نمودارها نشان مي دهد كه وضعيت كارگران فصلي از اين نظر بدتر شده است و آلودگي صوتي سرماي آزاردهنده، خطر حادثه آلودگي ميكربي و چند شاخص ديگر در محيط هاي كار آنها افزايش داشته است
مهرداد مشايخي
زندگي كارگري با مهاجرت پيوند خورده است و كاري هم نمي شود كرد. مهاجرت نه در سطح نخبگان يا طبقه متوسط كه در سطح طبقه پايين (كم درآمد، كم سواد و غيرماهر) از شهرهاي كوچك و روستاها به شهرهاي بزرگ عمدتا به دليل بيكاري و از دست دادن حرفه قبلي و فراهم نشدن شرايط براي كار جديد انجام مي شود. بنابراين معمولا نمي توان انتظار داشت كه اين مهاجران با رفتن به محل جديد شغلي به غير از كارگري بيابند.
پارو، فرچه، ماله
دكتر راديو را روشن مي كند و وقتي متوجه مي شود كه موضوع گزارش وضعيت كارگران است، با دقت بيشتري گوش مي دهد. گزارشگر كارگر كرمانشاهي 16 ساله اي را هنگام رد و بدل كردن مواد مخدر گير انداخته است، اما كارگر نوجوان اصرار دارد كه او فقط يك لباس فروخته است؛ لباسي به كوچكي يك بند انگشت! او حالا كاري را آموخته كه در شهر خود حتي فكر انجامش را نمي كرد. علي كه زير باران با ديگر همشهريانش منتظر مراجعه مردم و رفتن به سر كار بود، بيشتر به نظافت خانه ها مي پرداخت، اما دوستان ديگرش دست به كارهاي مختلف در فصول و مناسبت هاي مختلف مي زدند. حالا فصلي است كه آنها با ماله و تيشه بنايي سر كار مي روند، چند ماه ديگر احتمالا آنها را در اطراف ميدان ونك يا صادقيه با فرچه و سطل رنگ مي بينيم. روزهاي برفي وقت به دست گرفتن پارو است و شب عيد هم شستن فرش و تميز كردن شيشه رونق دارد. اين همه داستان كاريابي كارگران غير ماهر مهاجر است؛ كارگراني كه چون بيشتر براي كارهاي دستي به كار گرفته مي شوند تا ذوقي و فكري، بر اساس قدرت بدني و حتي گاه شهر زادگاه با دستمزدهاي متفاوتي بر سر كار مي روند. مثلا دستمزد كارگران كرد، بجنوردي يا كرمانشاهي با دستمزد كارگران افغان يا لر فرق مي كند. اين كارگران براي كاريابي ساماني ندارند، در محل كار كه گاه ساختماني نيمه كاره است يا در خانه ها و آلونك هاي كوچك حاشيه شهر به طور دسته جمعي زندگي مي كنند و به جز دستمزد روزانه هيچ يك از مزاياي كار را دريافت نمي كنند. از آنجا كه تقريبا هيچ تشكلي براي حمايت از اين دسته از كارگران وجود ندارد، بنابراين روز 11 ارديبهشت هم براي آنها بي معني است؛ روز كارگر را مي گوييم، روزي كه قرار است دست كم به طور سمبليك از كارگر تجليل و از حقوق آن دفاع شود. بسياري از آنها اگر خوش شانس باشند، كم كم جذب فعاليت هاي پيمانكاري عمراني مي شوند؛ كاري كه مي تواند دست كم براي مدت بيشتري آنها را صاحب درآمد كند.
وضع آنها بدتر شده است
حياط محل سكونت كه به بزرگراه صدر چسبيده، يك محل چندمنظوره است. از در آهني كه وارد مي شوي، حلقه هاي بزرگ لوله هاي پلاستيكي يك گوشه و سطل هاي زباله آهني گوشه اي ديگر است. زير درخت توت بزرگي، نهال هاي آماده كاشت چيده شده و كنار تلي از كود باغباني، بوته هاي گل آماده كاشت. از لابه لاي همه اينها كه رد شوي، به 3، 4 آلونك مي رسي؛ به محل سكونت غير قابل تحملي كه كارگران فضاي سبز در آن زندگي مي كنند؛ كارگراني كه قرار است با كار در فضاي سبز بالاي شهر، گذران زندگي در منطقه را قابل تحمل كنند. پنجره هاي آلونك هاي آجري يا شيشه ندارد يا شيشه هايش شكسته است، به جايش كارتن و پارچه چسبانده اند. سقف آلونك ها از ايرانيت هاي فلزي و سيماني است و زيرش پلاستيك كشيده اند تا آب باران نفوذ نكند. داخل آلونك تاريك و كثيف است، ديوارهاي آن آجري است و كف آن را پتوي كهنه انداخته اند. وسايل خواب و خورد و خوراك كنار لباس ها و وسايل شخصي كارگران، زير اين سقف تاريك و گرم همه زندگي آنها را در اينجا تشكيل مي دهد؛ همه زندگي كساني را كه انتظار داريم نقشي در سرسبزي دور وبر محله داشته باشند. گاه در و ديوار خاكستري شهر را قابل تحمل كنند، گلي در باغچه و بلوار بكارند تا يادمان نرود كي بهار است و كي زمستان و درختي را هرس كنند تا به سايه تابستان بعد اميدوار باشيم. اين آلونك ها و اين محوطه، آهن قراضه ها، موش ها و شپش ها، گرماي تابستان و سرماي زمستان، بوي كود و تعفن، كنار انبوهي از نهال و بوته هاي گل، كابوس هر روز و شب اين كارگران است. كارگران فضاي سبز و ديگر كارگراني كه در پروژه هاي شهري فعاليت مي كنند توسط پيمانكاران به خدمت گرفته مي شوند و هرچند شهرداري توسط كارشناسان مركز بهداشت كار به وضعيت كار و زندگي و بهداشت اين كارگران نظارت مي كند، اما پيمانكاران هميشه توصيه هاي كارشناسي و ناظران را جدي نمي گيرند. شايد يكي از دلايل آن هم اين باشد كه مركز بهداشت كار شهرداري ناظر است نه مجري، يكي از كارشناسان اين مركز مي گويد: «هر چند وقت يكبار از محل سكونت تمام كارگراني كه زير دست پيمانكاران طرف قرارداد شهرداري كار مي كنند، بازديد مي كنيم و اشكالات و نقايص فني و بهداشتي را به شهرداري اعلام مي كنيم. شهرداري هم به شهرداري منطقه اعلام مي كند، اينكه چه تغييراتي انجام شود ديگر به قدرت اجرايي شهرداري منطقه و اقدامات آنها بستگي دارد.» اين كارشناسان به محل سكونت و محل كار كارگران و كاركنان شركت هاي پيمانكار طرف قرارداد با شهرداري سر مي زنند، اما قدرت اجرايي براي وادار كردن بخش خصوصي براي بهبود وضع زندگي و كار اين كارگران ندارند. يكي از اين كارشناسان مي گويد: «با پيمانكاران مذاكرات زيادي داشته ايم تا وضع زندگي اينها را بهتر كنند، محل سكونت مناسبي بسازند تا از نظر رفاهي و بهداشتي امكانات كافي داشته باشند، اما بيشتر پيمانكاران چنين كاري نمي كنند. دليل آنها هم اين است كه در حالي كه قرارداد يكساله با شهرداري دارند و معلوم نيست اين قرارداد ادامه داشته باشد، چرا بايد براي ساخت خوابگاه سرمايه گذاري كنند؟»
در محل زندگي كارگران فضاي سبز در نزديكي اختياريه شرايط سخت زندگي حرف اول را مي زند. يكي از اتاق ها بسته است و كارگران اتاق ديگر دراز كشيده اند. يكي از آنها مي گويد: «از گرما هلاك مي شويم، كار نمي شود كرد، چراغ خوراك پزي، دو، سه تا لامپ روشنايي و آفتاب گرم اينجا را مثل حمام كرده است.» اينها در اين مجموعه منحصر به فرد حمام هم ندارند. از يك شيرآب براي روشويي، لباسشويي، ظرفشويي و نوشيدن آب استفاده مي كنند و محدوديت ها امكان رعايت مسائل بهداشتي را به اين كارگران نمي دهد. يكي ديگر از كارگرها مي گويد: وقت استراحت ما به كشتن سوسك و پشه و شپش و گرفتن موش مي گذرد و يكي ديگر مي گويد در دو سالي كه با اين پيمانكار كار كرده است فقط دو جفت دستكش و يك بسته پودر رختشويي گرفته است.
سال گذشته بود كه دكتر خسروي، رئيس مركز بهداشت كار گفت: هر سال وضعيت بهداشتي و ايمني كار و سكونت كارگران بررسي مي شود، نمودارها نشان مي دهد كه وضعيت آنها از اين نظر بدتر شده است و آلودگي صوتي، سرماي آزاردهنده، خطر حادثه، آلودگي ميكربي و چند شاخص ديگر در محيط هاي كار كارگران وابسته به شهرداري افزايش داشته است. به نظر خسروي، نظارت بيشتر و دقيق تر مركز بر اين اماكن نياز به توجه بيشتر شهرداري هاي مناطق دارد تا در نهايت به بهبود وضعيت ختم شود.اين وضعيت كارگراني است كه نوعي نظارت بر شرايط زندگي و كار آنها اعمال مي شود، حال اينكه شرايط كار بسياري از كارگران يا زير نظر هيچ نهادي قرار نمي گيرد يا اينكه آن نظارت آنقدر با فاصله و كم اثر است كه نقشي در تغيير شرايط ندارد. مي توان حدس زد كه شرايط كار و زندگي چنين كارگراني چقدر مي تواند اسفبارتر از آنچه توصيف شد باشد.