عادل جهان آراي
نوروز و آيين هاي تابعه آن، از يادگارهاي جاودانه و هميشگي ايرانيان است كه در گذر تاريخ، با طي راه هاي طولاني و دشوار، سربلند بيرون آمده و توانسته است به همراه خود، هويت فرهنگي ايرانيان را نيز حفظ كند. خوشبختانه در سال هاي اخير، نوعي رويكرد دوباره به آيين و آداب نوروز سبب شده است كه اهميت و زيبايي هاي آن توسط پژوهشگران و محققان تاريخ و فرهنگ بازشناخته شود.موضوع نوروز و پايايي آن را با آقاي محمداحمد پناهي سمناني در ميان گذاشتيم و وي نيز با صبر و حوصله تمام به پرسش هاي ما پاسخ هاي مبسوط و شايسته اي داد.
از پناهي سمناني بيش از ۳۰ جلد كتاب در سه زمينه: ادبيات، فرهنگ عامه و تاريخ و پژوهش هاي تاريخي چاپ و منتشرشده است . علاوه بر اين، ايشان همكاري مستمري با مطبوعات ايران دارند و به اين سبب، ده ها مقاله و گفت وگو را نيز در كارنامه خود ثبت كرده اند.برخي از كتاب هاي او عبارتند از: ترانه هاي ملي ايران(۱۳۶۴)، ترانه وترانه سرايي در ايران(۱۳۷۹)،شعر كار در ادب فارسي(۱۳۶۹)، دوبيتي هاي بومي سرايان ايران(۱۳۷۹)،ترانه هاي دختران حوا (۱۳۸۰)،تاريخ ترانه(۱۳۸۱)،بازتاب حماسه و فاجعه ملي و...
اين گفت وگو را با هم مي خوانيم.
*آقاي پناهي در ابتدا بفرماييد كه نوروز از كي و از چه زماني به وجود آمده است؟ و براي پيدايش آن، آيا قدمت و دوره مشخصي را مي توان متصور شد؟
- نوروز، سابقه زيادي دارد. قدمت آن را حتي تا ۲۰قرن قبل از ميلاد مسيح هم گفته اند، ولي واقعيت اين است كه نمي توان تعيين كرد كه نوروز از چه زماني به وجود آمده است. در اساطير مذهبي، نوروز را روز آفرينش عالم و روز تولد آدم گفته اند. اگر اين هم معياري باشد براي اين كه ما به يك تاريخ معيني براي زايش نوروز برسيم، پس بايد بگوييم از روزي كه عالم با حركت انسان در روي زمين آغاز شد، نوروز هم وجود داشته است و باز هم شايد اين سؤال پيش بيايد كه آيا اصولاً قبل از حركت آدم هم نوروز بوده يا نه؟ و يا تعبيرهايي از اين دست. بنابراين، واقعاً نمي توان تعيين كرد كه نوروز از چه زماني و به وسيله چه كسي به وجود آمده است.
البته در اخبار تاريخي يا اساطيري، نوروز را به جمشيد نسبت مي دهند و مي گويند كه نوروز آن روزي است كه جمشيد به نبرد ديوان و پليدان رفت، آنگاه پرستش يزدان را تجديد كرد. در عين حال رواياتي هم هست كه خداوند در چنين روزي انسان را خلق كرد و حضرت آدم در چنين روزي تولد يافت و روزي است كه خداوند به هفت كوكب يا هفت اختر فرمان داد كه سير و دوران خود را آغاز كنند. باز گفته اند كه واضع نوروز سليمان پيامبر بود.
بنابراين همانطور كه ملاحظه مي كنيد، به هيچ عنوان نمي توان تاريخ دقيقي را براي پيدايش نوروز تعيين كرد.
*آيا قبل از نوروز هم آيين هاي مشابهي بوده كه همسنگ نوروز باشد و به عنوان جشن ملي مطرح شود؟
- تا ديرزماني جشن هاي ديگري مثل سده و مهرگان _ و بخصوص سده- در سطوحي كمابيش همسنگ نوروز پاس داشته مي شدند و مردم اين جشن ها را با شور و هيجان بسيار زيادي برگزار مي كردند، اما با همه اين احوال، آنچه روايات تاريخي و منابع به ما مي گويند، اين است كه هيچ كدام از اين جشن ها، اهميت و گستردگي نوروز را نداشته است.
اما پديده هايي چون نوروز- يا هر اسمي كه در ميان ساير ملتها داشته باشد- پديده هاي بي بديلي هستند كه شايد جايگزيني براي آنها « اگر محال نباشد» بسيار دشوار است. اين پديده ها با هزاران هزار ريشه و رابطه آشكار و پنهان با زندگي مادي و معنوي انسان گره خورده اند و از همين رو، انسان به سادگي قادر نيست كه دست از آنها بردارد. گستره معنايي نوروز به وسعت معناي زندگي است، شما از هر چشم انداز و هر دريچه اي كه به آن نگاه بكنيد، معنايي براي آن پيدا خواهيد كرد.
اگر سرگذشت نوروز را در تمام ابعادش مورد توجه قرار بدهيم، به اين نتيجه مي رسيم كه اين پديده، از ذخيره ها و گنجينه هاي پربها و گرانقدر فرهنگ اساطيري و ديني و ملي ماست و شگفت اينجاست كه آن سه عنصر: يعني اسطوره، دين و مليت، چنان درهم تركيب و استحاله پيدا كرده اند كه جداكردن آنها از هم، نه تنها چندان آسان نيست، بلكه يگانگي و كارايي آن را مخدوش مي كند. به واقع، راز ماندگاري نوروز يكي، همين تركيب عناصر يادشده و ديگري، دمسازي و هماهنگي دگرگوني طبيعت پيرامون با روح و سرشت آدميزاد است، كه هر دو، هيچگاه سكون نمي شناسند و دايم در تغيير و تبدلند. قرنهاست همچنان كه طبيعت در روند انتقال از واپسين فصل سال، يعني زمستان و نخستين فصل، يعني بهار در تكاپو و حركت است، ما ايراني ها هم از نيمه هاي فصل زمستان چشم به نوروز مي دوزيم و به استقبال آن مي رويم و به هيجان و حركت در مي آييم _ هم از منظر اجتماعي و هم از نظر شخصي و خانوادگي. اين حركت را با آيين ها و آدابي كه در طول زمان دچار تغييرات بسيار شده اند، به نمايش مي گذاريم، آيين هايي كه جذاب و سازنده و زيبا هستند. ما در جشن هايي مانند نوروز، در واقع، خودمان را در كنار هم مي بينيم و هويت يگانه و انساني خود را به نمايش مي گذاريم.
اما واقعيت اين است كه جشن هاي ايراني در ارتباط با تحولات تاريخي غالباً سرگذشت هايي پرماجرا و خواندني دارند و در اين ميان، داستان نوروز از همه پرماجراتر و پرفراز و نشيب تر است. شماري از سنت هاي گذشته- خواه ناخواه - جاي خود را به سنت هاي تازه سپردند، يا در هم استحاله پيدا كرده اند، اما پاره اي از آنها مخاطرات و فرازونشيب هايي را پشت سر گذاشتند و به حيات خودشان ادامه دادند كه نوروز يكي از آنها و پايدارترين آنها بود. سده و مهرگان نيز تا ديرباز همچنان بر سرپا بودند و به حيات خودشان ادامه مي دادند، اما چون قوت و قدرت و جاذبه نوروز را نداشتند، گرچه از بين نرفتند، ولي به تدريج كم رنگ شدند. شماري از نمايندگان فرهيخته و برجسته فكر و فرهنگ ايراني سنت هايي مانند مهرگان و سده و نوروز را پاس مي داشتند و در توجيه و چند وچون آن مي ايستادند و مقاومت مي كردند. مثلاً ابوريحان بيروني كه گفته اند هيچوقت، چشم و فكر و دستش از فعاليت باز نمي ايستاده، در روزهاي مهرگان و نوروز دست از فعاليت برمي داشته، به استراحت و تمدد اعصاب و شادي مي پرداخته و ما آگاهي هاي بسياري از يادگارهاي ملي ايران، از جمله نوروز را در آثار گرانقدر اين مرد بزرگ پيدا مي كنيم.
اساساً انگيزه هاي پاس داشتن نوروز و حفظ آن، چندان قوي بوده كه طبقات اجتماعي نمي توانسته اند از جاذبه هاي آن بركنار باشند. تداوم سنت نوروز در حالي كه هزاران رسم و آيين ديگر در حركت پر تحول تاريخ رنگ باخته و فراموش شده اند، نشان از آن دارد كه اين جشن با زندگي عملي و معنوي مردم پيوندي ژرف دارد، چرا كه در تقارن ناگزير با دگرگوني و باززايي طبيعت، حركت و زايش و روشني و گرما را با خود به همراه مي آورد.
*آيا هيچ دوره اي آيين نوروز در نزد ايرانيان دچار فترت يا فراموشي شده است، يا اين كه نشانه هايي وجود دارد كه از رونق افتاده باشد؟
-نوروز نزد ايرانيان هيچگاه از رونق نيفتاده است. در هر دوره اي، برحسب اوضاع زمانه، رونق و جلاي ويژه خود را داشته و بر آداب و تشريفات آن يا افزوده شده، يا از آن كاسته شده، يا اينكه جايگزين شده است. علت آن هم اين است كه نوروز، روز آغاز تحول و روز تازگي و روز نوشدن جهان، روز بركت و آشتي و محبت پراكني است. مردم اين روزهاي نوروزي را دوست داشته و دارند. بنابراين، آنچه از روايات اساطيري و تاريخي و ملي و مذهبي برمي آيد، جلوه ها و نمودهاي طبيعت و نعمت هاي خداوندي در نوروز و آداب آن است كه همواره نزد مردم پاس داشته مي شده و مورد احترام قرار مي گرفته است، و حكمرانان قديم ايران نيز در اين روزها خواسته هاي مردم را برآورد مي كرده اند، مثلا زندانيان را آزاد مي كردند، خطاكاران را عفو مي كردند و بسياري از آيين هاي ديگري را كه در پاسداشت خاطر مردم بوده، برپا مي داشتند. ما اين تسلسل و اين توجه بين حكومت و مردم را حتي در زمان خودمان هم مي بينيم. در فصل نوروز، اتفاقات اجتماعي مهمي مي افتد و نه تنها مردم همه با هم بر سر مهر مي آيند، بلكه حكومتها هم احياناً اگر در تعارض با خواسته مردم هستند، در ايام نوروز سعي مي كنند كه خودشان را هماهنگ سازند.
زنده ياد دكتر شريعتي در باره نوروز تعبير جالبي دارد و مي گويد: «نوروز كه قرن هاست، هست (اين هست را توي گيومه گذاشته و تأكيد روي آن كرده اند) از آن روست كه يك قرار مصنوعي اجتماعي و يك جشن تحميلي سياسي نيست، جشن جهان است، روز شادماني زمين و آسمان و آفتاب و جوش شكفتن و زادن هاست.»
بنابراين علت ماندگاري نوروز را از هر بعدي كه بخواهيم نگاه كنيم دليل و توجيهش را مي توان پيدا كرد. جشن هاي ديگر را باز زنده ياد شريعتي مي گويند كه غالباً انسانها از كارگاه هايشان، از مزرعه ها و دشت هايشان-اشاره ايشان به جشن هاي اروپايي است- به سالن هاي دربسته و زير زمين ها مي روند، اما نوروز دست مردم را مي گيرد و آنها را از فضاهاي خفه به دامن آزاد و بيكرانه طبيعت مي كشاند تا با طبيعت تجديد ديدار كنند تا خاطره خويشاوندي خود را با طبيعت به ياد بياورند. به همين علت است كه مردم همواره نوروز را دوست داشته اند و از آن پاسداري مي كرده اند و آن را به بازماندگان خود سفارش مي كرده اند و تحويل مي داده اند و اين را پاسداري تأكيد مي كرده اند.
نوروز نزد ايرانيان هيچگاه از رونق نيفتاده است. در هر دوره اي، برحسب اوضاع زمانه، رونق و جلاي ويژه خود را داشته و بر آداب و تشريفات آن يا افزوده شده، يا از آن كاسته شده، يا اينكه جايگزين شده است. علت آن هم اين است كه نوروز، روز آغاز تحول و روز تازگي و روز نوشدن جهان، روز بركت و آشتي و محبت پراكني است
* بفرماييد چگونه نوروز به مناطق ديگر وارد شد و ملت هاي سرزمين هاي ديگر آن را پذيرفتند؟
- نوروز را مي توان يك آيين جهاني دانست و تصور كرد كه تمام ملت ها به گونه اي نوروز را جشن مي گرفتند. زنده ياد مهرداد بهار، نوروز را يك جشن همگاني در فرهنگ ايران و بين النهرين و آيين نوروزي را يك سنت كهن و احتمالاً رايج در هزاره سوم قبل از ميلاد در منطقه دانسته و مي گويند كه اين آيين، همراه با كوچ بوميان نجد ايران به بين النهرين، به آن سرزمين رفته، يا همزمان در سراسر منطقه وجود داشته است. به اين ترتيب، مي توان تصور كرد كه اقوام مختلف جهان نوروز را گرامي مي داشته و جشن مي گرفته اند. به فرض مي بينيم كه امروز نوروز در هندوستان هست، در شهرهاي دره سند- كه در گذشته جزو خاك ايران بودند- و در پاكستان غربي ريشه طولاني دارد. ادبيات فارسي در هند و يا زبان اردو به وسيله شاعران ايراني برده شده، يعني آنها بودند كه نوروز را به آنجا بردند. شاهان غزنوي، خاصه تيموري ها هم نوروز و سده و مهرگان را جشن مي گرفتند. در دربار اكبرشاه تيموري هم نوروز را با شكوه خاص و خيره كننده اي جشن مي گرفتند و چنانكه از قول مؤلف طبقات ناصري- اكنون طبقات اكبري گفته شده- شكوه و جلال دربار اكبرشاه تيموري در نوروز چنان بود كه حيرت بر هيبت مي افزوده. جشن هاي نوروزي در دربار اكبرشاه گاهي تا ۱۹ روز طول مي كشيده، يعني ۱۸ روز جشن نوروز بود، و روز نوزدهم جشن پاياني برگزار مي شد كه آن را «جشن شرف» مي گفتند. اكبرشاه به مناسبت نوروز كارهاي مردمي جالبي را هم انجام مي داده، از جمله: كاروانسراها و بيمارستانها را تعمير مي كرد، شكار پرندگان ممنوع مي شد، و ازدواج دختران كمتر از ۱۳ سال را نيز ممنوع مي كرده است. همچنين صدور حكم مرگ براي مجرمان در آن روز ممنوع بوده، مگر به حكم پادشاه و انجام كارهاي عام المنفعه بسياري ديگر.
به طور عمده، سرزمين هايي كه با فرهنگ ايراني الفت و آشنايي داشتند و روزي جزو متصرفات ايران تاريخي بودند ، طبيعي بود كه آنها هم نوروز را پاس مي داشتند.
*علاوه بر ايران، در حال حاضر، نوروز در چه مناطقي گرامي داشته مي شود؟ و چه ملت هايي همزمان با ايراني ها اين سنت را امروزه بر پا مي دارند؟
- علاوه بر ايران، در هندوستان هم نوروز پاس داشته مي شود. در كشورهاي ديگر هم مثل پاكستان آيين نوروزي برگزار مي شود. در پاكستان نوروز در ۳ روز از ۲۱ تا ۲۳ مارس جشن گرفته مي شود. شيعيان دوازده امامي در روز نوروز «نماز نوروز» مي خوانند، سفره نوروزي مي اندازند كه معمولاً با هفت نوع سبزي، هفت رقم ميوه تازه، هفت نوع آجيل و تخم مرغ هاي رنگ كرده آراسته مي شود و معلوم است كه اين شيوه، اقتباس از سفره هفت سين است كه در آيين نوروزي از ديرباز در ايران مرسوم بوده است.
در پاكستان چهارشنبه سوري و سيزده به در نداشتند، اما تحويل سال با آيين جالبي در اين كشور اجرا مي شده: يك تنگ آب را كه سوراخ باريكي در انتها داشته، با طناب آويزان مي كردند و چشمشان را به آن خيره مي كردند و منتظر تحويل سال مي شدند و همين كه حس مي كردند كه جريان قطره هاي آب از سوراخ متوقف شده، با شعف عجيبي شادي مي كردند و آرزوهاي خودشان را بر زبان مي آوردند.
*نوروز علاوه بر كشورهاي فوق،آيا در سرزمين هاي ديگر پاس داشته مي شود؟ و كيفيت برگزاري آيين هاي آنها به توجه به فرهنگ و حتي دين متفاوت آنها، چگونه است؟
- من اگر بخواهم اشاره بكنم كه نوروز در كدام سرزمين ها پاس داشته مي شود، يقيناً مطلب طولاني مي شود. بنابراين فقط اشاره مي كنم كه در تركيه، ارمنستان، آذربايجان، چين، تاجيكستان و كشورهاي آسياي ميانه مثل ازبكستان، نوروز با شكوه و جلال تمام پاس داشته مي شود و هر كدام از آنها برحسب موقعيت جغرافيايي و فرهنگ هايي كه دارند، نوروز را جشن مي گيرند و پاس مي دارند و در واقع، نوزايي و دگرگوني اي كه در طبيعت وجود دارد، آنها را هم تحت تأثير خود قرار مي دهد.
در ايروان هم مراسم نوروز با شكوه خاصي برگزار مي شود و مسلمانان آنجا به خاطر حفظ حرمت خانواده هايشان، در پنج روز اول فروردين فقط مردها به ديد وبازديد مي روند و پس از آن كه آنها ديد و بازديدشان را انجام دادند، به سر كارهايشان مي روند و از روز ششم خانم ها به ديد و بازديد مي پردازند.
در چين هم نوروز با استقبال اقوام مختلف برگزار مي شود: قزاق ها، اويغورها، قرقيزها، تاجيك ها و اقوام ترك زبان ساكن چين، نوروز را با آيين هاي ويژه اي برگزار مي كنند. ترك زبانهاي چين اين عيد را «نوروز بايرام» مي گويند و آيين هاي ديدو بازديدشان هم جالب است: در نخستين روز، كوچكترها دسته جمعي به ديدار بزرگترها مي روند، بزرگ خانواده مقداري آرد گندم، به نشانه طلب بركت و روزي، روي شانه ديدار كننده ها مي ريزد، هر خانواده نان بزرگي را ويژه مهمانان خود مي پزد و روزي كه مردم براي تبريك عيد و ديدوبازديد به خانه آنها مي آيند، قسمتي از آن نان را بين آنها تقسيم مي كنند. تعطيلات نوروزي هم در بيشتر نقاط چين ۳روز به طول مي انجامد.
در تاجيكستان و نزد اقوام تاجيك، نوروز و آغاز بهار با شروع كوشش هاي كشاورزي گره مي خورد. تاجيكها كه هميشه پاسدار فرهنگ ايراني بوده اند، براي نوروز جاي ويژه اي را در زندگي خود باز كرده اند.
جشن گل گرداني كه چند هفته پيش از نوروز آغاز مي شود، گاهي تا اوايل ارديبهشت ادامه پيدا مي كند. اين جشن-گل گرداني- در تاجيكستان بسيار جالب است: كودكان، با گل نوروزي كه يك گل زردرنگ مانند نرگس است، كاروان شادي راه مي اندازند وبعد از غروب آفتاب در خانه ها مي روند و يك نفر كه آواز خوشي دارد، شعرهاي شادي بخش مي خواند و مردم به آنها عيدي مي دهند.
جشن «گل لاله» و جشن گل سرخ هم از ديگر جشن هايي است كه با شكوه بسيار و به ياد شهادت سياووش بر پا مي شود. به هنگام شكفتن گل لاله، به جايي كه مي پندارند مزار سياووش است، مي روند و خروسي را قرباني مي كنند و آن را به همراه گوشت ديگر پرندگان مي پزند. اين جشن هم سه روز در تاجيكستان به طول مي انجامد.
اما در افغانستان نوروز بسيار متنوع است: افغانستان تا همين _شايد- چند قرن اخير جزو متصرفات ايران بود. بنابر اين آيين ها و آداب ايراني در آنجا جاي خاصي داشت، بخصوص نوروز. شيعيان افغانستان جشني به نام «ميله گل سرخ» (ميله،يعني جشن) را به ياد حضرت علي(ع) برگزار مي كنند كه شكوه و تشريفات ويژه اي دارد و مانند آن جشن، به وسيله شيعيان بخشي از كشورهاي آسياي ميانه هم برگزار مي شود. شهر مزارشريف كانون عمده اين جشن هاست. جشن «گل سرخ» در ساير مناطق افغانستان هم برگزار مي شود كه از باشكوه ترين جشن ها ارزيابي شده است.
نوروز در ازبكستان هم هست و با شور و هيجان خاصي برگزار مي شود و اول فروردين را در اين كشور تعطيل همگاني اعلام كرده اند.
نوروز جرياني سياسي نيست كه بر اثر حوادثي به وجود آمده باشد و بر اثر حادثه ديگري نابود شود. هيچ جريان خاصي آن را حمايت نكرده، بلكه انسان آن را حمايت كرده و طبيعت حامي او بوده است؛ به خاطر همين هم باقي مانده است. آيين هايي كه الزامات خود را با طبيعت و نيازهاي مردم از دست بدهند نابود مي شوند.
* به نظر مي رسد كه آيين هايي چون نوروز در ميان ايرانيان، در حقيقت، نوعي ارتباط و دمسازي انسان با طبيعت را تصوير مي كند؛آيا همين گونه است، يا آنكه از مباني خاص ديگري نيز برخوردار است؟
-آيين هايي كه برگزار مي شود، در وهله اول، با خصلت هاي جوي ارتباط برقرار مي كنند، گرچه خصلت هاي جوي به تنهايي در اينجا اصل نيست، چون جو با ويژگي هاي طبيعي، به اقتصاد مردم برمي گردد. درواقع، سعي مي كنند كه جو را تطبيق بدهند و رام كنند و در خدمت اقتصاد قرار بدهند. مي خواهند با طبيعت كنار بيايند. آيين هايي كه ما داريم، آيين هايي كه در وداع با زمستان است، در فرهنگ فولكلوريك ما، همه اينها آيين هايي هستند كه كوشش مي كنند تا با طبيعت كنار بيايند. يكي از جالبترين جنبه هاي فرهنگ بومي و عامه ما اين است كه با طبيعت دشمن نيست. اما در جامعه امروزي مي بينيم كه سعي مي كنند تا برطبيعت چيره شوند، در حالي كه در فرهنگ ما كوشش مي شود تا با طبيعت كنار بيايند، طبيعت را در اختيار بگيرند و دمساز كنند، نه آنكه محوش كنند. اينها زمستان را دوست دارند، نمي خواهند زمستان نابود بشود، اگر زمستان نابود بشود، اگر زمستان نباشد، ذخيره آبي آنها از بين مي رود. اين موضوع به صورت خيلي دقيق در فرهنگ عامه ما بيان شده، يعني آيين هاي ما مي آيد «عموچله جون» را مطرح مي كند. «عموچله جون» آييني است كه با زمستان وداع مي كند. مي گويند: بارك الله، تو برو تا سال ديگه منتظرت هستيم تا تو بيايي! برايش آيين برگزار مي كنند، آش درست مي كنند، تا لب رودخانه او را همراهي مي كنند و بعد او را به آب مي دهند و با او وداع مي كنند و كسي هم به آن اهانتي نمي كند، مبارزه نمي كنند. در واقع، همه اينها درونمايه نوروز را بيان مي كنند كه نوروز اعتدالي است، چيزي است كه هيچكدام از اين دو سو- در عين حالي كه در نبرد با هم هستند- با نوروز تضاد ندارند. نوروز هماهنگ كننده بين اين دو نبرد است، يعني بين زمستان و تابستان هماهنگي ايجاد مي كند. اين سوزنده است و خشك مي كند و آن با سرمايش همه چيز را فسرده مي كند، نوروز تعادلي را بين اين دو ايجاد مي كند و همه آيين هايش هم طلب مي كند براي نوسازي، براي به تحرك درآوردن و با طبيعت هماهنگي دارد. آيين هاي ديگر با كل طبيعت هماهنگي ندارند، اما نوروز با همه نظام طبيعت هماهنگي دارد. آنچه را از ميان رفته، نوروز دوباره مي سازد و به جنبه معارض زمستان تحول مي دهد. بنابراين، درونمايه نوروز جشني است كه به تمامي نيازها پاسخ مي گويد، با هيچكدام از نيازهايي كه انسان و طبيعت دارد، معارض نيست، راز پايايي اش هم اين است. هر نظامي كه آمده، آن را مخالف خودش نديده است. در درون نوروز همه زيبايي، شادي و زايش وجود دارد و در حقيقت، درونمايه اين آيين، شادي و سرور است.
*آقاي پناهي، امروزه مقوله اي به نام «جهاني شدن» و تبديل جهان به دهكده اي كوچك ذهن بسياري را به خود مشغول ساخته و از آن بيم دارند كه آيين ها و باورهاي خُرد و بومي در گرداب جهاني شدن محو شوند، يا در خوشبينانه ترين شكلش، دچار استحاله بشوند. آيا نوروز ما را هم چنين خطري تهديد مي كند؟
- واقعيت اين است كه هر چيزي در تاريخ و هر پديده اي دچار استحاله مي شود، معني تكامل همين است. هر چيزي كه نتواند خودش را با جريان تاريخ- خواه از نظر ذهني و خواه از نظر مادي و معنوي- هماهنگ كند وجوابگو باشد، مضمحل مي شود و از بين مي رود. نوروز هم يكي از خاصيت هايش، خاصيت انعطاف پذيري است، يعني نوروز در طول تاريخ هم استحاله پيدا كرده، تغيير كرده، ولي محو نشده است. چرا؟ به خاطر آنكه آن عناصري كه در نوروز وجود دارد، توانسته خود را با نيازهاي زمانه تطبيق بدهد. علتش اين است كه برآمده از طبيعت و پاسخ طبيعت است. اصلاً نوروز، خود طبيعت است. اگر كسي توانست طبيعت را با همه قدرتش عوض كند، يا يك جريانش را فلج كند، خوب، نوروز را هم مي تواند نابود كند. در حالي كه نوروز مبدأ حركتش مبدأ تحول طبيعت است. بنابر اين، چون با طبيعت نمي توانند مبارزه كنند، نتيجتاً پايايي نوروز هم ميسر و ممكن است.
نوروز جرياني سياسي نيست كه بر اثر حوادثي به وجود آمده باشد و بر اثر حادثه ديگري نابود شود. هيچ جريان خاصي آن را حمايت نكرده، بلكه انسان آن را حمايت كرده و طبيعت حامي او بوده است؛ به خاطر همين هم باقي مانده است. آيين هايي كه الزامات خود را با طبيعت و نيازهاي مردم از دست بدهند نابود مي شوند.
به نظر من، نوروز داراي پيامي جاوداني است، پيامي دارد كه همه ملت ها مي توانند آن پيام را بگيرند. به باور مذهبي، ديني و فرهنگي هيچ كس آسيبي نمي رساند، بلكه عناصري از خودش را در آنها مي بيند. بنابر اين، ملت هاي ديگر به سادگي مي توانند اين آيين را بپذيرند، كما اينكه مصداق هاي تاريخي آن را همانطور كه عرض كردم، داريم. هر كدام از اقوامي كه به ايران آمدند، داراي باور، فرهنگ و آييني ديگر بودند، اما با نوروز كنار آمدند، به خاطر آنكه در نوروز چيزي را نديدند كه معارض آنها باشد. در نتيجه، با جهاني شدن هم چه بسا نوروز گستره بيشتري را در بر بگيرد و جهاني بشود.
* با تشكر از جنابعالي كه حوصله كرديد و وقت خود را در اختيار ما قرار داديد، در پايان اگر نكات ديگري پيرامون نوروز هست كه فكر مي كنيد لازم است مطرح شود، بفرماييد.
- به يكي دو نكته در باره نوروز و تفاهم بين ملت ها هم اگر اشاره اي بشود، بهتر است. به نظر من، اين چند نكته در نوروز مي توانند بين ملت ها تأثيرگذار باشند. در سرگذشت نوروز ديديم كه اقوام مهاجم يا مهاجر به ايران، غالباً نه تنها با نوروز مبارزه نكردند، بلكه آن را با آغوش باز پذيرفتند و بر آيين هاي آن افزودند. آيا در آيين هاي خودشان آن مايه از جذابيت هاي شادي آفرين نبود كه آنها را از نوروز بي نياز كند؟ مي تواند چنين باشد، اما زيباتر اين است كه بگوييم عناصر مشترك دمساز با روحيه و ذوق انسان- به معناي عام- در نوروز چندان زياد است كه آن را مقبول طبايع و فرهنگ ها و تربيت هاي گوناگون مي كند. در واقع، وفور آيين هايي در مجموعه آداب نوروز كه همه نمادين و رازگونه و در عين حال، شورآفرين و مبتني بر ايجاد علقه هاي مهر و محبت و تحكيم روابط عاطفي هستند و به تقويت همبستگي كمك مي كنند و به يقين، تمامي آنها هم تهي از غم و اندوه هستند، از يك سو، و هماهنگي و دمسازي با بخش پرتپش و زايا و متعادل طبيعت از سوي ديگر، ارزش هايي همه پسند با تأثيرگذاري گسترده اي هستند، اين همه در مجموعه خودش نوروز را محور دوستي بين ملت ها قرار مي دهد، مثلاً در برداشت نمادين و سمبليك، مردم ما تساوي شب و روز را در نخستين روز نوروز به نشانه عدالت مي گرفتند، درحالي كه مي دانيم كه عدالت يك نياز آرماني در ميان همه ملت هاست.
نكته ديگر اينكه، درونكاوي فرهنگ هاي كهن رايج ميان ملت ها، نشان از بسياري ريشه هاي مشترك دارد. اين ريشه هاي مشترك، بيش از هر جاي ديگر در مفاهيم اسطوره اي كه در آيين ها و جشن ها وجود دارند، قابل شناسايي اند. اين مشتركات يادآور نكته شگفت آور و هيجان انگيزي هستند و آن اينكه ما- بشريت- در گذشته هاي بسيار دور با هم بوده ايم، با هم انديشيده ايم، از يك جا حركت كرده ايم و بعد پراكنده شده ايم و به سبب اين پراكندگي، يگانگي و عناصر آشنا و يگانه نخستين، در بين ما گم شده است. نوروز و ديگر جشن هاي مشابه، اين گذشته را براي ما تكرار و بازسازي مي كنند. ما در اين جشن ها، هويت يگانه و انساني خودمان را پيدا مي كنيم و اين پديده اي زيبا و پرشور است، اگر چه آرماني و دورياب است، اما دست يافتني است. و در اين دوبيتي زيبا و پرشور، آن يگانگي تجلي پيدا كرده است كه دوست دارم به عنوان حسن ختام اين گفت وگو بيان كنم:
خودت گفتي كه وعده در بهاره
بهار آمد، دلم در انتظاره
بهار هر كسي عيد است و نوروز
بهار عاشقان، ديدار ياره (۱)
پي نوشت: ۱-ماهنامه جهان انديشه، شماره ۸