چهارشنبه ۱۶ دي ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۰۳
گيلانه معتمدآريا
گيلانه اوج هنرنمايي فاطمه معتمدآريا است كه او را چون مريل استريپ جاودانه مي شناسند. جشنواره فجر براي معتمدآريا با گيلانه فرصت ديگري براي تكميل آثار ارزشمندي است كه تا به امروز از خود برجاي گذاشته است 
027258.jpg
از پشت صحنه عروسك گرداني آمد؛ كار دشواري كه تنها با عشق مي توان در آن براي مدت زيادي باقي ماند. گل پامچال در دهه 60 يكي از سريال هاي موفق بود كه در بين مردم گل كرد. قصه هاي شمالي اين سريال براي دخترك جواني كه پا به عرصه بازيگري در سينما گذاشته بود كار آساني نبود، اما فاطمه معتمدآريا در همين سريال قدرت بازيگري خود را نشان داد و نشانه هايي از بلوغ يك بازيگر زن را.
جهيزيه براي رباب براي او فرصتي بود تا در كنار پروانه معصومي بازيگر تواناي آن دوره هنرنمايي كند. اين فيلم تازه هايي از درخشش بازيگر جوان بود كه الفباي بازيگري مي شناخت. بستر ترقي فراهم شده بود، پيشنهادات از راه مي رسيد و انتخاب آنها مشكل. ريحانه از فيلم هايي بود كه فاطمه معتمدآريا در آن يك بار ديگر نبوغ خود را نشان داد و در پي آن ناصرالدين شاه آكتور سينما كه در نقش دختر لر ظاهر شد و هنرپيشه مخملباف كه اوج درخشش معتمدآريا بود. معتمدآريا در هنرپيشه با اكبر عبدي شيوه اي از بازيگري متقابل را تجربه كرد و به دنبال آن فيلم يك بار براي هميشه اثر برجسته سيروس الوند كه نقطه عطفي براي معتمدآريا بود. معتمدآريا در ادامه راه خود كه توام با رياضت و مطالعه بود، اثرها و بازي هاي جاوداني بجا گذاشت. همسر  نيز از جمله فيلم هاي برجسته معتمدآريا بود و اوج هنرنمايي وي در روسري آبي رخشان بني اعتماد متبلور شد. او در مقابل استاد تئاتر و سينما عزت الله انتظامي، بازي  جاودانه اي از خود به نمايش گذاشت و فيلم هايي كه در پي آن آمد: عينك دودي، مهر مادري، دختر شيريني فروش و ...معتمدآريا با كارنامه درخشان در بازيگري سينما به راه خود ادامه مي دهد و امسال در يكي از اثرگذارترين و دشوارترين نقش هاي خود به جشنواره فجر مي آيد. فاطمه معتمدآريا در گيلانه يك بار ديگر با رخشان بني اعتماد تجربه بزرگتري را انجام مي دهد. گيلانه خانم بني اعتماد اين فرصت را به معتمدآريا مي دهد تا در دو فاصله سني يك مادر شمالي را با يك فرزند جانباز به تصوير بكشد. معتمدآريا چند ماهي با بني اعتماد در ديلمان و سياهكل در بين مردم محلي زندگي كرد، گويش شمالي آموخت و يك زن زخم برداشته شمالي را حس كرد تا بتواند فرزند معلول خود را به زندان بكشد. گيلانه اوج هنرنمايي فاطمه معتمدآريا است كه او را چون مريل استريپ جاودانه مي شناسند. جشنواره فجر براي معتمدآريا با گيلانه فرصت ديگري براي تكميل آثار ارزشمندي است كه تا به امروز از خود برجاي گذاشته است.

سرقت 2500 شيء از موزه ويكتورياو آلبرت
مقامات موزه ويكتورياو آلبرت لندن پس از دو دهه متوجه شدند كه يكي از كاركنان اين موزه در طول اين مدت نزديك به 2500 شيء را از اين موزه به سرقت برده است. آثار به سرقت رفته از موزه ويكتورياو آلبرت شامل چندساز هنري، سراميك، آثار چاپي، نقاشي هاي روغن و 98 شمشير ژاپني بوده است.
دزد اين آثار كه به نروين معروف است از سال 1930 در اين موزه كار مي  كرده است.

درگذشت پزشك بزرگ
جوليوس اكسلرود، برنده جايزه اسكار به خاطر بررسي ارتباط بين سلول ها و تاثيراتشان در رفتارها و عضو اسبق انستيتو ملي بهداشت در سن 92 سالگي درگذشت. اكسلرود در سال 1970 به همراه دو دانشمند ديگر به نام هاي برناردكاتز انگليسي و الف وان سوئدي موفق به كسب جايزه نوبل در رشته فيزيولوژي شد. تحقيقات آنها روي پايانه هاي عصبي. تحول جديدي در علم پزشكي ايجاد كرد و توانستند داروهاي جديد ضد افسردگي را ارايه كنند.
پيش از آن نيز اكسلرود به تشخيص تاثير استامينوفن در كاهش درد تايلنول كمك شاياني كرده بود.
دكتر سالمون اسنيدر، رئيس گروه اعصاب و روان در دانشكده پزشكي جانز هاپكينز درباره اكسلرود به نيويورك تايمز چنين گفت: خدمات ارزنده وي در داروسازي، به خصوص در چگونگي عملكرد داروها در مغز فراتر از حد انتظار بود.

شاگردي كه از استاد مي  گويد
يكي از ويژگي هاي كار نيما آن بود كه به دنبال چاپ و انتشار كتاب نبود و شعرهاي او در اينجا و آنجا و اين نشريه و آن نشريه به چاپ مي  رسيدند. اين امر، گردآوري كارهاي او را سخت مي  كرد. زنده ياد سيروس طاهباز كه عمر خود را صرف شعر و شاعري كرد براي جمع آوري شعر نيما زحمت بسياري كشيد و تا آنجا پيش رفت كه تقريبا تمامي نسخه هاي دستنويس او را گرد آورد و حتي به نسخه هايي رسيد كه كلماتي از آن ناخوانا بود و امكان خواندن آن وجود نداشت.
اين بار سيروس نيرو تلاشي دوباره را  آغاز كرده و كليات نيمايوشيج را روانه بازار كتاب مي  كند. درباره سيروس نيرو پيش از هر سخن بايد گفت كه او اگر نگوييم تنها بازمانده، بايد گفت از معدوده بازماندگاني است كه در محضر نيما شعر گفتند و شعر آموختند. سيروس نيرو خود مستقيم و از نزديك با نيما آشنا بود و همين امر مي  تواند نقطه قوتي باشد كه در كار او تاثيرگذار خواهد بود. او اشعار پدر شعر نوي ايران را با تصحيح در هفته آينده توسط انتشارات تنديس روانه پيشخوان كتابفروشي ها مي  كند. نيرو كه پيش از اين نيز خوانش شعر نيما را منتشر كرده، معتقد است: شعرهاي نيما تا امروز با غلط هاي زيادي چاپ شده و كار سيروس طاهباز نيز داراي اشكالات زيادي است. او همچنين كار اخوان ثالث را درباره شعرهاي نيما، كاري ضد نيمايي مي  داند.
اما نيرو به چاپ اين كتاب بسنده نكرده است و كار آماده  چاپ ديگري هم دارد.در يتيم كتابي است كه نيرو آن را در 600 صفحه نوشته است. اين كتاب، همان خسرو و شيرين نظامي گنجوي است كه نيرو بيت هاي پيچيده  آن را شرح داده است.
چاپ دوم گنج مراد نيرو نيز كه شرحي بر اشعار حافظ است به زودي توسط انتشارات نقش و نگار عرضه خواهد شد.
از سيروس نيرو تا امروز مجموعه شعرهاي سحر، رود، جاده، بهار از پنجره، از كودتا تا انقلاب، با تهاجم زياد، مينياتورهاي ايراني، از فلس تا گرمگاه، عشق ات رسد به فرياد، ردپا و پاييزان منتشر شده است.

دكه
027255.jpg

027252.jpg
027249.jpg
027246.jpg
027243.jpg
در حالي كه روزنامه هاي جهان همچنان متاثر ازحادثه جنوب شرق آسياست، نگاهي مي  كنيم به عناوين برجسته روزنامه هاي انتخابي از آمريكا و اروپا.
تيتر اول روزنامه هاي آمريكايي لس آنجلس تايمز و يواس اي تودي در روز سوم ژانويه سال 2005 به رسيدن كمك هاي بشردوستانه به مردم آسيب ديده از سونامي اختصاص دارد.
يواس اي تودي مي  نويسد: كمك ها به مناطق آسيب ديده رسيد. لس آنجلس تايمز هم از اوضاع نابسامان مناطق حادثه ديده مي  نويسد.
روزنامه  سوئيسي 24 ساعت در خبر اول خود مي  نويسد: تاكنون يكصد و يازده نفر از سوئيسي ها در حادثه سونامي جان باخته اند، اين روزنامه  در اولين شماره سال 2005 خود عكسي از مراسم تحويل سال نو در سوئيس را نيز به چاپ رسانده. آخرين روزنامه  امروز هم ليبراسيون چاپ فرانسه است. كمك هاي بشردوستانه در حال رسيدن به مناطق آسيب ديده است، اين عنوان تيتر اول روزنامه  ليبرالسيون است كه به همراه عكس زيبايي به چاپ رسيده.

خبرسازان
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
دخل و خرج
در شهر
درمانگاه
يك شهروند
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |