چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۳
بحثي در نسبت اخلاق و دين
خير عام
009456.jpg
حسين زحمتكش
اشاره:
هنگامي كه از عمل اخلاقي سخن مي رود، بي وقفه گرايشي نيك خواهانه نسبت به ديگران به ذهن متبادر مي شود. البته فيلسوفان نسبت به وجود چنين گرايشي در نهاد بشر اختلاف نظر دارند اما آنچه كه بيشتر آنها بر آن توافق دارند، وفور گزاره هاي اخلاقي در دين است، به طوري كه اين مسأله عده اي را واداشته تا گوهر دين را اخلاق بدانند. اما پرسشي كه امروزه به طور جدي مطرح مي شود، اين است كه اخلاقي عمل كردن چه معنايي دارد؟ و دين تا چه اندازه مي تواند اين وظيفه اخلاقي را به انسان منتقل سازد؟ امروزه انديشمندان مختلف بيش از پيش به نقش سازنده دين در ايجاد مناسبات اخلاقي بين انسان ها اشاره مي كنند. مطلب حاضر در بحث نسبت دين و اخلاق، كاركرد اخلاق را گسترش خير همگاني دانسته و بر نقش مؤثر دين در اين حوزه تأكيد دارد.
با هم مي خوانيم:
آنچه امروزه در فلسفه اخلاق غرب از اهميتي بنيادين برخوردار است، بحث پيرامون محوريت خودخواهي يا نيك خواهي عمومي در سرشت بشري و نهاد اخلاق گراي آدمي است. اين انديشه در جريان تحليل خرد اخلاق محور بشري جلوه مي نمايد. در وهله نخست بيان اين نكته حائز اهميت است كه در گفتمان دين پژوهي گزاره تعامل و ارتباط اخلاق و دين، ناخودآگاه بحث را به سوي حوزه اخلاق مي كشاند. ما اساساً  با در نظر گرفتن اين پيش فرض كه هرگز نمي توان سهم اخلاق را در فربگي  «ايدئولوژي» به وادي فراموشي سپرد، هرگز ياراي آن نداريم كه در بررسي بن مايه هاي تفكرات ديني، اخلاق را واپس برانيم و از آن غفلت نماييم. شايد همين ارتباط جاودانه است كه بسياري از انديشمندان ملحد و يا روي گردان از دين را واداشته است تا با نظاره دين گرچه از موضع حداقلي، كاركرد آن را منحصراً از  ناحيه اخلاق، موجه جلوه دهند. نظير اين باور داشت، حتي در گفتار خردمنداني نيز كه براي اثبات خدا اقامه دليل مي كنند و ديانت را در متن شعور الهي خود مي پذيرند، ديده مي شود؛ از جمله «سموئيل كلارك» ، فيلسوف انگليسي قرن هيجدهم مي گويد: «هر يك از شرايع آسماني، گرايش طبيعي و اثرگذاري بي واسطه و نيرومندي براي بهسازي جريان حيات آدمي و تهذيب نحوه تعامل آنان با فرآيند روزگار دارد. به واقع غايت نهايي تمام اديان راستين همين است.» البته او الزام هاي اخلاقي را بديهي و جاويدان مي داند كه الهام حقيقي آئين مسيحيت، زنگار از چهره آن مي روبد. به هر حال در دوره هايي كه بي بندوباري و فساد اخلاقي، زوار خرد را در انديشه هاي موهوم و زيرسايه اختاپوس پوچ گرايي و نهيليسم، از كف نخبگان و بخردان جوامع انساني رها مي ساخت، دين تنها گزينه كارآمدي بود كه مي توانست در واپس راندن ساختارهاي منفي گراي بشر، نقشي مثبت ايفا نمايد. از اين رو بحث پيرامون اخلاق در سير دين شناسي ضروري مي نمايد. شايد اگر يكي از مهمترين كاركردهاي دين به معناي اعم را در حيات مادي انسان، پشتيباني از اخلاق بدانيم، اين گفته ويل دورانت درست باشد كه: «دين با دو وسيله از اخلاق پشتيباني مي كند كه يكي از آنها اساطير است و ديگري محرمات. اساطير عاملي است كه اعتقاد به امور فوق طبيعي را ايجاد مي كند و همين اعتقاد سبب مي شود كه روشهاي اخلاقي كه اجتماع يا كاهنان آرزومند بقاي آنها هستند، برقرار بماند.»
در اين نقطه است كه مي توان دين را با اخلاق يكي دانست و تعريفي بديع در راستاي ارتباط تنگاتنگ دين و اخلاق به دست داد. البته همسنگ شمردن دين و اخلاق در نهايت امر، دين پژوه را به وادي ناكجاآباد رهسپار مي كند؛ چرا كه از يك سو گستره دين در تمامي ابعاد آن بسي وسيع  تر از ظرف اخلاق است، زيرا جنبه هايي از حيات مادي و معنوي آدميان را در احاطه خود مي گيرد كه اخلاق را به آنها راهي نيست و اساساً حوزه اخلاق از اين محدوده منفك است. تصورات عرفاني و انگاره هاي اشراقي تعبيه شده در اديان الهي و غيرالهي از آن جمله اند. از سوي ديگر برخي گمانه زنيهاي اخلاقي كه در بسياري از انديشه ها، بخصوص در تفكر فلسفه اخلاق غرب، متهم به نسبيت است، در جاودانه هاي ديني جايي ندارد. بنابراين از اين مقوله بيش از اين نمي توان بهره برد كه دين و اخلاق نسبت هايي با هم دارند، بدون آن كه در فضاي حاكم بر هر يك كه مطابق با شرايط و اقتضائات خاصي است، تنفس نمايند. دين از اخلاق پشتيباني مي  كند و اخلاق بر «كاركردگرايي دين» كه پرسش اساسي در فلسفه نياز بشر به دين است، صحه مي گذارد.از نيمه دوم قرن بيستم، چهار مكتب عمده در فلسفه اخلاق حضور دارد: ۱- مكتب اصالت وظيفه؛ كه اخلاق را درحوزه كشف بررسي مي كند نه در حوزه جعل. اين مكتب خوب بودن كارهاي نيك و ناپسند بودن كارهاي پليد را جداي از آثار و نتايجي كه از آنها حاصل مي شود، مطالعه مي نمايد. ۲- مكتب اصالت نتيجه؛ بر اين باور است كه هر كاري لذت بيشتري داشته باشد، خوب و هر عملي رنج افزونتري را موجب گردد، بد است. ۳- مكتب حق محور؛ به جاي سخن گفتن از وظيفه، از حق و حقوق سخن مي گويد، البته تكليف و وظيفه نيز در اين فرآيند، خود به خود ايجاد مي گردد. ۴- مكتب فضيلت محور؛ اين مكتب، فضيلت را كه عبارت است از حال دروني مطلوبي كه براي انسان به وجود مي آيد. در اخلاق مورد توجه جدي قرار مي دهد. ارسطو ۹ فضيلت را براي انسان برمي شمارد و مجموع آنها را موجب سعادت و نيكبختي بشر مي پندارد. اين فضائل عبارتند از: «سلامت» ، «قدرت» و «زيبايي» در بدن، «عدالت» ، «شجاعت» و «دانش» در روح آدمي و «ثروت» ، «مقام» و «نژاد» در خارج از وجود انسان. فلاسفه اخلاق مسيحي نيز سه فضيلت «ايمان» ، «اميد» و «عشق» را به مجموعه فضائل ارسطويي مي افزايند. البته انديشه هاي اخلاقي اين مكتب داراي نقائصي است كه بايد در جاي خود مورد بحث قرار گيرد.
در سير تفكر فلسفي غرب، به فيلسوفاني برمي خوريم كه جايگاه ويژه اي براي نيكخواهي عمومي و خير عام قائل هستند. بن مايه هاي فلسفه اخلاق بشري اين انديشمندان كه با گفتارهاي پسيني مقبوليتي در خور توجه يافت، ناظر بر فربه سازي مفاهيم نه چندان نويني؛ مانند «فضيلت» و خصلت نيكوي آدمي است كه يادآور آموزه هاي پيامبرانه اديان در عرصه جوامع بشري در طول تاريخ است. شافتسبري از جمله فلاسفه اي است كه در حوزه انديشه غربي، كردار فضيلت مندانه را در بستر فعلي كه نتيجه آن خير همگاني باشد، قابل اثبات مي داند و «رذيلت» را عبارت از هرگونه خودخواهي و خودپسندي كه به اين خير عام گزند مي رساند، مي پندارد. او در رساله «ويژگي ها» كه موضوع اصلي آن است، خاطر نشان مي كند: «مي دانيم كه هر آفريده اي داراي خير و صلاحي خاص خويش است كه طبيعت او ناگزير از جستنشان كرده است...[ولي انسان] براي آن كه برازنده نام آفريده نيك يا فضيلت مند باشد، بايد همه اميال و انفعالات و گرايشهاي ذهن و خوي خويش را فراخور و سازوار با خير نوعش يا خير آن دستگاهي گرداند كه در آن گنجيده است و جزيي از آن را برمي سازد... اگر در آفريده اي بيشتر از اندازه معمول، خوددوستي يا پرواي خير خويش پيدا شود كه با مصلحت نوع انسان يا مصلحت همگاني ناسازگار در آيد، اين فضيلت را بايد از هرباره ميلي زشت و رذيلانه شمرد؛ و اين همان ميلي است كه همه آن را خودخواهي مي ناميم.» البته وي هرگز وجود اميال خودخواهانه را در انسان انكار نمي كند، ولي از آنجا كه هر فرد آدمي را جزيي از آفرينش كل مي داند، تعادل و هماهنگي اميال و خواسته هاي او را تنها در سايه خير عمومي و نيكخواهي همگاني محقق مي شمرد. شافتسبري در نهايت بر اين نكته تأكيد مي نمايد كه كمال فضيلت بايد معلول اعتقاد و ايمان به خداوند باشد، در عين حال يك فرد فضيلت مند موظف است فضيلت را تنها به خاطر خود فضيلت، دائر مدار كردار خويش قرار دهد.
از ديگر فيلسوفاني كه پيرامون نيكخواهي عمومي ارائه سخن كرده اند، مي توان از هاچسن نام برد. او در سلسله مباحث فلسفي خود، تنها افعال نيكخواهانه را از نظر اخلاقي پسنديده مي داند و آن نوع خود دوستي را كه با سازه هاي بنيادين سعادتخواهي ناهمگون گردد، ناپسند به شمار مي  آورد. شوپنهاور نيز نظري بديع پيرامون گونه اخلاقي خيرعام كه به تمامي مي تواند رسالت آرامش روحاني را براي انسان به ارمغان آورد، ارائه مي كند. وي در ابتدا مانند بودا رنج و درد آدمي را جوهر انفكاك ناپذير حيات معرفي مي نمايد و بشر را وامي دارد تا در جست وجوي رهايي از اين رنج، به وادي هنر قدم گذارد؛ زيرا تنها هنر است كه ياراي توقف چرخه زمان را براي حداقل يك لحظه داراست. شوپنهاور در ادامه از گزاره اي سخن مي راند كه به زعم او تأثيرش به مراتب پاينده تر و افزونتر از هنر است و آن جز «اخلاق متعالي» نيست. اخلاق متعالي همان احساس همدردي نسبت به ديگران و نيكخواهي و سعادت جويي همگاني است كه خواهشها و تمايلات نفساني نامقدس و پست بشري را در زير ارابه مقدس و جاوداني اخلاق تباه مي سازد و انسان را از محنت و رنجي كه ناخواسته بر او تحميل شده، مي رهاند.
سورن كي ير كگارد فيلسوف اگزيستانس قرن نوردهم اخلاق و الوهيت را در طول يكديگر مي بيند. او براين اعتقاد است كه آدمي داراي سه ساحت است؛ ساحت حسي، ساحت اخلاقي و ساحت ديني و الهي. نازل ترين مرتبه ساحت حسي است و والاترين و متعالي ترين مرتبه وجودي انسان ساحت الهي است، يعني ساحتي كه هستي آدمي با رضايت خداوند گره  خورده است. انسان با گذر از ساحت اخلاقي به ساحت الهي به اوج تعالي مي رسد.

ياد
اريك اريكسون
009453.jpg
دكتر مسعود يزدي
اريكسون روانكاو و روانپزشك پرآوازه در كتاب «تاريخ زندگي و لحظه تاريخي» كه مجموعه اي از مقالات وي است، به جنبه هاي گوناگون حيات مي پردازد.
نكته اي كه براي او حائز اهميت است بحث درباره «فضاي دروني» است. فضاي دروني از چند نظر مهم است. در جامعه صنعتي غرب، فضاي دروني در كنار پروتستانيسم رشد كرده و همراه با رشد فردگرايي فضاي دروني نيز جايي براي خود پيدا كرده است. فضاي دروني را مي توان در هنر و ادبيات مشاهده كرد. نقاشي هاي دوران رنسانس نشانه اي از فضاي دروني است و همراه با رشد طبقه متوسط اروپايي آنچه كه فضاي دروني ناميده شده به شكلي جديد خود را عرضه كرده است.قرن بيستم، قرن بحران فضاي دروني است. پيدايي جنبش هاي توده اي و دموكراسي توده اي فضاي دروني را دچار اختلال كرده و از طرفي ديگر افق هاي جديدي در آن گشوده است.
در جهان فضاي دروني، ميان دنياي سوبژه و ابژه نوعي دوگانگي ديده مي شود و همين دوگانگي است كه مي تواند منشاء تحولات طبقه متوسط گردد. به عبارت ديگر، ميان (من) و (جهان) نوعي گسست ديده مي شود و وجود همين فاصله است كه باعث پيدايش فرديت از يك طرف و بحران هاي ناشي از آن از طرف ديگر مي گردد.اريكسون در اينجا به بررسي انواع فضاهاي دروني مي پردازد و بيان مي كند كه چگونه سيستم هاي سياسي تابعي از فضاهاي دروني هستند.درواقع در جامعه توده اي فضاهاي دروني فردي مستحيل مي شود و سيستم هاي سياسي نيز بالطبع شكلي ديگر به خود مي گيرند. انسان (متكي به خود) نوع كامل فرديت است كه از هر نظر (خودكفا) مي باشد. درحقيقت خودبسندگي و فرديت ملازم يكديگر مجموعه اي را تشكيل مي دهند.
(فرديت) باعث مي شود كه فضاهاي دروني رشد كند. نمونه بارز فرديت در جامعه آمريكايي در قرن ،۱۸ (هنري ديويد تورو) است كه تلاش مي كرد، در قالب فردگرايي به نوعي خودبسندگي برسد.در اينجا مورد كلاسيك فضاهاي دروني را مي توان مشاهده كرد.مورد ديگري كه اريكسون با آن سروكار دارد، (هويت) است. (هويت) ازجمله ابعاد مهم شخصيت است.
هويت در حقيقت همان پويايي شخصيت است كه در طول ادوار تاريخي رشد مي كند. در جوامع قرن بيستم نوعي گرايش به سوي تماميت خواهي، هويت را تحت تاثير قرارداد و شخصيت نيز همراه با آن دچار دگرديسي شد.ازنظر اريكسون، درخصوص مساله هويت، دوران كودكي بسيار مهم است. اريكسون را مي توان پايه گذار بررسي تطبيقي هويت به شمار آورد.هويت از رابطه (من) و (جهان) ناشي مي شود و درواقع مي توان آن را به دو نوع (باز) و (بسته) تقسيم كرد.«هويت باز» ناشي از نوعي از خانواده است كه آن را (دمكراتيك) ناميده اند و (هويت بسته) نشان از خانواده اقتدارگرا دارد كه در آن هويت از پيش تعيين شده و شكل بسته اي دارد. در بسياري از جوامع مدرن ميل به سوي هويت بسته ديده مي شود و اين در حقيقت نشانه اي از ميل به سوي جمع گرايي در جامعه است. جوامع كنوني ميل زيادي به جمع گرايي دارند و هويت نيز به صورت يك مجموعه از پيش تعيين شده درمي آيد.
جست وجوي هويت مي تواند نقطه بحراني در تحول شخصيت و هويت باشد. (ازجاكنده شدن)، يكي از جنبه هاي اصلي بحران هويت است، فرد در قبال اين بحران واكنش هاي متفاوتي از خود بروز مي دهد، از يك طرف مي تواند به هويت گذشته بيش از پيش وابسته شود، در اين وضعيت روزنه بر روي هر تغييري بسته مي شود و امكان رشد شخصيت نيز وجود ندارد، درواقع فرد در چهارچوب شخصيت بسته و محدود باقي مي ماند.(ازجا كنده شدن) از سلسله تغييرات تراژيك در قرن بيستم است و اتكا به هويت بسته نشاني از واكنش به بحران ازجا كنده شدن است.
درحقيقت محك خوردن شخصيت در اين است كه تا چه اندازه با پديده (ازجا كنده شدن) كنار مي آيد و مي تواند از آن پديده اي خلاق بسازد. وجود (خلاقيت) به موازات هويت مطرح مي شود. خلاقيت مي تواند فردي يا جمعي باشد و بدين ترتيب جوامع داراي امكان و اختيار تبديل به سوي هويت باز و يا هويت بسته را دارند.براي قرن بيستم مسئله هويت معضل بسيار چشم گيري بوده است.تغيير در نحوه پرورش كودك و پيدايش ديتاهاي كودكي سرفصل تغيير در هويت نيز بوده است. امروزه بيش از هر زمان ديگر، كودكي ايفا كننده  نقش اصلي در سياستمداران و كليت سيستم سياسي است، لذا بدين سبب است كه براي تعيين چگونگي فرهنگ سياسي نحوه شكل گيري كودكي بسيار مهم است.

گزارش انديشه
گزارشي از مراسم بزرگداشت دكتر داوري
فيلسوف زندگي
009462.jpg
ايلنا: دكتر رضا داوري اردكاني در سخناني ضمن بيان اين كه هرگز فكر نمي  كردم چنين مجلسي با حضور اين بزرگان براي لطف و مرحمت به من تشكيل شود، ضمن قرائت شعري كه به گفته خود هميشه آن   را زمزمه مي كند، گفت: شكر خدا كه هر چه طلب كردم از خدا بر منتهاي همت خود كامران شدم. آنچه كه امشب ديدم از همت من و منتهاي آن بيشتر بود. وقتي دكتر محقق از برپايي اين مراسم خبر داد، من خواستار انصراف شدم ايشان قبول نكرد، خواستم به تعويق بيفتد، ايشان قبول كردند. من گمان كردم كه تعويق به انصراف تبديل شود ولي نشد. اما تقدير اين بود كه امشب من شرمساري بكشم.
وي افزود: اين سخن من ناسپاسي نيست كمال امتنان است.دكتر داوري اردكاني در ادامه سخنانش گفت: من بيش از ۶۰ سال كتاب خواندم(الان ۷۱ ساله  ام) ۵۳ سال معلمي كرده  ام شغلي كه اشرف مشاغل است و هميشه شغل خودم را معلمي  مي  دانستم. اولين كتاب غير درسي كه خواندم نمايشنامه  اي بود كه نويسنده  اش الان در محفل ما حاضر است. من در طول عمرم روز و شب و بدون تعطيلي كار كردم. اين كار فداكاري و گذشت نبوده، بلكه از روي رغبت بوده  است. اگر فكر مي  كردم مجلس اين چنين خواهد بود، با همه كم  رويي به دكتر محقق نه مي  گفتم، اما اين ۵۳ سال معلمي، زبان آدم را باز مي  كند، زيرا معلم اگر حرف نزند، هيچ كاري نمي  تواند انجام دهد.
دكتر داوري اردكاني ضمن تشكر از همه حضار و استادان حضور يافته سخنش را با غزلي از حافظ به پايان رساند.
گفتني است در اين مراسم بزرگداشت لوح سپاس و تقديرنامه انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، رياست دانشگاه تهران، وزير ارشاد، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، دفتر يونسكو در تهران، گروه فلسفه دانشگاه تهران، نماينده مردم اردكان در مجلس شوراي اسلامي، وزير علوم تحقيقات و فناوري و سازمان اسناد ملي ايران به پاس خدمات ايشان در عرصه فرهنگ و فلسفه ايران به وي تقديم شد.
دكتر غلامرضا اعواني رئيس موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران در سخناني كه در مراسم بزرگداشت دكتر رضا داوري اردكاني ايراد كرد، ضمن بيان سابقه آشنايي  اش با دكتر داوري اردكاني در سال ۱۳۴۵ كه مشغول تحقيق بر روي فارابي بوده و دكتر داوري تز دكتراي خود را در اختيارش نهاد، در ادامه گفت: رساله دكتر داوري در من تأثير زيادي گذاشت، ايشان به خوبي توانست آراء سياسي فارابي را بيان كند. از لحاظ سبك انشا، سلامت و رواني فكر اين رساله در حد خوبي بود. ايشان با جامعيتي كه داشتند، مكتب  هاي مختلف را به خوبي مي  شناخت و قادر بود افلاطون، دكارت، كانت، فارابي و ابن سينا به خوبي تدريس كند. جامعيت در فلسفه يك فضيلت محسوب مي  شود.
اعواني افزود: دكتر داوري با تحقيق بر روي فارابي، احيا كننده تفكر فلسفه سياسي در ايران بود و با كار وي باب فلسفه سياست از ديدگاه حكمت در ايران باز شد. يك فيلسوف بايد جزئي از عصر خود باشد و چشم انداز وسيعي نسبت به زمانه خود داشته باشد كه از خصوصيات دكتر داوري است.وي افزود: دكتر داوري به ماهيت مدرنيته و پست مدرنيسم، غرب و غرب  زدگي اشراف كامل دارد. از محورهاي مهم تفكر ايشان مي  توان حكم پرسش درباره ماهيت فلسفه دانست كه كتاب  هايي در اين باره به نگارش درآورده  اند، زيرا زمانه ما، زمان بحران فلسفه است، عسرت فكر و انديشه، و اين از دغدغه  هاي دكتر داوري بود. دكتر اعواني با بيان اين كه متفكر واقعي كسي است كه با فكر و انديشه زندگي كند، در انتهاي سخنانش گفت: فلسفه، وجود فيلسوف است. فلسفه جزء اساسي فيلسوف است. اين در فلسفه عيب نيست كه فيلسوف به سراغ همه مكتب  ها برود، فيلسوف بايد مدام تجربه كند و بيازمايد زيرا تمام سرمايه متفكر، تفكر اوست؛ ارسطو مي  گويد: انسان همان است كه مي  انديشد و ديگر هيچ. اين انديشيدن و تفكر جوهر فكري دكتر داوري بوده و فلسفه وي فلسفه دلمشغولي و زيستن است.دكتر محسن جهانگيري استاد فلسفه دانشگاه تهران در مراسم بزرگداشت دكتر رضا داوري اردكاني در سخناني ضمن بيان اين مطلب كه در هيچ فرهنگ و ديني، به اندازه اسلام و فرهنگ اسلامي و ايراني، از علم و دانش، عالم و معلم ستايش نشده  است، گفت: غزالي با اشاره به آيه  اي از قرآن مي  گويد اين آيه در بلاغت علم كافي است و خداوند شهادت اهل علم راتعالي سعادت مي  داند.
پيامبر هم فرمودند: روزي كه من علمي نياموزم و چيزي بر دانش  ام افزوده نشود، آن روز براي من مبارك نيست. خداوند به پيامبر دستور داد كه بخواند: اللهم رب زدني علماً كه به جايگاه رفيع علم و علما اشاره دارد.
وي ادامه داد: در اثر همين ترغيب شريعت بود كه در قرن ۴ هجري در كتابخانه قرطبه در اندلس تنها ۴۰۰ هزار جلد كتاب موجود بود. من براي اولين بار از مرحوم سيد حسن تقي زاده شنيدم كه ايشان فرمودند: در بغداد، هم وزن هر كتابي كه به عربي ترجمه مي شد، به مترجم زرناب مي  دادند، اين در اهميت علم و دانش كافي است.
دكتر جهانگيري افزود: در اسلام علم و عمل با هم يكي است. مسئوليت اجتماعي و زندگي در ميان توده  ها خيلي مهم است، اين نيست كه فقط كتاب بنويسيم و تاملات فلسفي بكنيم و جامعه را رها كنيم. پيامبر اسلام، بسياري اوقات جبرئيل را رها مي  كرد و با آدم  هاي معمولي نشست و برخاست مي  كرد. وي ارتباط اين سخنش را با مراسم بزرگداشت رضا داوري اردكاني در اين دانست كه دكتر داوري نيز علاوه بر علم، دانش و آثار فرهنگي كه به جا گذاشت، هيچ وقت از زير بار مسئوليت اجتماعي شانه خالي نكرد.
دكتر جهانگيري با اشاره به مسئوليت هاي دكتر داوري در دانشگاه تهران گفت: در مدت تصدي ايشان در دانشكده ادبيات و علوم انساني، دانشجويي نيامد كه از برخورد بد داوري بگويد، او با صبر و حوصله كارها را به پايان مي  برد؛ داوري فيلسوف اپيكوري نبود، بلكه او در جامعه زيست و مسئوليت قبول كرد و به نحو احسن به سرانجام رسانيد، براي من نيز افتخار است كه در مجلس بزرگداشت داوري سخن بگويم.

رويداد انديشه
سياستگذاري علم و تكنولوژي
مهر: نخستين هم انديشي سياستگذاري علم و تكنولوژي در كشور (فرصت ها و چالش ها) ۲۸ بهمن ماه امسال در دانشگاه شريف برگزار مي شود.
اين هم  انديشي از سوي گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتي شريف برگزار مي شود.دبيرخانه اين هم  انديشي اعلام كرد: از آنجا كه علم و تكنولوژي به عنوان اصلي ترين سلاح كشورها در دنياي رقابتي كنوني مطرح  است، شايسته است دولت براي توسعه هرچه سريع تر علم و تكنولوژي آراي صاحبنظران مختلف را مد نظر داشته باشد.برگزاركنندگان اولين هم  انديشي سياستگذاري علم و تكنولوژي ضمن اعلام دوجنبه اصلي سياست اين حوزه يعني توسعه درازمدت توانايي علمي و تكنولوژيك و استفاده حداكثر از اين توانايي براي برآورده ساختن نيازهاي جامعه، محورهاي پيشنهادي اين هم انديشي را مديريت كلان علم و تكنولوژي، ايجاد جامعه علمي، پرورش نيروي انساني و تمهيدات فرهنگي براي توسعه علم و تكنولوژي برشمردند.در اين هم  انديشي صاحبنظران، مسئولان و شخصيتهاي علمي، پژوهشي و سياسي و اساتيد دانشگاهها حضور خواهند داشت. دكتر مهدي گلشني مسئوليت اين هم انديشي را بر عهده دارد.
009459.jpg
جلسات تفسير و تدبر در قرآن
مهر: جلسات تفسير و تدبري در قرآن كريم از سوي خانه قرآن، براي استفاده و بهره گيري معنوي و سازنده عموم علاقه مندان برگزار مي شود.پروين غضنفري مدير خانه قرآن در گفت وگو با خبرنگار گروه دين و انديشه «مهر» ضمن اعلام اين مطلب اظهار داشت : با توجه به اهميت آيات ، نشانه ها و آموزه هاي قرآن كريم در ارائه مباني ارزنده و سازنده ، جلسات فوق برگزار مي شود.وي با اشاره به اين كه جلسات تفسير و تدبر در قرآن يك روز در هفته است ، گفت : از آنجا كه اعتقاد داريم دوره هاي دراز مدت از تأثير و تأثر بيشتري برخوردار بوده و آموزه ها به صورت عميق و ريشه اي در ذهن مخاطبان ماندگار خواهند شد ، براي اين جلسات زماني بالغ بر دو سال را پيش بيني كرده ايم.غضنفري افزود : براي ايجاد حس مشاركت و حضور هر چه بيشتر در كلاس ها و تداوم طي دوره هاي فوق ، شهريه بسيار اندكي دريافت مي شود تا علاقه مندان به دليل پرداخت شهريه ، مسئوليت و تعهد بيشتري نسبت به حضور در جلسات احساس كرده ، در راستاي بهره گيري هر چه بيشتر از موقعيت ايجاد شده ، تلاش كنند.
مدير خانه قرآن منطقه هفت سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران با اشاره به اين كه براي دوره هاي تفسير و تدبر در قرآن كريم از حضور استاد برجسته و حاذق اين بخش استفاده مي شود، گفت: اميد است اين دوره ها براي آموزش مباني انسان ساز و همچنين زندگي ساز ، با استفاده از كلام حق مفيد و مؤثر واقع شود.

انديشه
اجتماعي
سياست
سينما
علم
فرهنگ
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  علم  |  فرهنگ   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |