جمعه ۲ بهمن ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره ۳۶۱۹
ورزش
Friday.htm

گفت وگو با برانكو ايوانكوويچ
من قوي تر از حاشيه ها هستم
من علاقه مند نيستم به اين قبيل افراد بپردازم حركت آنها به طور طبيعي نشان داده و باز هم نشان خواهد دارد كه شان جايگاه و ماهيت شان چقدر و تا چه اندازه است اينها گروهكي هستند كه حتي علاقه ندارم در موردشان فكر كنم
010014.jpg
عكس ها:محمدرضا شاهرخي نژاد
اميرحسين ناصري
همين امروز فردا كه فهرست تيم ملي مشخص شود مصاحبه و موضع گيري ها شروع مي شود. اين اتفاق جديدي نيست. شايد براي برانكو ايوانكوويچ هم نكته جديدي نباشد. سه سال است كه او فهرست تيم ملي را اعلام مي كند و بعد در موردش آدم هاي زيادي ـ كارشناس و غيركارشناس ـ اظهارنظر مي كنند. مربيان تيم هاي بسياري حرف از حق خوري مي زنند. سال هاست عادت كرده ايم كه فهرست سياه را براي گوشه ذهنمان محفوظ نگه داريم. بازيكنان بي شماري اظهار نظر مي كنند كه اگر دست هايي نبود حالا آنها هم در تيم  ملي حضور داشتند. عده زيادي معتقدند كه به دليل ارتباط فلان مربي يا باشگاه با مربي تيم ملي يا مسئولان فدراسيون فوتبال تعداد زيادي از بازيكنان يك تيم به تيم ملي دعوت مي شوند.
مدت هاست و بارهاي زيادي است كه فهرست هاي تيم ملي اعلام مي شوند و ما عواقب تقريباً مشابهي را تجربه مي كنيم. اين مسئله هرچند لاينحل به نظر برسد اما حسنش در اين است كه مربيان تيم ملي متوجه اند كه با يك نوع حاشيه مواجه مي شوند.
برانكو اين بار روي نيمكت مي نشيند، درست مثل چهارسال قبل، اما با اين تفاوت كه او در اين راه طولاني تا جام جهاني فوتبال برخلاف دور قبل نفر دوم نيمكت نخواهد بود. بلكه نفر اول و سرمربي تيم ملي فوتبال ايران است. برانكو حاشيه اي جديد به نام فريدون زندي دارد كه مخالفان و موافقانش هر يك سعي مي كنند به هر طريق ممكن و به احساساتي ترين شكل از مواضع خود دفاع كنند اما برانكو ايوانكوويچ ...

براي دعوت از فريدون زندي، توجيه فقط بعد فني بود يا مسايل ديگري مثل مقابله با مخالفان؟
انگيزه من فقط استفاده بهينه از كليه پتانسيل موجود در فوتبال ايران است. در اين راه به صورت طبيعي بيشترين حمايت را از جانب رئيس فدراسيون فوتبال داشتم. اين يك واقعيت است كه من و شخص آقاي دادكان تلاشمان در جهت استفاده حداكثري از توان فوتبال ايران است. واقعاً خوشحالم كه چنين حمايتي را از سوي مسئولان و مديران فدراسيون فوتبال و شخص مديرفني تيم دارم.
در اين مورد بحث مخالفان بايد جدي تلقي شود.
بايد اعتراف كنم كه اصلاً به مخالفانم فكر نمي كنم. در حقيقت فكرم را به اين مسايل مشغول نمي كنم. اين يك امر عادي است كه هميشه اپوزيسيوني وجود داشته باشد. به اعتقاد من بهترين داور براي اين مسئله نتايجي است كه فدراسيون فوتبال در سه سال اخير توانسته كسب كند. بايد به اين نتيجه برسيم كليه كساني كه عليه فدراسيون فوتبال گام برمي دارند هيچ استدلالي ندارند. اگر بخواهيم فعاليت فدراسيون را طي سال هاي اخير مورد آناليز قرار بدهيم بايد اعتراف كنيم كه كارهاي زيادي انجام شده است. اين مسئله را بايد اعتراف كنم كه نمي دانم فدراسيون در كجا بد عمل كرده است. حتي نتايج فوق العاده اي كسب كرده است.
010017.jpg
اما بايد حرف منتقدان را پذيرفت و به اين سؤال پاسخ داد كه چرا براي حضور يك بازيكن در تيم ملي اينقدر زمان و انرژي و اعتبار هزينه كرديد؟
نمي خواهم به اين بحث بيش از حد بپردازم. زندي يك بازيكن ايراني است و به هر حال او قرار بود بعد از ۲۵ سال در زندگي اش يك تصميم كليدي بگيرد. همه مي دانيم پدر او ايراني و مادرش آلماني است و به طور طبيعي انتخاب مليت كار ساده اي نيست. به جز اين نمي توان به چيز ديگري اشاره كرد. تعجب آور نيست كه زندي زماني را صرف تصميم گيري كند ولي متاسفانه شاهد اين مسئله هستيم كه باز هم برايمان مشكل زايي مي شود. باورم نمي شود كه وقتي زندي را دعوت نمي كنم همه مي گويند چرا از او دعوت نكردي و وقتي دعوتش مي كنم، باز هم عده اي مي گويند چرا دعوتش كردي.
شما در روزنامه اي در مورد پست فريدون زندي گفته بوديد هرجا كه او بخواهد از او استفاده مي كنيم ...
اين مطلب كه شما مي گوييد دقيقاً گوياي اين است كه اين روزنامه در چه حد و موقعيتي است. بايد عنوان كنم كه اين مطلب غير از كذب هيچ چيز ديگري نيست. اولاً اين كه هيچ بازيكني درتيم ملي نمي تواند مطمئن باشد كه در تركيب هست، ثانياً من در اين مورد هيچ اظهار نظري نكردم. اينگونه مطالب نشان مي دهد كه عده اي مقاصد شومي عليه بهترين تيم ملي كشورشان دارند. آروزها و اميال چنين افرادي از عملكردشان مشخص است. مطرح كردن چنين مسايلي نه تنها حقيقت ندارد بلكه كاملاً خيالبافي و كذب محض است.
حالا فكر مي كنيد با وجود تعداد زيادي از بازيكنان كه در خطوط مختلف حضور دارند، زندي در چه پستي كارايي دارد؟
خوشبختانه آقاي زندي قابليت حضور در چند پست را دارد. او به عنوان هافبك در نقش هاي زيادي حضور داشته به طوري كه دست من براي استفاده از او باز است. سيستمي كه او در كايزرسلاترن آلمان بازي مي كند شباهت زيادي به آنچه ما در تيم ملي ايران استفاه مي كنيم دارد، از اين رو معتقدم كه زندي به سرعت مي تواند در تركيب و بين نفرات و سيستمي كه من مد نظر دارم جفت و جور شود. البته تمام اين شرايط بستگي به اين دارد كه او بهتر از ديگر نفرات حاضر در اردو باشد.
آيا واقعيت چنين است؟ يعني بازيكني كه بعد از چنان پروسه اي ايراني شدن را مي پذيرد، بدون تضمين مي آيد و حتي روي نيمكت تيم ملي مي نشيند؟
براي هيچ كس در تيم ملي فوتبال تضميني وجود ندارد، تنها همين!
در مورد آنهايي كه سعي مي كنند در تيم هاي باشگاهي در مسابقات ليگ برتر خود را نشان داده و اثبات كنند چه نظري داريد؟ آيا آنها شانسي در برابر اعضاي ثابت تيم ملي دارند؟
طبيعتاً آنها شانس زيادي دارند اما اين براي آنها كار ساده اي نيست. اعضاي قبلي تيم ملي در تيم هاي باشگاهي شان بسيار خوب عمل مي كنند و از سوي ديگر تيم ملي به فرم و شكل خاص رسيده، در حقيقت استاندارد شده. از سوي ديگر ملي پوشان قديمي به جز تيم هاي باشگاهي شان، در تيم ملي هم نتايج خوبي كسب كرده اند. با وجود اين نمي توانم نسبت به بازيكناني كه روي فرم هستند و نمايش خوبي در ليگ برتر دارند بي تفاوت باشم.
پس احتمال حضور بازيكناني كه تا پيش از اين عضو تيم ملي نبوده اند نزديك به صفر است.
نه، ضعيف نيست اما همان گونه كه گفتم راحت هم نيست. من چطور مي توانم بازيكني را خط بزنم كه هم در باشگاهش خوب كار كرده و هم همراه تيم ملي نتايج مثبتي گرفته است. اين فرمي است كه مستمر بوده. من به طور طبيعي در مورد كساني كه آمادگي بالايي دارند فكر مي كنم و همچنين در مورد افرادي كه به طور مستمر خوب كار مي كنند.
شما براي مسابقات مهمي چون مقدماتي جام جهاني تجربه يك بار حضور روي نيمكت تيم ملي را داريد. وقايعي كه چهار سال پيش رخ داد حتماً بايد براي شما همراه تجربياتي باشد كه حالا مورد استفاده دارند.
به هر حال حضور در آن مسابقات، هرچند چهار سال از آن گذشته ولي براي من تجربه زيادي به همراه داشت. البته نكته قابل تغييري در تيم ملي نمي بينم كه بخواهم به خاطر شرايط امروز يا پيش رو بودن جام جهاني آنها را در تيم ملي اعمال كنم به غير از اين كه بايد محيط آرامي را ايجاد كرد كه بازيكنان در كمال آرامش توجه شان فقط به مسابقات باشد.
فكر كه نمي كنيد همه چيز فقط به شما و بازيكنان مربوط است تجربه چهار سال پيش نشان داد در فوتبال ايران نتيجه گرفتن منوط به مسايلي جز آرامش شما و شرايط فني مناسب است.
نه، مخالفان و منتقدان هميشگي از همين روزها با عناوين و تيترهاي مختلف شان جوسازي ها را شروع كردند. يقيناً آنها و اعمالشان مشكل بزرگي براي ما به وجود خواهد آورد و من اين مسايل را به خوبي مي دانم.
و چه حركتي مي كنيد؟
من نمي توانم جلوي اين مسايل را بگيرم تنها مي توانم ذهن و فكرم را بر روي كار و وظيفه اي كه دارم متمركز كنم. بايد طوري عمل كنم كه بازيكنانم قوي تر از حاشيه سازان شوند.
خود شما چطور؟ آيا فكر مي كنيد قوي تر از حاشيه سازان هستيد؟
بله، من قوي تر از حاشيه ها هستم. تلاش مي كنم كه از نفوذ حواشي به تيم ملي جلوگيري كنم.
از حاشيه سازان چطور؟
خواهش مي كنم در اين مورد از من سؤال نپرسيد. من علاقه مند نيستم به اين قبيل افراد بپردازم. رسيدن به اين نكته فقط باعث افتخار مردمي مي شود كه حس وطن پرستي دارند و براي ايران و تيم ملي شان دلسوزند. حركت آنها به طور طبيعي نشان داده و باز هم نشان خواهد دارد كه شان، جايگاه و ماهيت شان چقدر و تا چه اندازه است. اينها گروهكي هستند كه حتي علاقه ندارم در موردشان فكر كنم.
هدف هاي بلندمدت شما براي اين تيم؟
قطعاً مهم ترين و اولين هدف ما عمل كردن به برنامه هايي است كه به  جام جهاني راه پيدا كنيم. براي بعدش هم بماند.
موضوع تغيير كادر فني مشمول مرور زمان شده يا واقعاً چنين تصميمي داريد؟
نه، هيچ تغييري در كادرفني ايجاد نخواهد شد.

ضرري كه سود خالص است
در چند سال گذشته اين نكته باب شده كه افرادي در ورزش مدير مي شوند كه نه تنها قادر به هدايت ورزش نيستند بلكه خود نياز به مراقب و هدايتگري قدرتمند دارند. حكم معاون ورزشي سازمان تربيت بدني در مورد الزام براي استفاده از مربيان داخلي و عدم استخدام مربيان خارجي از آن مواردي بود كه تنها يك هفته از مديران ديگر ورزش و شخص معاون رئيس جمهور و رئيس سازمان تربيت بدني، انرژي گرفت كه حكم معاون را توصيه جلوه داده و به شكلي محترمانه حكم را لغو كنند.اما اين كه حكم معاون تا چه اندازه تبعات منفي داشت و اصلاً به چه مقصود و هدفي بود - كه به نظر مي رسد بيشتر خط و نشاني براي سازمان مديريت و برنامه ريزي باشد - يك سوي مسئله است كه سوي ديگر آن شايد بي اطلاعي از شرايط ورزش مملكتمان باشد.
اين نكته ارزشمندي است كه از نيروي داخلي براي هدايت ورزش استفاده كنيم اما آيا اين استفاده در نهايت به نتيجه اي كه مدنظر است منجر خواهد شد. ما مي توانيم مدعي شويم سدي را با نيروي داخلي ساخته ايم كه اگرچه به خوبي نمونه هاي خارجي اش نيست اما كيفيت اش فاصله زيادي با آنها ندارد. از سوي ديگر اين فرصت را داده ايم كه علم تئوريك به عملگرايي نزديك شود به علاوه تجربه اي كه كسب مي شود.
اما آيا در ورزش چنين پتانسيلي داريم. در برخي رشته ها مثل تكواندو نيازي به حضور مربي خارجي نيست زيرا كاري كه مربي داخلي مي كند كمتر از همتاي خارجي نيست اما در ديگر رشته ها چطور؟ اگر مدعي مي شويم براي صرفه اقتصادي يا هر دليل ديگري از مربي داخلي استفاده كنيم يا فاصله مان با ورزش دنيا را درنيافته ايم و يا صرفه اقتصادي را تنها در استخدام نكردن مربي خارجي مي پندارند. آيا هزينه اي كه وزنه برداري ما صرف ايوانف طي پنج سال حضور قبلي اش در ايران كرديم، همه اش بيهوده بود. آيا ورزش ما چندين بار بيشتر از هزينه اي كه شد سود نكرد؟ يا در فوتبال، آيا هزينه حضور برانكو فقط هزينه بود؟ آيا در واليبال حضور مربياني چون بولگانيكف يا پارك كي وون فقط براي ورزش هزينه در بر داشت؟
شايد براي اصلاح ورزش مان نياز باشد ابتدا تفكرات مديرانمان را تغيير دهيم. مديراني كه فكر مي كنند هزينه در ورزش يعني دور ريختن پول و اصلاً توجه نمي كنند كه قهرماني فردي مثل رضازاده يا ساعي در المپيك چقدر از هزينه هاي خارجي و سياسي - بين الملل ما كاست. مديراني كه شايد حتي فاصله ما با ۱۰ تيم برتر المپيك به لحاظ كسب مدال را نمي دانند و حضور مربي خارجي را ضرر و هزينه مي شمارند.

يادداشت
زندي و انتخاب بين صفر و يك
امين ساكت
فوتبال ما بدون اتفاق و رخداد مهمي پيگيري مي شود. آنچه هر روز در مطبوعات و رسانه هاي ديگر منعكس مي شود، تنها حاشيه هاي ساده فوتبال است. بحثي كه يك هفته كل جامعه ورزش را تحت الشعاع خود قرار مي دهد در ديگر كشورها آنقدر ساده است كه جاي بحث و جدل در آن نيست. يك هفته تمام همه مطبوعات و شبكه هاي تلويزيوني خود را سرگرم بحث آمدن يا نيامدن و يا لزوم و عدم لزوم حضور فريدون زندي در تيم ملي است. اين كه در يك برنامه تلويزيوني جهت گيري بر اين اصل است كه اصلاً حضور زندي با توجه به استعدادهاي زيادي كه در داخل وجود دارد غيرضروري است و به تبع آن جبهه گيري رسانه هاي موافق و مخالف در اين زمينه آنقدر مهم شمرده مي شود كه حتي دبيركل كميته ملي المپيك در موردش راي صادر مي كند و البته بعداً تحت فشارهاي خارجي صحبت هاي خود را تعديل مي كند.
باز هم در اين مورد جبهه هاي موافق و مخالف آنقدر احساساتي موضع گيري مي كنند كه از يادها مي رود، آنچه در موردش اين همه هيجان هزينه مي كنيم اصلاً در اندازه هاي صرف انرژي نيست. البته اين موضوع تنها در حيطه مخالفان حضور زندي مصداق عيني ندارد، بلكه در مورد موافقان حضور او نيز شرايط حالت تساوي را نشان مي دهد.
موافقان حضور فريدون زندي در تيم ملي آنقدر از او مطلب و تيتر و عكس هاي بزرگ كار كرده اند كه اگر كسي فوتبال را نشناسد اين بازيكن ايراني حاضر در بوندس ليگا را تا حد پله يا مارادونا در ذهن خود به تصوير مي كشد. اين جاي تاسف دارد كه در فوتبال ايران صحبت هاي فريدون زندي تا حد تيتر يك روزنامه اي بزرگنمايي مي شود. آيا واقعاً هيچ اتفاق مهمي در فوتبال اين مملكت رخ نمي دهد كه پدر يك فوتباليست وقتي مي گويد «فريدون دارد فكر مي كند»، «فريدون لحظات مهمي را پشت سر مي گذارد.»، «فريدون به تصميم گيري نزديك مي شود»، «فريدون در يك قدمي تصميم گيري است»، «فريدون امشب تصميم مي گيرد»، «فريدون تصميم گرفت» بايد كل فوتبال دوستان مملكت را سر كار گذاشت.
جداي از اين كه مخالفان و منتقدان زندي اغلب فقط براي جبهه گيري صحبت مي كنند نه با دلايل روشن، اما آيا اين سؤال جاي طرح ندارد كه «چرا براي يك بازيكن اين همه انرژي و هزينه صرف مي شود؟»
ما تمام آن چيزي كه از حضور زندي در تيم ملي ايران نصيب او مي شود را فراموش كرده ايم، تمام آن چيزي كه تيم ملي به زندي مي دهد را از ياد برده ايم و در مقابل چسبيده ايم به اين كه حضور زندي باعث تقويت تيم ملي مي شود. اين سوي ديدگاه موافقان حضور زندي - شايد بهتر باشد بنويسيم مشتاقان - قطعاً صحيح است. بازيكني با قابليت هاي فريدون زندي مي تواند به تيم ملي ايران كمك كند اما آيا آن سوي معادله را كسي در نظر گرفته است؟
حقيقت اين است كه شوق زائدالوصف ما در برابر شرايطي است كه زندي در آن تنها يك راه داشت و آن حضور در تيم ملي ايران. به نظر شما اگر او قابليت حضور در تيم ملي آلمان را داشت و سرمربي تيم ملي آلمان او را به اردو دعوت مي كرد، آيا او لحظه اي بين آلمان و ايران درنگ مي كرد؟ در آن صورت آيا ما باز هم مي توانستيم اينگونه براي آمدنش ثانيه شماري كنيم؟
اين مسئله يك واقعيت محض است، تمام تلاش ما براي هيچ بود. در هر صورت او در تيم ملي آلمان نبود و يك راه براي حضورش در مسابقات مهمي چون جام جهاني باقي نمانده بود و آن حضور در تيم ملي ايران بود. براي او انتخاب بين ايران و هيچ بود، نه ايران و هزار مملكت ديگر، پس او ايران را انتخاب كرد كه از هيچ بالاتر بود.
شايد هيجان برخي روزنامه هاي ورزشي به صورت ساده و زيرپوستي ادامه پيدا مي كرد اما حركت خشك برنامه تلويزيوني تمام را برهم زد. وقتي يك شبكه تلويزيوني در گزارشي كه در آن فقط آدم هاي علاقه مند به سنت صحبت كرده و حضور زندي را براي تيم ملي غيرموجه دانستند، جريان همسو با حضور فريدون زندي اين جريان را نوعي مقابله تلقي كرده و با تمام هيجان شهر را براي آمدن زندي آذين كردند.
در پي اين حركت دبيركل كميته ملي المپيك همسو با مخالفان جبهه گيري كرد و پس از آن فدراسيون در مخالفت با دبيركل براي حضور زندي انرژي بيشتري صرف كرد.
در نهايت موافقت زندي براي حضور در تيم ملي ايران جلب شده و برانكو همچون فاتح به ايران بازگشت اما جريان هيجاني و احساسي بار ديگر شدت يافت. برانكو در پاسخ به سؤال روزنامه اي كه از او در مورد پست زندي پرسيده شده بود، اينگونه جريان را احساسي تر كرد؛ «درباره پست زندي هم بايد بگويم، در هر منطقه اي كه خودش دوست داشته باشد از او استفاده خواهيم كرد.»
اگر اين پاسخ قطعي برانكو ايوانكوويچ باشد بايد در مورد اقتدارش يا آنچه ما از او شناخته ايم شك كرد زيرا هيچ مربي بزرگي انتخاب پست را برعهده بازيكن نمي گذارد مگر اين كه خود را كوچكتر و كمتر از آن بازيكن حس كند و تاسف و افسون بيشتر بابت اين نكته كه اگر بازيكني در داخل كشورمان براي حضور در تيم ملي ترديد كند بلافاصله عليه اش بيانيه صادر و محرومش مي كنيم. همه عليه اش مصاحبه مي كنند، حال اين بازيكن قابليتي فراتر از زندي داشته باشد اما در مورد بازيكني كه در خارج توپ مي زند اين نوع موضع گيري به مثابه دلبري كردن معشوقه محسوب و براي به دست آوردنش زمين و زمان را به هم مي دوزيم و طرحي نو درمي اندازيم كه او را به كف آوريم.

مقاله
جاي خالي ريش سفيد
تهديدها فقط تهديد نبودند. دو گروه كه تا ديروز رفيق هم بودند مقابل يكديگر ايستادند و جامعه ورزش بيشترين ضرر را در اين موضوع متحمل شد. جريان مسئله ساز وزنه برداري از زماني آغاز شد كه فدراسيون وزنه برداري يك مربي تيم ملي را بركنار و جاي او فرد ديگري را معرفي كرد. از سوي ديگر بازيكنان در يك حركت متحد فدراسيون را تهديد كردند كه تا بازگرداندن مربي شان حاضر نيستند در اردوهاي تيم ملي شركت كنند. فدراسيون در مقابل تهديد وزنه برداران سكوت نكرد و جواب آنها را با تهديد داد كه هركسي به شرايط معترض است نيايد و تيم ملي ديگري تشكيل خواهد داد.
اصرار و پافشار اعضاي ملي پوش وزنه برداري مبني بر حضور مربي اي كه با او و خلقيات او عادت كرده بودند و در سوي ديگر فدراسيون وزنه برداري كه قاعدتاً نمي توانست حكمش را بي ارزش و اثر كند، تا جايي پيش رفت كه ملي پوشان جديدي در سفر به بلغارستان از سوي فدراسيون اعزام شدند.
۱) اعضاي تيم ملي اگرچه به آرزوهاي چهار ساله شان يعني بازگشتن ايوانف به اردوي تيم ملي رسيده اند اما در همين مورد هم مسايل نهفته بسياري باقي مانده است. دقيقاً پس از اعلام نام استويچف به عنوان سرمربي تيم ملي پس از بازي هاي المپيك ۲۰۰۰ سيدني، ناسازگاري اعضاي تيم ملي با فدراسيون و انتخابش آغاز شد. پس از مسابقات جام جهاني وزنه برداري، مصاحبه هاي مشكوك و غيرمنصفانه برخي از ملي پوشان عليه تيم ملي و متعاقب آن بي تفاوتي فدراسيون وزنه برداري، اين جبهه گيري ها خود سرآغازي براي قدرت بخشيدن به جرياني است كه مدعي تيم ملي وزنه برداري است.
در هيچ فدراسيوني اعضاي تيم ملي عليه سرمربي تيم به چنين صراحتي صحبت نمي كنند. اين نه نشان از اقتدار ملي پوشان كه در حقيقت ضعف مفرط فدراسيون در كنترل مسايل ضدمديريتي محسوب مي شد.
فدراسيوني كه ناخواسته اسير هنرنمايي و قدرت بازيكنانش شده است. علي مرادي پس از مسابقات المپيك آتن استعفا داد اما نه  به خاطر ضعف مديريت فدراسيون بلكه به دليل نتايج كسب شده. اين
رو در رويي پيش از اينها رخ داد. زماني كه وزنه برداران تيم ملي در مصاحبه هايشان با انتقادات تند و تيز از سرمربي تيم ملي در حقيقت انتخاب فدراسيون و شخص رئيس اش را نقد كردند. در پايان بازگشت ايوانف پذيرش شرايط ملي پوشان بود. اين جنگ در اين جا مغلوبه شده بودند زماني كه ملي پوشان تهديد كردند كه تيم ملي را تحريم خواهند كرد.
علي مرادي زماني مديريت را به شرايط سپرد كه اعضاي تيم ملي در نتيجه گرفتن يا بودن و نبودن يك مربي تصميم گرفتند. در اين جا بحث، نقد يا مخالفت با فردي مثل حسين رضازاده، توكلي يا پانزوان و... نيست، كه آنها براي وزنه برداري ايران افتخاري از ياد نرفتني به ارمغان آوردند. وزنه برداران را بايد آموزش مي دادند. علي مرادي بايد يادش مي ماند كه در برنامه هاي تيم ملي اش به جز تمرين وزنه  بلندكردن بايد آموزش فرهنگ و شان و جايگاه شناسي مي داد. بايد مربي اي را استخدام مي كرد كه به بازيكنان بياموزد جايگاه آنها طرح يك پيشنهاد است و نه بيشتر. نه آنقدر بالاتر كه همان سيستمي كه در آن رشد يافته اند را تحريم كنند. آيا اين منافاتي با افتخارآفريني ملي پوشان وزنه برداري دارد؟
اما در ورزش، جايگاه يك فرد خالي مانده است. ما سعي كرده ايم اصول و سازمان ورزشي كشورهاي بزرگ و پيشرفته را كپي برداري كنيم و به خورد ورزش مملكت مان بدهيم. ما حتي يادمان رفت وقتي كپي برداري مي كنيم بايد سيستم فرنگي را ايرانيزه كنيم و بعد در پي اجرايش باشيم. چارت كشيديم، وظيفه تعيين كرديم، شرح وظايف تعريف كرديم، مدير منصوب كرديم و بعد فكر كرديم تمام مشكلات ورزش مان حل شده است.
اما بايد مي پذيرفتيم كه برخي مسايل فقط در فرهنگ ايراني ما رخ مي دهد. لج و لجبازي  و استفاده يا سوء استفاده از شان و قدرت كسب شده در ورزش ما وجود دارد؛ چه بخواهيم قبول كنيم و چه نخواهيم.
اگر غير از اين بود ملي پوشان وزنه برداري مي توانستند فدراسيون را تهديد كنند. در فوتبال ما اينطور نيست، يعني اگر بازيكني به قدرت و شاني برسد از آن براي تثبيت جايگاه و برآورده شدن خواسته هايش استفاده نمي كند؟ منتهي در برخي رشته ها اين امر تا حدممكن كنترل شده و در برخي حالت لجام گسيختگي به خود گرفته است.
اما جايگاهي كه شايد براي نبودنش افسوس خود همان «ريش سفيد» يا «كدخدا» است. اين قابل پذيرش است كه عده اي گمان كنند داشتن ريش سفيد ديگر منسوخ شده و در دنياي حرفه اي امروز قوانين هستند كه كار را پيش مي  برند و عده اي ضابط قانون اما آيا وجود قانون در ورزش دليلي بر اجراي آن است. اگر اينطور است چرا وزنه برداران چنين حركتي كردند.
ما جاي خالي آدمي را حس مي كنيم كه مي توانست ميان حكم قابل اجراي فدراسيون و درخواست  به ظاهر معقول وزنه برداران تعاملي اجرا كند. اگر چنين فردي حضور داشت شايد كار به جايي نمي كشيد كه دو طرف در يك بازي حيثيتي تنها به خواسته شان فكر و اصرار كنند. كسي كه مي توانست پيش از آن كه جريان به تحريم و درگيري بكشد دو طرف را فراخوانده و به حل معضل به شكلي كه نه از ارزش حكم فدراسيون كاسته شود نه ملي پوشاني كه خواسته به ظاهر به حقي دارند در مقابل فدراسيون قرار بگيرند.
جايگاهي كه پيش تر سيعد فائقي در اختيار داشت. او پيش از اين كه معاون اول رئيس سازمان تلقي شود، ريش سفيد ورزشي ها محسوب مي شد. شايد اگر چنين فردي امروز در ورزش حضور داشت نه ملي پوشان از يك اردوي مهم آمادگي محروم مي شدند و نه فدراسيون مجبور به احياي نسل جديدي كه قاعدتاً زمان بر است، بود.

|  ايران  |   هفته   |   جهان  |   پنجره  |   داستان  |   پرونده  |
|  حوادث   |   ماشين   |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |