سه شنبه ۲۹ دي ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۱۶
كاهش سفرهاي شهري، راهي براي كاهش آلودگي
وقتي پست وارد مي شود...
شركت پست مي تواند از صدها هزار سفر درون شهري جلوگيري كند و بدين ترتيب مي توان از تلف شدن ميلياردها ساعت وقت مفيد شهروندان در طول سال جلوگيري كرد و از آلودگي هوابه نحو قابل ملاحظه اي كاست 
027867.jpg
آيا واقعا همه اين آدم ها براي انجام كارشان راهي جز بيرون آمدن از خانه نداشته اند؟ و استفاده بيشتر از خدمات پستي نمي توانست قدري از اين ازدحام را بكاهد؟
الهه جوادي 
در نيمه دوم قرن بيستم فن آوري با سرعت بيشتري رشد پيدا كرده و همزمان با اين رشد، مصرف سوخت، انرژي و استفاده از منابع طبيعي و متعاقب آن عوامل آلوده كننده محيط زيست نيز افزايش يافته است. لذا، جهت نيل به توسعه پايدار بايد به استراتژي هاي افزايش بهره وري منابع در كوتاه مدت، توليد محصولاتي با قدرت آلايندگي كمتر، الگوهاي جديد مصرف و استفاده بهينه از منابع طبيعي توجه كرد.
در سال 1995 اتحاديه پستي جهاني UPU مطالعاتي در زمينه هايي چون: سوخت هاي جايگزين، سوخت هاي سنتي، زايدات محصولات يكبار مصرف و استفاده از محصولات سازگار با محيط زيست را آغاز كرد. در اين راستا برنامه محيط زيست سازمان ملل UNEP و اتحاديه پستي جهاني UPU با مشاركت يكديگر، مسايل و موضوعات زيست محيطي را در قالب يك برنامه زيست محيطي  در سطح بين المللي مطرح مي كنند و اين دو با امضاي موافقتنامه مشتركي كوشيدند تا اجراي دستور كار شماره 121 سازمان ملل متحد و ساير قطعنامه هاي زيست محيطي را از طريق ارايه خدمات و سرويس هاي پستي تسريع كنند.
خدمات پستي بنا به دلايل بسياري نقش قابل توجهي در پاكيزه نگه داشتن محيط زيست دارند و از توانايي بالايي در اين زمينه برخوردارند و مي توانند به لحاظ هزينه اي كارآمد و موثر واقع شوند.افزايش بي رويه جمعيت به ويژه در كشورهاي جهان سوم و نياز مبرم انسان به ارتباط با ساير جوامع،همه و همه عواملي هستند كه بار ترافيكي بنيادي را ايجاد مي كنند، به طوري كه يك فرد به تنهايي قادر به اداره زندگي روزمره خود به شكلي پويا و فعال نخواهد بود. در اين راستا يكي از سياست هايي كه به نظر مي رسد بايستي اتخاذ و به كار بسته شود، تشويق خانواده ها به استفاده از سرويس هاي پستي است چرا كه جايگزين اين سرويس عمدتا خود پستچي گري است كه به استفاده از وسايط نقليه با سوخت هاي فسيلي كه داراي اثرات جانبي چون آلودگي هوا، ايجاد گازهاي گلخانه اي و در نهايت گرم شدن كره زمين است، منجر مي شود.
از آنجا كه حفاظت از محيط زيست طبق اصل 50 قانون اساسي يك وظيفه همگاني تلقي مي شود، درك اهميت محيط زيستي سالم و پايدار به يك موضوع عمومي تبديل شده است و مشاركت در اين امر بر هر فرد يا ارگاني الزامي است كه پست به عنوان بخشي از جامعه از اين قاعده مستثني نيست. ايجاد فرهنگ حفاظت از محيط زيست ميسر نيست مگر آنكه، تمامي اقشار مردم و ارگان هاي دولتي در شكل گيري و اجراي آن مشاركتي خردمندانه و متناسب داشته باشند كه در اين راستا انعقاد تفاهمنامه اي بين شركت پست ج.ا.ايران و سازمان حفاظت محيط زيست با هدف ايجاد زمينه براي همكاري دو سازمان در پهنه شرح وظايف و اهداف مشترك، جهت ترغيب مردم و مسوولان دولتي در استفاده از خدمات پستي كه مانع ترددهاي بيهوده شده و در تحقق هواي پاك محيط زيست سالم، در دست اقدام است؛ ضمن آنكه بسياري از برنامه هاي دو سازمان به كمك آن با سهولت بيشتر و در زمان كمتر و با بازده بالاتر اجرا خواهند شد.
براساس برآوردهاي كارشناسي، در ساعات كاري و در زمان واحد، بيش از يك ميليون دستگاه خودرو در سطح شهر تهران در حركت هستند و انبوهي از اين خودروها عمر مفيد خود را سپري كرده اند. اين موضوع در كنار گراني هزينه هاي تعمير، موجب ادامه تردد هزاران دستگاه خودرو با نقص شديد فني و نارسايي هاي سوختي در سطح شهر تهران و افزايش آلودگي هوا مي شود.
پست به عنوان يك نهاد و پديده اجتماعي از جمله نيازهاي اوليه بشر و از قديمي ترين اشكال ارتباطي است كه در حال حاضر در شبكه جهاني خود با حضور تقريبي 6 ميليون و 200 هزار نفر از كاركنان پستي در سطح دنيا، بالغ بر 400 ميليارد نامه، مطبوع و امانت را به نشاني هاي مختلف جابه جا مي كند و كشورهاي عضو اتحاديه پستي جهاني UPU از 600 هزار وسيله نقليه براي انجام رسالت خويش استفاده مي كنند.
شركت پست كه مسووليت حمل و نقل و توزيع مرسولات پستي به تمامي نقاط كشور را برعهده دارد با اطلاع رساني دقيق، استفاده از امكانات خدماتي عمومي و ارتباطي و سرعت حمل و نقل شهري مي تواند از صدها هزار سفر درون شهري جلوگيري كند و بدين ترتيب مي توان از تلف شدن ميلياردها ساعت وقت مفيد شهروندان در طول سال جلوگيري كرد و از آلودگي هوا، فرسودگي وسايل نقليه، هدر رفتن سوخت، هزينه هايي كه خانواده ها بابت رفع آلودگي جهت خريد مواد شوينده و هزينه هايي كه بابت درمان بيماري هاي ناشي از آلودگي مي پردازند و ... به نحو قابل ملاحظه اي كاست.
برخي خدمات پستي چون: پست تلفني 193، پست خريد تحويل كالا در مقابل دريافت بهاCOD، سرويس خدمات خودرويي، تهيه وسايل اوليه و مورد نياز خانوارها، اخذ برگه آزمايشگاه، كمك به انجام كارهاي بانكي با چك هاي پستي براي افراد، انعقاد قرارداد با سازمان هاي دولتي، فروش دفترچه نظام وظيفه، توزيع كارت ملي، تعويض شناسنامه، تاييديه ديپلم، پست مستقيم، SMS، بانكداري الكترونيك، ثبت نام دانشگاه ها، توزيع حقوق مستمري بگيران و بازنشستگان و استفاده از وسايل سازگار با محيط زيست، اهميت وجودي پست را براي داشتن محيط زيستي سالم، به شرح ذيل بيان مي دارد:
۱- صرفه جويي كلان در هزينه هاي عمومي، انرژي و سرمايه هاي ملي 
۲- جلوگيري از اتلاف وقت مردم با تفويض اختيار امور به پست 
۳- افزايش رفاه عمومي جامعه در اثر صرفه جويي كلان در وقت و هزينه 
۴- كاهش سفرهاي غيرضروري درون و برون شهري و متعاقب آن كاهش آلودگي محيط زيست 
۵- افزايش كارايي و بهره وري سازمان هاي دولتي به لحاظ عدم مراجعه حضوري مردم 
۶- كمك به حل مشكلات ترافيك.
شايان ذكر است، به مناسبت 29 دي ماه - روز هواي پاك- شركت پست جمهوري اسلامي ايران به منظور همكاري و مشاركت جدي و فعال در جلوگيري از ترددهاي غيرضروري شهري و برون شهري و همچنين كاهش آلودگي هوا و بهبود ترافيك، با استفاده از سرويس پست تلفني 193، آماده ارايه خدمات ويژه پستي به شهروندان تهراني و جمع آوري مرسولات و پذيرش پيام هاي آنها خواهد بود. در اين روز عموم شهروندان تهراني مي توانند با استفاده از سرويس پست تلفني 193، پست را به در خانه ها يا محل كار خود فرا خوانده و بدون پرداخت هزينه هاي اياب و ذهاب، از تسهيلات ويژه اين سرويس پستي براي ارسال هرگونه مرسولات يا امانات پستي خود استفاده كنند.
سرويس پست تلفني 193 در تهران و 119 در شهرستان، در طول سال آماده ارايه خدمات پستي به شهروندان بوده و براي سرويس ويژه روز هواي پاك، تنها هزينه هاي پستي را اخذ خواهند كرد.
اميد است، با ارايه خط مشي هاي زيست محيطي و سيستم هاي مديريتي در زمينه مديريت و رهسپاري مرسولات پستي و استفاده از سوخت هاي جايگزين جهت ارتقاي توان و پتانسيل ذخيره سازي انرژي و در نتيجه گازهاي سمي در هوا، در تمامي مراحل تجزيه، حمل و نقل و توزيع مرسولات پستي به همراه اطلاع رساني هرچه كاراتر، گام موثري جهت بهره مندي از هواي پاك و محيط زيستي سالم براي خدمت به نسل حاضر و آيندگان اين رمز و بوم برداريم.

آلودگي هواي تهران 8/2برابر استاندارد جهاني
نفس كشيدن سخت است؟ خب، دليل دارد. ميزان آلاينده ها در شهر تهران در حدود 8/2 برابر مقدار استاندارد جهاني گزارش شد. ذرات آلاينده هاي فلزي از قبيل كادميوم، نيكل، ارسنيك، يون هاي سولفات و نيترات و هيدروكربن هاي چند حلقه اي از طريق انتشار در هوا عوارض سوء متعددي از قبيل كاهش بهره هوشي، كند ذهني، ضايعات كبدي، تنگي نفس و آمفيزم به وجود مي آورد. همچنين تحقيقات انجام شده شركت كنترل كيفيت هوا و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي حاكي است ميزان اين آلاينده ها در شهر تهران 8/2 برابر استاندارد جهاني است.

خودروها عامل۷۰ درصد آلودگي هواي تهران
فكر مي كنيد عامل اصلي آلودگي هواي تهران چيست؟ 70 درصد آلودگي هواي تهران در اثر تردد خودروهاست. خودروهاي در حال تردد به دليل فرسودگي، اغلب فاقد استانداردهاي لازم هستند و تردد آنها موجب بروز مشكلات عديده اي مي شود. حجم آلاينده هاي توليدي اين خودروها و همچنين حجم بنزين مصرفي آنها در مقايسه با استانداردهاي بين المللي بسيار بالاست. اين مساله موجب شده است سازمان حفاظت محيط زيست طرح جايگزيني خودروهاي فرسوده را در دستور كار قرار دهد. به  رغم گذشت بيش از 2 سال از ارايه طرح اوليه اين مهم هنوز اجرايي نشده است.

پخت وپز و گاز گلخانه اي
قابل توجه كدبانوهاي منزل.
انرژي استفاده شده براي پخت و پز مي تواند سالانه 2 تن گاز گلخانه اي به ازاي هر خانوار توليد كند. به نقل از كارشناسان مديريت بهينه سازي مصرف سوخت در ساختمان، تمام سوخت هايي كه براي پخت و پز استفاده مي شود، گازهايي از خود در فضا منتشر مي كنند كه به افزايش گازهاي گلخانه اي منجر مي شود. تحقيقات نشان مي دهد، پخت و پز حدود 10 درصد از كل انرژي مصرفي يك خانوار را به خود اختصاص مي دهد. در نتيجه استفاده از شيوه هاي منطقي آشپزي و همچنين انتخاب دقيق تجهيزات خانگي مي تواند 50 درصد از هزينه هاي انرژي مربوط به آشپزي را كاسته و به همين نسبت از انتشار گازهاي گلخانه اي بكاهد.

در جدول آلوده هاي جهان
تهران؛ طلا ، نقره يا برنز!
يكي اتومبيل توليد مي كند، يكي هم به ثمن بخس بنزين مي فروشد، ولي آن كسي كه بايد خيابان ها را به تناسب زياد كند، باغ و بوستان كافي درست كند و جلوي حركت اتومبيل هاي فرسوده و خارج از استاندارد و آلوده كننده هوا را بگيرد، سرعت كارش هيچ گاه به پاي دو همكارش نمي رسد...
027873.jpg
علي ميرزايي 
هواي آلوده تهران و چند شهر بزرگ ديگر، با فرا رسيدن زمستان و شدت گرفتن سوخت ناقص دستگاه هاي گرم كننده و با بروز پديده وارونگي هوا اينورژن به وضعيتي غير قابل تحمل خواهد رسيد. سياستگذاري نادرست براي خودروسازان - كه بدون وجود فضاي كافي براي حركت، افزايش توليد را هدف گرفته اند - و خارج نشدن اتومبيل هاي فرسوده و آلوده ساز از ناوگان حمل و نقل كشور حدود 5/1 ميليون دستگاه اتومبيل با عمر بيش از 20 سال عوارض بسيار حادي را براي مردم به ويژه ساكنان تهران به وجود آورده؛ شهري كه به توقفگاهي بي نظم، آلوده و غير قابل اداره تبديل شده است. منظورم از مردم همه است: غني و فقير، ضعيف و قوي، دولت و ملت، زيرا كساني كه از نظر مادي و مالي غني هستند، يا وزير و وكيل و مدير هستند و قدرت دارند اگر آب تهران آلوده باشد، اگر گوشت آلوده باشد و اگر كيفيت نان مصرفي شان پايين باشد، مي توانند از جاهاي ديگر آب و گوشت و نان تامين كنند، اما آيا هوا را نيز مي شود اختصاصي وارد و مصرف كرد؟
متاسفانه ، همه در آكواريومي آلوده، غوطه ور هستيم و راه گريز نداريم، مگر اينكه اين شهر يا شهرهاي بزرگ ديگر را ترك كنيم كه البته آنچه در تهران بر سرمان آمده، اگر عمري داشته باشيم به زودي در شهرهاي كوچك نيز بر سرمان خواهد آمد. ماشاءالله هم اتومبيل وموتورسيكلت مدل عصر حجر به وفور مي سازيم وارد هم مي كنيم، هم مهارت كافي براي تخريب جنگل ها داريم، هم در مبارزه با آلوده كنندگان محيط زيست جدي نيستيم شايد زورمان هم نرسد!و ...
وضعيتي كه در تهران داريم مرا به ياد لطيفه اي قديمي و تكراري مي اندازد كه كسي از خياباني مي گذشت. كارگري را ديد كه گودالي حفر مي كند و خاك آن را بيرون مي ريزد، ولي كارگر ديگري كه بالاي گودال ايستاده، بي درنگ، خاك ها را به جاي اولش بر مي گرداند. رهگذر شگفت زده پرسيد: چرا اين كار بيهوده را مي كنيد؟ پاسخ شنيد كه ما سه نفر هستيم، اما نفري كه بايد لوله را داخل اين گودال بگذارد، امروز نيامده است. ما داريم وظيفه خودمان را انجام مي دهيم!
اين وضعيت، درست، وضعيت فعلي ماست. يكي اتومبيل توليد مي كند، يكي هم به ثمن بخس بنزين مي فروشد، ولي آن كسي كه بايد خيابان ها را به تناسب زياد كند، باغ و بوستان كافي درست كند و جلوي حركت اتومبيل هاي فرسوده و خارج از استاندارد و آلوده كننده هوا را بگيرد، يا سرعت كارش هيچ گاه به پاي دو همكارش نمي رسد...
دود اين وضعيت نيز به چشم همه مي رود، با اين تفاوت كه اغنيا مي توانند به صورت موقت با اقامت در استراحتگاه هاي حاشيه شهرها يا در ويلا هاي كنار دريا و حاشيه جنگل ها از اين وضعيت بگريزند، ولي دارندگان درآمدهاي ناچيز كارمندان جزء، كارگران، بيكاران، بي سرپرستان، روستاييان مهاجر، حاشيه نشينان شهرها و خلاصه آنها كه قرار بوده است فكر و ذكر ما بهبود وضعيت زندگي آنان باشد راه گريز موقت نيز ندارند. ضمن اينكه گروهي از آنان با اشتغال اجباري در صنايع آلوده ساز و كارگاه هاي غير استاندارد بيش از ديگران در معرض خطر هستند.
البته وضعيتي را كه به آن گرفتار آمده ايم، هيچ مدير و مسوولي كتمان نمي كند، ولي براي مقابله با آن نيز كار اساسي و جدي صورت نمي گيرد. در عوض اعلاميه مي دهند، آمار مي دهند، هشدار مي دهند، كنفرانس مي گذارند، مصاحبه مي كنند، پوستر چاپ مي كنند، ابراز نگراني مي كنند، سخنراني مي كنند و در اين سخنراني ها اشك شنوندگان را در مي آورند و ...؛ ولي نتيجه؟ نتيجه اش، به عنوان نمونه، تهران است كه اگر آلوده ترين شهر جهان نباشد، مدال اش نقره يا برنز است و حاشيه راه هاي ميان شهرهاي كناره درياي خزر كه در گذشته چشم اندازي روح نواز از دريا و جنگل و شاليزارها پيش روي مسافران همان گردشگران كه دايم برايشان برنامه ريزي مي كنيم بود و امروز تا دلتان بخواهد، درسمت چپ و سمت راست اين راه ها، مغازه هاي بد قيافه تعويض روغن و لاستيك است و كومه هايي از قوطي هاي خالي و ظرف هاي پلاستيكي مصرف شده و زباله هاي ديگر و حوضچه هاي روغن سوخته موتور. بياييد يك بخش از اين داستان غم انگيز  سياستگذاري غلط، جدي نگرفتن وظيفه، برخورد نكردن به موقع، شفاف و قاطع با مشكل و وارد آوردن زيان به مردم را مرور كنيم.
چه مجوزي داريم براي هدر دادن پول نفت؟ چه مجوزي داريم براي ساختن اين همه اتومبيل؟ چه مجوزي داريم براي يارانه دادن بابت بنزين از محل درآمدي كه متعلق به كل ملت است، به كساني كه تعدادشان كمتر از 6 درصد كل جمعيت كشور است؟
ما روزي 63 ميليون ليتر بنزين مصرف مي كنيم؛ 40 ميليون ليتر آن در داخل كشور توليد مي شود و بقيه را وارد مي كنيم. بهاي بنزيني كه وارد مي كنيم هر ليتر تحويل در خليج فارس 34 سنت است 2980ريال كه هزينه هاي تخليه و بارگيري و حمل و نقل و استهلاك جاده ها و هزينه هاي جايگاه هاي فروش بنزين را نيزبايد به آن افزود تا بهاي تمام شده بنزين به دست آيد. اين بنزين را مي فروشيم ليتري 800 ريال. از طرف ديگر، در تركيه بنزين ليتري يك دلار است  كمي هم بيشتر. بنابراين بخشي از بنزين ما قاچاق مي شود به اين كشور و به پاكستان و افغانستان و اخيرا شنيده ام به كويت. فاصله ميان 800 ريال و 8770 ريال بهاي هر ليتر بنزين را در تركيه در نظر بگيريد۷۹۷۰ريال = 800-8770 تا روشن شود كه قاچاق بنزين ليتري 800 ريالي ايران به تركيه چه مزه اي دارد! و اگر قاچاق كننده نازنين حتي نصف اين 7970 ريال را بگيرد محاسبه بفرماييد چه پول هنگفتي، با قاچاق كردن فقط يك تانكر بنزين به جيب او و حاميان سازمان يافته اش مي رود. ما نفت خام را استخراج مي كنيم و مي فروشيم در اين روزها البته هر ليتر 25 سنت 2192ريال و با آن بنزين وارد مي كنيم به بهاي هر ليتر 34 سنت تحويل در خليج فارس۲۹۸۰ريال و مي فروشيم هر ليتر 800 ريال! اين سه رقم را مقايسه كنيد و مصرف روزي 63 ميليون ليتر بنزين را نيز در نظر بگيريد تا به عمق فاجعه پي ببريد. طبعا بهاي بين المللي بنزين، به تاثير از بهاي نفت، رو به افزايش هم دارد.
نفت متعلق به كيست؟ متعلق به 67۶۸، ميليون نفر ملت ايران است كه فقط حدود 4 ميليون نفر از آنها اتومبيل شخصي دارند. يعني، ما بخشي از درآمد حاصل از فروش نفت را كه متعلق به همه ملت و نسل هاي آينده است اينگونه به فنا مي دهيم. ضمن اينكه اسباب و وسيله اي نيز براي سوختن روز افزون اين بنزين و سرازير كردن سرب وگازهاي كشنده آن به حلق و حلقوم اين ملت معصوم فراهم مي كنيم.
اما بهاي اين بنزين وارداتي را چگونه تامين مي كنند؟ همين چند وقت پيش دولت از مجلس تقاضاي مجوز كرده بود كه 3/1 ميليارد دلار از حساب ذخيره ارزي بردارد و بنزين وارد كند.
اين 3/1 ميليارد دلار از كجا آمده؟ از محل ف----روش ن--ف----ت خ----ام، م--ع---ادل ري---ال---ي آن 000/000/100/140/1 ريال = 8770ريال۱‎/۳ x ميليارد ريال. با اين پول چند مدرسه مي شود ساخت؟ چند درمانگاه؟ چند كيلومتر راه؟ دارو؟ فقرزدايي از روستاها؟ خريدن اتوبوس براي حمل و نقل شهري؟ اضافه كردن تاكسي ها؟ با نصف اين مبلغ مي شود حداقل 5 هزار دستگاه تاكسي جديد خريد و به اين شهر آلوده و شهرهاي ديگر آبرو داد. مصرف بنزين را نيز،  با جمع كردن خودروهاي فرسوده و جايگزين كردن آنها با اتومبيل هاي نو پايين آورد، آلودگي را كاهش داد، اشتغال هم ايجاد كرد، دردي هم از مردم دوا كرد، آنان را با به راه انداختن اتوبوس هاي نو و تاكسي هاي نو، خوشحال كردو ...
ما به جاي اين كه بهاي واقعي بنزين را از مصرف كننده اش بگيريم و درآمد حاصل از فروش نفت را به مصرف توسعه و عمران كشور براي حل مشكلات فقيران يا همان اقشار آسيب پذير برسانيم، به مردم ظلم مضاعف مي كنيم. اولا 3/1 ميليارد دلار ازمنابع كشور را صرف وارد كردن بنزين اضافه مي كنيم، بنزيني را كه هر ليتر حداقل 3200 ريال برايمان تمام مي شود مي فروشيم 800 ريال و مابه التفاوت آن را از كيسه ملت مي پردازيم و از طرف ديگر اين بنزين يا مي شود وسيله قاچاق پيدا كنيد بهره مند شوندگان آگاه سازمان يافته را يا مي شود سرب و گازهاي سمي و ريخته مي شود به سينه مردم. از جمله به سينه همان كساني كه با سياستگذاري هاي نادرست خود مسبب اين وضعيت هولناك و مرگ آور هستند. مشكل را نيز به موقع حل نمي كنيم مي ماند، مي ماند، تا مي شود شروع فصل سرما. بعد كار را مي كشانيم به مطبوعات كه اگر همين امروز 3/1 ميليارد دلار را تخصيص ندهند، ملت در فصل زمستان بدون بنزين مي مانند و دنيا زير و رو مي شود و مجوز را مي گيريم و مي رويم تا سال ديگر. در اين سال نيز كسي دنبال حل قطعي مساله نمي رود تا دوباره سال آينده و شروع فصل سرما و تكرار سناريوي هميشگي.
مي  خواهم حرفم را عوض كنم. وضعيت ما، خيلي هم مانند آن دو كارگر يا سه كارگري كه در بالا نوشتم نيست. آن دو، در غياب نفر سوم وظيفه خود را تمام و ك-م-ال انجام مي دادند و به كسي هم زيان نمي رساندند، ولي سياستگذاران ما كه يكي شان هميشه گويا غايب است، وظيفه خود را درست انجام نمي دهند وگرنه چه مجوزي داريم براي هدر دادن پول نفت؟ چه مجوزي داريم براي ساختن اين همه اتومبيل با كيفيتي كه مي دانيم چه مجوزي داريم براي يارانه دادن بابت بنزين از محل درآمدي كه متعلق به كل ملت و نسل هاي آينده است، به كساني كه تعدادشان كمتر از 6 درصد كل جمعيت كشور است؟ قبول دارم كه گروهي از مصرف كنندگان بنزين خدمات عمومي ارايه مي كنند ولي آنهايي كه چنين خدماتي را ارايه نمي دهندبه كدام دليل منطقي و عقلاني از اين يارانه بي هدف و سرسام آور، به زيان كل ملت، بهره مند مي شوند؟
با سياستگذاري هاي نادرست، آگاهانه يا ناآگاهانه، در همين يك مورد قيمت گذاري بنزين هم منابع ملي را هدر مي دهيم، هم محيط زيست را آلوده تر مي كنيم، هم به فساد وقاچاق دامن مي زنيم و گروه هاي تشكل يافته ذي نفع را از اين خوان يغما بهره مند مي سازيم.
ولي دو نكته تامل برانگيز ديگر نيز در اين ميان مطرح مي شود؛ گروهي از همكاران مطبوعاتي تا موضوع اصلاح بهاي بنزين به ميان مي آيد فغان و فريادشان در مخالفت به آسمان مي رود البته در برابر خبر افزايش بهاي نان كه همه ملت آن را مي خرند و مصرف مي كنند واكنش جدي از آنها نديديم!. اين اگر آگاهانه است پيدا كنيد پشتيبانان اصلي را و اگر ناآگاهانه است كه باز هم موجه نيست. دولت و مجلس نيز 12-10 سال است كه خيلي راحت عقب نشيني مي  كنند، اما نكته مهمتر اين است كه دولت مشخصا سازمان مديريت و برنامه ريزي، وزارت نفت، وزارت امور اقتصاد ودارايي نه اقدامي براي آگاه كردن مردم از ماجراي قيمت بنزين مي كند و نه با اتخاذ تصميمات جبراني نگراني  هاي آنان را برطرف مي سازد. البته بنزين فقط يك نمونه است، دهها مورد مشابه مي         توان نمونه آورد. در همين يك مورد نيز همه- البته با استثناهايي-  دست روي دست گذاشته اند و راحت ترين و متاسفانه فساد برانگيزترين شيوه را پيش مي    گيرند كه فروش نفت خام است و وارد كردن بنزين و فروش آن به بهاي يك سوم تا يك چهارم بهاي تمام شده اش كه شرح كوتاهي از ماجرا را در بالا نوشتم. مابه التفاوت بهاي تمام شده و بهاي فروش بنزين را نيز از 67 ميليون نفر مي گيرند و به 4، 5 ميليون نفر مي پردازند.اما آينده چه مي شود؟ فقط به فكر امروز هستيد؟ اين ملت فردايي ندارد؟ خودتان؟ اين جمله از كارل پوپر است:به دولتمردان خود يادآوري كنيم كه مسووليت هاي آنها حتي با مرگ شان پايان نمي پذيرد.

تا 29 دي ديگر ...
027870.jpg
حميد ذاكري 
يك سال ديگر گذشت و يكبار ديگر 29 دي، روز هواي پاك فرا رسيد. بي شك همه روزنامه ها و مجلات و صدا و سيما و هرچه وسيله ارتباط جمعي است، دست به كار تهيه خبر و گزارش و مقاله و فيلم و مصاحبه شده اند. سمينارها، نشست ها، سخنراني ها و گردهمايي هايي برگزار مي شود. طبق معمول مستمعان محترم مي نشينند و به سخنان استادان اهل فضل كه همه چيز را راجع به آلودگي هوا مي دانند و از همه دستاوردهاي نوين علم و دانش در اين رابطه مطلع اند گوش جان مي سپارند. همچنين مسوولان محترم نهادهاي مرتبط با محيط زيست انساني، از جمله سازمان حفاظت محيط زيست، اين روزها سرشان حسابي شلوغ است و بايد تدارك جلسات و نشست هاي مختلف را ببينند و در مصاحبه هاي مطبوعاتي و راديو و تلويزيون شركت كنند و همه چيز را از الف تا يا در رابطه با اهميت هواي پاك در زندگي انسان، از رشد كودكان گرفته تا سلامت مادربزرگ ها و پدربزرگ ها، تمام و كمال شرح دهند.
اين روزها آمار و ارقام نيز زياد شنيده مي شود؛ از ميزان اكسيدكربن در هواي شهرهاي بزرگ جهان بگيريد تا ميزان سرب و ديگر مواد خطرناك براي سلامت انسان و وضعيت ناجوري كه كلانشهر تهران دارد و احتمالا امسال هم مثل پارسال در مقام اول - يا حداكثر دوم - آلودگي در سطح جهان خواهد ايستاد!
ستاد روز هواي پاك، ستاد آلودگي هواي تهران، دفتر مطالعات آلودگي هوا و ده ها نهاد دولتي ديگر، از راهنمايي و رانندگي بگيريد تا زيرمجموعه هاي مختلف شهرداري ها و در كنارشان صدها جمعيت و گروه و كانون و مركز و انجمن زيست محيطي كه همگي NGO يا غير دولتي هستند و متشكل از افراد علاقه مند به مشاركت در امر خطير حفاظت از طبيعت و محيط زيست، در رابطه با آلودگي هوا - به ويژه در تهران - همه ساله اطلاعيه صادر كرده اند، بيانيه داده اند، پوستر به چاپ رسانده اند و در اين ايام در و ديوار را پر كرده اند از كاغذهاي رنگارنگ با شعارهاي مختلف و البته همگي زيبا و دلنشين، امسال هم چون سالهاي ديگر.
و چون روز معهود به پايان رسد و همه چيز به خير و خوشي ختم به خير شود، همه برمي گردند سر كار و زندگي خود و روز از نو، روزي از نو.
اما بيرون از مدار اين نشست و برخاست ها و حرف و سخن ها، واقعيت تلخ هر دم بزرگ تر و سهمگين تر مي شود. دود بر دود مي افزايد و هوا سنگين تر و غليظ تر ريه ها را مي انبارد و هر روز كه از خانه بيرون مي آيي، تك سرفه هاي صبح و ديدار آدم هاي ماسك زده در خيابان ها به يادت مي آورد كه ما درون فاجعه اي به نام آلودگي به سر مي بريم، فاجعه اي كه بدان خو گرفته ايم.
واقعيت اين است كه شهرهاي بزرگ ما، به ويژه تهران در برابر غول آلودگي هوا بي دفاع اند و نتيجه اين سمينارها و سخنراني ها به هرچه جز عمل قاطع و عاجل در كاهش تردد خودرو منتهي  شود، آب در هاون كوفتن است. ما نياز به اقدام داريم و اين اقدام بايد در جهت كاستن از تعداد خودروهاي موجود در شهر باشد، با هر ترفند و چاره. طرفه آنكه چاره مشخص است و چندان نيازي به تحقيق و پژوهش ندارد. شهر تهران قطار برقي مي خواهد، تراموا مي خواهد، وسايل حمل و نقل عمومي با سوخت تميز مي خواهد. شهر تهران بايد از سيل مهاجرت هاي بي حساب و كتاب نجات پيدا كند. بايد از روش هاي ارتباطي مختلف براي كاستن از ميزان تردد شهروندان در شهر استفاده شود. بايد شرايطي فراهم شود كه شهروندان نيازي به استفاده از خودرو شخصي احساس نكنند و به فكر خريد اتومبيل نيفتند. اگر هم اتومبيل دارند، بماند براي روزهاي تعطيل و رفتن به مسافرت هاي بين شهري. بايد...
بله، همه راهكارها مشخص است و بارها و بارها گفته شده، اما واقعيت رنگ و رويي ديگر دارد؛ تنها در زمينه فروش خودرو طي يكي، دو سال گذشته شاهد رشد چشمگيري بوده ايم و كارخانه هاي خودروسازي آنقدر توليد و انبار كرده اند كه مجبورند محصولات خود را به لطايف الحيل، از طريق تبليغات گسترده و با جايزه و بي جايزه با اقساط طويل المدت به خريداران عرضه كنند و شهروندان بي وسيله هم كه از كرايه هاي سرسام آور مسافركش هاي شخصي به تنگ آمده اند، ترجيح مي دهند اگر شده فرش و لوازم خانه خود را بفروشند يا از قوم و خويش و دوست و آشنا قرض كنند و پول پيش خريد وسيله نقليه شخصي را بپردازند و ماشين دار شوند و بپيوندند به ناوگان عظيم حمل و نقل شهري به قول يكي از همين مسافركش ها، امروزه تعداد مسافركش ها بيشتر از مسافرها شده و گاهي شاهد دعواي اولي ها بر سر سوار كردن يكي از دومي ها هستيم!.
تمامي متخصصان آلودگي هوا و ترافيك بر اين عقيده استوارند كه براي كاهش آلودگي هوا و ترافيك بايد شهر را خلوت كرد و روش هايي چون زوج و فرد كردن خودروها به هيچ وجه چاره واقعي نخواهد بود. بايد ادارات و وزارتخانه ها و سازمان هاي مورد مراجعه عمومي به شهرهاي ديگر منتقل شود و از طريق سياست هاي تمركززدايي، پايتخت فقط منحصر شود به كساني كه واقعا بايد در آن باشند.
راه زياد است و جمله راه ها پيش از اين به كرات مطرح شده و كم نداريم متخصصان دلسوزي كه مي توانند بهترين چاره  ها را براي حل مشكل آلودگي هوا بينديشند. مي شود، به شرط آنكه در يك حركت بزرگ ملي همه، دست به دست هم دهند و وارد عمل شوند؛ والا باز سال ديگر در روز 29 دي همين حرف ها را تكرار خواهيم كرد با دريغ و افسوس بيشتر.

آلودگي هوا و زيان 7 ميليارد دلاري سالانه
با 7 ميليارد دلار چه كارهايي مي شود كرد؟
خسارت ناشي از آلودگي هوا در كشور براي هر سال بيش از 7 ميليارد دلار اعلام شد.
برپايه نتايج مطالعات كارشناسان سازمان حفاظت محيط زيست، خسارت ناشي از آلودگي هواي بخش انرژي در ايران در سال 1380 در حدود 5 هزار و 600 ميليارد تومان، معادل 7 ميليارد دلار برآورد شده كه اين ميزان معادل 4/8 درصد توليد ناخالص داخلي است.
بر پايه اين گزارش، يارانه هاي پرداخت شده به مصرف كنندگان انرژي در سال 2001 در كشور 7/14 ميليارد دلار معادل 11 هزار و 800 ميليارد تومان بوده كه تقريبا 18 درصد توليد ناخالص داخلي در ايران را به خود اختصاص داده است. كارشناسان پرخسارت ترين نوع انرژي را حامل هاي انرژي معرفي كرده اند كه در حال حاضر بالاترين يارانه ها را به خود اختصاص مي دهند.

هزينه كاهش هر تن گازهاي آلاينده، 50 هزار تومان
كسري بودجه ظاهرا اثرش را روي همه جا مي گذارد.
هزينه كاهش هر تن گازهاي آلاينده در ايران تنها 50 هزار تومان است. براساس مطالعات انجام شده پيمايش روزانه هر خودرو شخصي در تهران به طور ميانگين 50 كيلومتر با مصرف 5/7 ليتر بنزين در روز است و انتشار منوكسيدكربن و مجموعه اكسيدهاي ازت و هيدروكربن هاي نسوخته به ازاي هر كيلومتر پيمايش خودرو به طور ميانگين 45 و 12 گرم است.
بدين ترتيب مقايسه ارقام تخصيص يافته براي بهسازي خودروهاي داخلي گواه اين مطلب است كه در كشور ايران نيز همانند ساير كشورهاي در حال توسعه تنها 50 هزار تومان براي كاهش هر تن گازهاي آلاينده هزينه مي شود در حالي كه اين رقم در كشورهاي پيشرفته با حداقل نرخ بين المللي 800 هزار تومان است.

ستون ما
قصه از كجا شروع شد؟
طهران دودي نبود
آسمان آبي بود. هوا پاك بود. جماعت كوچه و بازار آرام بودند. گلدسته مسجد و شيرواني خانه  ها را انگار كه پاك شسته بودند. كلاغي اگر بال مي كشيد و دل آسمان را مي شكافت تا دور دست ها لكه سياهي بود ميان لاجورد مواج آسمان و ابر. مي شد سير نگاهش كرد و رد عبورش را گرفت و رسيد به زمزمه نجيب و نرم آبي كه از قنات راه مي كشيد و مي رفت پاي دار و درختي كه سبز بود؛ سبز شسته. انگار كه دست مادر كارداني به كار بود و همه چيز از پاكي با ماه همچشمي داشت.
اما چرا پايان تمام اين جملات به يك فعل ماضي ختم مي شود؛ فعلي كه بر گذشته دلالت دارد و خاطره اي فراموش شده و دور دست را به ذهن متبادر مي كند. شايد كه فعل ماضي هميشه داغ حسرت با خود دارد و رنگ و بوي افسوس. چرا مي گوييم بود به جاي آنكه مي توانستيم است را بر زبان آوريم؟ پاسخ گفتن به اين چرايي ساده نيست  كه اگر بود، پايان جملات ابتداي اين يادداشت با فعل مضارع شكل مي بست و روايت ما سمت و سويي ديگر مي گرفت. اينكه چه بر سر يك روستا رفت تا به قالب شهر درآمد، لزوما داستان پر آه و اشكي نيست. شهر و شهرنشيني با پرتاب شدن به افق آينده مترادف است و طبيعي است كه هيچ كس با درجا زدن و وا ماندن موافق نيست. بحث بر سر اين است كه چرا آن آسمان آبي و تصوير زلال رشته كوه هاي پشت و پناهش در غبار نشست و به سايه رفت و آرام آرام كدر شد و رنگ كبود به خود گرفت و عرصه را بر آدم هايش تنگ و تنگ تر كرد. چرا گذشته اش را فراموش كرد و آدم هايش را واداشت كه صبح علي  الطلوع قبل از بسم الله و خروج از خانه ماسك بر لب و دهان ببندند تا در هجوم غبار سرب و دود شنا كنند و وحشت مرگ و بيماري را به دوش بكشند و بفروشند و زندگي كنند. اين واقعيت  فاجعه بار چرا و چگونه اتفاق افتاد؟
شايد جواب اين سوال ها را بتوان در برگ برگ كتاب قطور الوين تافلر موج سوم جست وجو كرد. هنگامي كه قصه صنعتي شدن از زبان روزگار شنيدني و جذاب شد هنوز تهران در تاب و تب نان بود اما هميشه هر زلزله، پس لرزه هايي را هم به ارمغان مي آورد و پس لرزه هاي زلزله صنعتي شدن هم چنين حكايتي را روايت كرد. شاه پايتخت از ديدن يك اتومبيل ذوق زده شد،  ديگر شكار با تير و كمان قديمي بود و اسلحه حرف اول و آخر در كشتن حيوانات را مي زد. تكه ديگر اين پازل هر چند غريب را هم مي شد در پياده روهاي خيابان طولاني تهران جست و جو كرد. عينك هاي گرد و كلاه هاي جور واجور حتما سوغات هند را هم مي طلبيد. سيگار كه روشن شد داغ درخت هاي رنجيده از اتومبيل هاي محدود تهران تازه تر شد. شايد فكر كنيد كه موج سوم و داستان خاكستري شدن پايتخت تهران بي ربط باشد اما در ميان هر بخش از هجي كردن ناقص فعل صنعتي شدن در ايران مي توان ردپاي حرف هاي اين كارشناس را لمس كرد.
اما اگر بخواهيم بخش پاياني يادداشت را به كتاب ها و آثار پژوهشگران حواله ندهيم، بايد بپرسيم قصه شهر كبود تهران از كجا شروع شد؟ روزگاري كه هنوز جاده هاي ماشين رو به خيال و خواب طهران و مردمش قد نكشيده بود و راهي اگر بود خاكي بود و با چرخ هاي اتومبيل ناآشنا آسمان آبي بود. هنوز بنزيني وجود نداشت كه جايگاهي بطلبد و ماشين ها به رديف بيايند و جان بگيرند و به جان شهر و مردمش بيفتند. اما فاجعه تنها زير سر اتومبيل و پمپ بنزين نيست كه اسب هاي تنومند روسي و بويناكي طويله ها و فقر بهداشت، دمار از روزگار آدم ها در مي آورد.
شايد بشود گفت قصه شهر افسرده ما وقتي از راه به در شد و مسيرش را گم كرد كه مقابل همه عناصر رسيده نرسيده شهري ذوق زده شد. لحظه هاي ذوق زدگي، لحظه هاي خطيري است؛ نجات بخش است و فاجعه بار،  مثل مرز جنون و نبوغ، مثل خط باريك مرگ و زندگي. طهران و مردمش ذوق زده شدند و هر دو، مقابل برق دلنشين تفاوت و تازگي خيره ماندند. نه قدر و حرمت آنچه داشتند را دانستند و نه با آنچه پيش آمده بود بجا و معقول رفتار كردند. روياي تاختن در دشت صورتي آرزوها همه را سست كرد و به خواب برد، اما ماشين ها و كارخانه ها معطل نماندند. آنها ذوق زدگي بشر را تجربه كرده بودند و فرصت مناسبي داشتند تا تكه اي ديگر از آسمان آبي را تصرف كنند. خيلي زود بساط قنات ها و زمزمه آب و برگ هاي شسته درختان برچيده شد تا حسرت و افسوس با فعل ماضي همراه نشود و مرور تصاوير و زندگي مردمان گذشته از امروز فاصله بگيرد و نظير شهري دور دست و آسماني فراموش شده جلوه كند كه ندانيم سرنوشت شهر و ساكنانش در كجاي جاده پيچيد و تغيير كرد. به راستي قصه از كجا شروع شد؟

طهرانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
در شهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  در شهر  |  طهرانشهر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |