چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۴
اجتماعي
Front Page

بيماران هموفيلي، فرآورده هاي خوني آلوده، پيگيري هاي حقوقي و قضايي
بازخواني يك پرونده
002082.jpg
محمد تقي داستاني
يكي ديگر از شاكيان پرونده خون هاي آلوده،  همزمان با اعلام حكم ديوان عالي كشور عليه وزارت بهداشت و سازمان انتقال خون درگذشت. اين قرباني ۴۰ روز پس از جدال سخت با مرگ سرانجام فوت كرد در حالي كه خانواده و به خصوص همسرش روزهاي دردناكي را در بيمارستان در كنار او گذراندند.
اين دومين قرباني بيش از ۵۰ نفر بيماراني است كه به علت خون هاي آلوده در خطر مرگ قرار دارند. كانون هموفيلي ايران به مناسبت درگذشت اين قرباني با انتشار نامه اي اعلام كرده است: ما ترديد نداريم اگر او از امكانات مالي بهتري برخوردار بود و از مواهب حكم دادگاه بهره مند مي شد مي توانست هنوز هم در مقابل ويروس خطرناك خون هاي آلوده مقاومت كند. اين كانون در پايان نامه خود آورده است در حالي كه قوه قضاييه، قوه مقننه و رئيس قوه مجريه تأكيدات انساني و قانوني براي مساعدت به بيماران دردمند را دارند دستگاه هاي متولي امور اين بيماران نظاره گر مرگ يا پيشرفت بيماري هموفيلي ها است. به بهانه مرگ اين بيمار و نيز هشدار كانون  هموفيلي هاي ايران ضمن مروري به پرونده خون هاي آلوده با يكي از افراد هموفيلي داراي HIV مثبت گفت وگو كرده ايم كه در ادامه از نظرتان مي گذرد.

هموفيلي ناشي از وجود نوعي ضعف در مكانيزم دفاعي بدن است. بيمار هموفيل مشكل انعقاد خون دارد، زيرا در پلاكت هاي خون او عوامل ۷ و ۸ از ميان عوامل ۱۳ گانه موجود در پلاكت هاي خوني فرد سالم يا وجود ندارد و يا مقدار  آن از ۵۰ درصد مقدار مورد نياز كمتر است. هموفيل يعني خون دوست، وجه تسميه آنست كه به هنگام بريدگي و ضربه و در پي آن، خونريزي داخلي يا خارجي، سيستم بدن فرد هموفيل چندان توان حفاظت و انعقاد خون را ندارد. هموفيلي مراتب دارد: اگر عوامل انعقادي ۷ و ۸ در پلاكت هاي خون فرد كمتر از يك درصد ميزان مورد نياز باشد، او شديداً هموفيل است. چنانچه اين مقدار بين يك تا ۵ درصد باشد، حد متوسط هموفيلي را نشان مي  دهد و اگر بين ۵ تا ۵۰ درصد ميزان مورد نياز باشد، هموفيلي خفيف است.
حمايت و درمان افراد هموفيل از طريق تزريق عوامل مورد نياز به بدن آنها صورت مي گيرد. در ايران تا پيش از سال ۱۳۷۶ فرآورده هاي خوني مورد نياز افراد هموفيل به شيوه غيراستاندارد و بي آنكه ويروس زدايي شود،  در داخل كشور توليد مي شد. اما از سال ۷۶ به بعد فاكتورهاي مورد نياز از كشورهاي آمريكا، آلمان، سوئد و اخيراً مقداري هم از كشور اتريش وارد شده است.
اينجا كانون هموفيلي ايران است. محلي براي ساماندهي و رسيدگي به امور بيماران هموفيل و نيز فضايي براي گردآمدن و گفت و گو براي بهبود وضعيت و چاره انديشي در مورد مسائل و مشكلات افرادي همدرد. افراد هموفيل دشواري هاي خاصي در زندگي شان دارند، از قبيل تأمين دارو و درمان مناسب، رفع نواقص فيزيكي پديد آمده بر اثر هموفيلي همچون آسيب مفاصل و نيز مشكلات اجتماعي و از جمله دشواري هايي كه در مسير ازدواج و تشكيل خانواده دارند. موضوع اين نوشته اما پرداختن به هموفيلي و يا مشكلات عمومي بيماران هموفيل نيست.
هموفيلي و ايدز (HIV ) در ايران
نخستين بار در سال ۱۳۶۳ مواردي از ابتلا به ويروس HIV در بين افراد هموفيل در ايران گزارش شد. در سال هاي بعد نيز مواردي مشابه رؤيت شد كه شيوع اين بيماري عفوني را در بين افراد هموفيل تأييد مي كرد. پيش از اين تاريخ، به منظور تأمين فاكتورهاي مورد نياز بيماران هموفيل، مقاديري فرآورده هاي خوني از كشور فرانسه وارد شده بود و از آنجا كه همه افراد هموفيل آلوده شده به ويروس HIV از همين منبع فرآورده هاي مورد نياز خود را تأمين كرده بودند، سرانجام آلودگي فرآورده هاي وارداتي مذكور قطعي شد. همچنين از آنجا كه تا پيش از سال ۱۳۷۶ كنترلي بر شيوع HCV نيز در ايران وجود نداشته است، به احتمال زياد، مواردي از مبتلايان امروز هموفيلي به HCV (هپاتيت C) نيز از طريق همان خون ها آلوده شده اند.
قويدل، رئيس كانون هموفيلي ايران مي گويد: در سال ۷۶ تعدادي افراد هموفيل نيز از طريق فرآورده هايي كه مركز پژوهش و پالايش خون در سازمان انتقال خون ايران، به افراد هموفيل ارائه كرده، مبتلا به هپاتيت C شده اند. از مجموع جمعيت كشور چيزي حدود ۲ يا ۳ درصد افراد مبتلا به هپاتيت C هستند، اين در حالي است كه رقم مذكور در ميان افراد هموفيل، حدود ۷۰ درصد است.
عوامل انعقاد خون در سطح كشورهاي پيشرفته امروز ديگر از طريق انساني يا حيواني توليد نمي شود، بلكه طريقه توليد آنها عمدتاً شيميايي است و لذا آلودگي ندارند. اما اين توليدات شيميايي بسيار گران هستند و عموماً به كشورهاي جهان سوم وارد نمي شوند.
آمار مبتلايان
از ميان ۵۰۰۰ نفري كه به نحوي از انحاء فوق به ايدز HIV)) ، هپاتيت B و يا HCV (هپاتيت C) آلوده شده اند، اكثراً به هپاتيت C، تعداد ۷ يا ۸ نفر به هپاتيت B و حدود ۲۰۰ نفر هم به ايدز HIV)) مبتلا شده اند. از اين ميان تا به امروز بيش از ۱۳۰ نفرشان جان سپرده اند. حدود ۱۰۰ نفر تا قبل از سال ۷۶ و بقيه از ۷۶ تا به امروز. متوفيان اكثراً به ايدز (HIV) مبتلا بوده اند. ۵ يا ۶ نفر هم بر اثر پيشرفت هپاتيت C كه به سيرز كبدي و سرطان كبد مبدل شده فوت كرده اند.
پاره اي مشكلات هموفيل هاي HIV مثبت
اين دسته افراد به لحاظ دارو و درمان با دشواري هايي روبه رو هستند. داروهايي كه امروز به آنها ارائه مي شود، در برخي افراد پيامدهاي منفي گوارشي به همراه دارد تا آنجا كه بدن برخي افراد هموفيل، دارو را پس زده و جذب نمي كند. داروهاي خارجي هم عمدتاً وارد نمي شوند، داروهايي كه گفته مي شود فاقد عوارض منفي اند.
مسئله ديگر عدم آگاهي افراد جامعه است كه سبب مي شود نگاه بسيار بدي به افراد HIV مثبت داشته باشند. همين امر باعث شده عده اي هموفيل هاي HIV مثبت خانه نشين شوند و چه بسا در معرض مرگ زود هنگام قرار گيرند. اين در حاليست كه آنان شايد بيش از هر فرد بيمار ديگري نيازمند توجه رواني و عاطفي باشند. اين افراد همچنين امكان ازدواج ندارند و همين امر دامنه مسائل مشكلات اجتماعي و رواني آنها را وسيع تر نموده است.
شكايت خسارت ديدگان به دستگاه قضايي
علي مظاهري نماينده كانون هموفيلي در دادگستري است. در گفت وگو با وي،  روند قضايي پرونده را جويا شديم. مظاهري مي گويد: گرچه آلودگي ها در نيمه اول دهه ۱۳۶۰ بروز كرده اما روند قضايي پرونده از سال ۱۳۷۶ آغاز شده است. دكتر علي صابري، وكيل اين پرونده است. اما از آنجا كه نابيناست، امور اجرايي پرونده را مظاهري دنبال مي كند. متهمان پرونده رئيس سازمان انتقال خون وقت، دكتر فرهادي و دو تن از همكاران وي هستند. با پيگيري هاي شكات و وكلاي آنها، رأي كيفري اين پرونده پس از ۴ سال يعني در سال ۱۳۸۰ توسط قاضي بناكار، دادرس شعبه ۱۴۱۳ صادر شد. اين رأي شامل احكام اعدام و حبس ابد براي متهمان بود اما به جهت پاره اي مصلحت انديشي ها، متهمان مشمول تخفيف شدند و نهايتاً ۱۰ سال، ۳ سال و ۲ سال حبس به متهمان پرونده تعلق گرفت.
احكام صادر شده اما باز هم مورد اعتراض متهمين قرار گرفت و به ديوان عالي كشور ارجاع شد. در آنجا حكم نقض شد و براي تجديد نظر فرستاده شد. اما شاكيان پرونده و وكلاي آنها از اين پس رويه تازه اي را پيش گرفتند. در سال ۱۳۸۰ آنها دادخواست هاي حقوقي ضرر و زيان را تنظيم و پيگيري كردند. اين دادخواست تازه براي سه منظور اقامه شده بود. اولين مطالبه شاكيان، دريافت ديه به عنوان خسارت مادي و معنوي ايشان بود. مطالبه دوم، دريافت دارو و درمان رايگان و سومين مطالبه عذرخواهي رسمي متهمان بود.
به گفته مظاهري، متهمان در طول پيشرفت امور پرونده هرگز اتهام خود را نپذيرفته اند. علاوه بر اين، به نحوي توهين آميز، خواستار آزمايش خون پدران و مادران افراد آلوده شده اند كه اين امر موجبات صدمه روحي و رواني هر چه بيشتر به بيماران را فراهم آورده بود. اين شيوه رفتار متهمان،  شاكيان را برآن داشت تا خواستار عذرخواهي رسمي متهمان شوند.
بنابراين درخواست چنانچه رأي به نفع شاكيان هموفيل صادر مي شد، متهمان مي بايست رسماً در دو روزنامه كثيرالانتشار عذرخواهي كنند. همچنين تك تك با افراد مبتلا مكاتبه كرده و عذرخواهي نمايند.
صدور رأي نهايي
از سال ۱۳۸۱ پرونده حقوقي دوباره به جريان افتاد و نهايتاً در ۲۴/۳/۸۳ رأي پرونده حقوقي بيماران صادر گرديد. اگر چه اين رأي نيز با اعتراض مواجه شد و دوباره به شعبه ۱۵ دادگاه تجديد نظر رفت، اما نهايتاً رأي دادگاه تجديد نظر به سود شاكيان تأييد شد و حكم براي مركز اجراي احكام ارسال شد. به هر حال، آخرين خبر آن است كه رياست جمهوري هم موافقت كرده و به وزير مربوطه دستور اقدام براي پرداخت ديه را داده است. البته اين كار هم مستلزم طي مراحلي است اما به هر حال اميد مي رود در سال ۸۴ به نتيجه برسد. از مجموع ۵۰۰۰ نفر افراد آسيب ديده چيزي حدود ۱۷۰۰ نفرشان شكايت كرده اند كه از اين ميان ۹۷۴ نفر به رأي رسيده و باقي موارد پرونده ها مفتوح و در حال رسيدگي است.
حكم پرونده براي پرداخت خسارت به افراد هموفيل HIV مثبت معادل ۲ ديه كامل (يك ديه به عنوان خسارت مادي و يك ديه به عنوان خسارت معنوي) به علاوه دو ميليون تومان هزينه امور درماني است. ارائه داروهاي رايگان از ديگر بندهاي حكم است. خسارت افراد مبتلا به HCV معادل ۲۰ درصد ديه كامل تعيين شده است.

گفت وگو با حسين، هموفيل HIV مثبت
اميدواري به زندگي ابدي

اشاره: يازدهم ارديبهشت ماه بود كه در يكي از اولين گردهمايي هاي افراد HIV مثبت كه در انجمن پرسپوليس (كاهش خسارات اعتياد) تهران شكل گرفته بود شركت كردم. گرچه اين برنامه در سطحي خرد و با حضور تعداد اندكي از مبتلايان به ايدز (HIV) برپا شده بود، اما نكات ويژه و جالب توجهي در آن به چشم مي خورد. عنوان گردهمايي، رنگين كمان بود و در آن طيفي از مبتلايان ايدز ( HIV) از راه اعتياد تزريقي، آميزش نامطمئن جنسي و بيماران هموفيلي كه فرآورده هاي خوني آلوده دريافت كرده بودند، حضور داشتند. حسين متعلق به اين دسته آخر بود. روحيه و افكار خارق العاده اش سبب شد شماره تماس او را بگيرم و چند روز بعد، اين گفت وگو شكل گرفت.
* قدري از خودت و سابقه بيماري ات بگو.
- من حسين هستم يك بيمار هموفيل. مشكل انعقاد خون دارم. هموفيل ها در مقابل بريدگي در نقاط مختلف بدن و زخم هاي احتمالي و خونريزي بعدي آن، چندان توان دفاعي ندارند. عمده مشكلات فيزيكي آنها ناشي از ضربه خوردن مفاصل و خونريزي داخلي است. افراد هموفيل بايد فرآورده هاي خوني را كه بدن آنها فاقد آنهاست، تزريق كنند. من به خاطر تزريق فرآورده هاي خوني آلوده در سال ۶۳ گرفتار HIV شدم. به خاطر تب و نيز باد كردن غدد لنفاوي به پزشك مراجعه كردم. ابتدا فكر مي كردند سرطان دارم، اما بعد متوجه شدند كه HIV مثبت هستم. آن موقع هفت سالم بود. تا ۱۰ سالگي خودم نمي دانستم چه داروهايي مصرف مي كنم.
* حالا چند سال از آن موقع مي گذرد؟ اين سال ها را چطور سپري كردي؟
- من حالا ۲۸ سال دارم. در طول اين مدت ۲۱ ساله هميشه احساس مي كردم يك كسي مرا نگه مي دارد. خانم فاطمه معصومه(س) در خواب به من گفت امام زمان ترا شفا مي دهد. البته اين بستگي به آن دارد كه چه دركي از امام زمان داشته باشيم، مولانا يك عارف الهي پاكباخته بود كه سلوك و اشعار عارفانه اش به من احساس نزديكي به رهروان حضرت ولي عصر(عج) مي دهد.
* از مولوي و عرفان چه ديده اي و چه يافته اي؟
- راه عرفان البته راه تبليغ نيست، راه باطن است. در دبيرستان در رشته علوم انساني درس خواندم و به دانشگاه رفتم. در آنجا در رشته ادبيات فارسي مشغول تحصيل شدم. به مولانا عشق مي ورزم و به قدر وسع و طاقت خويش از آن بهره مي برم. بدون معرفت و معنويت، زندگي مرگ است. پايان كار من مرگ است، چنان كه پايان كار همه مرگ است. با اين حال، بهتر است در طول مدتي كه زنده ام، انسان وار و عاشق زندگي كنم. مي خواهم با «قلبي شاد و ضميري مطمئن» از دنيا بروم. در عين حال از زندگي بيشتر مي خواهم براي اينكه حقيقت را بهتر دريابم و با عرفان ناب زندگي كنم.
* شنيده ام فيلم هم بازي كرده اي. در مورد ماجراي آكتور شدنت بگو.
- دادگاه كه بوديم، چهار پنج سال پيش، يك كارگردان جوان به نام آقاي حسن رستگار كه دانشجوي سال آخر ارشد دانشگاه هنر بود و بعضي كارهاي مستند او هم از تلويزيون پخش شده بود، در دادگاه مرا ديد و گفت ماجراي آن فرآورده هاي خوني آلوده را مي داند. بعد به من گفت حاضري جلوي دوربين ما صحبت كني؟ من هم صحبت كردم. شش ماه از اين ماجرا گذشت، دوباره سراغ من آمد و گفت: حاضري يك فيلم بلند واقعي بسازيم؟ گفتم بله. حدود ۴۰۰ دقيقه فيلم گرفتيم، اما البته در ۱۲۰ دقيقه تدوين شد.
* خاطره اي از طول مدت فيلمبرداري هست كه بخواهي تعريف كني؟
- بله، در قسمتي از كار به بهشت زهرا رفتيم. قبرهاي زيادي كنده و آماده شده بود. جواب آزمايش هايم را كه HIV مثبت بودن مرا تأييد مي كرد، در داخل آن قبرها گذاشتم و فرياد زدم: «ما زبالاييم و بالا مي رويم، ما ز درياييم و دريا مي رويم.» آخرين باري كه با كارگردان فيلم تماس گرفتم، گفت: فيلم را به جشنواره كن فرستاده ايم.
* در مورد حق و حقوق قانوني و اجتماعي مبتلايان به ايدز (HIV ) يا حداقل در مورد خواسته ها و مطالبات شخصي خودت در اين باره صحبت كن.
- من در هفت سالگي به خاطر هموفيلي و بي گناه آلوده شده ام. در نقاط ديگر دنيا هم چنين اتفاقاتي افتاده است. قدم اول آنست كه غرامت مادي و معنوي ما را پرداخت كنند تا بتوانيم در باقي لحظات عمر، روزهاي آرام تر و بهتري داشته باشيم. من مي خواهم ادامه تحصيل بدهم و استاد دانشگاه شوم. اگر جسمم بيمار است، مي خواهم روح پاك و متعالي داشته باشم. خواسته ديگرم اين است كه داروهاي خوب موجود در دنيا را برايمان وارد كنند. داروهاي ايران به هيچ عنوان با شرايط بدن من سازگار نيست، به طوري كه همه را برمي گردانم. البته من حالا سه سال است كه هيچ دارويي مصرف نمي كنم. نكته ديگر آنست كه يك فرد HIV مثبت حق دارد كار كند. نبايد اگر كسي مبتلا شد از محل كار اخراج شود. اين يك بيماري است كه در شرايط معمولي به هيچ وجه منتقل نمي شود. از پزشكان و جراحان هم گلايه دارم كه درمان و جراحي هاي افرادي مثل من را برعهده نمي گيرند.
* گفتي كه حالا ۲۸ سال داري. به فكر ازدواج نيستي؟
- افراد HIV مثبت فقط با افرادي مثل خودشان مي توانند ازدواج كنند، در غير اين صورت، به هر حال ويروس منتشر مي شود. به علاوه هرگز نبايد بچه دار شوند، چون آن بچه هم مبتلا مي شود. گرچه ازدواج خوب است اما به هر حال، مجرد هم مي شود زندگي كرد. زندگي مشترك اميد را بيشتر مي كند.
* دلتنگ كه مي شوي چه كار مي كني؟
- براي تسكين روح خودم ماهي يك بار بهشت زهرا مي روم. جوان هاي زيادي آنجا خوابيده اند. قطعه ۲۲۶ شهدا مي روم. مقبره هاي شهدايي مثل شهيد حسين فهميده، شهيد چمران و شهيد احمد كلارك كه هميشه بوي عطر از آن برمي خيزد را زيارت مي كنم، همين طور مقبره هاي ۷۲ تن شهداي انقلاب اسلامي را. در مجاورت مقبره دوستان خدا بوي عشق به مشام مي رسد. «بايد كه جمله جان شوي تا لايق جانان شوي، چون سوي مستان مي روي، مستانه شو، مستانه شو.» آدم وقتي آدم است كه عاشق باشد. منظورم عشق به اولياي خداست. همان طور كه مولانا شمس تبريزي را پيدا كرد بايد در مكتب اوليا درس ادب و اخلاق و معرفت و صدق و صفا گرفت؛ درس اميدواري به زندگي ابدي.
* ادبيات را كجا و نزد كدام اساتيد خوانده اي؟
- دانشگاه شهيد بهشتي بودم. دوره دانشجويي خيلي فرح بخش است. اساتيدم آقايان دكتر شهيدي، دكتر پورنامداريان، دكتر حميدي و دكتر سجادي بوده اند.
* نظرت راجع به يك NGOي متشكل از افراد HIV مثبت كه در چارچوب آن، افراد بتوانند با هم مراوده و درد دل كنند و احياناً جامعه را هم نسبت به شرايط و حقوق خود آگاه نمايند چيست؟
- اين يك ايده بسيار عالي است. اينها همه درد مشترك دارند و لذا بهتر يكديگر را درك مي كنند. به اين ترتيب مي شود از تجربه افرادي كه عمرطولاني تري كرده اند، استفاده كرد. روحيه افراد هم تقويت مي شود. روحيه در اين افراد خيلي مهم است زيرا انگ بسيار بدي با آنان همراه است.
* در پايان گفت وگوا ز او خواستم ابياتي چند از ميان اشعاري كه در ذهن دارد، برايم بخواند و او چنان كه قابل پيش بيني بود، ابياتي از ني نامه مولانا را خواند. شور و حرارت او براي درك هر چه بيشتر عالم معنا و حقيقت، درس اميدواري به زندگي ابدي مي دهد.

۱۰۰ خطري كه زندگي روزمره را تهديد مي كند
نگران نباشيد شما در امان هستيد!

زندگي همچنان كه نقاط عطف شيريني دارد كه سرشار از نشاط، لذت و سرزندگي است با تهديدها و خطراتي نيز عجين است كه غفلت از آنها در بعضي مواقع مي تواند به قيمت اصل زندگي تمام شود و حيات ما را به مخاطره افكند. آنچه در اين ستون بعد از اين از نظرتان خواهد گذشت مجموعه اي از خطرات كوچك و بزرگ زندگي و نحوه برخورد با آنهاست كه در مجموعه اي توسط خانم لورا لي گردهم آمده و همكار ما خانم ناديا زكالوند آنها را ترجمه كرده است. با توجه به حجم ستون و مطالب صفحه زندگي در هر شماره يك يا دو نمونه اين خاطرات را با هم مرور مي كنيم؛ اميد كه مايه عبرت شود و به سلامت و شادابي زندگي ما كمك كند. شما نيز مي توانيد چنانچه تجربياتي عام از اين دست داريد كه مي تواند براي خوانندگان صفحه زندگي همشهري مفيد باشد براي ما بفرستيد تا پس از بررسي توسط كارشناسان بخش اجتماعي از بهترين آنها با نام خودتان استفاده شود.
لوازم هنري
اگر مي گويند قلم برنده تر از شمشير است پس جاي تعجبي ندارد اگربگوييم قلم مو خطرناك تر از فشنگ است. دكتر استفن رابرتز محقق دانشگاه آكسفورد با بررسي گزارش هاي حوادث مرگبار در محيط كارهاي دولتي بين سال هاي ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶ فهرستي از ۳۰ شغل كه نسبت به مشاغل ديگر پرمخاطره تر هستند تهيه نمود و اين فهرست در لانست مجله پزشكي بريتانيايي به چاپ رسيد. در اين فهرست نقاشان و دكوراتورها در مكان بيست و هفتم قرار دارند در حالي كه كاركنان ارتش در مكان بيست و هشتم ايستاده اند. چرا هنر بسياري از هنرمندان را به خطر مي اندازد؟
در هنرهاي تجسمي از مواد شيميايي و حلال ها استفاده مي شود. نقاشان با گذاشتن قلم مو در دهان خود (يا به طور تصادفي) مقدار بسيار كمي از امولسيون و ديگر مواد هنري مي بلعند و به تدريج خود را مسموم مي كنند. در معرض حلال هايي چون «تربانتين» قرار گرفتن فرد را به بيماري عصبي مبتلا مي كند.
هنرمنداني كه با شيشه هاي رنگين كار مي كنند به طور مرتب در معرض سرب قرار دارند و اين فلز به مغز، اعصاب، گلبول هاي قرمز خون، دستگاه تناسلي و هاضمه صدمه مي زند. سفالگران نيز اغلب گرفتار بيماري التهاب سفالگر يعني همان سيليكوز (نوعي بيماري ريوي) هستند. آنها به خاطر تنفس در گرد و غبار بسيار زياد سيليكا(سيليس) مبتلا به اين بيماري مي شوند و اين مشكلات اغلب به واسطه طبيعت زندگي هنرمندان تشديد مي شود. هنرمندان به بي نظمي- بي نظمي خطرناك- معروف اند. اواسط دهه ۱۹۸۰ طي تحقيقي كه سازمان كار و صنعت ايالت مريلند در مورد سازمان هاي هنري انجام داد معلوم شد كه در اكثر كارگاه هاي هنري حلال هاي فرار به طور نامناسبي نگهداري شده اند و در آن جا پس مانده هاي موادي چون چوب و تراشه هاي فلزي را تميز نكرده اند. سي.دونالد اسكات از دانشگاه جانز هاپكينز نوشت: «هنرمندان اغلب با تصور اين كه محيط زيست را محدود نكنند تا حس آزادي به فرد منتقل شود نسبت به ايمني، بهداشت و سلامت شخصي بي توجه اند.»
چه كار مي توانيد انجام دهيد؟
فرض كنيد به كار پيشنهادي فوق علاقه مند نيستيد پس به پيشنهاداتي كه با همكاري سازمان هنرهاي تجسمي دانشگاه اوتاوا ارائه شده است تا زندگي يك هنرمند كمتر در معرض خطر قرار گيرد توجه كنيد:
در مورد خطرات مواد شيميايي و فرآيندهاي موادي كه استفاده مي كنيد آگاهي يابيد. هميشه كارگاه خود را تميز نگه داريد و هواي آنجا را به خوبي تهويه كنيد و تا جايي كه مي توانيد از تنفس در بخار محلول ها و امولسيون اجتناب ورزيد. محلول ها غالباً اشتعال پذيرند، بنابراين مراقب باشيد تخليه الكتريكي ساكن ايجاد نكنيد. بعد از كار كردن با مواد رنگي يا محلول ها و قبل از غذا خوردن دست هايتان را بشوييد. مجسمه سازان بايد از ماسك استفاده كنند و در ضمن چشم و گوش خود را نيز در برابر گرد و غبار حفظ كنند.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سينما  |   علم  |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |