دوشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۸۴
نمايشگاه كتاب فرانكفورت و ايران درگفت وگو با خسرو ناقد
مقايسه
000894.jpg
سام پور مهدي
اگرچه مقايسه مي بايست ميان دو مقوله هم شأن صورت بگيرد، اما برخي مواقع مقايسه ها براي آن صورت مي گيرد تا مقوله اي كه ضعف و كاستي دارد، با توجه و اعطاف به مقوله قوي تر خود را بركشاند و در موقعيتي افزون تر قرار دهد. در گفت وگو با خسرو ناقد كه دو بار از نمايشگاه كتاب تهران (در سال هاي دهه ۸۰ كه پررونق ترين دوران نمايشگاه كتاب بود) ديدار كرده و هرساله از نمايشگاه بين المللي كتاب فرانكفورت ديدن مي كند، اين مقايسه را به گفت وگو گذاشتيم.
خسرو ناقد ازجمله چهره هاي فعال در حوزه هاي فرهنگي و هنري است كه مقيم آلمان است و در اين مدت ضمن پيگيري مطالعات تخصصي به سفارش يكي از ناشران معتبر آلمان فرهنگ دوزبانه آلماني _ فارسي را در سه گونه مختلف (كوچك، متوسط، بزرگ) در دست تدوين دارد و تاكنون نيز كتاب اول از اين مجموعه را توانسته تدوين و انتشار دهد. ناقد همچنين دستي چيره در ادبيات و عرفان دارد و در چند سال اخير و به دليل همراهي با بانو آن ماري شيمل برخي از مقالات و نوشته هاي اين چهره نامي عرفان را به فارسي برگردانده است. علاوه بر اين وي در نقد و بررسي رخدادهاي فرهنگي و سياسي مختلف نيز قلمش را به كار مي گيرد. اين گفت وگو از نظر شما مي گذرد.

آقاي ناقد شما در دو دهه گذشته مقاله ها و نقد و بررسي هاي بسياري درباره نمايشگاه جهاني كتاب فرانكفورت در نشريات تخصصي و از آن جمله «بخارا» ، «جهان كتاب» ، «مجله نقد و بررسي كتاب» و «كِلك» به چاپ رسانده ايد كه نشان از آشنايي و شناخت شما از اين نمايشگاه كتاب دارد. آيا تاكنون از نمايشگاه بين المللي كتاب تهران هم ديداري داشته ايد؟
- بله، ولي متأسفانه فقط دو بار سعادت ديدار از نمايشگاه كتاب تهران نصيبم شده است. اما ناگفته نگذارم كه هم به خاطر شغل و حرفه ام و هم به دليل علاقه شخصي، همواره كوشيده ام كه دست كم دورادور در جريان برگزاري نمايشگاه بين المللي كتاب تهران و وضع ناشران و وضعيت نشر و پخش كتاب در ايران قرار بگيرم و خبر ها و گزارش هاي مربوط به انتشار كتاب هاي جديد را پيگيري كنم. البته من كارشناس مسايل مربوط به برگزاري نمايشگاه كتاب نيستم؛ چند بار نمايشگاه كتاب تهران را ديده ام و بيش از بيست سال است كه هر سال بدون استثنا در نمايشگاه جهاني كتاب در فرانكفورت حضور داشته ام. طبيعي است كه ناخودآگاه تفاوت ها و نقاط قوت و ضعف اين دو نمايشگاه به تدريج در حافظه آدمي جاي مي گيرد و ملكه ذهن مي شود. خاصه آنكه، همانطور كه شما هم اشاره كرديد، خود را با اين مقوله مشغول داشته و تاكنون مطالب بسياري در اين مورد منتشر كرده ام.
اگر قرار باشد مقايسه اي ميان اين دو نمايشگاه جهاني كتاب انجام دهيد، وجوه اشتراك و افتراق آنها را چگونه مي بينيد؟
اول آنكه مقايسه اين دو نمايشگاه كتاب نه واقع بينانه است و نه درست. با آنكه هر دو با مقوله كتاب سر و كار دارند، اما با هم تفاوت  ساختاري و بنيادي دارند. اصولاً در دو فضا و حال و هواي كمابيش متفاوت برگزار مي شوند و مخاطبانشان هم با هم فرق دارند. به لحاظ سازماندهي هم به وضوح مي توان تفاوت ها را ديد. به ياد دارم كه چند سال پيش از اين كه برخي از ناشران ايراني براي نخستين بار امكان شركت در نمايشگاه فرانكفورت را پيدا كنند، بيش از همه شديداً تحت تأثير سازماندهي تقريباً بي عيب و نقص و وسعت و عظمت اين نمايشگاه قرار گرفته بودند و در شگفت بودند كه چگونه متصديان امور توانسته اند چند هزار ناشر از سرتاسر جهان با چندصدهزار عنوان كتاب را با چنين نظم و ترتيب بي نظير، در زير يك سقف گرد هم آورند. آقاي مختاباد، اگر خوب به خاطر داشته باشيد اولين ديدار و آشنايي ما هم در نمايشگاه كتاب فرانكفورت صورت گرفت.
000891.jpg
نظرتان درباره نماشگاه كتاب تهران چيست؟
در واقع نمايشگاه كتاب تهران، نمايشگاه به مفهوم واقعي كلمه نيست؛ بلكه بنا بر مقتضيات، در كنار گردهمايي اغلب ناشران ايراني و تعداد نسبتاً اندكي ناشر خارجي، بيشتر بازاري است براي عرضه و فروش كتاب و لوح فشرده و نوار و سي دي موسيقي و مكاني مناسب براي ديد و بازديد جوانان كه كمتر امكاناتي اين چنين در اختيارشان قرار دارد؛ هم فال است و هم تماشا. براي مدرسين و محققين و اساتيد دانشگاه و دانشجويان هم فرصتي فراهم مي آيد تا با كتابهاي خارجي كه در نمايشگاه عرضه مي شود كمابيش آشنا شوند و اگر بخت يارشان باشد و آدمهاي خوش اقبالي باشند، مي توانند يك دو كتاب مورد نياز خود را خريداري كنند. هر چند كه اين كتابها اغلب قديمي و كمتر روزآمد اند و گاه از رده آثار دانشگاهي و كتابهاي درسي كشورهاي اروپايي خارج شده  اند. با اين همه براي دانش پژوهان و دانشجوياني كه امكان تهيه مستقيم اين كتابها را از خارج ندارند، غنيمت است.
در هر حال به گمانم به ندرت پيش مي آيد كه مذاكره يا قراردادي ميان پديده آورنده اي يا ناشري در ايام نمايشگاه منعقد شود يا حقوق و امتياز نشر كتابي از ناشري به ناشر ديگري واگذار شود. يعني آنچه در اصل فلسفه وجودي نمايشگاه كتاب به مفهوم واقعي آن است و در نمايشگاه هاي كتاب مانند فرانكفورت يا لندن و پاريس در شمار برنامه و كار اصلي ناشران شركت كننده است. نمايشگاه كتاب فرانكفورت، صرفاً نمايشگاه است و ناشران شركت كننده در اين نمايشگاه كتاب، نه اجازه فروش كتاب دارند و نه نياز و تمايلي به آن. بعضي از ناشران بسيار كوچك، در روز پاياني نمايشگاه براي آنكه بارشان سبك شود، برخي از كتابهايشان را با تخفيف مي فروشند و تشكيلات نمايشگاه هم آنرا ناديده مي گيرد. بازديدكنندگان هم به قصد خريد كتاب به نمايشگاه نمي روند. در ضمن چهار روز از هفت روز نمايشگاه فقط مختص بازديدكنندگان حرفه اي است كه بايد پيشاپيش كارت اختصاصي ورود به نمايشگاه را از سازمان نمايشگاه تهيه كرده باشند. منظور از «بازديدكنندگان حرفه اي» ، كتابفروشان، بازاريابان، واسطان و نيز پديدآورندگان، اعم از نويسنده و مترجم و هنرمند و غيره است. همچنين مسئولان چاپخانه ها و شركت هاي صحافي و بسته بندي كتاب و مسئولان فروش كارخانه هاي توليد كاغذ و جز اينها كه همه به گونه اي به خانواده «صنعت نشر» تعلق دارند. البته مسئولان تهيه آگهي و تبليغ كتاب در روزنامه ها و مجله ها و نشريه ها را هم فراموش نكنيم كه بسيار فعالند. در اين چهار روز، در مقايسه با دو سه روز تعطيلات آخر هفته در آلمان كه براي بازديد عموم علاقه مندان به نمايشگاه  كتاب در نظر گرفته شده است، سالن ها و راهروهاي نمايشگاه به گونه اي چشمگير خلوت است و «حرفه اي ها» با فراغ بال مي توانند به كارشان كه ديد و بازديد و جستجو و مذاكره و عقد قرارداد است بپردازند. در عوض در روزهايي كه براي بازديد عموم در نظر گرفته شده است، به قول معروف «جاي سوزن انداختن نيست» و ازدحام جمعيت گرچه به اندازه ايام برگزاري نمايشگاه كتاب تهران نيست، ولي كمتر از آن هم نيست.
جمعيت بازديدكننده از نمايشگاه كتاب تهران در سال گذشته بر اساس گفته رييس ستاد نمايشگاه كتاب تهران دو ميليون و نيم بوده است.
در سال گذشته ميلادي (۲۰۰۴) نمايشگاه كتاب فرانكفورت درمجموع ۳۹۰ هزار نفر بازديدكننده داشت. از اين تعداد ۲۷۰ هزار نفر بازديدكنندگان خاص و حرفه اي و فقط صد و بيست هزار نفر بازديدكننده عام بودند. نزديك به ۷ هزار ناشر از ۱۱۰ كشور و ۱۲۲۷۵ خبرنگار و گزارشگر و روزنامه نويس از ۹۲ كشور در نمايشگاه حضور داشتند. فقط در هفته برگزاري نمايشگاه مبلغي معادل ۶۰۰ ميليون يورو ميزان معاملات و سفارشات كتاب بوده است. حال من در شگفتم كه نمايشگاه كتاب تهران و اصولاً صنعت نشر كتاب در ايران با ۱۰۰۰ تا حداكثر ۳۰۰۰ تيراژ، چطور پاسخگوي اين همه مخاطب است؟ تازه مي دانيم كه اغلب ناشران در محاسبات خود براي فروش همين اندك تا سه سال وقت در نظر مي گيرند و همه از كسادي بازار كتاب مي نالند. از يك سو داد و فغان ها از بحران نشر كتاب و كسادي بازار و كمبود فرهنگ كتابخواني و از سوي  ديگر اين توده عظيم كه هرساله به نمايشگاه هجوم مي آورند! با توجه به بازديد دو ميليون و نيم نفري ظاهراً علاقه مندان به  كتاب و توده عظيم كتابخوان، دست كم شمارگان پنج تا ده هزار از هر چاپ را بايد انتظار داشت. يا آنكه بخش بزرگي از اين جمعيت ميليوني براي تفريح و تفرج و ديد و بازديد به ميعادگاهي به نام نمايشگاه كتاب مي آيند و كتاب در اين ميان فقط بهانه اي بيش نيست! واللهُ أعلَم.
آقاي مختاباد، شما خودتان در حوزه كتاب فعاليد، من نمي دانم، اما يك جاي اين معادله مي لنگد! شما ببينيد تعداد ناشراني كه از وزارت ارشاد مجوز نشر دارند بالغ بر ۸۰۰۰ ناشر است. شوخي نيست، اين رقم سرسام آور است و نمونه رشدي سرطاني و بيمارگونه در صنعت نشر ايران است. رشد و افزايش هرساله بازديدكنندگان نمايشگاه كتاب (حداقل بر اساس آمار رسمي) در مقابل ركود و بي رونقي بازار و كاهش تيراژ كتاب به چه معناست؟ ببينيد، در آلمان «اتحاديه ناشران و كتابفروشان» حدوداً ۷۰۰۰ (هفت هزار) عضو دارد كه از اين تعداد فقط ۱۸۸۲ تاي آن ناشرند و مابقي، ۴۵۲۹ كتابفروش، ۲۵۵ بازارياب و ۲۳۴ نفر واسط ميان ناشر و كتابفروش اند. نزديك به ۵۰۰ ناشر و كتابفروش هم عضو اتحاديه نيستند. در ضمن اين را بگويم كه تعداد شاغلين صنعت نشر در آلمان ۱۶۰۰۰۰ (صدو شصت هزار) نفر است و سالانه بيش از ۹ ميليارد يورو ميزان فروش نهايي بر مبناي قيمت پشت جلد كتابهاست.
حال هر مسئول معقولي نبايد از خودش بپرسد كه راستي اين هشت هزار ناشر ايراني چه مي كنند؟ از كجا ارتزاق مي كنند؟ نكند خداي ناكرده در كنار كار اصلي خود، منبع درآمد بادآورده اي هم وزارت ارشاد با ندانم كاري هاي خود در اختيار عده اي سودجو قرار داده است و اين عده با بدنام كردن ناشران فعال و فرهيخته، از خريد و فروش كاغذ هاي سوبسيدي و يارانه ها بي رويه دولتي كسب و كار مي كنند؟
از تفاوت هاي اين دو نمايشگاه كتاب مي گفتيد و آنكه مسئولان نمايشگاه كتاب تهران چگونه مي توانند از نيم قرن تجارب تشكيلات نمايشگاه كتاب فرانكفورت بياموزند.
دومين و شايد اساسي ترين تفاوت ميان اين دو نمايشگاه كتاب آن است كه در تهران متولي اصلي برپايي نمايشگاه نهادي دولتي، يعني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است و در فرانكفورت «» اتحاديه ناشران و كتابفروشان آلمان «. البته اين را هم مي دانم كه دو سه سال است مديريت بخش ناشران داخلي را در اختيار اتحاديه ناشران ايران گذاشته اند.؛ اما اين را نيز مي دانيم كه هنوز تصدي گري دولت بسيار بيشتر از آن چيزي است كه حقي در قوانين برنامه سوم توسعه بر آن تأكيد شده است كه بايد از تصدي گري دولت كم كرد.
000888.jpg
نمايشگاه كتاب تهران را هم نمي توان از امروز به فردا صرفاً تبديل به «نمايشگاه» كردو از فروش كتاب ممانعت ورزيد. اين كار در حال حاضر واقع بينانه نيست؛ هم ناشران روي فروش ده روزه نمايشگاه حساب باز كرده اند و هم بازديدكنندگان علي الحساب با وضع موجود خو كرده اند
استقلال عمل» اتحاديه ناشران آلمان «چه تأثيري در برگزاري موفقيت آميز نمايشگاه كتاب فرانكفورت داشته است؟
بي هيچ گفت و شنود بايد گفت كه استقلال و عدم دخالت نهادها و سازمان هاي دولتي يكي از علل اصلي موفقيت اين نمايشگاه بشمار مي رود. البته سازمان عريض و طويل برگزاركننده نمايشگاه كتاب فرانكفورت مستقيماً توسط اتحاديه ناشران و كتابفروشان آلمان اداره نمي شود، بلكه نهادي است در دل اين اتحاديه، با مديريت مجزا و سازماندهي مستقل. بر خلاف آنچه در سال هاي اخير حداقل در بخش ناشران داخلي نمايشگاه كتاب تهران شاهد بوديم و موجب بروز اختلاف سليقه ها و شكوه و شكايت ها شد، در نمايشگاه كتاب فرانكفورت چنين نيست كه هيأت رئيسه و يا هيأت اجرائيه اتحاديه ناشران و كتابفروشان آلمان مستقيماً در كار سازماندهي نمايشگاه كتاب دخالت كند و مثلاً درباره اندازه و تقسيم و تعيين غرفه ها و جز اينها، تصميم گيري و دخل و تصرف كند ؛ بلكه هيأت مديره سازمان نمايشگاه كتاب فرانكفورت مستقلاً تمام برنامه ريزي و سازماندهي و برگزاري نمايشگاه را به عهده دارد و ناشران عضو اتحاديه هم خود جزو ميهمانان نمايشگاه محسوب مي شوند و هيچگونه برتري و اولويتي نسبت به ديگر ناشران، اعم از داخلي و خارجي ندارند. فراموش نكنيم كه نمايشگاه كتاب فرانكفورت، نهادي اقتصادي - فرهنگي است كه بر اساس قانومندي هاي اقتصاد بازار فعاليت مي كند؛ و درست به همين دليل بهترين منبع درآمد اتحاديه ناشران و كتابفروشان آلمان است و اين چنين نيست كه به يارانه هاي دولت تكيه داشته باشد و يا خداي ناكرده از بيت المال تغذيه كند؛ آنچنان كه مثلاً در ايران مرسوم است.
به نظرم در حال حاضر سپردن سازماندهي كل نمايشگاه كتاب تهران به اتحاديه ناشران ناممكن است. اتحاديه هنوز به آن پختگي و استقلال و اتفاق رأي و هماهنگي و همبستگي صنفي نرسيده است كه قادر باشد به تنهايي از عهده سازماندهي كامل برپايي نمايشگاه برآيد. اختلافات و حب و بغض ها مانع همدلي و هم رأيي آنان شده است. متاسفانه اتحاديه نيز مانند مجموع صنعت نشر ايران چنان» نمك گير «اين نهاد و آن نهاد دولتي شده است و چشم به كرم و بذل و بخشش آنها دارد كه انتظار اقدامي مستقل از جانب آن باطل و بيهوده است؛ پديده اي كه البته مختص به اين اتحاديه و صنف نيست و فراگير است. از اين رو همين كه سازماندهي بخش ناشران داخلي به اتحاديه سپرده شده است، در وضعيت كنوني كافي است و اتحاديه هم تا حدي بهتر از مديران ارشاد از عهده كار بر آمده و كسب تجربه كرده است و ناشران شركت كننده نيز در اين دوره كمتر از مديريت بخش ناشران داخلي شكايت داشته اند. اما سياست و هدف اصلي به طور كلي و در همه زمينه ها بايد تدريجاً به سوي كاهش تصدي گري دولت و كاستن از ديوانسالاري باشد؛ آنهم نه تنها در اين حوزه.
نمايشگاه كتاب تهران را هم نمي توان از امروز به فردا صرفاً تبديل به» نمايشگاه «كرد و از فروش كتاب ممانعت ورزيد. اين كار در حال حاضر واقع بينانه نيست؛ هم ناشران روي فروش ده روزه نمايشگاه حساب باز كرده اند و هم بازديدكنندگان علي الحساب با وضع موجود خو كرده اند. اما مي توان دو يا سه روز نخست نمايشگاه را به  بازديدكنندگان حرفه اي اختصاص داد تا بدون ازدحام جمعيت بتوانند به  كارهايشان رسيدگي كنند. منظورم _ همانطور كه پيشتر اشاره كردم _ اين است كه اين دو سه روز را در اختيار كتابفروشان (به خصوص كتابفروشان شهرستاني)، بازاريابان، واسطان و همچنين مسئولان چاپخانه ها و شركت هاي صحافي و بسته بندي كتاب و نيز پديدآورندگان، اعم از نويسنده و مترجم و هنرمند و غيره گذاشت. در همين دو سه روز اول هم مي توان چند سمينار تخصصي براي ناشران و كتابفروشان گذاشت. افزون بر اين تخفيف هاي فروش كتاب در نمايشگاه را هم يكدست كرد و اتحاديه نيز بدون آنكه استثناء قايل شود، بر اين امر نظارت كامل داشته باشد و براي متخلفان جريمه تعيين كند.
جان كلام آنكه، در حل اين مسئله نيز مانند تمام زمينه هاي اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي ديگر، نمي شود انقلاب كرد و همه چيز را بر هم زد. نبايد فكر كرد كه مي توان يك شبه مشكلات را از ميان برداشت. اصلاحات تدريجي و مهندسي اجتماعي و _ تكرار مي كنم _ تا حد امكان كاهش تصدي گري دولت و كاستن از ديوانسالاري، تنها راه حل و فصل مسايل و مشكلاتي است كه دهه هاي متوالي در كشور ما انباشته شده است و چون سدي آهنين جلو تحرك و پيشرفت جامعه را گرفته است.

نگاه امروز
تصميمات در روزهاي آخر
سيد ابوالحسن مختاباد
نمايشگاه بين  المللي كتاب تهران در وضعيت كنوني اش بركت خيزي هاي فراواني دارد، اما مشكل اساسي كه اين نمايشگاه با آن روبرو است، گرفتاري در چنبره روزمرگي ها است. تلاشهاي چندي هم كه در حداقل پنج ساله اخير از سوي برخي از مسئولان و نهادهاي مدني اين عرصه صورت گرفت تا كار اندكي نظم و نسق يابد، در نهايت راه به جايي نبرد و مقاومت بوروكراسي وزارت ارشاد در برابر اين تغييرات، آن چنبره را دوباره شكل داده است.
يادمان نمي رود كه در نمايشگاه چهاردهم يا پانزدهم بود كه از سوي رئيس نمايشگاه و معاون فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي وقت، مسئولان بخشهاي مختلف نمايشگاه كتاب در نمايشگاه سال آينده معرفي شدند. اين حركت از آن روي انجام شد تا برنامه ريزي براي نمايشگاه بين المللي كتاب تهران در سيري منطقي قرار بگيرد و مسئول هر بخش بتواند با فراغ خاطر و در يك فرصت يك ساله به بررسي نقاط ضعف و قوت نمايشگاه برگزار شده همت بگمارد و غث و ثمين كار را بر روزن افكنده و در نهايت براي نمايشگاه سال آتي برنامه ريزي كرده و ابتكارات تازه را به بدنه نمايشگاه تزريق كند.
اين تصميم كه از سوي بالاترين مرجع تصميم گيري نمايشگاه كتاب اعلام شده بود، البته فرصت تحقق پيدا نكرد و در نهايت هيچگاه دبيرخانه اي دائمي براي نمايشگاهي با اين عظمت و قدرت كه گردش مالي آن، فقط در بخش ناشران داخلي چيزي بين ۱۵ تا ۱۸ ميليارد تومان است، تاسيس نشده و تصميم گيري درباره آن به مانند هر سال به روزهاي پاياني سال و يكي، دو ماه مانده به نمايشگاه موكول  شود. اين گونه است كه نمايشگاه بين المللي كتاب تهران به نهادي بدل مي شود كه خود خويش را راه مي برد و نه ديگران؛ به تعبير دقيق تر، پتانسيل نمايشگاه به قدري بالاست كه مسئولان مجبورند آن را برگزار كنند، و اتفاقا همين جبر ساليانه سبب مي شود كه هر سال برنامه هاي سال قبل بدون هيچ ابتكار و ابداعي اجرا شود. جالب توجه اينكه در همين نمايشگاه و تا چند روز مانده به آغاز آن مسئول روابط عمومي نمايشگاه تعيين نمي شود. بخشي كه در ادبيات امروزين مديريت علمي جزو نهادهايي است كه در ابتدا و پيش از تصميم گيري براي بخشهاي ديگر بايد براي آن تدبيري انديشيده شود. اين گونه است كه ناشران از خلوتي نمايشگاه (آن هم در روزهاي تعطيل) شگفت زده مي شوند. چرا!؟ چون تبليغات مناسب و رايزني  براي اعلام در صدا و سيما، (كه رسانه اي فراگير است) صورت برنامه ريزي شده اي به خود نمي گيرد.

ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |