نگاهي به برپايي همايش حاشيه نشيني و امنيت قضائي
نوشدارويي براي يك زخم
|
|
انسان حاشيه نشين از برخورد يا پيوند دو نظام فرهنگي متفاوت يا متخاصم به وجود مي آيد. چنين موجود دورگه اي در آن واحد نسبت به هر دو فرهنگ احساس بستگي و تعلق دارد، ولي از طرف ديگر خود را كاملا به هيچ كدام متعلق نمي داند
وقايع سال گذشته پاكدشت سبب خيري شد تا بالاخره برنامه اي بلندمدت و عميق براي يك مسئله طراحي شود؛ مسئله اي به نام حاشيه نشيني.
درواقع جنايات تلخ پاكدشت و مصيبتي كه مردمان اين منطقه جغرافيايي ايران متحمل شدند، مصداق بارز آن جمله بود كه بعد از هر مصيبت و حادثه ناگواري براي تسلاي بازماندگان مي گويند: «انشاءالله پشت پايش خير باشد.»
گويا پشت پاي آن همه مصيبت و تلخي هم به نوعي خير شده، زيرا آن وقايع منجر به طرحي شده كه مهمترين و به نوعي اصلي ترين متولي اين قبيل ماجراها آن را ارائه كرده است. بحث پيشگيري از وقوع جرم و جلوگيري از استمرار آن، همواره يكي از كم هزينه ترين و مهمترين بخش هاي مبارزه با جرايم و بزهكاري است. حال آنكه در بند پنجم از اصل 156 قانون اساسي تصريح شده است: «اقدام مناسب براي پيشگيري از وقوع جرم و اصلاح مجرمان» بنابر تعريف قوه قضائيه برعهده اين نهاد است. «قوه قضائيه، قوه اي است مستقل و پشتيبان حقوق فردي و اجتماعي و مسئول تحقق بخشيدن عدالت» كه پنج وظيفه برعهده دارد و آنچه گفته شد، يكي از آنهاست.
پس از ماجراهاي تلخ سال گذشته يعني جنايات پاكدشت، قوه قضائيه در راستاي تحقق همين وظيفه خود، دست به ابتكاري زد كه تا به حال در عمر بيست و چند ساله قوه قضائيه كمتر ديده شده است.
طرحي با عنوان «حاشيه نشيني و امنيت قضائي» كه تلاش دارد با ريشه يابي ماجراي پاكدشت و بررسي نقاط مشابه آن در اطراف كلانشهرهاي كشور، راهكارهايي براي كاهش وقايع تلخ ناشي از اين وضعيت بيابد!
آيت الله هاشمي شاهرودي، رئيس قوه قضائيه در اين باره دستور داده است: «به نحو همه جانبه ابعاد اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، امنيتي و بويژه قضائي اين نقاط شناسايي، عوامل بالقوه كه مي توانند زمينه ساز وقوع نابهنجاري، تنش و تشنج هاي اجتماعي حاد و جرايم مخل امنيت عمومي و خصوصي شوند، طبقه بندي، راهكارهاي علمي و عملي كوتاه مدت و بلندمدت كاهش و جلوگيري از پيشامدهاي داراي آثار نامطلوب اجتماعي، امنيتي و قضائي مستند به نظريه كارشناسان مجرب، جمع آوري و ارائه شود.»
بدين ترتيب نخستين برنامه عملي در تحقق بند 5 اصل 156 قانون اساسي شكل گرفته است.
حاشيه نشيني ديگر چيست؟
حتما شنيده ايد گاهي اوقات به جان عده اي دعا مي كنند كه در حالت عادي چنين نمي كنند. مثلا همين «بيجه» و «باغي»؛ همان هايي كه با همدستي يكديگر 23 كودك را به قتل رساندند و علاوه بر اين جنايات، سه فرد جوان و ميانسال را هم كشتند.
اين روزها بايد به جان «بيجه» و «باغي» دعا كرد. آنها البته خود معلول بسترهايي بودند كه در آن دست به ارتكاب جرم زدند، اما خداوند بيجه و باغي را بيامرزد، زيرا به هيچ روش ديگري نمي شد چنين درس جغرافيايي به همه ملت ايران داد. تا سال گذشته هيچكس بدرستي نمي دانست پاكدشت كجاست، چند نفر آنجا ساكن هستند و چه مراكز و منابعي دارد؟ اما امروز همه مي شناسندش و بسياري مي دانند كه حجم عظيمي از جمعيتش متشكل از افاغنه است.
حالا واژه «حاشيه نشيني» ملموس شده است. حالا مي شود رفت و از ميان كتاب هاي جرم شناسي و جامعه شناسي شهري، تعريفش را از منظر علمي جست و تبعاتش را خواند! اما موضوع اينجاست كه حاشيه نشيني در پاريس و نيويورك گرچه بر محورهاي مشتركي بنا شده، اما هركدام، خاص آن منطقه است. بنابراين با استفاده از اين تئوري ها و دستاوردهاي ديگران بايد مدل خودمان را پيدا كنيم.
سه نكته طلايي
سردار مرتضي طلايي، فرمانده پليس پايتخت حرف هاي خوبي درباره حاشيه نشيني زده است. او بخوبي اين معضل محل ماموريتش را مي شناسد. مي گويد روزانه بين 2 تا 3 ميليون نفر وارد تهران مي شوند و شب ها به حاشيه نشين هاي اطراف پايتخت مي روند. در اين ميان و در اين رفت و آمد، افراد بي هويت بسياري هستند كه با اين خيل عظيم مي روند و مي آيند و از فرصت ها سوء استفاده مي كنند.
فرمانده پليس پايتخت مي گويد: «ما در اين باره با سه مسئله مواجهيم؛ اول مناطقي كه حدفاصل حاشيه هاي تهران و متن آن به وجود آمده است، دوم محله هايي كه در خود تهران تبديل به حاشيه اي در متن شده اند و سوم نداشتن الگوي توسعه شهري و عدم نگاه به امنيت اجتماعي. اين مولفه ها هركدام هزينه هاي خودش را به جامعه تحميل مي كند.»
سردار طلايي همچنين مي افزايد: «بايد به هنگام صدور مجوز، آينده احداث يا ارائه آن خدمات سنجيده شود. بررسي شود با صدور آن مجوز تجاري و[...] در آينده چه حجمي از حمل و نقل درون شهري لازم است و اصلا به انتقال چه حجمي از جمعيت در شهر مي انجامد.»
حرف هاي سردار كه بهمن ماه گذشته در گفت وگويي اختصاصي با همشهري ماه مطرح شده، نشان مي دهد كه دست كم بايد براي هر ساخت و سازي يك مديريت متمركز، اما فراگير عمل كند، فراگير تا بتواند جنبه هاي مختلف را بسنجد و تحليلگر خوبي هم باشد. در حال حاضر شهرداري ها، مستقل از هم به كار صدور مجوز مشغولند، وزارت مسكن براي خود همين طور، اما نه قوه قضائيه بر اين رفتارها نظارتي دارد و نه پليس!
البته سردار طلايي مي گويد: «در حال حاضر همكاري و هماهنگي خوبي با شهرداري به وجود آورده ايم و البته رويكرد مديريت شهري نيز رويكرد مناسبي است، به نحوي كه توجه دارد و نكات خوبي را مي بيند كه در ميان مدت و بلندمدت آثار آن را مي توان لمس كرد.»
با اين حال به نظر مي رسد هنوز اين رويه به يك قاعده تبديل نشده است، بلكه يك هم آوايي است!
قوه قضائيه و انجام يك كار علمي
پس از دستور رئيس قوه قضائيه و محول شدن ماجرا به دادگستري كل استان تهران، برنامه اي كاملا حساب شده براي پرداختن به اين معضل طراحي شد و براي قوت بخشيدن به ماجرا، همايشي برنامه ريزي شد تا همه صاحبنظران بتوانند در اين كار مهم سهيم شوند.
مسئوليت اين كار به محمدرضا وكيليان، قاضي دادگستري كه پيش از اين نماينده مدعي العموم در مجتمع امام خميني (ره) تهران بود، واگذار شد. او كه اينك دبير «همايش حاشيه نشيني و امنيت قضائي» نيز هست، براي شروع كار تعاريف متعددي را جمع آوري كرد.
اين جمع آوري براي درگير شدن ذهن مديران قضائي، قضات و ديگر افرادي كه مي توانند در اين برنامه نقش داشته باشند، فرصت خوبي بود.
در يكي از تعاريف به كار گرفته شده آمده است: «در انسان شناسي (Anthropology) «حاشيه نشين» به فرد يا گروهي گفته مي شود كه فرهنگ اوليه خود را بدون اينكه فرهنگ ثانويه را جايگزين كنند، از دست داده اند يا در عالم برزخ قرارگرفته اند.»
در يكي ديگر از تعاريف به نقل از «رابرت پارك» آمده است: «انسان حاشيه نشين شخصيتي است كه از برخورد يا پيوند دو نظام فرهنگي متفاوت يا متخاصم به وجود مي آيد. چنين موجود دورگه اي، در آن واحد نسبت به هر دو فرهنگ احساس بستگي و تعلق دارد، ولي از طرف ديگر خود را كاملا به هيچ كدام متعلق نمي داند.»
بنا بر اين تعاريف مي توان حدس زد كه در اين برنامه بايد به دنبال چه چيزي گشت. سردار مرتضي طلايي نيز در اين باره گفته است: «به نظر مي رسد علاوه بر وجود خلاءهاي انتظامي، نكات بارزتر و مهمتري بايد مدنظر قرار بگيرد مثل مهاجرت، فقر و فقدان تعليم و تربيت، پس بايد با يك كالبدشكافي عميق تر و رويكردي جامعه شناسانه، ماجرا را تحليل كنيم. وقتي نگاهي به بزهكاران بيندازيم، مي بينيم عمده آنان از نظر خانوادگي دچار مشكل بوده اند.»
حال اين فرصت فراهم آمده تا در قالب يك همايش علمي از هر جنبه اي به موضوع حاشيه نشيني و بزهكاري نگريسته شود. در واقع همه صاحبنظران و استادان دانشگاه در اين حوزه و حتي قضات و وكلاي دادگستري كه با تبعات حاشيه نشيني درگيرند، مي توانند تجربه هاي خود را به اين همايش عرضه كنند. اين فرصت تا ۲۰ خردادماه براي چنين برنامه اي باقي است تا روز چهارم تيرماه در همايش، نكات متعدد گرد هم آمده به يك برنامه ريزي جامع منتهي شود.
شايد «محمد بسيجه» معروف به بيجه يا «قاتل عنكبوتي مشهد» يا بسياري بزهكاران و جنايتكاران ديگر، حسرت مي خورند كه اي كاش اين برنامه پيش از قرباني شدن آنان پياده مي شد!
|