنگارنگ تزئين شده و برخي از دروازه ها قلعه كوچكي دارند كه در فاصله يكصد متري دروازه ها و كنار اين قلعه ها،  خندقي حفر شده است. در عهد ناصري، دروازه هاي تهران وضع بهتري پيدا كرد. دروازه هاي دوره ناصري از نظر كاشيكاري و نقش و نگار، كتيبه ها و ستون ها با گذشته متفاوت است. كاشي هاي دروازه ها در اين زمان به نقش رستم و ديو سپيد يا رستم و اسفنديار آراسته شده بود. در گذشته هاي نه چندان دور، 9 دروازه داخل شهر تهران بود و 4 دروازه نيز در چهار گوشه شهر و يك دروازه هم مخصوص خروج قطار تهران -ماشين دودي- بود. دروازه هاي خيابان چراغ گاز اميركبير فعلي، باب همايون، علاءالدوله، لاله زار، ارك، غار و سر در الماسيه دروازه هايي بودند كه در تهران قرار داشتند. دروازه شميران در شمال، دروازه باغ شاه در غرب، دروازه خاني آباد در جنوب و دروازه خراسان در شرق، 4دروازه اي بودند كه پايتخت را از خارج محصور كرده بودند. نخستين جرياني كه دروازه ها و خندق هاي قديمي تهران را تخريب كرد، مربوط به سال 1284 هجري قمري است؛ زماني كه براي توسعه تهران، خندق و برج و باروي طهماسبي را تخريب كردند. سال 1284 هجري قمري تهران همچنان در حصار كهن شاه طهماسبي قرار داشت و به حداكثر گسترش خود رسيده بود اما افزايش روز افزون جمعيت، كمبود زمين براي خانه سازي و سرانجام نياز به شهري كه درخور پايتختي ايران باشد، ناصرالدين شاه را بر آن داشت تا انديشه گسترش تهران را به مرحله اجرا درآورد. در زمان ناصرالدين شاه و پيش از آنكه در دوره پهلوي همه دروازه ها و خندق هاي تهران را تخريب كنند، اجراي طرح توسعه تهران بر عهده ميرزا يوسف مستوفي الممالك صدر اعظم و ميرزا يحيي، وزير دارالخلاقه گذاشته شد. در آن زمان ناصرالدين شاه تنها قصد توسعه شهر تهران را داشت، نه تخريب دروازه هاي قديمي، حتي پس از تخريب باروي طهماسبي، احداث بارو و دروازه هاي جديد بيش از 10 سال به درازا كشيد. هر چند اين دروازه ها به نحوي جديد و با معماري پيچيده تري ساخته شد، اما در سال 1309 شمسي تمام دروازه هاي تهران به يكباره ويران و خندق ها نيز پر شد. ايجاد خندق و دروازه در تاريخ تهران براي جلوگيري از حمله اشرار، دزدان و احيانا دشمنان صورت گرفته بود و تخريب دروازه ها موجب شد كه تهران تا سالهاي طولاني حد و مرز مشخصي نداشته باشد. غير از اين دروازه ها، دروازه هاي ديگري هم در شهر بود كه دروازه  يوسف آباد، دولت، گمرك، دولاب و دوشان تپه از جمله آنها است.

طهرانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
زيبـاشـهر
محيط زيست
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  طهرانشهر  |  محيط زيست  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |