يكشنبه ۱۳ دي ۱۳۸۳
گفت وگو با كريستين امانپورگزارشگر سي.ان.ان
دموكراسي ايران در منطقه
دموكراسي در ايران از ديگر كشورهاي منطقه خاورميانه و خليج فارس جلوتر است پس لرزه هاي انقلاب اسلامي هنوز مشاهده مي شود. اين امر پيامي نيرومند براي جهان است
008475.jpg
مترجم: وحيدرضا نعيمي
كريستين امانپور خبرنگار ارشد شبكه تلويزيوني سي. ان .ان در امور بين الملل با گزارش هاي معروف خود از جنگ بوسني به شهرت جهاني رسيد. وي طي اين مدت مناقشات زيادي را در سراسر جهان پوشش داده است. از اين رو، وي در موقعيتي قرار دارد كه مي تواند نسبت به آثار سياست خارجي آمريكا در كشورهاي مختلف اظهار نظر كند. نشريه امور بين المللي دانشگاه جورج تاون در شماره اخير خود مصاحبه اي با اين روزنامه نگار ايراني تبار انجام داده و در آن نظر وي را درباره بازتاب سياست خارجي آمريكا، خاورميانه، ايران و مناقشات بين المللي جويا شده است. گرچه خانم امانپور در اين مصاحبه به وجود دمكراسي در ايران اعتراف كرده، ليكن بايد توجه داشت كه مشكل غرب در منطقه عدم وجود دمكراسي در آن نبوده بلكه به خطر افتادن منافع آنان است. از همين روي بايد گفت ايران پرچمدار دمكراسي در منطقه نبايد خوشايند غرب باشد زيرا الگويي بومي در اين عرصه ارائه مي دهد كه به مردمسالاري ديني مشهور است و ثانياً تحكيم دموكراسي در منطقه موقعيت حكومتهاي طرفدار غرب را متزلزل مي سازد. به همين دليل خانم امانپور در پايان مصاحبه اش به نحوي از ضرورت سيطره آمريكا ولي با كمك متحدان يا افراد طرفدار سخن مي گويد. اين همان تجربه ناكامي است كه در ذهن مردم جهان خصوصاً خاورميانه آثار تلخي برجاي گذاشته است.
* در خلال نيم قرن گذشته، شمار دموكراسي ها افزايش چشمگيري داشته است. برخي معتقدند اين رشد دمكراتيك اجتناب ناپذير است، چون ساير اشكال حكومت  حامي ضعيفي براي شهروندان خود هستند. آينده رشد دمكراتيك را چگونه مي بينيد؟
- به نظرم دموكراسي تقريباً پيش فرض هر كس است. هرگاه مردم فرصت پيدا كنند، خواهان دموكراسي مي شوند. بعد از آن بايد پرسيد: «منظور از دموكراسي چيست؟» اينجا در آمريكا گروهي فكر مي كنند فقط يك نوع دموكراسي وجود دارد و سايرين بايد به اين نوع دموكراسي تن در دهند. به نظرم بسياري از مردم در سراسر جهان نظام دمكراتيكي مي خواهند كه از نظر فرهنگي، سياسي و تاريخي مناسب تجربه آنان است. با اين حال، بسياري از افراد ارزش هاي جهان شمول آزادي، حق انتخاب زمامدار، نظام قضايي عادلانه و بي طرف كه در اختيار دولت نباشد و مطبوعات آزاد را مي پذيرند.
حاكميت قانون براي مردم در سراسر جهان بسيار اهميت دارد. براي بسياري از مردم كشورهاي غير دمكراتيك، اين ترسناك ترين چيز است: فقدان حاكميت قانون كه در نتيجه آن، مجازات، بازداشت، شكنجه و حبس، دلبخواهي است و كمك رساني هم وجود ندارد. اگر از اكثر مردم جهان بپرسيد، اين را به شما خواهند گفت. بعد اگر از آنان بپرسيد: «آيا دموكراسي به سبك واشنگتن مي خواهيد؟» ، خواهند گفت: «بخشي از آن، اما نه همه آن.»
در حال حاضر اين برداشت وجود دارد كه آمريكا مي كوشد سبكي خاص از دموكراسي را بر بقيه جهان تحميل كند. مايه شرمساري است كه اين تلقي وجود دارد، چرا كه دولت فعلي آمريكا قدري جابرانه عمل مي كند و اين مايه شرمساري است چون فكر مي كنم بسياري از مردم مشتاقانه دموكراسي را مي پذيرفتند، مشروط بر آن كه اين كار قدري با ملايمت بيشتر و با توجه و حساسيت بيشتر نسبت به واقعيت هايي كه در خارج مرزهاي آمريكا جريان دارد، صورت مي گرفت.
008472.jpg
* شما تعدادي از مناقشات را پوشش خبري داده ايد كه در آن قوميت نقش داشته است. برخي از اين مناقشات با مداخله بين المللي همراه بود- مانند بوسني- كه به تشكيل ساختار رسماً دمكراتيك انجاميد. با اين حال، در برخي موارد اين ساختار دمكراتيك به رشد افراطيون كمك كرده است. آيا فشار براي برگزاري انتخابات و ايجاد دموكراسي مدت كوتاهي پس از مناقشه عاقلانه است؟
- بله، فكر مي كنم فشار آوردن براي ايجاد دموكراسي عاقلانه است، اما تأكيد بيش از حد بر ناديده گيري نياز به برقراري سريع امنيت در محيط پس از مناقشه نيست. يكي از ژنرال هاي برجسته انگليسي كه اكنون در واقع فرمانده نيروهاي مسلح اين كشور است، مدتي پيش به من گفت، جزء ضروري جنگ هاي امروزي اعمال صلح محكم است: اعمال نه صلح باني با كلاه آبي ها بلكه اعمال صلح، يعني ايجاد سريع حاكميت قانون و امنيت. امنيت، امنيت، امنيت: اين چيزي است كه بيشتر مردم پس از سقوط حكومتي اقتدارگرا يا پس از مناقشه يا پاكسازي قومي مي خواهند و نياز دارند. در افغانستان، بايد سريعاً اعمال صلح صورت مي گرفت اما آمريكا و متحدان آن آماده نبودند سربازان را به بيرون از كابل بفرستند. نبود امنيت باعث بازگشت جنگ سالاران شده است. در عراق؛ حتي به اين نقطه هم نرسيده ايم، چون نبود امنيت اين قدر اساسي است. حتي ايجاد مقدمات فرايند دمكراتيك مناسب ناممكن شده است. من بيشتر مشكلات را ناشي از فقدان امنيت در مراحل اوليه پس از جنگ مي دانم. پارسال در اين موقع، بايد صدها هزار سرباز آمريكايي بودند، همان طور كه ژنرال شينسكي رئيس وقت ستاد مشترك پيش بيني كرد مورد نياز خواهد بود. به جاي سربازان خسته اي كه جنگي بسيار سريع، قانع كننده و ماهرانه را پشت سر گذاشته بودند، بايد طرحي مناسب براي استقرار سريع نيروي امنيتي پس از جنگ وجود داشت تا زمينه شكوفايي دموكراسي، بازسازي و حقوق بشر را ايجاد كند. با وجودي كه مطبوعات و نشريات زيادي پا گرفته است، به طور كلي اركان پيشرفت دمكراتيك وجود ندارد. به نظرم اين خواب و خيالي بيش نيست كه يك روز ديكتاتوري اقتدارگرا وجود داشته باشد و روز بعد دموكراسي. اين فرايند است، چيزي كه بايد روي آن كار شود. اين كار بسيار بسيار دشوار است و در بوسني همان طور كه گفتيد، غرب خواست انتخابات به سرعت برگزار شود. درست است كه در سال هاي نخست، كساني كه در وهله اول از انتخابات بهره مند شدند، ملي گرايان، تندروها و بسياري از احزابي بودند كه در خط مقدم بر پا كردن جنگ بودند. اما در سال هاي مياني اين امر تغيير قابل ملاحظه اي به سوي بهبود داشته است.
* پس شما مي گوييد تلاش براي ايجاد دموكراسي يا برگزاري انتخابات قبل از ايجاد امنيت فكر خوبي نيست؟
- معتقدم با هم هستند، نمي توان انتظار داشت دموكراسي در سياهچاله خشونت، ناامني، نقض حقوق بشر، تسلط جنگ سالاران يا نهادهاي جناحي پا بگيرد. بايد به مردم نشان دهيد _ چه افغاني باشند و چه عراقي يا هر كسي كه آزاد كرده ايد _ كه مايل هستيد ثابت قدم باشيد و نه فقط از نظر زماني ثابت قدم باشيد، بلكه از نظر آنچه مايل هستيد براي ايجاد دوران گذر به صلح انجام دهيد، ثابت قدم باشيد.
* بحثي اساسي وجود دارد كه در آن كساني كه نگاهي پيروزمندانه به دموكراسي و ليبراليسم انتقادي دارند، در برابر كساني قرار مي گيرند كه تفاوت هاي فزاينده اي را براساس عناصر فرهنگي مي بينند. موضع شما در اين بحث چيست؟ آيا معتقديد نيرويي جهان شمول وجود دارد كه جهان را به سوي دموكراسي و ارزشهاي مشتركي مي راند كه به آن اشاره كرديد؟
- مي توانيد آن را هر آنچه دلتان خواست، بناميد. در غرب به آن دموكراسي مي گويند. در سراسر جهان به آن آزادي مي گويند. صرف نظر از واژه اي كه استفاده كنيد، نمي توانيد كسي را در هيچ جايي پيدا كنيد كه بگويد ترجيح مي دهد با دستان زنجيرشده، چشمان بسته،  گوش هاي پرشده و ناتوان از بهره گيري از آزادي هاي ابتدايي انساني در زندگي به حيات خود ادامه دهد. هر چه مي خواهيد آن را بناميد ولي اين چيزي است كه مردم مي خواهند.
پرسش اساسي به اين مربوط مي شود كه دموكراسي چگونه ايجاد، اجرا و مبنا قرار مي گيرد كه مناسب بخش هاي مختلف جهان باشد. در ارتباط با ارزش هاي بازار آزاد، از زمان سقوط كمونيسم استانداردي ايجاد شده است كه در آن نخستين سياست گذاران آمريكايي تمركز بر اصلاحات بازار بود.
در اتحاد شوروي سابق، تلاش شد روسيه و ساير جمهوري ها يك شبه به اقتصاد بازار تبديل شوند. خب، زمان نشان داده است كه اين كار بدون لطمه زدن به بسياري از مردم ناممكن است و اين مخاطره را در بردارد كه تمام سرمايه ملت به دست چند سرمايه دار زرنگ و احتمالاً داراي ارتباطات مناسب بيافتد. مبناي كار بايد نوعي عدالت اقتصادي باشد. اما فكر مي كنم تا حدي، بازار نوع مناسب اقتصاد براي بيشتر جاهاست اما مشروط بر وجود تضمين هاي مطمئن. نمي تواند سرمايه داري سبعانه باشد، همان طور كه پاپ چند سال پيش گفت: پاپ تمام عمر خود را صرف شكست كمونيسم كرد. برخي كشورها از جمله كشور وي با موفقيت از يوغ كمونيسم درآمدند. اما همان طور كه او گفت نمي توان يك شبه از نظام دولتي داراي ساز و كارهاي مطمئن براي مردم به سرمايه داري بازار آزاد رفت و بدون  آن كه مردم دچار زوال وحشتناكي شوند.
* ايران نمونه نيروهايي است كه ممكن است به آينده خاورميانه شكل دهند. مشخصاً ايران نشان دهنده كشمكش بين مدرنيزاسيون و محافظه كاري مذهبي است. آيا به نظر شما ايران مي تواند عامل تعيين كننده اي در كشمكش بين اين نيروها در خاورميانه باشد؟
- ايران كشور بسيار پيچيده اي است كه از پادشاهي به حكومت اسلامي رفت. در خلال چند سال اخير، ايران به يكي از كشورهاي دموكراتيك تر خاورميانه بدل شده است. كشمكش  سياسي دائمي بين نيروهاي مختلف وجود دارد.
فكر مي كنم مردم ايران از سال ۱۹۹۷ كه محمد خاتمي را در انتخاباتي غافلگيرانه به رياست جمهوري برگزيدند. در نوك پيكان دموكراسي در اين منطقه حركت مي كنند.
اكثريت ايرانيان از نامزدهايي حمايت كردند كه طرفدار دموكراسي،  حاكميت قانون و گشايش دروازه ايران به سوي جهان هستند. مردم ايران اعلام كرده اند و هيچ ترديدي درباره خواسته آنان وجود ندارد. اما ساز و كار سياسي پيچيده اي در آنجا وجود دارد.
* اگر ايران به اصلاحات دموكراتيك نزديكتر شود، آيا به نظر شما اين امر تأثيري بر بقيه منطقه خواهد داشت؟
- بله اين گونه فكر مي كنم،  همان طور كه انقلاب اسلامي ايران ۲۵ سال پيش بقيه منطقه را تحت تأثير قرار داد. هنوز پس لرزه هاي اين انقلاب را در سراسر جهان مشاهده مي كنيم. به نظرم دموكراسي در ايران پرچمدار اين حركت خواهد بود. اين امر پيامي نيرومند به مردم سراسر جهان به خصوص در جهان اسلام است. به نظرم بايد توجه زيادي را صرف جهان اسلام كنيم.
* رويكرد آمريكا در قبال ايران بايد چگونه باشد؟ برخي از رويكردي تندرويانه حمايت مي كنند. سايرين مي گويند سرمايه گذاري در ايران ثمربخش خواهد بود، در حالي كه فشار آوردن بر آن پيامدهاي مثبت چنداني نخواهد داشت.
- فكر مي كنم دولت آمريكا در مورد بهترين راه رفتار با ايران با دشواري روبه رو است. واقعيت سياسي در ايران بسيار پيچيده است. اروپا سال ها با ايران گفتگوي انتقادي و تماس سازنده داشته است كه تا حدي در برخي موضوع ها ثمر بخش بوده است. دولت هاي آمريكا خوب نمي دانند چه زمان و از چه كسي حمايت كنند. مي گفتند اگر از اصلاح طلبان حمايت كنيد، آنان را بد نام خواهيد كرد و محافظه كاران آنان را عروسك هاي آمريكا خواهند ناميد. بقيه مي گفتند اگر از اصلاح طلبان حمايت نكنيد، آنان از پشتيباني اخلاقي آمريكا و غرب برخوردار نخواهند شد. درك بازي سياسي در ايران بسيار دشوار است. وانگهي، در آمريكا مسائل ديگري از قبيل سياست جاري راجع به موضوع هسته اي و تروريسم دولتي وجود دارد. تمام اينها وضعيت را پيچيده مي كند. اما فكر مي كنم ايراني ها از نظر تمايل به دموكراسي و تلاش براي اعمال آن بسيار جلو هستند.
* درباره چگونگي كمك شبكه هاي ماهواره اي به اشاعه آزادي در خاورميانه سخنان زيادي گفته شده است. شبكه هاي ماهواره اي عربي در شكل دهي به مباحث سياسي نقش دارند، به خصوص در ارتباط با عراق و مناقشه اسرائيل _ فلسطين . با اين حال، وعده آزادي هنوز دور از دسترس است. به نظر شما شبكه هاي ماهواره اي امروز چه نقشي در منطقه دارند؟
- به نظر من، وقتي الجزيره پا به صحنه گذاشت، بسياري در جهان عرب و ساير نقاط جهان از آن به عنوان نسيم هواي تازه استقبال كردند، يك جايگزين فعال براي رسانه هاي دولتي بي حال در جهان عرب.
موضوع اصلي الجزيره همواره جنگ اسرائيل _ فلسطين بوده است. الجزيره رنج فلسطينيان را با جزئيات ريز به تصوير كشيده و همدردي و خشم زيادي را در جهان اسلام و عرب برانگيخته است. الجزيره و ديگر كانال هاي ماهواره اي نوپاي عرب وانمود نمي كنند در اين مورد بي طرف هستند و دائماً اسرائيل را مورد حمله قرار مي دهند و از دولت هايشان براي كوتاهي در كمك به فلسطينيان انتقاد مي كنند. الجزيره خشم بسياري از دولت هاي عرب را بر مي انگيزد.
اما پس از ۱۱ سپتامبر، اين شبكه ها به شكلي بي سابقه در عرصه بين المللي حضور پيدا كرده اند و به مجراي اصلي نمايش نوارهاي ويدئويي و پيام هاي اسامه بن لادن و ساير تروريست ها بدل شده اند. جنگ در عراق آنها را در معرض نگاه انتقادي بيشتري قرار داده است. در عراق، بسياري عراقي ها و تشكيلات اشغال به رهبري آمريكا،  آنها را به عنوان صداي تروريست ها و شورشيان مي بينند. از آنجايي كه اغلب هر وقت شورشيان به جايي حمله مي كنند، آنها حضور دارند، بسياري از عراقي ها معتقدند ميان آن دو هماهنگي وجود دارد. همچنين در عراق الجزيره و رسانه هاي عرب تنها مجراي پخش نوارهاي گروگانگيران و گردن زدن هايي است كه شبكه هاي وابسته به القاعده مسئوليت آنها را برعهده مي گيرند، ازجمله ابومصعب زرقاوي و ديگران.
* نظرسنجي هاي اخير مؤسسه پيو نشان مي دهد افكار عمومي جهان به طور فزاينده اي ضد آمريكايي است. در مقام روزنامه نگار، شما فرصت هاي زيادي داريد كه اين امر را از نزديك مشاهده كنيد. اين مشكل براي آينده سياست خارجي آمريكا چقدر جدي است؟ آيا فكر مي كنيد يك روند ضد آمريكايي عميق وجود دارد كه اجراي سياست خارجي آمريكا را دشوارتر مي كند؟
- در خلال چند سال گذشته، احساس مي كنم احساسات در خاورميانه به اين شكل تقسيم شده است: افراد ضدآمريكايي سرسخت، افراد سرسخت طرفدار آمريكا و گروهي بزرگ بين اين دو قطب كه شايد نسبت به مزاياي نفوذ آمريكا متقاعد شده باشند. اما از زماني كه موضوع عراق مطرح شد، اين قشر مياني گسترده كاهش يافته و به ضديت با آمريكا متمايل شده است. با اين حال، برداشت من اين است كه افكار ضد سياست خارجي آمريكا شده است و نه ضد آمريكا يا آمريكايي ها.
فكر مي كنم هنوز اميد آن وجود دارد كه نهايتاً  اين افراد را به جرگه افراد قشر مياني بازگرداند. اما فعلاً اين احساس وجود دارد كه آمريكا مي خواهد براي ديگران تعيين تكليف كند، از موضع قدرت با ديگران صحبت مي كند و عقايد سايرين مهم نيست. آنان احساس مي كنند سياست خارجي دولت آمريكا تهاجمي، يكجانبه و پيش دستانه است. همان طور كه نظرسنجي مؤسسه پيو نشان مي دهد، اين عقيده نه فقط در جهان عرب بلكه در سراسر جهان وجود دارد.
* آمريكا قدرتمندترين ارتش جهان را در اختيار دارد و از نظر قدرت نظامي متعارف بي هماورد است. به عنوان كشوري كه همواره در پي اشاعه ارزش ها در سياست خارجي خود بوده است، چگونه آمريكا مي تواند از اين قدرت نظامي براي اشاعه ارزش هاي خود استفاده كند؟
- از سال ،۱۹۹۰ از قدرت نظامي آمريكا به همراه قدرت ديپلماتيك و سياسي به خوبي استفاده شده است. بوسني و كوزوو نمونه هاي برجسته اي هستند. تعدادي از مداخلات بشردوستانه آمريكا كار درستي بود. سومالي به فاجعه تبديل شد، اما مداخله و جلوگيري از قحطي درست بود. شرم آور است كه بقيه عمليات خراب شد.
فكر مي كنم از قدرت نظامي آمريكا مي شد به روش هاي بسيار خوبي استفاده كرد. اما همان طور كه آن ژنرال انگليسي به من گفت، جزء اساسي از جنگ در دوران جديد اعمال صلح محكم است. مايلم ملت سازي را به آن بيفزايم. ملت سازان قهرمانان بي  نام و نشان هستند. بايد بيش از اين به آنان ارج نهاد. به دليلي آنان را كنار مي گذارند. براي آنكه قدرت آمريكا مؤثر باشد، به حسن نيت و حمايت فعال ديگر كشورها نياز است. به حضور متحدان نياز است. به حضور سربازان از كشورهاي ديگر نياز است.

سياست
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
دانشجو
علم
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  دانشجو  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |