عليرضا آشوري
ترس خصيصه اي جدانشدني از ذات بشر است و برطبق تعاريف قديمي و جديد وقتي مي ترسيم كه چيزي را ندانيم. ترس طبعاً احساس خوشايندي نيست؛ حتماً شنيده ايد كه مي گويند ترس آدم را پير مي كند. به رغم تمام اين حرف و حديثها ژانر سينماي وحشت يكي از قديمي ترين و پرطرفدارترين ژانرهاي سينماست. مردم دسته دسته به سينما مي روند تا بترسند؛ تناقض جالبي است!
سينماي وحشت (Horror) يكي از زيرشاخه هاي سينماي فانتزي ا ست و از اين حيث در كنار سينماي علمي- تخيلي و سينماي خيالي قرار مي گيرد. مرزبندي اين سه گونه سينمايي كاري دشوار و عملاً غيرممكن است چرا كه مؤلفه هاي هر سه گونه به شدت به هم شبيه و حتي مشترك هستند. بسياري از آثار وحشتناك مايه هاي قدرتمند علمي- تخيلي دارند و خيلي از فيلم هاي علمي- تخيلي عملاً آثار ترسناكي محسوب مي شوند. به هر حال وقتي احساس ترس و وحشت در مخاطب خود ايجاد كند، مي تواند يك فيلم ترسناك باشد ولو آن كه در ظاهر ژانري غير از سينماي وحشت داشته باشد.ژانر سينماي وحشت اصولاً هرگز براي يافتن سوژه هاي مناسب دچار مشكل نبوده است.
بسياري از رمانهاي بزرگ تاريخ ادبيات آثار ترسناكي هستند (دكتر جكيل و آقاي هايد، فا وست، تصوير دوريان گري، فرانكشتاين، دراكولا و...)، داستانهاي فولكلور و شخصيتهاي عجيب الخلقه و شياطين و خون آشامان و بيگانگان و... هر كدام دستمايه دهها فيلم سينمايي بوده اند و گرچه پايه و اساس تمام آنها مشابه هم است ولي با تغييرات اندكي در جزئيات هنوز هم مي توان آثاري جذاب و ديدني خلق كرد.هاليوود هر از چند گاهي بنابر تشخيص تهيه كنندگان، روي سوژه هاي خاصي متمركز مي شود و الان به نظر مي رسد تمركز اصلي هاليوود روي توليد آثار ترسناك و موزيكال است. حجم بالاي فيلم هاي ترسناك سه، چهار سال اخير هاليوود اين نكته را ثابت مي كند مضاف بر اين كه رگه هاي قدرتمندي از وحشت در آثاري چون سه گانه ارباب حلقه ها شايان توجه هستند.
بهتر است همين جا به يك سؤال قديمي پاسخ داده شود و آن تفاوت بين تعليق و ترس است. ترس احساسي است كه انزجار، نفرت و هيجان را به طور توأم القا مي كند ولي تعليق در ذات خود فاقد نفرت و انزجار است. وقتي مي ترسيم متنفر هم مي شويم و به هيجان مي آييم ولي وقتي مضطرب مي شويم خبري از نفرت نيست. بر همين اساس بايد گفت بسياري از آثار پر هيجان و مملو از حس تعليق اصلاً ترسناك نيستند مثل آثار آلفرد هيچكاك ؛ در كل آثار هيچكاك شايد فقط رواني يك فيلم ترسناك كامل محسوب شود؛ بخش هايي از فيلم پرندگان هم به آثار ترسناك پهلو مي زند، ولي غير از آن فيلمهاي هيچكاك هيچكدام ترسناك نيستند. ولي برعكس بيگانگان و ترميناتور هر دو ساخته جيمز كامرون عملاً فيلم هاي ترسناك علمي- تخيلي هستند. دراكولاي برام استوكر ساخته فرانسيس فوردكاپولا از اين حيث اثر شاخصي است، چون به رغم استفاده از تمام مؤلفه هاي آثار ترسناك نه ترسناك است و نه پرتعليق، بلكه يك فيلم صددرصد عاشقانه به حساب مي آيد. بايد اذعان كرد كه در سينماي حال حاضر دنيا، ترس و تعليق به طرز تفكيك ناپذيري به هم تنيده شده اند و مجزا كردن ژانر اين آثار كار دشواري است. مثلاً فيلم پشت پرده چه خبر است؟ ساخته رابرت زمه كيس كه در ايران آن را با ترجمه تحت اللفظي «آنچه در زير پنهان است» مي شناسند. در بخش هايي كاملاً يك فيلم ترسناك است و در برخي دقايق به يك فيلم پرتعليق،اما نه ترسناك تبديل مي شود.
وحشت در اعماق
صحبت كردن از تاريخ سينماي وحشت بدون اشاره به سبك هنري اكسپرسيونيسم در كشور آلمان ناقص خواهد ماند. فضاسازي هاي ترسناك حاصل از كاربرد بي نظير نور و سايه خيلي زود به سينماي صامت آلمان راه يافت و به دنبال آن شاهكارهاي فوق العاده اي چون مطب دكتر كاليگاري و دانشجوي پراگ ساخته شدند. ولي بي ترديد تأثيرگذارترين و مهمترين فيلم ترسناك اكسپرسيونيستي و شايد مهمترين فيلم ترسناك تاريخ سينما نوسفراتو؛ سمفوني وحشت ساخته فردريش ويليام مورنا باشد.
در آمريكا آن زمان در حالي كه كمپاني هاي بزرگ اصلاً به فكر ساختن آثار ترسناك نبودند، كمپاني كوچك يونيورسال دست به كار ساختن آثار ترسناك شد. كينگ كنگ و سري فيلم هاي دراكولا توليد اين كمپاني با هزينه بسيار كم با فروش فوق العاده اي روبه رو شده و بلالوگوسي را به عنوان ستاره آثار ترسناك معرفي كردند. كمپاني تازه تأسيس آر.ك.او هم دست به كار ساختن آثاري برمبناي رمان فرانكشتاين نوشته مري شلي با بازي بوريس كارلون شدند كه آنها هم مورد استقبال فراواني قرار گرفت.
با ورود صدا به عرصه سينما و تغيير و تحولاتي چند در ساخت فيلم هاي سينمايي، ساختن آثار ترسناك كمي با وقفه روبه رو شد ولي خيلي زود مسير خاص خود را يافت. نگرشي اجمالي بر سينماي آمريكا نشان مي دهد كه فيلم هاي ترسناك بيشتر برمبناي محوريت سوژه و سپس بازيگران شكل گرفته است.
شايد هم اين قضيه چندان دور از ذهن نباشد چون اصلاً سينماي وحشت در طول تاريخ هاليوود همواره با عنوان سينماي رده «ب» خوانده مي شد و كارگردانان اين سري فيلم ها هرگز آنچنان كه بايد و شايد مطرح نشدند. ستارگان اصلي اين گونه سينمايي هم گرچه در رده همان آثار افراد شناخته شده اي بودند ولي هرگز به ستارگاني واقعي تبديل نشدند. بلالوگوس، بوريس كارلوف، كريستوفر لي، وينسنت پرايس و پيتر كاشينگ بازيگران معروف اين ژانر در دوران اوج كاري خود به خاطر سبك خاص سينماي وحشت هيچگاه ستارگاني بزرگ و تأثيرگذار نبودند.
از بين كارگردانان پركار ژانر وحشت شايد فقط بتوان به نام راجر كورمن اشاره كرد كه برخي از آثارش مثل دخمه و پاندول با بازي وينسنت پرايس در زمره شناخته شده ترين آثار سينماي وحشت هستند.
در عين حال جدا از كارگردانهاي هميشگي ژانر وحشت فيلمسازان بزرگ ديگري هم بودند كه شاهكارهاي ژانر وحشت به طور عمده ساخته آنهاست. رومن پولانسكي فيلمساز بزرگ لهستاني كه سابقه ساخت آثار متفاوتي را در كارنامه داشت از روي رمان «بچه رزماري» فيلمي تكان دهنده با همين نام ساخت كه گرچه عملاً هيچ صحنه ترسناكي به معناي عرف آن ندارد ولي اتمسفر و فضاي حاكم بر فيلم چنان مخوف است كه نفس تماشاگر كاملاً بند مي آيد. «بچه رزماري» بعد از گذشت سالها اكنون به اثري كلاسيك در تاريخ سينما تبديل شده است. البته علاقه پولانسكي به ژانر وحشت در بسياري از فيلم هايش قابل مشاهده است.
اما شايد ترسناكترين فيلم تاريخ سينما را استنلي كوبريك فقيد ساخته باشد. كوبريك فيلمسازي بود كه بدون محدوديت در تمام ژانرهاي سينمايي فيلم ساخته است و بايد گفت تمام اين فيلم ها جزو آثار برجسته اين ژانر محسوب مي شوند. «درخشش» برمبناي رمان استيفن كينگ با بازي عالي جك نيكلسون تك فيلمي بود كه كوبريك در ژانر وحشت ساخت. فيلم با پيچيدگي هاي خاص شخصيت هايش و صحنه پردازي هاي استثنايي كوبريك اثري واقعاً ترسناك و ميخكوب كننده است كه هر كدام از تك صحنه هاي آن بارها و بارها مورد تقليد فيلمسازان مختلف قرار گرفت. صحنه بسيار معروف شكستن در با تبر توسط نيكلسون يكي از معروفترين سكانسهاي تاريخ سينماست.
شايد نوشتن درباره جن گير ساخته ويليام فريدكين و مجموعه طالع نحس از شدت تكرار چندان جالب توجه نباشد ولي به هر حال اين فيلم ها جاي مهمي را در حافظه علاقه مندان به سينماي وحشت به خود اختصاص داده اند.
اگر بنابر مقايسه باشد وس كريون سلطان بي چون و چراي فيلم هاي ترسناك رده ب محسوب مي شود. فيلم هاي كريون هرگز از سطح فيلم هاي ب بالاتر نيامد ولي بعد از سالها و با فيلم جيغ بالاخره توانست خود را به سطح اول هاليوود برساند، گرچه جيغ هم فيلمي بود معمولي رو به پايين.
كريون به همراه شون كانينگهام كارگردان سري آثار جمعه سيزدهم و با كارگرداني فيلم هاي مجموعه «كابوس خيابان الم» ژانر سينماي وحشت را در دوره معاصر با كمدي هاي تين ايجري پيوند زدند. گرچه قبل از اين كارگردانان افرادي چون جان كارينتر در هالووين هم كار مشابهي انجام داده بودند، ولي يك سر نخ فيلم هاي ترسناك تين ايجري حال حاضر هاليوود به وس كريون وصل مي شود. فيلم هاي وس كريون همان طور كه ذكر شد آثار قابل توجهي نيستند ولي در حال حاضر نام او به عنوان اصلي ترين عامل تبليغاتي آثارش مطرح است و نه چيز ديگر.
جان كارينتر فيلمساز با سابقه آمريكايي كه آثار ترسناك خوبي چون در كام جنون، «موجود» و يا خون آشامان را در كارنامه دارد از بعد از فيلم اخير خود اثر خوبي نساخته است. فيلم در كام جنون كارينتر كم كم مي رود تا به اثري كلاسيك در ژانر سينماي وحشت تبديل شود.
كارگردانهاي ديگري هم بودند كه از سينماي وحشت كار خود را آغاز كرده و به مراتب بالايي در عرصه كارگرداني دست يافتند. پيتر جكسن نيوزلندي يكي از آنهاست. در كارنامه هنري جكسن چندين و چند فيلم ترسناك و خوش ساخت ديده مي شود كه بهترين آنها وحشت آفرينان است.
شايد موفقيت هاي همين آثار مسئولين كمپاني نيولاين را بر آن داشت تا كارگرداني پروژه عظيم ارباب حلقه ها را به او بسپارند. جكسن در همان ارباب حلقه ها گرايش خود به سينماي وحشت را بارها و بارها نشان داد.
معروفترين و شاخص ترين كارگردان معاصر كه با آثار ترسناك نام خود را مطرح كرد، ديويد كراننبرگ كانادايي است. اين كارگردان بزرگ و جنجالي ابتدا با ساختن آثار ترسناك با گرايش به سينماي علمي- تخيلي نام خود را به عنوان كارگرداني صاحب سبك مطرح ساخت. از كراننبرگ با عنوان استاد ترسهاي بيولوژيك ياد مي كردند. كراننبرگ كه اكنون يكي از مشهورترين چهره هاي سينماي پست مدرنيستي جهان محسوب مي شود. در اوايل دوره كاري خود بارها از سوي منتقدان به خاطر گرايش به سينماي ظاهراً سطح پايين وحشت مورد انتقاد قرار گرفت. دو فيلم اسكنرز و مگس در زمره بهترين و تأثيرگذارترين آثار ترسناك سينماي معاصر هستند. كراننبرگ بعد از مگس به طور كامل از سينماي وحشت فاصله گرفت و شاهكارهايي چون دوقلوها و ام.باتر فلامي و آثار تكان دهنده اي مثل تصادف و اسپايدر را خلق كرد.
جداي از اين فيلمسازان ،كسان ديگري هم بودند كه طي چندساله اخير آثار مهم و قابل ذكري را در ژانر سينماي وحشت ارائه كرده اند. ام.نايت شيامالان فيلمساز هندي با ساختن فيلم ديدني و واقعاً ترسناك حس ششم نام خود را در هاليوود مطرح كرد و از آن فيلم به بعد صرفاً و به طور متمركز در ژانر وحشت فعاليت مي كند و آثار قابل توجهي را روانه اكران كرده است. همزمان با حس ششم فيلم ارزان قيمت و شبه مستند پروژه جادوگر بلر هم روي پرده آمد؛فيلمي تكان دهنده كه طرفداران فراواني هم پيدا كرد و بسياري آن را انقلابي در عرصه سينماي وحشت نامگذاري كردند. ولي به هر حال اين فيلم به تعداد موافقان خود مخالف هم داشت كه آن را اثري سطح پايين ارزيابي مي كردند. پروژه جادوگر بلر با استقبال فوق العاده اي از سوي تماشاگران روبه رو شد، ولي قسمت دوم آن تمام اميدواري هاي قسمت اول را از بين برد و نشان داد كه كارگردانان جوان فيلم به خيال تكرار موفقيت فيلم اول هول شدند.
آلخاندرو آمنابار كه با فيلم ديدني چشم بگشا نام خود را بر سر زبانها انداخته بود، با ساختن فيلم ترسناك «ديگران» قدم به هاليوود گذاشت. «ديگران» با بازي نيكول كيدمن ماجراي جذاب و هراس انگيزي را با ذكاوت كامل روايت مي كرد و گره گشايي ترسناك انتهاي فيلم غيرممكن است كه تماشاگر را بر جاي خود ميخكوب نكند.
در حال حاضر جدا از آثار صرفاً ترسناكي كه تب آن فعلاً هاليوود را دربرگرفته و عمدتاً آثار ضعيفي هستند، بعضاً فيلمهاي قابل توجهي چون حلقه يا كينه هم به چشم مي خورد. قطعاً تا فروكش كردن تب وحشت در هاليوود فيلم هاي قابل توجه ديگري هم در ژانر وحشت ساخته خواهند شد. هميشه مي توان به هاليوود اميدوار بود.