چهارشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۸۴
نقدي برتصوير زنان در نظام سرمايه داري غرب
زنان؛ توليد كمتر مصرف بيشتر
011565.jpg
اكبر جليل زاده
زنان در جوامع پيشرفته صنعتي و سرمايه داري غرب عليرغم پيشرفت هاي فني و تكنولوژي هنوز جايگاه در خور و شايسته اي نيافته و «جنس دوم» محسوب مي شوند. طرز تلقي، داوري ها و پيشداوري ها در مورد توانايي هاي زنان در كنار جايگاه اجتماعي آنان در ساختار قدرت و همچنين تصوير «شي واره اي» كه رسانه ها از زنان ارايه مي دهند، همه تأكيدي بر نقش منفعلانه و درجه دوم زنان در جوامع غربي است كه در اين مقاله به تفصيل مورد بحث و بررسي قرار گرفته است.
تكنولوژي هاي نوين ارتباطي و فرهنگي طي چند دهه اخير تغييرات شديدي را در زندگي اجتماعي ايجاد كرده اند، در اين راستا جهت «دموكراتيك كردن» تأثيرات فرهنگي بر «جهان زندگي» انسان ها، آدورنو و هوركهايمر به عنوان آغازگران اين سناريو پس از گريز به آمريكا از پيشرفت هايي كه در آن كشور ديدند سخن گفتند: قدرت راديو، نيروي سينما و قدرت رو به افزايش تلويزيون. آن دو گفتند كه جامعه به واسطه سرمايه داري توان ترويج آزادي و فرديت راستين را، از دست داده است. اين امر در نتيجه تغيير جايگاه توليد فرهنگي از مرحله مهارت فردي كه متكي به سرمايه نيست به مرحله صنعتي شكل گرفته است.(۱)
در اين ميان درك نقش درجه دوم زنان در نظام هاي سياسي- اجتماعي غربي ما را به طرح اين پرسش رهنمون مي شود كه چرا عده كثيري از زنان اين نقش را طبيعي و غيرقابل اجتناب مي دانند؟ شايد بتوان بدواً پاسخي اجمالي در ارتباط با چيرگي فناوري بر فرهنگ به آن داد.در چنين شرايطي زنان جهت تصاحب ابزارهاي توليد فرهنگ، نياز به سرمايه و نظام سرمايه داري دارند كه چرخش آن نيز در اختيار جنس اول و فرادست آنان است. مردان نيز به اهميت تصاحب دنياي فرهنگي و مشروعيت متعاقب آن ، پي برده اند . اين موضوع به وضعيتي اشاره دارد كه در آن ائتلافي موقت از برخي گروه هاي اجتماعي مي تواند اقتدار اجتماعي تام را بر ساير گروه هاي فرودست اعمال كند، اعمال اين اقتدار صرفاً از طريق كاربرد زور يا تحميل مستقيم افكار حاكم نيست بلكه از راه تأمين رضايت و شكل دادن به آن است تا قدرت طبقات مسلط هم مشروع و هم طبيعي جلوه كند.(۲)
بنابر اين زنان در توليد محصولي كه خود به آن باور داشته باشند با دو مشكل مواجهند اولاً ابزارهاي توليد را تحت كنترل ندارند دوما نسبت به جهان فرهنگي نگرش طبيعي دارند. ظهور فمينيسم در اين ميان و تلاش براي ارايه جهان بيني زنانه اين غيبت و محروميت فرهنگي را عريان تر كرده است. بدين شكل زنان مي بينند كه «در فرهنگي زاده شده اند كه تعريفي منفي ازآنها به دست داده و تمايل برآن بوده است كه تجربه آنها از ديدها پنهان بماند.» (۳)
بنابر اين زنان نياز به دانشي را احساس كرده اند كه هم در نظريه و هم در روش پژوهش، همه جانبه نگر باشد، يعني جنسيت را نيز مانند طبقه و نژاد متغيري تبيين گر بداند و به جهان از هر دو چشم انداز مردانه و زنانه بنگرد. قلمرو هاي عمومي (جامعه) و خصوصي (خانواده) را دو دنياي جداگانه نداند.(۴) اهميت بنيادي محروميت فرهنگي زنان را مي توان در رابطه فرآيندهاي فرهنگي با نظام اجتماعي- اقتصادي و در جبر اقتصادي رويه ها و محصولات فرهنگي مشاهده كرد.
در نتيجه مي توان صنايع فرهنگي و محصولات آن را حلقه ارتباطي ديگري دانست كه زنان را در قيد و بند رابطه ويژه خود با ساختارهاي اجتماعي- اقتصادي قرار مي دهد [يونسكو ۱۳۵] بحث تأثير اشاعه فرهنگي از طريق صنعت فرهنگي از جمله رسانه ها و نشريات از دو جهت مقوله اقتصادي و ايدئولوژيكي اهميت دارد. در مقوله نخست زنان به ديده يك گروه مصرف كننده بسيار بزرگ كه قدرت مصرف رو به افزوني به خود مي گيرند نگريسته مي شوند، يعني به مصرف به عنوان فعاليت و موضوعي كه مورد توجه خاص زنان است اهميت بسياري داده مي شود. در خلال دهه ۱۹۷۰ و بخش اعظم دهه ۱۹۸۰ فمينيست ها به طور جدي مصرف براي زنان را امري مي دانستند كه اگر بيشتر از توليد اهميت نداشته باشد لااقل به اندازه آن مهم است.(۵)
در بحث از رسانه ها در رسانه هاي تصويري هدف تبليغات، فروش محصولات به مؤثرترين روش است كه شركت ها براي رسيدن به آن پول هنگفتي صرف بررسي بازار و پي بردن به پسند و ناپسند و نيازها و مشكلات مصرف كنندگان مي كنند. برخي آگهي ها از بدن زن براي جلب خريداران استفاده مي كنند. بيشتر اوقات ميان محصولات و تصوير زن هيچ نوع ارتباطي نيست، زنان در آگهي هاي مربوطه به لاستيك ماشين، سيگار و مانند آن حضور هميشگي دارند. فمينيست هاي ماركسيست معتقدند كه ارزش هاي سرمايه داري تأكيد بر اين نظر است كه زنان را تنها مي شود با خصوصيات جسمي شان ارزيابي كرد. اين «شئ شدگي زنان» هم زنان و هم مردان را خوار و خفيف مي كند.(۶)
محققان اظهار مي كنند آگهي هاي تبليغاتي چند تصوير اصلي را از زن به نمايش مي گذارند. دختر بي دغدغه و راحت، زن شاغل، زن ميزبان و همسر و مادر، اين تصاويري است كه بنابر تحقيقات بازار كالاها، زنان مصرف  كننده با آن هم ذات پنداري مي كنند. اين تصاوير زنان را وابسته به مردان، شاد و سرحال همراه با مردان و خشنود از زندگي خانوادگي نشان مي دهند. پيام آگهي ها براي مصرف كنندگان آن است كه كالاي مورد نظر كليد دنيايي است سرشار از هماهنگي.(۷)
از طرفي زنان در رسانه ها از جهت شغلي موقعيت به مراتب ضعيف تر و منفعل تري از مردان دارند، كمتر كشوري وجود دارد كه در آن نسبت زنان شاغل در صنعت فيلم راديو و تلويزيون يا مطبوعات ملي از ۳۰ درصد كاركنان تجاوز كند.
معيارهاي موفقيت توسط مردان تعريف شده و زنان در موقعيتي قرار ندارند كه بتوانند قوانين را از نو بسازند. بدين لحاظ است كه به عنوان مثال طبق يك تحقيق انجام شده هم زنان و هم مردان شركت كننده در يك برنامه گفت وگو به هنگام تهيه مقدمات براي اجراي برنامه، ميهمانان را به اظهار مطلبي در جانبداري از جنس مذكر تشويق مي كنند، در رابطه با تصوير رسانه  اي زن و واقعيت اجتماعي او پاسخ متداول كاركنان رسانه ها در برابر اعتراضات راجع به جنبه هاي منفي تصويري كه رسانه ها از زن به دست مي دهند اين است كه رسانه ها صرفاً به نمايش زندگي به صورتي كه هست مي پردازند، هرچند كه ناخوشايند باشد. البته اثبات تام اين نكته كه رسانه ها تصوير كاملاً نادرستي از شخصيت، رفتار و نگرش اكثريت زنان به دست مي دهند دشوار است، زيرا تحقيقاتي كه تاكنون درباره ادراك اجتماعي و انطباق آن با تصاوير زنان در رسانه ها صورت گرفته ناچيز است. با اين حال اين طرز نمايش ها و تبليغات را بايد در مدار بزرگتري ديد، چنانچه پي ببريم «هدف بخش اعظم محتواي رسانه هاي تجاري اعم از تلويزيون، راديو يا مطبوعات جلب مخاطباني است كه بايد در معرض پيام هاي تبليغاتي قرار گيرند» درك روشن تري از اين فرآيند فرهنگي و معاني به دست خواهد آمد.(۸)
آگهي هاي تبليغاتي چند تصوير اصلي را از زن به نمايش مي گذارند. دختر بي دغدغه
و راحت، زن شاغل، زن ميزبان و همسر و مادر، اين تصاويري است كه بنابر تحقيقات بازار كالاها، زنان مصرف  كننده با آن هم ذات پنداري مي كنند

در دنياي تصاوير رسانه ها نقش عروسكي و منفعلانه زنان عيان و مشاركت در القاي ارزش هايي كه زنان به آن اعتقاد راسخي داشته باشند بسيار ناچيز است. ترويج صورتگرايي، تناسب اندام آنان؛ مدگرايي، چيزي نيست كه زنان با آن به خوشبختي مورد رضايت دست يابند، اين كاراكترهاي القا شده خصوصاً براي طبقات پائين تر آنان بيشتر منشاء تنش مي تواند باشد تا يافتن مسيري در جهت شكوفايي.
در حوزه نشريات، زنان به همان اندازه مورد عنايت ويژه واقع شده اند. در انبوه اين نشريات آنان همواره به رقابت جنسي ترغيب مي شوند، اين رقابت بدين معناست كه هر زن بايد در ويژگي هاي زنانه از زنان ديگر گوي سبقت را بربايد، اين مسابقه جاه طلبانه به صورت زيركانه توسط مطبوعات شديد تر و هيجان انگيز مي شود. رمان ها و مجلات گوناگوني به بازار عرضه مي شود، زنان مصرف كنندگان اصلي نشريات رنگارنگي به شمار مي آيند كه مملو از دستوراتي براي حفظ تناسب اندام و رفتار، داستان هاي عاشقانه و اخبار مربوط به خواننده ها و هنرپيشه هاي محبوب است . وجه مميزه اين نشريات مقاله هاي مربوط به مد و آرايش است. دختران نوجوان الگوهاي زندگي خود را از همين نشريات كه ويژه گروه هاي سني مختلف منتشر مي شود، برمي گيرند و تشويق مي شوند كه عشق و عاشقي را عادي و مطلوب بدانند [آبوت ۱۴۵]. در امتداد اين مطبوعات و مجلات با صفحه آرايي هاي پر زرق و برگ هاي روغني كه توجه هر خواننده اي را به خود جلب مي كند، رسانه هاي عمومي همچنان كه ذكر شد با نمايش زنان در نقش هاي محدود ، باورهاي رايج در باره نقش زنان را قوت مي بخشند، اين امر به ويژه در تبليغات و مجموعه هاي تلويزيوني قابل توجه است.(۹)
هريسون در پژوهشي در توليد داستان هاي بلند در قرن نوزدهم مي گويد: اين امر مبتني بر نوعي تابع سازي زنان با چند ويژگي است: آنچه در مرحله اول قرار دارد نقش درجه دوم داستان نويسان زن است، داستان نويسي زنان در خانه بيشتر تحمل مي شد تا اين كه مورد تشويق قرار گيرد، آن هم تا آنجا كه به زندگي روزمره خانوادگي لطمه اي نزند، به عبارت ديگر زنان نويسنده در نتيجه تبعيضي كه در انتشاراتي هايي كه به دست مردان اداره مي شود بر آنها روا داشته شده نقش درجه دوم يافتند. دومين جنبه توصيف هريسون از خصوصيات نقش درجه دوم زنان در فرآيند داستان نويسي به نقش زنان در صنعت چاپ برمي گردد؛ تغييرات فني اين امكان را در اين صنعت به وجود آورده است كه كارگران مرد جاي كارگران غيرماهر زن را كه از مهارت كمتري برخوردارند بگيرند. سرانجام به جنبه ديگري بايد توجه كرد كه در آن زن به عنوان يك مصرف كننده معرفي مي شود و از طريق ايدئولوژي خاصي كه محتواي بسياري از داستان هاي توليد شده در اين عصر را اشباع مي كند به اين تصوير از زن مشروعيت داده مي شود.(۱۰)
در رابطه با رمان و خوانندگان آن تحقيقات جالب توجهي صورت مي گيرد. رمان خواني در ميان زنان بخصوص زنان طبقه متوسط توجه ناشران، جامعه شناسان و ناقدان ادبي را به خود جلب كرده است. در تبيين محبوبيت فزاينده رمان در جامعه آمريكا علل متفاوتي ذكر مي شود. عده اي آن را نتيجه نيازهاي رواني زنان مي دانند و برخي به اين روند به عنوان واكنشي در مقابل فمينيسم مي نگرند و يا رادوي نشان مي دهد كه چگونه مي توان رشد چشمگير فروش رمان را ناشي از تحولات سازماني و نهادي در صنعت توليد و توزيع كتاب دانست هر چند ويژگي هاي زنان را به عنوان مشتريان اين گونه آثار نبايد فراموش كرد ولي بايد «در نظر داشت كه چگونه ممكن است بخش خاصي از نيازها و خواسته هاي اين قشر با توسل به شگردهاي خاص تشديد و در جهت مشخصي هدايت مي شود.»(۱۱)
به واقع شناخت ويژگي هاي منتسب به زنان و توليد متوني كه اين ويژگي ها را تقويت كند و نيز شناخت عادات و وظايف اجتماعي آنان و توليد انبوه رمان هايي مبتني بر اين شناخت ها تنها در ظاهر به نيازهاي زنان پاسخ رضايت بخشي مي دهد اما در باطن ناشران و نويسندگان اين رمان ها را به سود حداكثر مي رساند. هر چند خواندن رمان براي تعداد زيادي از زنان تجربه اي لذت بخش است و مي خواهند در صورت امكان اين تجربه را تكرار كنند، اما اين نتيجه گيري كه سلطه فزاينده  رمان بر بازار كتاب ها خود به خود شاهدي بر نياز اساسي تر زنان به بازيافتن اعتماد و اطمينان به خويشتن است منطقي ناموجه به نظر مي رسد چرا كه شواهد نشان مي دهد اين سلطه پيامد نوعي اقدام حساب شده براي تحقق سودجويي با توسل به مهم ترين بخش از خريداران كتاب است (۱۲). اين نكته قابل انكار نيست كه رمان تجربيات گوناگوني را عرضه مي كند ولي خوانندگان آن تا چه حد شرايط وقوع رخدادهاي آن را متعلق به خود مي يابند تا جهان طبيعي خود را دوباره بسازند؟ در حالي كه تنها منبع مطالعاتي زنان رمان مي شود،بديهي است لذت رمان خواني آنان را مي تواند از دنياي مبتني بر تعقل نظري غافل سازد.
پي نوشت ها:
۱- يونسكو، صنايع فرهنگي، ترجمه مهرداد وحدتي، نشر مؤسسه پژوهشي نگاه معاصر، تهران ۱۳۸۰ ص ۸۴
۲- دورينگ سايمن، مطالعات فرهنگي، ترجمه حميرا مشيرزاده، نشر مؤسسه فرهنگي آينده پويان، تهران ،۱۳۷۸ ص ۳۹۱
۳- يونسكو ص ۱۳۴
۴- آبوت پاملا، والاس كلر، جامعه شناسي زنان، ترجمه منيژه نجم عراقي، نشر ني، تهران، ۱۳۸۰ ص ۳۷
۵- باكاك رابرت، مصرف، ترجمه خسرو صبري، نشر شيرازه، تهران، ۳۸۱ ص ۴۵
۶- گرت استفاني، جامعه شناسي جنسيت، ترجمه كتايون بقايي، نشر ديگر، تهران ۱۳۸۲ ص ۴۹
۷- همان ص ۵۰
۸- يونسكو صص ۱۶۴- ۱۵۲
۹- همان ص ۱۲۱
۱۰- همان صص ۱۴۷-۱۳۸
۱۱- دورينگ ص ۴۷۹
۱۲ همان ص ۴۹۷

گفت و گو با رئيس دفتر امور بانوان وزارت كشور
بهبود وضعيت زنان
011562.jpg
دفتر امور بانوان در وزارت كشور به عنوان يكي از متوليان مهم وضعيت زنان در ايران تاكنون طرح هاي زيادي را در اين زمينه اجرا كرده است. اين دفتر كه بر خلاف همتايان خود، از بازوي اجرايي خوبي برخوردار است، توانسته با كشاندن و مطرح كردن مسائل زنان در سطح استانها و حتي دورافتاده ترين روستاهاي كشور، حساسيت مديران را نسبت به بهبود وضعيت زنان بالا ببرد. دفتر امور بانوان، با دريافت بودجه مصوب و تشكيل كار گروه ها در سطح استانداري ها، مديران بخش هاي مرتبط را درگير تصميم گيري براي زنان استان خود نموده است. گفت و گو با فخرالسادات محتشمي پور، رئيس دفتر امور بانوان وزارت كشور در خصوص عملكرد ۸ ساله اين دفتر و برنامه هاي آن را در زير مي خوانيد:
*روند تاريخي تشكيل دفتر امور بانوان در وزارت كشور به چه صورت بود؟
- شكل گيري دفتر امور بانوان در وزارت كشور حاصل يك روند تاريخي بعد از انقلاب اسلامي بوده است. مسئله زنان هميشه در كشور ما وجود داشته، ولي هيچ سازماني به صورت متمركز متولي امور زنان نبود. وقتي براي اولين بار قرار شد موضوع زنان به طور ويژه در كميسيون امور اجتماعي وزارت كشور مورد بررسي قرار گيرد اميدواري هايي به وجود آمد، همين نگاه ويژه موجب شد كه كميسيون امور بانوان تشكيل شد و افراد صاحب نظري عضو كميسيون بودند و برنامه ريزي هاي اساسي براي زنان در اين كميسيون انجام شد. پس از مدتي باز هم ضرورت هاي اجتماعي باعث شد كه بحث ايجاد كميسيون هاي امور زنان در استانها مطرح شود و اولين كميسيون امور زنان در شهرستان قم ايجاد شد و مورد استقبال قرار گرفت و طي مدت كوتاهي كميسيون هاي امور بانوان در استانها و شهرستان ها شكل گرفتند.
طي بررسي كه در قالب يك پژوهش انجام شد، روند شكل گيري و فعاليت هاي كميسيون امور بانوان بسيار منطقي و متناسب با شرايط و تأثيرگذار بوده است. به ويژه كانون هاي فرهنگي اجتماعي زنان كه بازوهاي اجرايي كميسيون ها بوده اند به خوبي توانستند مسائل و مشكلات زنان را شناسايي و راه حل هايي نيز براي آنها بيابند و در بسياري از موارد خودشان در حل اين مشكلات پيشگام شده اند. به طوري كه براي گروه محققين اين طرح بسيار عجيب بود كه بعضي از مسائل كه امروزه بعد از گذشت سالها در سطح ملي در دستور كار دولت قرار گرفته، كميسيون هاي امور بانوان در مناطق دور افتاده نسبت به آن توجه نشان داده و راه كارهاي مثبتي را ارائه دادند.
طبيعي است كه هر تشكيلاتي متناسب با دوران خود مي تواند تأثيرگذار باشد و اگر از انعطاف لازم برخوردار نباشد و در شرايط ديگر تغيير و تحولات پذيرا نباشد، قطعا كارآيي خود را از دست مي دهد. كميسيون هاي بانوان توانستند زنان را اجتماعي كنند، مشاركت زنان را افزايش دهند، اما متاسفانه نتوانستند نقش لازم را در تصميم گيري هاي كلان ايفا كنند چون نه در قانون و نه در برنامه هاي توسعه جايگاهي نداشتند.
پيشنهاد تشكيل كار گروه زنان و جوانان به اين منظور بود كه مديران استاني درگير مسائل زنان شوند و بتوانند تصميم گيري هاي لازم را در مقاطع مختلف داشته باشند، اما قطعا اين كار گروهها زماني موفق خواهند بود كه بتوانند از نظرات كارشناسي و تخصصي اعضاي كميسيون هاي سابق بهره مند شوند و در عين حال حوزه هاي زنان استانداري به عنوان تشكيلات زيرمجموعه استاندار تعريف شوند تا بتوانند كليه برنامه هاي زنان را در سطح استان هدايت، كنترل و نظارت كنند.
*كار كرد اين كميسيون ها را چگونه ارزيابي مي كنيد ؟
- اين كميسيون ها تحت شرايط و ضرورياتي به وجود آمده بودند. پاسخگوي ظرفيت موجود نبوده اند اما بالاخره دريچه اي به روي زنان باز كردند و آنها را از محيط خصوصي وارد عرصه عمومي كردند و نقش بسيار مؤثري در روند اجتماعي شدن زنان و افزايش مشاركت داشتند و بيش از هر بخش دولتي ديگر توانستند نسبت به مسائل زنان شفافيت پيدا كنند و به دليل شناخت واقع بينانه راهكار مناسبي بدهند. بعضي چيزها كه الان در روند دستور كار قرار دارد يك دهه پيش در همين كميسيون ها مطرح شده بود، در كل عملكردشان را مثبت مي بينيم.
* چه طرحهايي دفتر امور زنان در اين ۸ سال انجام داده است؟
- طرح زنان بيكار جوياي كار را داشتيم كه يك بررسي آماري روي آنها انجام شد، يك طرح آماري داشتيم كه در ۴ حوزه آمار تخصصي زنان جمع آوري مي كرد، نگاه آمار نگاه مردانه است. اشتغال خانگي محاسبه نمي شود، حتي در كشاورزي كه زنان ركن اصلي اقتصاد هستند در آمار نمي آيند. در سرشماري جديد اميدواريم كه اين مسائل لحاظ شود.
طرح خانواده سالم با هدف افزايش دانش و آگاهي زنان خانه دار انجام شد كه در سه حوزه حقوق، مهارت هاي ارتباطي و بهداشت جنسي در تمام مناطق تهران و شهرستان هاي تهران حداقل يك كارگاه  آموزشي برگزار شد، الان استان تهران و خيلي استانهاي ديگر دوباره متقاضي شده اند، نتيجه آن ايجاد مركز خانواده سالم بود كه اميدوارم اين NGO بتواند اهداف طرح را به اضافه مسائل خانواده پيش ببرد.
طرح ديگري در جهت توانمندسازي زنان از طريق توانمندسازي تشكل هاي غيردولتي زنان داشتيم كه به طرح آموزشگران آينده ختم شد. ۱۵۰ نماينده از NGOهاي سراسر كشور، يك هفته در تهران، يك دوره ديدند و در استان خودشان كارورزي داشتند. بعد نشست جمعي برگزار كرديم و پس از آموزش هاي غيرحضوري از طريق CD و كتاب داشتيم، دوباره آموزش تكميلي براي ۳۰ نفر برگزار شد. مربي هايي از هند و سنگاپور براي آموزش TOT آمدند.
TOT شيوه هاي خاص مربيگري آموزش جنسيتي در سازمان هاي غيردولتي است و حال اين ۳۰ نفر مربياني شده اند كه در استانهاي خودشان مرتب آموزش ها را تكرار مي كنند. خشونت عليه زنان، بهداشت باروري و ... مفاهيمي هستند كه آموزش مي دهند. شبكه آموزشگران سازمان هاي غيردولتي از اين طريق تشكيل مي شد كه كارورزي آنها قرار است در ۵ منطقه ايران انجام شود كه تا به حال دو منطقه به پايان رسيده است.
طرح كارآفريني از جدي ترين طرح هايمان بود. با جلب نظر دفتر مشاركت زنان، طرح ملي كارآفريني و دانش افزايي زنان را در تمام استانها برقرار كرديم. ۱۵۰ فارغ التحصيل دختر به اضافه ۱۵۰ كارآفرين و ۱۵۰ مديريت كه بتوانند تسهيل گيري كنند در كنار هم جمع شدند. نتيجه اين طرح بانك اطلاعاتي خوبي از زنان كارآفرين شد. در خيلي از استانها مراكز آموزش و مشاوره كارآفريني هست و انجمن ملي زنان كارآفرين هم تشكيل شد.
پژوهشي انجام داديم در خصوص مشاركت سياسي زنان، اين طرح در سطح ملي انجام شد و ۵ جلد از آن آماده شده و به ما تحويل داده اند و اميدواريم با استفاده از اين پژوهش  بتوانيم برنامه ريزي لازم براي جلب مشاركت سياسي زنان را انجام دهيم.
همچنين سه طرح در دست اقدام داريم: آسيب شناسي سازمان هاي غيردولتي زنان، بررسي ميزان احساس امنيت اجتماعي زنان و سنجش ميزان رضايت زناشويي كه طرح آخر از پرسش نامه هاي طرح آموزش زوجين استخراج شده. طرح آموزش زوجين هم طرحي بود كه در ۱۰ جلسه ۲ ساعته، به زوجيني كه كمتر از ۵ سال از ازدواجشان مي گذشت، مشاوره روانشناسي در خصوص مشاركت، تفاهم و ... مي دادند. طبق آمار ۶۴ هزار پرسشنامه پيش از طرح و پس از طرح داريم كه براساس آنها ميزان رضايت زناشويي سنجيده مي شود.
طرح اقتصاد خانواده و طرح مديريت علمي خانواده هم در دستور كارمان است.
*آيا جايگاه فعلي مشاورين زن استانداران در استانها مي توانند پاسخگوي مطالبات زنان در كشور باشد؟
- متاسفانه موقعيت فعلي مشاوران استانداران به هيچ وجه پاسخگوي شرايط امروز و مطالبات زنان نيست،چرا كه امروزه زنان نسبت به حقوق خود آگاهي بيشتري پيدا كرده اند و به همين نسبت مطالبات آنها افزايش پيدا كرده است و از سوي ديگر دختران جوان وارد عرصه هاي اجتماعي شده اند و عدم برنامه ريزي  درست براي بهره برداري از توانمندي هاي آنها مي تواند منجر به بحران هاي اجتماعي شود. اگر قرار است كه در استانها حوزه هاي زنان اين مسائل را ساماندهي كند نياز به تشكيلات، اختيارات، جايگاه و اعتبارات دارد و اين مسئله اي است كه در همه اجلاس هاي سراسري مشاورين مورد تاكيد قرار مي گيرد و در  آخرين اجلاس هم اين موضوع مطرح شد و طي نامه اي از وزير كشور درخواست شده كه براي جايگاه مديريتي مشاورين در حوزه هاي استاني تعيين تكليف شود.
* مديران استاني با مشاورين زن استانداران همكاري مناسب دارند؟
- مديراني كه عضو كار گروه زنان و جوانان هستند از زماني كه برنامه توسعه مشاركت فرهنگي اجتماعي با اعتبار ۲۵ صدم درصد بودجه در دستگاه ها از طريق سازمان، مديريت و برنامه ريزي به دستگاه هاي ملي و استاني ابلاغ شود، نسبت به موضوع همدلي بيشتري نشان مي دهند، چرا كه موظف هستند برنامه هايي را متناسب با وظايفي و مأموريت سازمان خود ارائه دهند و روند كار را گزارش كنند. اما اين كافي نيست. مشاورين استانداران عضو كار گروه هاي ديگر استان مانند كار گروه اجتماعي، كار گروه پژوهش و فن آوري، كار گروه گردشگري و غيره نيز هستند كه بايد به طور طبيعي پيشنهاد تخصصي خود را در آنجا ارائه دهند. اما متاسفانه تعامل زيادي در اين حوزه ها وجود ندارد.

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
سينما
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |