دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۳
گفت وگوي اختصاصي احمدرضا عابدزاده با «همشهري»
يك بازي براي هزار سال
009609.jpg
عكس: مهدي زارع
رضا خسروي
يك اتفاق تلخ و ناخواسته مسير زندگي يكي از بهترين و محبوب ترين بازيكنان فوتبال ايران را تغيير داد تا او پايان خوشي را در دوران بازيگري اش نداشته باشد. يك نيمه شب سرد زمستاني احمدرضا عابدزاده به كما رفت و پس از گذشت سه سال از آن ماجرا هنوز نتوانسته زندگي عادي اش را پيدا كند. بازيكن محبوب ميليونها ايراني حالا به استقلال اهواز رفته و به عنوان مربي در كنار كادر فني اين تيم است. او شرايط جسماني گذشته را ندارد اما هنوز همان محبوبيت خيره كننده را دارد و به محض قدم گذاشتن در ورزشگاه ها هزاران علاقه مند نام احمدرضا عابدزاده را فرياد مي زنند. احمدرضا اين روزها رو به كارون مي نشيند و خاطرات شيرين گذشته را مرور مي كند. گفت وگوي ما با سنگربان پرافتخار تيم ملي ايران را در حالي مي خوانيد كه او هنوز خاطرات گذشته و اسامي ياران قديمي اش را به خوبي به ياد نمي آورد. با اين حال با تلاش و دقت زيادي به سوالات مطرح شده پاسخ مي دهد.اين گفت وگو را بخوانيد.
* بعد از آن اتفاق تلخ مردم مي خواهند بدانند در حال حاضر وضعيت جسماني احمدرضا عابدزاده چگونه است؟
- شكر خدا روز به روز بهتر مي شوم. نزديك به يكي دو ماه ديگر سه سال از آن ماجرا مي گذرد. شرايط مثل دوران قبل از آن اتفاق نيست اما خيلي هم با آن زمان تفاوت ندارد. به نظر من آن اتفاق خواست خدا بود و خودش خواست كه اين طور شود. من آن روزها را هيچ وقت فراموش نمي كنم.
* خودت تصور مي كردي دوباره بتواني به فوتبال برگردي؟
- تصورش سخت است. وقتي آن روزها را دوباره مرور مي كنم و فيلم ها و عكس هايش را مي بينم، مي گويم من بايد تمام مي شدم. بايد مي رفتم اما دعاي مردم و خواست خدا اين طور نبود. مردم دعا كردند و خدا هم به دعاي آنها توجه كرد و من دوباره برگشتم.
* و حالا خودت را مديون مردم مي داني؟
- صد در صدر همين طور است. من هيچ وقت محبت هاي آنها را فراموش نمي كنم. روزهايي را به ياد مي آورم كه بيش از ۲۰ هزار نفر مقابل بيمارستان كسري جمع مي شدند و براي سلامتي من دعا مي كردند. اين تصاوير را هر روز مرور مي كنم. شما باشيد اين همه محبت  را فراموش مي كنيد؟ اصلاً نمي شود تصورش را هم كرد. من خودم را مديون همه مردم ايران مي دانم كه با دعاهاي خودشان به سلامتي من كمك كردند.
* فكر مي كني بشود اين محبت ها را جبران كرد؟
- معلوم است كه نمي شود. آنها براي من كاري كردند كه با هيچ چيز نمي توانم جبرانش كنم. اما اين به من الهام شده كه وظيفه دارم به هر نحو ممكن به اين مردم خدمت كنم. حالا هر كمكي كه از دستم بر بيايد براي اين مردم انجام خواهم داد.
* وضعيت جسماني شما نسبت به قبل چه تغييري كرده ؟
- الان چشم راستم رو به سمت پايين نمي بيند. وقتي دستم مقابل چشمم باشد مي بينم اما اگر پايين تر بيايد بايد سرم را بچرخانم تا دستم را ببينم. فكر كنم حدود ۲۵ درصد از بينايي چشم سمت راستم را از دست داده ام.
* قرار بود براي معالجات نهايي به سوئد بروي؟
- فعلاً كه در تهران مشغول مداوا هستم. متأسفانه شرايط بيمارستانهاي سوئد و ايران بسيار متفاوت است. در سوئد برخوردها با من به عنوان يك بيمار بسيار حرفه اي و محترمانه بود. زماني كه من براي آنژيوگرافي به اين كشور رفته بودم رئيس بيمارستان آمد و همه معاينات را خودش انجام داد. آنها خيلي با محبت برخورد مي كنند و بيشتر از هر چيز از نظر روحي و رواني روي بيمار تأثير مي گذارند .اما متأسفانه در ايران شرايط اين گونه نيست و روابط عاطفي بين بيمار و پزشكان برقرار نيست. پزشك هم مثل يك مربي است كه بايد به همه بازيكنانش به يك چشم نگاه كند و آنها را مثل فرزندش دوست داشته باشد.
* مگر با شما بد رفتاري كرده اند؟
- نه اتفاقاً هميشه نسبت به من محبت هم داشته اند اما بايد قبول كرد كه اينها مثل پدر و مادر يك بيمار مي مانند. ممكن است خيلي مسائلي كه آدم نمي تواند حتي به پدر و مادرش بزند به پزشكان بزند. بنابراين بايد روابط عاطفي بين طرفين برقرار شود. اما در اين مدت من كمتر شاهد چنين اتفاقي بودم. متأسفانه الان بعضي از پزشكان و بيمارستانهاي ما ابتدا مبالغ ميليوني مي خواهند و بعد بيمار را تحويل مي گيرند. اين خيلي بد است و در اين مواقع جان انسانها اصلاً ارزشي ندارد و اين براي ما مسلمانها اصلاً شايسته نيست.
009597.jpg
مي خواهم يك بازي خداحافظي متفاوت برگزار كنم. با همان تيمي كه خودم دلم
مي خواهد. مي خواهم از همه آنهايي كه در اين مدت با من بودند دعوت كنم در اين بازي حضور داشته باشند.
گل استاد اسدي در بازي ژاپن گل قشنگي بود. مي گفت مي خواستم ببينم چقدر آماده هستي. يكي از زيباترين گل هايي بود كه تا به حال خوردم.

* هم اكنون روزي چند ساعت تمرين مي كني؟
- قبلاً روزي ۴ ساعت تمرين مي كردم، اما در حال حاضر شرايط فرق كرده. بيشتر سعي مي كنم تمرينات بازيكنان را زير نظر بگيرم. البته اين دليل نمي شود كه خودم تمرين نكنم. معمولاً صبح ها را تمرين مي كنم و اگر تمرين نداشته باشم عصرها را در سالن به بدن سازي مي پردازم.
* ظاهراً بعضي بازيكنان استقلال اهواز را هم اختصاصي تمرين مي دهي؟
- بله حدود ۵۰ درصد از بازيكنان خودشان مي آيند نزد من كه تمرينات اختصاصي انجام دهند. من هم سعي مي كنم هر چه در اين ۲۵ سال ياد گرفته ام را در اختيارشان بگذارم. به نظر من بازيكني كه در ليگ برتر بازي مي كند بايد خيلي تمرينات فشرده و منظمي را پشت سر بگذارد. اما متأسفانه در ايران يك مربي بدن ساز براي همه رشته ها داريم. در حالي كه هر كدام از اين رشته ها تمرينات مخصوص خودش را مي خواهد.
* شما تمرينات مخصوص به فوتبال را به بازيكنان عرضه مي كني؟
- تا آنجا كه بتوانم تمرينات جديدي را به كار گيرم. بالاخره در تمام سالهاي حضورم در فوتبال چيزهاي زيادي ياد گرفته ام كه مي توانم در اختيار ديگران قرار بدهم.
* چند وقت پيش صحبت هايي مطرح شده بود مبني بر اين كه احمدرضا عابدزاده مي خواهد برگردد و داخل دروازه بايستد؟
- اين پيشنهاد خيلي جدي نبود. الان پاي چپ من درد مي كند. نمي توانم خوب حركت كنم. با اين شرايط فكر نمي كنم ديگر بتوانم درون دروازه بايستم.
* پس به فكر بازي خداحافظي هستي؟
- بله، فكرهايم را كرده ام. مي خواهم يك بازي خداحافظي متفاوت برگزار كنم. با همان تيمي كه خودم دلم مي خواهد. اسم خاصي ندارد. مي خواهم از همه آنهايي كه در اين مدت با من بودند دعوت كنم در اين بازي حضور داشته باشند. البته يك سري محدوديت هايي وجود دارد اما به هر حال من قصد چنين كاري را دارم.
* يعني نمي خواهي تيم خارجي بزرگي را دعوت كني؟
- فكر نمي كنم، گفتم كه مي خواهم با همه آنهايي خداحافظي كنم كه در اين مدت با من بوده اند. اسم تيم خاصي را هم روي بازي خداحافظي ام نمي گذارم. هر كدام از بازيكنان بايد با يك رنگ در زمين حاضر شوند. مي خواهم از همه تيم  ها تقدير كنم نه فقط پرسپوليس يا استقلال. همه آنهايي كه با من بوده اند عضو تيم ملي بودند. براي همين اصلاً رنگ باشگاه مطرح نيست. مي خواهم از بازي خداحافظي ام مردم لذت ببرند. حتي پنج دقيقه  شاد كردن آنها برايم كافي است.
* نمي خواهي بگويي كدام بازيكنان را دعوت مي كني؟
- فعلاً نه. هر زمان كه شرايط برگزاري بازي فراهم شد مي گويم.
* هنوز در مورد زمانش تصميم نگرفتي؟
- همه چيز دست خودم است. هر وقت بخواهم به آقاي دادكان مي گويم، ايشان هم هميشه لطف داشته اند و اين بار هم مطمئنم كه انجام مي دهد. فكر كنم بعد از اتمام قراردادم با استقلال اين كار را انجام دهم .
* فكر نمي كني دير مي شود؟
- چرا، قبول دارم كه كم كم دارد دير مي شود، اما چاره اي نيست، سعي مي كنم قبل از اينكه خيلي دير شود بازي خداحافظي را برگزار كنم.
* يعني ممكن است در صورت صعود تيم ملي به جام جهاني شما بازي خداحافظي بگذاري؟
- ان شاءالله كه تيم ملي به جام جهاني راه پيدا مي كند. اگر رفت آن وقت مي نشينيم با آقاي دادكان صحبت مي كنيم تا بازي را برگزار كنند.
* دوست داشتي الان در تيم ملي بودي و در آستانه حضور در جام جهاني بودي؟
- نه خيلي دوست ندارم. من يك بازي كردم كه فكر نمي كنم تا هزار سال ديگر مثل آن بازي تكرار شود. فكر كنم مردم هم بازي با استراليا را از هر بازي ديگري بيشتر دوست داشته باشند. يكي بازي با استراليا و يك بازي هم با تيم ملي ژاپن، اينها بازيهاي ماندگاريست كه مردم دوستشان دارند و هيچ وقت آنها را از ياد نمي برند. مثل بعضي از مربيان ما كه هيچ وقت از خاطره ها نمي روند. مرحوم پرويز دهداري را هيچ كس فراموش نمي كند، يا مثلاً غلامرضا تختي را. خود من هر سال مي روم سر مزار تختي. يك عكس هم از مرحوم دهداري دارم كه هر وقت مي خواستم بروم سر بازي اول به آن عكس نگاه مي كردم و به ياد خوبي هاي دهداري در آن بازي سعي مي كردم مثل او رفتار كنم. اين چند موردي كه گفتم ديگر هيچ وقت در فوتبال ايران تكرار نمي شود.
* پس روز ۸ آذر امسال كه شما با استقلال اهواز قرارداد بستي خاطراتت دوباره زنده شد؟
- همين طور است آن روز احساس عجيبي داشتم.
* قرار بود برويد امارات و با تيم الوصل كار كنيد؟
- نه بحث كار نبود. مي خواستم امكانات بيشتري را براي بچه هايم فراهم كنم. آنجا مي توانند از امكانات مدرسه انگليسي و ساير موارد ديگر بهتر استفاده كنند. تنها دليل رفتن من به امارات هم همين بود.
* پسرت هنوز هم تمرين دروازه باني مي كند؟
- خودم تمرينش مي دهم. امير بچه علاقه منديست كه خوب تمرين مي كند.
* فكر مي كني بتواند جاي پدرش را بگيرد؟
- اين بستگي به خودش دارد. بايد خيلي تلاش كند. من همه تجربيات چند ساله ام را در اختيارش مي گذارم و هر امكاناتي بخواهد برايش فراهم مي كنم، اما اينكه چقدر بتواند پيشرفت كند دست خودش و خواست خداست.
* از اينكه با استقلال اهواز قرارداد بستي راضي هستي؟
- اگر راضي نبودم كه قرارداد نمي بستم. اينجا شهر خودم هست. وقتي توي كوچه و پس كوچه هايش قدم مي زنم ياد دوران كودكي خودم مي افتم. آن موقع هر وقت از مدرسه تعطيل مي شديم يك توپ گير مي آورديم مي انداختيم جلوي پايمان و توي كوچه ها مي دويديم. اينجا درست مثل برزيل مي ماند. هنوز هم فوتبال توي آجر آجر خانه هايش جاري است.
* مردم اهواز هم كه شما را دوست دارند؟
- خوزستاني ها هم با محبت هستند. نسبت به من هم لطف دارند. اينجا احساس غريبي نمي كنم. از بازيكنان گرفته تا مردم عادي هميشه به من محبت كرده اند. اميدوارم بتوانم اين محبت ها را جبران كنم.
* تا به حال فكر كرده اي بعداز پايان قراردادت با استقلال اهواز مي خواهي چه كار كني؟
- حقيقتش هنوز نه، فعلاً كه در اهواز هستيم تا بعد خدا بزرگ است.
* فكر سرمربيگري يا فعاليت بيشتر نيستي؟
- سرمربي بودن در ايران به اين راحتي نيست. كسي نمي تواند ادعا كند كه مي تواند يك سرمربي كامل باشد. بايد مرحله به مرحله پيش رفت. مثل بچه اي كه تا بزرگ شدن بايد خيلي مراحل را طي كند. اگر علي پروين آمده و بزرگ شده، اگر دهداري آمده بزرگ و ماندگار شده به اين خاطر است كه پله پله جلو رفته اند و همه موارد را رعايت كرده اند.
* اما افراد زيادي مي گويند علي پروين نبايد كنار پرسپوليس باشد؟
- چرا نبايد باشد. علي پروين زحمت كشيده تا به اينجا رسيده. حالا ممكن است دو سه تا مشكل هم داشته باشد، اما از ۵۰-۶۰سال عمرش حداقل۴۰سال توي اين فوتبال زحمت كشيده. كسي نمي تواند به راحتي پروين را كنار بگذارد. نه تنها پروين، بلكه همه مربيان ما زحمت كشيده اند. همه آنها ارزش بزرگ بودن را دارند. شما فكر مي كنيد چرا هنوز بعداز سالها مردم سيروس قايقران را دوست دارند. سيروس هم بازيكن بزرگي بود، هم انسان بزرگي.
* شما هم بين هواداران پرسپوليس محبوبيت بالايي داري؟
- هميشه به من لطف داشته اند. چه هواداران پرسپوليس، چه علاقه مندان به فوتبال.
* نمي خواهي دوباره به پرسپوليس برگردي؟
- خيلي به اين مسئله فكر نمي كنم. از آن موقعي كه اين اتفاق برايم افتاد تصميم گرفته ام جدا از رنگ ها براي مردم بازي كنم. آن موقع همه مردم زحمت كشيدند و دعا كردند. من فيلم آن روزها را دارم. زماني كه در بيمارستان كسري بودم.
* مي نشيني اين فيلم ها را نگاه مي كني؟
- بله، هميشه نگاه مي كنم. ياد آن صحنه هايي مي افتم كه روي تخت بيمارستان بودم و ۲۰ هزار هوادار استقلال و پرسپوليس مي آمدند جلوي بيمارستان و برايم دعا مي كردند. حتي عكس هاي آن روزها را در گوشي تلفن همراهم نگه داشته ام و هر روز نگاه مي كنم. با خودم مي گويم يادت نرود كه چه اتفاقي برايت افتاد و چه شد. هر روز عكس ها را مي بينم كه يادم نرود چه روزها و لحظاتي داشتم. فكر مي كنيد اين عكس ها را به خاطر چه همراهم دارم و هر روز نگاه مي كنم. فكر مي كنم با ديدن اين عكس ها خدا به من مي گويد نگاه كن چه بودي و حالا چه شدي. پس هميشه حواست باشد و آن روزها را فراموش نكن. اين عكس ها اتفاقاتي است كه هيچ وقت نبايد آن را فراموش كرد.
* پس درس هاي زيادي از آن اتفاق گرفتي؟
- خيلي زياد، هميشه به برادر و خواهرهايم مي گويم، چرا تا وقتي جوان هستيد سراغ همديگر را نمي گيريد، چرا حالا كه مادرمان سر حال است سراغي از او نمي گيريد وقتي ۸۰ سالش شد و توان كاري را نداشت يا خداي ناكرده از دست رفت آن وقت مي خواهيد نزد او بياييد كه چه كنيد. اينها را به همه مردم مي گويم: تا وقتي توانش را داريد سراغ همديگر برويد.
* الان فيلم بازي هاي گذشته ات را هم مي بيني؟
- بيشتر براي امير مي گذارم تا نكات لازم را يادش بدهم. اما فيلم همه بازي هايم را دارم و بعضي وقت ها نگاهي هم به آنها مي كنم.
* معلوم است كه براي تربيت امير سنگ تمام مي گذاري؟
- بايد همين طور باشد. من بايد با پسرم رفيق باشم تا بتوانم فرزند خوبي را تحويل جامعه بدهم. متأسفانه الان شرايط اجتماعي جوانان خيلي خوب نيست. همين جلوي رود كارون خيلي از جوانان و نوجوانان مي نشينند و قليان و سيگار مي كشند. اين دليلش اين است كه پدر و مادرها به تربيت صحيح بچه هايشان اهميت نمي دهند. اما من هميشه سعي كرده ام با پسرم رابطه خوبي داشته باشم.
* همبازي هاي قديمي ات را مي بيني؟
- خيلي كم. اما دوست دارم آنها را ببينم.
* بيشتر از همه دوست داري چه كسي را ببيني؟
- بيشتر از همه مادرم برايم عزيز است. هر روز چند بار زنگ مي زنم و حالش را مي پرسم. همبازي هايم هم هر كدام را ببينم خوشحال مي شوم.
* مثلاً محمد خاكپور را چند وقت است نديدي؟
- يادم نمي آيد. خيلي وقت است. دوست دارم خاكپور را ببينم. مهدي و هادي مهدوي كيا را ببينم. اصلاً همه بازيكنان با شخصيت را ببينم. اكثر بازيكناني كه با ما بودند دوست داشتني هستند و هميشه دلم برايشان تنگ مي شود.
* براي علي اكبر استاد اسدي هم همينطور؟
- استاداسدي هم يكي از بازيكناني است كه من هميشه دوستش دارم. البته خيلي وقت است خبري از او ندارم.
* مخصوصاً گلي كه در ديدار با ژاپن وارد دروازه شما كرد؟
- گل استاد اسدي در بازي ژاپن ،گل قشنگي بود. مي گفت مي خواستم ببينم چقدر آماده هستي. يكي از زيباترين گل هايي بود كه تا به حال خوردم.
* نمي خواهيد در كلاس هاي مربيگري شركت كنيد تا بتوانيد به عنوان سرمربي فعاليت كنيد؟
- سرمربي شدن به اين راحتي نيست. با اين حال هر روز تلاش مي كنم چيزهاي بيشتري ياد بگيرم.
* مشكل شما با لوكابوناوچيچ حل شد؟
- من مشكلي با كسي نداشتم. به خاطر بيماري مادرم چند روزي دور از اهواز بودم و بعد هم برگشتم و بدون هيچ مشكلي به كارم ادامه مي دهم.
* و آخرين سئوال در مورد عملكرد دروازه بانان فعلي فوتبال ايران است. ارزيابي شما چيست؟
- من قبول دارم كه دروازه بانان ما مثل گذشته نيستند، اما دروازه بانان خوبي داريم كه مي توانند آينده تيم ملي را بيمه كنند، متأسفانه آنها خيلي كم تمرين مي كنند. با اين تمرين كم هم كسي به جايي نمي رسد. رحمتي دروازه بان خوبيست كه بايد بيشتر تمرين كند. ميرزاپور هم بايد معايبش را برطرف كند. به عنوان مثال او در جام ملت ها، بازي با آلمان و بازي با شموشك سه گل يك شكل خورد كه اصلاً قابل قبول نيست. با اين حال اميدوارم در مسابقات آينده تيم ملي اين اشتباهات را تكرار نكند.

نگاه امروز
دوباره زندگي...
روزي كه مرحوم پرويز دهداري يك جوان بلند قامت اما گمنام را درون دروازه تيم ملي قرار داد، كمتر كسي تصور مي كرد كه او به يكي از بهترين دروازه بانان تاريخ فوتبال ايران تبديل شود.
فوتبال ايران در دوران حيات خود بازيكنان تأثيرگذار و سرنوشت سازي چون همايون بهزادي، حميد شيرزادگان، علي پروين، حسين كلاني، ناصر حجازي، علي دايي و علي كريمي را به خود ديده است؛ كه بدون ترديد بايد نام احمدرضا عابدزاده را نيز در رده هاي بالاي اين فهرست قرار داد.
كمتر ديداري را طي ۱۱ سال حضور عابدزاده در تيم ملي به ياد داريم كه او در آن تأثيرگذار نبوده باشد. البته نقطه اوج هنرنمايي وي ديدار با استراليا در شهر ملبورن بود كه به جرأت مي توان مدعي شد كه اگر آن روز دروازه بان ديگري درون دروازه تيم ايران مي ايستاد، چه بسا كه تيم به تعداد انگشتان دو دست گل دريافت مي كرد.نقش عابدزاده در تيم ملي فراتر از يك دروازه بان بود و در واقع منبع تزريق روحيه به تيم از آخرين نقطه خط دفاعي به شمار مي آمد. افرادي كه از نزديك با او آشنايي داشتند هنوز تمرينات طاقت فرساي وي را فراموش نكرده اند.
امكان نداشت كه وي پس از پايان تمرين تيم ملي و يا باشگاهش به رختكن برود؛ بلكه چند ساعتي را به طور شخصي به تمرين مي پرداخت. در واقع همين تمرينات سنگين باعث شد تا اينكه زانوهايش از كار بيفتد، اما حتي بدون زانوهاي سالم بسيار بهتر از دروازه بانان كاملاً سالم ظاهر مي شد.
ديگر ويژگي بارز عابدزاده روحيه شكست ناپذيري او بود كه توسل به همين روحيه موفق شد مرگ را ديپورت كند. آن هم در شرايطي كه پزشكان از وي قطع اميد كرده بودند. با آنكه اين روزها احمدرضا با تبعات منفي آن بيماري هولناك دست و پنجه نرم مي كند، اما هنوز هم با اراده اي وصف ناپذير به تمرين و مربيگري مشغول است.
به هر حال امثال عابدزاده سرمايه و سمبل فوتبال اين كشور هستند و او كه در زمان بستري شدنش در بيمارستان، ده ها نفر پشت درهاي اتاق عمل براي سلامتي اش دعا مي كردند، نبايد به سادگي فراموش بشود. بي جهت نيست هنگامي كه عابدزاده براي مداوا به سوئد مي رود، رئيس بيمارستان حتي تزريقات او را انجام مي دهد. واقعاً حيف است كه «عقاب آسيا» به اين زودي به آرشيو فوتبال ايران پيوسته شود.

ورزش
اجتماعي
انديشه
سياست
سينما
فرهنگ
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |