با دكتر پرويز جبه دار مارالا ني، نخستين رئيس گروه مهندسي برق و كامپيوتر دانشكده فني دانشگاه تهران
دكتر پرويز جبه دار مارالاني، استاد دانشكده فني و مدير گروه مهندسي برق و كامپيوتر اين دانشكده است.
وي سال 1320 در تبريز متولد شد و سال 1338 براي تحصيل در رشته برق پا به دانشكده فني گذاشت. وي در سال 1342 در اين رشته با كسب رتبه اول فارغ التحصيل شد. سپس براي ادامه تحصيل راهي دانشگاه كاليفرنيا در بركلي شد و مدرك دكتراي مهندسي برق را از اين دانشگاه اخذ كرد. دكتر جبه دار در سوابق كاري خود علاوه بر تدريس، تحقيق و خدمات اجرايي را نيز به ثبت رسانده است. برخي از فعاليت هاي وي عبارتند از: تاليف و ترجمه 14 كتاب درسي دانشگاهي، تاليف بيش از يكصد مقاله علمي چاپ شده در مجلات بين المللي و داخلي و كنفرانس هاي علمي، تدريس بيش از 25 درس مختلف در مقاطع كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكترا، بنيانگذار دوره دكتراي مهندسي برق در دانشكده فني اولين دوره دكتراي مهندسي برق كشور، رئيس مركز انفورماتيك دانشگاه قبل از انقلاب، رئيس دفتر آمار و گزارش هاي دانشگاه، اولين رئيس گروه مهندسي برق و كامپيوتر بعد از انقلاب، رئيس انستيتو الكتروتكنيك، مشاركت در بنيانگذاري دانشگاه هاي مالك اشتر و علوم دريايي نوشهر.
به نظر مي رسد دلا يل كافي براي مصاحبه با استاد وجود داشت، گرچه نهايتا موفق نشديم آنقدر كه دوست داشتيم حرف بزنيم و حرف بكشيم و عكس بگيريم.
عكس هاي امروز يك شهروند واجد كيفيت چندان مناسبي نيست، اما اين نكته به اعتقاد استاد به مقوله عكس و طرح شدن در اخبار برمي گردد. دكتر جبه دار به دليل روحيه علمي خاص خود علاقه چنداني به مطرح شدن ندارد. ترجيح مي دهد اوقات خود را در مباحث علمي بگذراند، تا مطرح شدن به عنوان يك چهره خبرساز. اين ماجرا آنقدر براي او و مهمتر از آن خانواده اش مهم بوده كه حتي پيشنهاد ساخت فيلم از زندگي خود را رد كرده است: همسرم دوست ندارد زندگي ما به فيلم تبديل شود. حتي انتخاب وي به عنوان چهره ماندگار نيز تغييري در اين نگرش به وجود نياورد؛ چه، ايشان تنها در محل كار خود - دانشكده فني دانشگاه تهران - مايل است با عكاس و خبرنگار ملاقات كند و ترجيح مي دهد آرامش حريم خانه اش محفوظ بماند. بنابراين و با عرض معذرت به همين عكس هاي نوستالژيك بسنده كنيد. سياه و سفيدي عكس ها را نيز بر ما و بر استاد ببخشاييد كه به هر حال هر كس روحيه خاص خود را دارد!
آقاي دكتر مهندسي از كجا شروع شد؟
من در دوران دبيرستان به رشته رياضي بسيار علاقه مند بودم و خيلي دوست داشتم دبير رياضي بشوم.
جالب است. همه دوست دارند دكتر يا مهندس شوند و نمي شوند، اما شما...
هم در كنكور دانشسراي عالي در رشته رياضي شركت كردم و هم در كنكور دانشكده فني. خيلي ها گفتند اگر مي خواهي دبير رياضي شوي از دانشكده فني دبير بهتري درمي آيي. به خاطر همين وارد دانشكده فني شدم. بعد به تدريج احساس كردم ماهيت درس هاي رشته مهندسي برق با رياضيات بيشتر عجين است. اين رشته را ادامه دادم و الان هم كه بيش از 30 سال است كه در اين رشته كار مي كنم، استنباطم اين است كه به همان رشته دلخواه رسيده ام؛ يعني رياضيات با همان تركيب ديدگاه هاي مهندسي. فكر مي كنم اين همان چيزي بود كه مي خواستم و آن موقع نمي دانستم؛ فقط مي گفتم رياضيات. ولي الان مي بينم كه كاربرد رياضي در مدل سازي مسايل مهندسي، مورد علاقه من بوده است.
چه سالي وارد دانشگاه شديد؟
من ورودي سال 38 هستم. سال 42 فارغ التحصيل شدم يعني چهار سال در دانشكده فني بودم.
كه سالهاي آرامي نبود. دوستان شما خاطرات جالبي از اين روزها نقل مي كنند
آن زمان جو سياسي در دانشكده حاكم بود و من يادم نمي آيد كه در هيچ ترمي كمتر از يك ماه تعطيلي داشته باشيم و به دلايل مختلف دانشكده تعطيل مي شد. ما درس ها را با فشردگي خاصي مي گذرانديم. چون اين كار سابقه داشت، دانشجويان مي دانستند كه مثلا دانشكده در بهمن ماه به هم خواهد ريخت. بنابراين برنامه ريزي مي كردند تا به كارهايشان برسند. به هر حال فكر مي كنم فضاي سياسي آن زمان به مراتب شديدتر و سياسي تر از حالا بود و فعاليت دانشجويان بيشتر از الان.
رشته ام مهندسي برق است و تخصصم كنترل، ولي وقتي سال اول آمدم، گفتند ما استاد احتمالات نداريم، گفتم باشد من احتمالات درس مي دهم
و شما هم آدم ماجراجويي بوديد؟
نه، البته، من خودم فعال نبودم. چون من هدفم اين بود كه بتوانم بهتر درس بخوانم، بنابراين كمتر در فعاليت هاي سياسي شركت مي كردم، ولي وضعيت به اين صورت بود. گاهي بيشتر بچه ها مي رفتند و ما 5 نفر مي رفتيم سر كلاس مي نشستيم. استاد مي آمد و مي گفت يا برويد بيرون يا براي ديگران غايب مي گذارم. چون بعضي از دانشكده بورس مي گرفتند و اگر غيبت مي كردند، بورسشان باطل مي شد. گاهي كلاس ها 5نفره تشكيل مي شد.
در اين شرايط درس خواندن كار سختي بود.
درس خواندن و اين فعاليت ها در كنار هم بود. چون اين كارها روتين شده بود، يعني چيزي نبود كه امسال بشود و بعد تمام. بچه ها انتظار داشتند كه بالاخره يك شلوغي نزديك آبان ماه مي شود يا يك شلوغي نزديك بهمن ماه، بنابراين به اين چيزها عادت كرده بودند، ولي بايد درس هايشان را هم مي خواندند. البته بعضي هم مثل من كه درسخوان بوديم كمتر در اين فعاليت هاحركت مي كرديم.
دوست داريم از فضا و امكانات دانشكده فني در دوران خودتان بگوييد.
سال اول كه بوديم، سلف سرويس نداشتيم. هنگام ظهر پله هاي دو طرف دانشكده فني پر از بچه هاي شهرستاني مثل من مي شد كه نشسته بودند نان و پنير، نان و خيار و نان و لبويشان را مي خوردند. خيلي جالب است كه آدم ببيند دانشجويان اين دانشكده با چه وضعيتي تحصيلاتشان را ادامه مي دادند.
و هيچوقت دچار ترديد نشديد كه برويد؟
من رتبه اول ورودي دانشكده فني بودم. سال اول، بورس چهار سال تحصيل در ژاپن از طرف دولت ژاپن به من پيشنهاد شد. مردد بودم كه بروم ژاپن يا نه. رفتم با مرحوم مهندس رياضي مشورت كردم كه آقا به نظر شما من الان ول كنم بروم ژاپن يا نه؟ گفت اگر پهلواني كه تا به حال نشان دادي، به همين شكل ادامه دهي ما خودمان شما را آمريكا مي فرستيم و اگر فكر مي كني پهلواني ات درست نبوده بهتر است همين حالا ول كني و به ژاپن بروي. من سال اول پذيرفتم بمانم، ولي ته دلم هميشه نگران بودم كه نقدي را ول كردم و نشستم تا ببينم بعد از چهار سال چه اتفاقي مي افتد. ولي اين باعث شد كه سال به سال بهتر درس بخوانم و خوشبختانه با رتبه اول در رشته برق فارغ التحصيل شده و به آمريكا اعزام شدم. از اينكه آن موقع تصميم بجايي گرفتم، بعدها احساس رضايت مي كردم.
سلف سرويس نداشتيم. پله هاي دو طرف دانشكده فني پر از بچه هاي شهرستاني مي شد كه نان و پنير، نان و خيار و نان و لبويشان را مي خوردند
از فضا كمتر حرف زديم.
دانشكده فني از همان قديم قابليت جذب استعدادهاي برتر را داشته و از اين رو كلاس هاي دانشگاه فني يك ويژگي خاصي داشت. مثلا گرچه ما رشته فني بوديم ولي سطح رياضي يك ما به مراتب از سطح رياضي يك رشته رياضي دانشكده علوم بالاتر بود.
در ساير مسايل چه؟
نظمي كه در دانشكده فني حاكم بود و در بالا بردن سطح آموزش و ارتقاي سطح كارهاي آزمايشگاهي عملي به ما كمك مي كرد در دانشكده هاي ديگر دانشگاه تهران به آن صورت نبود. من فكر مي كنم ماهيت كار مهندسي، يك كار نظم يافته است و نظم يافتگي مي تواند در شكل گيري شخصيت هاي اجتماعي و فرهنگي افراد موثر باشد.
اين نظم آزار دهنده نبود؟
نه، وقتي به ياد مي آورم كه بيش از 40سال پيش دانشجوي دانشكده فني بودم ... چه ايام خوشي بود. گرچه ما به سختي زندگي مان را اداره مي كرديم، ولي با وجود اين از بودن در دانشكده فني با افرادي كه سطح فكري و سطح درك مطالبشان برتر از قشر جوان هم سن و سال خودشان بود، احساس شادي مي كنم.
شما به تدريس كشيده شديد، چرا؟
من واقعا تدريس را دوست دارم، به خصوص وقتي لذت تدريس به د انشجويان نخبه را درك كردم. آنها سوالاتي مي كنند و وقتي به آن سوالات جواب مي دهم، احساس شعف خاصي مي كنم. همين كار باعث شده كه من دروس مختلف را در دانشگاه ارايه بدهم فكر مي كنم متجاوز از 25 الي 26 درس در دانشكده فني ارايه كردم. اين نشانگر علاقه من به دانشكده فني است. هر وقت احساس مي كردم در يك زمينه خاصي نياز به استاد هست و در آن مقطع استاد خوبي نيست ولي از توان من بر مي آمد، تدريس را قبول مي كردم. به عنوان مثال من رشته ام مهندسي برق است و تخصصم كنترل، ولي وقتي سال اول آمدم، گفتند ما استاد احتمالات نداريم، گفتم باشد من احتمالات درس مي دهم. بنابراين 10 سال احتمالات درس دادم و در نتيجه اين درس 10 ساله، يك كتاب هم تاليف كردم، يا اينكه جلوتر كه رفتم گفتم 15سال است كه حساب عددي مي خوانيم، حساب عددي به درد نمي خورد، محاسبات كامپيوتري و روش هاي كامپيوتري لازم است، گفتند استاد نداريم اگر خودت درس بدهي اشكال ندارد. گفتم من درس مي دهم. بنابراين من اولين كسي بودم كه محاسبات عددي به سبك امروزي را كه براساس الگوريتم و كامپيوترانجام مي شود، پياده كردم يا مثلا من جزو چند نفري بودم كه براي اولين بار برنامه ريزي كامپيوتر را در دانشكده فني راه انداختم و دانشجويان را به استفاده از كامپيوتر در حل پروژه ها و مسايل مهندسي تشويق كردم. بنابراين علاقه من به تدريس و پيشرفت دانشكده فني باعث شد كه تنوع بسيار وسيعي از درس ها را به عهده بگيرم و به اين ترتيب در ارتقاي دانشكده فني سهمي داشته باشم.
بايد خاطرات جالبي از دوران تدريس داشته باشيد.
من به طور كلي دوست دارم كه دانشجويانم را به اسم بشناسم و بچه ها را به اسم صدا كنم. حالا كمي حافظه ام كم شده، ولي اوايل، 4-3 جلسه حاضر- غايب مي كردم و همه اسامي را ياد مي گرفتم.
اين كه اتفاق خاصي نيست...
عرض مي كنم. سالهاي اول بود. يك روز سر كلاس رفتم حاضر غايب كردم. همه حاضر بودند. بار دوم كه حاضر غايب كردم يكي گفت آقا مگر اينجا كودكستان است كه شما هر روز حاضر- غايب مي كنيد؟ گفتم نه اينجا كودكستان نيست اينجا دانشكده فني است ولي جاي تو اينجا نيست، پاشو برو بيرون. آن دانشجو را از كلاس بيرون انداختم. نفر بعدي را خواندم جواب نداد. نفر بعد همين طور تا آخر رفتم، يك نفر هم جواب نداد. ولي چون قبلا تعدادي جواب داده بودند درس دادم. دفعه بعد در همان كلاس رفتم در زمان حاضر غايب هيچ كس جواب نداد. 60 نفر نشسته بودند. اسامي را خواندم، حتي يك نفر حاضر نگفت، پاي تابلو نوشتم در اين كلاس دانشجويي براي درس خواندن حاضر نيست و كلاس تعطيل مي شود، رفتم. دفعه بعد دوباره آمدم حاضر غايب كردم، باز كسي جواب نداد، دو مرتبه نوشتم در اين كلاس دانشجويي براي درس خواندن حاضر نيست و رفتم، رفتند پيش رئيس دانشكده كه استاد درس نمي دهد. رئيس مرا صدا كرد كه چرا درس نمي دهي؟ گفتم كسي توي كلاس نيست. مي روم اسامي را مي خوانم كسي جواب نمي دهد. 60 نفر در كلاس هستند ولي شاگرد من نيستند.
چرا؟
به هر حال جو سياسي بود و آنها فكر مي كردند كه من مي خواهم آنها را بشناسم كه لو بدهم يا ارتباطاتي از اينگونه. وقتي فهميدم موضوع اينطور بوده، گفتم من واقعا مي خواستم، اينها را بشناسم و به اسم صدا كنم تا با هم دوست باشيم، آقاي رئيس دانشكده از آنها قول گرفت كه اگر حاضر غايب كردم همه جواب بدهند از من هم قول گرفت كه هميشه حاضر غايب نكنم. رفتيم سر كلاس. دفعه بعد دو مرتبه حاضر غايب كردم، همه جواب دادند از آن به بعد ديگر حاضر غايب نكردم.
عجب، خاطره جالبي بود.
پارسال يك آقايي آمد كنار من و سلام عليك كرد و گفت كه رئيس يك كارخانه است وقتي اسمش را به من گفت، ديدم همان آقايي بود كه من از كلاس بيرونش كردم. آ مده بود از من معذرت خواهي كند كه آن موقع ما بچه بوديم و قدر استادها را نمي دانستيم، به هر حال پسر ايشان الان دانشجوي من است.
يعني دو نسل متفاوت؟
بله. در واقع با اين سابقه اي كه من در دانشكده دارم دو نسل متفاوت را درس دادم. او دانشجوي خوبي بود و بر حسب دلايلي اين حرف ها را زده بود، اما بعد از گذشت 30سال آمد پهلوي من و با هم صحبت كرديم و من را دعوت كرد كه به كارخانه اش بروم. هنوز فرصت نكردم بروم آنجا را ببينم.
اينكه مي گويند همه را به اسم مي شناختيد براي ما جالب است. مي شود از چند تا از نخبه ها شان ياد كنيم؟
باتوجه به اينكه سابقه تدريس من در دانشكده فني متجاوز از 35سال است، البته 35سال پس از گرفتن دكترا، چون پيش از آن هم درس داده بودم دانشجوياني تربيت كردم كه هم در داخل و هم درخارج كشور در اثر شايستگي شان بسيار درخشيدند و افتخار آفريناني براي دانشكده فني محسوب مي شوند. از جمله اينها آقاي دكتر عارف است كه الان معاون اول رئيس جمهوري است. او در سال 52 دانشجوي من بود و همه نمراتش 19 يا 20 بود. يك همكلاسي هم داشت به نام مسعود صالحي. ايشان الان در دانشگاه Northwestern يك استاد برجسته است، اين دو نفر اينقدر خوب بودند كه نمي شد گفت كدام بهتر است يا مهندس مرتضي نبوي كه زماني وزير و از دانشجويان من بود. آقاي مهندس كلاهدوز از دانشجويان من بود. خيلي زياد هستند. كساني كه دانشجو بودند و الان صاحب يك شركت يا صنعت شده اند. در بين آنهايي كه رفتند خارج از كشور و موفق شدند، مي شود چند نفر را نام برد آقاي دكتر نادر انقطاع كه در دانشگاه پنسيلوانيا مشغول است. آقاي دكتر يحيي رحمت سميعي كه در دانشگاه UCLA است. آقاي دكتر بابك حسيبي در دانشگاه caltech، آقاي دكتر شروين عرفاني در دانشگاه وينزور كانادا، زيادند كساني كه فارغ التحصيل دانشكده فني هستند و در مدارج علمي بالا قرار دارند.
همدوره اي هاي خودتان را مي بينيد يا نه؟
متاسفانه برخلاف بعضي دوره ها كه فارغ التحصيلان آن سال دور هم جمع مي شوند، ما كه فارغ التحصيل سال 42 رشته برق هستيم، دوره خاصي نداريم كه همديگر را ببينيم. اما گاهي اين طرف و آن طرف يكديگر را مي بينيم. ناگفته نماند كه سال 42 ما 11 نفر در رشته برق فارغ التحصيل شديم كه فكر مي كنم 8 نفر از آنها استاد دانشگاه شدند. ارتباط من به خاطر اينكه در دانشكده هستم و فارغ التحصيلان مي آيند سر مي زنند بسيار زياد است. ارتباطم با فارغ التحصيلاني كه مي خواهند ادامه تحصيل بدهند و بايد برايشان توصيه نامه بنويسم برقرار است. از طريق كانون هم سالها است كه عضو شوراي عالي هستم.
با هم دانشكده اي ها بسيار در ارتباطم به هر حال حضور تمام وقت در دانشكده باعث مي شود كه خود به خود اين ارتباطات به وجود آيد و براي تقويت همكاري ها هر روز تلاش بشود.
دانشكده فني 70 ساله شده. براي شما اين يك خبر معمولي است؟
دانشكده فني الان با دانشكده فني 40-30 سال قبل تفاوت هاي خاصي دارد.
از نظر وضعيت علمي كه بسيار بسيار مهم است مي شود گفت كه فارغ التحصيلان دانشكده فني چه در مقطع كارشناسي يا كارشناسي ارشد، حتي در مقطع دكترا از فارغ التحصيلان مشابه دانشگاه هاي خارج يك سر و گردن بالاتر هستند. تدريس ما در دانشكده فني كاملا روز آمد است. محتواي علمي درس ها همان است كه در دانشكده هاي خوب خارج از كشور مخصوصا آمريكا ارايه مي شوند.
حتي بعضا اينجا درس هايي داده مي شود كه در برخي دانشگاه ها هنوز جزو دروس كلاسيك نيامده است. وقتي تدريس مطالب 40 سال پيش را كه من فارغ التحصيل شدم نسبت به وضعيت علمي امروز مقايسه مي كنم، مي بينم كه ما جهش بسيار خوب علمي به وجود آورديم. من از دانشكده فني در سال 42 فارغ التحصيل شدم. بي آنكه اصلا اسم تبديل لاپلاس را بشنوم و جالب آنكه تبديل لاپلاس اساس محاسبات مهندسي است. وقتي به بركلي رفتم، ديدم بعضي درس ها كه واقعا دروس پايه هستند به ما تدريس نشده است. من در كلاس آن درس ها، به عنوان مستمع آزاد شركت كردم. ولي امروزه فارغ التحصيلان ما كساني هستند كه مي روند دانشگاه استنفورد در ماه اول و دوم امتحان دكترا را مي دهند و جزو 10 الي 15 نفر اول، قبول مي شوند. بنابراين ماحصل 70 سال تلاش در دانشكده فني و كوشش استادان دلسوز اين بوده كه سطح علمي آموزش و پژوهش در دانشكده فني به مراتب نسبت به دهه هاي قبل پيشرفت كرده است.
قضاوت جالبي است.
وضعيت پژوهش اصلا قابل مقايسه نيست. 30 سال پيش هيچ دانشجويي در دانشكده فني مقاله پژوهشي نداشت. استادها هم كه تازه از خارج مي آمدند، شايد اوايل يكي دو تا مقاله داشتند. ولي در طول سالها هيچ كار پژوهشي انجام نمي دادند. الان كيفيت پژوهش دانشجويان فوق ليسانس و دكتراي ما در حد دانشگاه هاي خوب خارج بوده و اين واقعا نشانه بسيار خوبي از نظر رشد و تعالي دانشكده فني است. من اميدوارم اين رشد و تعالي ادامه پيدا كند و زماني كه هشتادمين سال را جشن بگيريم، ببينيم كه در دهه آخر، رشد علمي ما نسبت به وضعيتي كه الان داريم بسيار محسوس تر شده باشد. آن موقع احساس افتخار بيشتري مي كنيم. به هر حال دانشكده فني مهد مهندسي كشور است. مهندسان بسيار توانمندي از اين دانشگاه فارغ التحصيل شدند كه تعداد بسياري از آنها در كشور مصدر خدمات و ايجاد فعاليت هاي صنعتي بودند. بسياري از آنها هم در خارج كشور هستند و آنجا هم براي دانشكده فني افتخار و شهرت آفريدند. من اميدوارم كه اين روند ادامه پيدا كند، يعني آوازه شهرت دانشكده فني به لحاظ داشتن دانشجويان نخبه و استعدادهاي درخشان و هرجا صحبت از دانشكده فني شد، كلمه افتخارآفرين را برچسب داشته باشد و ما از شنيدن آن احساس رضايت و خرسندي كنيم.