از داوري تا كارشناسي هوشنگ نصيرزاده
وقتي دوستم دارند كه خوبشان را مي گويم
پژمان راهبر
بيوگرافي نويس خوبي است؛ آنقدر كه مي گوييم ليد مصاحبه را خودت بنويس. وقتي مي نويسد، به هنگام اديت مطلب چيزي از آن باقي نماند، از بس كه متواضع است!
نمي دانم من دير كردم يا او زودتر آمده بود و نفهميدم كت و شلوار مرتب و آراسته اي را كه پوشيده بود، به خاطر ما بود يا سمينار مديريت IT در اجلاس سران؛ شايد خبر نداشتيد كه هوشنگ نصيرزاده كه يك چهره مشهور تلويزيوني - ورزشي است در زندگي شخصي سراغ فوتبال نرفته و نان خوش عطر روزانه اش را از شركت نفت دريافت مي كند.
صبح دوشنبه بود، زماني كه علاقه مندان برنامه 90 مي خواهند بدانند او كارشناس داوري هست يا نه؛ كه ظاهرا نيست. مي گويند ميانه اش با عادل فردوسي پور كمي به هم خورده. وقتي مي پرسيم جواب درست نمي دهد و فقط از پشت شيشه عينك آنتي رفلكس اش طوري نگاه مي كند كه اين سوال را فاكتور بگيريم.
نصيرزاده آدم دقيقي است. لابد به همين دليل هم بود كه وقتي حرف هاي او را مي نوشتم مثل مميزي ها به دستم نگاه مي كرد تا چيزي بيشتر از جملات او درج نشود، البته او آدم اهل سر و صدايي است و قاعدتا با جنجال بيگانه نيست. اتفاقا دوستي اغلب بچه هاي ورزشي نويس با او از همين جا آغاز شده، آن جا كه او بي پروا درباره داوري حرف مي زند.
نصير زاده چاي را سرد مي نوشد و در ميان مصاحبه زيرپايي مرا مي كشد و آن را زير پاي خود مي گذارد تا با آرامش مصاحبه كند، فارغ از اينكه من آرامشم را از دست مي دهم. نكته ديگر هم اين بود كه چند سوزن ته گرد را از روي ميز برداشت و به لبه كفشش زد... شايد براي روز مبادا! اما براي خودش يا ديگران؟
فرانسوي ها مي گويند بزرگترين كارشناس هاي ورزش جهان، شكست خورده هاي همان رشته هستند
دوست دارم در مورد علي خسروي يك كتاب بنويسم. اگر تارهاي صوتي ايشان آسيب ببيند، ديگر نمي تواند داوري كند
نوشتن راحت تر است يا حرف زدن؟
براي من؟ حرف زدن.
چرا؟
به راحتي مي توانم كلمه پيدا كنم براي تكميل جمله. احساساتم را راحت مي توانم به زبان بياورم، اما در نوشتن مي شود حرف ها را اصلاح كرد.
شما به اين مشهور شده ايد كه كارشناسي داوري شما چه در تلويزيون و چه در روزنامه هاي ورزشي جذاب تر از بقيه كارشناسي هاست. خودتان اين اظهارنظر را قبول داريد؟ فقط متواضع نباشيد!
اين را خودم متوجه نمي شوم ولي در نوشته ها... از جملات كوتاه استفاده مي كنم تا يك مسابقه 90 دقيقه اي در يك صفحه نقد شود...
شما بارها همين اظهارنظر را در روزنامه ها درباره بقيه نقدهاي داوري انجام داده ايد و خيلي ها از شما دلخور شده اند.
چه اظهارنظري؟
همين كه بقيه خلاصه نويسي نمي كنند و ژورناليستي نمي نويسند.
ما فقط بايد به آنچه در طول مسابقه مورد ابهام است پاسخ بدهيم، نه درباره همه چيز بازي... موضوع اين است كه ما فقط بايد درباره آنچه كه در ذهن تماشاچي بزرگنمايي شده حرف بزنيم. اما بايد فراتر از ذهن خواننده و تماشاچي حرف زد. با استدلال هايي كه از ذهن او فراتر است.
به خاطر همين است كه مرتب از فكت هاي حقوقي آئين نامه هاي فيفا استفاده مي كنيد؟
به هر حال مردم احساس مي كنند استانداردي وجود دارد و قواعدي.
خيلي ها فكر مي كنند آئين نامه هايي كه مرتب به آن استناد مي كنيد واقعا وجود ندارد؟
امكان ندارد.
اما خيلي ها...
من متخصص داوري ام اما كلاس هاي مديريت فوتبال را گذرانده ام و در زمينه هاي مختلف آدم مطلعي هستم.
شايد اين مخالفت ها به اين دليل است كه مرتب پايتان را در كفش اين و آن مي كنيد.
به هر حال من مرتب حضور دارم، اما شايد بقيه دوستان...
و اين مايه رشك است؟
نمي دانم. ولي من احساس مي كنم دشمن زياد دارم.
بعضي از همين دشمن هايي كه ازشان حرف مي زنيد، قبلا دوست صميمي شما بودند.
هنوز هم هستند. نسبت به من سمت استادي دادند، ولي ممكن است آنها از كلمات نامناسبي عليه من استفاده كرده باشند. البته به نظر من اين اظهارنظرها توجيه منطقي دارد. مثلا بعضي ها با گل و شيريني به دفاتر روزنامه ها مي روند تا بتوانند مطلبشان را عليه من چاپ كنند.
من مي خواهم درباره شخص دكتر سيار حرف بزنم، كسي كه با شما بسيار نزديك بود و رفت و آمد داشتيد.
ايشان عليه من مطالبي نوشت اما تا حالا رو در رو حرف نزديم. من هم پاسخ مطالب ايشان را ندادم.
اين اختلاف از كجا آغاز شد؟
به اينجا برمي گردد كه ما در مورد داور آلماني يك نظري داشتيم و ايشان نظر ديگر. مثلا درباره پياده روي بختياري زاده روي شكم عنايتي ايشان يك نظري داشت و ما هم نظري ديگر و اين رفته رفته تبديل شد به مقالات تند عليه من.
شما گوشه هايي در مطالبتان داشتيد كه ايشان بعد از اينكه مشاور كميته داوران شده، تعديل شده حرف مي زند.
شخصيت ايشان بالاتر از اين حرف هاست. آقاي غياثي مي گويند دكتر سيار مشاور كميته داوران است اما من فكر مي كنم ابلاغي در اين زمينه وجود نداشته. اين را هم بگويم دكتر سيار با افكار من مخالف است نه با خودم.
من اولين كتاب انگليسي قوانين فوتبال را در سال 1987 از ايشان گرفتم. ما داور درجه 3 بوديم و اطلاعات ايشان بسيار بالا بود. مي شود گفت من شاگرد ايشان هستم، اما به رغم اينكه از نظر معنوي استاد من است، اما در داوري ديگر نمي تواند به من كمك كند. عدم مراجعه من به ايشان در رابطه با پرسش مسايل داوري نبايد ايشان را عصباني كند. اتفاقا قبل از مصاحبه به يكي از دوستان شما گفتم به لحاظ شناختي كه از او دارم حتي اگر مقالات تندتري بنويسد هيچ وقت جاي خود را در قلب من از دست نمي دهد. ولي هميشه براي من جاي سوال بوده يك روزنامه نگار كه حرفه اش نوشتن است، هيچگاه نمي تواند به اندازه دكتر سيار كه يك پزشك جراح است، مطالب طولاني بنويسد!
تكه مي اندازيد؟
... ظاهرا ايشان وقت زيادي دارند. به نظرم اين وقت مي تواند صرف نوشتن كتاب بشود تا جوان هاي ديگر از آن استفاده كنند.
شما چرا كتاب نمي نويسيد. وقت نداريد؟
با كمك انتشارات آستان قدس رضوي چندين كتاب داوري و غيرداوري در دست انتشار دارم.
اول درباره همين جواب شما بپرسيم، بعد بحث خاله زنكي مان را ادامه بدهيم!گفتيد كتاب غيرداوري؟
مديريت در فوتبال و سيستم اداره فدراسيون ها و اصول باشگاهداري.
فكر مي كنيد واكنش ها نسبت به اين كتاب ها مثبت باشد؟
خيلي مهم نيست.
از آقاي علي خسروي هم حرف بزنيم؟
بيوگرافي نويسي من بد نيست. دوست دارم در مورد او يك كتاب بنويسم. او را آدم زرنگ، احساساتي و داراي روابط عمومي خوب مي دانم كه اگر تارهاي صوتي ايشان آسيب ببيند، ديگر نمي تواند داوري كند!!
حسن حرف زدن پشت سر آدم ها اين است كه روزنامه نگاري مثل من فكر مي كند كه دارد كار ژورناليستي بزرگي انجام مي دهد!
به هر حال ما درباره چيزهايي حرف مي زنيم كه مردم دوست دارند. همانطور كه مي دانيد پشت صحنه فيلم ها جذابيت بيشتري براي مردم دارد!
روزگاري بود كه ما دنبال كارشناس داوري مي گشتيم. آقاي خسروي شما را به ما معرفي كرد.
ايشان هميشه نظرش درباره من مثبت است، اما مرا تا وقتي دوست دارد كه از او خوب بگويم.
شما هم اگر رابطه شخصي تان با او خوب باشد، بدش را نمي گوييد.
هرگز.
مثالش را دقيقا يادم نيست. فكر كنم بازي پرسپوليس و پاس بود.
آن روز من فكر مي كردم اگر من درباره حمله دايي به توپ با دست نظر خودم را بگويم، خسروي كه آن طرف خط است حرف هاي نامناسبي مي زند كه مرا متضرر مي كند. اصولا من كلا مخالف حرف زدن داورها در برنامه 90 بودم.
از حرف زدن داورها خاطرات خوبي نداريد؟
نه. البته داورها حرف تند مي زدند كه به كميته داوران خوش خدمتي كنند.
آقاي جلال مرادي يك روز گفت شما بازي بزرگ سوت نزده ايد.
مدارك داوري من هست. وقتي من سوت مي زدم جلال مرادي كمك داور بود.مثلا من سال 1370 به محمود فكري در بازي چوكا - ايدم كارت دادم!
ولي بازي بزرگي نيست.
بازي بزرگ من استقلال و كشاورز ...، مگر آقايان ديگر كه الان در كميته داوري اند بازي بزرگ سوت زده اند؟
چرا واكنش نشان مي دهيد؟ بازي بزرگ سوت زدن چه ارتباطي به كيفيت كارشناسي دارد؟
آخر شما دنبال بازي بزرگ مي گشتيد. به عقيده من روي ويلچر هم مي شود كارشناسي كرد. اتفاقا بين توانايي فردي در داوري با توانايي ذهني در كارشناسي رابطه معكوس وجود دارد.فرانسوي هامي گويند بزرگترين كارشناس هاي ورزش جهان، شكست خورده هاي همان رشته هستند.
شما شكست خورده داوري هستيد؟
نه. ولي ما در دوران داوري حاضر نبوديم زير بار حرف آدم هايي برويم كه تحصيلات و دركشان از ما كمتر بود. يكي از راه هاي پيشرفت در داوري مطيع بودن است كه من اين روحيه را ندارم.
كيفيت كارشناسي داوري شما كاملا روشن است. چرا وقتي آقاي جلال مرادي آن حرف را زد، جمله اش روي شما تاثير گذاشت؟
من جواب دادم اگر براي من اعتبار كارشناسي قايل نيستيد، براي افكار عمومي ارزش قايل باشيد.
شما كلا در مجامع داوري با اين مشكل رو به رو هستيد؟
نه، اصلا. داوران ايران هر روز به من زنگ مي زنند و سوال هاي خودشان را مي پرسند.
قبولتان دارند؟
از خودشان بپرسيد.
خود شما چه فكر مي كنيد؟
داورها به نقدهاي داوري من فوق العاده اهميت
مي دهند. يك مثال بزنم. هنر پيروز قرباني در بازي پرسپوليس - استقلال، به عقيده من پنالتي بود، اما همه مي گفتند نه، نيست. ولي نظر من كه تنها مخالف تصميم داور بودم، شهر را به هم ريخت. به نظر شما دليلش چيست؟ مي شد نظر من را بين باقي نظرها حل كرد. نمي شد؟
گويا روساي كميته هاي داوران ايران در دوره هاي مختلف با شما مخالف بوده اند.
دليل دارد. من 700 كيلومتر با تهران فاصله دارم، ولي نظراتي ابزار مي كنم كه مي تواند براي آنها مشكل درست كند. ضمن اينكه در كار كارشناسي در صدا و سيما و مطبوعات مرا رقيب احساس مي كنند. پس عاقلانه است كه با چنين آدمي هميشه مشكل داشته باشند.
امروز را در نظر بگيريم. اينكه شما در كميته داوران نيستيد، با وجود اينكه آقاي غياثي كه نمي دانم او را رقيب شما بناميم يا رفيق شما، رئيس اين كميته است، خودش عامل محركي براي انتقاد نيست؟
نه. منظورتان را نمي فهم.
اينكه شما رئيس كميته داوران نيستيد، اذيتتان نمي كند؟
اصلا و ابدا. بعضي ها مي توانند بريده همشهري امروز را در جيبشان بگذارند. من هيچگاه دوست ندارم مسووليت بگيرم، چون مردم انتقاد را دوست دارند و من هم ارزش جايگاه منتقد در جامعه را مي دانم. غير ممكن است با تشكيلات رسمي همكاري كنم. اين به نفع من نيست. افرادي كه به طور رسمي وارد كميته داوران شده اند، گاهي مواقع مجبورند به نفع داور حرف بزنند. من ساخته نشده ام براي حضور در تشكيلات رسمي. روحيه اطاعت پذيري ندارم.
آقاي غياثي دارد؟
نمي دانم.
به هر حال شما ايشان را مي شناسيد.
اين لازمه تشكيلات رسمي است. آنها كه شغل آزاد را انتخاب مي كنند، لابد دوست ندارند صبح زود از خواب بيدار بشوند.
خيلي بدبينانه قضاوت نمي كنيد؟
در دنياي حرفه اي كار ستادي مختص افرادي است كه براي كار حرفه اي ساخته نشده اند.
حرف شما را قبول ندارم.
چون شما ذهنتان درگير مثال هاي خارجي است.
دايره اتهام شما بزرگ است. از نظر شما رابطه بين رئيس فدراسيون و رئيس كميته داوران، رئيس و مرئوسي است.
مگر نيست؟
لازم است كه باشد؟
بله، چون رئيس كميته داوران منصوب مي شود، نه انتخاب و بايد به رئيسش جواب بدهد وبه ساير كميته ها هم. به اين دليل كه آثار و تبعات مسابقات به رئيس فدراسيون برمي گردد و اوست كه بايد پاسخ بدهد. او براي سلامتي كارش مي تواند در تمام كميته ها دخالت كند .در اتحاديه فوتبال اروپا رئيس كميته انضباطي و فرجام خواهي و رئيس كميته امور مالي را مجمع انتخاب مي كند، اما در ايران اين كار رئيس و هيات رئيسه است. البته اين اتهام نيست و تعريف مديريتي است. اتفاقا من و آقاي دادكان در دو كلاس مديريت فوتبال همكلاس بوديم... حق او براي دخالت در كميته ها محفوظ است.
بالاخره دخالت مثبت است يا منفي؟
به عقيده من مديريت اقتدارگرا در ايران بيشتر جواب مي دهد تا مديريت مشاركتي. او وقتي تنها تصميم مي گيرد، خودش پاسخگوست و اين بهتر است!
مثل دوره صفايي فراهاني؟
بله.
ولي شما با او مخالف شديد بوديد؟
او با آدم هاي قوي مشورت مي كرد، اما با آدم هاي ضعيف كار مي كرد. كار ديگرش هم اين بود كه مخالفان را دعوت كند، نظرات اصلاحي آنها را بگيرد و بعد اين نظرات رابه كميته ها منتقل كند.
اينكه كار بدي نيست؟
يك بار مرا دعوت كرد. 45 دقيقه من حرف زدم و 15 دقيقه ايشان. ما در رابطه با ساختار تشكيلات داوري و كلاس هاي مديريت فوتبال حرف زديم، بعد شنيديم در اجلاس فيفا در گواتمالا همين حرف ها را زده.
اينكه بد نيست. يك مدير غيرفوتبالي راه ديگري ندارد.
او با اين كار آتش مخالفت ها را مي آورد پايين مثلا يادم هست بين دادكان و نوآموز و دكتر خبيري نفر سوم را به عنوان نايب رئيس برگزيد، چون ايشان آدمي نيست كه نه بگويد.
ما براي دكتر خبيري احترام قائليم.... نمي نويسيم.
اينجوري كه نمي شود. سانسور كنيد، مصاحبه نمي كنم... آدم هاي ديگر دور و بر آقاي صفايي هم آدم هاي قدرتمندي نبودند. همين آقاي دانشور، دبيركل فدراسيون... بود و نبودش چقدر تفاوت داشت؟ امروز اوضاع بهتر است. بعضي آدم ها ايده و فكر دارند و فقط مجري رئيس نيستند.
و آقاي غياثي...
ايشان از منوچهر نظري رئيس قبلي بسيار قويتر است. قابل مقايسه نيستند، ضمن اينكه ساير افراد را قبول دارد. به بيل گيتس رئيس مايكروسافت گفتند: رمز موفقيت تو در چيست؟ جواب داد: كار كردن با آدم هاي مخالف. آقاي صفايي فراهاني در فدراسيون هيچ نيروي مخالفي نداشت.
به جز خود آقاي دادكان. ولي به نظر آوردن ايشان هم براي اين بود كه دست از انتقاد بردارد.
... نكته اين است كه اين نيروي مخالف بعد از استعفاي صفايي تنها كسي بود كه مي خواست صفايي بماند و از او دفاع مي كرد. در حالي كه نيروهاي ضعيف پشت جنازه گريه نمي كنند!
مصاحبه ما خيلي فوتبالي شد. بعدا به ما مي گويند در كار ورزشي ها دخالت مي كنيد.
دوست داريدجوك بگوييم!
حرف هايي بزنيم كه در روزنامه هاي ورزشي نگفته ايد.
داورهاي بازنشسته سوژه هاي خوبي هستند. كولينا بهترين داور جهان است اما يك روز بعد از 45 سال بايد بازنشسته شود. در اينجا ما هنوز سوت را مي دهيم دست آقاي اصفهانيان تا دو سالي او داوري كند و فرصت داوري براي جوان ها بسوزد.
نه، اين خيلي خوب نبود. يك چيز ديگر.
شما بپرس. من كه خدا را شكر حرف بزن ام!
برگرديم به سوال اول كه در مورد نوشتن بود.
به دعوت جمعيت شير و خورشيد سابق و هلال احمر فعلي، 29 سال پيش، مقاله اي درباره اگزيستانسياليسم و اصالت بشر ژان پل سارتر نوشتم كه يك سكه جايزه برد. آن موقع دبيرستاني بودم.
كجا درس مي خوانديد؟
مسجد سليمان. من روزنامه ديواري باز قهاري بودم و مقام آوردم و رفتم اردوي رامسر. بعد از اين هم در كيهان و اطلاعات، سالهاي 56 تا 58، كه مدرسه ام هم تمام شده بود، مقاله اجتماعي نوشتم. امضايم هم اين بود هوشنگ نصير زاده دانش آموز سال ششم دبيرستان.
مجاني كار مي كنيد؟
بله .
همين الان هم مجاني است! چرا؟
دوست دارم
از برنامه 90 پول مي گيريد؟
بله، بر اساس استانداردي كه هست، حق الزحمه مي دهند.
يادم هست كه براي پرسپوليس تهران آئين نامه نوشته بوديد، ولي پولتان را ندادند. يا مثلا قانون 5 تعويض...
اتفاقا اين خاطره جالبي است. آنها هزينه رفت و آمد آدمي را كه آمده بود اهواز در خانه من تا اين نامه كه به انگليسي نوشته شده بود ببرد را داده بودند، اما به خود من چيزي نرسيد.
چرا؟
بلد نيستم پول بگيرم. آنها هم بلد نيستند پول بدهند. يك ماجراي ديگر هم ماجراي علي انصاريان است كه به من زنگ زد و من لايحه اي تنظيم كردم و آزاد شد، البته اعتراف مي كنم كه اين كار من غير قانوني بود، ولي فدراسيون به نفع انصاريان راي داد.
به انصاريان چقدر پول رسيد؟
۷۰ ميليون گرفت و رفت سايپا، اما من هيچي.
اگر دوباره در مواردي مشابه با شما تماس بگيرند...
كمكشان مي كنم، حقوقي كه از اداره مي گيرم كافي است.
كار شما چيست؟
رئيس امور اداري و برنامه ريزي آموزش مديريت توليد نفت در جنوب كشور هستم.
استخدام وزارت نفت هستيد؟
بله .
چقدر حقوق مي گيريد؟
يك ميليون و۷۰۰ هزار تومان. فيشش الان همراهم هست.
من هم جاي شما بودم از بازيكنان پول نمي گرفتم.
چرا، مگر مربي ها علاوه بر قراردادي كه با باشگاهي مي بندند، پول اضافي بابت كارهاي اضافي دريافت نمي كنند؟
سطح درآمد داوري در ايران بالا است؟
فاصله بين درآمد داور و بازيكن در اروپا هم هست. ضمن اينكه داور ايراني امنيت حقوقي دارد، يعني اگر اشتباه فاحش داشته باشد بر عكس اروپا جريمه نمي شود. فكر مي كنم حقوقشان فعلا خوب است... حداقل به نسبت سطح درآمد عموم.
يك داور درجه يك چقدر حقوق مي گيرد؟
شايد به اندازه يك كارمند فوق ليسانس.
با اين درآمدي كه دارند، سلامت لازم را دارند؟
معلوم است كه سالمند.
مكث شما نشان مي داد كه شك داريد.
نه، من منتظر پايان نوشتن شما بودم. ما بازي ها را زنده مي بينيم و مشخص است. به نظر من حرف هايي كه درباره داوران مي زنند، مثل حرف هايي است كه در بوليوي درباره اژدها مي زنند. در آنجا شايع است هر شب يك اژدها به شهر مي آيد و بعد ناپديد مي شود. حتي خيلي ها دنبال آن رفته اند، اما كسي نتوانسته كشفش كند.
شما خودتان جزو داوري هستيد. از شما بعيد است با محافظه كاري حرف بزنيد.
تلقي شما از حرف هاي من چه بود؟
ما واقعا جامعه داوري كاملا پاكي داريم؟
ما درباره افرادي حرف مي زنيم كه مسابقات فوتبال را قضاوت مي كنند. خود شما موردي داريد؟ بيان كنيد. از روي شايعات كه نمي شود نظرات قاطع داد.
من با چشم خودم بعضي مسايل را ديده ام اما مدركي ندارم. خيلي ها مثل من هستند.
نمي دانم.
در يك بازي فوتبال حساس و سرنوشت ساز، مدافعي جلوي چشم داور توپ را با دست مثل واليباليست ها دفع كرد. آنقدر واضح كه ورزشگاه كه همه طرفدار تيم آن مدافع بودند، ساكت شد، اما داور اصلا به روي خودش نياورد.
به صورت موردي نمي شود گفت. اشتباهات انساني وجود دارد. مگر قرار است داوري همه صحنه ها را ببيند؟ خود من با ماشين به اتوبوس كوبيدم كه فقط من به عنوان راننده آن را نديدم. مگر مارادونا توپ را با دست نزد؟ يعني داور تونسي بازي جام جهاني ر شوه گرفته بود.
نمي شود گفت نه. حداقل در جام جهاني 2002 بازي كره-اسپانيا كاملا روشن بود اراده اي پشت داوري هست.
فيفانسبت به اين مسابقه واكنش شديدي نشان داد.
در فدراسيون ما نسبت به موارد مشكوك واكنش هست؟
راس فدراسيون و تشكيلات كميته داوران آدم هاي حساس و سالمي هستند و آنها چون آدم هاي عاقلي هستند، نمي توانند براساس شايعات به يك مجموعه آسيب بزنند. از نظر حقوقي شايعات شنيدني نيست، مگر آنكه مستندات خاصي داشته باشيد.
الان با گذاشتن دو ناظر ، كار داوران را كنترل مي كنند. ولي يادتان نرود بعضي از تيم ها به دنبال كسب امتياز درخارج از زمين هستند.
چطور؟
با مصاحبه و تهمت زدن.
فكر كردم منظورتان اين است كه با خرج كردن.
يعني چه، با خرج كردن؟
واضح است خرج براي دريافت امتياز.
تيم ها ؟
جوابي نداريد؟
من چيزي نمي دانم.
شما شك داريد تيم... با...؟
من چيزي نمي دانم.
بد موقعي محافظه كار شديد!
توقع داريد اتهام بزنم؟ نه، نمي توانم.
ما هم قصدمان اين نبود كه متهم كنيم، مي دانيد كه تنوير افكار مهمتر است!
...
پس ما جامعه داوري كاملا سلامتي داريم؟
آنهايي كه من مي شناسم، بله.
|