سه شنبه ۷ تير ۱۳۸۴
اجتماعي
Front Page

آسيب پذيري كودكان در فرآيند سوگ
000414.jpg
مريم غفاري
همه ما دير يا زود با مرگ عزيزانمان مواجه مي شويم. مي دانيم مرگ پديده اي جهان شمول و غيرقابل انكار است ولي معمولاً از فكر كردن درباره آن اجتناب مي كنيم و براي روبه رو شدن با آن آمادگي لازم و كافي نداريم. از سوي ديگر فرهنگ ما در مواقع خاص هميشه حمايت كافي را فراهم نمي آورد و اجازه سوگ طبيعي را به افراد نمي دهد. به بازمانده اي كه عزيزش را در اثر سرطان از دست داده خيلي بيشتر توجه مي شود تا كسي كه نزديك ترين فرد خانواده اش خودكشي كرده، او در سوگ خويش تنها مي ماند، كسي به صحبت هاي او گوش نمي دهد، ممكن است طرد شود، بدون آن كه دليل واضحي وجود داشته باشد احساس شرم و گناه دارد و به تنهايي و خلوت خود مي خزد. مطمئناً اين جو سكوت و انكار كه بخشي از فرهنگ ماست توسط كودكان ايجاد نمي شود، آنها در اين فضا به دنيا آمده اند. فضايي كه آنها را براي روبه رو شدن با حوادث غيرمترقبه، مرگ هاي ناشي از قتل، خودكشي، ايدز، بيماري هاي كشنده و... آماده نكرده در حالي كه حوادث غيرطبيعي جزيي از زندگي و دنياي كودكان شده است. پس چرا تصميم نگيريم شرم و داغي را كه پس از اينگونه حوادث پديد مي آيد از بين ببريم، جو سكوت و انكار را بشكنيم، به كودكان كمك كنيم تا صرف نظر از نوع مرگ و حادثه راحت گريه كنند، راحت حرف بزنند، سؤال كنند و احساسات خود را بيرون بريزند. مطلبي كه در پي مي آيد نقطه نظرات و راهكارهاي دكتر فريبا عربگل، فوق تخصص روان پزشكي كودك و نوجوان و عضو انجمن روانپزشكي كودك و نوجوان در اين خصوص مي باشد كه از نظرتان مي گذرد.
سوگ پيچيده
دكتر عربگل در تعريف مفهوم سوگ پيچيده مي گويد: وقتي نتوان وقايع زندگي را بيان كرد و فهميد و در عوض آنها را انكار نمود، فرآيند طبيعي مقابله با آنها را نيز نمي توان طي كرد. خودكشي، قتل، آزارهاي جسمي و جنسي، خشونت، ايدز و از دست دادن هاي متعدد مثال هاي آشنايي هستند از موقعيت هايي كه تبديل به سوگ پيچيده مي شوند، چرا كه در اين شرايط كودك قادر نيست آنچه را كه رخ داده بيان كند، پيرامون آن صحبت يا سؤال كند و احساسات و افكار دروني خود را بيرون بريزد. در چنين شرايطي كودك نمي تواند فرآيند سوگ طبيعي را بگذراند و در احساساتي دوگانه و تعارض آميز گير مي كند.
عوامل سوگ پيچيده
- مرگ ناگهاني و فاجعه آميز
مرگ هاي ناگهاني و فاجعه آميز شامل مرگ هاي ناشي از قتل، خودكشي، تصادفات كشنده، بيماريهاي كشنده ناگهاني و... مي باشد. در چنين مواقعي بلافاصله در خانه محيطي بي ثبات، نامشخص، غيرقابل پيش بيني و پر از حوادث اتفاقات مختلف ايجاد مي شود و كودك احساساتي را چون گيجي، سردرگمي، خشم، گناه، تمايل به انتقام، شوك، انكار و ناباوري تجربه مي كند.
- مرگ همراه با برچسب هاي اجتماعي
دكتر عربگل مرگ هاي ناشي از ايدز، خودكشي و ديگركشي را همراه با احساس شرم، داغ خوردگي اجتماعي مي داند و معتقد است: كودكان نيز همانند بزرگسالان در چنين مواقعي اغلب احساس شرم، خجالت و ناراحتي دارند و نمي توانند راجع به واقعه اي كه رخ داده راحت صحبت كنند. آنها از ترس استهزاء يا تبعيد توسط آراي عمومي ساكت باقي مي مانند و سعي مي كنند موضوع را پنهان كنند و راجع به آن صحبتي به ميان نياورند، در نتيجه احساسات سركوب شده آنان يا به صورت خشم و انزجار و نفرت بيرون مي ريزد يا به صورت بيزاري از خود، احساس تنهايي و انزوا به درون كودك برمي گردد. بديهي است در چنين شرايطي كودك نمي تواند به طور طبيعي سوگواري كند، چون موضوع از دست رفتن شخص مرده را نمي تواند از پديده مربوط به چگونگي مردن او جدا كند.
- از دست دادن هاي متعدد
وقتي كودك با مرگ و از دست دادن هاي مكرر و متعدد رو به  رو مي شود، دچار ترس عميق از تنهايي، ناتواني و ترك شدن مي گردد. مثالي مشخص از اين مورد زماني است كه يكي از والدين فوت كرده و كودك نگران از دست دادن والد ديگر مي باشد. در شرايطي كه يكي از والدين وجود ندارد و والد ديگر نيز فوت مي كند كودك ممكن است مجبور شود خانه، اعضاي خانواده، دوستان، مدرسه و اجتماعي را كه به آن تعلق دارند ترك كند. در چنين شرايطي كه كودك همه چيزش را از دست داده است، دچار احساس شوك، تنهايي، انزوا و ترس از ترك شدن هاي مجدد در آينده مي گردد.
- ارتباط تعارض دار قبلي با شخص از دست رفته
روان پزشكان معتقدند، كودكي كه توسط شخص محبوب زندگي خود مورد اذيت، آزار، غفلت، ترك و بي مهري قرار گرفته است، پس از مرگ وي احساسي دوگانه نسبت به او دارد. بخشي از احساس او ممكن است به صورت حالت تسكين يافتن، رهايي، آرامش و يا حتي خوشحالي و بخشي ديگر احساس گناه، سرزنش خود، ترس و يا افسردگي باشد. ممكن است اذيت و آزارهاي پيشين هنوز به عنوان رازي فاش نشده او را بيازارد و شرم از بيان موضوع و عدم بروز احساسات همراه با آن سوگ او را پيچيده تر كند.
اگر فرآيند سوگ شخص محبوب با روابط حل نشده گذشته و همراه شود ممكن است احساس گناه، ترس از طرد شدن، افسردگي، خوشحالي، تسكين يافتن و به طور كلي احساسات متضاد و گوناگون كودك را آزرده سازد.
- فرآيند سوگ در والد بازمانده يا مراقبين كودك
در صورتي كه والد بازمانده نتواند احساس و درد كودك خويش را تشخيص دهد، نمي تواند الگو و مدل مناسبي براي فرزند خود باشد. در چنين شرايطي احساسات فرد انكار و در درون او خفه مي شود.
چگونه به كودكان كمك كنيم
همواره سوگ بخشي از زندگي ما بوده و خواهد بود ليكن، اغلب كودكاني كه در معرض انواع حوادث و رويدادهاي آسيب زا و تكان دهنده از طريق اخبار راديو تلويزيون، اينترنت، فيلم هاي ويديويي، موسيقي، تصاوير و... قرار مي گيرند با احساس آسيب پذيري و بي دفاعي تنها گذاشته مي شوند.
لازم است به اين ادراك برسيم كه در مورد تمامي مسايلي كه سرفصل هايشان را بسته ايم و سكوت اختيار كرده ايم اكنون بايد آشكارا صحبت كنيم:
- از دست رفتن يك فرد پديده اي جدا از شكل مردن اوست. اگر عزيز ما مرده است بايد براي او سوگواري كنيم و احساسات خود را بيرون بريزيم، چه به مرگ طبيعي و به موقع فوت كرده چه كشته شده و يا در اثر بيماري ايدز از بين رفته باشد.
- به زباني ساده و مستقيم كه راه  هرگونه قضاوتي را ببندد خودكشي، قتل، ايدز، حملات خشونت بار، سوءرفتار، قلدري را براي كودكان توضيح دهيم به نظر مي رسد بزرگترين عاملي كه باعث مي شود بزرگترها نتوانند راجع به سوگ و شخص مرده با فرزندان خود صحبت و با آنان ارتباط برقرار كنند، احساس شرم و ترس خود آنهاست. مثلاً احساس شرم و وحشت مادر از اين كه به فرزندش بگويد: برادر تو كشته شده است. ناتواني ما براي بحث در باره چنين موضوعاتي، آن هم به صورت باز و آشكار با كودكان، جوي از رمز و راز، تنهايي و انزوا، ترس و وحشت در آنان ايجاد مي كند كه بسيار آسيب رسان تر از مرگي است كه رخ داده است.
چه بايد كرد:
براي كودكان توضيح دهيد
دكتر عربگل مي گويد: به كودكي كه عزيزش را در اثر خودكشي، قتل و ايدز و... از دست مي دهد، هيچ توضيحي داده نمي شود، چه اتفاقي رخداده است؟ ايدز چيست؟ خودكشي چيست؟ معمولاً تلاش مي شود در حضور كودك از هر گونه صحبتي در مورد اين موضوعات خودداري شود، سؤالات كودك بدون پاسخ باقي مي ماند و كودك در هاله اي از ابهام و رمز و راز سرگرداني مي ماند. وقتي بزرگترها آماده مي شوند كه حقيقت را بگويند، بچه ها نيز آماده هستند كه بشنوند. گرچه احساس ترس و وحشتي كه والدين را از گفتن حقيقت باز مي دارد ممكن است به نظر آنان روشي محافظت كننده باشد اما آزادي كودك را براي سوگواري محدود و مهار مي كند. كودكان نياز دارند حقيقت را بدانند و بزرگترها نياز دارند كلمات و واژه هاي مناسبي را براي گفتن حقيقت پيدا كنند.
احساس طبيعي بودن را در كودك ايجاد كنيد
دكتر عربگل معتقد است، كودكاني كه در معرض مرگ عزيزانشان قرار گرفته اند ممكن است نگران سلامتي و مرگ خودشان باشند و فكر كنند كه زندگي و سلامت آنان نيز به نحوي توسط يك بيماري كشنده تهيه مي شود، در نتيجه روي علايم بدني خود متمركز مي شوند. معمولاً در چنين مواردي انجام معاينه  توسط پزشك و اطمينان از جهت اين كه همه چيز خوب و ميزان است، بسيار كمك كننده است تا بعضي از توجهات و ترس هاي كودك راجع به علايم جسماني برطرف شود. اين پيام را به كودكان منتقل كنيد كه معمولاً كودكان و بزرگترها پس از اين كه با مرگي روبه رو مي شوند راجع به سلامتي خودشان نگراني پيدا مي كنند و اين پديده اي است كه همه ما آن را تجربه مي كنيم.
سكوت
گاه سكوت ما روش مفيدي براي كمك به كودكان در تأييد احساسات آنان است. اين روانپزشك مي گويد: وقتي نگران آنيم كه چه توضيحاتي به كودكان بدهيم، چقدر سخنراني و نصيحت كنيم و... ممكن است آنان تنها نياز داشته باشند كه نوازش شوند و بشنوند كه ما متأسفيم.
پيوند عاطفي با يادگاري
گاه وسيله يا شيئي وجود دارد كه ما را به گونه اي با فرد از دست رفته پيوند مي دهد و ما با ديدن آن به ياد عزيزمان مي افتيم. مثلاً وقتي ديدن يك پروانه خاطره اي را در ذهن كودك زنده مي كند و او به ياد مادرش مي افتد يا داشتن يك سنجاق سر به شكل پروانه كه هر زمان احساس دلتنگي كرد بتواند آن را به موهايش بزند، كمك بزرگي مي تواند باشد.
مدارا با خشم كودكان
گاه در فرآيند سوگ، كودك نسبت به خود، شخص مرده، عامل مرگ، خدا، پزشكان، افراد كمك رسان، نيروهاي انتظامي، دادگاه، قاضي و... احساس خشم دارد. لازم است با خشم كودك به گونه اي برخورد كنيم تا شرايط پيچيده تر نشود. دكتر عربگل روش هاي زير را براي مديريت در خشم كودكان ارائه مي دهد:
- نقاشي كردن كسي را كه به او خشمگين است و پاره كردن و خط خط كردن آن
- ضربه زدن به بالش
- فشردن خميربازي
- استفاده از عروسك
- استفاده از تلفني كه سيم آن قطع است تا كودك احساسات خود را تخليه كند
- فعاليت هاي جسماني مثل: دويدن، توپ بازي، حمام كردن و...
فراهم كردن زمينه براي برون ريزي اسرار
در مواجهه با مرگهاي فاجعه آميز مثل خودكشي، قتل، مرگ ناشي از ايدز و... كودك اسراري را درون خود دارد كه مگر با افراد خاص و در مواقع خاص آن را نمي گشايد. گاه اين رازها كودك را مي آزارد و چون مخفي مي ماند پيچيده تر مي شود و رنج و اندوه كودك را مضاعف مي كند.
در اينگونه مواقع بايد به كودك كمك كنيم با جلب اعتماد او نسبت به خودمان بتواند راهي براي برون ريزي اسرار و احساساتش را پيدا كند.
منبع: انجمن روانپزشكي كودكان و نوجوانان

نصيحت، نوجوانان را مضطرب مي كند
000411.jpg

ايرنا: يك  مشاور خانواده  گفت : نصيحت  كردن  والدين  سبب  كاهش  صميميت  موجود ميان  آن ها و فرزند مي شود.
«مهناز شيرازي » گفت: با اين  وجود اغلب  والدين  به  محض  شنيدن  احساسات  و عقايد و موقعيت  نامناسب  و ناراحت كننده  طاقت  از دست  مي دهند و سعي  مي كنند با دلسوزي  و نصيحت  به  سرعت  مساله  را حل  كنند.
وي  اظهار داشت : در صورتي  كه  والدين  با انجام  اين  كار فقط  نگراني هاي  خود را بر نگراني ها و ناراحتي هاي  فرزند خود افزوده اند.
شيرازي  اضافه  كرد: در اين  صورت  يكي  از مهم ترين  نيازهاي  كودك  و نوجوان  كه  همانا درك  احساس ، نياز، عقايد و افكارش  توسط  والدين  است ، برآورده  نمي شود.اين  مشاور خانواده  گفت : والدين  زماني  كه  فرزندشان  نياز به  حرف  زدن  با آن ها را دارد بايد كارهاي  خود را رها كنند و به  حرف  وي  توجه  كنند همانطور كه  صحبت هاي  يك  فرد بزرگسال را  با توجه  مي شنوند.
وي  افزود: والدين  پس  از شنيدن  بايد احساس  و عقايد نوجوان  خود را همانطور كه  او گفته  است  دوباره سازي  و برايش  بازگو كنند تا وي  حرف  آن ها را تاييد كند و مطمئن  شود كه  پدر و مادر احساس  و عقيده  فعلي  او را درست  درك  كرده اند.
شيرازي  اظهار داشت : والدين  بايد با دادن  روحيه  و درك  فرزند خود از طريق  توجه  به  عقايد او و بدون  استفاده  از روش هايي  همچون  نصيحت ، توصيه ، راهنمايي ، انتقاد و غيره ، نظرهاي  خود را در بخش  مثبت  ذهن  و دل  فرزند جاي  دهند.
وي  خاطر نشان  كرد: انتظارات  و خواسته هاي  والدين  زماني  از سوي  فرزند پذيرفته  مي شود كه  در بخش  مثبت  ذهن  وي  جاري  شود و بر اين  اساس  والدين  موفق  بايد ابتدا ذهن  و دل  فرزند خود را مثبت  كنند، سپس  از وي  انتظار همكاري  بيشتر داشته  باشند.

سايه روشن

چشم انداز وضعيت ازدواج و طلاق جوانان ايران تا سال ۸۸ اعلام شد
در سال ۸۴ ايران شاهد حضور ۱۵ ميليون و ۳۷۸ هزار و ۳۰۲ جوان ۲۰ تا ۲۹ ساله خواهد بود.
چشم انداز ازدواج طي سالهاي ۸۴ تا ۸۸ بر اساس وضع موجود و پيش بيني برنامه ساماندهي ازدواج جوانان نشان مي دهد كه ازميان جمعيت ياد شده ۷۱۸ هزار و ۹۶۳ نفر از آنها بر اساس وضع موجود و ۷۵۸ هزار و ۸ نفر بر اساس پيش بيني هاي برنامه جامع ساماندهي امور جوانان تا پايان سال ازدواج خواهند كرد.
همچنين تا پايان سال ۸۸ به تعداد جمعيت جوان ۲۰ تا ۲۹ ساله سال ،۸۴ يك ميليون و ۹۷۶ هزار و ۵۴۲ نفر افزوده شده و بدين ترتيب جميعت اين قشر به ۱۷ ميليون و ۳۵۴ هزار و ۸۴۴ نفر خواهد رسيد. از سوي ديگر تعداد ازدواج ها نيز براساس وضع موجود به ۸۰۱ هزار و ۲۷۶ فقره و طبق برنامه اول ۹۳۹ هزار و ۳۹ فقره افزايش مي يابد.
گفتني است بر اساس بررسي ها ي رسمي انجام شده به ترتيب «پايين بودن سطح اطلاعات» ، «عدم بلوغ جنسي، رواني و اجتماعي زوجين» ، «اختلاف سني زوجين» ، «عدم توافق در مسايل جنسي» ، «دخالت ديگران در زندگي زناشويي» ، «اعتياد يكي از زوجين» ، «عدم توانايي در تولد فرزند» و «اشتغال بيش از حد» به عنوان مهم ترين دلايل طلاق مطرح مي شوند.
اگر طبق برنامه اول اين سند نرخ طلاق ثابت نگه  داشته شود و نرخ ازدواج ۷۵/۲ درصد رشد يابد، در سال ۸۴ با جمعيتي بالغ بر ۱۵ ميليون جوان پيش بيني مي شود ۸۶ هزار و ۱۵۲ فقره طلاق صورت گيرد كه اين تعداد تا پايان سال ۸۸ و به عبارتي پايان برنامه چهارم توسعه به ۱۲۲ هزار و ۱۲۸ فقره طلاق افزايش خواهد يافت.
از سوي ديگر اگر طبق برنامه دوم اين سند، نرخ رشد طلاق از ۱۱/۹ به ۵/۵ درصد كاهش و نرخ رشد ازدواج از ۷۵/۲ به ۵/۵ درصد افزايش يابد، در اين صورت تعداد طلاق ها در سال ۸۴ به ۷۹ هزار و ۷۷۶ فقره و در پايان سال ۸۸ به ۹۶ هزار و ۹۶۸ فقره خواهد رسيد كه در مقايسه با برنامه اول تعداد طلا ق ها كمتر خواهد بود.
در صورت ادامه وضعيت موجود شاخص طلاق به ازدواج در سال ۸۴ ۱۱،/۹۰ درصد و در پايان برنامه چهارم ۴۴/۱۴ درصد خواهد بود. اما در برنامه اول سند ساماندهي ازدواج جوانان با فرض ثابت نگه داشتن نرخ رشد طلاق، شاخص طلاق به ازدواج در سال جاري ۳۷/۱۱ درصد خواهد بود كه تا پايان سال ۸۸ به۰۱/۱۳ درصد مي رسد.
گفتني است اگر بر اساس برنامه دوم سند ساماندهي ازدواج جوانان نرخ رشد طلاق از ۹/۱۱ به ۵/۵ درصد كاهش يابد و با افزايش رشد ازدواج از ۷۵/۲ به ۵/۵ درصد رو به رو شويم، وضعيت به گونه ديگري خواهد بود، به طوري كه در سال ۸۴ اين شاخص به ۵۲/۱۰ درصد و در پايان برنامه چهارم توسعه به ۳۳/۱۰ درصد خواهد رسيد و نسبت به شاخص «وضعيت موجود» و «برنامه اول» از ميزان كمتري برخوردار است.
بيشترين مصرف كنندگان مواد مخدر در زندانها
ايسنا: زندانيان بندهاي «چك» و «جوانان» به ترتيب پس از بند «زندانيان مواد مخدر» داراي بيشترين ميزان سوء مصرف مواد مخدر افيوني در زندانهاي كشور هستند.
براساس نتايج تحقيقات انجام شده از يك هزار و ۴۳۶ زنداني كشور شامل ۲/۸۴ درصد شهري و ۶/۱۳ درصد روستايي همچنين شيوع مصرف مواد افيوني در بين بندهاي زندانيان جرايم موقت با ۳۲درصد، بند جرايم عمومي با ۷/۳۰ درصد و بند ساير جرايم با ۵/۲۵ درصد نيز بيشترين فراواني را داشته است.
تحقيقات انجام شده حاكي است، ۵/۹۸ درصد جامعه آماري تحقيقي از زندانيان كشور، «ترياك» را عمدتاً به روش خوردن، به علت آسان بودن مصرف، نداشتن بو، ارزان و قابل دسترس بودن، عمده ماده مخدر مصرفي در زندانهاي كشور است. همچنين ۷۵ درصد زندانيان مورد تحقيق كه مواد مصرف كرده اند، هروئين و ۶۶ درصد حشيش را پس از ترياك عمده ماده مصرفي در زندان معرفي كرده اند.
چگونگي وارد شدن ترياك و هروئين از سوي زندانيان نيز هنگام برگشت از دادگاه، بيمارستان، مرخصي و در هنگام ملاقاتهاي حضوري و ديدار با همسر و همچنين به روشهايي چون جاسازي به صورت انبار در معده، روده، رحم زنان، لابه لاي زندانيان، جاسازي داخل كتاب، محلهاي دوخت لباس، داغ كردن دمپايي، پرتاب از ديوار زندان و توسط برخي پرسنل با كيف و ساك بوده است.
به گفته اين زندانيان، هر خوراك ترياك(يك عدس) بين يك هزار تا ۲ هزار تومان و هر گرم حدود ۳ تا ۴ هزار تومان و هر گرم هروئين نيز ۱۰ تا ۱۵ هزار تومان در زندان خريد و فروش شده است.
براساس اين تحقيق، ۷/۴۵ درصد افراد اين جامعه، سابقه مصرف مواد افيوني قبل از ورود به زندان را ذكر نكرده اند و ۳/۵۴ درصد سابقه مصرف حداقل يك ماده افيوني را ذكر مي كنند كه بيشترين آن مربوط به ترياك است.
به گزارش ايسنا از بين يك هزار و ۲۰۱ زنداني مورد بررسي، ۵/۳۲ درصد متأهل و ۲/۳۲ درصد آنها داراي سوء مصرف مواد افيوني بوده اند. همچنين ۶۱ درصد جامعه آماري، مجرد بوده اند كه ۲۹ درصد آنها سوء مصرف مواد افيوني داشته اند؛ به علاوه ۶/۳۲ درصد زندانيان داراي تحصيلات راهنمايي، ۴/۳۱ درصد ابتدايي، ۸/۲۹ درصد بي سواد و ۹/۲۷ درصد داراي تحصيلات ديپلم و بالاتر از آن بوده اند.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |