|
|
|
|
|
سخنراني دكتر فرزين بانكي پيرامون فلسفه تعليم و تربيت(واپسين بخش)
والايي روح
|
|
تهيه وتنظيم از محمد نجفي
اشاره:
در نخستين بخش مطلب حاضر، نخست به ريشه شناسي واژه تعليم و تربيت در زبانهاي اروپايي اشاره شد و آن گاه به ارتباط فلسفه با تعليم و تربيت به بحث گذاشته شد. به نظر سخنران، تعليم و تربيت در گذشته هدف خود را از فلسفه اخلاق اخذ مي كرد و لذا امري جز مجري اخلاق به شمار نمي آمد. از اين رو بيشتر مربيان بزرگ، در نقش فيلسوف ظاهر مي شدند. اما فلسفه تعليم و تربيت چيزي متفاوت از تعليم و تربيت است. اگر چه نقاط مشتركي با يكديگر دارند.سپس در ادامه بحث به آراي افلاطون در باب فلسفه تعليم و تربيت پرداخته شد. بدين منظور به تمثيل «غار افلاطون» و تفسيري كه از اين تمثيل در فلسفه تعليم و تربيت افلاطون ازآن مراد مي شود ، اشاره شد ، فلسفه تعليم وتربيت افلاطون ربط مستقيمي با نظريه شناخت وي دارد. لذا از نظر افلاطون دانايي هدف تعليم و تربيت است. واپسين بخش مقاله را مي خوانيم:
افلاطون در مدينه فاضله اي كه در جمهوري ساخته تا عدالت را به ما نشان دهد در اصل فقط مي خواسته مسايلي را براي ما روشن كند. پس از تمثيل غار استفاده كرده است. اين تمثيل حتي در فلسفه و انديشه اسلامي هم راه يافته است. اسفار اربعه ملاصدرا چيزي غير از اين نيست.از «سيرمن الخلق الي الحق» كه همان سفر اول است كه از انتهاي غار شروع مي شود و به خورشيد ختم مي شود بگيريد تا همان مرحله آخر شناخت كه «سيرفي الخلق بالحق» مي كند؛ يعني در ميان انسان هاست، اما در حالي كه علمي را كه از ايده گرفته با خود دارد.همان طور كه گفتيم آموزه هاي تربيتي افلاطون با اين مراحل شناخت گره خورده است. اين را كمي مي شكافيم تا ببينيم اين دو چگونه به هم گره خورده اند؟ از همان ابتدا اين اسرا در بند و ناآگاهند. كودك هم مانند آن ها نادان و ناآگاه است و نوعي تحجر فكري دارد، پس بايد كودك را به زور برگرداند. من كودكي را نديده ام كه خودش از روي ميل بخواهد تربيت شود و فكر مي كنم اگر هم باشد يك انحراف تربيتي است. اين دروغ پدر و مادرهاست كه بچه من عاشق درس است و... هر بچه اي اگر به حال خود گذاشته شود بازي مي كند و هزار كار ديگر مي كند اما درسش را نمي خواند. حق هم دارد، چيزهاي ديگر برايش جالب ترند. پس بايد با زور و قدرت بچه ها را وادار كرد كه به سمت درس كشيده شوند. اين در گرو هنر والدين يا آموزگاران است كه طفل را به نحوي به سمت درس بكشانند. پس نبايد در هيچ مرحله اي فرد را رها كرد چرا كه در همان جايي كه هست مي ماند و صعود نمي كند. تنها بعد از مرحله آتش است كه وقتي به بالا رسيد (مرحله ۱۳) و بوي حقيقت به مشامش خورد، فرد خودش در پي حقيقت مي رود.افلاطون در باره تأثير تعليم و تربيت چنين مي گويد: «هنر تربيت هنري است كه به ياري آن مي توان روح جوانان را به سويي ديگر گرداند. نه هنري كه به وسيله آن بتوان در روح نيروي بينايي نشاند. كسي كه تربيت جوانان را به عهده مي گيرد بايد قبول كند كه اين نيرو از آغاز در روح آنان هست. منتها هنوز به سمتي كه بايد متوجه شود، نشده است و به سويي كه بايد بنگرد نمي گرد و يگانه وظيفه هنر تربيت اين است كه در اين كار به آنان ياري كند.» (رساله جمهوري، كتاب هفتم)
اين شايد يكي از زيباترين تعاريف هنر تربيت باشد كه ما متأسفانه هنوز هم به آن نرسيده ايم. در ايران هم شايد فقط در تصوف اين مراحل وجود داشته باشد، اما در مكاتب ديگر هنوز به اين مراحل توجهي نمي شود. پس در بدو امر اين مسأله در وجود انسان ريخته شده است كه روحش به سوي آن ايده خير سوق مي يابد. ما در اسلام آن را فطرت مي دانيم؛ يعني امري كه ما را به سوي والايي خود روح يا خدا- يا هر اسمي كه مي خواهيد بر آن بگذاريد- سوق مي دهد. اين كه اين افراد را به سوي آن حقيقت ياري مي كنيم مسأله اي است كه در تربيت كمتر به آن توجه شده است، يعني زور را بيشتر ديده اند تا ياري و هادي بودن و هدايت كردن را.فلسفه تعليم و تربيت با بينش هاي مختلفي كه ما در باره انسان داريم مرتبط است. انسان را هر گونه كه تعريف كنيم نوعي تعليم و تربيت هم براي وي وجود دارد. اگر انسان از جانب مسايل فقداني اش تعريف شود بايد آن كمبود از راه تعليم و تربيت جبران شود؛ اگر گفته شود كه انسان شكل پذير است و هم چون موم در دست ماست پس سعي مي شود تا به آن شكل داده شود و اگر تعريف ديگري از انسان ارايه شود، طبق آن تعريف و با تعليم و تربيت مي توان او را به جايي كه مدنظر است رساند. در جهان بيني هاي مختلف هم همين طور است؛ اگر جهان بيني شما ديني باشد از طريق آن بچه ها را تربيت مي كنيد و اگر غيرديني باشد از راه ديگري آن ها را تربيت خواهيد كرد.
متأسفانه امروزه در جهاني- غرب- كه خدا فراموش شده، به جايي رسيده اند كه جايگزيني براي آن ندارند. لذا زندگي بي معنا شده و در نتيجه تعليم و تربيت هم باز كنيز و تابع علوم مختلف شده است و فقط در راه مهارت سازي و افكار انسان هاي مختلف به كار مي رود. در چنين شرايطي انسان ها فقط مهره هايي هستند كه چرخ اين جامعه را به چرخش در مي آورند. بي شك در چنين شرايطي كاركرد اهميت دارد و نه انسانيت.
اينها مسايلي است كه در فلسفه تعليم و تربيت مطرح مي شود و تا زماني كه انديشه وجود دارد، اين نوع انتقاد و اين نوع تفكر در فلسفه تعليم و تربيت باقي خواهد ماند. همان طور كه در ابتداي بحث هم گفتم، تعليم و تربيت معمولاً اهداف خود را از اخلاق اقتباس كرده است. در عصر جديد اما با وجود كساني هم چون هيدگر كه هيچ بحثي در باره اخلاق نمي كند، آيا هنوز مي توانيم از تعليم و تربيت سخن به ميان آوريم؟ من مي گويم خير! اما آنچه در تعليم و تربيتي كه از انديشه هاي امثال هيدگر مي توان اقتباس كرد، اين است كه چگونه انسان ها را وارد وادي انديشه كنيم. هيدگر ما را به انديشه دعوت كرده است. پس سؤال اين خواهد بود كه چگونه مي توانيم انديشه را در كودك بپرورانيم؟ اين مستلزم آن است كه خودمان را شاگرد انديشمندان ديگر بدانيم و هم انديشيدن را آموخته باشيم و اين گونه است كه مي توانيم به عنوان اسوه و الگو يا به عبارت بهتر مثال براي ديگران باشيم. فرق مثال با اسوه اين است كه دانش آموز از اسوه تقليد مي كند، ولي مثال نشان دهنده اين است كه يكي از مواردي كه مي تواني آن گونه تربيت شوي من هستم. موارد ديگري هم هست و لزومي ندارد كه تو حتماً مثل من شوي. شايد گفته شود كه اگر الگو يا اسوه نداشته باشيم پس چگونه بايد كسي را تربيت كنيم و آيا نسبي گري رخ نمي دهد؟ نسبي گري زماني رخ مي دهد كه ما بازهم بخواهيم بين دو ايده خاص و متحجر ارتباطي برقرار كنيم و باز انديشه را در محدوده اين ايده قرار دهيم. آنچه مهم است تناسب فكري با افكار و انديشه هاست و اين اندوخته ها همگي موقت اند و انسان مدام در حال تكاپو و تكامل است. اين بحثي است كه مي توان در جايي ديگر به طور مفصل به آن پرداخت.
|
|
|
آشنايي ايرانيان با فلسفه غرب
مهر: به گزارش گروه دين و انديشه مهر به نقل از رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در زاگرب، دكتر نصرالله پورجوادي، استاد فلسفه دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در دانشگاه زاگرب درباره آموزش فلسفه در ايران سخن گفت. وي با تاكيد بر سابقه آموزش فلسفه در ايران گفت: آموزش فلسفه در ايران سابقه اي طولاني دارد و به قرن دوم و سوم هجري (هشتم و نهم ميلادي) برمي گردد. متفكراني چون حكيم ترمذي و سپس فيلسوف بزرگ عالم اسلام فارابي از خراسان برخاستند. در واقع، چراغ فلسفه در عالم اسلام را در درجه اول ايرانيان روشن نگه داشتند و در درجه دوم متفكران اندلس (تا زمان ابن رشد). آموزش فلسفه از زمان فارابي و ابن سينا تا زمان ميرداماد و ملاصدرا و حاجي سبزواري حركت مداومي را در ايران داشته و هنوز هم اين سنت در حوزه هاي علمي قديم دنبال مي شود و استادان بنامي در عصر حاضر وجود داشته اند كه از همه مشهورتر مرحوم علامه طباطبائي است. دكتر پورجوادي افزود: اما آموزش فلسفه جديد اروپايي در دانشگاه هاي ايران از سابقه چنداني برخوردار نيست. پيش از اين كه دانشگاه تهران رسما دانشجوياني را در رشته فلسفه تربيت كند، ايرانيان از طريق ترجمه بعضي از آثاراروپايي با فلسفه جديد آشنا شدند. مهمترين گام در اين راه با تاليف كتاب سير حكمت در اروپا برداشته شد كه متضمن ترجمه اي از كتاب «گفتار در روش» دكارت بود. اين كتاب با ترجمه نسبتا دقيق و نثر دلنشيني كه داشت نقش بسيار موثري در آشنا كردن ايرانيان با فلسفه جديد اروپايي داشت. دانشگاه تهران از دهه ۱۹۵۰ رشته فلسفه براي دوره ليسانس و از دهه ۱۹۶۰ به بعد دوره دكتري داير كرد. در دهه ۱۹۶۰ دانشگاه ملي ايران (كه بعدا شهيد بهشتي ناميده شد) و دانشگاه تبريز نيز براي دوره ليسانس دانشجو گرفتند. در سالهاي پس از انقلاب اسلامي، دانشكده هاي متعدد در تهران و شهرستان ها رشته فلسفه داير كردند و در اين دوره ها فلسفه اروپايي تدريس كردند. آموزش فلسفه اسلامي نيز در دانشكده هاي الهيات انجام مي گيرد. استاد فلسفه دانشگاه تهران خاطر نشان كرد: دانشگاه تهران كه دانشگاه مادر بوده است تاكيد خود را بر آموزش تاريخ فلسفه غرب نهاده است وكتاب هاي فلاسفه جديد مانند: دكارت و اسپينوزا ولايب نيتس ولاك و باركلي وهيوم وكانت و هگل را بيشتر آموزش داده است. فلسفه هاي اگزيستانس- به خصوص فلسفه هيدگر- نيز مورد توجه بوده است. گروه فلسفه دانشگاه تهران اهتمام زيادي در ترجمه متون فلسفي جديد اروپايي به فارسي و پيدا كردن معادل هاي دقيق براي مفاهيم و اصطلاحات فلسفي جديد داشته است. در ترجمه متون فلسفي يونان و دوران اسكندراني و حتي قرون وسطي مشكل چنداني در پيش پاي مترجمان وجود نداشته است، ولي در فلسفه جديد مفاهيم تازه مشكل زيادي ايجاد مي كرده است. اين مشكل پس از سال ها تجربه تا حدودي برطرف شده است. البته، بسياري از اين متون از انگليسي و فرانسه، و بعضا از آلماني، ترجمه شده است. ترجمه متون فلسفه از يوناني و لاتيني به ندرت انجام گرفته است.در سال هاي اخير دانشجويان فلسفه كه علاقه داشته باشند مي توانند درس يوناني قديم بگيرند. دكتر پورجوادي در ادامه سخنان خود به آموزش فلسفه بعد از انقلاب اشاره كرد و گفت: علاوه بر دانشگاه تهران و شهيد بهشتي تهران، در چند دانشكده ديگر در تهران، از جمله انجمن حكمت و فلسفه و در شهرستان ها دانشگاه هاي تبريز، اصفهان، مشهد و شيراز هم رشته فلسفه داير شده است و استادان فلسفه اكثر فارغ التحصيلان دانشگاه تهران اند. متاسفانه افزايش كميت توأم با بالا رفتن كيفيت نبوده است و يكي از مسائلي كه در اين راه بوده است عدم توانايي اكثر دانشجويان براي استفاده مستقيم از آثار فلاسفه غرب است.
|
|
|
گزارش انديشه
نقد و بررسي كتاب «كشف المحجوب»
نخستين اثر عرفاني
|
|
ايلنا: در بيست و هشتمين نشست مركز نشر ميراث مكتوب كه به نقد و بررسي كتاب كشف المحجوب نوشته ابوالحسن هجويري با تصحيح محمود عابدي اختصاص داشت ، دكتر محمد علي موحد با اشاره به حجم زياد تعليقات نوشته شده بر اين كتاب، آن را كار مهم و جالب توجه خواند و گفت : اين كتاب اولين كتابي است كه به فارسي درباره تصوف نوشته شده است.
بابهاي يازده گانه آن به موضوعات مختلفي چون علم و انواع آن، علم به ذات خدا، صفات خدا و افعال خدا تقسيم است. تقسيم بندي هجويري در باب علم بسيار گسترده است و در اين راه به نكات دقيقي توجه كرده است.
موحد با بيان اين كه نويسنده اي قديمي چون هجويري، اينقدر روشمند و متديك عمل كرده است در ادامه گفت: آنچه در اين كتاب مهم است، برگرداندن كلمات بزرگان قوم و مشايخ در كمترين لفظ و بيشترين معناست.
در ادامه جلسه دكتر فتح الله مجتبايي ضمن بيان سابقه آشنايي اش از دوران جواني با كتاب كشف المحجوب با چاپ ژوكوفسكي و عيب بزرگ آن در خط دشوار و بدي حروف به كار رفته در آن كه مربوط به اوايل قرن ۲۰ بود ، در ادامه گفت : تصحيح اين كتاب ضمن بيان مصحح براساس نسخه وين است كه چاپ ژوكوفسكي هم بر آن متكي است. البته نسخ ديگري هم نزد مرحوم مولوي محمد شفيع در لاهور موجود بود.
وي زبان اين كتاب را كه در قرن پنجم هجري قمري نوشته شده، به مانند دانشنامه علايي و قابوسنامه عنوان كرد و علت آن را پختگي زبان فارسي در آن دوران براي بيان مباحث فلسفي عنوان كرد و گفت : از لحاظ موضوع هم ويژگي كتاب اين است كه اولين كتاب مهم و معتبر به فارسي درباره عرفان است . چنانچه پيش از آن به فارسي درباره عرفان اثري نمي بينيم. اهميت اين كتاب را مي توان اينجا ديد كه تا مدتها و دوره هاي بعد هم كتابهاي نگاشته شده در اين موضوع از كشف المحجوب فراتر نرفته اند.
مجتبايي دفاع از حلاج را براي اولين بار در اين كتاب و توسط هجويري دانست و گفت : اهميت كتاب در اينجاست كه مكتب هاي مختلف آن روزگار را به خوبي شرح مي دهد. اين كتاب يازده باب دارد كه بسياري از اصول معتقدات اسلامي را تعبير صوفيانه كرده است. به مانند معرفت خدا، توحيد ، ايمان، نماز، حج و... در واقع هر كدام از اينها يك كشف هستند كه آنها را با معاني رمزي و باطني مطرح مي كند.
فتح الله مجتبايي با بيان اين كه تعبيرات مورد استفاده هجويري در كيمياي سعادت ديده مي شود به رابطه غزالي و هجويري هم اشاره كرد و گفت : در تصحيح و چاپ كتاب، امكان غلط چاپي ديده مي شود. طبيعت خط فارسي هم اين است كه غلط چاپي گريز ناپديد است. البته در مواردي هم كه نسخه بدل ها در كتاب نقل مي شود بهتر است كه دقيقتر بيان شود و بتوان نسخه بدل ها را به راحتي پيدا كرد.
|
|
|
رويدادهاي انديشه
|
|
سمينار بين المللي ابن سينا
با همكاري بنياد بوعلي سينا در همدان و بنياد ابن سينا در بخارا سمينار بين المللي ابن سينا در تابستان ۲۰۰۵ برگزار مي شود.
دكتر حسين صمدي بهرامي، نماينده فرهنگي سفارت ايران در ازبكستان، در گفت گو با خبرنگار گروه دين و انديشه «مهر» درباره تفاهم نامه هاي فرهنگي كه اخيرا جمهوري اسلامي ايران با ازبكستان امضاء نموده گفت : اين تفاهم نامه ها در راستاي سفر دكتر عارف، معاون اول رياست جمهوري ايران، و هيات همراه به ازبكستان امضاء شده است.
وي افزود: تفاهم نامه اي با بنياد بوعلي سينا در ايران و بنياد ابن سينا در ازبكستان امضاء شد كه در اين تفاهم نامه تاكيد شده همكاري هاي گسترده و مشتركي درباره آثار ابن سينا، ترجمه آثار، برگزاري سمينار و تبادل دانشجو و محقق صورت گيرد. همچنين مقرر شد كه به صورت متناوب سمينار بزرگداشت بوعلي سينا هر ساله يكبار در همدان و سال ديگر در بخارا برگزار شود. اولين سمينار بعد از اين تفاهم نامه در بخارا در تابستان ۲۰۰۵خواهد بود. اين تفاهم نامه را دكتر شهرت ايرباشوف، رئيس بنياد ابن سينا در ازبكستان و دكتر غلامي، رئيس دانشگاه بوعلي همدان امضاء نمودند.
نماينده فرهنگي سفارت ايران در ازبكستان همچنين درباره تفاهم نامه اي بين كتابخانه ملي ازبكستان و سازمان اسناد ملي و كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران اظهار داشت : در اين تفاهم نامه آمده است كه در حوزه پژوهش هاي نسخ خطي و دانش و فناوري هاي جديد در كتاب سازي و تهيه ميكروفيلم و D C همكاري هاي گسترده اي صورت گيرد.وي در ادامه گفت: در طي اين سفر، اتاق زبان و ادبيات فارسي در دانشكده بخارا تاسيس شد و اتاق مجهز به كتاب هاي آموزش جديد زبان فارسي كه اخيرا با ترجمه هاي ازبكي در ايران منتشر شده است مجهز شده كه آثار قبلي براي سي سال پيش بوده است. علاوه بر اين كتاب هاي ديگري درباره ادبيات و زبان شناسي براي اتاق تهيه شده است. نماينده فرهنگي سفارت ايران در ازبكستان در پايان تاكيد كرد : اين تفاهم نامه ها به مناسبت فرهنگي بودن در شهر بخارا و مابقي تفاهم نامه ها در سمرقند امضاء شد.
نقد و بررسي كتاب «قلب اسلام»
سينا: «قلب اسلام» نوشته دكتر سيد حسن نصر و با ترجمه شهرآيين، از سوي مركز گفت و گوي تمدنها، مورد نقد و بررسي قرار مي گيرد.
در اين نشست، دكتر ابراهيمي ديناني، دكتر محسن كديور، دكتر پازوكي و دكتر منوچهري حضور خواهند داشت و ديدگاه هاي خود را در مورد اين كتاب، بيان خواهند كرد.
نشست نقد و بررسي «قلب اسلام» نوشته دكتر سيدحسن نصر كه از سوي گروه علوم سياسي مركز گفت و گوي تمدنها، برگزار مي شود، امروز دوشنبه ۱۲بهمن، ساعت۱۶ در محل مركز گفت وگوي تمدنها، واقع در خيابان ولي عصر، ضلع جنوبي پارك ساعي برپا مي شود و ورود براي علاقمندان آزاد است.
|
|
|