محمدرضا منصوريان
مي گويند ورزش مجموعه اي از اخلاقيات و علم زيباشناسي است كه در اقصي نقاط كره زمين انسان ها را از تمامي طبقات اجتماعي به خدمت مي گيرد و در جمعي برادرانه به جنبش و تحرك وامي دارد. ورزش محسوس ترين و حقيقي ترين نوع آموزش و پرورش است، پرورش شخصيت هاي انساني. ورزش همان گونه كه افلاطون مي گويد فرهنگ است. چرا كه حركات ورزشي، به زمان و مكان وقوع آن معني مي بخشد و اين معني صرفاً به خاطر ارزشي است كه از آنها حاصل مي شود. ورزش خالق زيبايي است، به ويژه براي كساني كه كمترين امكان را در بهره گيري از زيبايي ها دارند. در ورزش بايد صفاتي چون درستكاري، خلوص نيت، زيبايي، اخلاق برجسته و برادري را هم اضافه كرد. معلمين بزرگ ورزش، زيبايي شناسي و اخلاقيات را جزيي از اصول ورزش مي دانند.
از منظر و مقام ديگري مي توان گفت كه ورزش اساساً جلوه هاي پهلواني و اخلاقي است. اين نظريه تكيه بر اسطوره هاي شكوهمند ورزشي دارد. اسطوره هايي چون اسطوره جاودانگي ورزش در طول زمان (ورزش تاريخ ندارد) اسطوره اي كه ورزش را از زمان هاي قديم با طبيعت انسان هماهنگ مي داند و اسطوره اي كه ورزش را به نوعي از راه راست منحرف، انحصاري و ربوده شده مي داند.
اما تعريف واقعي ورزش كدام است؟ اگر تعريف ما براساس حس مشترك باشد، اين تعريف هر نوع فعاليتي كه تلاش فيزيكي را طلب كند، از مسابقات دوره اي دوچرخه سواري گرفته تا جام جهاني فوتبال، شامل مي شود. اين تعريف وسيع ولي بي محتوا و بلااستفاده مانده است. تعريفي دقيق تر از ورزش بوده و هست كه به فضيلت هاي درمان بخش ورزش و «تعالي روح در تعالي جسم» (عقل سالم در بدن سالم) اعتقاد دارند.يادمان باشد كه فعاليت هاي رقابت آميز جسمي ما را به انسان هايي والا، خوب و شجاع نه تنها در ميدان مسابقه، بلكه در بيرون از ميدان نزديك مي سازد.درستكاري اصل اساسي ورزش و ضامن صحت ارزش هاي تثبيت شده در ميدان هاي ورزشي است. درستكاري به دنياي ورزش روح انساني مي بخشد. ورزش عامل شكوفايي فرد، يعني مهم ترين عنصر ساختار اجتماعي است و در نتيجه نقشي شايان در پيشبرد جامعه انساني خواهد داشت.
پيروز بر نفس خويش
پهلوان محمود «پور-يار» خوارزمي كه در ايران با نام پورياي ولي شناخته مي شود در قرن سيزدهم پهلوان مورد احترام كشتي گيران آسياي مركزي، تركيه و ايران بود. او در شهر خيوه در منطقه خوارزم رهبر كشتي گيران حاكم اين شهر بود كه شخصيتش در فصل مشترك افسانه و تاريخ زبانزد خاص و عام است.
پورياي ولي در اوج توانايي و قدرت خود در يك مسابقه كشتي با يك حريف جوان هندي كه در حضور حاكم برگزار مي شد به نوعي اشراق و هدايت عرفاني دست يافت. او كه در اثر ديدن اشك هاي مادر قهرمان هندي كه براي پيروزي پسرش دعا مي كرد منقلب شده بود، از روي عمد و اراده شخصي اجازه داد تا آن قهرمان پشت او را به خاك برساند. هنگامي كه به پشت روي زمين دراز كشيده بود دريافت كه بزرگ ترين پيروزي هر كس پيروزي بر خودش و نفس خودش است. كمي بعد وي توانست در يك موقعيت بسيار خطير و حساس با استفاده از نيروي فوق انساني خود جان حاكم را از خطر نجات دهد. در اين حال بود كه حاكم از اين كه مردي با اين همه قدرت توسط كشتي گير جوان هندي مغلوب شده باشد غرق حيرت شد. پوريا در جواب حاكم عصاره آموزش هاي خودش را در قالب يك رباعي بيان نمود كه هنوز هم توسط ورزشكاران قديمي و پيشكسوت ايران نقل مي شود:
گر بر سر نفس خود اميري، مردي
ور بر دگري خرده نگيري، مردي
مردي نبود فتاده را پاي زدن
گر دست فتاده را بگيري، مردي
استفاده از تجربيات بومي
ما در ورزش سرزمين خود هويت داريم، ما تاريخ داريم، ما نشاني و سرمشق و الگو داريم. اگر چشم باشد، اگر گوش باشد، و از همه مهم تر اگر دل باشد، سري به همين زورخانه ها مي زند (زورخانه هايي كه شخصيت هاي نمادين تاريخ و فرهنگ سرزمين ما هستند) و خيلي چيزها مي فهمد. مي فهمد كه اين مكان مقدس جايگاهي است براي سلحشوري، جوانمردي و ساير ارزش هاي سنتي نظير سخاوتمندي، شكيبايي و زورآزمايي جوانمردانه و مي فهمد كه اين زورخانه از آنچه كه فرهنگ مردم ما نام دارد تراوش كرده است. نه در جايي غير از ايران بوده و نه در جايي غير از ايران پا مي گيرد. اين خاص ايران و فرهنگ ايران و مردم سرزمين ما است. اگر چشم باشد در آن عرفان ديده مي شود كه در غرب نيست، اگر گوش باشد در آن بانگ شنيده مي شود كه در شرق نيست. اگر عقل باشد همين زورخانه كل فلسفه ساختمان يك سلول ورزشي را به ما نشان مي دهد. اين چيزي است كه از دل و جان مردم ما برخاسته است. از عمق تاريخ ما مي آيد، با روح ما عجين شده و با دين ما پيوند خورده و از آب و خاك ما به دفاع برخاسته است.
طرفداران پروپا قرص ورزش هاي سنتي مي گويند كه زورخانه به تعليم يك فلسفه زندگي مي پردازد كه يك ريشه باستاني دارد اما اغلب به ارايه اصول اخلاقي و جوانمردي عرفاني اسلامي مي پردازد. در حقيقت مي توان چنين نتيجه گرفت كه زورخانه مي تواند منافع فراواني براي ترويج اصول اخلاقي در ميان مردم ما داشته باشد. مي توان از تجربيات بومي آن به جاي الگوهاي غربي استفاده كرد.
مردانگي سنتي
زورخانه كه به دلايل كاملاً مشخص فقط محل آمد و شد مردان بوده است در واقع نهادي است كه به تمجيد از مردانگي سنتي مي پردازد. مي توان مردانگي را تقريباً با جوانمردي يكي دانست، اما بايد به اين نكته توجه داشت كه در واقع اولي پيش نيازي براي دومي است. بنابر اين هر جلسه تمرين فرصتي فراهم مي آورد تا وظايف اجتماعي حاضران، اعم از ورزشكاران و تماشاگران به آنها تذكر داده شود. در بين اين وظايف مي توان به مواردي نظير سخاوتمندي، كمك متقابل به يكديگر، شجاعت، وفاداري، احترام گذاشتن به سالمندان و رازداري و قابل اعتماد بودن اشاره نمود.
اين تكرار مجدد ارزش هاي پايه اجتماع به همه افراد اين امكان را مي دهد كه تا حدي كه لياقت و شايستگي آن را دارند از يك همبستگي و اتحاد واقعي برخوردار شوند.
زورخانه محلي است كه در آن افراد مي توانند در عين حال كه خود را از ديگران متمايز مي كنند به نوعي يكپارچگي اجتماعي نيز دست پيدا كنند. زورخانه محلي است براي برقراري ارتباطات اجتماعي و در عين حال پرورش و تقويت بدن ورزشكاران.