رضا جمشيدپور
«ما بار ديگر نبايد اجازه دهيم استعمارگران براي ما مهره سازي و سرنوشت مردم را به بازي بگيرند و ...» اين آخرين كلمات آن بزرگوار بود كه از لبان حقگوي ايشان بيرون تروايد. ناگهان انفجاري مهيب روي داد و در كمتر از ثانيه اي، از سالن اجتماعات حزب جمهوري اسلامي جز تلي از خاك، چيزي نماند. فاجعه انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي در تهران و شهادت مظلومانه هفتاد و دو تن از برجستگان و نيروهاي لايق و كارآمد انقلاب و در رأس آنها شهيد مظلوم آيت الله بهشتي از سوي سازمان منافقين، عكس العمل استكبار جهاني و عوامل داخلي آنها در قبال بركناري بني صدر و حذف ضد انقلاب از صحنه سياسي كشور توسط مسئولين نظام اسلامي بود. عوامل اين جنايت بزرگ معتقد بودند كه در اثر كشتار مسئولان عالي رتبه، اوضاع كشور به هم مي ريزد و انقلاب اسلامي از بين خواهد رفت ولي پس از اين جريان نيز هيچگونه تزلزلي در اركان نظام به وجود نيامد . در انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي علاوه بر آيت الله بهشتي ،تعداد زيادي از وزراي كابينه و نيز نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به شهادت رسيدند. حضرت امام خميني(ره) پس از اين حادثه فرمودند: «ملت ايران در اين واقعه، ۷۲ نفر به عدد شهداي كربلا را از دست داد. بهشتي خار در چشم دشمنان اسلام بود.»
در اين گفت و گو كه از نظرتان مي گذرد به بخشي از مهم ترين نا گفته هاي زندگي شهيد بهشتي پرداخته ايم .
* نحوه آشنايي شما با شهيد بهشتي چگونه بود؟
آشنايي من با شهيد بهشتي به سال ۱۳۳۲ برمي گردد؛ زماني كه ايشان در دبيرستان هاي قم تدريس مي كردند. در سال ۱۳۳۳ هم دبيرستاني به نام «دين و دانش» تأسيس نمودند و از همان سال من به اين مدرسه رفتم و ارتباطم تا سال ۱۳۳۹ كه براي ادامه تحصيل به آلمان مسافرت نمودم، ادامه داشت.
بعد از سفر به آلمان، اولين باري كه ما با هم ملاقات كرديم سال ۱۳۴۳ بود كه ايشان به آلمان تشريف آوردند و همان روزهاي اول با من تماس گرفتند. من در شهر «آخن» مشغول تحصيل بودم و لذا به شهر «هامبورگ» ، محل اقامت شهيد بهشتي، رفتم و ايشان برنامه هايشان را براي من تشريح كردند.
* اين دبيرستان نسبت به بقيه مدارس چه مزايايي داشت؟
از ويژگي هاي مدرسه «دين و دانش» نحوه انتخاب اساتيد آن بود كه با دقت تمام انجام مي گرفت. ايشان ورزش را بخشي از نيازهاي اصلي جوان ها مي دانستند و عليرغم كوچك بودن فضا، امكانات ورزشي زيادي را در آن براي دانش آموزان فراهم كرده بودند.
آن بزرگوار علاوه بر مديريت مدرسه، زبان انگليسي هم در آنجا تدريس مي نمودند. بيانات ايشان آنقدر دلنشين و اثرگذار بود كه همه ما خواهش كرديم كه اجازه دهند درس انگليسي را خارج از كلاس مطالعه كنيم و در عوض سر كلاس به جاي درس، از مسائل اجتماعي و ديني صحبت شود.
بچه ها آن قدر از صحبت هاي شهيد بهشتي لذت مي بردند كه حاضر بودند ساعت ها بعد از كلاس پاي آن بنشينند.
شهيد بهشتي بعد از ۱۵ خرداد به اتفاق دانش آموزان مدرسه «دين و دانش» راه پيمايي برپا كردند. رژيم براي جلوگيري از تكرار چنين حركت هائي، شهيد بهشتي را از قم به تهران تبعيد كرد و مجبور به تدريس در مدارس غيراسلامي تهران نمود. البته شهيد بهشتي در مدت حضور چندماهه در اين مدارس، با نفوذ كلام زايدالوصف خود، توجهات بسياري را به خود جلب كرد و بر روي دانش آموزان تأثيرات زيادي گذاشت.
* شهيد بهشتي در اولين روزهاي ورود به آلمان چه اقداماتي انجام دادند؟
يكي از كارهاي مهمي كه شهيد بهشتي در بدو حضور در آلمان انجام دادند، تكميل بناي مسجد هامبورگ بود كه آيت الله بروجردي دستور ساخت آن را داده بودند و آقاي محققي، نماينده آيت ا... بروجردي در هامبورگ، مقدمات آن را فراهم كرده بودند. اما بعد از فوت آيت الله بروجردي در تكميل بنا اهتمام نشده بود و لذا شهيد بهشتي تعدادي از تجار خوش نام مسلمان كه در آن شهر زندگي مي كردند را جمع كردند و از آنها خواستند كه هزينه ساخت مسجد را تقبل كنند و بدين ترتيب مسجد ساخته شد.
قبل از آمدن شهيد بهشتي، نام آن مسجد «مسجد ايرانيان» بود و آن بزرگوار نام آن را به «مركز اسلامي هامبورگ» تغيير دادند و از اين طريق آنجا را به محلي براي تجمع مسلمان ها اعم از شيعه و سني، ايراني و غير ايراني تبديل نمودند و ميدان فعاليت را توسعه دادند.
هم زمان با ورود دكتر بهشتي به آلمان، به توصيه ايشان، اقدام به تأسيس گروهي تحت عنوان «جمعيت فارسي زبانان» نموديم كه بخشي از انجمن اسلامي مسلمانان دنيا بود و سعي در ايجاد تشكل بين فارسي زبان ها داشت و اقدام به برپائي جلسات سخنراني و فعاليت هاي ايدئولوژيك در آلمان و تحت نظارت استاد بهشتي مي نمود.
* آيا شهيد بهشتي در آلمان به فعاليت هاي سياسي هم اهتمام داشتند؟
البته ايشان به دانشجويان هميشه توصيه مي كردند درس را در درجه اول اهميت قرار دهند و علاوه بر آن به مسائل ديني و اسلامي هم اهتمام داشته باشند و انتخاب اين كه به كدام گروه سياسي بپيوندند را به بعد از مراجعت به ايران موكول نمايند و اين گونه استدلال مي كردند كه: «بايد گروه ها و جريان هاي سياسي را درداخل كشور و از نزديك بشناسيد و بعد تصميم بگيريد كه با كداميك همكاري كنيد و اين به اين خاطر است كه در ايران اختناق حاكم است و امكان دسترسي به اخبار و اطلاعات شفاف و صحيح در آلمان بسيار كم است.» من بعدها در اين توصيه شهيد بهشتي يك سياست و زيركي بسيار دقيقي يافتم و آن اين بود كه در آن زمان فعاليت هاي سازمان مجاهدين خلق روز به روز گسترده تر مي شد و به دليل مخالفت آنها با شاه طرفداران آنها به مرور بيشتر مي شدند. شهيد بهشتي از همان اولين برخوردها، امكان گمراه شدن و به خطا رفتنشان را پيش بيني مي كردند و از طرف ديگر در جو حاكم آن زمان نمي توانست با آنها به مخالفت برخيزد زيرا متهم مي شد، لذا با اين شگرد سعي مي كرد بين دانشجويان و فعاليت هاي اين گروه انقطاع ايجاد نمايد.
* ارتباط دانشجويان و مردم با ايشان از چه راه هايي صورت مي گرفت؟
مهمترين طريقه آشنايي و ارتباط مسلمانان آلمان با استاد، سخنراني هايي بود كه معمولاً در دانشگاه ها ترتيب داده مي شد و شهيد بهشتي از اين طريق معارف اسلامي را ترويج مي داد.
در جلسات سخنراني مرحوم بهشتي همه قشرها و گروه ها حضور داشتند. حتي غيرايراني ها و آلماني ها هم مي آمدند. در اين جلسات ايرادات و شبهات بسيار زيادي مطرح مي شد و ايشان همه را با سعه صدر مثال زدني جواب مي دادند.
* از منش و ويژگي هاي اخلاقي شهيد بهشتي مواردي را ذكر فرمائيد؟
يكي از ويژگي هاي ايشان بي اعتنايي به مسائل مادي بود. من در اين زمينه دو خاطره كه در ذهن دارم را براي شما نقل مي كنم. به خاطر دارم يك بار آقا و خانم ايراني آمدند نزد ايشان و درخواست خواندن خطبه عقد نمودند و بعد از آن مبلغ نسبتاً زيادي به شهيد بهشتي تعارف كردند. ايشان به شدت از گرفتن آن پول سر باز زد ند و فرمودند: «براي اين كار و كارهايي از اين دست هيچ كس حق ندارد پول بگيرد و اين وظيفه من است» وقتي با اصرار آن زوج مواجه شد از آنها خواست تا پول را به شماره حسابي كه مربوط به كارهاي ساختماني مسجد بود واريز نمايند.
مورد ديگر زماني بود كه در سفر حج با ايشان همراه بودم. در آن سفر ما در كاروان فردي به نام «شربت اوغلي» بوديم و رئيس كاروان اصرار داشت پولي از ايشان نگيرد. اما ايشان به من كه امين مالي شان بودم دستور داد تا تمام هزينه هاي مربوط به رئيس كاروان را پرداخت كنم. اين روش شهيد بهشتي در امتناع از گرفتن پول از مردم، در توجه آنها نسبت به پيام و دعوت شان بسيار مؤثر بود.
بسيار باهوش بودند و از همان بدو ورود، شروع به يادگيري زبان آلماني كردند. يك روز كه در شهر آخن سخنراني داشتند، از من و دكتر سيدصادق طباطبايي خواستند كه انتهاي سالن بنشينيم و با دقت تمام ايرادات سخنراني كه به زبان آلماني ايراد مي فرمودند را يادداشت كنيم و در انتهاي جلسه آن ايرادات را به ايشان بدهيم.
آن مرحوم به شدت با برنامه ريزي زندگي مي كردند. بعد از مراجعت از آلمان به ايران، اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان از ايشان مدام گله مي كرد كه چرا ديگر براي مجلات آنها مقاله نمي فرستند و آن را حمل بر عافيت طلبي مي دانستند. من اين گلايه را به شهيد بهشتي منتقل كردم استاد دفترچه اي كه در آن كارهاي روزانه شان را مي نوشتند به من نشان دادند و گفتند:«همانطور كه مي بينيد وقت من از ساعت ۳۰/۴ صبح تا ۲۰ شب كاملاً پر است و من حتي به اندازه يك ربع هم وقت خالي ندارم» بعد به من فرمودند: «آنها بايد خودشان كم كم دست به قلم ببرند و شروع به نوشتن كنند و سعي كنند مصرف كننده صرف نباشند.»
يكي ديگر از امتيازات اخلاقي شهيد بهشتي، كه حقيقتاً جا دارد توسط جناح ها و گروه هاي سياسي كشور مورد توجه قرار گيرد، بزرگواري و انصاف ايشان دربرابر مخالفانشان بود. شهيد بهشتي نه تنها در صحنه اجتماع همواره حرمت مخالفين خود را حفظ مي نمودند، بلكه آن طور كه خود و خانواده ام بارها از زبان همسر گرانقدر و فرزندان محترم آن عزيز شنيديم، حتي در اوج غائله بني صدر هرگز اجازه ندادند كه در جمع خصوصي خانوادگي، از مخالفينشان غيبت به عمل آيد.
* كمي هم از شيوه هاي تربيتي شهيد بهشتي كه در مواجهه با نسل جوان از آن بهره مي بردند، صحبت كنيد؟
تا آنجا كه من تحت تعاليم ايشان قرار داشتم، استاد دين را بسيار راحت و خوب به جوانان تفهميم مي كردند و سعي مي كردند مخاطب، با وجدان خودش نسبت به انتخاب يك عمل يا ترك آن تصميم بگيرد. ايشان اسلام را به عنوان «آئين زندگي» معرفي مي كردند و معتقد بودند اسلام براي تنظيم روابط افراد با يكديگر به وجود آمده است.
به خودكفا بود ن دانشجويان خيلي اهميت مي دادند. مثلاً دعوت مي كردند از ما كه درصدي از پولي كه به دستمان مي رسد را به صورت ماهيانه در صندوقي بگذاريم و بعد از آن كه اين پول به مبلغ قابل توجهي رسيد، به صورت وام در اختيار دانشجويان نيازمند قرار دهيم.
ايشان جلساتي را براي دانشجويان مي گذاشتند و از آنها مي خواستند كه خودشان جلسات را اداره كنند. به دانشجويان ميدان مي دادند هر سئوالي كه دارند بپرسند.
* شهيد بهشتي در دوران تصدي رياست مركز اسلامي هامبورگ آيا با جنبش هاي آزادي بخش ارتباط داشتند؟
در آن زمان،مسئله فلسطين بيشتر از بقيه مسائل مطرح مي شد. ايشان به مسئله فلسطين از زاويه يك مسئله صرفاً عربي نمي نگريستند و آن را مشكل اسلامي مي دانستند و حتي به نيازمندان فلسطيني كمك هاي مادي مي كردند كه اين كمك ها از طريق امام موسي صدر و شهيد چمران كه در لبنان بودند براي فلسطيني ها ارسال مي شد.
* ايشان با فرهنگ حاكم در آلمان چگونه تعامل مي كردند؟
شهيد بهشتي با همه گروه ها با هر ايدئولوژي كه داشتند، ارتباط داشتند. همه روزه گروه هاي آلماني در مركز اسلامي هامبورگ حضور مي يافتند و با شهيد بهشتي گفتگو مي كردند. مثلاً در دانشگاه هامبورگ كرسي شرق شناسي وجود داشت و اساتيد و دانشجويان اين رشته همواره به مركز مي آمدند و از شهيد بهشتي خواهش مي كردند براي آنها صحبت كند. آن بزرگوار با كليسا هم ارتباط خوبي داشتند و در آن سالها همواره در پي آن بودند تا بحث «گفتگوي اديان» را عملي سازند. به عنوان مثال يك سال در اتريش با آقاي «كاردينال كونيك» مناظره كردند و اين مناظره آن قدر مهم بود كه شب اول از اتريش پخش شد اما از شب دوم به علت تسلط شهيد بهشتي بر فضاي مناظره ديگر پخش نشد.
* آخرين خاطره اي كه از ايشان در ذهن داريد؟
مسئله اي كه در آخرين روزهاي زندگي شهيد بهشتي اتفاق افتاد و عليرغم اهميت زياد به آن توجهي نشد، رجعت ايشان از شمال شهر تهران به مناطق مركزي بود. خانه شهيد بهشتي در منطقه قلهك بود كه از سالها قبل از انقلاب در آن زندگي مي كردند، اما با اين وجود، ايشان معتقد بود كه به عنوان مسئول نظام اسلامي بايد به ميان مردم متوسط جامعه بيايد تا بتواند از نزديك با مشكلات آنها مواجه شود و به همين دليل در آخرين روزهاي عمرشان منزل مسكوني را از منطقه قلهك به خيابان ايران انتقال دادند و حتي روز هفت تير همسرشان در حالي كه مشغول جابجا كردن آخرين اساس منزل به محل جديد بودند، در بين راه صداي انفجار حزب را مي شنوند. اين رفتار بايد براي مسئوليني كه به بهانه هاي مختلفي همچون تجويز پزشك به مناطق شمال شهر مي روند، سرمشق قرار گيرد و نبايد در جايي كه كساني مانند شهيد بهشتي و مقام معظم رهبري زندگي در ميان قشر متوسط به پائين جامعه را انتخاب كرده اند، ميان خود و مردم فاصله بياندازند.