شنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۸۴ - - ۳۶۸۵
آژانس مددكاري تك نفره
مارلا  روزيكا، قرباني تازه جنگ
000726.jpg
مـارلا  روزيكـا هميشـه داشـت مـي شمـرد؛ تعداد شهروندان غيرنظامي جنگ هاي افغانستان عراق، تعداد زخمي ها، تعداد آنها كه خانه هايشان ويران شده و بي خانمان و آواره شده بودند ومارلا  از اولين كساني بود كه در زماني كه ادعا مي شد جنگ عراق، حساب شده و با بمب هاي هوشمند صورت گرفته و به شهروندان آسيب نرسانده، در مقابل مقامات يك شماره گذاشت: .2000
شخصا خودش خانه به خانه مجروحان، عزاداران، قربانيان جنگ را جست وجو كرده بود. نمي خواست فقط افشاگري كرده باشد، به اين حد راضي نبود، مي خواست به قربانيان كمك كند. به همين جهت به رغم اينكه از نو جواني عليه جنگ هايي كه در منطقه خاورميانه شده بود و مشخصا در اولين حمله به عراق مبارزه كرده بود، در CIVIC، نهادي كه براي كمك به قربانيان جنگ ايجاد كرده بود، موضع نمي گرفت تا بتواند براي قربانيان جنگ كمك جمع آوري كند. شماره ها را به آنها كه مي كشتند و ويران مي كردند، به فرماندهان جنگي، مقامات اداراي اشغال و مسوولا ن مي داد تا براي قربانيان خسارت بگيرد و به زندگي هايي كه ويران شده بود، رنگ محبت بدهد.
اما مارلا  خودش به يكي از آخرين شمار قربانيان جنگ تبديل شد. شماره چندم؟ معلوم نيست. چندي پيش دانشمندان و پژوهشگران يك دانشگاه در آمريكا عدد 100هزار را اعلا م كردند، حتي از رقم 200 هزار هم سخن رفته است. معلوم نيست مارلا  در ليست قربانيان جنگ شماره چندم است، اما به هر حال آخرين شماره هم نيست . از يك هفته پيش كه مارلا  با يك بمب در ماشين جان خود را از دست داد تاكنون تعداد زيادي ديگري هم جان باخته اند.
مارلا  آن چهره ديگر آمريكا را به نمايش مي گذارد. براي مارلا  روزكا و براي راشل كوري ها دولت مراسم عظيم بر پا نمي كند و رسانه هاي انحصاري عكس ها و مراسم تجليل را به سراسر جهان پخش نمي كنند و نويسندگاني كه به خاطر بهاي قلم مقاله مي نويسند، براي آنها يادنامه و بـزرگداشت نمي نويسند. آنها براي ريگان مي نويسند.
مارلا  تنها 28 سال داشت كه با قربانياني كه به كمك شان شتافته بود، هم سرنوشت شد.
جاناتان استيل تحليلگر برجسته گاردين در بزرگداشت مارلا  روزيكا نوشته است:
"مارلا  روزيكا يك آژانس مددكاري تك نفره آمريكايي بود كه به طور خستگي ناپذير كوشش مي كرد به قربانيان جنگ هاي افغانستان و عراق كمك كند. او تلا ش مي كرد به عنوان لا بي اين قربانيان در ميان ديپلمات ها و روزنامه نگاران كمك جلب كند، اما چيزي كه بيش از همه به آن عشق مي ورزيد اين بود كه وقتي نورپروژكتورها ناپديد مي شد، با خانواده هاي در هم شكسته از جنگ بنشيند، جزئيات شرح حال آنها را يادداشت كند و با اين يادداشت ها برود ميان مقامات براي پوزش خواهي و خسارت از آنها طلب كند، بعد به ميان خانواده ها برگردد و آنها را از نتيجه كارش با خبر كند.
روزي كه او جانش را از دست داد – روي خطرناك ترين جاده عراق– به ديدار يك خانواده آسيب ديده مي رفت. راننده™مترجم او فايض السلا م كه او هم جانش را از دست داد، 2 سال بود كه با مارلا  كار مي كرد. فايض يك خلبان تعليم ديده، ولي بيكار بود كه مارلا  او را استخدام كرده بود.
او كه پدر يك دختر دوماهه بود و تازه دوباره پرواز براي عراق اير را شروع كرده بود، به خاطر خطراتي كه همكاري با مارلا  داشت، قرار بود به اين همكاري خاتمه دهد، اما مارلا  مي خواست اين هفته از بغداد به آمريكا برگردد و فايض براي اين هفته با او مانده بود. آن روز از شانس بد، آنها از كـنار يك جيپ مخصوص مقاطعه كاران خارجي گذشتند. جيپ هدف حمله شورشيان بود. مارلا  هميشه از يك ماشين معمولي استفاده مـي كرد و وقتي جانش را ازدست داد لباس مخصوصي را كه حالا  بيشتر زنان خارجي در بغداد مي پوشند، عبايه، سرتا پايش را پوشانده بود.
اولين بار كه مارلا  بعد از سقوط طالبان در منطقه جنگي افغانستان ظاهر شد، به خاطر ظاهرش كه مثل تين ايجرها بود و شور و شوق و خنده هاي بلندش و علا قه اش به جشن و پارتي خيلي هم جدي گرفته نمي شد.
اما تعهدي كه براي كمك به فراموش شدگان داشت، آرامش پذير نبود. يكي از اولين اقدامات او در كابل، كمك به سازمان دادن يك ديداراز كابل براي زنان آمريكايي بود كه اعضاي خانواده شان را در 11 سپتامبر از دست داده اند. آنها مي خواستند خانواده هاي افغان را ببينند كه خانه هايشان توسط بمب هاي آمريكايي ويران شده بود.
مارلا  با تلفن، اي ميل و روابط شخصي كارزاري بر پاكرد تا سناتور پاتريك ليهي را ترغيب كرد يك كمك خارجي۲‎/۵ ميليون دلا ري براي قربانيان جنگ افغانستان بگيرد . آمريكا حاضر نبود اين رقم را به عنوان خسارت بپردازد، زيرا در آن صورت مسووليت رسمي وارد كردن اين خسارت را بر عهده گرفته بود. اما مارلا  شخصا باخانواده هاي قرباني تماس مي گرفت، ليستي از آنها تهيه مي كرد واطمينان حاصل مي كرد كه پول به دست خود مردم آسيب ديده برسد.
مارلا  در افغانستان براي Exchange Global كار مي كرد كه يك سازمان غير دولتي است كه مركزش در سانفرانسيسكو است. بعد از جنگ يك گروه مددرساني مستقل به نام CIVC (Campaign for Innocent Victims in Conflict( درست كرد كه يكي از هدف هايش شمارش قربانيان غير نظامي جنگ بود، ولي سريعا به يك سازمان كمك به افراد قرباني تبديل شد.
اندكي قبل ازمرگش مارلا  به ديده بان حقوق بشر نوشت. " يك شماره فقط از اين نظر كه كميت هزينه هاي جنگي را نشان مي دهد اهميت ندارد، بلكه براي من، هر شماره همچون داستان زندگي يك انسان است كه اميدها، روياها و خواست هايش هرگز تحقق نيافت و در پشت سر خود يك خانواده را به جاي گذاشته است."
او موفق شد 20 ميليون دلا ر براي قربانيان عراق بگيرد و همچنين با مقامات نظامي آمريكا تماس مي گرفت و تلا ش مي كرد آنها را وادار كند حوادثي را كه از گزارشش خودداري مي كردند گزارش دهند و مسووليت آن را بر عهده بگيرند.
مارلا  در شهر كوچك ليك پورت در كاليفرنيا به دنيا آمد. در 15 سالگي به فعاليت سياسي روي آورد و از مدرسه به خاطر سازمان دادن يك فراكسيون اعتراضي عليه جنگ اول خليج فارس اخراج موقت گرفت. وقتي تحصيل در دانشگاه لا نگ آيلندز را شروع كرد سفرهاي متعددي داشت و از گواتمالا ، كوبا، آفريقاي جنوبي و ساحل غربي ديدار كرد. در اين زمان او باExchange Global كار مي كرد.
مارلا  به ندرت آرام مي گرفت. در كريسمس سال گذشته او به يكي از دوستانش اي ميل كرد: سال 2005 براي شما من و همه، سا ل پرتب و تابي خواهدبود... من از كوه هاي هيماليا براي شما مي نويسم، يك سفر 7 روزه دارم. اوه، كله ام درست كار مي كند و نقشه هاي زيادي براي 2005 دارم. بعد از مسافرتم براي كارزاري در دفاع از فعالا ن نپالي كار خواهم كرد. در اينجا 3 هزار ناپديد شده وجود دارد؛ بيش از كلمبيا. بعد به افغانستان مي روم تا خانواده هايي را كه در عمليات Operation Enduring Freedom عزيزان خود را از دست داده اند چك كنم.
مارلا  در حال برنامه ريزي بود كه وقت بيشتري براي جمع آوري كمك به قربانيان در خود آمريكا بگذارد. از انستيتوي اپن سوسايتي جورج سوروز يك منبع اوليه گرفته بود، ولي در فكر جلب منابع بيشتر بود.
بعد از انتخابات عراق تصميم گرفت به عراق برود. مدا بنيامين همكارش درGlobal مي گويد سعي كرديم او را منصرف كنيم چون مي دانستيم وضع خطرناك تر شده است، ولي او مصمم بود برود و براي هميشه رفت.

ما فراموش شدگانيم
ندالهردي- نمي  خوانند، نمي  نوازند. ما هم خبري نمي  گيريم و يادي نمي  كنيم. همين مي  شود كه وقتي بعد از مدت ها با يكي از آنها صحبت مي  كنيم، مي  بينيم دل پري دارند. شايد هم حق دارند. آنچه امروز مي  شنويم هر چه هست موسيقي سنتي و اصيل نيست. اين ادعاي آنهاست كه ترجيح داده اند در سالهاي اخير از گود كنار بمانند. آخرين باري كه صداي ني استاد محمدعلي كياني نژاد را شنيديم در آلبوم فرياد عشق و همراه با صداي شجريان بود. حدود 10 سال از آن زمان مي  گذرد و در اين مدت او هيچ فعاليتي نداشته است. او در اين باره مي  گويد: ما و موسيقي سنتي كاملا  فراموش شده ايم. ديگر براي موسيقي اصيل و هنرمندانش كمتر ارزش قايلند. حالا  حتي شعر و موسيقي هم براي موضوع و شرايط خاص سروده و ساخته مي  شوند، اما هميشه آنچه كه مردم را جذب مي  كند، موسيقي و شعري است كه خود خواننده يا آهنگساز آن را انتخاب كرده باشد. چون موسيقي در حقيقت نوعي ارتباط است كه تا وقتي بين خود هنرمند و اثرش برقرار نشود، مخاطب نمي  تواند رابطه اي با آن برقرار كند. اين موضوع در تمام دنيا هم قابل تعميم است. اگر ارتباط از هنرمند گرفته شود، ديگر حسي در اثر باقي نمي  ماند، بنابراين كار زيبايي از آب درنمي آيد. او معتقد است كه موسيقي كشور تبديل به يك موسيقي سليقه اي شده است: حالا  كارها تبديل به آثار يك بار مصرف شده اند.
خواننده و شركت فقط به فكر ساختن چيزي هستند كه مورد پسند عامه مردم قرار بگيرد. مسايل مالي هم كه قاعدتا نقش اصلي را ايفا مي  كنند. بنابراين در اين ميان جايي براي موسيقي سنتي و اصيل نيست. به نظر او اين مسايل شرايط بدي را ايجاد مي  كند: با اين شرايط كم كم موسيقي اصيل ما از بين مي  رود و با اين اتفاق قطعا ما ديگر در زمينه موسيقي چيزي نخواهيم داشت كه بتوانيم به آن افتخار كنيم. به دنبال اين وضعيت ديگر بايد غيبت بزرگان و بهترين هاي موسيقي كشور برايمان عادي باشد. آنها در چنين موقعيتي يا به خارج از كشور مي  روند يا اگر هم در داخل كشور بمانند ديگر اصلا  كار نمي  كنند. البته اين براي خود ما هم خيلي سخت است. فكر مي  كنيد من بعد از 40 سال كار موسيقي خيلي برايم راحت است كه در خانه بنشينم و كاري نكنم، اما اين شرايط آنقدر سخت است كه ترجيح مي  دهم در خانه بمانم و كمتر مورد بي  احترامي و بي  توجهي قرار بگيرم و تنها دلم را به چند تا شاگردي كه دارم خوش كنم. كياني نژاد معتقد است كه تنها راه حل اين موضوع اين است كه موسيقي به خانه موسيقي سپرده شود:   بهتر است موسيقي كشور را به خانه موسيقي واگذار كنيم. وقتي ما تحصيلا ت و تجربه بهتري داريم، مسلما از صلا حيت بيشتري نسبت به بقيه برخورداريم. براي من فقط بايد كسي تعيين تكليف بكند كه از خودم خيلي بهتر باشد. فكر مي  كنم ما خودمان بهتر همديگر را مي  شناسيم و درك مي  كنيم، پس بهتر هم مي  توانيم با هم كنار بياييم.

نگاره هاي درخشان داريوش
غرفه اي كوچك و شلوغ پر از تابلوهايي با زمينه مشكي و طرح هاي مختلف درخشان. اتاقكي هرچند كوچك كه حالا  تنها جايگاه نگاره هاي درخشان ايران شده است. اينجا گذر فرهنگ و هنر است، كمي بالا تر از پارك لا له و البته جايي كه اصغر مغيثي با نام هنري داريوش قسمتي از آن را براي ادامه فعاليت هاي هنريش انتخاب كرده.
نام داريوش را اما پدرش آن هم سالها قبل وقتي بارقه هاي هنر را در وجود پسرش ديد، براي او انتخاب كرد؛ زماني كه مغيثي 10 ساله بود و قاليچه كوچكي را بافت كه به موزه فرهنگ شيراز برده شد. 8 سال بعد و تنها با يك اتفاق كار نقاشي را شروع كرد، اما روي بوم: هميشه نقشه هاي گلدوزي مادرم را من برايش مي كشيدم، به همين دليل به نقاشي علا قه پيدا كردم و وقتي كه 18 ساله بودم، با ديدن تمثالي از حضرت ابوالفضل (ع) كه به گردن درويشي آويزان بود، تصميم گرفتم اين كار را به شكل حرفه اي دنبال كنم؛ طرحي ساده كه فقط در آن خط و رنگ بود و نه هيچ سايه روشني. همين سادگي من را جذب كرد. يك سال روي بوم كار كردم، اما بعد از آن با ديدن تكنيك نقاشي پشت شيشه كه در شهر شيراز هم كم نبود، شيشه را به جاي بوم انتخاب كردم.
چون خوشنويسي تقريبا در خانواده ها موروثي بود، از دعانويسي و تذهيب شروع كردم تا اينكه در سال 48 با يك مهاجرت اجباري به تهران آمدم. اين مهاجرت شايد نقطه عطف كار هنري من شد، چون توانستم با تكنيك ويتراي كه پديده رايجي در اروپا بود و در آن زمان هم به تازگي به وسيله استاد علي اكبر صادقي متداول شده بود، آشنا شوم. خيلي اتفاقي يكبار تكه اي آلومينيوم چروك را پشت يكي از كارهاي ويتراي گذاشتم، طرح تابلو درخشان شد و از آنجايي كه اين سبك قبلا  كار نشده بود، اسم آنها را نگاره هاي رخشان ايران گذاشتم. آلومينيوم هايي را به شكل چروك استفاده مي كنم تا به خاطر منشورهايي كه به وجود مي آورد، انعكاس نور را بيشتر كند. نگاره هاي درخشان تا حالا  در نمايشگاه هاي مختلفي هم به نمايش گذاشته شده اند: نمايشگاه مينياتورهاي صادراتي ايران در سال 70، پنجمين – ششمين و هفتمين نمايشگاه ايرانگردي و جهانگردي در سالهاي 74، 75 و 76، نمايشگاه صنايع دستي ايران در بوردو فرانسه در سال 76، اولين نمايشگاه فرهنگي – هنري سوره در سال 77، نمايشگاه صنايع دستي ايران در فلورانس ايتاليا در سال 79، نمايشگاه جلوه هاي خوداشتغالي وزارت كار در سال 80 و بالا خره نمايشگاه فردي در نگارخانه نياكان در سال .82

دكه
000738.jpg
كرگدن سفيد
معلوم نيست چرا ايرلندي ها اينقدر به چاپ عكس حيوانات در صفحه اول روزنامه هاي خود علا قه مند هستند. همچون آيريش اينديپندنت، روزنامه ايرلندي آيريش تايمز نيز در صفحه اول خود عكس يك كرگدن را چاپ كرده است. در ذيل اين عكس نوشته شده است: اين يكي از 3 كرگدن سفيد در پارك ملي آفريقاي جنوبي است.
000735.jpg
تور سياسي
روزنامه روسي مسكوتايمز از تور سياسي پوتين به چند كشور خاورميانه خبر داده است. پوتين در سفر خود به خاورميانه از چند كشور عربي و همچنين اسرائيل ديدار مي  كند.
000741.jpg
تحكيم روابط
سعودي ها از ديرباز با آمريكا رابطه خوبي داشته اند. روزنامه عرب نيوز چاپ عربستان سعودي خبر از تحكيم روابط بين عبدالله عربستان و بوش آمريكا داده است و آخرين نيروهاي سوري از لبنان خارج شدند خبر ديگر عرب نيوز است.
000732.jpg
حال دوقلوها خوب نيست
روزنامه آيريش اينديپندنت، پرفروش ترين روزنامه انگليسي زبان در ايرلند است. اين روزنامه با چاپ عكس زيبايي از يك اسب مسابقه اي در خبري كه كنار آن چاپ كرده است، از وخامت حال دوقلوي تازه به دنيا آمده اي در ايرلند خبر داده است.

چارچوب
دختر سال آي تي
000744.jpg
استكهلميان - جايزه دختر تكنولوژي اطلا عاتي سال توسط كمپاني مايكروسافت هر ساله به زناني اعطا مي شود كه از طريق تكنولوژي ارتباطاتي زندگي خود و ديگر دانشجويان را تحت تاثير قرار داده باشد.
برنده امسال اين جايزه سارا نجفي، دختر خانم ايراني و دانشجوي رشته مهندسي است. او به دنبال ربودن اين جايزه به مركز توسعه مايكروسافت در كمبريج دعوت شده است. سارا مي گويد: خيلي از دريافت اين جايزه خوشحالم. به نظر من هم جالب و هم تشويق كننده است كه كمپاني هاي معظم بين المللي مانند مايكروسافت نقش زنان در فعاليت هاي تكنيكي را مورد توجه قرار مي دهند. من اميدوارم دخترهاي بيشتري به تكنولوژي اطلا عاتي و امكاناتي كه ارايه مي كند علا قمند شوند.
سارا نجفي از اعضاي شبكه نوا ۱۰۰ در سوئد است كه شبكه دانشجويان نخبه سوئد محسوب مي شود. او علا وه بر تحصيل در رشته مهندسي دانشگاه سلطنتي مشهور تكنيك در استكهلم (كي تي اچ) همزمان در رشته اقتصاد دانشگاه استكهلم نيز مشغول به تحصيل است! خبرنگاري از او مي پرسد: چطور به اين همه فعاليت مي رسي؟!
به نظر من مهمترين اين است كه عاشق كاري كه انجام مي دهيد باشيد. اگر علا قه و دلبستگي داشته باشيد قدم هاي بلندي برخواهيد داشت. چنين علا قه اي به اضافه يك برنامه ريزي خوب، باعث خواهد شد كه حدقل به تعداد ساعات شبانه روز چند ساعتي اضافه شود ! سارا نجفي در مورد برنامه هاي آينده خود گفت كه ابتدا مايل است تحصيلا ت خود را در رشته مهندسي به پايان برساند و نيز در رشته اقتصاد كه همزمان مشغول به تحصيل در آن است نيز حدقل مدرك كارشناسي بگيرد. او اظهار اميدواري كرد كه در آينده بتواند وارد زندگي تجاري شده و تجربيات جديد كسب كند و در سطح بين المللي به فعاليت هاي شغلي بپردازد. سارا ادامه مي دهد كه حتي از دوره راهنمايي مايل به ادامه تحصيلا ت در رشته مهندسي بوده است تا سرانجام رشته مهندسي تكنولوژي اطلا عاتي در شيستا را انتخاب كرد. انتخابي كه هرگز در مورد آن احساس پشيماني نكرده است.

چارچوب
محو حضور نظامي و معنوي
000729.jpg
پس از خروج نيروهاي نظامي سوريه از شمال لبنان، پرتره دسته جمعي مرحوم حافظ اسد و دو فرزندش باسل و بشار به صورت دسته جمعي از روي يكي از ديوارها محو شدند. آيا اين پايان حضور معنوي سوريه در لبنان خواهد بود؟

كوتاه تر از گزارش
سوپرمن اتفاقي
چند سال تمام با اين كمپاني نامه نگاري مي كردم تا بتوانم نقش سوپرمن را بازي كنم، اما هيچ يك از نامه هايم را جواب ندادند.
اين اولين جمله هايي است كه سوپرمن جديد به زبان مي آورد؛ كسي كه بالا خره توانست نقش سوپرمن را براي خودش دست و پا كند. وي تنها بعد از شنيدن لباس هاي سوپرمن در جشن هالووين و فرستادن اين عكس ها براي تهيه كنندگان فيلم سوپرمن توانست آنها را متقاعد كند كه شباهت زيادي به سوپرمن قبلي دارد. او هم اكنون 25 ساله است و پيش از اين تنها در چند سريال خانوادگي بازي كرده بود و بس.
شخصيت هاي كميك در خدمت ارتش آمريكا
كتاب مصور جديدي به سفارش دولت آمريكا و توسط موسسه كميك مارول منتشر خواهد شد كه به منظور تقويت روحيه سربازان آمريكايي در بيش از 150 هزار نسخه به خاورميانه فرستاده مي شود.
در اين كتاب كميك كه ماه گذشته منتشر خواهد شد، قهرمان هايي چون چهار خارق العاده و مرد عنكبوتي و تعداد ديگري از سوپرقهرمان هاي موسسه كميك مارول، حضور خواهند داشت.
جف كلين سخنگوي موسسه مارول گفت: قصد ما فروش يا تجارت اين كتاب ها نيست، بلكه هدف اصلي ما تقويت روحيه سربازان آمريكايي و يادآوري اين نكته به آنهاست كه آمريكا از شما حمايت مي كند.
پيش از اين نيز دو موسسه كميك  DC و مارول درباره موضوعات جنجال برانگيزي چون حادثه 11 سپتامبر ، زمين هاي مين گذاري شده و اعتياد نيز كتاب هايي منتشر كرده اند.
هديه گرانقيمت ويكتوريا بكام
با وجود تمام شايعات اخير درباره جدا شدن ويكتوريا بكام از شوهرش، او هنوز سعي دارد وانمود كند كه ديويد براي او همه چيز است. به همين خاطر ويكتورياي 31 ساله تصميم دارد انگشتر جواهري را به قيمت 500 هزار يورو براي نهم ماه مه كه روز تولد ستاره تيم انگلستان و رئال مادريد است، به ديويد هديه بدهد. او اين انگشتر را از بهترين جواهرفروشي شهر مادريد كه هميشه مورد نظر خانواده سلطنتي اسپانيا هم بوده، خريده است. شايد هم او اين كار را براي رد ادعاهايي درباره اينكه اين انگشتر را ديويد براي مراسم ازدواجشان انتخاب كرده بوده، اما ويكتوريا آن را نخريده، دارد انجام مي دهد.
افزايش اسكناس هاي جعلي يورو در اروپا
با توجه به استفاده روزافزون از اسكناس هاي يورو در سطح بين الملل، جعل اين اسكناس ها نيز زياد شده است. بر اساس اين گزارش كارشناسان اروپايي اعلا م كرده اند كه جعل اسكناس هاي يورو از اسكناس هاي پيشين كشورشان بيشتر شده است. يكي از مقامات مسوول در اين رابطه در آلمان اظهار مي دارد كه بيشترين اسكناس هاي جعلي را در آلمان اسكناس 50 و يكصد يورويي تشكيل مي دهند.
بيشترين مقدار اين اسكناس ها در مغازه ها، پمپ بنزين ها و داروخانه ها به مصرف رسيده و سپس در موسسات پولي از قبيل بانك ها، جعلي بودن آنها تشخيص داده شده است. همچنين اغلب ديده شده كه در خريد اتومبيل دست دوم، گوشي هاي موبايل دست دوم از اسكناس جعلي استفاده مي شود. بر اساس تجربه مشاهده شده كه تعداد اسكناس هاي جعلي يورو قبل از عيد پاك بيشتر از ساير مقاطع زماني مورد استفاده قرار گرفته اند.
به اروپايي ها توصيه شده كه پس از دريافت اسكناس به ويژه 50 و يكصد يورويي نخست از جعلي نبودن آنها اطمينان حاصل كنند و اسكناس ها را در مقابل نور گرفته و خصوصيات آنها را مدنظر قرار داشته باشند. اگر شخصي متوجه جعلي بودن اسكناس شود بايد بلا فاصله آن را پس داده و از گرفتن آن خودداري كند.
در هر صورت خسارت داشتن اسكناس جعلي متوجه دارنده آن است و لذا بايد در موقع دريافت اسكناس كاملا  توجه كرد. اگر شخص اسكناس جعلي را كه دريافت كرده به مصرف برساند، مرتكب جرم شده است. بنابراين لا زم است اسكناس هاي جعلي بلا فاصله به پليس يا بانك با ذكر منبع دريافت آن تحويل داده شود.

خبرسازان
ايرانشهر
تهرانشهر
دخل و خرج
در شهر
درمانگاه
زيبـاشـهر
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |