شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۳
نگاهي گذرا به چگونگي پديد آمدن دوتشكل بزرگ سياسي در هشت سال اخير
تجربه اي نو از تشكل
جبهه دوم خرداد يك نقطه عطف بود چرا كه اين تشكل عليرغم نوساناتي كه در لايه هاي مختلف آن نمايان شد سالها دولت خاتمي و مجلس ششم را اداره كرد
انسجام شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب از يك سو و معرفي چهره هاي جوان كه با انگيزه پا
در ميدان سياست گذارده بودند از سوي ديگر ويژگي هاي قابل توجه و جديد اين تشكل است
009807.jpg
طرح :فريد مرتضوي
مرتضي بروجردي
آنچنانكه ديده ايم در صفحات سياسي روزنامه ها در اين دو ماه اخير، بسيار از بحث تكثر كانديداها نوشته اند كه البته بيشتر در عالم انتزاع بوده و گريزان از پرداخت به مصاديق امروز. توجيه هم دارد؛ براي ما ايرانيان كه در حال تجربه مردم سالاري هستيم، آن هم با قرائت ديني خودمان از آن، فهميدن اصل قضيه و روشن شدن زواياي آن اهم است. اما در اين مقال نگاهي خواهيم كرد به آرايش دو تشكل بزرگ سياسي كشور، يعني جبهه دوم خرداد و شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي. دو تشكلي كه نويسنده آنها را در دو گروه عمده ديده است و لزوماً آنها را با قرائت راست و چپ، يا اصلاح طلب و راديكال، يا متحجر و آزادي خواه و نظير اين ها نخوانده است. شما نيز با چنين پيش فرضي بخوانيد كه بايد چنين نگريست تا در اين سطور وهمي خودساخته ناشي از مشخص نبودن پيش فرض مشترك، تفسير بر حركت راست و چپ عنوان نگيرد.
پايه تجربه
خرداد ۷۶ سيدمحمد خاتمي با حمايت دو حزب بزرگ كارگزاران و مجمع روحانيون، در حالي به پيروزي رسيد كه خود، تنها دو هفته قبل از برگزاري انتخابات در اجتماع دانشجويان دانشگاه تهران و در مسجد پرخاطره اين مركز مهم علمي ابراز كرده بود «تشكل هاي موجود جامعه ما نوعاً براساس يك احساس مشترك در مقاطعي كه انقلاب نياز داشته به وجود آمده اند و داراي مباني و اصول و برنامه هاي مشخص نيستند.»
هرچند اين گفته ناظر بر توجيه اختلاف شديد كارگزاران و مجمع روحانيون _ دو حامي بزرگ وي _ در انديشه هاي اقتصادي شان بود كه مدام از سوي مخالفان خاتمي دست آويز نقد و نظر قرار مي گرفت، اما در بطن اين گفته حقيقتي وجود داشت كه بعدها، پس از پيروزي وي نيز نتوانست خلاء مشهودش را با نام مستعار «دوم خردادي ها» پوشش دهد؛ حزب بزرگي با نام دوم خرداد هيچ گاه وجود خارجي پيدا نكرد و تنها در برخي مقاطع نامي از شوراي هماهنگي احزاب دوم خردادي به ميان آمد كه گويا هنوز هم جلسات مشتركش تشكيل مي شود اما گاه گاه و البته نه جدي تر از جلسات خانه احزاب كه قرار است درك سياسي جامعه آوانگارد پولتيكي ما را نمايندگي كند و نوبت برقراري اش از اين هفته به آن هفته مي افتد.
جبهه دوم خرداد را مي توان نخستين تشكل پس از انقلاب اسلامي دانست كه هم براي ورود به عرصه انتخابات وهم براي اداره كشور بعد از پيروزي در انتخابات سرو سامان يافت. تا پيش از تشكيل جبهه دوم خرداد، رسم رايج در عرف سياسي كشور بر آن بود كه قبل از برگزاري انتخابات تعدادي از گروه هاي سياسي كه به لحاظ نگرش و گرايش تا حدي نزديك به هم بودند با يكديگر ائتلاف مي كردند، ولي به محض پيروزي در انتخابات رشته پيوند ها گسسته مي شد.
جبهه دوم خرداد از اين حيث در تاريخ جريانات سياسي پس از انقلاب يك استثنا و به بياني دقيق تر يك نقطه عطف بود، چرا كه اين تشكل عليرغم نوساناتي كه در لايه هاي مختلف آن نمايان شد به مدت ۸ سال دولت و مديريت اجرايي كشور را به دست گرفت و علاوه بر آن مجلس ششم را نيز اداره كرد.
اما جريان دوم خرداد در سالهاي آخر رو به سستي و اضمحلال نهاد. آنچه اين جريان سياسي را به افول و خاموشي كشاند فقدان يك محور و اصل بنيادين يا يك حلقه وصل بود. جبهه دوم خرداد طيف وسيعي از جريان هاي سياسي كشور را شامل مي شد، از روحانيون مبارز گرفته تا چپ هاي دهه ۶۰ و طرفداران ليبراليسم و حتي سكولارها. ترديدي نيست كه فاصله اين طيف هاي سياسي به لحاظ نگرش و گرايش چنان دور از هم است كه هيچ رشته پيوندي نمي توانست اين دانه هاي متشتت را براي مدتي طولاني به نظم و انسجام درآورد.
تنها دو محور جدي گروه هاي مختلف دوم خردادي را گرد هم آورده بود؛ يكي شخص آقاي خاتمي به عنوان رهبر اين جريان و ديگري وحدت نظر در مخالفت با جناح اصولگرا. محور اول را مي توان محور ايجابي و محور دوم را محور سلبي ناميد، اما كاملاً بديهي است كه رشته اين دو عامل چنان محكم نبود كه بتواند دانه هاي پراكنده و متشتت دوم خردادي را براي مدتي طولاني انسجام بخشد.از اين رو تشتت و انشعاب نخستين زمزمه هايي بود كه پس از تجربه شكست در انتخابات شوراها به گوش رسيد و با نزديك تر شدن به انتخابات نهم رياست جمهوري و پايان يافتن دوران رياست جمهوري خاتمي رشته پيوند جريان دوم خرداد روز به روز باريك تر و باريك تر مي شود.
بزرگترين نقطه مثبت جريان دوم خرداد تقويت اين باور و تحقق اين تجربه بود كه گروه هاي يك جبهه و جريان فكري سياسي مي توانند در قالب يك تشكل منسجم پا به ميدان كارزار سياسي گذارند. خلاصه اين كه «دوم خرداد» اگرچه نتوانست تجربه كامل يك حزب بزرگ با انديشه مشخص در ايران باشد، اما خواسته يا ناخواسته مبناي تجربه اي شد كه شايد اين بار، هشت سال پس از آن روزهاي پرخبر و شايعه به صورتي واقعي در هيبت «شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي» شكل گيرد.
نخستين تشكل بزرگ اصولگرايان
به دنبال پيروزي جبهه دوم خرداد در انتخابات ،۷۶ به تدريج و به موازات دو انديشه مكمل در ميان رهبران جناح اصولگرا قوت گرفت؛ نخست تقويت و بازسازي جبهه اي كه در هماورد انتخاباتي دوم خرداد طعم شكست را چشيده بود و اكنون بر آن بود تا با ساماندهي مجدد طيف هاي گسترده واقع در زير چتر اين جريان دست به فعاليت تشكيلاتي نويني بزند. دوم جوان گرايي و بهره گيري از نيروهاي خوش فكر تازه نفس و با انگيزه در دو حوزه انديشه و سياست. كاملا طبيعي مي نمود كه اين جرقه براي شعله ورشدن محتاج به زمان است و لذا اصولگرايان حدود چهار سال با اين ايده دست و پنجه نرم كردند و پس از فراز و نشيب بسيار بالاخره حدود سه سال قبل اين ايده جامه تحقق به تن كرد و هسته اي كه هدف آن ايجاد هماهنگي ميان طيف ها و جريان هاي مختلف اصولگرايان بود با عنوان «شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي» پا به ميدان سياست كشور نهاد. شوراي هماهنگي را گرچه هرگز نمي توان يك حزب سياسي دانست، اما به جرات مي توان از آن به عنوان يك جريان و تشكل بزرگ سياسي پس از پيروزي جبهه دوم خرداد ياد كرد كه هدف آن صرفا پيروزي در انتخابات كشور نيست. اين تشكل را بايد پس از حزب جمهوري اسلامي كه در سال ۶۴ تعطيل شد بزرگترين تشكل اصولگرايان دانست. انسجام شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب از يك سو و معرفي چهره هاي جوان كه با انگيزه پا در ميدان سياست گذارده بودند از سوي ديگر، ويژگي هاي قابل توجه و جديد اين تشكل است.
نخستين موفقيت اين تشكل بزرگ در انتخابات شوراها رقم خورد. جناح اصولگرا با درس گرفتن از تجربيات گذشته و تكيه بر انسجام و هماهنگي به دست آمده در دومين كارزار انتخاباتي كشور يعني انتخابات مجلس هفتم نيز پيروزي را تجربه كرد و اكثريت قاطع كرسي هاي مجلس را به صورت غافلگيركننده اي به دست آورد. اكنون پس از كسب موفقيت در دو انتخابات گذشته، مهم ترين مرحله كاري يعني رقابت در نهمين انتخابات رياست جمهوري را درپيش رو دارد. تحت اين لوا گروه هايي از هم فكران و هم سويان اعتقادي موسوم به اصول گرا گردهم آمدند تا شورايي مركب از نمايندگان اقطاب شان، راهبرد بهار ۸۴ را در تمام مقاطع مشخص كنند و يك نفر از ميانه به نمايندگي از همگان براي اجراي توافق هاي از پيش تعيين شده برخيزد و آنان كه مي خواهند انتخاب كنند او را نماينده فكري بدانند معلوم و مشخص؛ چنانكه پيش از آن نيز ديدگاه هاي اقتصادي و سياسي و فرهنگي اش را نيز اعلان عمومي كند تا براي نخستين بار به صورت طرح ريزي شده و پيش بيني شده، انتخاب آگاهانه ملت، از برنامه ها «آري» بگيرد، نه از فرد و مهم تر اين كه ملت به حزب رأي بدهند نه به شخص، كه هم بدانند قرار است چهار سال سكان امور را دست چه كسي بدهند و هم بدانند اگر چنان كه وعده داده شد نشد، براي پي گيري مطالباتشان پي كدام نشاني سياسي باشند.
تكثر كانديدا
در آن صبحي كه شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي در مدرسه عالي شهيد مطهري ميدان بهارستان گرد هم آمدند، انتظار مي رفت شوراي هماهنگي جبهه دوم خرداد نيز جمعي نظير اين برپا كند كه در محدوده اين گمانه، تنها «هواداران معين» در ساعت گردهمايي نيروهاي انقلاب اسلامي تشكيل جلسه دادند.اين در حالي بود كه در روزهاي پاياني آذرماه جلسه اي با عنوان نشست فوق العاده  شوراي هماهنگي جبهه دوم خرداد برگزار شده بود كه از آن تنها جملاتي مختصر به نقل از محمد سلامتي، رئيس دوره اي اين شورا مخابره شد. اين شايد آخرين نشست جدي و علني دوم خردادي ها براي رايزني بود. پس از آن هم كروبي آمدنش را به صراحت گفت، هم معين در جمع «هوادارانش» اولين نطق انتخاباتي اش را ايراد كرد و هم مجموعه هاي طرفدار هاشمي تكليفشان را در صورت حضور يا عدم حضور وي روشن كردند. در اين ميانه مهرعليزاده هم گفت كه از طرف جريان اصلاحات مي خواهد كانديدا شود. پس از آن نيز صحبت از كانديداتوري ابراهيم اصغرزاده سخن به ميان آمد. محسن رهامي هم در آخرين صحبت هايش گفت كه منتظر جواب قطعي ميرحسين موسوي مانده و حتي كواكبيان تهديد كرد زودتر اجماع صورت گيرد و اگرنه خودش اعلام كانديداتوري خواهد كرد. پس اوضاع چنان شد كه انتظار مي رفت: از جمع دوم خرداد كه يك سرش مجاهدين انقلاب اسلامي بودند و سر ديگرش اتصال پيدا كرده بود به نگرش هاي متجددانه حزبي همچون كارگزاران چيزي جز اسمي باقي نماند كه آن هم عبارتي شد آشنا در گزاره هاي غيررسمي فراكسيون اقليت مجلس و برخي چهره هاي سياسي دوره قبل قوه مقننه.
در اين حالت، اما جاي تعجب است كه كسي همچون محسن آرمين - عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي - در انتقاد از جناح مقابل بگويد قصد دارند تا با شعار تعدد و تكثر كانديداها در دوم خرداد به ما ضربه بزنند! براي اين پيكره تكه تكه چه حاجت به انديشيدن سياستي براي تخريب؟ شايد مراد او از جناح دوم خرداد سازمان متبوعش بوده كه البته اگر چنين هم بوده، آن هم در انتخابات نهايي معطل مانده است. اين واماندگي در صريح اللهجه ترين گروه دوم خرداد از آن جا نتيجه گرفته مي شود كه بهزاد نبوي در تحليل انتخاباتي اش در عين اصرار بر حمايت اين سازمان از معين، معتقد باشد نبايد با هاشمي درگير شد و از طرفي هم بگويد كروبي پايگاه اجتماعي ندارد.
تجربه جديد
اما با تحرك جريان شوراي هماهنگي در انتخابات شوراها ومجلس هفتم كه يك تجربه جديد و موفق در جناح اصولگرا بود، اكنون در آستانه انتخابات رياست جمهوري بارقه اميد براي جريان گرفتن اولين مجموعه سياسي گسترده البته قبل از پيروزي، در اذهان شكل گرفت و همه اميدوار شدند كه در ايران نيز روزي نزديك برسد به اعتبار عملكرد يك جريان، كانديدايش معتبر شود و نه آن كه وقتي چهره اي پيروز شد، به تبعش گروهي ساخته و پرداخته شود و پس از آن ميراث دار پيروزي اش شود.هرچند اين روزها حركت هايي آن بارقه اميد را كم رنگ مي نمايد اما اصولگرايان همچنان اميدوارند كه شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي اين تجربه را كامل كندو اولين جريان جدي رقابت حرفه اي سياسي را در تاريخ سياسي ايران رقم بزند.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |