سه شنبه ۳ خرداد ۱۳۸۴ - - ۳۷۰۶
ساعتي با وحيد شمسايي
رم مثل تهران شلوغ است
003144.jpg
عكس ها:ساجده شريفي
رم هم مثل تهران خيلي شلوغ است. اتوبان هايش مثل اتوبان همت و شيخ فضل الله هميشه ترافيك دارد، ولي فوق العاده شهر شيك و باكلاسي است. آثار معماري قديمي بسياري در سطح شهر ديده مي شود
دانيال ابوالحسن
چرا وحيد شمسايي به سادگي آب خوردن گل مي زند؟
شايد لطف خداست كه من حداقل اين كار را خوب بلد هستم. اتفاقا گل زدن خيلي هم سخت است، ولي من هميشه چارچوب دروازه را خوب مي شناخته ام. قبل از هر بازي چند شوت به زواياي مختلف دروازه مي زنم تا آماده شوم.
اولين بار چه زماني به صورت حرفه اي پايتان به توپ خورد؟
مثل همه فوتباليست ها، در كوچه و خيابان با توپ آشنا شدم، ولي در رده نوجوانان تيم بنياد شهيد، اولين بار به صورت حرفه اي بازي كردم. البته تيم فوتبال بود نه فوتسال. بعد از آن به باشگاه فوتبال بانك تجارت رفتم و در آنجا دچار مصدوميتي در ناحيه زانو شدم كه فوتبال حرفه اي را براي 7 سال كنار گذاشتم. 4 سال اصلا پايم به توپ نخورد، ولي در 3 سال ديگر بعضي وقت ها دوستانه با بچه هاي محل بازي مي كردم.
متولد چه ماهي هستيد؟
در شناسنامه ام نوشته شده: وحيد شمسايي، سي ام شهريورماه سال 1355 خورشيدي به دنيا آمده، ولي اين تاريخ حقيقت ندارد. خانواده ام تاريخ تولدم را عقب آوردند، چون فكر مي كردند اگر زودتر به مدرسه بروم، زودتر پروفسور مي شوم. من بيست و سوم آذرماه سال 55 به دنيا آمده ام.
وحيد شمسايي در كدام محله تهران بزرگ شده است؟
از وقتي متولد شدم تا آخر دوره راهنمايي در محله نامجو (گرگان) زندگي مي كردم.
فيفا چند گل را به نام شما ثبت كرده است؟
نفر دوم بهترين گلزنان فوتسال دنيا در رده ملي هستم. در آمار رسمي چندماه قبل فيفا، 224 گل به نام من ثبت شده بود. نفر اول يك بازيكن برزيلي است كه با 302 گل زده، پيشتاز است.
هميشه مربيان به چشم يك مهاجم به شما نگاه كرده اند؟
چند سال اولي كه فوتبال بازي مي كردم، هافبك نفوذي بودم، ولي وقتي وارد سالن شدم، آقاي ابطحي گفت كه چون قدرت حفظ توپ خوبي دارم، در راس بازي كنم. البته بعضي مواقع  هم به عنوان عقب گير به زمين مي روم.
فكر مي كنيد بتوانيد به ركورد بهترين گلزن فوتسال جهان برسيد؟
با بهترين گلزن فوتسال دنيا فقط 78 گل فاصله دارم. البته او بازي هاي ملي اش تمام شده است و از اين به بعد با گل زدن من، اين اختلاف كمتر مي شود. تمام تلاشم را مي كنم كه اين ركورد را بزنم. الان گل زدن در فوتسال خيلي سخت تر شده است و تعداد گلهاي كمتري نسبت به گذشته در يك بازي ردوبدل مي شود. اگر بتوانم در سه دوره از بازي هاي آسيايي 50، 60 گل بزنم با توجه به گلهاي بازي هاي دوستانه شايد به بازيكن برزيلي برسم.
قبول داريد وحيد شمسايي بعضي مواقع  در بازي اصلا گذشت نمي كند و پاس نمي دهد؟
خصلت يك بازيكن راس اين است كه گذشت نداشته باشد. يعني سيستم فكري مهاجمان طوري طراحي شده كه چون توپ نهايتا به آنها مي رسد، هميشه فكر مي كنند كه ضربه آخر را بايد آنها بزنند و به همين دليل پاس نمي دهند. البته اين موضوع بستگي به تاكتيك تيمي هم دارد، مثلا با اين مربي برزيلي جديدي كه به تيم ملي آمده، عملا من پاسور شده ام. در بازي هاي دوستانه اخير بيشترين پاس گل را داده ام و شعاع حركتي ام خيلي محدودتر شده است. بستگي به مربي دارد كه از بازيكن چه مي خواهد.
به جز محله گرگان، در كدام نقاط پايتخت زندگي كرده ايد؟
چند وقت است كه به خاطر همسرم و نزديك بودن به خانه مادرزنم به تهرانپارس نقل مكان كرده ايم، ولي خانه اصلي ام در ولنجك است و در آنجا ساكن هستم. به جز اين محله ها مدتي در تهران نو زندگي كرده ام و چند سالي هم ساكن خيابان سهروردي بودم. تقريبا يك چرخ كامل تهران را زده ايم. يك سال هم كه در شهر رم زندگي مي كردم.
هنوز به بچه محل هاي سابقتان سر مي زنيد؟
آخرين باري كه به محله قديمي ام رفتم، محرم امسال بود. خيلي از دوستانم اهل آن محله هستند. هروقت دلم برايشان تنگ مي شود، به محله گرگان مي روم. هنوز با بچه محل هاي قديمي ارتباط دارم و گاهي در يكي از سالن هاي فوتسال تهران دور هم جمع مي شويم.
يك سال زندگي در ايتاليا بايد تجربه خوبي بوده باشد. زندگي در رم چقدر با تهران تفاوت دارد؟
واقعا براي يك ايراني زندگي در يك شهر غريب مثل رم با تهران خيلي تفاوت دارد. احساساتي كه در مردم ايران وجود دارد، اصلا در مردم كشورهاي ديگر نيست. اين را در سفر به كشورهاي مختلف تجربه كرده ام. در شهر رم به خاطر گراني، ايراني هاي كمي زندگي مي كنند. همين موضوع زندگي را براي خانواده ام در اين شهر سخت تر كرد. البته تمام مخارج من را باشگاه لاتزيو پرداخت مي كرد. ايتاليايي ها خيلي به تيپشان اهميت مي دهند و معمولا خوش لباس هستند. آنها به حفظ فرهنگ قديمي ايتاليا خيلي اعتقاد دارند.
از نظر شهري چه شباهت هايي بين رم و تهران وجود دارد؟
رم هم مثل تهران خيلي شلوغ است. اتوبان هايش مثل اتوبان همت و شيخ فضل الله هميشه ترافيك دارد، ولي فوق العاده شهر شيك و باكلاسي است. آثار معماري قديمي بسياري در سطح شهر ديده مي شود. به طور كلي مردم آنجا دوست دارند اصالت شهر خود را حفظ كنند. شهرسازي در رم بر اساس اصول و قوانين قديمي است. البته من با خانواده ام در آنجا آپارتمان نشين بوديم.
بازي مهمي را به خاطر داري كه در آن گل نزده باشي؟
در بازي با پرتغال درجام جهاني بدجوري حسرت گل زدن روي دلم ماند، چون در دوران فوتسالم فقط به اين تيم گل نزده ام. دروازه تمام تيمهاي بزرگ مثل برزيل، آرژانتين، اسپانيا و كوبا را باز كرده ام. از طرفي بازي با پرتغال براي تيم خيلي اهميت داشت، ولي هرچه زدم به در بسته خورد.
مدت كوتاهي به تيم چمني استقلال دعوت شدي و حتي يك بازي براي اين تيم انجام دادي، چرا فوتبال را رها كردي؟
۱۰ روز از طرف آقاي كخ به تيم فوتبال استقلال دعوت شدم. از نفراتي بودم كه به جام باشگاه هاي آسيا اعزام شدند. به خاطر قانون فيفا چون من 2 بار در جام جهاني فوتسال و 5 بار در جام هاي آسيايي شركت كرده بودم، نمي توانستم در چمن بازي كنم. آن يك بازي هم براي استقلال به عنوان يار كمكي به ميدان رفتم.
بعضي ها مي گويند بازيكنان فوتسال نمي توانند در چمن بازي كنند. شما هم به اين حرف اعتقاد داري؟
اكثر سالني بازها در تيمهاي چمني باشگاه هايشان بخوبي بازي مي كنند. جمشيديان كه در تيم فوتسال ملوان بازي مي كرد، الان در تيم چمني فيكس است. مهدي ابطحي در سالن بازي مي كرد، وقتي به چمن آمد بازيكن ثابت تيم ملي شد. علي كريمي بازيكن فوتسال بود، الان بازيكن شماره يك تيم ملي فوتبال شده است. من معتقدم كه يك بازيكن فوتسال مي تواند براحتي در چمن بازي كند، چون يك بازيكن سالني در فضاي كوچك كه نياز به سرعت تصميم گيري بالايي براي انتقال توپ دارد، توپ زده است و در زمين گسترده و باز چمن خيلي راحت تر مي تواند كار كند. فقط نوع تمرين تنفسي بايد عوض شود كه براي آماده شدن حدود 3، 4 ماه وقت لازم است.
ولي در همان يك بازي براي استقلال انتقادهاي زيادي متوجه شما شد.
در يك بازي با الهلال عربستان به عنوان بازيكن تعويضي به ميدان آمدم. در شرايطي تعويض شدم كه تيم مساوي كرده بود و تحت فشار قرار داشت، بعد هم در يك پست غيرتخصصي به زمين آمده بودم. اين را هم در نظر بگيريد كه بعد از چند سال بازي كردن در سالن، طي 10 روز من را به چمن آوردند. به هر حال فكر مي كنم آن موقع شايستگي حضور در تيم چمني استقلال را داشتم، چون يك مربي خارجي هيچ وقت خودش را خراب نمي كند و تمام تلاشش را به كار مي گيرد تا بهترين نفرات را انتخاب كند.
تماشاگران فوتسال تا چند سال ديگر نگاهشان به ساق پاهاي شما خواهد بود؟
الان در آستانه 29 سالگي به اوج پختگي رسيده ام. كارشناسان هم مي گويند دوران اوج بازيكن فوتبال در ايران بين 28 تا 32 سالگي است. وحيد شمسايي تا جايي كه بتواند اطمينان مربي تيمش را جلب كند، بازي خواهد كرد و وقتي مربي به او اطمينان مي كند كه در روند حركت تيم تاثيرگذار باشد. ممكن است شرايطي ايجاد شود كه فردا فوتسال را كنار بگذارم يا تا 10 سال ديگر ادامه دهم.
چقدر به بعد از فوتسال و زماني كه تيم ملي به شما نيازي ندارد، فكر مي كنيد؟
به هر حال هر فرازي، نشيبي هم به دنبال دارد. هر بازيكني يك روز تمام مي شود. شايد فردا روزي برسد كه شمسايي ديگر در اوج نباشد. راستش را بخواهيد به بعد از فوتسال اصلا فكر نكرده ام. فعلا فقط روي بازي كردن متمركز هستم. زياد دوست ندارم به اين موضوع فكر كنم كه بعد از فوتسال چه كار خواهم كرد.
003141.jpg
گاهي به كار ساختمان سازي گريز مي زنم. البته خودم نه، بيشتر سرمايه ام. اگر بازيكن فوتسال نشده بودم، احتمالا الان آپارتمان سازي مي كردم و هيچكس مرا نمي شناخت. به نظرم اين زمانه است كه انسان را به يك سمت مي كشاند
كجاهاي تهران را خوب بلد هستيد؟
از عشرت آباد (ميدان سپاه) به سمت بالا را خوب بلدم. البته جنوب شهر را هم مي شناسم، ولي اگر در كوچه پس كوچه هاي جنوب شهر رهايم كنند، گم مي شوم. بعضي قسمت هاي تهران را كاملا بلد هستم مثلا مي توانم شما را از تجريش تا ميرداماد فقط از داخل كوچه بياورم. گرگان هم كه محله ام بوده و وجب به وجب آن را مي شناسم.
بلد نبودن زبان ايتاليايي در رم برايتان مشكل ساز نشد؟
وقتي به ايتاليا رفتم 4 هفته از ليگ فوتسال گذشته بود، به همين دليل براي هماهنگ شدن با تيم، يك مترجم براي من استخدام كردند. همين باعث شد در اوايل كار زياد تلاش نكنم كه ايتاليايي ياد بگيرم. بعد از چند وقت كه مترجمم  رفت، كمي با زبان آنها آشنا شدم. البته زبان فوتبال كه تقريبا بين المللي است و بازيكن با ايما و اشاره مي تواند مفهوم خود را به ديگران بفهماند، ولي خارج از حوزه ورزش فقط 30 درصد از صحبت هاي روزمره شان را مي فهميدم، خواسته هايم را بسختي به ديگران منتقل مي كردم. وقتي مي خواستم چيزي را براي ديگران تشريح كنم، چند بار سكته مي كردم!
در هنگام بازي، كدام بازيكنان تيم ملي را در زمين بهتر پيدا مي كني؟
نمي دانم چرا رضا حيدريان و من همديگر را در زمين خيلي خوب پيدا مي كنيم. معمولا با بابك معصومي هم خوب بازي مي كنم و با هم جور هستيم.
با چه كسي ارتباط دوستانه و صميمي تري داري؟
با رضا ناصري خيلي رفاقت مي كنم. قبلا بيشتر با سيامك داداشي و بابك معصومي.
اگر مجبور شوي از تهران بروي، كدام شهر را براي زندگي انتخاب مي كني؟
اصفهان، چون آبا و اجداد پدري ام اصفهاني هستند. البته راستش را بخواهيد زياد به اين شهر نرفته ام. فكر مي كنم آخرين بار 4 سال پيش به اصفهان رفتم. الان چون باشگاهم در قم است بيشتر به آنجا مي روم. چندتايي از بستگانم هم در قم ساكنند.
بعد از 7 سال كه تصميم گرفتي دوباره توپ بزني، چرا به جاي فوتبال سر از سالن درآوردي؟
۲۲ ساله بودم كه فوتسال را با تيم پيمان شروع كردم. بعد از آن 7 سال دوري از ورزش دقيقا صد كيلو شده بودم. برادرم امير كه خودش بازيكن تيم ملي فوتسال بود، پيشنهاد كرد در داخل سالن توپ بزنم. هنوز هم نمي دانم مهدي ابطحي آن روز اول چطور من را با صد كيلو وزن پذيرفت. يادم مي آيد اولين باري كه مرا ديد به برادرم گفت: «اين را آوردي وزنه برداري؟» تازه از چند روز قبل مقداري وزن كم كرده بودم. روز اول فقط يك بغل پا زدم كه مربي تيم به برادرم گفت: «وحيد يكي از بهترين هاي اين رشته مي شود.»
رئيس باشگاه پيمان با جذب يك بازيكن۱۰۰ كيلويي مخالف نبود؟
مديرعامل باشگاه به مربي گفته بود كه مي خواهد خرج بتراشد و چون برادرم ملي پوش بود، من را به تيم آورده است. همان روز اول به اميرمان گفتم كه اگر رئيس باشگاه مي خواهد منت سرم بگذارد، اصلا در تيم بازي نمي كنم. دقيقا 3 ماه بعد از ورودم به فوتسال به تيم ملي دعوت شدم.
آن موقع اصلا فكرش را مي كرديد، وحيد شمسايي گلزن اول آسيا شود؟
همه زندگي اميد است، آدم ها بايد به روزهاي بعد فكر كنند، ولي هيچ كس نمي تواند از آينده خبر بدهد. شايد يك نفر هم فكرش را نمي كرد وحيد شمسايي به اينجا برسد. در تمام مدتي كه پا در سالن گذاشتم، سعي كردم قدم هايم را محكم بردارم و تمام تلاشم را بكنم. وقتي وزنم زياد بود، هركاري براي لاغر شدن كردم. از شهريور سال 78 تا به حال برنج نخورده ام. از خردادماه سال 79 هم لب به نوشابه نزده ام!
چه شد كه به جمع آبي پوشان تهراني پيوستي؟
با باشگاه پيمان قهرمان كشور شديم و بعد به استقلال آمدم. البته باشگاه پيمان امتيازش را به استقلال واگذار كرد و همين باعث شد كه استقلالي شوم. اين تيم آبي پوش را خانوادگي دوست داريم. پدرم استقلالي دوآتيشه است. البته آن موقع ها خودم بيشتر به دنبال بازي خوب بودم، اگر يك روز پاس معركه بازي مي كرد، مي گفتم اين تيم محبوب من است، ولي الان به جرات مي گويم وحيد شمسايي يك آبي پوش صددرصد است.
يعني باز هم هواداران استقلال اسم وحيد شمسايي را فرياد مي زنند؟
بهترين دوره ورزشي من در استقلال بوده است. چند وقت پيش آقاي نظري جويباري را ديدم و به من گفت: «برو پولهايت را جمع كن، بعد به باشگاه خودت برگرد و همه كاره اينجا باش». برگشتن به استقلال از آرزوهايم است.
قبل از آنكه معروف شوي، ازدواج كردي يا بعد از آن؟
در همان 7 سال كه 100كيلو شده بودم، ازدواج كردم. واقعا خودم را مديون همسرم مي دانم. قدم همسر و بچه ام خيلي برايم بركت داشت. الان يك دختر چهار سال و نيمه به نام نگار دارم.
انتخابتان براي سينما رفتن يا تفريحات ديگر، معمولا كجاي تهران است؟
بيشتر به پارك ها و اماكن تفريحي اطراف ولنجك مي روم. در 5، 6 سال اخير فقط دوبار به سينما رفته ام.
آخرين بار امسال در جشنواره فيلم فجر با آقاي پرستويي، پژمان بازغي، كامبيز ديرباز و پژمان جمشيدي براي ديدن «بيدمجنون» به سينما آفريقا رفتيم. پارسال هم به دعوت پژمان بازغي براي اكران خصوصي«دوئل» گذرم به سينما فلسطين افتاد. قبلا كه در محله گرگان زندگي مي كردم، سينما صحرا پاتوقمان بود.
خريدهاي منزل بر عهده شماست يا خانم تان؟
هيچكدام، از ميوه تا هر نوع موادغذايي را با يك تلفن از سوپر ماركت به دم منزل مي آورند. البته در خانواده ما رسم نيست كه زن براي خريد از منزل خارج شود؛ خانواده ما مذهبي است.
بهترين روزهاي غير ورزشي وحيد شمسايي چه روزهايي بوده است؟
فكر مي كنم به دنيا  آمدن دخترم، يكي از بهترين روزهاي زندگي ام بوده است. روز اولي كه يك مرد چشمش به همسر آينده اش مي افتد و با او آشنا مي شود، هميشه خاطره انگيز است. روزي هم كه پدرم از يك بيماري سخت رهايي پيدا كرد يكي ديگر از روزهاي شيرين زندگي ام بود.
حتما روزهاي تلخ هم داشته اي...
از نظر ورزشي حذف شدن در دو دوره جام جهاني خيلي برايم تلخ بود. در زندگي خصوصي هم در سال۷۸ از نظر مالي 58ميليون تومان كم آوردم، البته يك نفر سرم كلاه بدي گذاشت. آن موقع ساختمان سازي مي كردم. همين اتفاق باعث شد به سمت فوتسال بروم. قديمي  ها راست مي گفتند: عدو شود سبب خير، اگر خدا خواهد. اگر وضع مالي ام خراب نمي شد هيچ وقت بازيكني به نام وحيدشمسايي در فوتسال نبود .
چرا تيم ملي فوتسال در بازي هاي جام جهاني نتيجه نمي گيرد؟
من خودم مي گويم بدشانسي مي آوريم. تا قبل از بازي ها خيلي خوب كار مي كنيم، ولي نمي دانم چرا همه چيز با شروع جام جهاني خراب مي شود. بچه ها معمولا در اين بازي ها استرس دارند. نمي دانم چرا پاهايشان قفل مي شود. يادم مي آيد يكي از بازيكنان وقتي داشت در بازي هاي جام جهاني به زمين مي آمد با خودش حرف مي زد. آنقدر استرس داشت كه قاطي كرده بود.
فوتسال آسيا با چند سال قبل چقدر تفاوت پيدا كرده است؟
فوتسال در كشورهاي آسيايي فوق العاده پيشرفت كرده، ژاپن با بهترين تيم هاي دنيا بازي مي كند و با اختلاف يك گل مي بازد. سرمربي جديد برزيل قبلا مربي تايلند بوده است. همه اين نكته ها پيشرفت آسيا را نشان مي دهد.
گفتي قبل از فوتسال در كار ساخت  و ساز بودي، هنوز هم در تهران آپارتمان سازي مي كني؟
گاهي به كار ساختمان سازي گريز مي زنم. البته خودم نه، بيشتر سرمايه ام در اين كار است. پدرم هم در اين كار است. اگر بازيكن فوتسال نشده بودم، احتمالا الان آپارتمان سازي مي كردم و هيچكس مرا نمي شناخت. به نظرم اين زمانه است كه انسان را به يك سمت مي كشاند.
نتيجه نگرفتن در بازي هاي جام  جهاني نشان مي دهد كه فوتسال ايران در حال درجا زدن است. شايد در چند سال آينده ژاپن هم از ما پيشي بگيرد، چه كار بايد كرد؟
ما اگر بتوانيم مثل برزيل، ايتاليا و ديگر كشورهاي مطرح، بازي ها را به صورت مستقيم از تلويزيون پخش كنيم، اين ورزش در كشور ما هم پيشرفت مي كند، چون با اين كار اسپانسرها به سمت فوتسال مي آيند. با آمدن آنها مشكلات مالي تيم ها برطرف مي شود و اين ورزش رونق پيدا مي كند. در برزيل تلويزيون هر روز فوتسال نشان مي دهد و از اين راه باشگاه ها پول درمي آورند. در كشور ما مديران باشگاه هاي فوتسال از جيب شان خرج مي كنند و هيچ بازگشت سرمايه اي وجود ندارد. زماني كه در لاتزيو بودم هر روز با يك پيراهن كه آرم تبليغاتي جديدي داشت، بازي مي  كرديم. هر هفته باشگاه، چندين هزار يورو براي تبليغ روي پيراهن دريافت مي كرد.
بازي كردن در ليگ كالچو ايتاليا راحت تر است يا در ليگ ايران؟
در ليگ كشورمان، تيم ها حرفه اي بازي نمي كنند، به همين دليل گاهي وقت ها واقعا خسته مي شوم. در اروپا هم آنقدر حرفه اي بازي مي كنند كه آدم عصبي مي شود. البته در ايران بازيكن با تجربه اي به حساب مي آيم و به عنوان بزرگتر تيم همه به حرفم گوش مي دهند و به همين خاطر راحت تر بازي مي كنم. در ايتاليا برايشان تاكتيك تيمي مهم بود، فرقي نمي كرد وحيد شمسايي در تيم بازي مي كند يا نمي كند. آنجا هر تيم يك سرمربي دارد، يك بدنساز دارد، يك دكتر، يك تداركات توپ و يك تداركات تغذيه، تازه معمولا چند نفر هم در بيرون زمين، بازي را آناليز مي كنند تا به مربي كمك شود.
وقتي مبلغ قرارداد بازيكنان فوتبال در رسانه ها اعلام مي شود، از اينكه فوتبال را ادامه نداده اي پشيمان نمي شوي؟
هيچ موقع حسرت اين موضوع را نمي خورم. خدا را شكر در ورزش فوتسال كه كسي آن را تحويل نمي گيرد به جايگاه مناسبي رسيده ام، اصلا به اين فكر نمي كنم كه در فوتبال شايد پول بيشتري به دست مي آوردم. من خاك خورده سالن هستم و بايد براي نسل بعد اين رشته كار كنم.

به جاي مقدمه
پيش از سفر به ويتنام
003147.jpg
به نظر شما در دنيا چندنفر بوده اند كه با وجود 100 كيلو وزن دوست داشته اند فوتبال يا فوتسال بازي كنند؟ فكر مي كنيد از ميان آنها چند نفر موفق به انجام اين كار شده و حالا چند نفرشان بعد از ورود به عالم توپ گرد، بدل به گلزن قهاري شده اند؟ وحيد شمسايي يكي از همان كساني است كه وقتي بيش از 100كيلو وزن داشت، تازه عاشق فوتسال شد و با تلاش زياد توانست مرد شماره يك تيم ملي ايران شود. اينكه يك نفر بعد از 7 سال مصدوميت دنياي فوتبال را به طور كامل از ذهنش خارج كند تا ستاره سالن ها شود، از آن دست تقديرهايي است كه فقط بايد تسليم آن شد؛ درست همان كاري كه بهترين گلزن سالني باز ايران كرد.
حالا ديگر تصور فوتسال ايران بدون او كمي سخت است. اگر او نباشد چه كسي توپ را در چند قدمي دروازه حريف بگيرد و بعد از يك چرخش 180  درجه اي آن را به تور دروازه بچسباند؟ چه كسي وقتي تيم عقب است، توپ را از جلوي دروازه خودي بگيرد و بعد از جا گذاشتن چند نفر آن را با تور دروازه آشنا كند؟ مجموع گلهاي وحيد در تيم ملي عدد 224 را نشان مي دهد، خب اين عدد را با مجموع گلهاي تيم ملي فوتسال مقايسه كنيد تا جريان دست تان بيايد. اگر فوتسال يا فوتبالي وجود دارد به خاطر گلهايي است كه بين تيم ها ردوبدل مي شود. گلهاي بازي را هم معمولا گلزن هايش مي زنند و مردم هميشه آنها را بيشتر از بازيكنان ديگر تيم دوست دارند. وحيد از آن گلزن هاي مادرزاد است كه بعيد مي دانم تا سالها كسي به گرد پاي او برسد. از همان هايي كه مربيان مي گويند تخصص چارچوب شناسي دارند و ميانجي خوبي براي آشتي دادن توپ و تور دروازه هستند.
اگر يك روز گذرتان به استاديوم آزادي افتاد تا بازي تيم ملي فوتسال را تماشا كنيد، آن وقت متوجه مي شويد عاشقان سينه چاك اين ورزش چقدر روي وحيد حساب مي كنند. ممكن است توپ از جلوي دروازه بين چندين نفر ردوبدل شود و اتفاقا همه خيلي خوب و عالي بازي كنند، ولي درست همان لحظه اي كه توپ به پاي شمسايي مي چسبد (فرقي نمي كند نزديك دروازه حريف يا با فاصله زياد از آن) همه نيم خيز مي شوند. تازه اگر در آن روز ديديد يك بازيكن به داخل زمين رفت و بيش از 40 دقيقه بدون تعويض شدن بازي كرد، شك نكنيد كه آن يك نفر وحيد شمسايي است. به اين آمارها توجه كنيد: در بازي با برزيل 41 دقيقه، در بازي با اوكراين 40 دقيقه، در بازي هاي آسيايي ماكائو در 7 بازي فقط 4 دقيقه خارج از زمين و چند آمار ديگر از همين دست. اين را هم در نظر بگيريد كه دركل هر بازي فوتسال 40 دقيقه است. همين آمارها براي نشان دادن ميزان اعتماد مربيان به اين نابغه فوتسال كافي است.
در اين گفت وگو شمسايي در تنها موردي كه اظهارنظر نكرد، نامزد شدن ناصر حجازي در انتخابات رياست جمهوري امسال بود. او زياد با عالم سياست رابطه اي ندارد، ولي به نظر مي رسد در خانه اش سياستمدار كاربلدي است، چون دست به سياه و سفيد نمي زند. در مورد سبك معماري ساختمان هاي رم زياد صحبت مي كند كه اصلا تعجب ندارد، چون خودش قبل از فوتسال ساختمان سازي مي كرده است. در سفرهايش با تيم ملي خيلي از كشورهاي جهان را ديده است؛ از آسياي جنوب شرقي گرفته تا آمريكاي جنوبي. اروپا را هم يك دور كامل زده است. در آسيا، سنگاپور و تايلند كشورهاي مورد علاقه اش هستند و در اروپا روي زيبايي ايتاليا تعصب خاصي دارد.
وحيد از دوره قبلي جام جهاني گله مي كند: «وقتي داشتيم به مسابقات اعزام مي شديم يك دوربين براي تهيه خبر آمده بود، ولي وقتي برگشتيم حداقل 50نفر با دوربين در فرودگاه منتظر ما بودند تا باخت ما را تسليت بگويند.» آخرين باري كه همه توجه ها به فوتسال جلب شد، بازي هاي جام جهاني بود. اتفاقا اين بار نوبت وحيد شمسايي بود تا ورزشي نويسان برايش سنگ تمام بگذارند و همه كاسه كوزه ها را بر سر او بشكنند. هماهنگ نبودن، بازي نمايشي، پاس ندادن، خودخواه بودن، تكروي، گلزن نبودن و چيزهايي از اين دست، تيرهاي منتقداني بود كه وحيد را نشانه گرفته بودند. گفت وگوي ما درست در روزي انجام شد كه قرار بود سالني بازان تيم ملي براي فتح هفتمين جام آسيايي عازم ويتنام شوند. شمسايي عزمش را جزم كرده تا جواب همه انتقادها را در زمين فوتسال بدهد. او قول مي دهد كه نشان دهد هنوز ستاره انكارناپذير فوتسال ايران است.
وقتي اين گفت وگو را مي خوانيد، وحيد شمسايي در گرماگرم بازي هاي آسيايي ويتنام است؛ بازي هايي كه قرار است براي او و تيمش يك بازگشت مجدد باشد، روزهايي كه او در هر بازي 2، 3 گل مي زد و تازه همه مي گفتند كه وحيد آماده نيست. اين را هم بايد گفت كه سالها بايد بگذرد تا شايد دوباره يك شمسايي ديگر در فوتسال ما متولد شود، پس فعلا او مرد شماره يك ماست.

يك شهروند
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
زيبـاشـهر
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  زيبـاشـهر  |  شهر آرا  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |