پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۸۳
اجتماعي
Front Page

اعتياد از نگاه معتاد
010431.jpg
اعتياد يك پديده چند وجهي است و معتاد نيز وابستگي چندگانه به مواد مخدر دارد، اما در اين ميان دلايل اعتياد به مواد مخدر بسيار متنوع و متفاوت است، فقر و غنا، فشار خانواده و آزادي بي حد و مرز، عشق و شكست، دوستي و تنهايي همه و همه به يك اندازه مي توانند در اعتياد نقش داشته باشند. گزارش زير به بررسي دلايل اعتياد از زبان معتادان پرداخته و طرز تلقي و نحوه مواجهه آنها با مشكل اعتياد را بررسي مي كند.
اميد سليماني فاخر
معتاد شخصي است نيازمند و وابسته رواني و جسمي به مواد مخدر و عادت زا به منظور برآورده كردن نياز خود به طور مستمر، در فواصل زماني معين و اعتياد يعني وابستگي به عوامل و يا موادي كه تكرار مصرف با مقدار مشخص را براي شخص معتاد ايجاب مي كند. اعتياد پديده اي است ويرانگر و يك انحراف اجتماعي كه قربانيان آن گرانبهاترين سرمايه هاي هر جامعه اي يعني جوانان هستند. بررسي هاي معمول در مورد اين آسيب اجتماعي از آنجايي كه در صدد شناخت زمينه هاي اعتياد برنمي آيند معمولاً  نوشدارويي براي چاره اين درد نيستند.
فريدون كبيري، استاد دانشگاه و روانشناس در مورد عوامل مساعد كننده اعتياد مي گويد:
تعداد كثيري از معتادين علل اعتياد خود را، اعتياد والدين به سيگار و مواد مخدر، از هم پاشيدن بنيان و اساس خانواده، طلاق والدين، عدم توجه والدين به اعمال و رفتارهاي آنها، تبعيض قائل شدن والدين بين آنها و ديگر فرزندان، شكست در عشق، بيكاري، فوت يكي از والدين، تفريح، فقر و ... بيان مي كنند و تعدادي از معتادين دلايل خود را از اين عادت، قدرت فراموشي و در پي آن تسكين كمبود و آلام روحي اين افيون ذكر مي كنند، و اين بديهي است كه چنين تفكري نشان از دردي دارد كه ريشه اي عميق در اجتماع دوانيده است.
دقيقاً نمي توان زمان  آشنايي با مواد مخدر را بيان كرد ولي بشر از آغاز براي تسكين آلام و كاستن دردهاي خود از بعضي مواد تخديركننده استفاده مي كرده است، يونانيان در زمان سقراط به آثار مواد مخدر پي بردند و از آن استفاده مي كردند، مردم اروپا از چهار هزار سال پيش به اثرات ضد درد اين افيون آشنايي داشتند.
هنديان نيز از نخستين مردماني هستند كه به گياه مخدر خشخاش روي  آوردند و عده اي كشور چين را مهد اوليه كشت خشخاش مي دانند.
دكتر حميد مددي فر، جامعه شناس مي گويد: وابستگي رواني و بدني به يك دارو را اعتياد مي نامند، كه شامل احساس اجباري براي ادامه مصرف و از بعد جسمي، حالتي از مصرف داروست كه پيدايش علائم بدني مشخص و مخصوصي را به هنگام قطع ناگهاني دارو به دنبال دارد، از ديدگاه علمي به علت حالات شعف و خوشحالي فوق العاده كه در شخص ايجاد گشته، اقدام به افزايش ميزان دارو براي حفظ و تداوم حالت قبلي، فرار از درد و رنج و اضطراب منجر به وابستگي رواني مي شود و نهايتاً  به علائم روان تني مي انجامد، اينان افرادي نامتعادل، مهاجم، سرخورده هستند و در جايي قرار مي گيرند كه ارزش ها و ملاك هاي اجتماعي را در مقابل خود مي بينند، اينجاست كه شخص غيراجتماعي، منزوي و از جامعه جدا شده و به تكاپوي ارضاي نفسايات خود مي افتد، واقعيت را انكار مي كند و در پناه مكانيزم دفاعي قرار گرفته و قضاوت نادرست را جايگزين حقايق مي كند.
رضا .ر، دانشجوي اخراج شده رشته حقوق دانشگاه آزاد علل روي آوردن به مواد مخدر را اين گونه بيان مي كند: وقتي طغيان و پرخاشگري فرزندي به هر دليل و عنواني به اقتضاي سن و نگرش هاي ناصحيح با فحاشي، تنبيه بدني، پرخاشگري، بيرون كردن از منزل، تحقير كردن، به حال خود رها كردن و سرزنش هاي بي حد و مرز پاسخ داده شود، آيا اولين گام انحراف جوان به سوي خلاف و اعتياد برداشته نمي شود. (مكثي مي كند) در سن هيجده سالگي وقتي كاري ناشايست انجام دادم، پدر مرا از خانه بيرون نمي كرد، اگر دائم كار اشتباه مرا توي سرم نمي زد، اگر مرا جلوي همكلاسي هايم كتك نمي  زد، اگر و اگر... من الان معتاد نبودم. از نظر من، اعتياد به هر موادي تنها دليلش خانواده ست، عقايد و نگرش هاي غلط بعضي از والدين تبديل به شورش و نافرماني بچه ها مي شود.
تحقيقات گسترده در كشورهاي مختلف نشان مي دهد كه افراد معتاد بيش از همه به خانواده هاي از هم گسيخته، ناآگاه و بي ثبات تعلق دارند، احساسي كه شخص در خانواده ناآزموده و ناامن دارد سبب سوق دادن به جايگاه و شرايطي مي شود كه لااقل اين احساس درمان شود و براي خود امنيت لازم را مهيا نمايد. ناآگاهي و اعمال برخورد نادرست از سوي خانواده، طرد شدن شخص و گارد گرفتن در مقابل موضع خانواده خود راه صاف كني براي وارد شدن به حيطه اعتياد بيان مي شود، اين به مثل رودي خروشان است كه اگر به درستي هدايت نشود يا به بياباني شوره زار ختم مي شود و يا سبب طغيان و ويراني مي شود و بايد بپذيريم هيچ راه مفري نداريم. خانواده مهمترين و اصيل ترين نهاد در شكل گيري بنيان ها و اساس هاي شخصيت فرزند در سراسر زندگي اوست و خانواده عاملي بسيار مهم و مساعد كننده براي اعتياد نام برده مي شود.
حسن، معتادي است به هروئين و جايي براي زندگي ندارد و شب هاي سرد را در خيابان مي گذراند، چهره اي عليرغم زيبايي دروني اش، نازيبا و كثيف دارد، موهاي ژوليده و آشفته اي دارد، به سختي در مورد علل اعتياد خود صحبت مي كند:
«وقتي بابام مرد، دربه در و بيچاره شدم، مادرم مي گفت برو گمشو سركار، بعد از دو ماه ازدواج كرد، شبا وقتي مي اومدم خونه بهم غذا نمي داد، فقط مزد كارم رو ازم مي گرفت، بعدش نوبت كتك خوردن از ناپدريم شروع مي شد؛ سالها تحمل كردم، يه شب لعنتي فقط هفده سالم بود به خاطر شدت ضربه و درد كه ناپدريم بهم وارد كرده بود، رفتم خونه يكي از رفقام، بهم يه سيگاري داد، اون موقع همه درد و بدبختي هام تموم شد من ديگه اون حسن بدبخت و توسري خور نبودم، انگار تازه متولد شده بودم، يه ماه بعد اومدم تهران، ديگه اون احساس بي خيالي و راحتي سراغم نمي اومد، هر چي كار مي كردم مي دادم پول سيگاري، مي خواستم ببينم اين گردي كه صحبتش رو مي كنن، چيه؟ امتحانش كردم، خيلي راحت شدم اما بعدش شدم يه هروئيني، از كار بيرونم كردند، نه سرپناهي، نه سايه حمايت پدر و مادري، مجبور شدم شبا توي خيابون ها بخوابم كارتون خواباي زيادي دور هم جمع مي شديم، بعد تزريق رو هم امتحان كرديم، اونم يه سرنگ و ده تا معتاد، چيه ازم مي ترسي؟ حق داري، شايد ايذر داشته باشم، بنويس بچه ها قدر پدرشون روبدونن، بنويس زماني كه پدر داشتم، يه انسان خوشبخت بودم، بنويس توي اين دنياي لعنتي يه نفر به فكر من نيست. شايد ۲۵ سالم نباشه، دوست دارم زودتر بميرم، دو سه روز ديگه كه هوا سردتر بشه فكر كنم بميرم اگه از اينجا ردي شدي اگه نبودم بدون مردم، اما فقط شما به ياد من باش، لااقل برام يه فاتحه بخون» سستي و يا غفلت والدين و يا فوت يكي از والدين عاملي است بسيار پراهميت كه اگر در اين مورد كوتاهي شود آثار مخرب و جبران ناپذيري به جا مي گذارد، بايد اين مطلب را هميشه در ذهن داشت كه انسان تحت هيچ شرايطي بي نياز از راهنمايي نيست،  والدين بايد هميشه و به ميزان لازم مراقب فرزندان خود باشند، مراقبت هاي شديد و سختگيري هاي بي مورد و يا رها كردن آنها به حال خود همواره به انحراف فرزندان منتهي مي شود، هرگونه تغيير در خلق و خو، افسردگي، تغييرات رفتاري افت تحصيلي، تغيير رنگ چهره و .... بايد مورد نظر والدين قرار گيرد. پايبند نبودن والدين به ارزش هاي معنوي و اخلاقي و مذهبي نيز عاملي بسيار اساسي در زمينه نامساعد شدن شرايط حاكم بر فرزندان ياد مي شود.
هانيه، ۱۹ساله: چند ماه پيش منتظر ماشين بودم، پسري با اتومبيلش جلويم ترمز كرد، سوار شدم، زماني كه فهميد عاشق پولدار شدن هستم مرا به جايي به نام «گلد كويست» (Gold quest) معرفي كرد،در آنجا چندين پسر و دختر جمع شده بودند. اولين بار در جمع سيگار كشيدم، در روياهايم به اين فكر مي كردم كه پس از چند ماه به اتومبيل، منزل و موبايل خواهم رسيد، پسرهاي اين گروه مرا به كشيدن حشيش دعوت كردند و من فكر مي كردم اگر سرپيچي كنم از ثروتمند شدن جا مي مانم به ناچار و ترس درخواست آنها را پذيرفتم، پس از چندين هفته فهميدم كه در محيط فاسدي قرار گرفته ام
مريم دانشجوي سال سوم رشته شيمي در مورد نحوه اعتياد خود مي گويد: «زماني كه دوستانم در پارتي هاي دوره اي از مصرف هرگونه مواد نشئه آور كوتاهي نمي كردند من نيز به لحاظ وضع مالي مساعد و آزادي بي حد و مرز از سوي خانواده ام براي حس همراهي و يكرنگي بدين سو كشيده شدم. زماني كه اولين بار به مصرف كوكائين روي آوردم احساس شعف، خواب  آلودگي و اختلالات رواني و توهمات و تصورات غيرواقعي آن مرا شيفته اين افيون كرد، اكنون كه بدين ماده اعتياد پيدا نموده ام از همه زندگي جا مانده ام، آن توهمات آني و خوشايند و آن نيروي دو چندان جاي خود را به احساس خستگي در عضلات، تأثيرات ناهنجار بر روي عصب چشم، انحرافات جنسي و در بعضي از موارد با جنايات و خودكشي دوستانم داده است، ديگر تمايل چنداني به ادامه تحصيل ندارم، از نظر خانواده ام دور شده ام، هيچ چيز و هيچ كس ارضايم نمي كند و تنها به آرامش آني خود فكر مي كنم، هيچ آينده روشني براي خودم تصور نمي كنم و هر نامردي مترصد شكارم كمين كرده است، آيا آن شادي كاذب، آن تصورات موهوم چنين ارزشي دارد؟
وافور، قليان، پيپ، انبر كوچك، سنجاق باز شده، قوطي كنسرو و يا شيشه مربا كه در آن سوراخ شده باشد هويج يا سيب زميني كه شبيه پيپ سوراخ شده باشد، سرنگ هاي مستعمل، قطره چكان، زرورق پاكت سيگار، اسكناس لوله شده، لوله هاي حصيري و لوله  خودكار، قاشق غذاخوري سياه شده، تكه هاي دستمال كاغذي، پنبه، اسفناج فيلتر سيگار كه گوشه هاي آن سوخته باشد، جوهر ليمو، ليموترش در محل غيرمعمول و ... حاكي از مصرف مواد مي باشد و اين والدين هستند كه بايستي با مشاهده اين ابزارها زنگ هشداري براي فرزندانشان باشد و با استعانت از همفكري روانشناسان و روانپزشكان به ياري و جلوگيري از قدم نادرست فرزندانشان بشتابند.
رضا ۲۵ ساله، معتاد به ترياك كه از چهره مساعدي برخوردار است، مي گويد: هر چي از اعتياد مي كشم فقط به خاطر عشق و عاشقي است، جواني شاداب و پرانرژي و شيفته علم اندوزي، زندگي ام بي هيچ سختي و گرفتاري مي گذشت، دوستانم به طرز زندگي ام حسادت مي كردند، حتي آرزوي اين را داشتند كه در جمعشان براي يك بار هم كه شده كامي از سيگار بگيرم، اما بارها به آنها مي گفتم آرزوي محالي است، گذشت تا در اتفاقي شيفته دختري  شدم، همه زندگيم شد، تمام كاخ هاي روياهايم را روز به روز به زيبايي مي ساختم، تنها اميد و آينده زندگيم شده بود.
او را به هيچ چيز و هيچ كس ترجيح نمي دادم، اما او به من خيانت كرد، زماني كه او را در دانشكده اش با پسري ديدم خرد و شكسته شدم، ناي بلند شدن نداشتم، به چشمانم اعتماد نكردم، اما چندين بار با اين حادثه مواجه شدم، به التماس از او خواستم از اول عشقمان را شروع كنيم، اما او گفت كه از من متنفر است. چه شب هايي كه با آن تصورات و روياها و خيانت ها نمي خوابيدم.
تنها همدم من قرص هاي قوي آرام بخش و خواب آور بود، اما اين چيزي نبود كه آرامم كند، باز به سوي او رفتم، عليرغم اين كه ارزش ها و اعتقادات مرا زير پاهايش له كرده بود، به او التماس كردم كه بازگردد حتي به او گفتم كه من بي او ديوانه مي شوم، به او گفتم كه مرا خراب و كمرم را شكستي، اما به حرف هايم خنديد. ديوانه شده بودم، با ترس و لرز با شنيده هايي كه از مواد مخدر داشتم كه تسكين دهنده و فراموش كننده است به سراغش رفتم،  بعد از چندين هفته متوجه اعتياد به مواد مخدر شدم، اكنون معتادم، عشق مرا معتاد كرد، ديگر از خودم حالم به هم مي خورد.
از اختصاصات معتادان مي توان به عدم اعتماد به نفس، افسردگي، بي خوابي، اضطراب، احساس گناه و تقصير، انزواطلبي، عزت خواهي، عدم تمايل به داشتن دوست از جنس موافق، احساس تنهايي و طرد شدگي و بنا به تحقيق علمي ثابت شده اي اين خصايص در زنان معتاد قوي تر است تا مردان، به ويژه حالت افسردگي، عدم اعتماد به نفس، احساس تنهايي و گناه، علت آن هم در عدم پذيرش اجتماعي است كه زنان معتاد بيش از مردان مورد سرزنش قرار مي گيرند و همين امر بر سركشي آنان از قوانين اجتماعي و بر جدايي آنها از جمع مي افزايد و در آنان نوعي خود ارزشي منفي بوجود مي آيد.
هانيه، ۱۹ساله اعتياد خود را اينگونه تشريح مي كند:
چند ماه پيش منتظر ماشين بودم، پسري با اتومبيلش جلويم ترمز كرد، ناچار با التماس و خواهش هاي مكررش سوار شدم، آنقدر از بيوگرافي هايمان گفتيم كه آن روز به مدرسه نرفتم و زماني كه فهميد عاشق پول و پولدار شدن هستم مرا به جايي به نام «گلد كويست» (Gold quest) معرفي كرد، آپارتماني بود كه چندين پسر و دختر در آنجا جمع شده بودند و آنها هم عاشق پولدار شدن بودند. بدين ترتيب كه به صورت بازارهاي مجازي ابتدا از طريق اينترنت سكه اي از طلا خريداري و سپس با دعوت و بازاريابي عده اي ديگر را بدين گروه معرفي مي كرديم، با وعده و وعيدهايي مي گفتند پس از چند ماه به صدها ميليون تومان پول خواهيم رسيد. من و امثال من بيچاره از درس و كار و زندگي و تعهدها مي گذشتيم و در آن جلسات حاضر مي شديم. هر كسي از تجربه هايش سخن مي گفت، اولين بار در جمع سيگار كشيدم، در روياهايم به اين فكر مي كردم كه پس از چند ماه به اتومبيل، منزل و موبايل خواهم رسيد و اين سيگار نشانه متمول بودن و شخصيت والاي من عرض اندام مي كرد، پسرهاي اين گروه مرا به كشيدن حشيش دعوت كردند و من فكر مي كردم اگر سرپيچي كنم از ثروتمند شدن جا مي مانم به ناچار و ترس درخواست آنها را پذيرفتم، پس از چندين هفته فهميدم كه در محيط فاسدي قرار گرفته ام و اين بازي تنها به محملي براي كشيدن مواد مخدر تبديل شده است و متوجه شدم به ناگاه هم به حشيش و هم به شيشه آلوده شده ام، الان مي دانم كه پول دار شدن حيله اي بيش نبود، اما براي فرار از خماري ناچارم به اين جمع كثيف روي آورم، جرأت بيان كردن مشكلم را به خانواده ام ندارم، مي دانم با سطح فكر خانواده ام اگر بفهمند مرا خواهند كشت.
بايد دانست كه انسان موجودي است جستجوگر و كنجكاو و دوست دارد كه همه چيز را تجربه كند،به علاوه فردي است كه بسياري از كارها را نيز تقليد مي كند، جوان و يا كودك زماني كه مي بيند دوست، همكلاسي و يا حتي والدين با چه شور و ولع خاصي سيگاري را كه گوشه لب دارد پك مي زند، حس آزمودن و تجربه در او شعله ور مي شود، زماني كه اطرافيان مواد مخدر مصرف مي كنند مگر مي شود موجب تحريك و وابستگي نشود، و چرا محيط متشنج و پر از تنش خانوادگي و ناسازگاري پدر و مادر دليل عمده ۸۰ درصد از معتادين به روي آوردن به مواد مخدر است، آيا نبودن عشق و محبت و مهر، تشويق و دلگرمي باعث تكيه كردن به اعتياد نمي شود؟
اميد رضا دلايل اعتياد خود را اين گونه بيان مي كند:
از زماني كه چشم گشودم با فقر روبه رو شدم، پدرم معتاد بود و كوچكترين خواسته من و خواهر و برادرهايم را به دليل اعتيادش رد مي كرد، همه اعضاي خانواده ام دچار يأس و نااميدي شده بودند، به خاطر پدرم، خواستگارهاي خواهرهايم ديگر پشت سرشان را هم نگاه نمي كردند. پدرم بيكار و بي عار شده بود. مادرم كار مي كرد و آن هم مصرف اعتياد شوهرش مي شد، مادرم دق مرگ شد و يكي از خواهرهايم از خانه فرار كرد. همه همسايگان و هم محلي ها به چشم ديگري به من و خانواده ام نگاه مي كردند، يكي از برادرهايم دچار كم خوني شد و ذره ذره در ديدگان من آب مي شد، چه شب ها كه بي غذا نمي خوابيديم، اين شرايط مرگبار را ۵ سال تحمل كردم، اما فكر و خيال و آينده و فقر آزارم مي داد، اگر كسي در جايگاه من بود چه كارمي توانست بكند؟ آيا او به انحراف كشيده نمي شد؟! چه كسي تاب تحمل كردن اين زندگي نكبت بار را دارد؟
به خدا هر كسي جاي من بود از شرايط كنوني من بدتر مي شد، آيا اين دلايل، دلايلي محكم براي اعتياد من نيست. اگر شخص عاقل و بالغي جاي من بود چه ميزان صبر و شكيبايي مي كرد؟ بارها به سراغ كار رفتم اما وقتي به پيشنيه خانواده ام پي بردند اخراجم كردند، من چه بايد مي كردم؟ وقتي برادر ۱۳ ساله ام جلوي چشمانم سيگار مي كشيد كمرم شكست، اما آخر چگونه قانعش مي كردم، وقتي كه خواهرم را در شرايط نكتب باري در خيابان ديدم دنيا دور سرم چرخيد، اما از من چه كاري برمي آمد؟ وقتي مادرم جوانمرگ شد به چه اميدي حمايت مي شدم؟ اينها را نمي گويم كه اعتيادم را توجيه كنم، اما وظيفه جامعه در قبال من چه بود؟ در مورد من چه وظيفه اي داشت كه انجام نداد؟! چرا همشهريان و هم جامعه اي هايم مرا و خانواده ام را ديدند و به ياريم قدمي برنداشتند، آيا اينان فكر مي كنند بچه هايشان كه در پر قو مي خوابند و جز به تفريح هاي فردايشان فكري نمي كنند در امان هستند. آيا از موجودي زخم خورده چون من نمي ترسند؟ آيا فكر مي كنند كه چون در بالاي شهر در فلان خيابان عيان نشين زندگي مي كنند گزندي از سوي من و امثال من سراغشان نمي آيد، نه... هيچ كس در امان نيست، بهتر است به هم كمك كنيم، من حق و تاوان زندگيم را از خود زندگي مي گيرم، مواظب باشيد.
جباري، مهندس معماري است اما اعتياد دارد. وي از شرايط و اوضاع و دلايل اعتيادش مي گويد:
دندان هايم خراب و چهره ام زردرنگ است. چشم هايم فرو رفته و لب هايم سياه است، اختلال در گوارش و بيماري ريوي  دارم، بي اشتهايي و يبوست آزارم مي دهد، لاغري ام را مي بينيد، دست و پايم هنگام راه رفتن تعادل ندارند، كم حوصله، بي اراده، عصباني، بدخلق، منفي باف و دروغگو هستم چرا؟ چرا فرد تحصيلكرده اي چون من بايد به افيوني عادت كند كه همه هستي اش را بگيرد؟ چه كسي مقصر است؟ من، خانواده ام، همسرم، يا جامعه ام؟
مادرم به خاطر مرگ پدرم به استعمال سيگار روي آورد و بعدها به مصرف ترياك، بوي ترياك تحريكم مي كرد، يكبار امتحان كردم، اما براي يك بار. وارد دانشگاه كه شدم، در جمع هاي مجردي نيز يك بار ديگر آزمودم، اين بار به خود قول دادم تفنني هر ماه يك بار، به همين منوال گذشت، ازدواج كردم، همسرم نيز دانشجو و معتاد به سيگار، از او نترسيدم و هر ماه يك بار به دو هفته يك بار جايش را عوض كرد، در محيط كارم قدم نهادم از ۱۰ همكارم سه نفرشان اعتياد داشتند و رفت و آمدها با اينان به يك هفته يك بار و سپس هر روز تبديل شد، هيچكس سنگي جلويم نينداخت، هيچكس مانع ام نشد، چرا؟ چرا خانواده ام چرا همسرم، چرا همكلاسي هايم، چرا همكارهايم و چرا جامعه ام مرا منع نكرد.
رامين، دانش آموز سال دوم دبيرستان و معتاد است، اما نه تنها او بلكه خواهر سال سوم دبيرستان او هم معتاد است، مي گويد:
وقتي سيخ ترياك و پك بر آن چسبيده را مي بينم قلبم مي شكند و شانه اي مي خواهم براي هق هق كردن و گريستن. اما كسي نيست حتي مادرم، مي شود زير بارش باران رفت و خيس نشد، بارها من و خواهرم بغض كرده خوابيديم، نه، حرف هايم تكراري است. بياييد درون خانواده ام، گذري كنيد، قصه دلتنگي  مرا و خواهرم را تماشا كنيد و بفهميد چه آينده شومي فراسوي زندگي ما وجود دارد، من آنقدر فهم و آگاهي ندارم كه علل اعتيادم را توجيه كنم، من در غربت سكوت و فلاكت خود اجازه فكر كردن به اين مسائل را ندارم.
نگارنده معتقد است كه شخص معتاد، بيمار است و دردمند و خواهان ياري، اين شخص از راه دهان و پوستي رشد مي كند و شخصيت خود را تثبيت مي نمايد و لذات جنسي را از راه دهان و پوست كسب مي كند و مواد مخدر جايگزين محرك هاي ارضا كننده ديگر مي شود، اين بيمار تحت تأثير خواهش هاي نفساني دست به هر عملي مي زند و خود را در اعمالش آزاد مي گذارد، زماني كه پشيماني عارض مي گردد باز براي فرار از درد و رنج پشيماني به آن پناه مي برد، آيا اين بيمار به درمان نياز ندارد؟! مگر اعتياد نوعي مكانيزم  دفاعي نيست كه براي فرار از عذاب و موقعيت رنج آور بدان متوسل مي شوند، مگر اين نيست كه شرايط نامساعدي شخص را معتاد مي كند، چرا نبايستي شرايط ناهمگون و نامساعد را از بن ريشه كن كرد؟ چرا دانش آموزي بايد اعتياد پيدا كند؟ مقصر كيست؟
مگر اين جوانان سرمايه هاي اين خطه نيستند، فرد تحصيلكرده اي گرفتار ماده اي افيوني است، مگر اين نيست كه اگر تهذيب در كار نباشد علم توحيد هم كه بالاترين علم است به درد نمي خورد. اندكي تأمل و تفكر .... چه بايد كرد؟ اعتياد يك پديده مخرب اجتماعي است، اثرات نامطلوب آن تنها دامن گير معتاد نمي شود، همه انسان هاي جامعه به گونه اي با آن ارتباط دارند، راهكار چيست؟ وظيفه ما در مقابل اينان چيست؟ آيا اين كه در خانواده ما معتادي وجود ندارد ما را در طول زندگي بيمه مي كند؟
آمار نشان مي دهد كه از چهار ميليون نفري كه در سال ۱۹۹۸ بر اثر استعمال مواد مخدر و دخانيات جان سپرده اند بيش از نصف آنان را نوجوانان و جوانان سراسر جهان تشكيل مي دهند. در سال ۲۰۵۰ اين رقم به ميزان ۵/۲ برابر افزايش خواهد داشت.
اگر به سرنوشت و آينده فرزندان و جوانان خود علاقه منديد دريچه نگاه تان را تغيير دهيد و دولتمردان نيز را به كمك كردن دعوت كنيد والا تاوان نافرجامي را بي دريغ در پيش رو داريد.
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
سرها در گريبان است
وگر دست محبت سوي كس يازي
به اكراه آورد دست از بغل بيرون
كه سرما سخت سوزان است

سايه روشن

ابتلاي ۲ ميليون ايراني به هپاتيت B
در حال حاضر ۲ ميليون ايراني دچار هپاتيت B و ۳۰۰ هزار نفر به هپاتيت C مبتلا هستند كه بيشتر در سنين بين ۲۰ تا ۴۰ سالگي اند و ۹۰ درصد مبتلايان را مردان تشكيل مي دهند.
دكتر سيدمؤيد علويان رييس مركز هپاتيت كشور و فوق تخصص بيماري هاي گوارش و كبد گفت: هپاتيت يعني التهاب كبد و در ميان عوام به «يرقان» مشهور است، كه مهمترين عوامل ايجادكننده آن، ويروس ها هستند كه شايع ترين آنها ويروس هاي هپاتيت «B» و «C» هستند.
رييس مركز درمانگاه هپاتيت سازمان انتقال خون، با بيان اين كه هپاتيت B مي تواند به اشكال حاد يا مزمن فرد را گرفتار كند، تصريح كرد: هپاتيت B يك بيماري شايع است كه در موارد حاد با علايمي همچون تهوع، دل درد و بي اشتهايي همراه است، ولي متأسفانه در اكثر موارد، بدون علامت بوده و افراد حامل ويروس از وجود آن در بدن خود آگاهي ندارند.
۹۰ درصد افراد مبتلا به هپاتيت B ، سلامتي خود را به دست مي آورند و نسبت به آن ايمني پيدا مي كنند ولي ۱۰ درصد مبتلايان تبديل به ناقل مي شوند و درصدي از ناقلين گرفتار نوعي بيماري به نام «هپاتيت B مزمن» يا «سرطان كبد» مي شوند.
وي افزود: از سال ۱۳۷۲ با واكسيناسيون نوزادان از بدو تولد، ميزان شيوع هپاتيت B در كودكان زير ۱۴ سال از يك و سه دهم درصد به كمتر از ۸ دهم درصد، كاهش يافته است.
علويان در خصوص راههاي انتقال هپاتيت B گفت:ويروس هپاتيت B عمدتاً در خون و راه انتقال اين بيماري متعدد است؛ اما معمولا از طريق خون يا فرآورده هاي خوني به ديگران منتقل مي شود و عمده ترين راه انتقال آن در كشور ما در گذشته، انتقال از مادران آلوده به نوزادان بوده كه خوشبختانه با واكسيناسيون كشوري از ابتلاي نوزادان به طور جدي جلوگيري شده است.
همچنين مهمترين راه انتقال هپاتيت C در كشور ما و در جوامع غربي، «اعتياد تزريقي و استفاده از سرنگ  مشترك» است. ارتقاي سطح بهداشت و آموزش همگاني به مردم و دوري از رفتارهاي پرخطر از قبيل اعتياد تزريقي و خودداري از تماس جنسي خارج از چارچوب، مي تواند يك جامعه را نسبت به اين بيماري ايمن  كند.
وي افزود: درمان هپاتيت B قطعي نيست و با داروهاي موجود ۶۰ تا ۷۰ درصد بيماري كنترل و مانع پيشرفت بيماري مي شود، اما با درمان هپاتيت C، حداقل ۵۰ درصد بيماري ريشه كن مي شود كه با دوري از رفتارهاي پرخطر و عدم استفاده از سرنگ مشترك و وسايل مشترك، قابل پيشگيري است.
براساس اين گزارش، مدير عامل كانون هموفيلي ايران نيز گفت: هزينه داروي هر بيمار مبتلا به هپاتيت C ماهانه مبلغي بيش از يك ميليون تومان مي شود.
احمد قويدل در گفت و گو با مهر افزود: هر بيمار مبتلا به هپاتيت C هفته اي يك بار بايد داروي «اينترو فرون پرگليت» را تزريق كند كه هزينه هر بار مصرف اين دارو معادل ۲۶۰ هزار تومان است و بيماران مبتلا بايد هفته اي يك بار اين دارو را تزريق كنند.
وي تصريح كرد: دوره درماني اين دارو يك سال است و متأسفانه با هزينه بالايي كه تهيه اين دارو دارد هيچ يك از بيماران قادر به پرداخت هزينه يك دوره درماني اين دارو نيستند.
مدير عامل كانون هموفيلي ايران خاطر نشان كرد: در حال حاضر تنها داروي اينتروفرون در داخل توليد مي شود و اگر فرد بخواهد تنها از اين دارو استفاده كند بايد يك روز در ميان براي تزريق به مراكز درماني مراجعه كند و تزريق يك روز در ميان اين دارو اثرات روحي و رواني غير قابل جبراني را بر روي فرد بيمار به جا مي گذارد.
قويدل گفت: با توجه به نوع آلودگي بيماران اكثر پزشكان بيمار را به تزريق «اينتروفرون پرگليت» تشويق مي كنند، اما متأسفانه چون اين دارو در ليست دارويي سازمان هاي بيمه گر قرار ندارد، پرداخت هزينه هاي آن از توان بيماران خارج است و نمي توانند دوره درماني خود را به طور كامل سپري كنند.
وي افزود: با توجه به نظر پزشكان و كارشناسان معتمد وزارت بهداشت ، ضرورت تحت پوشش بيمه قرار گرفتن اين دارو بشدت احساس مي شود.
وزارتخانه هاي كشور و رفاه مسئول ساماندهي افراد بي خانمان هستند
وزارت كشور كه مسوول اجراي مصوبه سال ۱۳۷۸ شوراي عالي اداري در زمينه ساماندهي افراد بي خانمان و متكديان معرفي شده به همراه وزارت رفاه و تامين اجتماعي بايد جوابگوي نمايندگان مجلس در اين زمينه باشند.
دفاتر مطالعات اقتصادي و فرهنگي اين مركز در پاسخ به درخواست كميسيون بهداشت و درمان مجلس شوراي اسلامي براي اظهار نظر در مورد «طرح الزام دولت به اقدام قانوني جهت جمع آوري و ساماندهي كامل مجموعه افراد بي خانمان و خيابان خواب» اعلام كرد : شوراي عالي اداري در هشتاد و دومين جلسه خود آيين نامه اجرايي مبارزه با تكدي و ساماندهي متكديان را در قالب ۱۵ ماده و ۳ تبصره تصويب و ابلاغ كرده كه به موجب مواد مختلف اين مصوبه اولا وظايف، حدود مسئوليت، سهم و نقش هر يك از دستگاه هاي اجرايي و نهادها مشخص شده و ثانيا وزارت كشور مسئول اجراي اين مصوبه و ايجاد هماهنگي بين سازماني معرفي شده است.
همچنين نحوه تامين و تخصيص منابع اعتباري لازم توسط سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور تعريف شده كه بر همين اساس در بودجه سال آينده مبلغ ۴۰ ميليارد ريال براي پيشگيري از آسيب هاي اجتماعي ، ساماندهي آسيب ديدگان اجتماعي با اولويت كودكان خياباني ، بي سرپرست و دختران و زنان پناه جو «فراري» اختصاص يافته است.
همچنين بر اساس اظهار نظر كارشناسي دفاتر مطالعات اقتصادي و فرهنگي مركز پژوهش ها وظايف و ماموريتهاي وزارت رفاه و تامين اجتماعي مصوب خرداد ماه سال جاري دراين زمينه كاملا صراحت دارد و به همين سبب براي تحقق اهداف طرح پيشنهادي ۱۷ تن از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در زمينه اجرايي كردن اقدامات و عمليات موضوع آن خلأ قانوني وجود ندارد و در همين راستا تلاش براي تصويب قوانين جديد ضروري به نظر نمي رسد.

|   اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |   موسيقي  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |