نگاهي به ديدگاه هاي استادان و پژوهشگران ايراني درباره جنبش نرم افزاري و نهضت توليد علم
توسعه دانش و فناوري در ايران از بحث هاي مهمي است كه پرداختن به آن در كشور ما بسيار لازم و ضروري به نظر مي رسد، به ويژه در جهان كنوني كه حركت كشورها به سمت توسعه يافتگي و صنعتي شدن سرعت زيادي پيدا كرده است. از طرف ديگر مسئولين كشور نيز به اين امر توجه ويژه اي كرده اند و رهبر معظم انقلاب اسلامي نيز چندين بار ضرورت توجه به جنبش نرم افزاري و نهضت توليد علم را مطرح كرده اند. در اين ارتباط، چندي پيش كنفرانسي با عنوان توسعه دانش و فناوري در ايران (عوامل، موانع، راهكارها) در دانشگاه صنعتي شريف برگزار گرديد. مشاركت انديشمندان بسيار خوب بود و مقالات زيادي به اين كنفرانس ارسال شده بود كه پس از مطالعه و داوري آنها، نتيجه اين مقالات و ميزگردي كه در روز آخر كنفرانس و با حضور صاحبنظران و هيأت علمي كنفرانس برگزار شد، به شكل خلاصه و مجمل بيان گرديد. در اين نوشته، سعي كرده ايم رئوس مطالب انتخاب شده از مقالات و ديدگاه هاي استادان حاضر در اين ميزگرد را براي آگاهي خوانندگان صفحه دانش همشهري ارائه دهيم. اين گزارش توسط همكارمان خانم فاطمه قائمي تنظيم شده است.
مسأله اول: لزوم توازن بين چاپ مقالات در مجلات خارجي و رفع نيازهاي كشور
* دكتر سربلوكي: ما بايد مايحتاجمان را خودمان توليد كنيم: در سال ۱۹۷۳ پروفسور مارك (پدر پليمر در آمريكا) بازديدي از صنايع پليمر چين انجام داد. در اين بازديد پروفسور مارك متوجه شد صنعت چين بسيار عقب مانده و ابتدايي است. چيني ها در جواب پروفسور مارك كه علت اين امر را جويا شده بود، گفتند: ما تكنولوژي اي را به كار مي بريم كه خودمان صاحب آن هستيم، لذا اگر مشكلي براي دستگاه هاي ما پيش آيد، خودمان به راحتي قادر به حل اين مشكل هستيم. اما اگر تكنولوژي و صنعت را خودمان توليد نكنيم و آن را وارد كنيم، در اين صورت اگر با مشكلي مواجه بشويم، نخواهيم توانست به راحتي آن را حل كنيم. ما نيز در كشورمان كارخانه هاي بسيار بزرگي داريم، ولي صنعت نداريم؛ بلكه همه آنها را وارد كرده ايم. ما بايد براي رفع اين مشكل به سياستگذاري در حوزه علم توجه كنيم و در كار علمي در دانشگاه ها نيازها را مورد توجه قرار دهيم. بعد به كمك انكوباتورها يا مراكز رشدي كه در كشور ما در حال شكل گيري هستند، اين علوم را به مرحله توليد برسانيم.
* دكتر حيدري: قياس دانشگاه هاي ما با دانشگاه هاي كشورهاي خارجي قياس مع الفارق است: نكته مهمي كه در مورد مسئله اول قابل طرح است، اين است كه قدمت دانشگاه هاي ما كم است و از پيدايش آنها زمان كمي مي گذرد (حدود ۷۰ سال) و قدمت تحصيلات تكميلي كه ثمره آن توليد مقالات علمي است نيز بسيار كم است (حدود۱۰ سال)، در حالي كه در كشورهاي توسعه يافته، از زمان تشكيل دانشگاه هاي آنها حدود۵۰۰ سال مي گذرد و اين دانشگاه ها، حدود۱۵۰ تا ۲۰۰ سال است كه داراي دوره دكتري هستند. به همين دليل، مقايسه كردن مقالات اين كشورها با همديگر به نوعي قياس مع الفارق است.
* ما بايد تصوير دقيقي از ساختار علمي كشور داشته باشيم: در برخورد با مقالات، لايه ها و نگرش هاي مختلفي وجود دارد. لايه اول بحث، تعداد مقالات است كه متأسفانه اكثر مسئولان ما فقط به اين لايه توجه دارند و به لايه هاي بعدي كه مهم تر است، توجهي نمي كنند. لايه بعدي بحث، كيفيت مقالات است. لايه بعدي، عنوان مقاله است و موضوعي كه در مقاله مورد بحث واقع شده است. لايه نهايي و مهم، اين است كه اين اسناد علمي ما چه زماني مي خواهند خاصيت تجاري پيدا كنند و به بحث توليد محصول منجر شوند. نداشتن تصوير دقيق از ساختار علمي كشور باعث بروز مشكلاتي مي شود. به عنوان مثال شخصي در مقاله نيچر مطلبي نوشته كه طبق تحليل نويسنده و طبق دلايل روش شناختي خاص خودش، ايران از نظر علمي در رتبه سي ام در بين ۳۱ كشور قرار گرفته است. عده اي نيز با خواندن قسمتي از اين مطلب و نداشتن تصوير درست از ساختار علمي كشور، گمان كرده اند كه ايران از نظر علمي به رتبه سي ام رسيده است كه اين امر تصويري نادرست و اشتباه ايجاد مي كند كه با واقعيت سازگار نيست.
*روشمند كردن تشخيص وضعيت علمي مؤسسات و مراكز تحقيقاتي: جهت تشخيص وضعيت علمي مؤسسات و مراكز تحقيقاتي، بايد روش هاي هدفمندي وجود داشته باشد كه اين روشها عبارتند از: متناسب بودن فعاليت اين مراكز با اهداف اوليه و ضرورت تأسيس اين مؤسسات. از مشكلات بزرگ مؤسسات تحقيقاتي ما اين است كه در اين مراكز، به تعداد مقالات اهميت داده مي شود و به امور مهمتري مثل كيفيت مقالات، موضوع پژوهش، ميزان مشاركت دانشمندان خارجي در اين نوشته ها توجه نمي شود. از همه مهم تر اين كه به اين مسأله كه مقاله چه سودي حتي در مقام نظر مي تواند داشته باشد، توجه نمي شود. صرف چاپ كردن يك سند علمي، كشور ما را صنعتي نمي كند بلكه اگر اين سند به امري تجاري منتهي شود و دوام داشته باشد و پايدار باشد، در اين صورت مي توان گفت كه از علم خودمان استفاده كرده ايم.
* اعمال نشدن روش علمي در مراكز تحقيقاتي: مدت زماني كه لازم است تا يك مركز تحقيقاتي تأسيس شود و بتواند خود را به مراكز جهاني برساند و در سطح آنها قرار گيرد، حدود ۵ تا ۷ سال است. ولي در كشور ما به علت نبود يك روش علمي در مورد مراكز تحقيقاتي، مدت زماني كه لازم است تا يك مركز تحقيقاتي در حد مراكز جهاني قرار گيرد، از حد مذكور بسيار بيشتر است. الگوي تحقيقاتي ما متأسفانه از ساختار علمي جهان خارج شده است. ما پيك هايي داريم كه با ساختار علمي جهان مطابقت ندارد.
* متوازن نبودن رشد تعداد مقالات: با وجود اين كه مبناي پيشرفت علمي در كشور ما تعداد مقالات است (كه البته اين امر اشتباهي است) ولي اين رشد نيز يك رشد متوازن نيست. در بعضي از رشته ها كه در كشور ما در دوره دكتري تدريس مي شوند، گاهي بعد از ۴ سال يك سند بين المللي قابل ارائه مطرح نمي شود. در ريشه يابي اين امر به آيين نامه دوره دكتري وزارت علوم نيز برمي خوريم كه داشتن يك سند بين المللي را براي دوره دكتري لازم نمي داند.
* سازوكار لازم براي جهت دهي هيأت علمي موجود در كشور براي توليد سند علمي وجود ندارد؛ اگر اين سازوكار براي جهت دهي هيأت علمي كشور وجود داشت و در يك مدت زمان مشخصي مثلاً ۱۰ ساله هر هيأت علمي در كشور يك سند علمي چاپ مي كرد، تعداد اسناد علمي ما به نود هزار مي رسيد و برابر يك درصد اسناد علمي جهان مي شد. در زمان حاضر به علت نبود اين مكانيسم اسناد علمي ما حدود سيزده هزار مورد است.
* دبير جلسه (دكتر گلشني): جمع بندي مسئله اول بدين صورت است كه ما بايد مقاله در مجلات خارجي چاپ كنيم و كيفيت مقالات خود را نيز افزايش دهيم. ما بايد در داخل كشور مجلاتي با استاندارد بين المللي تأسيس كنيم. البته همه اين كارها يك وجه قضيه است و وجه ديگر اين است كه چاپ مقالات بايد نيازهاي داخلي ما را برطرف كند؛ حال اين نيازها علمي باشند، يا كاربردي.
مسأله دوم: مديريت علمي
* دكتر خليجي: مديران علمي ما سطح علمي لازم را براي مديريت ندارند: در بحث مديريت علمي، نكته مهم اين است كه مديران علمي ما از آن سطح علمي كه براي مديريت نيروهاي علمي كه غالباً افرادي عاطفي، حساس و در عين حال عقلاني هستند، برخوردار نيستند. بعضاً شايسته سالاري كه قانون محيط هاي علمي و مديران علمي است، در مورد انتخاب مديران رعايت نشده است.
* توجه نكردن به مديريت علمي، مشكلاتي به همراه مي آورد: رعايت نكردن مسئله مديريت علمي باعث ايجاد دو مشكل شده است: يكي عدم تشخيص و تمييز اولويت هاست و ديگري كه در حقيقت نتيجه اولي است، دلسرد كردن و نااميد كردن توليد كنندگان علم و فكر است. مشكل نبود مديريت مناسب نيروي علمي و فكري، زماني خودش را بيشتر نشان مي دهد كه مسئولان و مديران اجرايي دستگاه ها و سازمان ها، مدير پروژه هاي علمي و تحقيقاتي باشند. تقريباً مي توان گفت كه اين مديران اجرايي از فراز و نشيب مسايل تحقيقاتي بيگانه هستند و تنها به مسايل اجرايي و كاركردي مي انديشند.
* نبود مديريت مانع بزرگ نرم افزاري توسعه علمي ايران: يكي از موانع نرم افزاري توسعه علمي ايران، مشكل مديريت است كه در مراكز علمي ما وجود دارد و رفع آن نياز به مطالعات و مباحث زيادي دارد. نرم افزار مثل سخت افزار نيست كه با خريد از خارج، بتوان مشكل را حل كرد، بلكه نرم افزار را بايد در داخل كشور خودمان توليد كنيم.
* دكتر سريع القلم: بايد دو حوزه استدلال و سياست با هم مرتبط شوند: يكي از تفاوتهاي جهان صنعتي با جهان سوم كه به بحث ما مربوط مي شود، اين است كه در كشورهاي صنعتي دو حوزه استدلال و حوزه سياست و منافع۸۰ درصد با هم مرتبط هستند، ولي در كشورهاي جهان سوم ارتباط اين دو حوزه با هم بسيار كم است و گاهي حتي يك نقطه مشترك هم ندارند. چالش بزرگ ما اين است كه چگونه استدلال را در حوزه سياست كشور وارد كنيم و استدلال و منافع با همديگر همزيستي داشته باشند. چرا نخست وزير انگلستان (توني بلر) در هر ماه يك بار با آنتوني گيدنز بزرگترين جامعه شناس عصر حاضر ملاقات مي كند كه موضوع اين ملاقات در مورد مسايل جاري انگلستان است؟ علت اين كار، اين است كه توني بلر احساس نياز مي كند. چون حوزه استدلال و سياست در اين كشور در يك چارچوب تعريف شده است. در كشورهاي جهان سوم، علم يك امر انتزاعي است و دانشگاه هاي ما، بيشتر كارهاي آموزشي مي كنند تا پژوهشي.
* موقعيت و جهت گيري كشور ما در منظومه جهاني مشخص نيست: اين بحث به ساختار مديريتي كشور مربوط مي شود. جهت گيري كشور ما خيلي مشخص نيست. مديران ما نمي دانند كه ما در چه موقعيتي هستيم، به چه افقي نگاه مي كنيم و به كجا خواهيم رفت. در فرهنگ ما ابهام يك فضيلت است. هر كس مبهم تر باشد، فردي مرتبط تر است و هر كس روشن تر باشد، از ميدان واقعيت ها دورتر است. اين ابهام بايد رفع شود. در ادبيات و سياست خيلي چيزها مبهم است. حوزه حكومت ما محل مباحث فلسفي است؛ در حالي كه فلسفه متعلق به دانشگاه است و حوزه سياست، محل تصميم گيري است. تا زماني كه مديريت و جهت گيري كلان ما مشخص نشود، يعني ما ندانيم كه در اين منظومه جهاني به كجا مي خواهيم برويم، آيا مي خواهيم با اين منظومه نزاع كنيم يا با آن همزيستي داشته باشيم و يا اين كه مرتباً جهان بيني خود را نسبت به اين جهان عوض كنيم، جايگاه علم هم در كشور ما تعريف نمي شود.
* آيا تحولات ايران، تحت تأثير تحولات نسلي است؟ مجموعه نخبگان سياسي كشور در حال حاضر نسلي هستند كه مبارزه كرده اند، كشور را مستقل كرده اند و به موقعيت كنوني رسانده اند. آيا اين مجموعه، پتانسيل و ظرفيت شيفت كردن به مديريت نوع ديگر را دارد يا نه؟ آيا تحولات ايران، تحت تأثير تحولات نسلي است؟ يعني بعد از ۵ تا۱۰ سال، نسل بعدي كه مدير خواهد شد، اين تحولات را ايجاد خواهد كرد يا اين كه با ميزگرد به بحث و جدل مي توان نظام تصميم گيري و جهت گيري كشور را مشخص كرد.
* دبير جلسه (دكتر گلشني): بحث مديريت علمي چند موضوع مهم را دربردارد: اگر مديريت علمي ايجاد شود، شايسته سالاري رعايت مي شود، اگر مديريت علمي ايجاد شود، مشورت با متخصصان صورت مي گيرد، اگر مديريت علمي ايجاد شود، اولويتها تعيين مي شود و براساس اولويتها اقدام مي شود.
مسأله سوم: لزوم وجود يك طرح كلان در مورد برنامه هاي علمي و فناورانه
* دكتر ميرزاده: توسعه كشور بر مبناي دانايي، نياز به يك نگاه ملي، آرمان ملي و يك ديدگاه سيستماتيك دارد: اغلب كشورهاي جهان سوم در تحليل نهايي خود به اين نتيجه رسيده اند كه تنها راه از بين بردن فاصله عقب ماندگي خود با كشورهاي پيشرفته، تمسك آنها در برنامه ريزيهاي كلان به محور قرار دادن دانش و فناوري براي توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي است كه اين امري منطقي و ميمون است. خوشبختانه در برنامه هاي كشور ما نيز افق هاي اميدواركننده اي براي ماندگاري نظام و حركت به سوي پيشرفت وجود دارد. در اين برنامه اقتصاد دانش محور مبناي توسعه كشور قرار گرفته است. ولي ما هم تجربه كمي داريم و هم زمان زيادي لازم داريم تا به برنامه و چشم انداز خود برسيم. بحث توسعه كشور بر مبناي دانايي، نياز به يك نگاه ملي، آرمان ملي و يك ديدگاه سيستماتيك دارد. علت اين امر اين است كه بحث توسعه، بحث پيچيده اي است و پيچيدگي آن هم به خاطر عوامل مؤثر در امر توسعه است كه اين عوامل مؤثر، خود تابع يك سري متغيرهاي پيوسته و وابسته هستند. ما بايد اين متغيرها را شناسايي كنيم و يك نهضت توسعه علمي و نرم افزاري با شناسايي تمام اجزاي آن و هماهنگ كردن بين آنها ايجاد كنيم. براي تعيين اين راهبردها، تعيين سياست ها، تبيين خط مشي ها، تعيين اهداف و در نهايت برنامه ريزي، بودجه بندي، اجرا، نظارت و پيگيري به مديران فرهيخته اي نياز داريم كه راه نجات ملي را همان تمسك به دانش و فناوري بدانند.
* تصميم گيري به تنهايي كافي نيست: بعضي از مديران ما، فكر مي كنند كه اگر تصميم بگيرند، مسأله را حل كرده اند. در حالي كه چنين نيست و تصميم گرفتن و صدور بخش نامه، تنها درصد كمي از يك پروسه كاري است. پيگيري و نظارت بر اجراي تصميم گرفته شده اهميت فوق العاده اي دارد. اين پي گيري در كشورهاي ديگر نيز ديده شده است. فيدل كاسترو براي اين كه بيوتكنولوژي را به كشور خود وارد كند، پس از تصميم گيري و تأسيس مراكز لازم براي اين تكنولوژي، خودش شخصاً به اين مراكز سر مي زد و هفته اي يك بار با دانشمندان آنجا غذا مي خورد و اين امر باعث شد كه كوبا در بيوتكنولوژي بسيار پيشرفت كند و حتي از اروپا نيز پيشي بگيرد.
* دكتر مكنون: دو مطلب به كل نظام علمي حاكم است: يكي روح حاكم بر كشور و فلسفه و نوع بينش نسبت به علم و فناوري است. يكي از گرايش ها كه در مطلب اول وجود دارد، خردمحوري است و البته گرايش هاي ديگري نيز وجود دارد. مطلب ديگر، مسائل جهاني شدن است كه در اين امر دسترسي به اطلاعات بسيار مهم است. اگر ما جهاني شدن را قبول داريم، بايد دسترسي به اطلاعات را تسهيل كنيم. از طرف ديگر رقابت در جهاني شدن مشكل تر است.
* قلب نظام علمي، محقق است: تا زماني كه محقق نباشد، علمي توليد نخواهد شد. بحث هاي مختلفي به محقق مربوط مي شود مانند تربيت، خلاقيت، رفتن او از كشور و... از طرف ديگر محقق، ابزار و امكانات مي خواهد. اين مجموعه، يعني محقق و اموري كه به او مربوط مي شود، زير چتر مديريت علمي قرار دارد. مديريت علمي بايد اولويت ها را مشخص كند، راهبرد معين كند، سياست تعيين كند. البته عده اي نيز، اين بحث را مطرح كرده اند كه اصلاً مديريت علمي تا كجا مي تواند دخالت كند. دولت نيز بايد محدوديت ها را رفع كند و امكانات را فراهم كند. نتيجه همه اين امور، توليد علم است. علم به دست آمده نيز بايد نشر پيدا كند. در موضوع نشر علم، يك ديدگاه افراطي اين است كه ما بايد تمام مطالب را در مجلات خارجي چاپ كنيم. ديدگاه تفريطي موجود در اين زمينه هم اين است كه ما اصلاً نبايد به كشورهاي ديگر كاري داشته باشيم. ولي قطعاً اين علمي كه با اين زحمت و مديريت علمي در داخل كشور توليد مي شود، بايد در داخل هم نشر پيدا كند و مردم نيز بايد از آن مطلع شوند.
* دبير جلسه(دكتر گلشني): يكي از مسائل مديريت علمي اين است كه اجازه بدهيم استعدادهاي خوب مجال بروز پيدا كند. مشكلات هيأت علمي كشور اين است كه در آگاهي دادن به مسئولان و منعكس كردن مسائل در رسانه ها وارد نشده اند تا از اين طريق مردم بدانند كه اين مسائل در كشور وجود دارد و راه حل آن نيز وجود دارد. هيأت علمي يك كشور تنها قشري است كه مي تواند هم مردم و هم مسئولان را آگاه كند. ولي متأسفانه مسأله معاش، هيأت علمي را بيش از حد به خودش مشغول كرده است.
ادامه دارد