من از قاطعيت دوران آقاي هاشمي و اين كه كار با جلسات پيش مي رفت و تصميم هاي كارهاي بزرگ به سرعت اتخاذ مي شد دفاع كرده ام و دفاع مي كنم و برخي از ثمراتي هم كه ما الان از آن برخورداريم به سبب همين روحيه آقاي هاشمي بود. ولي همين روحيه در شكل افراطي آن وزارتخانه ها را به يك بنگاه هاي بزرگ اقتصادي تبديل كرده بود
* با اين تأكيدي كه داريد كه قدرت طلبي مذموم است و علي القاعده نبايد بين اصولگرايان وجود باشد ولي واقعيت ها چيز ديگري را نشان مي دهد. با خروج شما از صحنه، ما دست كم دو سطح رقابتي هنوز داريم؛ يكي در درون ميثاقيون و يكي بين ميثاقيون با دو كانديداي ديگر. آيا چشم اندازي مي بينيد كه آن آرزوي شما محقق بشود و جامعه به اين نتيجه برسد كه اصولگرايان قدرت طلب نيستند؟
- من اگر كاملاً مأيوس بودم حتماً با اين قاطعيت اظهار اميدواري نمي كردم ولي كار را تمام شده نمي دانم و معتقدم كار با دست اندازهايي روبه رو هست ولي رفع اين مشكلات و گذر از اين فراز و نشيب را ممكن مي دانم مخصوصاً اميدوارم تلاش هاي آقاي حداد به نتيجه برسد من هم به ايشان كمك مي كنم؛ حسن اين كار اين است كه الان يك كسي از داخل دايره آمده است بيرون و ديگر حالا موضع گيري اش حمل بر اين نمي شود كه نفع خودش در ميان است ديگر نفع عموم در ميان است. به بعضي هاشان گفتم از همه اين دوستان بيشتر در كابينه نامزد شده ام چه براي مجلس چه براي رياست جمهوري. تجربه ام بيشتر است فراز و نشيب هاي اين صحنه را بيشتر ديدم هم اقبال و ادبار را در طول زندگي خيلي زياد چشيده ام. اين باعث مي شود يك لطفي را در دوستان من بر انگيزاند كه وقتي من از موضع بيرون دايره سخن مي گويم ان شاءالله اثر دارد به اضافه اين كه خيرخواهان ديگري هم در اين صحنه فعاليت مي كنند و من اميدوار هستم و بر اين اساس فعاليت مي كنم روزهاي آينده نشان خواهد داد كه ان شاءالله اميد من به تحقق مي پيوندد يا نه.
* آيا شما قرائني در پنج كانديداي ديگر ديديد كه اين حركت شما در آنها تأثير بگذارد؟
- بله، يك نوع ميل به تفاهم در بعضي ها خيلي جدي هست. در بعضي هاي ديگر اميد است كه آن مباحث و سازوكارها برانگيخته و تقويت بشود. به هر حال ما در روزهاي آينده يا شاهد يك تفاهمي خواهيم بود كه به كاهش نامزدها برسد يا شاهد تصميم به يك ساز و كاري كه كاهش را محقق كند. بدترين حالت اين است كه اين اتفاق نيفتد، بالاخره در عالم عينيت ما كه مقدرات را رقم نمي زنيم. ما تدابيري مي كنيم ان شاءالله خدا تقديرش را اين چنين قرار بدهد.
* جناب عالي فكر مي كنيد كه ماجرا به يك كانديدا ختم بشود يا حتي اگر دو كانديداي اصول گرا هم باشد اشكالي نمي بينيد؟
- در اين مرحله كه هنوز ثبت خاصي صورت نگرفته است و هنوز از نامزدهاي مطرح در عرصه تأييد نهايي شوراي نگهبان انجام نشده است و هنوز تبليغات رسمي و فراگير انتخابات آغاز نشده، من اين امر را مخل نمي دانم. ولي سير به سمت وحدت را حتماً ضروري مي دانم.
* شما انتخاب رقابتي را در چه سطحي مي بينيد؟ آيا فكر نمي كنيد مثلاً سه قطبي شدن، چهار قطبي شدن انتخابات، مشاركت در انتخابات را كاهش بدهد؟
- يك بخشي بستگي دارد به اينكه بازيگران ديگر صحنه چگونه بازي مي كنند. جهت گيري اين است كه تكثر فعلي مضر است. اين تكثر بايد كاهش پيدا كند. يكي از دلايلي كه مي گويم قاطعانه آرايش مطلوب را نمي شود ارائه كرد براي اين است كه نمي دانم چه اتفاقي مي افتد چون ما هنوز با روز ثبت نام فاصله داريم. بايد يك مقدار حوصله كرد. آنچه را من خطير دانستم و هنوز هم خطير مي دانم، تكثر است و آن را در اين حد مناسب نمي دانم. تلاش مي كنم كه به سوي قلت برويم.
* آن وقت دو سطحي بودن يا دو جناحي بودن اصولگرايان را شما خطير نمي بينيد؟
- اصولگرايان يك طيف اند و اگر شرايط آسيبي نزند وجود نمايندگان هر يك از طيف ها مخل نيست در يك شرايطي ممكن است خطير باشد آن وقت بايد تدبير كنند و با تنازل نگذارند شكست نصيب كل اصولگرايان بشود.
* اشاره اي به تأييد صلاحيت ها كرديد شما منتظر حذف كانديدايي هستيد كه آرايش جديد را ببينيد چيست؟
- من منتظر چيزي نيستم ولي چون نهادهاي قانوني موجود طبعاً براساس اطلاعات پالايش شده اي كه ممكن است در اختيار من نباشد تصميم مي گيرند من نمي توانم پيش بيني كنم كه صددرصد چه اتفاقي ممكن است بيفتد. نه من منتظر هيچ چيز نيستم من منتظر اين هستم تا آرايش صحنه به طور رسمي معلوم شود. چون يكي از احتمالات اين است كه كسي حذف شود يكي از احتمالات اين است كه حذف داوطلبانه اتفاق بيفتد. يعني ممكن است همان طور كه در خبرها آمد در جبهه مقابل هم اضافاتي اتفاق بيفتد كسري هايي اتفاق بيفتد توافقاتي رخ بدهد بنابراين فقط حذف نيست؛ حذف به معناي رد صلاحيت نيست. ممكن است حذف اجماعي يا داوطلبي رخ بدهد. همين تلاشي كه ما در اين طرف مي كنيم يك عده اي در آن طرف صورت مي دهند.
* شما همه دلايل كنار كشيدن خودتان را فرموديد. منتها برنامه هايي هم داشتيد كه رقيبان شما آنها را جاه طلبانه و آرمانگرايانه مي دانند ولي خودتان هميشه اظهار كرديد كه خيلي واقع بين هستيد. چه طور شد كه شما براي پيگيري اين آرمانهاي بلند در صحنه نمانديد و به ديگراني كه به اندازه شما روي آنها تأكيد نكرده اند، واگذار كرديد؟
- فكر مي كنم شما با ادبيات جديدي سؤال را داريد تكرار مي كنيد. براي اين كه فرض اين بود كه اگر در شرايط فعلي من پيروز صحنه بودم يا يك كسي كه خيلي به من از نظر افكار نزديك بود پيروز صحنه بود عقب كشيدن خوب بود. اگر فرض اين باشد كه وقتي شش تايي هستيم مردم از همه ناراحت بشوند همه را با اراده خودشان حذف مي كنند. ديگر بحث از اين كه من برنامه هايم را مي توانم محقق كنم منتفي است نه من مي توانم و نه ديگري از دوستانم مي تواند.
* حالا با كنار كشيدن چگونه مي خواهيد محقق كنيد؟
- خوب به همان مسيري كه قبلاً توضيح دادم به سطور بالا مراجعه كنيد براي اين كه من حدسم اين است كه با كنار كشيدنم مي توانم فرآيندي را تقويت كنم كه اصولگرايان با وحدت به پيروزي دست پيدا كنند. اگر تحليل من از واقعيت بهره داشته باشد كه كمتر كسي بهره داشتنش را مي تواند انكار كند، آن وقت كار من يك كار كاملاً عقلايي و قابل دفاع مي شود گرچه من دست از مبارزه خود براي تحقق برنامه هايم نخواهم كشيد به هر حال من الان نماينده مجلس هستم و فعاليت مي توانم بكنم. اين تفكر عدالت خواهانه و شفاف سازي رفتار حاكميت در مجلس طرفداران جدي دارد و كافي است دولتي هم جهت با اين فكر باشد آن وقت برآيند تفاهم دولت و مجلس درجه قابل قبولي از آن هدف ها را مي تواند محقق كند گرچه برخي هدف ها بستگي دارد به اين كه من خودم باشم يا نه. آنها ممكن است قابل تحقق نباشد. فكر مي كنم واقع بيني در عالم سياست بهترين كار است. من خودم را هميشه يك آرمانگراي واقع بين معرفي كرده ام و اين ادعا را گزافه نمي دانم من آرمانگرايي هستم كه فكر مي كنم كه آرمان جهت انسان را تعيين مي كند.
* آقاي دكتر كدام يك از اين دولت هاي پس از انقلاب را نزديك تر به آراء و افكار خودتان ديديد؟
- از هر دولتي يك وجهش نزديكي داشت يك وجهي نداشت وجوهي از آن نزديك بود و وجوهي از آن نبود. من همواره از اين دولت ها به نسبت دوري و نزديكي كه حس مي كردم با مباني يا آرمان ها دارد دفاع يا انتقاد كردم. آن چه كه قابل دفاع است از دولت اول انقلاب در دولتي كه خودم عضو آن بودم جهت گيري مصرانه به نفع توده هاي مردم و مستضعفان بود و عدالت خواهي البته روش به شدت اختلافي بود و اختلاف آن قدر حاد بود كه من در اعتراض به دولتي كردن هاي متناسب شرايط جنگ در آن زمان به شدت انتقاد كردم و از دولت استعفا كردم و سال ها هم از دولتي كردن انتقاد كردم. بعد كه دولت دوران سازندگي بعد از جنگ پيدا شد. اگر به سوابق روزنامه ها مراجعه كنيد يكي از قوي ترين مدافعان دولت سازندگي در سال اول آن من بودم به دليل اين كه جهت گيري عدالتي كردن به سمت آزادي هاي مشروع مردم و تقويت مشاركت مردم داشت. تأكيدم روي اين است كه مشاركت مردم را تقويت كنيم. به هر حال تمايل به افزايش مشاركت مردم در اقتصاد و باز شدن عرصه در اول دوره سازندگي جدي بود و من هم دفاع مي كردم. بعدها معلوم شد اين اشتراك ظاهري كه حرف هاي ما در مورد مشاركت بيشتر مردم داشت با مدل هاي توصيه شده صندوق بين المللي پول ما را دارد به اشتباه مي اندازد و به سرعت معلوم شد كه نسخه هاي صندوق در اين جا دارد تعقيب مي شود. بر نسخه هاي صندوق هم در مبنا اشكالاتي بود و هم از نظر تجربه انجام شده در كشورهاي جهان سوم مخدوش بود.
مثلاً من از قاطعيت دوران آقاي هاشمي و اين كه كار با جلسات پيش مي رفت و تصميم هاي كارهاي بزرگ به سرعت اتخاذ مي شد دفاع كرده ام و دفاع مي كنم و برخي از ثمراتي هم كه ما الان از آن برخورداريم به سبب همين روحيه آقاي هاشمي بود. ولي همين روحيه در شكل افراطي آن وزارتخانه ها را به يك بنگاه هاي بزرگ اقتصادي تبديل كرده بود كه تنها يك نفر خودش را مسئول همه چيز مي دانست در حالي كهطبق قانون اساسي تمام اعضاي كابينه مسئوليت مشترك براي همه چيز دارند.
همين روحيه مثبت در آن زمينه يك اشكالاتي را به هم زد. حالا من در مقام ارزيابي همه دولت ها نيستم. دولت آقاي هاشمي به همت براي رفع موانع اقتصادي مصروف شد و براي افزايش كارايي بيشترين توفيقي كه اتفاق افتاد، تكميل چرخه توليد بود. به طوري كه اتكاء هر واحد توليد به منابع ارزي به سرعت كاهش پيدا كرد و اين از افتخارات دوره آقاي هاشمي است گرچه به دليل نگاه ليبرالي هم فرهنگي و هم اقتصادي كل نياز كشور بالا رفت اما اتكاء ارزي واحد توليد به ارز نفت كاهش پيدا كرد و من اين امر را همواره از بركات دوره آقاي هاشمي مي دانم و با افتخار از اين حيث از آن دفاع مي كنم ولي در مجموع به دليل سياست هاي نادرست آن موقع يك مدل رشد بي اعتنا به عدالت و يك نوع نگاه نادرست به خارج تقويت شد و در نتيجه نياز ارزي كل اقتصاد به طور فاحشي افزايش پيدا كرد كه ضررهايي دارد كه مورد بحث من نيست.
در دوره آقاي خاتمي در زمينه سياست هاي اقتصادي و غفلت از عدالت همان وضع سابق ادامه داشت ولي يك حسن بزرگ دوره آقاي خاتمي اين بود كه غفلت از فضاي باز سياسي كه جزو مواهب بزرگ انقلاب بود و چندين سال مقداري عرصه تنگ شده بود اين امر اتفاق افتاد و حاكمان كه مقداري مصونيت وهمي پيدا كرده بودند در معرض سؤال هاي جدي مردم قرار گرفتند كه اين هم از موهبت هاي بزرگ انقلاب است كه در زمان آقاي خاتمي احياء شده است.
در يكي از شهرهاي فارس جواني كه معلوم بود از علاقه مندان جدي آقاي خاتمي است، گله مندانه به من اعتراض كرد كه تو چرا اين قدر از دولت آقاي خاتمي انتقاد مي كني. گفتم من خوبي هايش را هم گفتم. گفت بله گفتي. يك حالتي بود كه دلش نمي خواست اين اتفاق بيفتد. جمله اي معنا دار را به من تذكر داد كه اين حرف من را خوب بيان مي كند.
گفت اگر آقاي خاتمي هيچ كاري نكرده باشد همين بس است كه ما هر چه دلمان بخواهد راجع به رئيس جمهور مي توانيم بگوييم. اين خيلي با ارزش است كه مردم احساسشان اين باشد كه حاكمانشان تحكمي برآنها ندارند و مي توانند آزادانه حرفشان را بزنند تا آن حالت شخصي پرستي يا تقدس مآبي حاكمان جايش را به نگاهي داد كه حاكمان بايد پاسخگو باشند و البته واقعيت اين است كه حمايت رهبري از آقاي خاتمي در اين كار، حتي اين كه خودشان را در معرض سؤالات تند جوانان در دانشگاه ها قرار بدهد نقش مهمي در اين قضيه داشت و عملكرد اين دو بزرگوار مؤيد اين فضاي جديد شد. اين به نظر من عمده ترين خدمتي است كه در دولت آقاي خاتمي صورت گرفته، بنابر اين من از يك فعل يا چند فعل خوب هر دولتي دفاع مي كنم و ممكن است چند فعل بدش و كار كردش را هم مورد نقد قرار مي دهم.
در دوره آقاي خاتمي غفلت از عدالت به همان وضع سابق ادامه داشت ولي يك حسن بزرگ دوره آقاي خاتمي اين بود كه حاكمان كه مقداري مصونيت وهمي پيدا كرده بودند در معرض سؤال هاي جدي مردم قرار گرفتند كه اين هم از موهبت هاي بزرگ انقلاب است كه در زمان آقاي خاتمي احياء شده است.
* شما يك قالب سياسي- اقتصادي داريد كه هر كدام را كه منطبق بود مي پذيريد.
- فكر مي كنم آدم اصولگرا بايد همين طوري باشد.
* مي شود آن قالب را توضيح بدهيد كه در حوزه اقتصاد چه چيزي است؟
- مدل نئوكلاسيكي كه الان به آن عمل مي شود شما مي توانيد دو كشور را به من نشان بدهيد كه اين مدل را به يك اندازه عمل كرده باشند و با يك اولويت بندي مشترك حتماً اجرا شده باشد. تقريباً نمي توانيد پيدا كنيد اگر تصور از مدل اين است كه يك چهارچوب غيرقابل انعطافي است كه به تعيين شما قالب شكل گرفته صلبي است كه ما مي اندازيم و هر كس با آن منطبق نشود رهايش مي كنيم من چنين تصوري از مدل ندارم. به نظر من مدل داراي يك مباني و جهت گيري هاي نسبتاً ثابتي است كه واقعيت حد رفتار شما را مشخص مي كند. بنده از دولتي كردن پرهيز مي كنم ولي مثل بعضي ها كه دولت را فقط داور مي دانند اصلاً فكر نمي كنم چون اين با واقعيت جهان خارج، با مباني قانون اساسي تطبيق نمي كند. دولت تكاليف دائمي در عرصه غيرحاكميتي مثل آموزش، بهداشت، رفع فقر، تسهيل اشتغال دارد.
اين طور نيست كه حكومت فقط حاكميت مي كند و هيچ تصدي گري ندارد در كشورهاي غربي هم اين حرف قابل قبول نيست و به اين مدل عمل نشده است.
مدلي كه بازاري محض باشد در عالم وجود نداشته است و وجود نخواهد داشت و مدلي هم كه دولتي محض باشد در يك دوران كوتاهي در يك جا اتفاق افتاد و به شكست فاحش منجر شد و يك نظام فكري را در شكل حدي اش كنار گذاشت ولي در شكل غير حدي اش الان عمل مي شود.
بنده از مدل بازار- دولت دفاع مي كنم و معتقدم هر كدامشان در جاهايي كارآيي دارند و نتايج عدالتي، هدايتي متفاوت دارند و در نتيجه نتايج سياسي بسيار مختلف خواهند داشت. اگر متناسب با شرايط تركيب قابل دفاعي از اين دو نداشته باشيد شكست مي خوريد. يك چيز متصلبي را نبايد دنبال كنيد. اصل بر آزادي مردم و ايفاي وظايف اصلي دولت است.
در مباحث عميق فلسفي اقتصادي مباحث مختلفي مطرح مي شود ولي آن چه براي دولت مفيد است و كمتر اختلاف باقي مي گذارد مصرحات قانون اساسي است كه واجب است دولت را و حد و حدود آزادي هاي مردم مشخص مي كند تركيب وهله اي آن و مرحله اي اش احتياج به تدبير دارد.
* جريان اصولگرا بعد از سال ها توانست در قالب يك تشكيلات به نام شوراي هماهنگي بروز پيدا كند و توفيقاتي هم در شوراها و هم در انتخابات مجلس هفتم به دست آورد. در جريان رياست جمهوري اختلافاتي در آن پيش آمد كه فرموديد اين حركت شما ممكن است سبب بشود كه اختلافات داخلي آن كم شود. اما شما براي اين كه جريان اصولگرا در قالب تشكيلات بتواند عمل كند چه پيشنهادي داريد؟ يا اين كه اصلاً فكر مي كنيد كه جريان اصولگرا نبايد در قالب تشكيلات باشد و شايد به صورت بي شكل موفق تر باشد و اصلاً حزب و تشكل را با آموزه هاي ديني منطبق نمي دانيد؟
- من البته حزب و تشكل را با قيودي معارض آموزه هاي ديني نمي دانم و خيال مي كنم يكي از مشكلات كشور ما كه نظام مردم سالار است فقدان احزاب واقعي باشد. لفظ واقعي را به كار بردم تا مقصودم از حزب نسبت به كلوپ هاي قدرتي كه بعد به وسيله صاحبان قدرت به وجود آمده است جدا بشود چون احزاب معمولاً حول يك محور اعتقادي شكل مي گيرند و آن را تبليغ مي كنند و كادر مي سازند بعد كم كم در صحنه قدرت حضور پيدا مي كنند و آن را به دست مي گيرند.
در كشور ما برعكس است و در تاريخ سياسي ايران كمتر حزبي داشته ايم كه اين شكل را داشته باشند. من دو تا از احزاب نسبتاً فراگير سراغ داريم با تسامح و تساهل يكي حزب توده بود و يكي حزب جمهوري اسلامي كه اين ها شكل توده اي و مردمي پيدا كردند، كادر ساختند، آموزش و مانيفست داشتند و ضرورتاً هم از موضع قدرت شروع نكرده اند.
بنابر اين من از حزب دفاع مي كنم ولي معتقدم زمينه هاي اجتماعي براي تشكيل احزاب فراهم نيست به دليل سابقه كاركرد احزاب در ايران مخصوصاً احزابي كه از كانون هاي قدرت در سال هاي اخير شكل گرفته اند و اعتماد به راحتي برانگيخته نمي شود. پس حزب نمي تواند به بدنه قوي اتكاء كند و منابع مالي مشكل اصلي اش مي شود بعد يا بايد خودش را به جاهايي از حوزه قدرت پيوند بدهد يا بايد از حوزه قدرت به دنبال حوزه ثروت برود كه بايد در طول زمان تدبير كرد كه اين گرفتاري اصلي كم بشود.
اما اصولگرايان به محض اين كه بخواهند به يك تشكل سازمان يافته تبديل بشوند كوچك مي شوند چون طيفي و جبهه اي اند و من ترجيح مي دهم كه كل اين ظرفيت در خدمت مردم باقي بماند معتقدم شوراي هماهنگي بايد شكل طيفي خودش را حفظ كند تا همه ظرفيت را براي هدف مشتركي كه ادعا مي شود و به اعتقاد من واقعيت دارد براي خدمت و احياي اعتماد عمومي به نظام، اعتلاي كشور استقلال و امنيت ملي به كار ببرد. اين شكل را ترجيح مي دهم چون تشكيلات منسجم واحد را به معناي دقيق كلمه به معناي حزبي اش را مخل نگهداري كل ظرفيت مي دانم.
شوراي هماهنگي اتفاقاً توفيق اش به همين دليل بود كه نگاه جبهه اي داشت و برخي مشكلات از وقتي به وجود آمد كه نگاه جبهه اي آسيب ديد. بايد همين نگاه دوباره برگردد و تعلقات گروهي كمرنگ باقي بماند و هر گروهي استقلال خودش را حفظ كند يا هر دسته يا جريان ذي نفوذي هويت اجتماعي خودش را حفظ كند ولي با هم بتوانند كار كنند.
* نقش آينده شما را يكي از شكل دهنده هاي تشكل هاي خوب براي جناح اصولگرا مي توانيم بدانيم؟
- همواره سعي خواهم كرد اين تفاهم بين گروه هايي كه هدف ها و مباني مشترك و قابل اعتنايي دارند تقويت بشود و خدمتگزاري به مردم هر چه بيشتر بشود.
* وارد دولت هم مي شويد؟
- من نمي توانم بگويم كه وارد دولت مي شوم يا نه. ولي در مجلس خدمتگزار خوبي خواهم بود.
* شما در بين اين هفت هشت كانديدايي كه در صحنه حضور داشتند با توجه به گرايش و تخصصي كه داريد بيشتر روي جنبه هاي اقتصادي تأكيد كرديد. به عنوان نماينده يك جريان خاص نظام فكري اقتصادي انتظار وجود داشت كه حضور شما در انتخابات حتي تا روز انتخابات در بين ديدگاه هاي اقتصادي رايج و ديدگاهي كه شما نماينده آن هستيد چالشي را ايجاد كند.آيا عدم حضور شما مباحث اقتصادي و مسايل اقتصادي را كه دغدغه اصلي كشور ماست يك مقدار كمرنگ كند و بي اهميت جلوه بدهد و در آينده اقتصادي مشكل ايجاد بكند؟
- در طول اين ۱۲ سالي كه اين حرف ها بيشتر زده شد و از لحاظ فكري ضربه زديم و ضربه خورديم در حال حاضر اين گفتمان تقريباً جا افتاده است. همان طور كه الان مي بينيد نامزدهاي مختلف جز بعضي استثناهاي نادر همه در اين زمينه عمل مي كنند كه از عدالت دفاع مي كنند به فقر حمله مي كنند.
همين كه فضاي انتخابات به سمتي برود كه اين حرف ها محورهاي رايج گفت وگوهاي نامزدها با سلايق مختلف بشود نشان مي دهد كه اين گفتمان خودش را دارد جا مي اندازد و نگاه رايجي كه ۱۶ سال قدرت در دست داشت الان در موضع دفاعي قرار گرفته است. اين يك قدم به پيش است. البته مسلم است كه اگر من در صحنه انتخابات مي ماندم يك اتفاقاتي مي افتاد ولي با همان دلايلي كه گفتم ترجيح به در صحنه نماندن بود ولي من الحمدلله از نشاط خوبي برخوردار هستم و دست از تلاش خودم به هيچ وجه برنمي دارم. برنامه هاي استاني سفرم لغو نشده است.
* به عنوان يك مصلح؟
- به عنوان يك سياستمداري كه با مردم رفيق است و مرتب با دفاع از نظراتي كه به نفع مردم است فضا را تحت تأثير قرار بدهد. من هم يك گروه فشار هستم ولي قانوني ام يعني به شكل صريح مواضع خودم را تبليغ مي كنم و به كار خودم ادامه مي دهم و حتي به مخالفين خودم كمك مي كنم تا به روش هاي خودشان بينديشند و احياناً تصحيح كنند يا كنار بنشينند و مدتي اجازه بدهند ديگران كار كنند شايد كار بهتر انجام بشود.