الهام صادقي
اشاره:
سهروردي را از طرفي مي توان ميراث دار حكمت يونان و از طرفي ديگر ميراث دار حكماي فرس و سنت اسلامي دانست. متفكري كه هويت انساني ، بومي و اسلامي ما را با هم درآميخته است و با طرح تازه خويش جامه اي نو بر قامت انديشه فلسفي روزگار خويش بربافت . جامه اي كه اكنون نيز انسان مسلمان ايران معاصر را به كار مي آيد به همين مناسبت همايش سه روزه «عرفان ،اسلام، ايران و انسان معاصر» صبح روز يكشنبه در دانشگاه تهران آغاز به كار كرد. در اين همايش كه در نكوداشت شيخ شهاب الدين سهروردي برگزار شده بود، استادان و پژوهشگران برجسته اي از ايران و جهان پيرامون موضوعات ياد شده به ايراد سخنراني و تبادل نظر پرداختند. اين همايش ديروز به كار خود پايان داد.
گزارشي از مراسم افتتاحيه اين همايش كه در تالار علامه اميني دانشگاه تهران برگزار شده بود، فراهم آمده كه از پي مي خوانيم
وارث حكمت پيشينيان
نخستين سخنران همايش احمد مسجد جامعي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي بود. وي با بيان اين مطلب كه نام سهروردي با نبوغ، عمق، قدرت تركيب آراء و افكار مختلف در عين توانايي نقد و نوآوري، در عالم فكر و انديشه همراه است و وي در طول عمر كوتاه خود بيش از ۵۰ كتاب به فارسي و عربي نوشته است، گفت: «شناخت بينش و روش شيخ اشراق براي ما نكته هاي آموختني فراواني در تمام عصرها در بر دارد. افرادي كه در خصوص وي تحقيق كرده اند به روشني دريافته اند كه بهره گيري از نظام هاي فكري گوناگون و در آوردن آنها در قالب هاي جديد و تفكر نو، منسجم و هماهنگ، ابتكار و توان ذهني بسياري مي طلبد و سهروردي از اين نيرو بهره مند بوده است. وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي افزود: ديد و گستره شهودي سهروردي بسيار وسيع است. به عقيده او انس پيشينيان با واقعيت و درك آنان از حقيقت بيشتر و روشن تر از متأخران است. سهروردي خود را وارث حكمتي مي داند كه پيشينيان تنها به صورت اجمالي از آن آگاه بوده اند، ولي وي آن را در خط مخصوص خود تنظيم كرد و گسترش داد. سهروردي نخستين كسي است كه در دوره اسلامي اين روش انديشه را ترسيم كرد و آن را حكمت اشراق ناميد.وي در ادامه اظهار داشت؛«سهروردي در تبيين انديشه و شهود خود واضع شيوه، روش، زبان و بيان خاصي است و نوشته هايش سبك جذابي دارد. بي ترديد سهروردي از جمله فيلسوفان و حكيمان بلندمرتبه اي است كه اگر چه قرباني جمود و جهل شد اما مصداق روشني بر توانايي انديشه ايراني در اين سرزمين به شمار مي رود. »
سهروردي؛ پيوندگاه اسلام و ايران
دكتر شهرام پازوكي دبير علمي همايش و عضو هيئت علمي گروه فلسفه موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران نسبت بين عرفان و ايران را انگيزه اصلي برپايي اين همايش دانست و گفت: سهروردي يكي از كساني است كه نسبت ميان ايران، عرفان و اسلام را بيان مي كند. ايران شناسان غربي معمولا خط فاصلي ميان ايران قبل از اسلام و بعد از اسلام قائل مي شوند و به جز يكي دو استثناء اكثر انديشمندان اين دو را فاقد نسبت مي دانند. در اين ميان عارفي چون سهروردي از جمله كساني بود كه نشان داد نسبتي ميان اين دو وجود دارد. در اين رابطه بايد گفت تفاوت اعراب و ايرانيان در قبول اسلام، سابقه معنوي ايرانيان است كه ما پيوند اين سابقه معنوي با اسلام را در عرفان بهتر مي بينيم.
دبير علمي همايش عرفان، اسلام، ايران و انسان معاصر گفت: حكيم شهاب الدين سهروردي در جستجوي حكمت حقيقي است كه آن را حكمت اشراق مي نامد. وي در مقدمه كتاب حكمت اشراق خود پس از ذكر ايران باستان، عاملان آن استمرار را فقط در طريق عرفان و عارفان بزرگي چون بايزيد و... مي يابد. از نظر اجتماعي نيز عرفان همواره پناه بيچارگان در هنگام ظلم و بيداد و نيز منشاء ظهور عياران و جوانمردان بوده است.
دكتر شهرام پازوكي همچنين در خصوص نسبت ميان چهار محور طرح شده در همايش عرفان، اسلام، ايران و انسان معاصر گفت: ما ايرانيان بايد از خود بپرسيم كه به عنوان يك مسلمان ايراني مدرن چه نسبتي با اسلام و ايران داريم؟ به نظرم در اصل اسلام با ايران يك نسبت عرفاني داشته است. به عبارتي وقتي اسلام وارد ايران شد، بيشترين مجلاي ظهورش در عرفان نمود يافت. به همين دليل عارفان بزرگ مسلمان غالبا ايراني هستند و تفكر عرفاني بيش از همه جا در ايران رشد كرد. در اين همايش ما قصد داريم تا بگوييم ايرانيان چه سوابق و انس معنوي داشتند كه توانستند عرفان را از اسلام بفهمند و چرا اقوام ديگر چنين نكردند.
وي افزود:« اكنون بايد ببينيم كه اين عرفان در عالم مدرن چه نسبتي و چه پيامي براي انسان معاصر دارد؟ آيا مي توان به سادگي از آن گذشت و به صرف اينكه امري مربوط به گذشته است آن را كنار گذاشت؟ »
دبير علمي همايش عرفان، اسلام، ايران و انسان معاصر با تأكيد بر اينكه شيخ شهاب الدين سهروردي از جمله كساني است كه ارتباط ميان ايران، عرفان و اسلام را به خوبي دريافته و در آثارش بيان كرده تصريح كرد:« در حقيقت انسان معاصر اگر بخواهد اهل دين باشد و به پيام معنوي دين توجه كند ناچار است به عرفان توجه داشته باشد. به اين معنا كه در عالم معاصر اين عرفان در اسلام است كه مي تواند مخاطب انسان معاصر باشد. عرفان در اينجا همان حقيقت معنوي اسلام است كه تحت عنوان تصوف و عرفان در اسلام ناميده شده است.»
فيلسوف نور
پس از سخنان دبير علمي همايش، دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني استاد فلسفه دانشگاه تهران و عضو موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران با بيان اين كه ۸۰۰ سال است كه شيخ اشراق و فلسفه اش مهجور مانده است گفت: شيخ شهاب الدين سهروردي فيلسوف نور است، از نظر او هستي و وجود مهم است اما تا حدي آب و رنگ يوناني دارد؛ اما فلسفه نور در ايران باستان مطرح شده است، سهروردي با صراحت تمام مي گويد آنچه اصالت دارد نور است.
عضو موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران شيخ اشراق را در ميان فلاسفه اسلامي انديشمندي دانست كه از ساير انديشمندان فرهنگ ما به ايراني و اسلامي بودن نزديكتر است، حتي بيشتر از ملاصدرا و ابن سينا.
وي در ادامه افزود: فلسفه سهروردي از هر فلسفه ديگري به ما نزديك تر است پس ما بايد سهروردي را از نو و درست بشناسيم و آثارش را با دقت فلسفي مورد بررسي قرار دهيم.
يك پرسش از معلم ثالث
دكتر رضا داوري اردكاني، رئيس فرهنگستان علوم و استاد ممتاز فلسفه دانشگاه تهران از ديگر سخنرانان همايش عرفان، اسلام، ايران و انسان معاصر نيز سهروردي را احياگر فلسفه خسرواني دانست و گفت: سهروردي جزو اولين فيلسوفاني است كه به آيات و روايات استشهاد كرده است. البته اين به آن معنا نيست كه پيش از او كسي چنين كاري را انجام نداده است. بلكه با اين ظرافت، نكته سنجي و نكته بيني پيش از او كسي به اين كار مبادرت نجسته است. كاري كه سهروردي انجام داده بنيادي است كه فيلسوفان بعد از او نظير نصيرالدين طوسي، ميرداماد و ملاصدرا براساس آن بناي استواري را پي ريختند. رئيس فرهنگستان علوم افزود: تلقي امروز از انسان تلقي است كه با فلسفه جديد مناسبت دارد. ميشل فوكو انسان را انتزاعي مي داند كه در قرن ۱۸ به وجود آمد و قبل از قرن ۱۸ وجود نداشته و اكنون نيز وجود ندارد. در اين رابطه بايد گفت انسان قبل از دوران جديد و حتي قبل از قرن ۱۸ موجودي است ايستاده ميان زمين و آسمان كه پا بر زمين و سر به سوي آسمان دارد، اما بشر جديد ايستاده روي زمين و تنها ناظر به زمين است. در واقع او سلطان زمين و متصرف موجودات و دايرمدار وجود است. بشري كه در عالم تصرف مي كند، عالم ملك او است و در واقع او تكليف جهان و آنچه را كه دروست، معين مي كند.
وي با اشاره به اينكه بزرگترين كار سهروردي تعليم فلسفه به زبان فارسي است، اظهار داشت: او آثاري به زبان فارسي نوشت كه در تمام تاريخ ماندگار خواهد بود. اگر او نبود فلسفه اسلامي مسير ديگري پيدا مي كرد و حق اين بود كه در تاريخ فلسفه عنوان و لقب معلم ثالث به سهروردي داده مي شد. بررسي انديشه هاي سهروردي از آن جهت كه مي تواند تفكر را به ما بياموزد و از آن جهت كه ما به تفكر نياز داريم تا جايگاهمان را در عالم كنوني پيدا كنيم، حائز اهميت است. بي جايگاه بودن درد بزرگي است كه هنرمند و فيلسوف آن را حس مي كند.
وي سپس تصريح كرد: مي توان از سهروردي پرسيد: شما كه چند صد سال پيش زندگي مي كرديد، در مورد انسان معاصر چگونه مي انديشيد؟ البته ساده تر اين است كه از او بپرسيم كه در باب عرفان اسلام و ايران چه نظري دارد، البته ما نمي خواهيم كه او براي ما انسان معاصر را تعريف كند يا با آن موافقت يا مخالفت كند، بلكه مي خواهيم از سهروردي بياموزيم كه انسان معاصر چه مي تواند انجام دهد. چه امكاناتي دارد و چه بايد بكند؟ ما بايد از او درس تفكر را بياموزيم زيرا ما انسان معاصري هستيم كه تفكر مي كنيم زيرا اگر انسان معاصر نباشيم و به گذشته تعلق داشته باشيم قادر به تفكر نيستيم. پس بايد از سهروردي كه در گذشته ما قرار دارد و معلم فلسفه ما است بياموزيم كه جاي ما كجاست و در دنياي كنوني چه بايد بكنيم.»
سهروردي و انسان معاصر
دكتر شهين اعواني عضو هيئت علمي موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ديگر سخنران اين همايش با اشاره به اين مطلب كه هدف ما از تعريف انسان در اينجا انسان قديم و معاصر نيست بلكه منظور انسان در عصر حاضر است وانسان در عصر حاضر جنبه هاي مختلف ديني و عرفاني دارد و زماني كه از عرفان نام مي بريم، منظور عرفان اسلامي است، گفت: «اسلام ايراني با عرفان معروف است و آن چيزي كه از سهروردي در تعريف نسبت انسان با دين، معرفت و عرفان مي آموزيم اين است كه انسان معاصر در حقيقت جامع جنبه هاي مختلف اسلامي، ايراني و انساني است. البته ايراني مسلمان در حقيقت همان عارف است و اين ديدگاه با فرهنگ و تمدن ايراني عجين شده است.»
وي در ادامه افزود: «در زمان ورود اسلام، ايران داراي يك تمدن ديرينه بود. از اين رو اسلام در ايران با ساير كشورها تفاوت دارد. اسلام اعراب باديه نشين با اسلام در ايران متمدن مسلماً جنبه هاي متفاوتي دارد. اسلام وارد كشوري شد كه داراي تفكر و تمدن بود. همانطور كه استاد شهيد مطهري در كتاب خود در خصوص ارتباط اسلام و ايران نوشته اند. اسلام وقتي وارد ايران شد با تمدن ايراني عجين شد و اديان و فرهنگ هاي پيش از اسلام رنگي به اين فرهنگ داد. البته آن را كنار نزد بلكه رنگ و بوي آن را تغيير داد و اين پيام براي هميشه در فرهنگ ما باقي ماند.» وي موضوعات اين همايش را تلفيقي از چهار موضوع عرفان اسلام، ايران و انسان معاصر دانست و اظهار داشت: «سهروردي فيلسوف ايراني است كه به اين جنبه ها به نحو كامل پرداخته است.»
عرفان ايراني
دكتر حسن لاهوتي مترجم، مدرس دانشگاه و مترجم آثاري چون، شرح مثنوي نيكلسون و شكوه شمس اثر آن ماري شيمل، به عنوان سخنران بعدي گفت: «ما ملتي هستيم كه سابقه تمدن چندين هزار ساله داريم. پيش از ورود اسلام به ايران، حكما و انديشمندان بزرگي داشتيم كه افكار آنها نسل به نسل و سينه به سينه منتقل شده است. همانطور كه دكتر ديناني در مراسم افتتاحيه اين همايش عنوان كرد شايد همين انديشه ها سينه به سينه به شيخ اشراق و افرادي مانند وي منتقل شده و وي آنها را با مباني اسلامي و يوناني تلفيق كرده و از مجموع آنها فلسفه اشراقي خود را به وجود آورد.»وي در ادامه افزود: «همه ملل و مذاهب با عالم عرفان آشنا هستند ليكن نور واحد عرفان از هر شيشه اي به رنگي مي تابد.بنابراين بايد گفت كه در عين وجود مباني مشترك انوار مختلفي از آن ساطع مي شود. پس عرفان ما ايرانيان، اسلامي است اما بو، رنگ و طعم ايراني هم دارد. به اين معنا كه نشانه هايي از ايراني بودن در آن وجود دارد كه براساس آن مي توانيم آن را عرفان ايراني نيز بناميم.»