شنبه ۲۷ فروردين ۱۳۸۴
گفت وگو با «علي مصفا»كارگردان فيلم «سيماي زني از دوردست»
سه نسل در كنار هم
مارگريت شاه نظريان
012051.jpg
علي مصفا را در عرصه سينما بيشتر به عنوان بازيگر مي شناسند و خصوصا با دو فيلم شاخص «پري» و «ليلا» . اما او قبل تر از بازيگري دغدغه ساختن فيلم و كارگرداني را داشته كه حاصلش چند فيلم كوتاه است كه شاخص ترين آن «همسايه» است كه اتفاقا با همين فيلم ورودش به عرصه فيلمسازي حرفه اي هموار شد. و او توانست اولين فيلم بلندش «سيماي زني در دور دست» را جلوي دوربين ببرد. فيلمي كه اگر چه در زمان ساخت خود ناديده گرفته شد اما ارزش هاي خاص خود را دارد. به بهانه اكران نوروزي فيلم با كارگردان آن به گفت وگو نشسته ايم.
* در كارنامه شما وجه مهمي از آن به بازيگري اختصاص دارد و بعد هم كارگرداني فيلم و گه گاه نيز نويسندگي، دغدغه و لذت اصلي شما چيست؟
- دلم مي خواهد بتوانم فيلم نامه بنويسم و فيلم بسازم، تا اينجا بيش از همه ساختن فيلم برايم لذت به همراه داشته و از همه اين ها كه شما گفتيد سخت تر نوشتن فيلم نامه بوده.
* از ايده و چگونگي شكل گيري اين فيلم بگوييد.
- ايده اوليه براي ساختن فيلمي كوتاه بود كه ميسر نشد، بعد همان ايده را تبديل به فيلم نامه براي فيلم  بلند كردم. اولين صحنه اي كه به فكرم رسيد همان صحنه اول فيلم است، ريختن تاس و گرفتن شماره و بعد سعي كردم راه را براي پيشرفت و شكل گيري داستان هموار كنم.
* در تيتراژ به نام يك فيلمنامه نويس ديگر اشاره كرده ايد،  اين كار مشترك با صفي يزدانيان چطور شكل گرفت؟
- فيلمنامه اوليه وقتي تمام شد، صفي يزدانيان از معدود كساني بود كه از آن خوشش آمد، بقيه فيلم نامه را كه مي خواندند ترش مي كردند و به نظرشان يك غلط فاحش مي رسيد، جدا از اين مدتي بود كه دلم مي خواست با ايشان كار كنم،  از او خواستم در نوشتن ورسيون نهايي به من كمك كند، در واقع او جلوي بسياري از افراط هاي مرا گرفت و بسياري از بن بست ها را برايم حل كرد، البته آقاي پرتوي هم مشاور فيلم نامه بودند و به ما كمك مي كردند.
* الان كه به نظرم مي آيد در «همسايه» اگر چه با يك داستان روبه رو هستيم اما به لحاظ فرمي و روايت دست به تجربه جديدي زده بوديد فكر مي كنم اين همان اتفاقي است كه در فيلم «سيماي زني در دور دست» رخ داده.
- بله هر دو فيلم قصه هاي كلاسيكي دارند ولي شكل روايت شان شايد خيلي كلاسيك نباشد.
* فيلم شما البته قصه دارد ولي ظاهرا چند قصه مختلف است كه كنار هم قرار گرفته اند؟
- خب شايد در لايه اول بتوانيم بگوييم قصه مردي است كه با شنيدن پيغام زني كه ظاهرا قصد خودكشي دارد وسوسه مي شود او را پيدا كند و از اين طريق وارد قصه ديگري مي شويم اين در واقع مقدمه قصه اصلي فيلم است.
* اين كه مي گويم چند قصه يعني همان قدر كه احمد اول فيلم براي ما اهميت دارد و در فيلم نقش دارد به همان اندازه نيز دختري كه پيغام گذاشته يا خانواده احمد و آن زن فال گير و خورشيد كه خواننده افغاني است نقش و اهميت خود را دارند.
- بله همين طور است.
* به هر حال فكر نمي كنيد وقتي كه قرار است اين فيلم مخاطب داشته باشد و حالا در چند تا سينما هم فيلم به نمايش در بيايد شايد اين تجربه شما در نوع روايت و قصه هاي تودرتو تماشاگر را پس بزند؟
- اتفاقا چيزي كه برايم خيلي مهم بود نگه داشتن مخاطب تا لحظه آخر بود، تصورم اين بود كه معمايي كه در طول فيلم مطرح مي شود كشش لازم را ايجاد مي كند، روي غافل گيري و ايجاد كشش جديد براي مخاطب خيلي تاكيد داشتم و زياد كار كردم. اما دلم نمي خواست شكل دعوت مخاطب به دنبال كردن فيلم شبيه به فيلم هاي ديگر باشد و فكر مي كنم تماشاگران آمادگي تغيير عادت و سپردن خود به دست فيلم را داشته باشند.
* آقاي مصفا اگر شما خودتان بخواهيد به عنوان خالق فيلم اين كار را در ژانري دسته بندي كنيد چه مي گوييد، چون فيلم تغيير لحن و قصد دارد.
- من فيلم را بيشتر يك فيلم قصه گوي معمايي مي دانم، البته هيچ سررشته اي از گرامر سينما و اين جور دسته بندي ها ندارم.
* در فيلم از زماني كه شخصيت خورشيد وارد قصه مي شود اثر لحني دو پاره پيدا مي كند و انگار با فيلمي ديگر مواجه هستيم و اين داستان را به نظرم مغشوش مي كند و به نوعي ايجاد سردرگمي مي كند؟
- شايد به خاطر نوع روايت قصه است، در تمام فيلم سعي داشتم از تاكيدهاي معمول براي جا انداختن كليدهاي حل معما استفاده نكنم، با نگاه دوباره فيلم متوجه خواهيد شد كه كليدها داده شده اما بدون آنكه هنگام ارائه آن ها از تاكيدي خاص استفاده شده باشد، اين دوپارگي كه مي گوييد بخشي به خاطر قسمت هاي خورشيد است كه در واقع يك مصاحبه تلويزيوني با اين خواننده افغان است و اصلا جنس تصويرش كاملا با فيلم متفاوت است.
012048.jpg
* دليل خاصي دارد كه احمد در فيلم آرشيتكت است؟
- به هر حال كار احمد خارج از خط قصه نيست، ساختمان هاي قديمي و خوشگل را خراب مي كند و به جاي آن ها ساختمان هاي زشت هوا مي كند، و در زشت تر شدن تهران بي تقصير نيست، فكر كردم اين كار با خود داستان هماهنگي خوبي دارد.
* رابطه پدر و مادر احمد هم خيلي خوب از كار درآمده و در عين حال كه تلخ و پرتنش است اما از طرفي هم در آن طنز خاصي وجود دارد.
- البته دلم مي خواست طنزي كه مي گوييد به تلخي صحنه غلبه كند.
* كار ليلا حاتمي براي درآوردن اين نقش خيلي با ظرافت انجام شده، از اول انتخاب شما خانم حاتمي بود؟
- از همان زماني كه فيلم نامه را مي نوشتم به ايشان فكر مي كردم، همان طور كه اشاره كرديد نقش زن جوان خيلي سخت بود، اما اين سختي شايد براي همه معلوم نباشد،  علتش هم اين است كه در طول فيلم زن جوان بايد براي احمد نقش بازي كند و البته اين بازي هم نبايد لو مي رفت و تا جايي از فيلم احمد به همراه مخاطب نبايد زود مي فهميد كه اين همان كسي است كه تلفن زده، در عين حال بايد اين شك ايجاد مي شد. جداي از اين مدل آشنايي براي اجراي اين نقش وجود نداشت و بايد گاهي شك مي كرديم كه شايد او اصلا وجود ندارد،  ديوانه است يا دارد طبق نقشه اي پيش مي رود، به احمد علاقه مند شده يا مي خواسته لحن اجراي ديالوگي را تمرين كند.
* در اين فيلم شخصيت ها و پيشينه آن ها اهميتي خاص دارند، در اين پازل آيا تهران هم نقش خاصي دارد؟ در فيلم مدام در خيابان ها چرخ مي زنيد و وارد ساختمان ها و فضاهاي مختلف مي شويد.
- تهران برايم خيلي اهميت داشت، دلم مي خواست خيلي بيش تر از اين به ساختمان ها و خيابان ها بپردازم، يا به ميدان هاي شهر، شكل پنجره ها، كانال هاي كولر كه از آن ها آويزان است، نماهاي مختلف ساختماني و... حركت در تهران بسيار شبيه به سير خود فيلم است، هر چه پيش مي رويم بيش تر شك مي كنيم كه آيا اين جا كره زمين است و همه چيز واقعي است! تركيب ساختمان هاي قديمي و نوساز و خيابان ها و ماشين ها و خلاصه همه چيز مثل يك كابوس است.
* به هر حال در فيلم شما رابطه اين سه تا آدم و اين كه سرنوشت آن ها به هم اقلا در مقطعي مرتبط مي شود شكل عجيبي دارد.
- اتفاقا شكل همين رابطه ها و اتفاق ها برايم خيلي مهم بود اين كه در نگاه اول مي توانيم بگوييم همه چيز از يك بازي احمقانه شروع شده و اتفاق ها پشت هم به تصادف شكل گرفته ولي به تدريج كه جلو مي رويم متوجه مي شويم كه اين تنها يك بازي نيست و انگار اراده اي هست كه مي خواهد اين جريان شكل بگيرد. شكلي كه وقايع به خود مي گيرند گاهي آن قدر دقيق و هندسي و منظم است كه آدم مي گويد امكان ندارد اتفاقي باشد و حتما تمام اين ها بر طبق نقشه اي شكل گرفته و باز در لحظه اي كه فكر مي كنيم همه چيز معلوم شده باز به اين نتيجه برسيم كه نه شايد همه چيز اتفاقي است.
* پيچيدگي شخصيت ها هم خوب از آب درآمده و رابطه احمد با پسرش هم جالب است انگار كه اين دو تا آدم نمي توانند هيچ وقت با هم ارتباط برقرار كنند، هيچ وقت در فيلم آن ها را كنار هم نمي بينيم وقتي هم كه قرار مي گذارند احمد دير مي رسد و پسرش رفته.
- دوست داشتم خيلي مختصر اين سه نسل را كنار هم بگذارم، احمد و پدرش و پسر احمد، تا حدودي مقايسه اي بين اين سه وجود دارد اما فقط در حد يك اشاره.
* ظاهرا در فيلم شما سينما از جايگاه معنايي برخوردار است در عين حال كه فيلمي نيز در آن نمايش نمي دهند.
- آن طور كه زن جوان در فيلم مي گويد آن سالن هم سينماست و هم براي تمرين تئاتر از آن استفاده مي كنند. سالن سينما براي هر دو شخصيت باارزش و بامعني است، هر دو از آن جا خاطرات خوبي دارند.
* در واقع اين مكان جاي مناسبي است براي درگيري اين دو شخصيت با هم.
- و البته مناسب ترين جا براي ناپديد شدن زن جوان، در نسخه اوليه اين صحنه در يك تئاتر اتفاق مي افتد و زن جوان هنگام اجراي نقش با ترفند طراح صحنه بايد غيب مي شد و غيب هم مي شد و احمد ديگر نمي تواند پيدايش كند، اما حضور ديگران خلوت اين دو نفر را به هم مي زد، بعد به پيشنهاد آقاي يزدانيان صحنه ناپديد شدن زن جوان سالن سينما انتخاب شد.
* نام فيلم اشاره به كدام شخصيت دارد؟
- خورشيد خواننده افغان.

گفت و گو با مسعود مهرابي - مؤلف كتاب «تاريخ سينماي ايران»
چاپ دهم يك كتاب سينمايي
كيكاووس زياري
012054.jpg
مسعود مهرابي نام آشناي مطبوعات سينمايي و دنياي كتاب است. وي مدير مسئول ماهنامه سينمايي فيلم و نويسنده كتابهاي «تاريخ سينماي ايران» ، «كتابشناسي سينماي ايران» و «فرهنگ فيلمهاي كودكان و نوجوانان» است. تمام اين كتابها هم اكنون حكم كتاب مرجع را پيدا كرده اند و همانطور كه خود مهرابي در طول گفت و گو مي گويد كار بر روي چنين كتابهاي مرجعي سخت و دشوار بوده است. تاريخ سينماي ايران اولين بار حدود بيست سال قبل منتشر شد و خيلي سريع به چاپهاي بعدي رسيد، امري كه در تاريخ انتشار كتب سينمايي كم سابقه است. بقيه مسائل را در گفت و گويي كه با او انجام داده ايم، بخوانيد.
* كتاب شما اولين بار بيست سال قبل منتشر شد و در همان چند سال اول با استقبال فراوان و چند تجديد چاپ روبه رو شد، اما اين روند چند سال بعد متوقف شد. چه عاملي باعث شد تا امسال كتاب را دوباره تجديد چاپ كنيد؟
درباره قسمت اول سؤالتان بايد بگويم، اين كتاب كه ديوان حافظ و سعدي و مولانا نيست كه هر سال چند نوبت تجديد چاپ شود. از شوخي گذشته، علتش آن بود كه نسخه اي از چاپ هاي قبلي در بازار كتاب نبود و مدير انتشارات پيكان، پيشنهاد تجديد چاپ آن را دادند. خب وقتي ناشري چنين پيشنهاد دلپذيري مي دهد، مؤلف هم ازخداخواسته مي پذيرد؛ چه بهتر از اين؟
* يعني اگر در اين موقعيت، ناشري براي كتاب پيدا نمي شد، ما شاهد تجديد چاپ آن نبوديم؟
همين طور است. در بازار نشر ايران، ۹ بار تجديد چاپ براي يك كتاب سينمايي، آن هم كتابي مرجع، با تيراژي حدود چهل هزار نسخه، رقم بالايي ست. خود شما هم در جريان وضعيت چاپ كتاب هاي سينمايي هستيد. تعداد كتاب هاي سينمايي كه به چاپ هاي بعد مي رسند، اندك هستند. نهايت انتظارم اين بود كه كتاب به چاپ دوم و سوم برسد، رقم قانع كننده اي بود. حالا هم كه براي چاپ دهم آن، انتشارات پيكان پيشقدم شد، خوشحال كننده است. خوشحال كننده نه براي من، بلكه به خاطر اينكه سينماي نوشتاري ايران مشتاقان زيادي دارد؛ مشتاقاني كه به حيطه هاي تئوريك سينماي ايران هم جدا از وجه سرگرمي آن توجه نشان مي دهند.
* چرا بين دو چاپ آخر فاصله بيشتر افتاد؟
چاپ نهم، بهار ۱۳۷۶ منتشر شد. هفت سال از آن زمان گذشته است. خب اين واقعيتي ست كه ريتم فروش كتاب ها و استقبال از آن ها در چاپ هاي بعدي كم تر مي شود. آن ها كه خواهان كتابي هستند كه بسيار به كارشان مي آيد هر نوع كتابي كه باشد بي ترديد، اولين خريداران چاپ اول هستند. چه آن كه ۸۸۰۰ نسخه چاپ اول كتاب در كم تر از دو سال ناياب شد. ديگر علاقه مندان به سراغ چاپ هاي بعد مي روند. طبيعي ست كه بين چاپ هاي بعدي، فاصله بيش تر مي افتد. نكته قابل توجه درمورد اين كتاب، موضوع جذاب آن است؛ «تاريخ سينماي ايران از آغاز تا انقلاب» . از نخستين چاپ اين كتاب تا امروز، با سه نسل تقريباً متفاوت روبه رو بوده ايم؛ نسل پيش از تأليف اين كتاب، نسل جوان آغاز دهه ۱۳۶۰ و نسل بعد از آن. در فاصله سال هاي ۱۳۵۷ تا ،۱۳۶۲ سينماي ايران تقريباً متوقف بود وتوليدي نداشت. سياست ها سينمايي تغيير كرد. بنابراين آن هايي كه علاقه به پيگيري سينماي گذشته ايران داشتند، نمي توانستند آن فيلم ها و آدم ها را روي پرده سينما ببينند. لاجرم از طريق اين كتاب، موضوع مورد علاقه شان را پي گرفتند. اينان كه اغلب از نسل پيش از تأليف كتاب بودند، شايد در پي پاسخ به نوستالژي خود بودند. دو نسل بعدي، تعلق خاطر و ارتباط چنداني با آن سينما نداشتند، بلكه به دلايل مختلفي، تشنه شناخت گذشته بودند؛ از سينما تا سياست.
* چاپ اول كتاب چگونه بود، آيا با مشكلي هم روبه رو بوديد؟ از طرف ديگر آيا با خوانندگان جوان كتاب هم برخورد و گفت وگو داشتيد؟ ديدگاه آن ها چه بود؟
چاپ اول كتاب، بعد از دوسه سال تحقيق و نگارش، ۱۳۶۳ منتشر شد. بنابراين تحقيق و نگارش كتاب در سال هاي اوليه جنگ بود. سال هاي شليك ضدهوايي ها و آژير قرمز و خاموشي و غم از دست دادن ها؛ دوستان و آشنايان و هموطنان. اين فضا، كمابيش كار بر روي كتاب را دشوار مي كرد. در دوران انقلاب فرهنگي، نوعي بيكاري و بطالت براي دانشجويان پيش آمد. پس هر كس در پي دلمشغولي اي بود. دلمشغولي من جدا از طراحي، سينما بود. مبناي اين كتاب، تز دانشگاهي من بود. بعد از ارائه آن، تكميل كردنش را ادامه دادم. كتاب ها و بعضاً نشريه هاي سينمايي را داشتم. اغلب فيلم هاي مطرح سينماي ايران را ديده بودم. مشتري فيلم هاي فارسي سطحي نبودم ولي كارهاي شاخص و جريان سازش را ديده بودم و مثل هر مطبوعاتي علاقه مند به سينما، يادداشت هاي پراكنده اي نيز داشتم. بنابراين، واقف بر كليت موضوع بودم، اما افتاد مشكل ها! وقتي قرار باشد كار به صورت تز دانشگاهي ارائه شود، وضع فرق مي كند. تزهاي آن سال ها، رونوشت كم رنگي از يكديگر بود و بعضاً حتي، پول داده مي شد تا برايشان بنويسند. مثل امروز كه بعضي از دانشجويان، تزهايشان را از سايت هاي اينترنتي برمي دارند و اگر انگليسي ندانند، مي دهند تا ديگران برايشان ترجمه كنند. اين كار اسمش تزسازي ست، چيزي مثل كتاب سازي كه امروزه بيش تر رواج دارد. آن تزي كه بعداً به «تاريخ سينماي ايران» تبديل شد، حدود هزار صفحه بود. چيزي كه جز دوسه استثنا، در تاريخ دانشكده هنرهاي دراماتيك (بعداً، هنر) بي سابقه بود. با اين حال، تصميم تبديل تز به كتاب، همان و آغاز مشكلات همان. اسناد و مدارك معتبر درباره گذشته سينماي ايران، بسيار اندك بود. مشخصات كاملي از فيلم ها وجود نداشت. سال هاي پيش از انقلاب، اغلب فيلم ها را با نام بازيگرانش مي شناختند و نه كارگردان. آن سال ها، براي نشريه هاي سينمايي كه منبع اصلي من بودند، خبر و گفت وگو با بازيگران، در درجه اول اهميت قرار داشت، بعد نوبت به كارگردان و آهنگساز و احتمالاً فيلمبردار مي رسيد. به هرحال، آن چه را كه يافتم، بر اساس سال و دهه طبقه بندي كردم. هر جا كه كمبودي مي ديدم، با آدم هايي كه در كار سينما بودند و در دسترس، به گفت وگو نشستم. از جمله با منوچهر اسماعيلي درباره دوبله صحبت كردم يا با مرحوم غلامحسين نقشينه (كه چه حافظه خوبي داشت) و جعفر شهري مصاحبه كردم. او درباره سالن هاي سينماي تهران،  اطلاعات خوبي به من داد. با اعضاي سينماي آزاد مثل عبدالله باكيده و مجيد قاري زاده و مهدي صباغزاده گفت وگو كردم و… از آن ها در بخش هاي مختلف كتاب استفاده كردم. براي آماده كردن كتاب، روزانه حدود ۱۷ تا ۱۸ ساعت كار مي كردم. اين كتاب، اولين كتاب جامع درباره همه زمينه هاي تاريخ سينماي ايران بود. البته هر كتابي از اين دست، تكه تكه شكل مي گيرد. پيش از من، ديگران نيز، بخش هايي از اين تاريخ را آشكار كرده بودند. آقاي محمد تهامي نژاد مطالبي نوشته بود و فيلمي مستند نيز ساخته بود. آقايان فرخ غفاري، جمال اميد و عبدالحميد شعاعي، كوشش هاي قابل تحسيني صورت داده بودند. ولي به هرحال، اولين كتاب مدون درباره تاريخ سينماي ايران، اين كتاب بود. با اين كتاب، تاريخ سينماي ايران، رسميت يافت. اين كتاب تأثير زيادي روي نسل سينمايي نويسان بعد از خودش گذاشت. «تاريخ سينماي ايران» زماني منتشر شد كه از يك سو جوانان علاقه مند بسياري وارد حرفه سينما شده بودند و از سوي ديگر، سينماي نوين ايران در حال شكل گيري بود. بنابراين ديدگاه اين كتاب، ديدگاه اغلب دست اندركاران سينما شد.
012057.jpg
جوان هاي بيست سال پيش، از كتاب خوب استقبال كردند و نظراتشان را بيش تر به صورت نامه برايم به مجله فيلم مي فرستادند. آن روزها اين تعداد نشريه و كتاب سينمايي وجود نداشت و علاقه مندان به سينما، آن چه را كه در اين زمينه منتشر مي شد نمي خواندند، بلكه مي بلعيدند. مهم ترين كاري كه اين كتاب در زمينه نشر انجام داد اين بود كه به انتشار بيش تر كتاب هاي سينمايي دامن زد. ناشران متوجه پتانسيل كتاب هاي سينمايي شدند و احساس كردند كار در اين زمينه مخاطب زيادي دارد، كه داشت.
* يكي از منابع كتاب، آدم هايي بوده اند كه در سينما كار كرده و خاطرات و اطلاعات خودشان را به شما بازگو كرده اند. اين طور به نظر مي رسد كه پيدا كردن اين آدم ها و گفت وگو با آن ها كار راحتي نبوده است. زماني كه اين كار را شروع كرديد، خودتان فكر مي كرديد كار راحتي خواهد بود يا سخت؟
آدم وقتي جوان است، عشق و انرژي خاصي دارد. فرق دارد با زماني كه سن و سال آدم بالا مي رود و در كارش محافظه كار مي شود. جواني ست و شور و شر. بنابراين اصلاً فكر نمي كردم مي شود يا نمي شود. اين اولين كتاب است يا آخري؛ آدم كارش را انجام مي د هد و چندان در بند آينده نيست. براي پيدا كردن آدم ها مشكل زيادي نداشتم. چند ماهي از انتشار ماهنامه فيلم مي گذشت و مي شد آدم ها را مستقيم يا با واسطه پيدا كرد. مشكل در حرف نزدن آن ها بود. اغلبشان حاضر به گفت وگو نبودند. وقتي هم حاضر به گفت وگو مي شدند، مي خواستند كه حرف هايشان را ضبط نكنم، فقط يادداشت بردارم و يادداشت ها را بدون ذكر نام آن ها چاپ كنم، كاري كه به آن وفادار ماندم. انگيزه اصلي ام اين بود كه انقلابي شده و انشقاقي در روند سينماي ايران پيش آمده است. پس چه خوب است گذشته سينماي ايران را مكتوب كنم تا آيندگان داوري درست تري نسبت به آن داشته باشند. البته، بدون آن كه وارد حيطه داوري آدم ها بشوم.
* نكته اي كه به آن اشاره كرديد در متن كتاب كاملاً پيداست. اتفاقاً مي خواستم بپرسم چرا داوري نكرده ايد؟
پيش تر هم در جايي گفته ام كه تاريخ نويس بايد گزارشگر بي طرفي باشد. مثل يك گزارش كننده فوتبال، آن چه را كه در زمين اتفاق مي افتد، بايد درست گزارش كند. او بايد تمام زواياي زمين و تمام بازيكنان را ببيند. حق ندارد بگويد فلان بازي كُن، عجب بازيگر بدي ست و از اين قبيل چيزها. قبول دارم كه هيچ گزارشگري بي طرف نيست، اما وقتي فضا را خوب توصيف كنيم، خودبه خود امكان داوري منصفانه آدم ها نيز فراهم مي شود. براي من، مهم اثر بود و نه خالق آن. در رابطه با اثر است كه خالقش را داوري كرده ام و به زندگي او در بيرون از اثر كاري نداشته ام. به ويژه آن كه در آن سال ها، دست اندركاران سينما در عسر و هرج بودند.
* چاپ دهم كتاب با تغييراتي همراه بوده است؟
نه، هيچ تغيير محتوايي نكرده، اما از نظر نگارش ويراستاري تازه اي دارد. كتاب را در اين سال ها، به خاطر پاره اي از اظهار نظرها، چند بار مرور كرده ام تا دوري و نزديكي آن نظرها را با آن چه نوشته ام، بسنجم، تفاوت زيادي نيافتم. آخرين باري هم كه كتاب را به خاطر تجديد چاپش خواندم، آن را استوار يافتم. به ياد داشته باشيم كه به خاطر نوع كارم، بيست ودو سال است كه در جريان خبرها و حوادث و مسائل سينماي ايران هستم. آن طور كه در مقدمه چاپ دهم نوشته ام، اگر مي خواستم در چاپ جديد دست ببرم كه برايم ميسر بود كار تبديل به كتابي بسيار مفصل در سه چهار جلد اندازه كنوني مي شد، كتابي ديگر مي شد. كتابي كه به كار كتابخانه ها و پانصد ششصد نفر اهل فن مي آمد. ضمن آن كه كتاب آقاي جمال اميد هست كه كار بسيار خوب و ارزشمندي ست. كتاب من براي توده مردم است. براي آن هايي ست كه دنبال مسائل تئوريك سينماي ايران يا مسائل خاص تر نيستند.
* كتاب شما اولين كتاب سينمايي ست كه به چاپ دهم رسيده است. كتاب هاي مطرح سينمايي نويسندگاني مثل بهرام بيضايي و يا محسن مخملباف، بيش تر از چهار يا پنج چاپ نداشته اند. هنگام نگارش كتاب، انتظار چنين استقبال وسيعي را داشتيد؟ خودتان علت استقبال را در چه چيزهاي ديگري مي بينيد؟
همان طور كه اشاره كردم، فكر نمي كردم استقبال تا اين حد باشد. به هرحال خودم هم خريدار و خواننده كتاب هاي سينمايي هستم و مي دانم جمع مان انبوه نيست. نكته ديگري كه مي شود به آن اشاره كرد اين است كه اين كتاب، خودآگاهانه، ساختاري دراماتيك دارد و به نوعي قصه گوست، مثل اشاره درستي كه شما به آثار بيضايي و مخملباف كرديد. تمام فعل هايي كه من در اين كتاب به كار برده ام، زبان حال است، كتاب را در زمان گذشته روايت نكرده ام. اين كار باعث شده تا خواننده راهي گذشته نشود، بلكه گذشته را در زمان حال برايش زنده كرده ام. البته اين مسأله در چاپ جديد به خاطر ويراستاري تازه، از بين رفته است. يكي ديگر آن كه آدم هاي بسياري در عرصه هاي مختلف سينماي ايران فعاليت مي كردند و آن ها دوست داشته اند كتاب را به عنوان شناسنامه اي كه نامشان در آن آمده، داشته باشند. در كتاب حدود هفت هشت هزار اسم هست. دست آخر اين كه اين كتاب يك شانس تاريخي هم آورد و آن هم همان انشقاقي ست كه به آن اشاره كردم، كه اگر پيش نمي آمد فكر نمي كنم به تيراژ فعلي مي رسيد. چنان كه يكي دو كتاب درباره سينماي بعد از انقلاب منتشر شده و تا آن جا كه خبر دارم به چاپ دوم نرسيده اند.
* آيا كار شما بر روي اين كتاب و كتاب هاي ديگرتان مثل «فرهنگ فيلم هاي مستند» يا «كتاب شناسي» يا «فرهنگ فيلم هاي كودكان» و غيره ادامه پيدا مي كند؟
در مورد سينماي بعد از انقلاب، خب كارهايي كرده ام كه به دلايلي فعلاً قصد تدوين شان را ندارم. در مورد بقيه كتاب ها، خير، قصد كامل كردنشان را ندارم. شما مي دانيد كه كار تحقيق در ايران كار دشوار و طاقت فرسا و بي اجر است. اين كار يك نوع بيگاري ست. آن كتاب هاي مرجع سينماي ايران را از روي نيت، ذهنيت و وظيفه فرهنگي كار كردم، نه چيزي ديگر. براي مثال، «فرهنگ فيلم هاي مستند» دوازده سال وقت پراكنده از من گرفت. وقتي خسته از كار روزانه به خانه بازمي گشتم، پس از كمي استراحت، تا ديروقت كارم فيش برداري و تكميل كردن مشخصات فيلم ها و كتاب ها بود. خوب مي دانيد كه وقتي مي شود در كم ترين زمان، كتاب هاي پرفروش رج زد، كسي به خاطر ده تا پانزده درصد حق التأليف پشت جلد، چنين مشقتي را تحمل نمي كند. به هرحال، هيچ وقت با انگيزه هاي مالي آن كتاب ها را تأليف نكردم. فكر مي كردم وظيفه اي بر دوش دارم و آن ثبت و حفظ يك ميراث فرهنگي/ سينمايي ست. به عنوان كسي كه سينما خوانده، مطبوعاتي ست و به سينماي ايران علاقه دارد، دينم را به اين صورت ادا كردم. متأسفانه امروزه انگشت شمارند كساني كه به سراغ اين وادي مي آيند. حق هم دارند، چون كاري ست وقت گير و بي ارج. كار در چنين حيطه هايي، شور و انرژي وعشق مي طلبد، درحالي كه جامعه نه تنها به چنين شور و عشقي اهميت نمي دهد، كه آن را كاري عبث مي پندارد. دو دهه قبل، جامعه ما فرهنگي تر بود. اين روزها متأسفانه، نگاه غالب در جامعه، نگاهي كاسب كارانه و مادي ست، بسازوبفروشي ست. در اكثر زمينه ها، پول حرف اول را مي زند. خُب در چنين شرايطي، شما از خود مي پرسيد چنين كتابي را براي چه كسي و اصلأ چرا تأليف كنم؟ ممكن است فكر كنيد بي راه مي گويم. پس نگاهي به تيراژ كتاب هاي خوب فرهنگي و مرجع بيندازيد. تيراژها، حقيرانه و خفت بار است. هيچ پرسيده ايد با آن كه جمعيت كشور از ابتداي انقلاب تاكنون دو برابر شده است، چرا تيراژ كتاب ها نه تنها ثابت كه كاهش يافته است؟ حتماً پرسيده ايد. پنج دقيقه مطالعه سرانه در كشور، به نظرتان غم انگيز نيست؟ غم انگيز نيست، فاجعه است. اگر شعله فرهنگ در جامعه مشتعل باشد، آدم مثل پروانه كار مي كند، وقتي نيست، خب حتماً نيست ديگر!

سايه روشن هنر
بزرگداشت محمدرضا اصلاني در جشنواره فيلم اصفهان
مراسم بزرگداشت محمدرضا اصلاني در سومين جشنواره جهاني فيلم كوتاه اصفهان برگزار خواهد شد. زاون قوكاسيان دبير اجرايي جشنواره جهاني اصفهان با اعلام اين خبر افزود: محمدرضا اصلاني يكي از داوران سومين جشنواره فيلم كوتاه اصفهان است و در مراسم بزرگداشت او ۵ فيلم از ساخته هاي اين فيلمساز با عنوان «چنين كنند حكايت» ، «كودك و استعمار» ، «بدبده» ، «جام حسنلو» و يك فيلم ديگر به نمايش درمي آيد. سومين جشنواره جهاني فيلم كوتاه اصفهان از ۳ تا ۹ ارديبهشت ماه به همت اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان اصفهان با همكاري شركت فولاد مباركه برگزار مي شود.
فيلم شاهد احمدلو در مرحله تدوين
فيلمبرداري فيلم «چند مي گيري گريه كني» ساخته شاهد احمدلو به پايان رسيد و كاوه ايماني تدوين آن را آغاز خواهد كرد. در اين فيلم كه مضموني كمدي دارد بازيگراني چون ابوالفضل پورعرب ، منوچهر نوذري، حميد لولايي، شهرام حقيقت دوست، النا شاكردوست و آناهيتا نعمتي حضور دارند. صداگذاري فيلم را جهانگير ميرشكاري بر عهده دارد و كار ساخت موسيقي آن را ناصر چشم آذر به انجام خواهد رساند.
اين فيلم نخستين كار بلند سينمايي شاهد احمدلوست كه بازيگري و ساخت چند فيلم كوتاه را در كارنامه دارد.
نقد سينما منتشر شد
ماهنامه سينمايي نقد سينما ويژه فروردين منتشر شد. گزارش اكران، كارنامه سينماي ايران در سال ،۸۳ بررسي فيلم هاي مسابقه سينماي ايران، مروري بر فيلم هاي اول و دوم جشنواره، پيش  درآمدي بر سينماي معناگرا، يادي از ويگن گاسيريان قديمي ترين آپاراتچي سينماي ايران، بررسي فيلم هاي خارجي جشنواره، نگاهي به دوئل گران ترين فيلم تاريخ سينماي ايران، نقد فيلم رسم عاشق كشي و معرفي كتاب مشت در نماي بزرگ از مطالبي است كه در اين شماره نقد سينما به چاپ رسيده است.
سوره پانزدهم و جشنواره فيلم
پانزدهمين شماره ماهنامه فرهنگي، تحليلي سوره ويژه اسفند و فروردين ۸۴ منتشر شد.
به گزارش روابط عمومي انتشارات سوره مهر در اين شماره: برده صاحب عنوان و سفر به سوي موعود عنوان مقاله اي از يوسفعلي ميرشكاك، زن مسلمان و راه سوم، تحليلي بر چالش نظام سرمايه داري با حجاب، آزادي به سبك فرانسوي، جهاني شدن و تنوع فرهنگي نوشته تيد آدكيونل از لائوس، نقد و هويت هنر انقلاب، (بررسي چند اثر انتقادي در حوزه شعر انقلاب اسلامي)، در جاده هاي تف زده پاي درنگ سوخت ديداري با استاد عباس مشفق كاشاني، نسخه لائيك سينماي ديني! جامعه، دين، عرفان، روشنفكري و جنگ در جشنواره بيست و سوم، يادداشتهاي جشنواره بيست و سوم، اين كارگردان آشوبگر، مروري بر شخصيت هنري و سياسي مرينال سين، به اندازه كافي نزديك نشده ايد، نگاهي به كارنامه جيمزنچوي عكاس ضد جنگ، زير پوست عكاس، مناظره شوخ و شيخ، نگاهي به يك رساله انتقادي اواخر قاجاريه، و انعكاس نظرات مخاطبان نشريه از مطالب خواندني اين شماره از نشريه سوره است.
دايرة المعارف هنر و ادبيات منتشر مي شود
دايرة المعارف ادبيات و هنر به همت مركز مطالعات و تحقيقات هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي منتشر خواهد شد.
به گزارش روابط عمومي مركز مطالعات و تحقيقات هنري اين دايرة المعارف شامل ۵ جلد خواهد بود و حوزه هاي هنر و ادبيات ايران و جهان را دربر خواهد گرفت. مديريت اين مجموعه ادبي هنري را رضا سيدحسيني نويسنده، مترجم، محقق و چهره سرشناس ادبي برعهده دارد.
يادآوري مي شود كه مطالعات و تحقيقات هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي پيش از اين نيز دايرة المعارف زيبايي شناسي را منتشر كرده است.
۱۷ فيلم جديد در شبكه ويديويي
شوراي  صدور پروانه  نمايش  برنامه هاي  ويديويي ، مجوز ورود ۱۷ عنوان  برنامه را به  شبكه  نمايش  خانگي  صادر كرد.
روابط عمومي معاونت  امور سينمايي  گزارش  داد: اين  آثار در قالب  فيلم هاي  سينمايي ، مستند و داستاني  از كشورهاي  ايران ، ايتاليا، آمريكا و هند در شبكه  ويديويي  عرضه  مي شوند.
فيلم هاي  «بولينگ  براي  كلمباين » ، «جان  سخت  ۳» ، «بي  همتا» ، «آشيل » ، «آبسلون » ، «داني  داركو» ، «ارواح  سرگردان » ، «عشق  ناتمام » ، «چشم  در برابر چشم » ، «انتقام  منصفانه » ، «سال  ۲۰۰۰ ميلادي » ، «مردي  شبيه  باران » ، «راز شب باراني » و «يك  قدم  تا مرگ»  از آثار جديد شبكه  نمايش  خانگي  هستند.
فيلم ها توقع تماشاگران را برآورده نمي كنند
فرزاد موتمن كارگردان سينما گفت: فيلم هايي كه در جشنواره بيست و سوم فيلم فجر حضور داشتند در گيشه با مشكل روبرو مي شوند.
فرزاد موتمن كارگردان سينما ضمن اعلام اين مطلب افزود: فيلم هاي حاضر در جشنواره توقع مخاطبان را برآورده نمي كنند و فكر نمي كنم تماشاگران خاص و عام نسبت به اين فيلم ها واكنش خوبي نشان دهند.
اين كارگردان با ابراز نگراني از وضعيت نابسامان اقتصادي سينما گفت: سينماي كشورمان در سال آينده سال سختي را پشت سر خواهد گذاشت و گيشه  سينماها با افت شديدي روبرو خواهند شد، مگر اين كه فيلم هاي ديگري كه توليد شده و در جشنواره حضور نداشته اند، بتوانند در گيشه با استقبال روبرو شوند. وي درباره سطح كيفي فيلم هاي جشنواره اظهار داشت: متأسفانه تنها چند فيلم جشنواره را ديدم.
فيلم «خيلي دور خيلي نزديك» ساخته آقاي ميركريمي  به نظرم فيلم خوب و زيبايي است.دكوپاژ و ريتم فيلم بسيار مناسب بود و فيلمساز زحمت زيادي كشيده و به شعور تماشاگرش احترام گذاشته است.«ماهي ها عاشق مي شوند» به كارگرداني علي رفيعي نيز يكي از فيلم هايي است كه از تماشاي آن لذت بردم. اگر چه فكر مي كنم اين فيلم به لحاظ كارگرداني مشكلات بسياري داشت، اما فيلم از فضاي بسيار خوبي برخوردار بود.
معاون آموزش و پژوهش خانه سينما منصوب شد
سيدضياء هاشمي مديرعامل جامعه اصناف سينماي ايران، مسعود نقاش زاده را به سمت معاون آموزش و پژوهش خانه سينما منصوب كرد.
به گزارش روابط عمومي خانه سينما، در اين حكم با اشاره به تجربيات و سوابق آموزشي و پژوهشي نقاش زاده اظهار اميدواري شده است كه طراحي و تبيين اولويت ها و نيازهاي آموزشي در دستور كار قرار بگيرد و شرايط مطلوبي براي بررسي گذشته و اصلاح و بهبود نظام آموزش سينمايي با رويكردهاي فرهنگي و كاربردي فراهم شود.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |