سه شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۴
گفت وگو با دكتر احمد توكلي گام نخست براي هموار كردن راه اجماع اصولگرايان؟
چرا انصراف دادم؟
000954.jpg
عكس: مسعود خامسي پور

اشاره
دكتر توكلي اصول گرايي است كه تاكنون براساس وعده هايش نشان داده كه به اصول عملكرد جبهه اي نسبت به عملكرد فردي وفادار است. او در گفت وگويي كه از نظرتان مي گذرد بر نقش خود به عنوان تقويت كننده جبهه اصول گرايي تاكيد دارد و معتقد است كه فردي محكم و قابل پيش بيني است، زيرا به اخلاق كاملا پايبند است و از هرگونه تذبذب سياسي گريزان، از اين رو گمان نمي كند اگر جزء كانديداها نباشد، دنيا آخر مي شود، زيرا ديگراني نيز هستند كه با تفاوت هايي، به مردم خدمت كنند، ضمن آنكه وي در اين اعتقاد كه ترجيح مي دهد با اراده مردم و تقدير الهي، قدرت به يكي از پنج نفر كانديداهاي شوراي هماهنگي منتقل شود، مصر است. با اين بينش او از صحنه رقابت كانديداهاي رياست جمهوري كنار كشيد تا فرآيند حركت اصول گرايان را تقويت و  آنان را به پيروزي رهنمون سازد. اين گفت وگو را با هم مي خوانيم.

* شما معروف هستيد به اين كه فردي غيرقابل پيش بيني هستيد و كارهاي غيرقابل پيش بيني مي كنيد و البته يك معروفيت ديگر هم داريد كه سر حرف هايتان خيلي محكم مي ايستيد. حالا مي خواهيم بدانيم آيا اين جريان كناره گيري شما از نامزدي در اين چهارچوب  خصوصيات بالقوه  شما مي گنجد يا در هر چهارچوب ديگري مي گنجد.
- البته توصيفي كه جنابعالي از بنده فرموديد حاوي تناقض است. اگر كسي بر يك اصولي محكم بايستد معمولا رفتارش قابل پيش بيني است.
* آن استراتژي اش است و معمولاً تاكتيك هايتان غيرقابل پيش بيني است.
- صرف نظر از اين مزاحي كه با هم داشتيم اين رفتار گرچه اعلامش غير مترقبه بود، مقدماتش عقلاني و اصولي بود كه من بر آن پافشاري مي كردم. از اول وقتي بحث انتخابات رياست جمهوري پيش آمد اصول گرايان اول تعدد نامزد را پذيرفتند و ملاك هايي انتخاب كرده بودند براي اين كه به نامزد واحد برسند. چون حزب واحد فراگيري وجود نداشت يك ملاك مهمش اين بود كه به افكار عمومي توجه كنند تا به آراي عمومي بهتر برسند. در اين فرآيند درباره زمان تصميم گيري اختلاف نظر پيش آمد و يك نظر اين بود كه زودتر تصميمي گرفته بشود تا فعاليت انتخاباتي متمركز تر مقدور بشود و با در دست داشتن ابتكار عمل در آرايي كه صحنه انتخابات اند نقش داشته باشيم. نظر ديگري كه بنده از آن دفاع مي كردم اين بود كه تعجيل در تصميم گيري در واقع ما را از كسب تمايل عمومي محروم مي كند. براي اين كه هر چه به تاريخ رأي گيري انتخابات نزديك تر بشويم افكار عمومي بهتر شكل مي گيرد و در نتيجه نظرسنجي ها واقعيت  را نشان مي دهند. ضمناً اين استدلال هم مي شد كه آرايش صحنه چندان تابع تصميم گيري هاي ما نخواهد بود. به هر حال اين دو نظر باعث پيدا شدن اختلاف تاكتيك هايي در مسير شد و سرانجام پنج شش نفر در صحنه حضور پيدا كردند. در اين فعاليت ها كه همه در مسافرت هاي استاني انجام مي داديم من احساس كردم كه اين تكثر اسباب زحمت مي شود و ضد هدف عمل مي كند. چون اول فرض بر اين بود كه تكثر توافق شده تا يك زماني اشكالي ندارد ولي چون اين حاوي يك توافق نبود اولين اثرش اين بود كه در اين ارتباطاتي كه با مردم انجام شد احساس كردم كه در مردم يك رخوتي ايجاد شده است و نيروهايي كه علي القاعده در انتخابات بايد زودتر فعال بشوند، در واقع ترمز دستي را كشيدند و كنار زدند و منتظرند ببينند راه چگونه علامت مي دهد. اين حالت براي اين كه فضاي انتخاباتي را دچار نقص و كندي فعاليت مي كرد خوب نبود و مشاركت حداكثري را كه يك هدف همگاني ما است دچار آسيب  مي كرد. تا اينجا را من خيلي مهم نمي ديدم ولي كم كم مشاهده كردم كه اين رخوت به يك حيرتي رسيده است كه گويي اصول گرايان متوجه نيستند كه اين تكثر ممكن است چه تبعاتي داشته باشد. اين به توهم قدرت طلبي بين نامزدهاي اصول گرا منجر مي شد و موافقين اصول گرايي و مدافعان ليبرال سرمايه داري و دموكراسي كه در عرصه مطبوعات كشور هم فعال هستند به اين تفكر، كه قدرت طلبي و جنگ قدرت در بين اصول گرايان پيدا شده است، دامن مي زدند و حتي بعضي ناصحان و خيرخواهان هم از روي خيرخواهي توهم قدرت طلبي را مطرح مي كردند. اين كه رقيب و رفيق به اين فكر مي انديشند كه شش نفر خود را در اين سطح قابل طرح مي دانند و هنوز به قدرت نرسيده اند با هم دعوايشان شده است را مضر به حال مردم و انقلاب و انتخابات و حيثيت سياستمداران مي ديدم كه اين امر چند جنبه داشت. اول اين كه حرمت يك عده اي كه در صحنه سياست مي توانند منشأ خدمت باشند، شكسته مي شد و اثر فوري انتخاباتي اش اين بود كه احتمال شكست اصول گرايان را تقويت مي كرد، حتي اگر در مراحل جلوتر اصول گرايان به توافق مي رسيدند توهم قدرت طلبي در اذهان عمومي منجر به شكست آنها مي شد.
ضرر ديگرش اين بود كه ادعاي اصول گرايي را زير سؤال مي برد. اصول گرايي يعني سياستمداران مدعي اين جريان پاي بند به مباني اخلاقي قابل دفاع ثابتي هستند و جريان هاي زود گذر آنها را به تغيير روش وادار نمي كند. در طي اين پروسه متأسفانه جريان اصول گرايي به اين كه سياسي كارند و صادق نيستند متهم مي شد و اين امر در ساير كانون هاي قدرتي كه اصول گرايان در مسئوليت خدمتگزاري بودند هم تأثير مي گذاشت.
اشكال بعدي اش اين بود كه بي اعتمادي كه به سياستمداران جريانات مختلف پديد آمده بود و نسبت به اصول گرايان ترميم شده بود هم نسبت به اين دسته و هم به دسته  قبلي كه سر كار بودند بي اعتمادي پيدا مي شد. در نتيجه كل اعتماد به نظام سياسي كشور كاهش پيدا مي كرد و اين از نظر اثر روي مشروعيت سيستم هم مفيد نبود. در نتيجه بنده كه همواره از اين دفاع كرده بودم كه ديرتر به نظرسنجي مراجعه كنيم و به كشف مقبوليت يك فرد بقيه كنار بروند، ديدم كه اگر بخواهم به آن روش پاي بندي هم نشان بدهم نه تنها نتايج انتخابات مطلوب نخواهد شد، بلكه امور نامطلوب ديگري هم كه بعضي شان اثر ديرپا دارد پيدا خواهد شد. پس بايد حتماً هر چه زودتر تصميم گرفته مي شد و با يك رفتار سياسي معقول به جامعه اطمينان داده شود كه بحث قدرت طلبي نيست بلكه بحث تدبيري است، مبادا كساني بخواهند قدرت را در دست بگيرند كه مدافع روند گذشته هستند و زحمات وگرفتاري هايي كه پيدا شده تشديد بشود. با اين فكر بايد اين سد شكسته مي شد و طبيعي است كه فردي كه خودش يكي از افراد مهم و مورد بحث است نمي تواند بگويد كه شما پيش قدم بشويد، اگر كار خوبي است بايد خودش پيش قدم بشود، لذا ترجيح دادم اين اقدام را انجام بدهم و اميدم هم اين است كه هم بخشي از آن توهمات از ذهن مردم جبران و پاك شود و هم بقيه نامزدها اين راه را هموارتر احساس كنند و به سرعت ان شاءا... راهي براي وحدت پيدا بشود. نكته آخر اين كه حالا كه من از ظرفيت خارج شدم و براي اين كه اتفاق زودتر بيفتد مي توانم فعال بشوم. طبيعتاً تأثير كلام فردي كه طرف نيست حتماً بيشتر است.
000957.jpg
احساس كردم كه در مردم يك رخوتي ايجاد شده است كم كم مشاهده كردم كه اين رخوت به يك حيرتي رسيده است كه گويي اصول گرايان از عقلانيت سياسي كافي برخوردار نيستند اين به توهم قدرت طلبي بين نامزدهاي اصول گرا منجر مي شد
* آقاي دكتر پس اين كار شما   يك كار اخلاقي بود تا يك كار صرفاً سياسي ولي برخي از نامزد هاي احتمالي حتي در ميان اصولگران انگيزه هاي ديگري مثل رتبه پايين شما در نظرسنجي ها،و يا ايجاد فضايي براي نيامدن آقاي هاشمي رفسنجاني را مطرح كردند؟
- اخلاق يك مباني فكري دارد. وظايف اخلاقي در شرايط مختلف ممكن است اشكال هاي متفاوت به خودش بگيرد، گرچه معنايش ثابت است. طبعاً يك تصميم سياسي مثل اين تصميم يك انگيزه اش اين است كه دفع توهم قدرت طلبي از يك عده مسلمان بشود كه قصد خدمتگزاري دارند. درست است كه يك عمل اخلاقي است ولي يك عمل سياسي پررنگ هم است. به هر حال خودم به آثاري قائلم از جمله اين كه در آرايش رسمي صحنه انتخابات علي القاعده اثر مي گذارد.
علت اصلي همين بود كه عرض كردم اما طبعاً در شكل گيري يك تصميم عوامل كوچكي هم ممكن است وجود داشته باشد. تا اينجا غير از اين كه نظرسنجي ها از سلامت علمي برخوردار است يا نه، از كاشفيت كمي برخوردار است. چون آرا ء مردم ايران خيلي دير شكل مي گيرد، چون در كشور ما احزاب قوي وجود ندارد. هر چه به صحنه انتخابات نزديك تر مي شويم تبليغات رسانه اي فراگير- صدا و سيما- به ميدان مي آيد و آن وقت زمان شكل گيري آراء است. يك كاري كه خيلي به نظر بنده اگر كار من ادامه پيدا كند مي تواند مؤثر باشد همين تغيير سهم نامزدها در اين نظرسنجي هاست، براي اين كه ما شش نفر متعلق به يك اردوگاه حساب مي شويم، كساني كه تمايل به اين اردوگاه دارند وقتي بخواهند به نظرسنجي پاسخ بدهند پاسخ هاي مثبت آنها به صورت غيرمتناسبي بين شش نفر تقسيم مي شود، بعد افرادي كه بيرون اردوگاه هستند به نظر مي رسد كه از همه بالاترند، در حالي كه اين طوري نيست. اگر اين اردوگاه آراء  خود را يك كاسه كند گرچه همه رأي هاي شش نفر در يك كاسه ريخته نمي شود ولي به احتمال زياد نظرسنجي ها نتايج متفاوتي را نشان خواهند داد. به همين علت اين اعداد و ارقام مقوم يك تصميم جدي مثل اين تصميم نمي تواند باشد.
* بعضي ها هم مي گويند كه عدم حضور شما به منزله اين است كه آقاي هاشمي ديگر نمي آيد و چون از آمدن ايشان خيالتان راحت شده انصراف خود را اعلام كرديد، يكي ديگر اين كه اين يك تاكتيك است، الان به خاطر يك سري برنامه  ها كنار كشيده ايد و دوباره در آستانه انتخابات حضور پيدا مي  كنيدعده اي هم مي گويند پنج نفر باقيمانده را آن قدر قبول داشتيد و انديشه هاي خود را در اين پنج نفر مي ديديد كه نيازي به حضور خودتان نديديد؟ 
- اولاً سياستمداران جزء دسته افرادي هستند كه مردم محق اند در موردشان قضاوت كنند و رفتارشان را تفسير كنند و اين تفسيرها را در معرض افكار ديگران قرار بدهند. خود سياستمداران از اين تفسيرها مطلع اند و احتمالاً تأثير مي پذيرند و واكنش آنها هم متفاوت است. ولي اين چيزهايي كه شما گفتيد هيچ كدام جز هماني كه من عرض كردم در تصميم من تعبير كننده نبود، براي اين كه طبيعي است من اين پنج نفر ديگر را تازه نشناخته ام اگر اعتقادم اين بود كه اينها همه متبلور  كننده  عقايد من هستند پس چرا در صحنه انتخابات چند ماه دويدم. طبيعي است كه من خيال مي كردم و هنوز فكر مي كنم كارهايي از دست من برمي آيد كه دوستان ديگر به دليل اختلاف در روش يا تفاوت در اولويت گذاري، آن كارها را نمي كنند ولي در عين حال معتقد نيستم كه اگر بنده نباشم دنيا آخر مي شود بالاخره ديگران با تفاوت هايي خدماتي مي كنند و بنده هم ترجيح مي دهم كه هر طوري هست با اراده  مردم و تقدير الهي قدرت به يكي از اين پنج نفر منتقل شود. چون لااقل بعضي كارهايي كه خيلي بد است اتفاق نمي افتد و بعضي از كارهايي كه خوب مي دانم به درجاتي اتفاق مي افتد. به هر حال وقتي هر يك از اين برادران را با افراد محتملي كه در صحنه اسمشان مطرح است يا ممكن است مطرح بشود مقايسه مي كنم، به هر كدام از اين پنج نفر بيشتر تمايل پيدا مي كنم. بنابر اين چنين چيزي نبوده است. يا اين كه مي فرماييد كه بنده مطمئن شدم كه يا كسي مي آيد يا كسي نمي آيد چندي پيش در ايسنا خبرنگار اصرار داشت كه آقاي هاشمي مي آيد؟ گفتم حدس مي زنم نمي آيد. گفت: شما يقين داريد. گفتم در عالم سياست انسان كم به يقين مي رسد ممكن هم است بيايد و اين عامل تعيين كننده نيست ولي حدس مي زنم رفتار من يك تأثيري در رفتار ساير سياستمداران دارد. اين تأثير ها اگر اتفاق بيفتد مي تواند قابل توجه باشد.
* پس براي انصراف دليل اصلي كه خودتان بيان كرديد اين بود كه مردم از اين تكثري كه وجود دارد به يك وحدت برسند؟
- نه مردم از اين كثرتي كه وجود دارد به نفرت نرسند. از حيرت و پذيرش اين تبليغ كه ما انسان هاي حريص به قدرتي هستيم كه سر قدرت كه هنوز نرسيده ايم با هم دعوا مي كنيم اين توهم در دل مردم به باور تبديل نشود. در تاريخ ۲۶ سال گذشته، توهماتي در جامعه پخش شد كه متأسفانه به سرعت به باور تبديل شد و زمينه سازي ترورهاي وحشتناكي را در كشور فراهم كرد. ما تجربه داريم كه شهيد بهشتي از برجسته ترين صفاتش آزادگي و انحصار طلب نبودنش بود كه من خودم خاطرات بسيار زيبايي از ايشان دارم. فاصله سني من با ايشان زياد بود من جوان ۲۹ ساله بودم و ايشان يك مجتهد شايد۵۰ ساله. من با تأثر به ايشان گفتم شما كه اين همه آزاده هستيد چرا در مقابل تهمت ها از خودت دفاع نكردي كه حالا مردم باور كردند كه شما انحصار طلبي تماميت خواه هستيد؟ ما با باور مردم چه كار كنيم؟ ايشان با طمأنينه خاصي به من فرمود كه «من وقت ندارم هم از خودم دفاع كنم هم كارهايي كه به گردنم است انجام بدم ترجيح دادم بروم دنبال كارهايي كه وظيفه دارم. ان الله يدافع عن الذين آمنوا خدا از مؤمنين دفاع خواهد كرد. كه بعد هم خدا دفاع كرد، زيبا هم دفاع كرد ولي ما بهشتي را از دست داديم. من اين مثال را زدم براي اين كه بدانيد بعضي وقت ها تبليغات ممكن است آن قدر شديد باشد كه يك تصوير ذهني غيرواقع بينانه به سرعت تبديل به يك باور بشود؛ باور منفي كه ايجاد شد ديگر با تبليغات نمي توانيد آن را خنثي كنيد. بايد حادثه اي اتفاق بيفتد، زماني بگذرد، تاريخي شكل بگيرد تا شما آن باور را عوض شده ببينيد. عمده دليل من اين بود كه اين چيزي كه دارد پيدا مي شود اگر رشد كند (كه در ايام انتخابات سريع هم رشد مي كند) هر كدام از ما در جاهاي قبلي خودمان هم خيلي ديگر مفيد نيستيم چه برسد به اين كه انتخابات از دست بدهيم. عامل اصلي تصميم گيري من اين بود. حالا بقيه مواردي كه شما فرموديد بعضي هايش اصلاً نبود و بعضي هايش هم ممكن است انسان در محاسباتش لحاظ كرده باشد.
ادامه در پايين

ادامه ازبالا
000951.jpg
من از قاطعيت دوران آقاي هاشمي و اين كه كار با جلسات پيش مي رفت و تصميم هاي كارهاي بزرگ به سرعت اتخاذ مي شد دفاع كرده ام و دفاع مي كنم و برخي از ثمراتي هم كه ما الان از آن برخورداريم به سبب همين روحيه آقاي هاشمي بود. ولي همين روحيه در شكل افراطي آن وزارتخانه ها را به يك بنگاه هاي بزرگ اقتصادي تبديل كرده بود
* با اين تأكيدي كه داريد كه قدرت طلبي مذموم است و علي القاعده نبايد بين اصولگرايان وجود باشد ولي واقعيت ها چيز ديگري را نشان مي دهد. با خروج شما از صحنه، ما دست كم دو سطح رقابتي هنوز داريم؛ يكي در درون ميثاقيون و يكي بين ميثاقيون با دو كانديداي ديگر. آيا چشم اندازي مي بينيد كه آن آرزوي شما محقق بشود و جامعه به اين نتيجه برسد كه اصولگرايان قدرت طلب نيستند؟
- من اگر كاملاً مأيوس بودم حتماً با اين قاطعيت اظهار اميدواري نمي كردم ولي كار را تمام شده نمي دانم و معتقدم كار با دست اندازهايي روبه رو هست ولي رفع اين مشكلات و گذر از اين فراز و نشيب را ممكن مي دانم مخصوصاً اميدوارم تلاش هاي آقاي حداد به نتيجه برسد من هم به ايشان كمك مي كنم؛ حسن اين كار اين است كه الان يك كسي از داخل دايره آمده است بيرون و ديگر حالا موضع گيري اش حمل بر اين نمي شود كه نفع خودش در ميان است ديگر نفع عموم در ميان است. به بعضي هاشان گفتم از همه اين دوستان بيشتر در كابينه نامزد شده ام چه براي مجلس چه براي رياست جمهوري. تجربه ام بيشتر است فراز و نشيب هاي اين صحنه را بيشتر ديدم هم اقبال و ادبار را در طول زندگي خيلي زياد چشيده ام. اين باعث مي شود يك لطفي را در دوستان من بر انگيزاند كه وقتي من از موضع بيرون دايره سخن مي گويم ان شاءالله اثر دارد به اضافه اين كه خيرخواهان ديگري هم در اين صحنه فعاليت مي كنند و من اميدوار هستم و بر اين اساس فعاليت مي كنم روزهاي آينده نشان خواهد داد كه ان شاءالله اميد من به تحقق مي پيوندد يا نه.
* آيا شما قرائني در پنج كانديداي ديگر ديديد كه اين حركت شما در آنها تأثير بگذارد؟
- بله، يك نوع ميل به تفاهم در بعضي ها خيلي جدي هست. در بعضي هاي ديگر اميد است كه آن مباحث و سازوكارها برانگيخته و تقويت بشود. به هر حال ما در روزهاي آينده يا شاهد يك تفاهمي خواهيم بود كه به كاهش نامزدها برسد يا شاهد تصميم به يك ساز و كاري كه كاهش را محقق كند. بدترين حالت اين است كه اين اتفاق نيفتد، بالاخره در عالم عينيت ما كه مقدرات را رقم نمي زنيم. ما تدابيري مي كنيم ان شاءالله خدا تقديرش را اين چنين قرار بدهد.
* جناب عالي فكر مي كنيد كه ماجرا به يك كانديدا ختم بشود يا حتي اگر دو كانديداي اصول گرا هم باشد اشكالي نمي بينيد؟
- در اين مرحله كه هنوز ثبت خاصي صورت نگرفته است و هنوز از نامزدهاي مطرح در عرصه تأييد نهايي شوراي نگهبان انجام نشده است و هنوز تبليغات رسمي و فراگير انتخابات آغاز نشده، من اين امر را مخل نمي دانم. ولي سير به سمت وحدت را حتماً ضروري مي دانم.
* شما انتخاب رقابتي را در چه سطحي مي بينيد؟ آيا فكر نمي كنيد مثلاً سه قطبي شدن، چهار قطبي شدن انتخابات، مشاركت در انتخابات را كاهش بدهد؟
- يك بخشي بستگي دارد به اينكه بازيگران ديگر صحنه چگونه بازي مي كنند. جهت گيري اين است كه تكثر فعلي مضر است. اين تكثر بايد كاهش پيدا كند. يكي از دلايلي كه مي گويم قاطعانه آرايش مطلوب را نمي شود ارائه كرد براي اين است كه نمي دانم چه اتفاقي مي افتد چون ما هنوز با روز ثبت نام فاصله داريم. بايد يك مقدار حوصله كرد. آنچه را من خطير دانستم و هنوز هم خطير مي دانم، تكثر است و آن  را در اين حد مناسب نمي دانم. تلاش مي كنم كه به سوي قلت برويم.
* آن وقت دو سطحي بودن يا دو جناحي بودن اصولگرايان را شما خطير نمي بينيد؟
- اصولگرايان يك طيف اند و اگر شرايط آسيبي نزند وجود نمايندگان هر يك از طيف  ها مخل نيست در يك شرايطي ممكن است خطير باشد آن وقت بايد تدبير كنند و با تنازل نگذارند شكست نصيب كل اصولگرايان بشود.
* اشاره اي به تأييد صلاحيت ها كرديد شما منتظر حذف كانديدايي هستيد كه آرايش جديد را ببينيد چيست؟
- من منتظر چيزي نيستم ولي چون نهادهاي قانوني موجود طبعاً براساس اطلاعات پالايش شده اي كه ممكن است در اختيار من نباشد تصميم مي گيرند من نمي توانم پيش بيني كنم كه صددرصد چه اتفاقي ممكن است بيفتد. نه من منتظر هيچ چيز نيستم من منتظر اين هستم تا آرايش صحنه به طور رسمي معلوم شود. چون يكي از احتمالات اين است كه كسي حذف شود يكي از احتمالات اين است كه حذف داوطلبانه اتفاق بيفتد. يعني ممكن است همان طور كه در خبرها آمد در جبهه مقابل هم اضافاتي اتفاق بيفتد كسري هايي اتفاق بيفتد توافقاتي رخ بدهد بنابراين فقط حذف نيست؛ حذف به معناي رد صلاحيت نيست. ممكن است حذف اجماعي يا داوطلبي رخ بدهد. همين تلاشي كه ما در اين طرف مي كنيم يك عده اي در آن طرف صورت مي دهند.
* شما همه دلايل كنار كشيدن خودتان را فرموديد. منتها برنامه هايي هم داشتيد كه رقيبان شما آنها را جاه طلبانه و آرمانگرايانه مي دانند ولي خودتان هميشه اظهار كرديد كه خيلي واقع بين هستيد. چه طور شد كه شما براي پيگيري اين آرمانهاي بلند در صحنه نمانديد و به ديگراني كه به اندازه شما روي آنها تأكيد نكرده اند، واگذار كرديد؟
- فكر مي كنم شما با ادبيات جديدي سؤال را داريد تكرار مي كنيد. براي اين كه فرض اين بود كه اگر در شرايط فعلي من پيروز صحنه بودم يا يك كسي كه خيلي به من از نظر افكار نزديك بود پيروز صحنه بود عقب كشيدن خوب بود. اگر فرض اين باشد كه وقتي شش تايي هستيم مردم از همه ناراحت بشوند همه را با اراده خودشان حذف مي كنند. ديگر بحث از اين كه من برنامه هايم را مي توانم محقق كنم منتفي است نه من مي توانم و نه ديگري از دوستانم مي تواند.
* حالا با كنار كشيدن چگونه مي خواهيد محقق كنيد؟
- خوب به همان مسيري كه قبلاً توضيح دادم به سطور بالا مراجعه كنيد براي اين كه من حدسم اين است كه با كنار كشيدنم مي توانم فرآيندي را تقويت كنم كه اصولگرايان با وحدت به پيروزي دست پيدا كنند. اگر تحليل من از واقعيت بهره داشته باشد كه كمتر كسي بهره داشتنش را مي تواند انكار كند، آن وقت كار من يك كار كاملاً عقلايي و قابل دفاع مي شود گرچه من دست از مبارزه خود براي تحقق برنامه هايم نخواهم كشيد به هر حال من الان نماينده مجلس هستم و فعاليت مي توانم بكنم. اين تفكر عدالت خواهانه و شفاف سازي رفتار حاكميت در مجلس طرفداران جدي دارد و كافي است دولتي هم جهت با اين فكر باشد آن وقت برآيند تفاهم دولت و مجلس درجه قابل قبولي از آن هدف ها را مي تواند محقق كند گرچه برخي هدف ها بستگي دارد به اين كه من خودم باشم يا نه. آنها ممكن است قابل تحقق نباشد. فكر مي كنم واقع بيني در عالم سياست بهترين كار است. من خودم را هميشه يك آرمانگراي واقع بين معرفي كرده ام و اين ادعا را گزافه نمي دانم من آرمانگرايي هستم كه فكر مي كنم كه آرمان جهت انسان را تعيين مي كند.
* آقاي دكتر كدام يك از اين دولت هاي پس از انقلاب را نزديك تر به آراء و افكار خودتان ديديد؟
- از هر دولتي يك وجهش نزديكي داشت يك وجهي نداشت وجوهي از آن نزديك بود و وجوهي از آن نبود. من همواره از اين دولت ها به نسبت دوري و نزديكي كه حس مي كردم با مباني يا آرمان ها دارد دفاع يا انتقاد كردم. آن چه كه قابل دفاع است از دولت اول انقلاب در دولتي كه خودم عضو آن بودم جهت گيري مصرانه به نفع توده هاي مردم و مستضعفان بود و عدالت خواهي البته روش به شدت اختلافي بود و اختلاف آن قدر حاد بود كه من در اعتراض به دولتي كردن هاي متناسب شرايط جنگ در آن زمان به شدت انتقاد كردم و از دولت استعفا كردم و سال ها هم از دولتي كردن انتقاد كردم. بعد كه دولت دوران سازندگي بعد از جنگ پيدا شد. اگر به سوابق روزنامه ها مراجعه كنيد يكي از قوي ترين مدافعان دولت سازندگي در سال اول آن من بودم به دليل اين كه جهت گيري عدالتي كردن به سمت آزادي هاي مشروع مردم و تقويت مشاركت مردم داشت. تأكيدم روي اين است كه مشاركت مردم را تقويت كنيم. به هر حال تمايل به افزايش مشاركت مردم در اقتصاد و باز شدن عرصه در اول دوره سازندگي جدي بود و من هم دفاع مي كردم. بعدها معلوم شد اين اشتراك ظاهري كه حرف هاي ما در مورد مشاركت بيشتر مردم داشت با مدل هاي توصيه شده صندوق بين المللي پول ما را دارد به اشتباه مي اندازد و به سرعت معلوم شد كه نسخه هاي صندوق در اين جا دارد تعقيب مي شود. بر نسخه هاي صندوق هم در مبنا اشكالاتي بود و هم از نظر تجربه انجام شده در كشورهاي جهان سوم مخدوش بود.
مثلاً من از قاطعيت دوران آقاي هاشمي و اين كه كار با جلسات پيش مي رفت و تصميم هاي كارهاي بزرگ به سرعت اتخاذ مي شد دفاع كرده ام و دفاع مي كنم و برخي از ثمراتي هم كه ما الان از آن برخورداريم به سبب همين روحيه آقاي هاشمي بود. ولي همين روحيه در شكل افراطي آن وزارتخانه ها را به يك بنگاه هاي بزرگ اقتصادي تبديل كرده بود كه تنها يك نفر خودش را مسئول همه چيز مي دانست در حالي كهطبق قانون اساسي تمام اعضاي كابينه مسئوليت مشترك براي همه چيز دارند.
همين روحيه مثبت در آن زمينه يك اشكالاتي را به هم زد. حالا من در مقام ارزيابي همه دولت ها نيستم. دولت آقاي هاشمي به همت براي رفع موانع اقتصادي مصروف شد و براي افزايش كارايي بيشترين توفيقي كه اتفاق افتاد، تكميل چرخه توليد بود. به طوري كه اتكاء هر واحد توليد به منابع ارزي به سرعت كاهش پيدا كرد و اين از افتخارات دوره آقاي هاشمي است گرچه به دليل نگاه ليبرالي هم فرهنگي و هم اقتصادي كل نياز كشور بالا رفت اما اتكاء ارزي واحد توليد به ارز نفت كاهش پيدا كرد و من اين امر را همواره از بركات دوره آقاي هاشمي مي دانم و با افتخار از اين حيث از آن دفاع مي كنم ولي در مجموع به دليل سياست هاي نادرست آن موقع يك مدل رشد بي اعتنا به عدالت و يك نوع نگاه نادرست به خارج تقويت شد و در نتيجه نياز ارزي كل اقتصاد به طور فاحشي افزايش پيدا كرد كه ضررهايي دارد كه مورد بحث من نيست.
در دوره آقاي خاتمي در زمينه سياست هاي اقتصادي و غفلت از عدالت همان وضع سابق ادامه داشت ولي يك حسن بزرگ دوره آقاي خاتمي اين بود كه غفلت از فضاي باز سياسي كه جزو مواهب بزرگ انقلاب بود و چندين سال مقداري عرصه تنگ شده بود اين امر اتفاق افتاد و حاكمان كه مقداري مصونيت وهمي پيدا كرده بودند در معرض سؤال هاي جدي مردم قرار گرفتند كه اين هم از موهبت هاي بزرگ انقلاب است كه در زمان آقاي خاتمي احياء شده است.
در يكي از شهرهاي فارس جواني كه معلوم بود از علاقه مندان جدي آقاي خاتمي است، گله مندانه به من اعتراض كرد كه تو چرا اين قدر از دولت آقاي خاتمي انتقاد مي كني. گفتم من خوبي هايش را هم گفتم. گفت بله گفتي. يك حالتي بود كه دلش نمي خواست اين اتفاق بيفتد. جمله اي معنا دار را به من تذكر داد كه اين حرف من را خوب بيان مي كند.
گفت اگر آقاي خاتمي هيچ كاري نكرده باشد همين بس است كه ما هر چه دلمان بخواهد راجع به رئيس جمهور مي توانيم بگوييم. اين خيلي با ارزش است كه مردم احساسشان اين باشد كه حاكمانشان تحكمي برآنها ندارند و مي توانند آزادانه حرفشان را بزنند تا آن حالت شخصي پرستي يا تقدس مآبي حاكمان جايش را به نگاهي داد كه حاكمان بايد پاسخگو باشند و البته واقعيت اين است كه حمايت رهبري از آقاي خاتمي در اين كار، حتي اين كه خودشان را در معرض سؤالات تند جوانان در دانشگاه ها قرار بدهد نقش مهمي در اين قضيه داشت و عملكرد اين دو بزرگوار مؤيد اين فضاي جديد شد. اين به نظر من عمده ترين خدمتي است كه در دولت آقاي خاتمي صورت گرفته، بنابر اين من از يك فعل يا چند فعل خوب هر دولتي دفاع مي كنم و ممكن است چند فعل بدش و كار كردش را هم مورد نقد قرار مي دهم.
در دوره آقاي خاتمي غفلت از عدالت به همان وضع سابق ادامه داشت ولي يك حسن بزرگ دوره آقاي خاتمي اين بود كه حاكمان كه مقداري مصونيت وهمي پيدا كرده بودند در معرض سؤال هاي جدي مردم قرار گرفتند كه اين هم از موهبت هاي بزرگ انقلاب است كه در زمان آقاي خاتمي احياء شده است.
* شما يك قالب سياسي- اقتصادي داريد كه هر كدام را كه منطبق بود مي پذيريد.
- فكر مي كنم آدم اصولگرا بايد همين طوري باشد.
* مي شود آن قالب را توضيح بدهيد كه در حوزه اقتصاد چه چيزي است؟
- مدل نئوكلاسيكي كه الان به آن عمل مي شود شما مي توانيد دو كشور را به من نشان بدهيد كه اين مدل را به يك اندازه عمل كرده باشند و با يك اولويت بندي مشترك حتماً اجرا شده باشد. تقريباً نمي توانيد پيدا كنيد اگر تصور از مدل اين است كه يك چهارچوب غيرقابل انعطافي است كه به تعيين شما قالب شكل گرفته صلبي است كه ما مي اندازيم و هر كس با آن منطبق نشود رهايش مي كنيم من چنين تصوري از مدل ندارم. به نظر من مدل داراي يك مباني و جهت گيري هاي نسبتاً ثابتي است كه واقعيت حد رفتار شما را مشخص مي كند. بنده از دولتي كردن پرهيز مي كنم ولي مثل بعضي ها كه دولت را فقط داور مي دانند اصلاً فكر نمي كنم چون اين با واقعيت جهان خارج، با مباني قانون اساسي تطبيق نمي كند. دولت تكاليف دائمي در عرصه غيرحاكميتي مثل آموزش، بهداشت، رفع فقر، تسهيل اشتغال دارد.
اين طور نيست كه حكومت فقط حاكميت مي كند و هيچ تصدي گري ندارد در كشورهاي غربي هم اين حرف قابل قبول نيست و به اين مدل عمل نشده است.
مدلي كه بازاري محض باشد در عالم وجود نداشته است و وجود نخواهد داشت و مدلي هم كه دولتي محض باشد در يك دوران كوتاهي در يك جا اتفاق افتاد و به شكست فاحش منجر شد و يك نظام فكري را در شكل حدي اش كنار گذاشت ولي در شكل غير حدي اش الان عمل مي شود.
بنده از مدل بازار- دولت دفاع مي كنم و معتقدم هر كدامشان در جاهايي كارآيي دارند و نتايج عدالتي، هدايتي متفاوت دارند و در نتيجه نتايج سياسي بسيار مختلف خواهند داشت. اگر متناسب با شرايط تركيب قابل دفاعي از اين دو نداشته باشيد شكست مي خوريد. يك چيز متصلبي را نبايد دنبال كنيد. اصل بر آزادي مردم و ايفاي وظايف اصلي دولت است.
در مباحث عميق فلسفي اقتصادي مباحث مختلفي مطرح مي شود ولي آن چه براي دولت مفيد است و كمتر اختلاف باقي مي گذارد مصرحات قانون اساسي است كه واجب است دولت را و حد و حدود آزادي هاي مردم مشخص مي كند تركيب وهله اي آن و مرحله اي اش احتياج به تدبير دارد.
* جريان اصولگرا بعد از سال ها توانست در قالب يك تشكيلات به نام شوراي هماهنگي بروز پيدا كند و توفيقاتي هم در شوراها و هم در انتخابات مجلس هفتم به دست آورد. در جريان رياست جمهوري اختلافاتي در آن پيش آمد كه فرموديد اين حركت شما ممكن است سبب بشود كه اختلافات داخلي آن كم شود. اما شما براي اين كه جريان اصولگرا در قالب تشكيلات بتواند عمل كند چه پيشنهادي داريد؟ يا اين كه اصلاً فكر مي كنيد كه جريان اصولگرا نبايد در قالب تشكيلات باشد و شايد به صورت بي شكل موفق تر باشد و اصلاً حزب و تشكل را با آموزه هاي ديني منطبق نمي دانيد؟
- من البته حزب و تشكل را با قيودي معارض آموزه هاي ديني نمي دانم و خيال مي كنم يكي از مشكلات كشور ما كه نظام مردم سالار است فقدان احزاب واقعي باشد. لفظ واقعي را به كار بردم تا مقصودم از حزب نسبت به كلوپ هاي قدرتي كه بعد به وسيله صاحبان قدرت به وجود آمده است جدا بشود چون احزاب معمولاً حول يك محور اعتقادي شكل مي گيرند و آن را تبليغ مي كنند و كادر مي سازند بعد كم كم در صحنه قدرت حضور پيدا مي كنند و آن را به دست مي گيرند.
در كشور ما برعكس است و در تاريخ سياسي ايران كمتر حزبي داشته ايم كه اين شكل را داشته باشند. من دو تا از احزاب نسبتاً فراگير سراغ داريم با تسامح و تساهل يكي حزب توده بود و يكي حزب جمهوري اسلامي كه اين ها شكل توده اي و مردمي پيدا كردند، كادر ساختند، آموزش و مانيفست داشتند و ضرورتاً هم از موضع قدرت شروع نكرده اند.
بنابر اين من از حزب دفاع مي كنم ولي معتقدم زمينه هاي اجتماعي براي تشكيل احزاب فراهم نيست به دليل سابقه كاركرد احزاب در ايران مخصوصاً احزابي كه از كانون هاي قدرت در سال هاي اخير شكل گرفته اند و اعتماد به راحتي برانگيخته نمي شود. پس حزب نمي تواند به بدنه قوي اتكاء كند و منابع مالي مشكل اصلي اش مي شود بعد يا بايد خودش را به جاهايي از حوزه قدرت پيوند بدهد يا بايد از حوزه قدرت به دنبال حوزه ثروت برود كه بايد در طول زمان تدبير كرد كه اين گرفتاري اصلي كم بشود.
اما اصولگرايان به محض اين كه بخواهند به يك تشكل سازمان يافته تبديل بشوند كوچك مي شوند چون طيفي و جبهه اي اند و من ترجيح مي دهم كه كل اين ظرفيت در خدمت مردم باقي بماند معتقدم شوراي هماهنگي بايد شكل طيفي خودش را حفظ كند تا همه ظرفيت را براي هدف مشتركي كه ادعا مي شود و به اعتقاد من واقعيت دارد براي خدمت و احياي اعتماد عمومي به نظام، اعتلاي كشور استقلال و امنيت ملي به كار ببرد. اين شكل را ترجيح مي دهم چون تشكيلات منسجم واحد را به معناي دقيق كلمه به معناي حزبي اش را مخل نگهداري كل ظرفيت مي دانم.
شوراي هماهنگي اتفاقاً توفيق اش به همين دليل بود كه نگاه جبهه اي داشت و برخي مشكلات از وقتي به وجود آمد كه نگاه جبهه اي آسيب ديد. بايد همين نگاه دوباره برگردد و تعلقات گروهي كمرنگ باقي بماند و هر گروهي استقلال خودش را حفظ كند يا هر دسته يا جريان ذي نفوذي هويت اجتماعي خودش را حفظ كند ولي با هم بتوانند كار كنند.
* نقش آينده شما را يكي از شكل دهنده هاي تشكل هاي خوب براي جناح اصولگرا مي توانيم بدانيم؟
- همواره سعي خواهم كرد اين تفاهم بين گروه هايي كه هدف ها و مباني مشترك و قابل اعتنايي دارند تقويت بشود و خدمتگزاري به مردم هر چه بيشتر بشود.
* وارد دولت هم مي شويد؟
- من نمي توانم بگويم كه وارد دولت مي شوم يا نه. ولي در مجلس خدمتگزار خوبي خواهم بود.
* شما در بين اين هفت هشت كانديدايي كه در صحنه حضور داشتند با توجه به گرايش و تخصصي كه داريد بيشتر روي جنبه هاي اقتصادي تأكيد كرديد. به عنوان نماينده يك جريان خاص نظام فكري اقتصادي انتظار وجود داشت كه حضور شما در انتخابات حتي تا روز انتخابات در بين ديدگاه هاي اقتصادي رايج و ديدگاهي كه شما نماينده آن هستيد چالشي را ايجاد كند.آيا عدم حضور شما مباحث اقتصادي و مسايل اقتصادي را كه دغدغه اصلي كشور ماست يك مقدار كمرنگ كند و بي اهميت جلوه بدهد و در آينده اقتصادي مشكل ايجاد بكند؟
- در طول اين ۱۲ سالي كه اين حرف ها بيشتر زده شد و از لحاظ فكري ضربه زديم و ضربه خورديم در حال حاضر اين گفتمان تقريباً جا افتاده است. همان طور كه الان مي بينيد نامزدهاي مختلف جز بعضي استثناهاي نادر همه در اين زمينه عمل مي كنند كه از عدالت دفاع مي كنند به فقر حمله مي كنند.
همين كه فضاي انتخابات به سمتي برود كه اين حرف ها محورهاي رايج گفت وگوهاي نامزدها با سلايق مختلف بشود نشان مي دهد كه اين گفتمان خودش را دارد جا مي اندازد و نگاه رايجي كه ۱۶ سال قدرت در دست داشت الان در موضع دفاعي قرار گرفته است. اين يك قدم به پيش است. البته مسلم است كه اگر من در صحنه انتخابات مي ماندم يك اتفاقاتي مي افتاد ولي با همان دلايلي كه گفتم ترجيح به در صحنه نماندن بود ولي من الحمدلله از نشاط خوبي برخوردار هستم و دست از تلاش خودم به هيچ وجه برنمي دارم. برنامه هاي استاني سفرم لغو نشده است.
* به عنوان يك مصلح؟
- به عنوان يك سياستمداري كه با مردم رفيق است و مرتب با دفاع از نظراتي كه به نفع مردم است فضا را تحت تأثير قرار بدهد. من هم يك گروه فشار هستم ولي قانوني ام يعني به شكل صريح مواضع خودم را تبليغ مي كنم و به كار خودم ادامه مي دهم و حتي به مخالفين خودم كمك مي كنم تا به روش هاي خودشان بينديشند و احياناً تصحيح كنند يا كنار بنشينند و مدتي اجازه بدهند ديگران كار كنند شايد كار بهتر انجام بشود.

دايرة المعارف نبوي
000960.jpg
بازتاب: نخستين مجلد از دايرة المعارف بزرگ سيره نبوي، تابستان امسال منتشر مي شود. اين مجلد كه نخستين جلد از مجموعه طرح دايرة المعارف بزرگ سيره نبوي است، شامل حدود ۱۰۰۰ مدخل از بخش «اصحاب رسول خدا(ص)» (يكي از بخش هاي پنجگانه دايرة المعارف) است.
رسول جعفريان مجري طرح دايرة المعارف بزرگ سيره نبوي گفت: ما در دايرةالمعارف مبنا را بر اين قرار داده ايم كه دو موضوع «جامعيت» و «وثوق» در حد بسيار بالا برآورده شود و اين امتياز بزرگ طرح است. امتياز بزرگ ديگر اين طرح، نگاه شيعي به حوادث و اتفاقات و زندگي اشخاص است كه منابع مشابه خارجي از آن خالي هستند.
وي همچنين خاطرنشان كرد: بخش هاي پنجگانه دايرة المعارف، «مفاهيم و اصطلاحات»، «صحابه شناسي»، «رويدادها»، «جغرافياي رويدادها» و شرح احوال «گروه هاي مذهبي، سياسي و اجتماعي» است كه تقريباً همه حوادث و احوال سيره رسول خدا و وقايع پيراموني را شامل مي شود.
او اظهار اميدواري كرد كه ساير بخش هاي طرح نيز براساس برنامه تعريف شده تدوين و در اختيار محققان، تاريخ پژوهان و دوستداران اهل بيت(ع) قرار گيرد.
وي همچنين درباره ساختار كلي طرح و معرفي بخش هاي آن گفت: در تقسيم بندي اصلي طرح، دايرةالمعارف بزرگ سيره نبوي، در پنج بخش اصلي تعريف شده است؛ اين پنج محور به اين شرح است: بخش نخست، «مفاهيم و اصطلاحات» است. در اين بخش مفاهيمي مانند «تبعيت» ، «هجرت» ، «وفد» و... بررسي و نقش، كاركرد و سير تاريخي آنها مورد مطالعه و تحقيق قرار مي گيرد؛ البته با نگاه به سيره پيامبر(ص). بخش دوم، «صحابه شناسي» است. در اين  محور شرح حال و زندگاني اصحاب رسول  خدا شامل زنان و مردان در سه مقطع تاريخي «عصر جاهلي» ، «عصر نبوي» و «عصر صحابه» با تكيه بر نقش سياسي و اجتماعي، گرايش هاي فكري  مذهبي و سهم اين افراد در انتقال فرهنگ اسلامي و سيره نبوي بررسي مي شود. توجه خاص به صحابه داراي گرايش به اهل بيت (ع) از امتيازات اين داير ة المعارف است كه متون خارجي مشابه فاقد آن هستند. اين بخش شناسنامه و فهرست كاملي از صحابه رسول  خدا (ص) را به همراه نقش و ميزان عملكرد آنها در راه ترويج و تبليغ سنت نبوي به دست مي دهد. بخش سوم دايرة المعارف، «رويدادها» نام دارد كه طي آن، حوادث و رويدادهاي عصر رسالت مانند دعوت نامه ها، پيمان ها، جنگ ها و... بررسي مي شود. بخش چهارم، «جغرافياي رويدادها» است و دليل پرداختن به آن، اين است كه شناخت رويدادها بدون شناخت بستر جغرافيايي آنها، شناختي ناقص است. در اين بخش، شهرها، كوه ها، وادي ها، راه ها، حرّه ها، صحراها، غديرها و... بررسي و شرح مي شوند و سرانجام در بخش پنجم، دايرةالمعارف كه به شرح احوال «گروه هاي مذهبي، سياسي و اجتماعي» مرتبط مي پردازد، نقش گروه ها در تحولات سياسي- اجتماعي عصر رسالت و زمينه هاي تشكيل اين گروه ها و تأثير آنها در حوادث پس از رحلت رسول الله (ص) بررسي مي شود.
اين محقق برجسته علوم اسلامي درباره امتيازات و ويژگي هاي خاص اين دايرةالمعارف نيز اظهار كرد: در بندهاي قبلي عرايضم گفتم دو هدف عمده، اين طرح را از ساير مطالعات در زمينه تاريخ اسلام ممتاز مي كند. نخست جامعيت آن است و دوم، وثوق و دقت در اتقان محتواي آن. درمورد اول، آنگونه كه ديديد، نهايت تلاش صورت گرفته است تا هرگونه اتفاق، نام، حادثه، جريان و حتي مكاني كه به نوعي با سيره پيامبر(ص) مرتبط بوده، واكاوي تاريخي شود و به صورت مدخل در فهرست مداخل دايرة المعارف بيايد. اما آن گونه كه بعدها خواهيم ديد، نام ها و اماكني داريم كه حتي تاريخ پژوهان نيز نام برخي از آنها را نديده و نشنيده اند. به اين لحاظ، كار، ان شاء الله جامعيت بسيار خوبي از اين حيث خواهد داشت. مورد دوم هم كه قبلاً شرح داده شد، وثوق و دقت در اتقان محتوايي مداخل است. اساساً يكي از مشكلات بيشتر منابع و تك نگاشت هاي تاريخي آن است كه اتقان و وثوق آنها چندان كه بايد سنجيده نمي شود و از نظارت اصحاب فن به طور خاص دور است. به همين دليل گاه خطاهاي فاحشي در متون تاريخي ديده مي شود كه مع الاسف بعدها مستند تحقيقات ديگر نيز قرار مي گيرد. ما در كار تدوين دايرة المعارف بزرگ سيره نبوي تلاش كرده ايم اين نقيصه را تا حد امكان و توان جبران كنيم و دامن متن را از آن دور سازيم. به همين دليل هم ترتيب و روالي را كه براي ارزيابي و تأييد مدخل ها گذاشته ايم، واقعاً جدي است.
وي در ادامه در مورد منابع و مستندات اين كار تحقيقي نيز اشاره  كرد: مبناي تحقيق ما مثل ساير دايره المعارف هاي علوم انساني و تاريخي، كتابخانه اي است. ما ضمن استفاده از متون مرجع تاريخي، از منابع تخصصي هر بحث نيز استفاده جسته ايم. مثلاً در بحث تبيين نسبت افراد، ضمن مراجعه به كتب تاريخي  تحليلي، كتاب هاي تبارشناسي را نيز كاوش كرده ايم و در تبيين حوادث تاريخي، علاوه بر كتب مرجع تاريخي، كتاب هاي سيره، فرق و تاريخ هاي خاص را نيز ديده ايم. علاوه بر اين موارد، از نرم افزارهاي رايانه اي، معجم هاي رايانه اي و... نيز در اين كار بهره  برده ايم كه البته دقت لازم در انتخاب و استفاده از آنها را نيز از نظر دور نداشته ايم. در بخشهاي مختلف نيز به حسب نياز از نقشه هاي تاريخي، جدول ها، نسب نامه ها و شجره نامه ها، تصاوير اماكن و... استفاده كرده ايم كه به فهم بهتر كار و محتواي مدخلها كمك مي كند. در مجموع، بايد بگويم كه در استفاده از منابع درجه اول تاريخي در هر بخش، كوتاهي نكرده ايم و دست محققان را باز گذاشته ايم؛ اما در بحث گزينش، استناد و نقل مطالب و انتقال محتواها، وسواس و دقت فراوان داشته ايم تا تحليل هاي درست و مطابق واقع را  ارائه كنيم. جعفريان درباره اين كه انتشار اين مجموعه از چه زماني آغاز مي شود و مجموعه چه زماني در دسترس علاقه مندان خواهد بود، تصريح كرد: با توجه به حجم  كاري كه انجام شده است، ان شاء الله تا پايان سال ۸۴ انتشار محصول نهايي طرح آغاز خواهد شد و به صورت همزمان، كار تحقيق و تدوين بخش هاي تكميلي ادامه خواهد يافت و اين سيره موضوعي جامع كه با شيوه اي نو تدوين شده است، در اختيار علاقه مندان قرار خواهد گرفت.

نگاه امروز
از تكثر تا اجماع
محمد صداقت
شايد حدود شش ماه پيش كمتر كسي تصور مي كرد آرايش جناح هاي سياسي و نامزدهاي انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري كشور به وضعيتي برسد كه اكنون در ارديبهشت ماه سال ۸۴ با آن مواجهيم.
در خيمه گاه اصولگرايان چهره هاي نام آشنايي چون علي اكبر ولايتي، علي لاريجاني، احمد توكلي، محمود احمدي نژاد و محسن رضايي به چشم مي خورد و در روزهاي آغازين سال ۸۴ فرمانده نيروي انتظامي سردار قاليباف نيز به اين جمع پيوست. در ميان نامزدهاي اصولگرايان دكتر احمد توكلي بر اين اعتقاد است كه سامان كشور در گرو ساماندهي وضعيت اقتصادي است.
او در مصاحبه ها و نوشته هاي خود به صراحت اعلام كرده است كه نه با دولتي كردن اقتصاد موافق است و نه با اقتصاد ليبرال _ سرمايه داري قرن نوزدهمي غرب.به نظر او، مسئولين كشور بايد با استفاده از مباني و موازين اسلامي دست به طراحي الگوهاي جديد براي نظام اقتصادي كشور بزنند. دكتر احمد توكلي سخنان خود را در حد شعار باقي نگذاشت و از همان بدو بعهده گرفتن مسئوليت مركز پژوهش هاي مجلس، در مسير تحقق بخشيدن به ايده هاي اقتصادي خود گام برداشت كه به عنوان نمونه مي توان به تدوين طرح تثبيت قيمت ها و طرح كاهش نرخ سود بانكي در مجلس هفتم اشاره كرد.
اما درحالي كه همه قرائن دال بر عزم راسخ و تصميم جدي احمد توكلي براي حضور در عرصه رقابت انتخاباتي نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري بود، به ناگاه و در اقدامي غيرمنتظره كناره گيري او از نامزدي انتخابات را شاهد بوديم. توكلي براي توجيه اين اقدام خود دو دليل را بيان كرده است؛ نخست شبهه زدايي از افكار مردم و زدودن اين گمان كه نامزدهاي اصولگرا نه به قصد خدمت، كه براي رسيدن به قدرت با يكديگر رقابت مي كنند و دوم بازكردن راه كناره گيري ديگر داوطلبان اصولگرا براي باقي ماندن يك يا دو نامزد در اردوي اصولگرايان.
دكتر توكلي گام در راهي نهاد كه مقصد آن را اجماع اصولگرايان بر نامزدي واحد مي ديد، اما به رغم گمان او با گذشتن يك هفته هنوز ديگر نامزدهاي اين جناح سياسي تصميمي براي پيوستن به او نگرفته اند و تا فردا اگر اين پيش بيني درست باشد بايد گفت نه تلاش هاي غلامعلي حداد عادل براي ايجاد وفاق در اردوي اصولگرايان وافي به مقصود بوده و نه اقدام احمد توكلي و هردو به همانجا رسيدند كه ناطق نوري به عنوان رييس شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب در پايان سال ۸۳ به آن رسيده بود. سئوال اساسي اين است كه براي تحقق اجماع در اردوي اصولگرايان چه گام هاي ديگري بايد برداشته شود؟

سياست
اقتصاد
اجتماعي
سينما
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  سينما  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |