عباس لقماني
برلوسكني بازي را با پنالتي آغاز كرد. فقط دو ماه پس از تأسيس حزب، حمله به مركز قدرت شكل گرفت. چهار ماه پيش از آن در ۲۳ نوامبر ۱۹۹۳ برلوسكني كه يك امپراتوري رسانه اي را در ايتاليا پايه ريزي كرده بود بناي تأسيس حزبي را نهاد كه سرنوشت ايتالياي قرن بيست و بيست و يكم را رقم زد.
چگونه ممكن است حزبي بي ريشه و بدون پشتيباني با چنين سرعتي به قدرت برسد، اين پرسشي است كه هنوز ايتاليا جوابي براي آن نيافته است. حزب تك نفره اي كه فقط بر پايه نفوذ يك مرد بنا شده است. «فورزا ايتاليا» به معناي به پيش ايتاليا اكنون تمام صحنه سياسي ايتاليا را تحت پوشش قرار داده است. ديگر فقط بلندگوهاي ورزشگاه ميلان نيستند كه برلوسكني را فرياد مي زنند بلكه ايتاليا اكنون تحت تأثير مردي قرار گرفته است كه به قول يكي از نزديكانش يك استالينيست واقعي است. همه چيز در اين حزب زير نظر مستقيم او شكل مي گيرد. زمان بازي، نوع بازي و زدن گل نيز به عهده اوست.
ايتاليا كه پس از جنگ دوم جهاني مدت ها به مركزي براي قدرت نمايي احزاب دست راستي و چپي اروپا مبدل شده بود از زمان روي كار آمدن برلوسكني داراي نخست وزيري است كه طولاني ترين دوران پيوستگي زمامداري يك نخست وزير را تجربه مي كند. سرعت روي كار آمدن و از كار بركنار شدن نخست وزيران در ايتاليا پيش از به قدرت رسيدن برلوسكني تا اندازه اي بود كه حتي شركت نخست وزيران ايتاليا را در اجلاس هاي بين المللي تحت تأثير قرار داده بود. فقط آلدومورو هفت بار در ايتاليا نخست وزير شد و هر بار پيش از آن كه برنامه سياسي اش را پياده كند با راي پارلمان از كار بركنار شد.
حزب كمونيست ايتاليا كه داعيه تجربه كمونيست اروپايي را در سر مي پروراند در كنار حزب كمونيست فرانسه در صدد آزمون راهي نو بود. اكثر پست هاي محلي در اختيار اين حزب بود و هنگامي كه براي نخستين بار آنها با رقيب ديرينه خود ،حزب مسيحي ايتاليا اتئلاف كردند تئوريسن هاي حزب كمونيست به اين اتئلاف نام «راه حل تاريخي» دادند. تجربه سوسيال دموكرات ها در آلمان به رهبري ويلي برانت كه پس از اتئلاف با حزب دموكرات مسيحي توانست حكومت را در آلمان به دست گيرد انگيزه اي براي كمونيست هاي ايتاليا شده بود. «راه حل تاريخي» به يك «افتضاح تاريخي» منجر شد و نه فقط حزب كمونيست بلكه حزب دموكرات مسيحي را نيز به قعر كشيد.
حزب كمونيست ايتاليا كه پايه هايي به شدت استالينيستي داشت در صدد بود كه از يك حزب كاملاً مكتبي به حزبي كه در چرخه سياسي اروپا حرفي براي حكومت كردن داشته باشد تبديل شود و همين موضوع آنها را به مسير سوسيال دموكراسي انداخت. ولي رأي دهنده ايتاليايي كه پيرو اين حزب بود اين چرخش را نپذيرفت و به سوي احزاب ميانه چپ متمايل شد. حزب دموكرات مسيحي نيز رأي دهندگان سنتي خود را به شدت به كليسا گرايش داده و ائتلاف با كمونيستها را از دست داد. در اروپا تجربه «كمونيست اروپايي» كه بر پايه دو رهبر حزب كمونيست فرانسه ژرژ مارشه و برلينگوئر ايتاليايي استوار شده بود نيز با خارج شدن اين دو از گردونه سياسي با سرعت به انزوا كشيده شد. برلينگوئر شايد آخرين رهبر يك راه حل كمونيستي براي اروپاي آزاد بود. اين دو سياستمدار آنقدر به سنت هاي كمونيستي وفادار بودند كه حتي حاضر نشدند حمله شوروي به چك اسلواكي و سركوب بهار پراك را محكوم كنند.
حزب سنتي دموكرات مسيحي نيز در كنار پيوستگي به كليساي واتيكان، پيوستگي ديگري را نيز در خفا بوجود آورده بود. رابطه با مافياي سيسيل هر چند كه هرگز علني نشد ولي حتي «آلدومورو» نيز با اين اتهام به محاكمه كشيده شد.
با شروع دهه هشتاد، اروپا تجربه هاي سياسي تازه اي را دنبال كرد و دوران احزاب به شدت تئوريك به پايان رسيد. اروپا ديگر به مرحله جديدي از توسعه اقتصادي و اجتماعي رسيده بود كه جايي براي تفكرات صرف سياسي نداشت. نسل جديد اروپا حتي خاطره اي نيز از دوران جنگ جهاني دوم و رهبراني همچون استالين، مائوتسه تونگ و ديگران را در خاطر نداشت و سياستمداران و آزادي خواهاني همانند چه گوارا، فيدل كاسترو، هوشي مين، نهرو و ديگران به خاطره هايي رمانتيك تبديل شده بودند.
در چنين فضايي در دهه نود ميلادي حزب برلوسكني خلايي را پيدا كرد كه با قدرت رسانه اي خود مي توانست به سرعت آن را پر كند. فضاي حاكم بر انتخابات آمريكا بر ايتاليا نيز سايه افكند و زر و زور جاي تئوري و سخنان كلاسيك را گرفت. برلوسكني و حزب او كه در سال ۱۹۹۴ به عنوان حزبي پوشالي به تمسخر گرفته شده بود در صحنه سياسي ايتاليا روي كار آمدند و در سيزدهم آوريل سال ۲۰۰۱ تمام اهرم هاي قدرت را در ايتاليا در دست گرفتند.
احزاب ديگر كه به ائتلاف زيتون ملقب شده بودند در برابر احزاب دست راستي به سركردگي برلوسكني تاب مقاومت نياوردند و براي نخستين بار پس از جنگ جهاني دوم در ايتاليا حكومتي روي كار آمد كه از پشتيباني زياد پارلماني نيز برخوردار بود.
۳۵۳ نماينده دست راستي در مقابل ۲۶۴ نماينده ائتلاف راست و گروه هاي پراكنده در پارلمان و ۱۷۸ در مقابل ۱۳۸ نماينده در سنا ماحصل انتخاباتي بود كه قدرت را در دستان برلوسكني قرار داد.
ثروتمندترين ايتاليايي و صاحب باشگاه ميلان اكنون مي توانست بازي را به ميل خود به جريان بياندازد. برلوسكني با اين اكثريت براي نخستين بار به رقابت با حريفان اروپايي خود، آلمان و فرانسه پرداخت و ايتاليايي كه تا پيش از آن به علت سرعت تعويض نخست وزيران و وضع بي ثبات سياسي اش به «دموكراسي آمريكاي جنوبي» اروپا معروف شده بود، دولتي ثابت و پرقدرت را تجربه كرد. حزب كمونيست با آن پيشينه تاريخي و حزب دموكرات مسيحي با همه وابستگي اش به كليسا از صحنه سياسي ايتاليا حذف شدند.
برلوسكني ولي بيشتر از آن كه چشم به اروپاي واحد دوخته باشد نگاهش به آن سوي آبها بود و در اتئلافي با آمريكا، انگليس و اسپانيا به جرگه دولت هايي پيوست كه پشتيبان آمريكا در لشكركشي به عراق بودند. همين اتئلاف سبب شد كه وزير دفاع آمريكا دونالد رامسفلد موضوع اروپاي قديم در مقابل اروپاي جديد را در انتقاد از سياست ضد جنگ آلمان و فرانسه به كار برد كه با واكنش تند اروپاييان مواجه شد.
در اجلاس پارلمان اروپا برلوسكني پا را فراتر از آن نيز نهاد و در پاسخ به انتقاد يك نماينده سوسيال دموكرات از آلمان به سياست تبعيت از آمريكا در جنگ عراق، برلوسكني اين نماينده را به عنوان شخصي كه مشابه افسران اس اس صحبت مي كند به تمسخر گرفت. اين سخن برلوسكني موجي از انزجار را در آلمان بوجود آورد كه براي نخستين بار رابطه سياسي ايتاليا و آلمان را به خطر انداخت. صدراعظم آلمان خواستار عذرخواهي برلوسكني شد و از مسافرت به ايتاليا براي ايام تعطيلات تابستاني خودداري كرد. برلوسكني ولي هرگز حاضر به عذرخواهي نشد. تدوين قانون اساسي اروپا و دعوت سران اروپا به رم را برلوسكني به صحنه اي براي نمايش قدرت سياسي خود مبدل كرد و در حقيقت با امضاي اين سند بار ديگر بر پيوستگي ايتاليا به اروپا با وجود پيروي از سياست آمريكا صحه نهاد. برلوسكني كه بار ديگر به قدرت ثابت اروپايي مبدل شده است به ايتاليا اكنون آنقدر اعتماد به نفس داده است كه بازيگران اصلي اروپا نيز نمي توانند بدون در نظر گرفتن او، سياستي را در اروپا پيگيري كنند. مقاومت در برابر توسعه اتحاديه اروپا و حتي شكل گيري پول واحد اروپايي با در نظر داشتن ايتاليا از آن جمله است. تمام تلاش احزاب سنتي ايتاليا براي به زير كشيدن برلوسكني نيز تاكنون ناكام مانده است و حتي به محاكمه كشيدن او به اتهام تحت تأثير قرار دادن رأي دادگاهي كه به نفع او رأي داده بود نيز راه به جايي نبرد. پس از چندين سال محاكمه و بازپرسي اوايل اين ماه دادگاه رأي به برائت برلوسكني داد، هر چند كه يكي از نزديكان او محكوم شد.
برلوسكني حتي پا را فراتر از اين نيز نهاده است و با آوردن لايحه هايي به پارلمان بسياري از قوانين پيشين را نيز جايگزين كرده است. او اكنون به قدرتي سياسي و رسانه اي بلامنازع در ايتاليا تبديل شده است و از قدرت رسانه ها همانند رفيق صميمي اش جرج بوش بهره مي برد.
در پاسخ به اين پرسش از يكي از رهبران كمونيست ايتاليا (فاستو برتينوتي)كه چه چيزي باعث به قدرت رسيدن شخصي همانند برلوسكني شده است ادعا مي كند كه كمونيست ها به شدت اشرافي شده بودند و ديگر رابطه اي با مردم كوچه و بازار نداشتند. او ولي هنوز اعتقاد دارد كه اروپا مديون كمونيست ها است. به گفته او اگر آن همه تئوري كمونيستي نبود، چيزي به نام سوسيال دموكراسي اروپايي و يا مكتب هاي سياسي همانند مكتب فرانكفورت و حتي سياست جهاني شدن شكل نمي گرفت. اظهار نظر برتينوتي ولي نشاندهنده اين موضوع است كه روياهاي رمانتيك هنوز محور اصلي نيروهاي سنتي چپ است و برلوسكني دقيقاً فرق ميان رمانتيك سياسي و سياست عملي را درك كرده است.
«فورزا ايتاليا» تو همه چيز ماهستي ، شعاري است كه در صفحه اينترنت اين حزب به چشم مي خورد.
اين شعار در اين هفته كه اين حزب دهمين سال تأسيس خود را جشن گرفته است معني و مفهوم بيشتري يافته است. ولي اين پرسش را نمي توان از خاطر زدود كه آيا پس از دوران برلوسكني نيز اين حزب پابرجا خواهد ماند يا اين كه «به پيش ايتاليا» معناي ديگري خواهد يافت.
«رومانو پرودي» كه پس از كناره گيري از رياست كميسيون اروپايي اكنون به ايتاليا بازگشته است، براي انتخابات آتي ايتاليا وارد صحنه شده است و به اين اميد است كه سياست هاي دست راستي برلوسكني و مخالفت روشنفكران ايتاليايي با آن به اهرمي براي سرنگوني او بيانجامد. ايتاليا ولي با روي كار آمدن برلوسكني به جامعه اي با دو هويت تبديل شده است. از يك سو اكثريتي ميانه رو و غيرسياسي كه از هر تئوري سياسي بيزار است و از طرف ديگر اقليتي روشنفكر كه روياهاي شيرين سياسي را در سر مي پروراند. نمونه بارز اين دو طرز تفكر هنگام برگزاري كنفرانس سران گروه هشت در جنوا در تابستان هشتاد بود كه به خشونت انجاميد و حتي يكي از تظاهركنندگان كشته شد. هنگام امضاي قانون اساسي تازه اروپا در رم ولي برلوسكني با ايجاد تدابير شديد امنيتي فرصتي را به تظاهركنندگان نداد.
برلوسكني اكنون به «ناپلئون كوچك اروپا» تبديل شده است و اين نقش را نيز به خوبي بازي مي كند.