گفت و گو با محمد ميرشكرايي رئيس پژوهشكده مردم شناسي درباره نوروز؛
جشن زيبايي ها
علي اصغر محمدي
نوروز اسمي است طبيعي و نامي كه برحسب ذات طبيعي بر چيزي گذاشته مي شود، في نفسه مستلزم وجود سابقه تاريخي و يا ادبي خاصي نيست. نوروز، هنگامي است كه روزگار كهن زندگي را از سر مي گيرد و زمانه و آنچه در اوست نو مي شود. موجودات گيتي حياتي جديد مي يابند و سال حقيقي دوره اي از ادوار خويش را به پايان رسانيده و وارد مرحله تازه مي شود. از اين جهات است كه اين روز به «نوروز» موسوم شده است. به همين ملاحظه نوروز بزرگداشت ذات زمان است و بيان دارنده حقيقت لايزال آن. در سوابق اين سخن هم ابوريحان بيروني در كتاب «التفهيم لاوائل صناعته التنجيم» پارسي مي نويسد: نوروز نخستين روز است از فروردين ماه بدين جهت روز نو نام كرده اند زيرا پيشاني سال نو است.در فرهنگ ايراني، نوروز جشني است كه از روز هرمزد (روز اول) از ماه فروردين شروع مي شود و تا مدتي دوام دارد. اين عيد كه از بزرگترين اعياد ملي ايرانيان و نماينده قريحه شاداب اين ملت كهنسال است در ميان اعياد ساير ملل از آن جهت چشمگيرتر و ماندگارتر است كه در هنگام جواني جهان برپا مي شود. يعني مبشر نو شدن زمان و به پايان رسيدن عمر زمستان است و به قول ابوريحان «پيشاني سال نو است» و بر تارك سال نو چون جواهري درخشنده جاي مي گيرد و به همان سان نيز مي درخشد.وسعت قلمرو و سرزمين هايي كه نوروز در آنها جشن گرفته مي شد، و نيز قدمت تاريخي مراسمي كه بدين نام شهرت يافته است، طبعاً اين انديشه را متبادر مي سازد كه بايد سابقه نوروز فراتر از پيشينه اقوام ايراني و حتي عرصه فعاليت هاي زيستي آنان بوده باشد. چه بسا كه در گذشته طوائف مدني گوناگوني بوده اند كه طي مراتب تمدني و صيرورتهاي ناگزير آن به درجاتي از فهم طبيعي در باب تقسيمات سال و ماه و بويژه نوشدن شرايط زميني توجه كرده اند، و پس از قرنها و حتي هزاره ها ممارست، سرانجام به شناخت دقيق لحظه تحويل سال كهنه و آغاز سال نو پي برده اند. درباره قدمت نوروز و جنبه هاي فرهنگي آن با آقاي محمد ميرشكرايي پژوهشگر و محقق و رئيس پژوهشكده مردم شناسي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري گفت و گويي انجام داده ايم كه در پي مي خوانيد.
* آقاي دكتر ميرشكرايي، به عنوان يك پژوهشگر و محقق، لطفاً بفرماييد نوروز چگونه پديد آمده است؟
- اصولاً نوروز يك پديده زمان سنجي است، آدمي هميشه نياز به سنجش زمان را از روي جريان هاي طبيعي حس مي كرد. به طور مثال آمد و شد خورشيد، ماه و ستارگان، آمد و شد فصل ها و تكرار اينها براي انسان روزگاران كهن، زمان را مطرح كرد و مشخص شد كه زمان چيز ملموسي است. اين زمان ها در مواردي كه با زندگي و معيشت مردم پيوند بيشتري پيدا كرد، جنبه تقدس يافته است و براي مردم از احترام متفاوتي برخوردار شد و اين نوشدن در واقع محور و نقطه مركزي آيين ها شد.
اساساً طبيعت يكي از عناصر اصلي در شكل گيري هر سيستم فرهنگي است و به همين دليل ممكن است موضوع معيني را در ايران، استراليا، آمريكاي جنوبي و آفريقاي جنوبي، به سه گونه مشابه ببينيد. پس يكي از عواملي كه در اين موضوع تأثير مي گذارد، طبيعت است. اما اينكه بگوييم فقط طبيعت تعيين كننده است، گاهي اوقات انسان را به اشتباه مي اندازد و جغرافياگرايي پديد مي آيد. اما نمي توان فقط اين عامل را محور اساسي قرار داد، هميشه عواملي ديگر در كنار طبيعت در پيدايش جريان هاي طبيعي اثر مي گذارند كه نحوه معيشت، مباني اعتقادي و پيشينه تاريخي، از جمله آنها است. البته برخي معتقدند همه اين عوامل ممكن است ريشه طبيعي داشته باشند كه اين يك بحثي است كه بين گروه هاي مختلفي كه فكر مي كنند طبيعت تعيين كننده همه عناصر فرهنگي است و گروهي كه مي گويند عوامل ديگر دخالت دارند. به نظر من نبايد به هيچ موردي يك طرفه نگاه كنيم و حتماً در كنار عناصر طبيعي، عوامل ديگر هم وجود دارد. نوروز برخاسته از مجموعه شرايط طبيعي، محيطي و اقليمي فلات ايران است، به اين معنا كه ما در حوزه رواج آيين نوروز در نيم كره شمالي يك حوزه اي را مي بينيم كه با جاهاي ديگر متفاوت است. مثلاً اگرچه در كمربند منطقه معتدل كره زمين، همه نقاط با خط استوا فاصله نسبتاً معيني دارند، اما همگون نيستند و شرايطي كه فرانسه و اسپانيا دارند، با شرايط ايران فرق مي كند. مجموعه كشورهايي كه در حال حاضر نوروز در آنها رواج دارد، از غرب چين تا حدود شرق مديترانه يا آن سوي فرات، از خليج فارس و رود سند در هندوستان و جنوب عراق تا شمال درياي مازندران است، اگر دقت شود مي بينيم كه اين منطقه تماماً در حوزه كمربند معتدل شمالي كره زمين قرار گرفته است. از آن طرف با كوه هاي هيماليا جدا مي شود و ارتفاعاتي كه آن سوي كشور چين است، و از اين طرف با رودخانه فرات و اگر قدري گسترده تر در نظر بگيريم با درياي مديترانه، از شمال با استپ هاي سيبري و از جنوب با اقيانوس هند. در اين منطقه از معتدل شمالي، اگر به سوي غرب يا شرق حركت نماييد آب و هوايش متفاوت است. البته تمام اين حوزه اي كه نام برده شد، آب و هوايش عيناً مثل هم نيستند و تفاوت هايي دارند، ولي كلاً با همديگر يكي است. حتي در داخل مرزهاي سياسي كشورمان نيز در مناطق مختلف، آب و هواي متفاوتي داريم. در اين منطقه وسيع جغرافيايي كه گفته شد، شرايط اقليمي طوري است كه پديده اي مثل نوروز را فراهم مي آورد. دليل اين امر آن است كه در اين محدوده اقليمي تفاوت فصل هاي سال خيلي آشكار حس مي شود، يعني فصل هاي بهار، تابستان، پائيز و زمستان كاملاً متمايز از هم هستند. البته هرچه به طرف جنوب يا شمال برويد، اين تمايز ممكن است كمتر شود، اما هرچه به طرف مركز اين محدوده برويد، كاملاً فصول از يكديگر متمايز هستند. پس بين تفاوت فصل ها، به ويژه پايان زمستان و آغاز بهار خيلي برجسته است. يعني شايد كمتر تفاوت پايان فصل بهار و آغاز فصل تابستان حس شود، يا همين طور پاييز و آغاز زمستان، ولي آمدن بهار را همه انسان ها و موجودات، از گياه يا حيوانات، حس مي كنند و اين حس از روي شاخص هاي طبيعت است.
* شايد به همين دليل،نوروز را نشأت گرفته از طبيعت مي دانند؟
- به هيچ عنوان نمي توان منكر تأثير بسيار مهم اقليم و شرايط اقليمي در پديد آمدن يك عنصر فرهنگي مثل نوروز بود، اما همان طور كه اشاره شد، نبايد فقط طبيعت را در نظر گرفت، بلكه اتفاقات تاريخي نيز تأثير دارد. مذاهب عامي كه در اين سرزمين پديد آمده، تحت شرايط اقليمي متفاوت بوده، بنا بر اين به هر دليلي، ديني وارد اين سرزمين شود، حتماً بر روي عناصر فرهنگي آن بويژه در آيين ها و مراسم آن تأثيرگذار خواهد بود. پس نمي توان فقط اقليم و جغرافيا را مدنظر قرار داد، و البته نوروز اين گونه است.
نوروز به مقدار زيادي برخاسته از مجموعه شرايط اقليمي و طبيعي است كه بعد از پديد آمدن آن، عوامل ديگري هم در آن تأثير مي گذارند. بنا بر اين خاستگاه نوروز ايران است و نه جاي ديگر، و نوروز فقط برخاسته از اين سرزمين است.برخي فكر مي كنند كه نوروز يك آيين آريايي است، در حالي كه اصلاً چنين نيست، زيرا آريايي ها در يك مقطع معين وارد اين سرزمين شده اند، يا ممكن است بگويند متعلق به يك قوم و گروه آييني است، حتي آنها هم در مقاطع معيني آمده اند. پديد آمدن سرزمين ما بسيار كهن است، زندگي و زيستگاه انساني در حوزه اي كه ذكر شد، بسيار كهن تر از تاريخ هايي است كه اقوام يا مذاهب شناخته شده معين وارد اين سرزمين شده اند. پس نوروز تنها متعلق به اقوام آريايي نيست، بلكه متعلق به هيچ قوم و آييني از جمله زرتشت هم نيست، فقط تعلق به اين سرزمين دارد و نوروز كهن تر از همه اقوام است. شكي نيست كه نوروز از همه اين گروه ها، اقوام و آيين ها تأثير پذيرفته و بر همه آنها نيز اثر گذارده است و رد پاي تاريخ و گذر اقوام و زمانه را بر عناصر گوناگون نوروزي به وضوح مي توان ديد.
* برخي قدمت نوروز را به زمان و افراد خاصي نسبت مي دهند مثلاً فردوسي در شاهنامه نوروز را به جمشيد نسبت مي دهد، لطفاً در اين باره توضيح دهيد؟
- اولاً جمشيد يك شخصيت اسطوره اي است، نه يك شخصيت تاريخي، گرچه ما در تاريخ خودمان جمشيد را شاه مي دانيم، اما جمشيد اسطوره است، بنا بر اين جمشيد به عنوان يك پادشاه پيشين ترش يك شخصيت اسطوره اي، اين مربوط به اقوام آريايي است. يعني وقتي كه آريايي ها به سرزمين ايران مي آيند، جمشيد نيز مي آيد، طبيعي است كه يك قومي و يك فرهنگي وارد جايي مي شود، هم بر آن فرهنگ اثر مي گذارد و هم از آن تأثير مي پذيرد.همان طور كه اشاره شد همه اقوام و گروه هايي كه به اين سرزمين آمده اند، از نوروز تأثير پذيرفته اند. نوروز يك پديده بسيار بارز و شاخصي در فلات و سرزمين اصلي ايران است. بنا بر اين آريايي ها نيز وقتي به اين سرزمين آمده اند، از نوروز تأثير پذيرفتند و نوروز را با اسطوره ها و آيين هاي خود تطبيق دادند و جمشيد پديد آورنده نوروز شد. و چون آريايي ها يكي از مهم ترين اقوامي هستند كه به فلات ايران آمدند، خيلي بر اين سرزمين تأثير گذاشتند و حتي نام ايران از نام هاي آريايي گرفته شده است. بنا بر اين دور نيست كه جمشيد را پديد آورنده نوروز بدانند. جمشيد در آيين هاي آريايي بسيار اهميت دارد و در داستان جم آمده كه جمشيد سه بار زمين را باز مي كند، البته باز كردن زمين به معناي مهاجرت است و در واقع داستان جمشيد، داستان مهاجرت اقوام آريايي به ايران است و چون جمشيد شخصيت بسيار برجسته اي در فرهنگ ايراني است قابل انتظار است كه او را پديدآورنده نوروز و خيلي چيزهاي ديگر بدانند.
* چه آيين هايي غير از نوروز براي آغاز سال نو رايج بوده است؟
- براي پاسخ به اين سئوال بايد بدانيم نوروز چيست، و آيا قبل از نوروزهم چيزي بوده يا نه، نوروز به عنوان جشن آغاز سال مطرح است و اين جشن مشخصات زيادي دارد كه يكي از ويژگي ها و مشخصه هاي نوروز انطباق آن با نو شدن طبيعت است. هيچ جشن نو سالي اين چنين نيست. در چين جشن سال نو از بهمن ماه آغاز مي شود در كره، اواخر آذر يا اوايل دي شروع مي شود، در كشورهاي مسيحي به دليل اينكه معيار سنجش تولد حضرت مسيح است، از دي ماه، شروع مي شود و آغاز سال نو اعراب نيز از ماه محرم است، درحالي كه محرم طي سال مي گردد. بنابراين تا جايي كه اطلاع داريم در اين سرزمين نوروز يعني آغاز بهار، گفته اند بعضي وقت ها تقويم كبيسه پيدا مي كند و نوروز طي سال مي گردد، حتي در آخرين اطلاعاتي كه از دوره ساساني وجود دارد، مي گويند نوروز در آذرماه افتاد كه شعر و اسناد ادبي نيز در اين باره وجود دارد. مثلا مي گويند كوسه برنشين كه يكي از مقدمات نوروز است در آذرماه بوده است.در اين زمينه دو بحث مطرح مي شود، يكي مراسمي است كه دربار مي خواهد بگيرد و ديگري رسمي است كه بين مردم اجرا مي شود. مردم نوروزشان را موقعي مي گيرند كه بهار مي شود و با معيشت شان در پيوند است و نه با يك چيز مكتوب در كتابچه و تقويم، به نظر من حتي در روزگاراني كه برگزاري رسمي اين آ يين ممكن بوده و با كبيسه سال جابه جا مي شود، مردم نوروزشان را سر وقتش مي گرفتند.درواقع دو يا چهار مآخذ آغاز سال وجود داشته كه من اعتقادي به وجود آنها قبل از نوروز ندارم، به همين دليل مي گويم غير از نوروز و آنها عبارت بودند از اول تابستان، آغاز زمستان، مهرگان و نوروز، همان طور كه اشاره كردم خصيصه اقليمي سرزمين ايران وجود چهار فصل متمايز است. اين مسايل قدري با آيين مهر منطبق است،زيرا مهر يكي از جلوه هايش خورشيد است، اما مهر خورشيد نيست و با آن تفاوت دارد. هنوزهم ما در فرهنگ خودمان فكر مي كنيم مهر يعني همان خورشيد است. زايش خورشيد در آغاز زمستان بوده است. چگونه مي دانند آغاز زمستان است، مي گويند هر موجودي كه متولد مي شود اول كوچك است و بعد بزرگ مي شود. باتوجه به اين كه خورشيد و در نتيجه روز را يكي از جلوه هاي خورشيد مي بينند، اين خورشيد در شب اول زمستان در كمترين زمان حضورش در آسمان است. هرچه كه از زمستان مي گذرد، زمان حضور خورشيد در آسمان بيشتر مي شود. بنابراين مثل نوزادي است كه روز به روز بزرگتر مي شود.
پس به اين دليل است كه مي گويند زادروز مهر است. پس بنابراين در آيين مهري اين را بسيار گرامي مي دارند، حالا ارزش هاي ديگر آيين مهري سرجايش است، اين سرآغاز مجموعه اعتقادات و آيين هايي است كه با مهر منظم مي شوند. اما مهرگان چيست، مهرگان سرآغاز زندگي كشاورزي است، يعني پايان برداشت محصول و آغاز كشت. يعني در تاريخ ما مهرگان با همان اهميت نوروز در مقابل نوروز بوده است. هنوز هم شما آثار جشن مهرگان را در گوشه و كنار ايران به فراواني مي بينيد. شايد مراسم قاليشويان در شهر اردهال يكي از جلوه هاي بارز و آثار مهرگان باشد.
اما اول تابستان، درحال حاضر مردم در خيلي از نقاط كشورمان در شب اول تابستان به زيارتگاه هاي خاصي مي روند، به امامزاده اي كه متعلق به اين شب است. اين زيارتگاه ها از پيشينه تاريخي كهن تري نسبت به دوره اسلامي كه اين امامزاده متعلق به آن است، برخوردار است.
* قدري هم درباره سفره هفت سين توضيح دهيد.
- هفت سين از اصول نوروز نيست، اگر به همه مناطقي كه نوروز را جشن مي گيرند برويد ملاحظه مي كنيد اين طور نيست كه همه جا هفت سين باشد و اين مساله عموميت ندارد.اصلا هفت سين آن چنان كه امروز رواج پيدا كرده است، صورت كهن ندارد.در همه نقاطي كه نوروز را جشن مي گيرند همه جا سفره نوروزي دارند، سفره نوروزي اصلش هفت نيست، اصل سفره هاي نوروز چند عنصر مقدس در پيوند با معيشت مردم است. كليات آيين نوروز مشترك است اما ريز آنها در هر سرزمين با سرزمين ديگر متفاوت است، حتي در مناطق شمالي مثل گيلان و مازندران آيين هاي نوروزي تفاوت دارند. آنچه را كه ما به عنوان اصل نوروز داريم آن چيزي است كه عام تر است. در سفره نوروزي عناصر اصلي حتما هست. در سفره نوروز حتما آب، يك غذا كه قوت اصلي مردم باشد حتما داريد، سمنو كه جوانه گندم است داريد، سبزه كه نهاد زنده شدن طبيعت، روشنايي و شيريني است، حتما داريد، كتاب مقدس هم داريد و آنهايي كه كتاب مقدس ندارند يك عنصر قدسي برسر سفره مي گذارند. پس مي توان نتيجه گرفت كه معيشت و تقدس دو عاملي است كه عناصري را هر كدام در رابطه با خودشان برسر سفره نوروز مي گذارند. در جاهايي زمينه فكري پيدا شده، تقدس عدد ۷ پيدا شده و اين ها را با عدد ۷ منطبق مي كنند.معيار و پايه سفره نوروزي است نه سفره هفت سين، ممكن است يك جا در سفره نوروزي هفت عنصر بگذارند با هفت تا سين يا هفت تا شين يا هفت تا چين شروع شود، اما هفت سين عموميت بيشتري دارد. ولي من هيچ كدام اين ها را پايه نمي دانم، ازنظر من اصل سفره نوروزي است كه دوگونه عناصر در آن قرار مي گيرد، عناصري كه در پيوند تنگاتنگ با معيشت و عناصر مقدس قرار مي گيرند. طبيعي است كه خيلي از اين عناصر در پيوند تنگاتنگ با معيشت، تقدس هم پيدا مي كنند.سمنو يكي از اين عناصر است كه هم مقدس است و هم در رابطه با معيشت، نان هم همين طور. در گذر تاريخ عناصر معيشتي مقدس شده اند، بنابر آنچه بر سر سفره نوروز مي نشيند عناصر معيشتي است كه جنبه تقدس هم دارد. با يك نشانه مقدس ديني، مثلا ما كتاب مقدس داريم، در بعضي خانواده ها شمايل مقدس، مثل شمايل حضرت علي (ع) را سر سفره نوروز مي گذارند چون اعتقاد دارند واقعه عيد غدير در نوروز بوده است.
* آقاي دكتر ميرشكرايي! از ديد و بازديدهاي نوروزي بگوييد.
- ديد و بازديدهاي نوروزي به نظر من يكي از زيباترين سنت هاي نوروز است، به ويژه آن كه آداب خاصي دارد، كوچكترها بايد به ديدن افراد بزرگتر فاميل و افراد سوگوار بروند، دسته جمعي به ديد و بازديد مي روند، بزرگترها به بچه ها عيدي مي دهند، افرادي كه با هم قهر هستند را آشتي مي دهند. در ايران رسم است كه در جريان ديد و بازديدهاي عيد نوروز افراد ريش سفيد واسطه مي شوند و آنهايي را كه با هم قهر هستند را آشتي مي دهند.در تاجيكستان رسم است خود افرادي كه با هم قهر هستند موظفند شب عيد نوروز به خانه يكديگر بروند و با هم آشتي كنند. بنابراين ديد و بازديدها يكي از مهم ترين عوامل پيوند و اتحاد مردم با يكديگر است و موجب ازبين رفتن كدورت ها، انسجام بيشتر جامعه مي شود. جنبه ديگر ديد و بازديدها خاطراتي است كه كودكان به ذهن شان مي سپارند، ترديد ندارم كه همه ما ايرانيان خاطرات زيادي از روزهاي ديد و بازديد نوروزي و از گرفتن عيدي داريم. اين خاطرات بچه ها را با يك پديده كه هويت ملي شان است آشنا مي كند و پيوند مي دهد. اين مهم درحالي اتفاق مي افتد كه جهان دچار بحران هويت است.
* آيا نسبت به ثبت جهاني نوروز هم اقدام شده است؟
- بله، ثبت جهاني نوروز را كشور ما و يونسكو با هم انجام داده اند و در اجلاس تابستان گذشته نمايندگان كشورهايي كه نوروز در آ نها جريان دارد به ايران نمايندگي دادند كه ازطرف آنها پرونده نوروز را براي ثبت جهاني به يونسكو ببريم. در اين باره پرونده خيلي خوبي به يونسكو ارسال شده است و اميدواريم كه به زودي به ثبت برسد.
|