دوشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۸۴
آموزش و پرورش و بازار كتاب و كتابخواني
000870.jpg
محمدتقي راد شهيدي
پيشنهادي كه در اين مقاله آن را طرح مي كنيم، به اعتقاد مؤلف آن «يك طرح عظيم ملي در قالب يك پيشنهاد كوچك است كه تحولي بزرگ را در پي خواهد داشت.»
هدف از انتشار اين مقاله، ترغيب ديگر كارشناسان و دست اندركاران فرهنگ و تعليم و تربيت در كشور به نقد و بررسي آن است. اميدواريم اين اتفاق فرخنده رخ بدهد و ترويج فرهنگ كتاب و كتابخواني را از دريچه تغيير نظام آموزشي كشور و سامانه توليد كتاب هاي درسي شاهد باشيم.
مقاله آقاي محمدتقي راد شهيدي را در پي مي آوريم و منتظر ديدگاه هاي ديگران در اين زمينه هستيم.

نگراني از كسادي بازار كتاب تازگي ندارد و ديدگاهي است كه در روزنامه ها و هفته نامه ها ابراز مي شود. علل اين كسادي را فرهنگي، اجتماعي و... دانسته اند و پيشنهادهايي براي گشايش در اين بازار داده اند كه هر كدام به جاي خود درست و درخور است. از اين ميان برخي هم به كمبود بودجه در بخش كتاب اشاره كرده اند و خواستار افزايش بودجه كتاب شده اند. بيشتر مردم هم  گراني كتاب را بهانه مي كنند. آيا به راستي كتاب در ايران گران است؟ نه تنها اقتصاددانان چنين باوري ندارند، بلكه با يك حساب سرانگشتي خودماني و بازاري هم به سادگي مي توان دانست كه چنين نيست و اگر كتاب با ديگر كالاها به ويژه كالاهاي به اصطلاح مصرفي سنجيده شود، كتاب در ايران ارزان است. وانگهي اگر فرض را بر اين بگذاريم كه كتاب گران است، سه سوال اساسي پيش مي آيد كه پاسخ شان مقصود ما از اين بحث است:
۱- اگر كتاب گران است، كتابخانه ها چرا رونق چنداني ندارند و به راستي چند درصد از جمعيت كشور با كتابخانه ها سروكار دارند؟(۱)
۲- چرا در برخي كشورها كه كتاب به اعتقاد همان اقتصاددانان، گران است، بازارش رواج دارد و مؤلفان و مصنفان، حق التاليف هاي آن چناني دريافت مي دارند؟(۲)
۳- چرا كالاهاي مصرفي و زينتي، با اين كه نرخي متورم دارد، با غرولند و اعتراض هم كه شده، خريداري مي شوند؟
بي گمان پاسخ هر سه پرسش، در يك كلام است و بس: «انگيزه و به دنبال آن نياز» ؛ كالاهاي مصرفي در بخش خوراك، انگيزه اي دروني دارد كه از همه انگيزه ها نيرومندتر است، يعني گرسنگي؛ زيرا «شكم بي هنر پيچ پيچ» صبر ندارد. پوشاك هم دست كمي از خوراك ندارد و خلاصه عمر گرانمايه صرف اين و آن مي شود. البته خوردني و پوشيدني، دنباله هايي هم دارند و كالاهاي زينتي و تجملي هر روز رونقشان بيشتر مي شود و در و ديوار گواهي مي دهد كه انگيزه هاي فراوان دارند و اگر كتاب فروش و ناشر از كسادي به دنبال عوض كردن پيشه خود است، در عوض مغازه هاي كالاهاي مصرفي و زينتي و تجملي هر روز شيك تر و پرنقش و نگارتر و بزرگتر برپا مي شود.براي تغيير و ترويج فرهنگ كتابخواني، بايد در پي ايجاد انگيزه و نياز رفت و به تعبير مولانا: «آب كم جو تشنگي  آور به دست» كه در غير اين صورت با افزودن بودجه هم، كتاب در نهايت براي وقت گذراني و به تعبير محترمانه اش براي پركردن اوقات فراغت خواهد بود، نه آنچه كه لازمه حيات ذهني است و از سر نياز كه در بازار كتاب- مثل بازار ديگر كالاها- دگرگوني پديد آيد، به ويژه كه آنچه مربوط به ذهن و انديشه است نيازمند پرورش و انگيزه مستمر است- برخلاف نياز شكم كه غريزي است- خصوصاً كه پرورش ذهن و انديشه براي انسان طبيعتاً دشوار است و به قول اقبال لاهوري: «علم دشوار است مي سازد به سهل.»
ايجاد انگيزه در هر بخشي متولي دارد. متولي خوراك، دروني است. در پوشاك و ساير مايحتاج و غيرمايحتاج، تبليغات و چه و چه و خلاصه همه در كارند تا بخري و بخوري و بپوشي و مصرف كني. پس متولي انگيزه كتاب كيست؟ چون كتاب كه براي پرورش كائنات ذهني است، طبعاً متولي اش كسي است كه پرورش ذهن و انديشه با اوست و او نيست مگر: معلم. اما اين كه چرا او نتوانسته و نمي تواند چنان كه بايد برانگيزاننده باشد تا اذهان دانش آموزان و دانشجويان جاني بيابد و تشنه وار به دنبال زلال كتاب برود، نخست محتاج بحثي است در سيستم آموزشي متمركز و «كتاب درسي محور» بدين قرار كه:
در شاخه معاونت پژوهشي وزارت آموزش و پرورش، سازماني به نام پژوهش و برنامه ريزي درسي هست با دفتري به نام تأليف كتب درسي. در آن دفتر براي هر درس گروهي تشكيل شده است مثل گروه ادبيات، زبان، رياضي، ادبيات و... . سابقاً با دعوت اين دفتر، اساتيد دانشگاه و صاحب نظران، به صورت فردي يا جمعي براي هر درس كتاب تأليف مي كردند و اخيراً كارشناسان گروه ها، غالباً خود مؤلف شده اند. به هر صورت در هر درس يك كتاب براي تدريس در سطح مملكت نشر مي گردد و معلم در هر مقطعي موظف است همان كتاب را تدريس كند و از چارچوب كتاب خارج نشود تا كتاب با حواشي و تمرينات بي اندازه اش به پايان رسد.
ناگفته پيداست كه در چنين وضعي، كتاب درسي يكه تاز و بلامعارض است و چون متن درسي است، كم كم براي دانش آموزان، به گونه اي گويي وحي منزل تلقي مي شود و بعضاً حتي براي معلم- و براي دانش آموز چنين جلوه مي كند كه هرچه آموختني است، در اين كتاب است و بس و او ديگر نياز به كتاب ديگري ندارد و اگر دارد فرعي است و كتاب درسي اصل. از طرفي، اين كتاب ها يك بار مصرف است و با پايان سال تاريخ مصرفش منقضي است.(۳) معلم هم در اين صورت، حكم يك ابزار انتقالي مثل دستگاه ضبط و پخش را دارد و در اين وضع، يك معلم خوب كسي است كه اطلاع رساني اش شفاف تر و رساتر باشد.(۴)
محصول اين شيوه آموزشي، جز انباشته اي از معلومات خام- كه غالباً فراموش مي شود- چيزي نيست و دانش آموزان كه بايد بزرگترين قشر كتابخوان كشور باشند، تنها كتاب هاي يك بار مصرف درسي و كمك درسي و جزوه و تست كنكور(۵) مي خرند و براي كتاب هايي غير از اينها بي انگيزه اند(۶) و پيداست كه پس از فارغ التحصيلي هم چنين خواهند بود.(۷)
با روش آموزش متمركز و كتاب درسي محور، معلم نه مي تواند، نه فرصتي دارد و نه مجاز است و اساساً سيستم آموزشي هم ايجاب نمي كند تا زمينه اي براي برانگيزاندن ذهن و به تبع آن رفتن به دنبال كتاب فراهم شود.
اگر روش آموزش متمركز و كتاب درسي محور بگذارد كه معلم حتي نيمچه استقلالي داشته باشد تا به جاي اين كه ابزار اطلاع رساني باشد، قدري از هنر معلمي خود را آشكار كند و به مقتضاي حال با شگردهاي مختلف و طرح مباحث گوناگون و سرانجام پرسش هاي معماوار، جواب آن را به فلان كتاب و... حواله دهد، چنان انگيزه اي در دانش آموز پا مي گيرد كه آن ذوق و شوق، خارخاري در ذهن مي آورد و طفل گريز پاي چون تشنه اي به دنبال آب، براي يافتن جواب به سر وقت كتاب خواهد رفت.(۸) و بدين سان است كه كتابخوان هاي واقعي كم كم پا مي گيرند و چون به بركت معلم از رشد فكري برخوردار گشته اند نيازشان به كتاب- همچون ديگر نيازها- واقعي و جدي است و تنها در اين صورت است كه بازار كتاب در حوزه هاي مختلف و متنوع رواج مي يابد و گرمي مي گيرد و اين ممكن نيست مگر اين كه دانش آموز از اولين روزهاي مدرسه در كودكي با تشويق معلم، با خريدن و خواندن كتاب مأنوس شود به طوري كه آن را جزيي از زندگي خود بداند و البته جز اين هم نيست اگر مي پذيريم كه: اي برادر تو همه انديشه اي.
پيشنهاد
حتي با همين پيشنهاد حداقلي هم، علاوه بر رونق بازار كتاب، پي آمدهاي نيك ديگري هم مي توان چشم داشت:
- آموزش و پرورش مي تواند در بسياري از درس ها، با حذف كتاب درسي متمركز و بالتبع، حذف حواشي و تمرينات زايد(۹) و با ارائه سرفصل و منابع معتبر اعم از مقاله و كتاب، دست معلم را باز بگذارد تا با شگردهاي خود و ايجاد انگيزه، دانش آموز را به بازار كتاب روانه كند.
- در برخي درس ها هم كه گمان دارند كتاب درسي ضروري است، باز مي توان با دادن مآخذ معتبر، در كنار كتاب درسي، به همان شيوه فوق اقدام كرد.
- در برخي درس ها نظير انشاء(۱۰) هم اصولاً نيازي به كتاب نيست و كمافي السابق بايد استقلال معلم حفظ شود.
- آموزش و پرورش هم مي تواند با حذف بخشي از كتاب هاي درسي و صرفه جويي در بسياري از موارد اداري، علاوه بر اين كه از اتلاف بودجه خودداري مي كند، به دانش آموزان يارانه كتاب بپردازد.(۱۱)
پي آمدهاي اجراي اين پيشنهاد
- بسياري از هزينه هاي جاري آموزش و پرورش از تأليف تا چاپ و انتشار كاهش مي يابد و با تغيير و تعويض كتاب ها، اين همه ضرر و زيان متوجه بودجه نمي شود.
- بازار كتاب از «كسادي به درآمد» رونق مي يابد.
- معلم قدري از استقلال از دست رفته را به دست آورده شور و حالي پيدا مي كند و هرچند كه خود پرورش يافته شيوه فعلي است، به تدريج با افزايش شئون علمي، منش گذشته خود را نيز احيا مي كند.
- دانش آموزان برانگيخته، از حالت انبار اطلاعات خام به در آمده با شوق و ذوق به دنبال پاسخ به نيازهاي ذهن مي روند و با پرسش هاي شورانگيز معلم انديشگي  جاي حفظيات ملال آور را مي گيرد و در اين حالت است كه كلاس هاي كسالت آور كه دانش آموز به اميد پايانش دقيقه شماري مي كند حتي جمعه هم طفل گريز پاي را به مدرسه مي آورد.
- در اين صورت آموزش و پرورش به رشد فزاينده اي مي رسد و اين جنب و جوش تأثير به سزاي فرهنگي مي آورد و فرهنگ و سواد به تدريج، كمتر زير شعاع اقتصاد و معاش مي ماند و تلقي دانش آموز و معلم از علم و سواد و هنر كه تحت تأثير دشواري هاي معاش است ديگرگون مي گردد.
- بازار كتاب رقابتي مي گردد و به تدريج تفاوت سره و ناسره آشكار تر مي شود.
- مقالات روزآمد كم كم طرف توجه دانش آموزان قرار مي گيرند  و مقالات خوب گذشته سر از خاك كنج كتابخانه ها بيرون مي آورند.
- كتابخانه هاي مدارس هم كه اكنون بي رمق اند، لامحاله جنب وجوشي مي كنند و عرصه رفت و آمد طالب علمان خواهند شد.
- كتاب كه چيزي تاريخ مصرف دار بود و يك ساله، ديگر عزيز و گرامي مي شود و داراي جايگاه در كتابخانه هاي شخصي دانش آموزان و براي هميشه كارآمد. از طرفي تنوع منابع و مآخذ هم، تصور غلط پيشين را- كه كتاب درسي اصل است و بدون چون و چرا- از ميان مي برد و خود به خود از جرم گرايي مي كاهد و ديگر چنين نخواهد بود كه مطالعه كتاب هاي غيردرسي فرع است و براي اوقات بيكاري و پركردن اوقات فراغت.
- ديگر كتاب، كم كم جزيي از زندگي دانش آموز و خريد كتاب هم جزو نيازهاي او مي شود و چنين است كه پس از فارغ التحصيلي هم كماكان به اين دوست خوب روي خواهد آورد.
- با اين روش، يعني افزودن به متن و كاستن از حواشي و تمرينات زايد و بي ثمر و روند گسترش انديشه به جاي ذهن انباني، در سنين پايين و از سنين پايين تر، فراگيري گسترده تر و كيفي تر مي گردد و دانش آموزان از رده هاي پايين تر، فراگيريشان بيشتر مي شود زيرا «متن» بيشتر مي خوانند. در همين جا، گفتني است كه آنچه كه گفتيم براي دبستاني ها هم هست و كودكان هم با اين روش و خوانش بيشتر با زبان كودكي زودتر رشد مي كنند خاصه كه در بازار كتاب، كتاب هاي گوناگون و رنگارنگ در بيشتر زمينه ها هست و با اصلاح روش ها، آموخته هاي دبستاني ها تا چندين برابر وضع فعلي افزايش مي يابد.
- با انگيزه و شوق، ديگر چنين نيست كه پس از امتحان، انباري ذهن، خانه تكاني كند و آنچه با خون دل به كف آمده بود بريزد و همه اندوخته ها تلف شود.
- بي گمان، در كنكور و دانشگاه هم آثار اين دگرگوني  ظاهر خواهد شد؛ دست كم در سؤالات كنكور كه تابع كتاب هاي درسي است. غول «جزوه» (۱۲) هم كه دانشگاه را فتح كرده و شمار فراواني از دانشجويان- و حتي اساتيد- را از كتاب بر حذر داشته، جايي هم براي كتاب باز بگذارد.
يادداشت ها:
۱- اغلب كساني هم كه سري به كتابخانه مي زنند براي پر كردن اوقات بيكاري يا به دنبال رمان و داستان مي روند كه متأسفانه چون در مدرسه و دانشگاه با نمونه هاي خوب و نقد و بررسي اين كتاب ها آشنا نشده اند، بيشتر به سراغ آثار درجه دوم و سوم مي روند يا در ايام امتحانات براي درس خواندن.
۲- چندي پيش در مطبوعات آمده بود كه نويسنده اي نه چندان آشنا، به صرف دادن طرحي از داستان نانوشته خود، چند ميليون دلار از ناشر، پيش پرداخت، دريافت كرده بود.
۳- چون اين كتاب ها غالباً پس از امتحانات پايان سال تحصيلي دور ريخته مي شود، خدا مي داند كه چه مقدار ضرر و زيان دامنگير خزانه مملكت مي شود.
۴- پس در اين صورت، آيا بهتر نيست كه دانش آموزان در خانه خود بنشينند و با رسانه هاي صوتي تصويري همه درس ها را كه به صورت هاي گوناگون در دسترس است، دريافت كنند و فقط براي امتحان حاضر شوند و در اين همه بودجه هم كه براي آموزش و پرورش هزينه مي شود صرفه جويي گردد؟
- اين هم يكي ديگر از تبعات روش آموزشي فعلي است كه بايد جداگانه مورد بحث قرار گيرد. علاوه بر كتاب درسي مبلغ هنگفتي كاغذ هم صرف تبعات آن مي گردد و دور ريخته مي شود. به قول شيخ سعدي: عروس مجلس ما خود هميشه دل مي برد/ علي الخصوص كه پيرايه اي بر او بستند.
۶- فقط بازار نشر همين كتاب ها- و بيشتر جزوات- كمك درسي و كنكور داغ است و به گفته خواجه شيراز: جاي آن است كه خون موج زند در دل لعل/ زين تغابن كه خزف مي شكند بازارش
۷- نيك آشكار است كه وقتي در دوران مدرسه با كتاب «مأنوس» نشده اند، ديگر با گرفتاري هاي معاش، وضع چه خواهد بود.
۸- هنوز به خاطر دارم كه معلم انشاء با خواندن داستان «كباب غاز» جمالزاده و معلم هندسه با طرح يك مساله و معلم زبان با خواندن چند داستان كوتاه انگليسي، هر كدام چه شوقي برانگيختند كه دانش آموزان شيفته وار براي يافتن صورت داستان ها و سرنخ پاسخ مساله، راهي بازار كتاب شدند.
۹- مقصود، بيشتر كتاب هاي علوم انساني است نه علوم پايه و رياضي. براي اجراي اين پيشنهاد در علوم پايه و رياضي، اهلش بايد نظر بدهند. اما در برخي از كتاب هاي علوم انساني نظير عربي، انگليسي و فارسي، اي بسا حواشي و تمرينات از متن بيشتر است و تا به امروز شايد درصدي نزديك به قابل قبول هم در پيشبرد دانش آموزان نداشته و گمان دارم اكثر مردم از وضع اين درس ها و تأثيرشان در دانش آموزان آگاهند. اصولاً يكي از مشكلات آموزش و پرورش چه در شاخه اداري، چه آموزشي اين است كه هر قاعده و قانون و اداره اي و هر كتاب و روش آموزشي كه جا خوش كرد، بازنگري نمي شود و اگر هم تغيير كند، جزئي است و باز چنان كه بايد نتيجه بخش نيست؛ نظير كتاب ها و روش آموزشي زبان ها و عربي كه تغييرات هم نتوانسته مؤثر باشد.
۱۰- درباره انشاء بايد جداگانه بحث شود.
۱۱- چنانكه در ژاپن هم معمول است.
۱۲- در برابر «استادان نوگرا» اكنون استادان «جزوه گرا» قد برافراشته اند؛ به طوري كه سرو ته يك نيمسال درس با يك جزوه چندين صفحه اي در برخي رشته ها به هم مي آيد.

فرهنگ
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |