شنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۸۴
به مناسبت دوم ارديبهشت سالگرد تأسيس سپاه پاسداران
بازوي مكتبي
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به مرور عواملي همچون بحران هاي منطقه اي در استان هاي كردستان، خوزستان، سيستان و بلوچستان و منطقه تركمن صحرا و ظهور روز افزون جريان هاو سازمان هاي سياسي- نظامي و تحركات و تهديداتي كه آمريكا براي مقابله با انقلاب انجام مي داد و فروپاشي بخش عمده اي از بدنه اصلي ارتش، باعث شد كه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به فرمان حضرت امام(ره) تشكيل شود.
ياسر مرادي
000201.jpg
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، بزرگمردان اين انقلاب با تكيه بر تجربه جنبش تنباكو، داستان مشروطيت و كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به اين نتيجه  رسيدند كه انقلاب نيازمند به يك بازوي نيرومند مسلح براي دفاع از خويش و تداوم انقلاب است. تشكيل يك نهاد مسلح كه دقيقاً  اهداف مكتبي و فرهنگي انقلاب را نيز پيگيري  كند. در جلسات مختلفي از ۱۳ بهمن ۵۷ تا ده فروردين ۵۸ مورد بحث قرار گرفت و سرانجام در دوم ارديبهشت ۱۳۵۸ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي آغاز به كار كرد.
در مورد علل و لزوم تشكيل سپاه پاسداران مباحث مختلفي مطرح است. برخي حضور ارتش را براي تداوم انقلاب كافي مي دانستند و برخي نيز اصلاً  بر انحلال ارتش تأكيد مي كردند لذا سعي كرديم در اين مقاله به روايت تشكيل بازوي نظامي انقلاب اسلامي بپردازيم و تمام بايد و نبايدهاي موجود را مورد بررسي قرار دهيم.
ضرورت تشكل
پس از پيروزي انقلاب سازمانهاي سياسي- نظامي مخالف نظام مانند مجاهدين خلق، چريك هاي فدايي، سازمان پيكار و ... در گوشه و كنار كشور به سرعت فعاليت هاي جديدي را براي ايجاد ناامني در كشور آغاز كردند. آنان كه خود را وامدار اصلي انقلاب مي دانستند و به كنار گذاشته شدن خود از قدرت اعتراض داشتند، موفق شدند حمايت گروههاي غيرمذهبي چپ مانند حزب توده را جلب نمايند. آنان در ابتدا با هدف قرار دادن ارتش سعي كردند شعار تشكيل «ارتش خلق» را حاكم نمايند و سپس دم از انحلال ارتش زدند ولي هيچ گاه در اين هدف خود به موفقيتي دست نيافتند.از سوي ديگر، ضرورت دفاع مسلحانه از انقلاب در برابر هجوم دشمنان داخلي و خارجي و به تبع آن، نياز به نيرويي سازمان يافته كه پاسدار انقلاب باشد، در ميان شخصيت ها و گروه هاي مذهبي- انقلابي چه در سطح مسئولان، چه در ميان توده ها و جوانان انقلابي احساس مي شد.نيروهاي مذهبي نمي توانستند به ارتش موجود اكتفا و اعتماد كنند. ارتشي كه روحيه اي نداشت و نيروهاي خالص آن هنوز در رده پايين و ناشناخته بودند. اما فشار و تهديد گروه هاي مخالف و برانداز و تجزيه طلب چه در خيابان هاي تهران و چه در شهرها و خصوصاً در مناطق مرزي كاملاً احساس مي شد. به همين سبب ضرورت ايجاد هر چه سريع تر نيروي نظامي- انقلابي كه پشتوانه قدرت سياسي نظام جديد باشد نيز احساس شده، به اين ترتيب چند گروه مذهبي انقلابي جداگانه دست به كار شدند و هسته هايي تشكيل دادند كه با تجمع وحدت آنان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، پديد آمد.
امام خميني(ره) درباره ضرورت ايجاد سپاه چنين مي فرمايند:
در ايجاد سپاه پاسداران، فقط اين نبود كه نظام مي خواهد از نو يك نيروي مسلح درست كند- مسأله تنها به اين جا ختم نمي شد- مسأله از اين هم بالاتر بود؛ مسأله اين بود كه در يك تشكيلات نظامي كه به وسيله انقلاب به وجود مي آمد، فكر و عقيده و ايمان يعني- عامل معنوي قدرت- در تمام اجزا رعايت و لحاظ بشود؛ و تا آنجا كه ممكن بود، اين كار شد...
... اساس قضيه اين بود؛ سپاه پاسداران بعد از آن كه به وجود آمد، كساني كه آن را نمي خواستند، بارها آن را تا مرز انحلال بردند و به انزوا انداختند؛ نسبت به آن بي اعتنايي كردند و به آن امكانات ندادند؛ بارها از آن بدگويي كردند؛ اما سپاه ماند و مي ماند. اين گونه پايه مستحكمي مي ماند؛ چرا؟ چون عامل معنوي قدرت در درون اين سازمان به طور وافر وجود داشته است و امروز هم وجود دارد. آن عامل معنوي قدرت چيست؟ اعتقاد، ايمان، اخلاق، مجاهدت براي اداي تكليف، مجاهدت براي خدا، مجاهدت منهاي درآمد مادي آن مجاهدت و تلاش؛ اينها مهم است؛ اينهاست كه يك مجموعه و يك نظام را حفظ مي كند؛ در اصل انقلاب هم همين معنا بود و امروز هم هست. نبايد به بعضي از ظواهري كه مخالفان اصل نظام سعي مي كنند آنها را درشت و پررنگ و رنگ آميزي كنند و نسبت به آنها مبالغه نمايند، فريب خورد؛ حقيقت قضيه وجود ايمان است...
سپاه چگونه بوجود آمد
بحث تشكيل سپاه خود داستان جالبي دارد. سپاه پاسداران در واقع متشكل از چهار گروه مسلح بود كه هر كدام در اوايل انقلاب، فعاليت هايي را در اين زمينه دنبال مي كردند.
در آن زمان دولت موقت از استقلال عمل كميته هاي انقلابي دل خوشي نداشت و نيز به دليل فروپاشي قواي انتظامي و نظامي، فاقد ابزار لازم براي اعمال حاكميت بر كشور بود. از اين رو درصدد برآمد تا يك نيروي مسلح در چارچوب نظريه «گارد ملي» و تحت نظر خود به وجود آورد. به همين منظور به درخواست مهندس بازرگان مرحوم حسن لاهوتي حكمي از امام براي تشكيل اين نيرو دريافت كرد. دولت موقت نيز، دكتر ابراهيم يزدي را به عنوان معاون نخست وزير در امور انقلاب، مأمور كرد كه با مرحوم حجت الاسلام حسن لاهوتي همكاري كند. اين دو با جلب همكاري عده اي از اعضاي اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان ايراني در آمريكا و كانادا (كه از گذشته با ابراهيم يزدي مرتبط بودند) ساختمان ساواك در خيابان پاسداران را مقر خود قرار دادند و در مراكزي چون هنگ نوجوان (دانشگاه امام حسين فعلي) و پادگان سعدآباد به جذب و آموزش داوطلبان مي پرداختند.
000198.jpg
همكاري افرادي با طيف هاي بسيار متفاوت فكري چون محمد غرضي، صباغيان، محسن رفيق دوست، محسن سازگارا، علي محمد بشارتي، حسن عابدي جعفري با اين گروه قابل توجه است.
اما گروه هاي ديگر انقلابي و وفادار به جمهوري اسلامي نيز براي ايجاد يك تشكيلات نظامي دست به كار شدند و اين تشكيلات را در پادگان جمشيديه ايجاد نمودند.
زندانيان سياسي رژيم گذشته، بخش اعظمي از اين گروه را تشكيل مي دادند. اينان براي مقابله با توطئه هاي مسلحانه عناصر رژيم سلطنتي و نيز خنثي نمودن تهديد به اقدام مسلحانه سازمان هايي همچون چريك هاي فدايي و مجاهدين خلق، مستقل از جريان اول، با استقرار در پادگان جمشيديه، اقدام به ايجاد تشكيلاتي با عنوان «سپاه پاسداران انقلاب اسلامي» كردند. جواد منصوري (اولين فرمانده سپاه) عباس آقا زماني (ابوشريف)، عباس دوزدوزاني، ابراهيم حاج محمدزاده كه بعدها محمد منتظري و يوسف كلاهدوز افسر سابق گارد كه در زمان رژيم سابق با گروههاي مبارز مخفي همكاري داشت، نيز به آنها اضافه شدند، از مؤسسين اين تشكيلات بودند. آيت الله موسوي اردبيلي رابط اين گروه با شوراي انقلابي بود.
تشكيلات سوم مربوط به سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بود. سازمان مجاهدين انقلاب قبل از انقلاب پايه ريزي شده بود، در مقايسه با ديگر گروه ها، بيشترين سابقه تشكيلاتي و نظامي را داشت. گروه هاي تشكيل دهنده اين سازمان، قبل از پيروزي در قالب سازمان هاي مخفي مرسوم كار مي كردند.اين سازمان با راهنمايي هاي آيت الله مطهري به وجود آمده بود. سازمان مجاهدين انقلاب يك تشكل سياسي- نظامي بود، كه بخش نظامي اش را در اختيار سپاه قرار داده بود. آخرين گروه با عنوان «ساپا» تحت نظر شهيد محمد منتظري قرار داشت. اين گروه عمدتاً از عناصر مبارزي كه در لبنان آموزش چريكي ديده بودند، تشكيل مي شد. از ميان ايشان از افرادي چون محمد بروجردي، محسن رضايي، باقر ذوالقدر، مرتضي الويري و رحيم صفوي مي توان نام برد. بخشي از اين گروه بعدها در هسته جمشيديه ادغام شد و بخشي ديگر مدتي با عنوان ساتجا (سازمان انقلابي توده اي جمهوري اسلامي) مستقلاً ادامه حركت داد.اما در مورد رابطه سپاه پاسداران و سازمان مجاهدين نكات قابل توجهي وجود داشت. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي هر دو همزمان و پس از سقوط رژيم شاه به وجود آمدند. اين طور نبود كه تأسيس سازمان مقدم بر تأسيس سپاه باشد. البته اين يك واقعيت است كه سپاه و سازمان مجاهدين دو مجموعه متفاوت بود. سازمان مجاهدين انقلاب كاملاً كار سياسي مي كرد در حالي كه هدف سپاه و كاركردش نظامي- فرهنگي بود. بعضي از افراد مجاهدين انقلاب هم به عضويت سپاه درآمدند و در تأسيس آن شركت داشتند. البته از همان ابتدا در سپاه روي اين مسئله بحث جدي بود كه اعضاي سپاه بايد بدون وابستگي حزبي و سياسي در سپاه شركت كنند و هيچ يك از اعضاي سپاه حق ندارد نظرات گروهش را در سپاه اعمال كند و نهايتاً در سال ۶۰ حضرت امام در يكي از سخنراني هايشان فرمودند: هيچ فرد عضو گروه ها حق ندارد كه در نيروهاي مسلح باشد و فرماندهان بايد حتماً چنين افرادي را شناسايي كنند و آنها را مخير كنند به اين كه يا از سپاه بيرون بروند و يا از سازمانشان جدا شوند و همين طور هم شد.
نكته ديگر در مورد اختلافات دروني گروههاي تشكيل دهنده سپاه است. در واقع بين سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و ساير گروه ها هيچ گونه اختلافي وجود نداشت، تنها اختلاف جدي با بخشي از گروهي بود كه در خيابان پاسداران و در مقر ساواك مستقر بودند و به طور جدي طرفدار اين بودند كه سپاه بايد زير نظر دولت باشد. البته در واقع اين گروه سمپات هاي نهضت آزادي بودند. البته اين عده چون در اقليت بودند،  عملاً حرفشان پيش نرفت و اين جريان بعدها كاملاً در سپاه به حاشيه رفت.
به هر حال اين چهار گروه مسلح و مستقل با هدفي يكسان (حراست از انقلاب اسلامي) و با مرامي تقريباً مشابه به وجود آمدند. هريك از اين گروه ها براي خويش تعهد و رسالت پاسداري از انقلاب اسلامي را قائل بود. اين امر بي ترديد مي توانست از لحاظ تشكيلاتي و تعيين برنامه مديريت اختلاف ها و اصطكاك هايي در پي داشته باشد. از اين رو ضرورت ادغام تشكل هاي مسلح مذهبي و ايجاد يك تشكيلات منسجم، هر روز بيش از پيش احساس مي شد.
اين مسأله در شوراي انقلاب طرح شد و شورا آيت الله هاشمي رفسنجاني را مأمور هماهنگي و يكپارچه سازي اين گروه ها نمود. امري كه در نهايت منجر به تأسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي گرديد. هاشمي رفسنجاني براي تحقق اين هدف، يك گروه دوازده نفره را از اعضاي گروه هاي ياد شده تشكيل داد. اعضاي اين گروه دوازده نفري عبارت بودند از: محمد غرضي، اصغر صباغيان، محسن رفيق دوست از سوي حسن لاهوتي، يوسف كلاهدوز، عباس دوزدوزاني، محسن سازگارا، جواد منصوري و ابوشريف (عباس آقا زماني) از هسته جمشيديه و محسن رضايي، محمد بروجردي، مرتضي الويري و يوسف فروتن از سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي.از اين گروه دوازده نفره، محسن رضايي، محسن رفيق دوست و عباس دوزدوزاني به عنوان نماينده گروه هاي سه گانه فوق، اواخر فروردين ،۵۸ در قم به ديدار امام خميني رفتند. امام خميني در اين ديدار دستور ايجاد يك نيروي مسلح مكتبي مستقل از دولت موقت را صادر كرد. اين دستور عملاً فرمان تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود.در پي اين فرمان، گروه دوازده نفره، اساسنامه اي را در ۹ ماده و ۹ تبصره تهيه كرد و به تصويب شوراي انقلاب رساند. به دنبال تصويب اساسنامه، شوراي انقلاب، احكام شوراي فرماندهي سپاه را صادر كرد.
بدين ترتيب، جواد منصوري به سمت فرمانده و عضو شوراي فرماندهي، عباس آقا زماني (ابوشريف) به سمت مسئول واحد عمليات و عضو شوراي فرماندهي، علي محمد بشارتي و بعدها محسن رضايي به سمت مسئول اطلاعات و تحقيقات و عضو شوراي فرماندهي، سيد اسماعيل داودي به سمت مسئول اداري و مالي، محسن رفيق دوست به سمت مسئول تداركات و مرتضي الويري به سمت مسئول روابط عمومي منصوب شدند.
به اين ترتيب در دوم ارديبهشت ۱۳۵۸ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با انتشار بيانيه اي رسماً اعلام موجوديت كرد به هر حال به عنوان جمع بندي در زمينه ضرورت تشكيل سپاه به دو نكته اصلي مي توان اشاره كرد اول ديدگاه حضرت امام(ره) در مورد بسترسازي براي حضور مردم در عرصه هاي مختلف و تشكيل نهادهاي انقلابي و مردمي دوم حفظ انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن.بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به مرور عواملي همچون بحران هاي منطقه اي در استان هاي كردستان، خوزستان، سيستان و بلوچستان و منطقه تركمن صحرا و ظهور روز افزون جريان ها و سازمان هاي سياسي- نظامي و تحركات و تهديداتي كه آمريكا براي مقابله با انقلاب انجام مي داد و فروپاشي بخش عمده اي از بدنه اصلي ارتش، باعث شد كه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به فرمان حضرت امام(ره) تشكيل شود. براساس تصور بنيانگذاران سپاه پاسداران در ابتدا بيشتر رسالت فرهنگي، سياسي و امنيتي براي خود قائل بود و به همين دليل سازماندهي آن محدود به درون شهرها مي شد و تشكيلات گسترده نظامي نداشت.سپاه پاسداران در كنار ارتش نقش بسيار پررنگ و خطيري را در طول ۸ سال جنگ تحميلي ايفا كرد. اما از سال ۵۸ تا به حال سپاه در برقراري امنيت داخلي و همچنين مقابله با تهديدات خارجي نقش مهمي را ايفا كرد كه به طور مختصر و فهرست وار به بيان برخي از آنها خواهيم پرداخت.
۱-برخورد با بقاياي رژيم شاه؛ در روزهاي اول پس از پيروزي انقلاب، مقابله با عوامل باقيمانده رژيم پهلوي و عوامل نفوذي كه به دنبال ايجاد اخلال در امنيت كشور بودند و همچنين حفاظت از مراكز حساسي كه به دست نيروهاي انقلاب بود، توسط سپاه انجام گرفت. پس از آن كشور با توطئه هاي مختلفي توسط گروهكها براي براندازي انقلاب اسلامي مواجه شد كه سپاه هم بنا بر رسالت انقلابي خويش برخوردهايي را با اين گروهكها انجام داد.
۲- انهدام گروهك فرقان. برنامه اين گروهك تروريستي اين بود كه در همان روزهاي اول تمام مسئولين بلندپايه انقلاب را ترور كند. با تلاش اطلاعاتي كه سپاه پاسداران انجام داد توانست اين گروهك را به طور كامل منهدم نمايد.
۳- خنثي سازي كودتاي نوژه. كودتاي نوژه با طراحي استكبار جهاني براي براندازي نظام جمهوري اسلامي طرح ريزي شده بود كه سپاه با فعاليت هاي اطلاعاتي و عملياتي و با كمك عناصر متدين ارتشي توانست دقيقاً يك روز قبل از انجام كودتا، مركزيت آن را در پايگاه نوژه متلاشي كند.
۴- انهدام سازمان منافقين در داخل كشور. منافقين در ابتدا سعي داشتند با ايجاد جنگ رواني و فعاليت هاي سياسي نظر مردم را به خود جلب كرده و نيروهاي انقلاب را منزوي كنند، اما با شكست در براندازي سياسي و خلع بني صدر از مسئوليت فرماندهي كل قوا در ۳۰ خرداد سال ،۱۳۶۰ منافقين وارد فاز نظامي شدند و فاجعه هايي مانند هفتم تير و هشتم شهريور را انجام دادند كه سپاه توانست با دستگيري هاي گسترده عناصر تروريست اين گروهك، آنها را در داخل كشور منهدم نمايد و بقيه مجبور به فرار از كشور شدند.
۵- انهدام گروهكهاي تروريستي چپ. خنثي سازي حركت گروههاي چپ به خصوص حزب توده كه داراي سابقه اي بيش از چهل سال مبارزه بود، از مهمترين كارهاي بخش اطلاعاتي و امنيتي جمهوري اسلامي بود كه سپاه در آن شرايط حساس توانست با ضربات متوالي كه به اين حزب وارد كرد تا اوايل سال ۱۳۶۲ بخش هاي اطلاعاتي و نظامي حزب توده را نابود كند و بخش هاي ديگر را دستگير نمايد. برخورد سپاه با گروهكهاي تروريستي چپ در جنگ هاي شمال كشور و بحران آمل در ۶ بهمن۱۳۶۰ از ديگر اقدامات در اين زمينه مي باشد.
۶- برقراري امنيت در شمال غرب كشور در كنار ارتش. تقريباً از همان روزهاي اول انقلاب بود كه گروهكهاي دموكرات و كومله در كردستان اقدام به ضديت با انقلاب اسلامي كردند و برنامه هاي زيادي را براي دستيابي به اهداف شوم استكبار جهاني طراحي و اجرا كردند. اولين آن حمله به پاسگاه و برخي پادگانهاي نظامي و سرقت امكانات آنها بود. بعد از اولين فرمان تاريخي حضرت امام (ره) در ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ مبني بر حركت دولت، ارتش و ژاندارمري براي خاتمه غائله پاوه بود كه سپاه توانست نقش بسيار مؤثري را ايفا نمايد و بعد از آن به مرور با حضور گسترده سپاه در كردستان و استقرار در نقاط حساس و شهرهاي مهم كردستان مثل سردشت و مهاباد و سنندج و تقويت و افزايش آمادگي دفاعي خود در اين شهرها توانست بحران را كنترل و محدود كند و به مرور امنيت را به كردستان برگرداند.
۷- برقراري امنيت در جنوب شرق كشور.
۸- مقابله با اغتشاشات داخلي. فعاليت ديگر سپاه در زمينه امنيت داخلي بحث مقابله با اغتشاشات و ناامني هايي بود كه در دوران سازندگي در داخل شهرها انجام گرفت كه با همكاري نيروي انتظامي توانست اين اغتشاشات و ناامني هايي كه با هدف ضربه زدن به حيثيت جمهوري اسلامي انجام مي گرفت را مهار كند.
۹- حفاظت از شخصيت ها، اماكن حياتي و هواپيماها.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سينما
علم
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  علم  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |