حامد شهبازي
در حالي كه تا آغاز انتخابات ۳۰ ژانويه (۱۱ بهمن) عراق مدت زمان بسياري باقي نمانده است، بحث ها در خصوص چگونگي برگزاري انتخابات عراق با توجه به وخامت اوضاع امنيتي در اين كشور كه عمدتاً ثمره اقدامات نامعقول آمريكا در عراق است، شدت گرفته است و در اين ميان كارشناسان بهترين استراتژي براي آمريكا در شرايط كنوني عراق را خروج از اين كشور مي دانند و بر اين باورند آمريكا به هيچ طريقي در اين جنگ پيروز نخواهد شد.
«جيمز دوبينز» مدير مركز مطالعات امنيت بين المللي و سياست دفاعي مؤسسه «رند» آمريكا در مقاله اي در نشريه «امور خارجي» شوراي روابط خارجي آمريكا مي نويسد: دولت بوش با از دست دادن اعتماد مردم عراق هم اكنون در جنگ عراق شكست خورده است. تنها عراقي هاي ميانه رو مي توانند در جنگ با مخالفان پيروز شوند آن هم در صورتي كه هيچ وابستگي به واشنگتن نداشته باشند و حمايت ديگر كشورها را جلب كنند. آمريكا براي كمك به عراقي هاي ميانه رو بايد هر چه سريع تر نيروهاي خود را از عراق بدون آن كه برگزاري انتخابات را به خطر اندازد، خارج كند، به عراقي ها آموزش دهد تا خود ناآرامي ها را سركوب كنند و حمايت ايران و متحدان اروپايي را براي بهبود اوضاع جلب نمايد.
جنگ عراق، دام يا كابوس
دوبنيز كه به عنوان فرستاده ويژه آمريكا در كوزوو، بوسني، هائيتي، سومالي و افغانستان فعاليت كرده در ادامه مي نويسد: انتخابات رياست جمهوري اخير آمريكا باعث تعويق بحث هاي جدي ملي در آمريكا در قبال آينده حضور آمريكا در عراق شد. ملاحظات انتخاباتي باعث شد كه بر وحدت رويه در قبال مسأله عراق تأكيد شود، به گونه اي كه هر دو نامزد انتخابات يعني جان كري و جرج بوش اينگونه اعلام كردند، دو سال پيش نيز وارد جنگ با عراق مي شدند يا مجوز آن را صادر مي كردند. مبارزات انتخاباتي در عين حال فقدان گزينه هاي مناسب را در نزد آمريكا فاش كرد. حفظ نيروهاي آمريكايي در عراق تنها باعث تشديد مقاومت ها و گستردگي بيشتر آن خواهد شد. به نظر مي رسد دور دوم رياست جمهوري بوش با گزينه هايي مواجه خواهد بود كه اوضاع را با كندي يا با سرعت به وخامت خواهد كشاند.
عقلانيت اينگونه نشان مي دهد جنگ كنوني در عراق، جنگي نيست كه آمريكا در آن پيروز شود. آمريكا به دليل محاسبات غلط، بي برنامگي و آمادگي نامناسب اعتماد مردم عراق را از دست داده و بعيد است امتيازهاي از دست رفته خود را بازگرداند. هر روز كه آمريكا شهرهاي عراقي را به گلوله مي بندد، بيش از پيش از چشم مردم عراق مي افتد.
اما عراقي هاي ميانه رو هنوز هم مي توانند در اين جنگ پيروز شوند مشروط بر آن كه تلاش هاي خود را به كسب همكاري كشورهاي همسايه و حمايت جامعه بين الملل متمركز كنند و هر چه سريع تر وابستگي خود را به آمريكا كاهش دهند. دستيابي به چنين اتفاق نظري نيازمند تبديل ائتلاف تحت آمريكا به ائتلاف تحت امر عراقي ها خواهد بود كه حمايت هاي منطقه اي را داشته باشد و پشتيباني بين المللي را براي دستيابي به صلح و ثبات مبتني بر اصول حاكميت و استقلال و تماميت ارضي، كسب كند.
جنگ بدون مشروعيت
مأموريت آمريكا در عراق در چشم مردم عراق و مردم همه كشورهاي همسايه اين كشور فاقد مشروعيت و اعتبار است. تنها با تغيير چشمگير نقش آمريكا در منطقه چنين برداشت هايي تغيير خواهد كرد. تا زماني كه چنين امري روي ندهد، عمليات ارتش آمريكا در عراق باعث ايجاد مقاومت هاي محلي، جهت گيري هاي مخالف مردم كشورهاي همسايه و عدم همكاري بين المللي خواهد شد. مهم ترين موضوع داخلي عراق چگونگي برگزاري انتخابات در ۳۰ ژانويه است. تداوم ناامني ها باعث جلوگيري از برگزاري يك انتخابات آزاد و عادلانه خواهد شد اما از سويي ديگر، تعويق طولاني برگزاري انتخابات به بروز جنگ داخلي منجر خواهد شد. آمريكا گزينه هاي كمي در اختيار دارد بلكه بايد تلاش كند تا برتري رهبري ميانه روي شيعه را در انتخابات بپذيرد.
در عين حال، نظام انتخاباتي بايد به نحوي باشد كه اقليت سني هاي عراق از نمايندگي مناسبي در دولت جديد عراق برخوردار باشند حتي اگر از حضور گسترده سني ها در انتخابات جلوگيري شود يا به حالت اعتراض در انتخابات شركت نكنند. با در نظر گرفتن چنين ملاحظاتي يك دولت مشروع و تقويت شده ظهور خواهد كرد.
اگر سني ها نتوانند در انتخابات شركت كنند يا شركت نكنند، از نمايندگي مطلوبي در دولت آينده برخوردار نخواهند بود. اگر نظام انتخاباتي به گونه اي باشد كه شمار نمايندگان را به شمار افراد واجد شرايط به جاي راي دهندگان واقعي منوط كند، افرادي نمايندگي سني ها را بر عهده خواهند داشت كه به گونه اي در نظر گرفته مي شوند كه نماينده واقعي سني ها نيستند.
در عين حال، ناآرامي ها ادامه خواهد يافت و دست كم در مناطق سني نشين شاهد اين امر خواهيم بود .از سويي اگر نيروهاي آمريكايي همچنان در عراق حضور داشته باشند باعث تشديد مقاومت ها خواهد شد. عقب نشيني نابهنگام نيروهاي آمريكايي ممكن است به جنگ داخلي و يك بحران منطقه اي با ابعاد غيرقابل پيش بيني منجر شود. راه ميانه بهترين گزينه است كه به عنوان مثال تعهد آمريكا به عقب نشيني به واشنگتن جايگاه بهتري را مي دهد، مردم عراق و همسايگان عراق و اكثر جامعه بين الملل را به داشتن نگاهي فراتر از تمايل آنها براي مشاهده تنبيه شدن آمريكا وادار خواهد كرد كه همان منافع مشترك آنها براي وجود ثبات دائم در عراق است. بنابراين دولت آمريكا بايد با دقت دو پيام همزمان را ارايه دهد: تمايل آشكار آن براي ترك عراق و تمايل آن براي باقي ماندن در عراق تا زماني كه دولت جديد عراق، با حمايت همسايگان و جامعه بين الملل ثابت نمايد كه قادر است امنيت خاك و مردم خود را تأمين كند. آمريكا بايد هدف نهايي را عقب نشيني كامل تمامي نيروهاي خود در كوتاه ترين زمان ممكن پس از بهبود اوضاع قرار دهد و قصدي براي حضور دائم نظامي بلند مدت در عراق نداشته باشد.
انتخاب بهترين راه مبارزه
نيروهاي آمريكايي حمايت مردم عراق را از دست داده اند و احتمالاً نمي توانند آن را مجدداً كسب كنند. نيروهاي عراقي تنها تحت يك رهبري عراقي مي توانند ناآرامي ها را سركوب كنند و اين در شرايطي ميسر است كه عراقي ها به حد قابل توجهي وابستگي خود را به آمريكا كاهش دهند، يك راهبرد مقابله با ناآرامي ها بايد بر عمليات نظامي حاكم باشد و بر فرونشاني ناآرامي تأكيد شود و اولويت بايد به تأمين امنيت مردم غير نظامي داده شود به جاي اين كه به دنبال دستگيري شورشيان بود. بدين نحو شورش ها به جاي آن كه با كشتن شورشيان شكست بخورند، با كسب حمايت مردم و در عين حال طرد شورشيان و پناه ندادن به آنها شكست خواهند خورد. مقابله با شورش ها نيازمند ارتباط نزديكي ميان تلاش هاي نظامي و غيرنظامي است و بايد به اهداف سياسي در مقايسه با اهداف نظامي ارجحيت داد. مبارزه با شورش ها نيازمند داشتن اطلاعات دقيق و تاكتيكي است كه تنها مي توان آنها را توسط عراقي ها جمع آوري كرد و بهترين روش براي جمع آوري اطلاعات از طريق نيروي پليس در ارتباط روزانه با مردم عراق است. آموزش پليس عراق و ايجاد يك شاخه ويژه مبارزه تروريسم در داخل آن بايد در اولويت باشد.
مردم هيچ كشوري از نيرويي كه نتواند از آنها محافظت كند، حمايت نمي كند بنابر اين تأمين امنيت مردم عراق بايد بر تمامي ديگر اهداف نظامي و غيرنظامي ارجحيت داشته باشد. چنين امري نيازمند دور كردن هرگونه تهديد مردم عراق از سوي شورشيان است و دستيابي به اين هدف نيازمند اقدام نظامي است. با اين حال اگر چنين اقدام نظامي تحت رهبري آمريكا باشد باعث بروز مشكلات، ايجاد خسارات و كشته شدن انسان هاي بي گناه بسياري خواهد شد و نتيجه منفي به دنبال خواهد داشت. موفقيت يا شكست تهاجمي چون حمله به فلوجه در ماه نوامبر را بايد نه از طريق شمارش اجساد كشته شده يا منطقه آزاد شده، بلكه بايد بر اساس ديدگاه مردم عراق ارزيابي كرد. اگر مردم عراق از دولت حمايت كمي كنند و به پشتيباني از شورشيان روي آورند، آنگاه شايد حتي جنگ شكست بخورد. شدت عمل در شهرها براي ريشه كني شورشيان ممكن است كنترل نسبي را براي دولت به همراه داشته باشد، اما در صورتي كه اين اقدام باعث رويگرداني مردم عراق شود، اين موفقيت بعيد است مدت زمان طولاني ادامه يابد. در عين حال قرباني كردن عراقي هاي بي گناه براي حفظ جان نيروهاي آمريكايي اقدام مناسبي نيست. استفاده از تاكتيك هاي جنگي مناسب، نيرو به جاي آتشباري، تك تيراندازان و نيروهاي ويژه به جاي توپخانه و تانك ها باعث حفظ جان عراقي هاي بي گناه و البته افزايش تلفات نيروهاي آمريكايي خواهد شد. آمريكا بايد نگران تلفات نيروهايش باشد اما در حال حاضر واشنگتن بايد در انديشه جلوگيري از تلفات غيرنظاميان عراقي باشد چرا كه اكنون حمايت نكردن مردم عراق از تلاش هايش تهديد بسيار جدي تري در مقايسه با فقدان حمايت در داخل آمريكاست.
چنين هشداري مقبول تر است چرا كه شورش ها در عراق بسيار متفاوت از شورش هاي كمونيست ها يا ملي گراها در دوره جنگ سرد است؛ از اين جنبه كه شورش ها در عراق فاقد فرماندهي واحد و يك ايدئولوژي غالب هستند. تنها عاملي كه مجاهدان بنيادگرا، بعثي هاي سكولار و افراطيون را متحد مي كند، هدف آنها براي بيرون راندن نيروهاي آمريكايي است؛ هدفي كه به نظر مي رسد اكثريت مردم عراق در پي آن هستند. اگر اين عامل وحدت زا از طريق كاهش مداخله واشنگتن در امور عراق تضعيف شود، دولت عراق مي تواند شكافي در ميان شورشيان ايجاد كند و بخشي از آنها را به دوري ازخشونت و روي آوردن به جرياني سياسي سوق دهد در حالي كه ديگران را به حاشيه مي راند. آمريكا بايد دولت عراق را به انجام چنين تلاش هايي تشويق كند و اين تلاش ها مي تواند شامل اعطاي عفو به كساني باشد كه آماده كنار گذاشتن خشونت و ورود به روند سياسي هستند.
نقش كشورهاي همسايه
آمريكا در اواسط دهه ۹۰ مجبور شد براي ايجاد ثبات در بوسني با «اسلوبودان ميلوشوويچ» رئيس جمهوري صربستان و «فرانجو توجمان» رئيس جمهوري كرواسي همكاري كند، دو فردي كه شخصاً مسئول نسل كشي بودند كه واشنگتن سعي در توقف آن داشت. واشنگتن در عين حال در سال ۲۰۰۱ با پاكستان، هند و روسيه براي تشكيل دولتي فراگير كه نماينده تمامي اقوام افغانستان باشد، همكاري كرد؛ با وجود آن كه اين كشورها در تجزيه افغانستان نقش داشتند.
با اين حال آمريكا بدون يك راهبرد زمينه اي كه براي كسب حمايت كشورهاي همسايه طراحي شده باشد، وارد عراق شد. در حقيقت آمريكا به اندازه اي كه از اشغال عراق براي نخستين گام براي انتقال دموكراسي به كل منطقه استفاده كرد، ديپلماسي عمومي آن به حد فعالي انگيزه كشورهاي منطقه براي همكاري را از بين برد.
تلاش هايي كه دولت آمريكا براي دستيابي به همكاري منطقه اي و بين المللي صورت داد بر محوريت ايجاد دموكراسي و مبارزه با تروريسم بود. هر دوي اين عمليات جذابيت هاي بسياري دارند و مورد توجه بالقوه قرار مي گيرند؛ كشورهاي منطقه از تروريسم مي ترسند و مردم اين كشورها به دموكراسي بيشتر تمايل نشان مي دهند. متأسفانه هر دوي اين پروژه ها در چشم مردمان عرب مقبول نيست چرا كه اين گونه فكر مي كنند كه آمريكا سرزمين هاي اشغالي را براي آزمايش كردن اين پروژه ها انتخاب كرده است. تا زماني كه عمليات دموكراتيزه سازي واشنگتن مبتني بر جنگ هاي پيشگيرانه و اشغالگري باشد، اين ايده واكنش مثبت چنداني در منطقه نخواهد داشت.
همين مسئله نيز در قبال ايده مبارزه با تروريسم واشنگتن وجود دارد. مردم عراق هيچ نيازي به درس آموختن درباره موضوع تروريسم ندارند. آنها هموطنان بسياري را طي دهه گذشته در مقايسه با حوادث تروريستي كه به آمريكايي ها روي داده، از دست داده اند. عراق هرماه و گاهي اوقات هر هفته شهرونداني را از دست مي دهد كه قابل مقايسه با تلفاتي است كه آمريكا در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ متحمل شد.
صلح، ثبات، تماميت ارضي و احترام به حاكميت ملي درونمايه هايي هستند كه بر اساس آن بايد يك راهبرد منطقه اي مؤثر را براي برانگيختن عراقي ها به منظور به دست گرفتن سرنوشت خود، تهييج كشورهاي همسايه براي حمايت از تعيين يك حكومت ميانه رو، نماينده تمامي اقوام و مسئوليت پذير در قبال منطقه، ارائه كرد؛ مانند آنچه كه همسايگان افغانستان در كابل انجام دادند. آمريكا بايد به همكاري ها در مبارزه با تروريسم با دولت هاي منطقه ادامه دهد و از عناصر دموكراتيك در منطقه حمايت كنند. اما اگر واشنگتن اميدوار است حمايت منطقه اي را براي حكومت بغداد به دست آورد، اين اهداف بايد از ديپلماسي عمومي و مواضع داخلي آمريكا، نشأت گيرد.
اقدامات موازي
دولت آمريكا بايد يك فرستاده ويژه را براي عراق تعيين كند كه موظف باشد دست به رايزني هاي همزمان در قبال اين كشور زند، مانند اقدامي كه در اواسط دهه ۹۰ براي بالكان و متعاقب حوادث ۱۱ سپتامبر صورت داد. بخشي از رايزني ها بايد با متحدان اصلي آمريكا به ويژه انگليس، فرانسه و آلمان متمركز باشد و شامل ديگر دولت ها و سازمان ها نظير ژاپن و اتحاديه اروپا شود كه به ايجاد ثبات در عراق كمك كند. ديگر بحث ها بايد شامل تمامي همسايگان عراق و ديگر كشورهاي منطقه باشد. افزايش و ايجاد نقش ها براي سازمان ملل، ناتو، اتحاديه عرب و سازمان كنفرانس اسلامي نيز از اين بحث ها ظهور مي كند. در عين حال بايد گفت كه ايجاد ثبات در عراق بدون همكاري ايران امكان پذير نيست مانند آنچه كه در افغانستان روي داد.
صلح و ثبات در عراق و در سطح گسترده تر خاورميانه را بايد با توجه به مقتضيات آنها پيگيري كرد. براي مردم عرب، رويكرد آمريكا به جنگ پيشگيرانه، اشغالگري و مبارزه با تروريسم با شدت عمل در كنار خسارات بسيار بالا و تلفات غيرنظاميان را نمي توان از اقدامات اسرائيل قابل تمايز دانست. اسرائيل ممكن است از مدت ها پيش از پيروزي بر مردم فلسطين صرف نظر كرده باشد اما آمريكا نمي تواند به همين نحو در عراق يا ديگر مناطق اقدام كند. يكي از راه هاي قطعي كه آمريكا مي تواند صداقت خود را در قبال جهان عرب نشان دهد، ايفاي نقش دوباره مناقشه فلسطين اسرائيل است، آمريكا در كسب حمايت مردم عراق، همسايگان اين كشور و جامعه بين الملل براي به ارمغان آوردن صلح به عراق موفقيت كمي خواهد داشت؛ اگر به عنوان يك ميانجي صادق در روند صلح، موضع دوباره اي اتخاذ نكند.
راهبرد خروج
رها ساختن آمريكا از جنگ پر هزينه عراق، پايان دادن به ناآرامي ها و به ظهور رسيدن يك دولت نماينده تمامي قوم ها و گروه هاي عراقي كه قادر باشد از خاك خود و از مردم خود دفاع كند، بدون كسب حمايت مردم عراق و همكاري كشورهاي همسايه قابل دستيابي نيست. واشنگتن براي كسب چنين حمايتي نيازمند تعريفي مجدد براي اهداف خود در عراق در ارتباط با جوامع و دولت هاي منطقه است. اقدامات تحت رهبري آمريكا عليه تروريسم و در حمايت از دموكراسي از ديد مردم محلي مرتبط با دكترين جنگ پيشگيرانه و كاربرد اقدامات در عراق و فلسطين اشغالي درنظر گرفته مي شود. اهداف و امتيازهاي قابل توجه و مطلوب مردم عرب هر چه كه باشد، بايد اين نكته را مورد توجه قرار داد كه مبارزه با تروريسم و ايجاد دموكراسي در منطقه، درونمايه هايي نيستند كه عراقي ها و همسايگان عراق موضع واحدي در قبال آنها داشته باشند.
دولت جديد بوش همان طور كه بر حمايتش از دولت كنوني عراق و روند انتخابات تأكيد مي كند، بايد بر اهميت ثبات، صلح و حاكميت و تماميت ارضي اين كشور تأكيد دوباره داشته باشد. آمريكا بايد در پي آن كه دولت عراق توانست به طور كامل به امور كنترل يابد، هرچه سريع تر از عراق خارج شود. آمريكا بايد دست به اقدام عليه ناآرامي ها بر اساس تقويت امنيت عمومي بزند و از تلاش هاي دولت عراق براي سوق دادن عوامل ناآرامي ها به روند سياسي، حمايت كند. آمريكا بايد ساز و كاري را براي مشاركت دادن تمامي كشورهاي همسايه در نظر بگيرد.