مصطفي معين ازجمله مهماناني بود كه به همشهري آمد تا به پرسش هاي ما درباره نظرگاه و برنامه هاي خود درصورت پيروزي در انتخابات رياست جمهوري پاسخ دهد. معين در يك گفت وگوي دوساعته موضوعات بسياري را مطرح كرد و ازجمله گفت اولويت دولت احتمالي من دانايي محوري خواهد بود. به نظر مي رسد دكتر معين گفتمان توسعه سياسي را كه همكاران او در دو انتخابات پيشين مدنظر داشتند راهگشاي شرايط جديد كشور نمي داند.
اين گفت وگو پيش از اعلام نظر شوراي نگهبان درباره صلاحيت نامزدهاي انتخابات انجام شد و پس از آنكه با نامه مقام معظم رهبري، شوراي نگهبان اسامي دو نامزد ديگر ازجمله دكتر معين را به عنوان نامزدهاي تاييدصلاحيت شده اعلام كرد به زير چاپ رفت.
*شما فكر مي كنيد مهمترين دغدغه جامعه ما چيست ؟
- دو مساله مهمي كه كشور ما در حال حاضر با آن روبه رو است يكي بحث مشكلات سيستم مديريتي ماست و ديگري موانع فرهنگي و فكري در فهم درست واقعيت ها. اين دو، دغدغه و انگيزه اصلي من براي ورود در عرصه انتخابات بوده است. به خصوص كه كشور ما از جمعيت جوان و مستعدي هم برخوردار است و اين سرمايه عظيم مغفول واقع شده است، لذا نيازمند يك بازنگري در سيستم مديريتي كشور با يك رويكرد فرهنگي داريم. اين رويكرد فرهنگي در دل خود، نگاه علمي را هم در بر دارد. وقتي انسان با اين مسايل پراهميت روبه رو مي شود هم با يك حق و هم با يك تكليف مواجه مي شود تا براي اصلاح اين سيستم در عرصه شركت كند.
* مقوله فرهنگ را بيشتر كالبدشكافي كنيد. شما وزير يك وزارتخانه فرهنگي بوديد و حتما حرف هاي زيادي در زمينه مشكلات موجود در اين زمينه داريد؟
- براي فرهنگ تعاريف عديده اي گفته شده است اما اينكه فرهنگ يك نقش اساسي در قوام يك جامعه ايفا مي كند را همه قبول دارند. اگر فرهنگ يك جامعه، فرهنگ درست و صحيحي نباشد، قطعا همه چيز در مرحله هاي مختلف سياسي فرهنگي واجتماعي، تحت الشعاع قرار مي گيرد. مشكلي كه من در عرصه فرهنگ مي بينم اين است كه در فرهنگ عمومي ما ضعف هاي جدي وجود دارد كه يكي از آنها بعد اخلاقيات اجتماعي است كه ما در اين زمينه تنزل هايي را داشته ايم. فرهنگ سياسي و مديريتي كشور و به طور كلي نظام ارزش گذاري هم همين وضعيت را دارد. عوام زدگي از ديگر مشكلات عمده ما به ويژه در سطح مديريتي ماست. البته از سوي ديگر نبايد كاري بكنيم كه عوام فريبي هم نهادينه بشود. اصلا ما بايد ببينيم كه انساني كه در قرآن خليفه الله ناميده شده است چقدر مورد تكريم و احترام قرار گرفته است. اينجاست كه بحث حقوق شهروندي مطرح مي شود. به نظر مي رسد در طول ساليان گذشته، آن طور كه بايد و شايد كرامت و جايگاه و منزلت انسان ها را رعايت نكرده ايم درحالي كه نگاه مكتبي و ديني ما ايجاب مي كرد بيشترين سرمايه گذاري را روي انسان و منابع انساني انجام مي داديم نه روي ماشين. ما در برنامه هاي توسعه سالهاي گذشته بيشتر به سخت افزار فكر كرديم و به توسعه انسان افزار انديشيده ايم و انسان در اين ميان مغفول واقع شده است و ماشين اصل قرار گرفت و انسان در خدمت ماشين قرار گرفت. با اين جهت گيري كه امري ناصحيح بود، در يك نگاه كلان ما پيش از آنكه شاهد توسعه باشيم شاهد اتلاف منابع مادي و معنوي كشور بوديم. توسعه فعلي ما توسعه اي نامتوازن و ناپايدار بوده است.
سهم منابع انساني از منابع مالي ما ۳۴ درصد است درحالي كه ميانگين جهاني در ميان ۲۰۰ كشور موجود، ۶۴ درصد است. سهم سخت افزار در كشورهاي پيشرفته ۱۶ درصد ثروت ملي است درحالي كه در ايران ما ۳۷ درصد است يعني هرچه داشته ايم و نداشتيم به ماشين و سخت افزار تبديل كرديم درحالي كه بهره وري ما در بين كشورهاي دنيا جزو پايين ترين رتبه هاست چراكه با سوءتدبير انسان مغفول واقع شده و ماشين اصل قرار گرفته است.
* اين رفتار در دوره دولتهاي قبلي توسط چه كساني صورت گرفته است؟
- نظام مديريتي كشور اين كار را كرده و از روي سوءنيت نبوده بلكه از روي حسن نيت ولي با بينشي نامتناسب با زمانه بوده است. همه عجله داشتند كشور را با سرعت بسازند اما بر روي چه مبنايي، اين حركت بايد عالمانه و متناسب با بينش اعتقادي و فرهنگي ما مي بود. ما بايد الگوي توسعه متوازن را خودمان انتخاب مي كرديم.
* اين تذكرات را زماني كه خودتان در زمان دو رئيس جمهور قبلي در كابينه بوديد هم داده بوديد؟
- چه بسا صدها بار من اين تذكر را داده بودم. اما مساله فراتر از تذكر است و توسعه منابع انساني امري زودبازده، كمي و ساده نيست درك آن در همه سطوح كشور اولين ضرورت است به ظواهر هم نمي توان دلخوش ماند، مثلا البته تعداد دانشجويان ما به نسبت اول انقلاب ۱۵ برابر شده اما اين آ مار در كل جهان ۶ برابر شده است. ما در حال حاضر دو ميليون و چهارصد هزار دانشجو داشته ايم اما اين حركت بايد يك حركت هماهنگ در تمامي سطوح مي بود.
* سؤالي كه در مورد شيوه كار شما در دولت در اذهان باقي مانده بحث دو بار استعفاي شما از وزارت علوم است. اين بحث الان وجود دارد شما در مواجهه با مشكلات فراواني كه در كار رياست جمهوري پيش مي آيد و آقاي خاتمي گفتند هر نه روز يك مشكل و بحران داشته اند آيا هر بار استعفا خواهيد كرد؟ در آن صورت كشور و مردم چقدر بايد هزينه پرداخت كنند؟
|
|
- من به خاطر ضعف و خستگي استعفا نداده ام و آن اقدام من وفاي به عهد و تدبير مديريتي بوده است من دو استعفا را در فاجعه كوي دانشگاه و همچنين سال ۸۲ در كارنامه خود داشته ام اما استعفاي من در آن زمان خاص بايد انجام مي شد و در غير اين صورت اعتماد دانشجويان جلب نمي شد و يك نوع قصور و عدم تدبير تلقي مي شد. استعفاي من براساس اصول گرايي بوده است. من در قضيه كوي دانشگاه براي دفاع از مظلوم و احقاق حق دانشجويان و براي اينكه اعتماد آنها را جلب كنم استعفا دادم. بهترين مديريت بحراني كه من در آن زمان مي توانستم انجام دهم دفاع از حق و حقيقت و جلب اعتماد دانشجويان براساس آن بود . براي اين امر در دفاع از مظلوميت دانشجو و كارهايي كه در كوي دانشگاه اعمال شد بايد به سرعت استعفا مي دادم. آنها بايد احساس مي كردند بالاترين مسئول ملي آن حوزه در دفاع از مظلوميت آنها و اعتراض به آن اقدامات استعفا كرده است. من استعفا كردم اما پستم را حتي براي يك لحظه هم ترك نكردم. من تا صبح در كوي و در ميان دانشجويان بودم و وقتي همان شب به من اطلاع دادند يك نفر را با تير زدند، تصميم به استعفا گرفتم و فرداي آن شب استعفا كردم ،اما به مديريت بحران خودم ادامه دادم. من روز يكشنبه (۲۰/۴/۷۸) درحالي كه استعفا داده بودم به كوي دانشگاه رفتم. اين درحالي بود كه همه وحشت كرده بودند كه آن روز اتفاق خاصي نيافتد. من از ساعت ۴ بعدازظهر تا ۱۲ شب با هزاران دانشجو صحبت كردم و مانع از خروج آنها از كوي و اقدامي ناگوار شدم. تاريخ در اين زمينه قضاوت خواهد كرد. بحران كوي دانشگاه را نبايد با هيچ بحران ديگري مقايسه كرد و استعفاي من در راستاي دفاع از امنيت ملي كشور بود و در نهايت اين حسن را داشت كه دولت آقاي خاتمي علي رغم بحران هاي هر ۹ روز يكبار، توانست دانشگاه ها را اداره كند.
* اما استعفاي شما در جهت امنيت ملي اثر عكس داشت و دقيقا بعد از استعفاي شما بود كه درگيري ها به خيابان كشيده شد؟
- نقش من اين بود كه از مخلوط شدن دانشجو با عناصر فرصت طلب جلوگيري كنم. دانشجويان هم خط خود را زود از فرصت طلبان جدا كردند. كار دانشجو اصلا اتوبوس آتش زدن نبود. البته شما از اين جريان نمي توانيد نتيجه گيري كنيد كه پس از هر بحران استعفا صورت خواهد گرفت.
* شوراي امنيت ملي در گزارشي كه در ماجراي نا آرامي هاي ۱۸ تير داد ضعف مديريت وزارت علوم را هم يكي از علل وقوع حادثه دانست و اين همان گزارشي است كه زير نظر آقاي خاتمي تهيه شد.
-يادم نمي آيد چنين چيزي در گزارش باشد.
* شما مي دانيد كه اكثريت قاطع مجلس هفتم با ديدگاه هاي شما موافق نيستند. چقدر اميدواريد با همين مجلس بتوانيد كار كنيد بدون اينكه كشور هزينه زيادي متحمل شود؟
- من در عمل خود را اصول گرا مي دانم ولي آن را خرج سياسي نمي كنم و آقاياني كه در مجلس هستند، اگر واقعا اصول گرا هستند بايد از اصول گرايي حمايت كنند. از نظر من اصول گرايي يعني هر كاري كه انجام مي دهيد از يك پشتوانه علمي، منطقي و مردمي برخوردار باشد. اگر اين را ملاك بگيريم، نبايد اصطكاك جدي وجود داشته باشد.اما براي اين كه كمي واقعي تر صحبت كنيم بايد به تعامل مجلس پنجم با دولت آقاي خاتمي نگاهي داشته باشيم. با حماسه دوم خرداد، روحيه و جهت گيري خيلي از نمايندگان مجلس هم تغيير پيدا كرد و تمامي وزراي آقاي خاتمي راي اعتماد آوردند. من اميدوارم كه مردم در صحنه حاضر شوند. اين عرصه، امسال بسيار پرمخاطره تر از سال ۷۶ است. اگر انتخابات قانوني و آزاد بوده و رقابت تا آخر جدي باشد، من پيش بيني مي كنم كه حماسه جديدي رخ خواهد داد هرچند كه مختصات آن با دوم خرداد تفاوت هايي داشته باشد اين امر چند فايده براي كشور خواهد داشت.
اولاً از نظر امنيت ملي تا مدتي ما را مصون خواهد كرد ثانياً با پشتوانه ملت و افكار عمومي امكان پيشبرد اصلاحات و كاهش موانع توسعه را فراهم خواهد كرد. بعد هم اميد دارم حتي مجلس هفتم با همين ديدگاههاي فعلي، به آخرين نظر مردم در ۲۷ خرداد، تمكين خواهد كرد و با رئيس جمهور منتخب مردم هماهنگ خواهد بود. كشور نياز به ثبات و آرامش و مشاركت عمومي دارد. اكثر نمايندگان خواهند توانست در اين وضعيت حقيقت و ضرورت را ملاك قرار دهند تا خط و ربط هاي سياسي.
* آيا شما هم حاضر به تعامل متقابل با مجلس خواهيد شد. شايد بيشتر از خود شما، اين شائبه در مورد تيم همراه شما هم وجود دارد كه درصورت تشكيل دولت شما عضو آن خواهند بود و در اينصورت احتمال برخورد و تنش سياسي حاميان شما با مجلس هفتم جدي است؟
- تعامل ما با مجلس هفتم دو طرفه خواهد بود. من خرج خودم را از گروههاي حامي خودم جدا نمي كنم اما بايد بگويم كه من يك فرد حزبي نيستم و قرار هم نيست كه در سلسله مراتب حزبي عمل كنم و من هم تعهداتي به حزبي نداده و نخواهم داد و اگرچه به دعوت احزاب در صحنه حاضر شده ام، دولتي غير حزبي تشكيل خواهم داد. البته در اين دولت قطعاً از همفكرانم استفاده خواهم كرد اما با ملاكهاي روشن و اعلام شده. هدف من كارآمدي دولت است به نحوي كه بر چالش ها فائق بيايد. من براي انتخاب اعضاي كابينه در سطح ملي و حتي فرا ملي فكر مي كنم. من اعتقاد دارم مديريت مشكل اصلي ماست و مديريت ما بايد رويكردي علمي داشته باشد. حركت ما بايد از نوعي تعادل برخوردار باشد نه افراط و تفريط. در مورد مجلس هم بايد بگويم من به شدت به اختيارات و حقوق قانوني نماينده مردم اعتقاد دارم چون نماينده، مشروعيتش را از رأي مستقيم مردم گرفته است و دولت بايد حتماً به رأي مردم احترام بگذارد از سوي ديگر رئيس جمهور هم وكيل مردم است. مشي من اين است كه در چارچوب قانون و اختيارات قانوني اين دو نهاد، تعامل بسيار جدي را داشته باشم و با پيشنهاد شايسته ترين افراد كه از هر نظر قابل دفاع باشد در اين تعامل نقش مثبتي را ايفا كنم. من در دوران وزارتم بدون در نظر گرفتن وابستگي جناحي افراد، مديرانم را انتخاب مي كردم. معناي آن اين است كه شايستگي هاي افراد را قرباني ملاحظات و محافظه كاري سياسي نمي كردم و نمي كنم. به هر حال من در رابطه با تعامل با مجلس، ممكن است به دنبال استفاده حداكثري از اختياراتم نباشم ولي حداقل اختيارات قانوني و صراحت و صداقت را مبنا قرار مي دهم و از آن به هيچ وجه عدول نخواهم كرد.
من به خاطر مصالح ملي از كف اختياراتم استفاده مي كنم اما به كسي اجازه نمي دهم به اين كف تجاوز كند. من احتمال زيادي مي دهم كه بتوانم با بدنه مجلس تعامل كنم و اين دوره گذار را سپري كنيم. به طور كلي من تعامل با اركان نظام از جمله مجلس هفتم، را با تكيه بر صداقت و صراحت و گفت وگو هم مطلوب و هم ممكن مي دانم.
* تأكيد شما بيشتر بر تكريم انسان است. اين مقوله بايد به مولفه هاي قابل اجرا و ملموس تبديل شود. شعار محوري شما براي تشكيل دولت در اين زمينه چه خواهد كرد؟
- يكي از شعارهاي استراتژيكي كه از اول مطرح كرديم توسعه دانايي محور، شهروند توانمند و دولت كارآمد بود. اولين آيات قرآن در سوره علق با دستور به خواندن و نوشتن و آموختن آغاز مي شود. در همانجا كرامت و منزلت انسان را در گرو تعليم و تربيت و حكمت آموزي قرار مي دهد لذا من اگر كرامت انسان را به عنوان يك هدف والا در اين نظام اسلامي، مد نظر قرار بدهم بايد بيشترين سرمايه گذاري را در آموزش و پرورش و اصلاح فرهنگي جامعه قرار بدهم تا ظرفيت هاي مردم ما توسعه پيدا كند. بعد از پيروزي انقلاب اولين بار است كه قصد جابجايي جدي اولويت ها و منزلت ها وجود دارد. متأسفانه ساختارهاي ما ساختارهاي كهنه و مربوط به قبل از انقلاب است.
*ترديدي نيست كه منابع مالي كشور محدود است حال فكر مي كنيد براي تحقق آرزوهاي شما منابع جواب مي دهد. مثلافكر مي كنيد بودجه صنعت را كم كنيد و فرهنگ را زياد كنيد در اين صورت در بخش هاي ديگر ضعف ايجاد مي شود.
- متأسفانه ما هنوز در دل خود دولت شاهد بي عدالتي هايي هستيم. وقتي اين تبعيض در دل خود دولت حل نشود، چقدر دولت مي تواند اين بي عدالتي را در سطح جامعه از بين ببرد. نكته ديگر اينكه هزينه هاي بخش فرهنگ ما چندان زياد نخواهد بود چرا كه امكانات آن تماماً در داخل كشور وجود دارد و فقط نياز به بازتوليد و تحولات ساختاري دارند و حتي چندان وابسته به پول نيست.
اين در برنامه هاي آقاي خاتمي هم بود و به ميثاق مشترك تبديل شد ولي من از معدود وزيراني بودم كه بر آن پايه عمل كردم چرا كه تحولات ساختاري را در وزارت علوم انجام دادم. من اين ديدگاه را در مورد كل وزارتخانه ها دارم كه وزارت آموزش و پرورش هم در صدر همه آنهاست. در تحول ساختاري آموزش و پرورش بسياري از قوانين و مقررات فعلي بايد متحول شود يعني بايد به طور جدي تمركززدايي انجام شود و اختيارات زيادي به خود مديران مدارس داده شود.
ما بايد مشاركت مردم را بيشتر جلب كنيم. مردم حاضرند براي فرزندانشان بيشتر هزينه كنند.
كل بودجه آموزش عالي ايران حداكثر ۵/۲ درصد از بودجه كل كشور است، لذا با جابجاكردن منزلت بين دستگاه ها و اولويت هاي دولت مي توان نتايج خوبي را به دست آورد.
توسعه بايد انسان محورباشد و ما بايد به اين سمت و سو حركت كنيم.
* تربيت نيروي انساني، مادام كه با منابع مادي تلفيق نشود، كارآيي نخواهد داشت و در اين صورت ما با مشكل كمبود منابع مواجه خواهيم شد. چطور مي شود با اين منابع محدود، زندگي با كرامتي را براي انسان ها بوجود آورد؟
- ما منابع بسيار عظيم خدادادي مثل نفت داريم، اما متاسفانه مديريت صحيح بر اين منابع صورت نمي گيرد.
ما قبل از تحولات ساختاري، نياز به تغيير در بينش و انديشه هاي خودمان داريم. تنها ۵/۴ درصد از نيروي مشغول به كار در بخش صنعت در كشور ما داراي سواد فوق ديپلم و به بالا هستند اين رقم در بخش كشاورزي نيم درصد است.
در اين موارد مقصر سازمان برنامه و بودجه است كه توسعه انساني را مدنظر قرار نداد و بيشتر مسايل بودجه اي را مورد توجه قرار داد.
* در دوره وزارت شما بخصوص در زمان آقاي خاتمي انتخاب روساي دانشگاه ها بيشتر براعتماد محوري بود تا علم محوري. يعني در آن زمان بسياري از روساي دانشگاهها كه رتبه استادياري داشتند و كم تجربه بودند براساس اعتماد شما به مواضع سياسي آنها انتخاب شدند و اين امر مشكلات زياد ديگري را هم در دوران وزارت شما بوجود آورد.
در دوره اول آقاي هاشمي كه وزير شدم نيمه عمر مديريت در آن زمان كمتر از يكسال بود.اصلا ثبات مديريتي وجود نداشت عدم ثبات يك جامعه آنهم در مراكز علمي آفت توسعه است. در حال حاضر به شرايطي رسيده ايم كه نيمه عمر مديريت قطعا بالاي ۵ سال شده است. بعضي رؤساي دانشگاهها ۲۰ سال سابقه رياست دارند و ميانگين رتبه علمي مديريت ها نيز افزايش يافته است.
* شما در زمان وزارتتان غير از دو رئيس دانشگاه، همه را عوض كرديد؟
-بتدريج بود .قسمت اصلي عوض شد .بايد ببينيم چرا عوض شدند و ملاك چه بود؟ ملاك هايي كه من براي رياست دانشگاه دارم چند چيز است: عالم بودن، كارآمدي و اعتقاد به تحول و اينكه وقتي در مسئوليت قرار مي گيرد اعمال جناح بنديهاي سياسي نكند و مقبوليت. فردي كه خيلي بخواهد متمركز و فقط بر پايه اعتماد شخصي عمل كند و مسائل غير علمي را اصل قرار دهد در دوره وزارتش اختيارات قانوني خود را به دانشگاهيان تفويض نمي كند. كسي كه در تاريخ آموزش عالي ايران غير متمركز عمل كردم بنده بودم در سال هاي ۸۱ و ۸۲ من اختيارات قانوني ام را در انتخاب روساي دانشگاه ها به هياتهاي علمي محول كردم.گفتم انتخابات درسطح گروه برگزار شود، بعد در شوراي دانشكده و سپس به شوراي دانشگاه اين انتخابات در ۱۳-۱۴ دانشگاه انجام شد و پس از استعفاي من وزير جديد نيز دو سه دانشكده را به آن تعداد اضافه كردند. دانشگاه تهران آقاي فرجي دانا منتخب استادان است، دانشگاه صنعتي اصفهان، دانشگاه تبريز هم از آن جمله هستند علمي ترين نگرشي كه مي توان به دانشگاه داشت ايجاد تحولات ساختاري در آموزش عالي شامل تمركززدايي، استقلال دانشگاه و دادن آزادي هاي آكادميك است.
* در حال حاضر در مقايسه با گذشته استادان وقت كمي را به دانشگاهها و تدريس اختصاص مي دهند و اوقات غير از كلاس را بجاي آنكه در دفتر خود حضور داشته باشند مشغول به كارهاي بيرون از دانشگاه هستند . اين وضع در دوره مديريت شما آغاز شد و مسلما اين مسئله كيفيت آموزشي را پايين مي آورد.
- من در دانشگاه شيراز تحصيل كرده ام. در دانشكده ما كه پزشكي بود حقوق استاد ما ۱۴-۱۵ هزار تومان بود و همين مقدار هم در كلينيك ويژه به او مي دادند يعني ۳۰ هزار تومان حقوق در سال ۵۰. حال آن را مقايسه كنيد با سال ،۸۴ به قيمت ثابت حداقل بايد آن را ۱۰۰ برابر كنيد، حداقل ۳ ميليون تومان مي شود ولي الان حقوق اساتيد پايه تمام وقت با بيست و چند سال سابقه كار كمتر از يك ميليون تومان است و يك استاديار تازه كار كمتر از ۵۰۰ هزار تومان. اين است كه وقتي استاد تامين نشود از اين كلاس به آن كلاس مي رود، لذا وقت نخواهد داشت. آن زمان استادان ما در دانشگاه شيراز تمام وقت بودند شبانه روز در اختيار دانشجو و در حال تحقيق و تدريس بودند، اگر در آموزش عالي و آموزش و پرورش اساتيد و معلمان را تامين كنيم و اصل بر تمام وقت باشد ،همان كه دين ما هم روي آن تاكيد كرد كه چهار گروه معلم، سرباز، پزشك و قاضي بايد تامين شوند تا در معرض لغزش به خاطر فقر قرار نگيرند. مسأله حل مي شود.
* روساي جمهوري در همه جاي دنيا با توجه به شرايط جهاني، بايد در سياست خارجي و اقتصاد صاحب نظر باشند در حالي كه تجربه شما صرفا در مديريت آموزش عالي بوده و تجربه سياست خارجي و اقتصادي نداريد اين را چگونه تبيين مي كنيد؟
- كسي كه ده سال وزير بوده و در دهها سمينار جهاني و... حضور داشته، سه دوره نماينده مجلس بوده و در سفرهاي خارجي شركت داشته، و نيز دانشگاه و استاد دانشگاه بوده و صدها مقاله دارد كه در كنگره هاي بين المللي منتشر شده در امور مختلف بي نظر نيست، اتفاقا الان دانشگاهها بيشترين ارتباط را با فضاي جهاني دارند، ضمن اينكه مهمتر از حضور فيزيكي در خارج از كشور و يا حوزه اقتصادي، داشتن بينش درست است. رويكرد ما جهاني و عمل ما بايد بومي باشد. دانشگاه رويكرد جهاني دارد زيرا علم و فرهنگ ميراث مشترك بشري است. پس نگاه ما جهاني است و ارتباطمان نيز گسترده بوده است.
كسي كه به مديريت علمي اعتقاد دارد خود را علامه دهر نمي داند كه هم اقتصاددان هم ايدئولوژيست، طبيب و يا سياستمدار باشد. تقسيم كار مي كند و برجسته ترين افراد را در وزارت قرار مي دهد و براساس تلاش و خرد جمعي از همه تخصص ها در جاي خود استفاده مي كند. اقتصاددان و فيلسوف جاي خود را دارند. مجموعه اينها كار مي كنند اين بهتر است تا ما رئيس جمهوري داشته باشيم كه همه اينها در او جمع باشد. دريايي باشد با عمق دو سانتي متر!
* گروه جدي رقيب شما دچار تشتت شده است اين طرف هم عمدتا روي حضرتعالي و آقاي كروبي نظر دارند، آن طرف با سازوكارهاي دروني خود به سمتي مي رود كه اختلاف را كمتر و از شكست آرا جلوگيري كند، فكر مي كنيد آيا شما در جمع اصلاح طلبان چقدر لازم مي بينيد كه تا قبل از انتخابات به كانديداي واحد برسيد؟ منطق انتخابات حكم مي كند به سمت اجماع برويد اين موضوع را تا چه حد قابل تحقق مي بينيد.
- بطور كلي معتقد به همگرايي، تفاهم و حركت به سمت وحدت هستم اين اصل ديني و مديريتي است. در مورد انتخابات هم همين ديد را دارم كه اجماع مفيد است. منتهي وجه امتياز يا تمايز اصلاح طلبان و محافظه كاران اين است كه ما بيشتر خودمان را ملتزم به نظر و راي مردم مي دانيم چرا امام اصل جمهوري اسلامي را در سال ۵۸ به راي گذاشت؟ بخاطر اينكه مشروعيت نظام را از مردم مي دانست. بنابراين نزديك انتخابات اگر نظرسنجي هاي دقيق علمي و بيطرفانه اي صورت بگيرد مشخص مي شود نظر جدي مردم چيست، طبيعي، عاقلانه، منطقي و دمكراتيك و مدبرانه است كه به راي و نظر مردم تن دهيم. من اطمينان دارم اگر اين مسئله اجرا شود انتخابات در همان مرحله اول به نتيجه مي رسد، اگر همه به راي مردم تمكين كنيم. اجماع به راحتي قابل انجام است.
* روزنامه معروفي نوشت و بقيه هم به آن استناد كردند كه شما گفته ايد اگر رئيس جمهور بشوم فعاليت هاي هسته اي را متوقف كرده و با آمريكا به مذاكره مي نشينم. اگر ممكن است در اين مورد توضيح دهيد؟
- من از اين مسأله ابراز تأسف مي كنم. مطبوعات كه نمادي از دموكراسي و ركن چهارم مشروطيت بوده اند و نقش موثري در اصلاح فرهنگ جامعه و پيشبرد اهداف اصلاحات اجتماعي دارند گاهي مسئله اي غيرحقيقي را عنوان مي كنند حيف است كه اين فضاي ارزشمند، از اخلاق حرفه اي برخوردار نباشد. مطبوعات مي توانند نقش دانشگاهي و آموزشي داشته باشند و دارند.
من وقتي با سئوال از سوي مردم مواجه مي شوم بايد پاسخ دهم. پاسخ من در مورد انرژي هسته اي اين است كه ما كشوري با فرهنگ، بزرگ، داراي دانشمندان و فرهيختگان برجسته و در عين حال متعهد به ضوابط بين المللي هستيم. استفاده از پيشرفته ترين علوم و تكنوازي حق ماست از جمله از انرژي هسته اي زيرا T .P.N را امضاء كرده تا از انرژي هسته اي در جهت اهداف صلح طلبانه و منافع ملي استفاده كنيم. ما با ساخت و توليد سلاحهاي اتمي مخالفيم. اين ديدگاه ماست و براي اينكه بتوانيم حتي غني سازي اورانيوم را ادامه دهيم بايد مذاكرات در بالاترين سطح ممكن ادامه يافته و اعتمادسازي كنيم. رفع حساسيت كنيم. حالا اگر در وضعيت مخاطره آميزي مثل تجاوز نظامي قرار گرفتيم و امنيت ملي ما به مخاطره افتاد رئيس جمهوري حق دارد در چهارچوب اختيارات قانوني به خاطر امنيت ملي غني سازي را موقتاً قطع كند.
به خاطر اينكه متاسفانه عنوان خبر صفحه اول دو روزنامه درخصوص غني سازي به نقل از اينجانب با محتوي خبر در صفحات داخلي مغايرت داشت دهها جا مورد سئوال قرار گرفتم.
* پس شما سياست هاي فعلي را تأييد مي كنيد؟
- هفته ها و ماه هاست كه غني سازي متوقف شده حالا اگر من بگويم اگر چنين و چنان شود متوقف مي كنم ما را محكوم مي كنيد؟
* نظر شما در مورد سياست هاي فعلي كه مصوب شوراي عالي امنيت ملي است چيست؟
- من قوي تر برخورد مي كنم. مي گويم: منافع ملي اصل است لذا بايد كارشناسانه و قوي تر اعتمادسازي كنيم تا بتوانيم اين را هم داشته باشيم. امنيت ملي اگر در مخاطره قرار گيرد بايد كاري كرد.
* بعد از انقلاب ظرفيت دانشگا هي ۱۵ برابر افزايش يافت در حالي كه كيفيت آموزش بهتر نشد. در اين مدت نتوانستيم به سمت توليد علم برويم، علتش اين بود كه پژوهش محوري اساس كار آموزش قرار نگرفت. دانايي محوري اساس توليد علم و ريشه آن در پژوهش است، در آخرين مرحله ۵/۱ درصد از بودجه توليد ناخالص ملي براي پژوهش در نظر گرفته شد ولي عملاً آن را صرف پژوهش نمي كنيم زماني كه بودجه پژوهش وارد وزارت خانه هاي آموزش عالي و بهداشت مي شد نصف آن پرداخت مي شد و نصف بقيه هم همه اش صرف پژوهش نمي شد بلكه صرف پرداخت ها مي شد. عملاً يك چهارم مبلغ پژوهش صرف اين كار مي شد. علت اين كار چه بود؟
- با اين كه سئوال شما كارشناسي است ولي من بحث اول شما را در رابطه با كيفيت و كميت قبول ندارم. من مجري برنامه اول توسعه آموزش عالي و برنامه سوم بودم و در تدوين آنها نيز نقش موثري داشتم. در تدوين برنامه چهارم هم نقش داشتم كه بعد از وزارتخانه بيرون آمدم.
در اين مدت به همه اهداف برنامه رسيده ايم ولي در زمينه پژوهش هرچند در برنامه اول و سوم ۲-۵/۱ درصد از توليد ناخالص داخلي بودجه پژوهش پيش بيني شده بود و در برنامه سوم هم همان مقدار بودجه پژوهش بود در آخر اين برنامه ها بودجه پژوهش تخصيص يافته كمتر از ۵/۰ درصد بود به خاطر عدم باور به علم و تحقيق و به خاطر كسري بودجه و يا بينش غلط آن را كم كردند.
استعفاي دوم من در سال ۸۲ به خاطر همين بود كه مي خواستم تحول ساختاري ايجاد كنم تا قوانين مربوط به ۳۰-۴۰ سال قبل اصلاح شود، اختيارات و استقلال دانشگاه، اقتدار سازماني و تشكيلات جديد و نيروي جديد بوجود آيد كه وقتي قول ۲-۵/۱ درصد بودجه پژوهشي مي دهند نتوانند به ۴/۰ درصد برسانند آن را تقليل دهند. من نمي خواهم شخص خاصي را مخاطب قرار دهم ولي آن بافت و ساختار پاسخگوي نيازهاي دانايي محوري نبود.
شاخص هاي كيفي دوران وزارت من يكي نسبت استاد به دانشجو بود كه در اواخر برنامه سوم بايد يك به ۱۸ مي رسيد ولي الآن به اين رسيديم در بعضي جاها يك به ۱۴ و يا ۱۲ است. (بدون احتساب دانشگاه آزاد)، دومين شاخص سرانه فضاي آموزشي است كه نسبت به برنامه وضعيت قابل قبول است، سوم تجهيزات است، با وجود آنكه بودجه ارزي ناچيزي داشتيم ولي اين اواخر ۴۰۰ ميليون دلار از بانك جهاني قرض گرفتيم كه در زمان خود من ۲۰۰ ميليون دلار آن صرف بازسازي دانشگاهها شد، تعداد طرح هاي تحقيقاتي، شاخص ديگري است كه افزايش جهشي پيدا كرد، افتخارآميزترين شاخص ما توليد علم است كه در سال ۶۸ كه كارم را شروع كردم در آن سال كمتر از ۱۰۰ مقاله علمي چاپ شده در مجلات معتبر جهان داشتيم و الان در سال ۲۰۰۴ به ۳۷۰۰ رسيده است و در ۶ سال اول دولت اصلاحات به ميزان ۴۰۰ درصد افزايش يافته است، يك مقاله علمي نيز در اين زمينه نوشتم تحت عنوان «توليد علمي ايران در آستانه قرن ۲۱» كه در معتبرترين مجله علم سنجي دنيا در ماه فوريه چاپ شد. اين از نظر من محكمترين دفاع از نظامي بود كه متهم به تروريسم، ضديت با حقوق بشر، ضديت با زن و... است.
در گذشته سهم علمي ما از توليد علمي جهان ۳ در ۱۰ هزارم درصد بود در زمان جنگ و بعد از آن به ۳/۰ درصد رسيد. رتبه ما ۱۰ سال قبل حدوداً چهاردهم يا پانزدهم در ميان كشورهاي در حال توسعه و اسلامي بود و الان بعد از تركيه دوم شده است. در چند سال آينده ما مي توانيم تركيه را نيز پشت سر بگذاريم. ايران در برنامه چشم انداز ۲۰ ساله كشور، اين قابليت را دارد كه يكي از ۱۰ يا حداكثر ۱۵ كشور اول جهان در توليد علم باشد. اين پيام مهمي براي كشور دارد. يعني زيرساخت هاي توسعه علمي و تكنولوژي در كشور با برخورداري از دانشمندان برجسته حتي در شرايطي كه هزينه هاي تحقيقات ما همان ۵/۰ درصد بوده به تدريج درحال شكل گيري است. از نظر من در صدر همه دستگاه هاي اجرايي وزارت خانه هاي آموزش و پرورش و دستگاه هاي علمي و فرهنگي قرار دارد كه بايد براي آنها فكر گذاشت، برنامه ريزي و هدايت كرد، بودجه بگذاريم تا جنبش بزرگ نرم افزاري ايجاد شود. اگر پتانسيل ملي ما كه به آن اعتقاد دارم و جمعيت مستعد و جوان ايران است موردتوجه دولت قرار گيرد و آن را مديريت كنيم، معجزه خواهد شد و رنسانس بزرگ علمي و فرهنگي به وجود مي آيد.
* يكي از اشكالاتي كه در مورد شما عنوان مي شود حمايت شما از كساني است كه به سكولاريسم معتقدند البته ممكن است كسي مسلمان و نمازخوان باشد ولي سكولاريزم به معناي جدا كردن دين از سياست و اجتماعيات را قبول داشته باشد. رويكرد شما به سخن بعضي ها در حمايت از سكولاريزم چيست؟
- من عملكرد مديريتي خودمان را در يك نظام ديني متأسفانه چندان قابل دفاع نمي دانم. ما به جاي اين كه سياستمان را ديني كنيم، دينمان را سياسي كرده ايم، از دين استفاده ابزاري كرده ايم و باعث شد نسل سوم و جوان كشور در اصل تفكر ديني ترديد كند چه رسد به تبيين رابطه دين و سياست. الان جوانان مردد و رويگردان شده اند، دين ما، اسلام ما قدرت اداره جامعه را در هر زمان به نحو احسن دارد. رويكرد ما بايد جهاني، تاريخي و ملي باشد. اما من سكولاريزم را به عنوان آلترناتيو و جايگزيني بهتر از نظامي كه داريم _كه ايدئولوژي ديني در رأس آن قرار دارد- نمي بينم. بيشتر احتياج داريم خودمان را نقد و حتي تخطئه كنيم و در بينش ها و تلقي هاي خود از دين و مردم و نيز كارهاي گذشته خود بازنگري كنيم.