سه شنبه ۲۱ تير ۱۳۸۴ - - ۳۷۴۵
جهانشهر
Front Page

كازابلانكا پس از قاهره و اسكندريه سومين شهر پر اهميت آفريقاي شمالي محسوب مي شود
تلاقي سنت و مدرنيته
001989.jpg
آرش نهاوندي
كاسا واژه اي است كه در زبان اسپانيايي در مفهوم خانه به كار مي رود اما در شهر كاسابلانكا واژه كاسا نامي است كه بر مركز فرهنگي شهر كه مدرن ترين بخش آن هست، اطلاق مي شود
بافت فرانسوي شرقي شهر كازابلانكا بارها سازندگان فيلم هاي كلاسيك را به خود فراخوانده است.
اين ويژگي سبب شده است كه مايكل كورتيس نيز در فيلم به يادماندني خود، مناظر بسيار زيبايي از شهر را به تصوير بكشد. آنگونه كه با مشاهده اين فيلم به نظر مي رسد، شهر در منطقه اي حايل ميان دريا و بيابان سوزان واقع شده است.
البته اين فيلم كه به سبك كلاسيك و كاملا هاليوودي ساخته شده است، طرح مبهمي از شهر را در ذهن بيننده تداعي مي كند، اما دريس چريبي نويسنده مشهور رمان هاي پليسي به هنگام توصيف اتاق محل ارتكاب قتل در يكي از داستان هاي خود، شرح جالبي از وضعيت كازابلانكاي آن زمان ارائه مي دهد: وزش نسيم ملايم، رايحه دلپذير گل هاي ياسمن را كه در باغ مجاور خانه كاشته شده بودند، در اتاق پراكنده مي كرد.
صداي امواج خروشان اقيانوس كه گاه دور مي شوند و گاه نزديك نيز به مانند صداي سرفه مرد پيري كه بتازگي به درك مفهوم زيباي زندگي رسيده است، شنيده مي شوند.
كاسا
كاسا واژه اي است كه در زبان اسپانيايي در مفهوم خانه به كار مي رود، اما در شهر كازابلانكا واژه كاسا، نامي است كه بر مركز فرهنگي شهر كه مدرن ترين بخش آن هست، اطلاق مي شود.
به رغم آنكه در فيلم كازابلانكا با استفاده از صحنه سازي هاي سينمايي، شهر، مه آلود جلوه داده شده بود، در عالم واقع، مه بخشي از وجود طبيعي اين مركز بزرگ تجمع انساني را كه در كنار اقيانوس قرار گرفته است تشكيل مي دهد.
در واقع كاسا به عنوان بخشي از بزرگترين شهر مراكش مركز نوين تجارت، حمل و نقل و صنايع اين كشور محسوب شده و نيمي از توليدات داخلي مراكش در اين بخش از كشور توليد مي شود.
كاسا كه اولين خشت هاي بناي شهر كازابلانكا در آن نهاده شد و شهروندان امروزي اين شهر نيز آن را به همين نام مي نامند، از ديرباز يا به عبارتي بهتر از قرن دوازدهم، مركزيت تجاري، مذهبي و فرهنگي داشته است. مي توان گفت كه امروزه نيز چنين است و رباط تنها نقش مركز سياسي مراكش را ايفا مي كند و در واقع نبض اقتصادي و فرهنگي مغرب در كازابلانكا مي زند. از همين رو از نظر اجتماعي نيز زندگي در كازابلانكا با ساير شهرهاي مراكش تفاوت بسيار دارد.
به عنوان مثال اگر شما به فس ازديگر شهرهاي مراكش برويد، از شما خواهند پرسيد از كجا مي آييد و با چه خانواده اي نسبت داريد؟
اما در مراكش شخصيت شما براي شهروندان مهم است و ديگر كاري به مسائل جانبي ندارند.
كازابلانكا پس از قاهره و اسكندريه – كه هر دوي اين شهرها در مصر واقع شده اند سومين شهر آفريقاي شمالي محسوب مي شود.
اين شهر با داشتن جمعيتي معادل 6 ميليون نفر در عرض مدت زمان بسيار كوتاهي به بزرگترين بندر مراكش تبديل شده است.
از زماني كه شهر تحت قيموميت فرانسويان قرار داشت، مسئولان شهري طرح  هايي را به منظور مدرنيزه كردن شهر، همزمان با حفظ بافت سنتي آن، به مرحله اجرا درآوردند. لئون هنري پروست از جمله اولين طراحان فرانسوي است كه از سال 1914 در زمينه تغيير چهره شهر به فعاليت پرداخت.
طرح بلوار اصلي ستاره مانند شهر وانتقال صنايع به منطقه شرق شهر از جمله ايده هايي بود كه او به مرحله اجرا درآورد.
طرح انتقال صنايع در واقع به منظور جداسازي بخش اروپايي شهر از بخش سنتي بود.  به موجب اين طرح فضاي بيشتري در اختيار مهاجران خارجي در بخش سنتي شهر قرار مي گرفت. در ادامه طرح هاي جداسازي بخش اروپايي از بخش شهري، منطقه جديدي تحت عنوان هابوس در سال 1923 در كازابلانكا احداث شد.
كازابلانكاي بزرگ
هابوس، در واقع شهر جديدي بود كه با الگوبرداري از معماري سنتي ساخته شده بود.
دراين شهرك، برج ها، مساجد و خيابان هاي تنگ مانند الگوي شرقي خود ساخته شده بودند.
با اتمام دوران ماموريت پروست، ميشل اكوشار از ديگر معماران بزرگ فرانسوي كه پيش از آن طرح هاي توسعه شهرهاي بيروت و دمشق را به عهده داشت، جايگزين پروست شد.
اكوشار طي سالهاي 1946 تا 1952 طرح جامعي را براي توسعه شهر كازابلانكا ارائه داد.
امروزه كازابلانكا با حفظ هويت ديني و ملي خود،  داراي 3 هزار مسجد و تعدادي كليسا (6 كليساي كاتوليك، يك اوانجيلي و يك آنگليكان) و سه كنيسه است.
شهر اروپايي
تغيير چهره كازابلانكا از يك شهر كاملا شرقي به يك شهر اروپايي از قرن نوزدهم آغاز شد. در اين زمان تجار فرانسوي با نفوذ به بخش بازرگاني مراكش، پارچه هاي گرانبها و دانه هاي روغني از اين كشور به اروپا صادر مي كردند. همين امر سبب شد تا از آن زمان كازابلانكا به عنوان بندر صدور و ورود كالا شهرت يابد.
اما اهميت شهر پس از آنكه مراكش در سال 1912 تحت لواي استعمار فرانسه درآمد،  بيش از گذشته شد. در اين زمان در كازابلانكا 20 هزار فرانسوي مي زيستند.
طي سالهاي 1910 تا 1914 فرانسويان به ساخت خانه هاي جديدي براي خويش پرداختند. در سال 1912، كنسولگري هاي كشورهاي استعماري انگليس، اسپانيا، فرانسه، آلمان و بلژيك در بخش قديمي شهر كه مدينه كهن نام داشت، واقع شده بودند.
اما روند غربي كردن شهر به سهولت انجام نگرفت و با مقاومت شهروندان مراكشي روبه رو شد، به تبع اين مقاومت ها اين روند نيز كندتر از گذشته دنبال شد و مراحل جديدي از طرح هاي توسعه در كازابلانكا پيگيري شد.
در ماه اوت 1907 و در پي شدت يافتن درگيري ها، 66 سرباز فرانسوي براي حفاظت از كنسولگري فرانسه به كازابلانكا اعزام شدند. به رغم ناآرامي ها،  فرانسوي ها براي رسيدن به مطامع خود،  جاده سازي را در سطح شهر ادامه دادند تا به اين وسيله بتوانند به فرآيند حمل ونقل كالاهاي تجاري سرعت بخشند.
تهران
اما تهران و در كل ايران، وضعيتي بسيار متفاوت با كازابلانكا و مراكش داشت، اگرچه استعمارگران، همواره درصدد نفوذ بيشتري در ايران بودند، اما هيچ گاه نتوانستند خود، حكومت را در اين كشور پهناور دردست بگيرند و در نتيجه تهران به عنوان پايتخت و بزرگترين شهر ايران، داراي گذشته اي بسيار متفاوت نسبت به كازابلانكا و ساير شهرهاي مراكش است.
تهران در ابتدا به سبب نزديكي به استرآباد (گرگان) كه خاستگاه ايل قاجار محسوب مي شود، از سوي آغا محمدخان به عنوان پايتخت انتخاب شد.
اين شهر پيش از انتخاب شدن به پايتخت، روستايي بزرگ به شمار مي آمد كه برج و بارويي از عصر صفويه آن را دربر گرفته بود،  اما طي سالهاي دوران زمامداري فتحعليشاه و بويژه ناصرالدين شاه، تغييرات زيادي در شهر به وجود آمد.
در زمان اين پادشاه اخير، علاوه بر احداث بناهاي جديدي نظير شمس العماره و مسجد سپهسالار،  محدوده شهري تهران نيز گسترش بيشتري نسبت به سابق پيدا كرد و تهران داراي 12 دروازه شد كه محلات جديدي را در برمي گرفت.
با روي كار آمدن رضا خان، برج و بارو، خندق و حصارهاي شهر همگي ويران شدند و شهر طبق يك الگوي اروپايي – بهتر بگوييم آلماني توسعه يافت، با اين حال، هيچ گاه استعمار، نفوذ مستقيمي در طرح هاي شهرسازي نداشت و صرفا معماران خارجي و بويژه آلماني و فرانسوي در برخي طرح هاي شهرسازي مشاركت داشتند كه اين روند نيز با بازگشت تحصيلكردگان از خارج، سير نزولي به خود گرفت و امروزه شاهد آن هستيم كه معماران ايراني بدون حضور معماران غربي،  طرح هاي آباداني و توسعه شهري را به اجرا درمي آورند.
امروزه تهران بر خلاف شهري مانند كازابلانكا كه چهره اي كاملا اروپايي دارد، ضمن حفظ بافت شرقي خود، يكي از مدرن ترين شهرهاي خاورميانه نيز محسوب مي شود.

انسان از نگاه كوسه ها
002049.jpg
سينا خاكياني هفته گذشته سواحل فلوريدا شاهد قرباني شدن سه نفر توسط كوسه هاي مهاجم بود.
اولين قرباني دختربچه 14ساله اي بود كه روزشنبه هفته گذشته مورد حمله كوسه قرار گرفت و متاسفانه بر اثر جراحات وارده جان سپرد. نتايج كالبد شكافي نشان داده است كه او توسط يك كوسه نر شش فوتي مورد حمله قرار گرفته است. در زمان حادثه او به همراه دوستش در فاصله 100متري ساحل شنا مي كردند.
دو روز بعد از اين حادثه تلخ، پسر 16ساله اي در خليج مكزيك مورد حمله قرار مي گيرد. او به همراه برادرش در آبهاي كم عمق مشغول ماهيگيري بودند كه در ساعت 11:30 روز دوشنبه كوسه اي به او حمله مي كند. برادرش به كمك چند نفر ديگر او را به بيمارستان محلي مي رسانند و از آنجا با هليكوپتر او را به بيمارستان پاناما سيتي منتقل مي كنند. رئيس گروه امداد محلي گفته است: شايد علت حمله كوسه استفاده آنها از ميگو به عنوان طعمه بوده است.
پزشكان بيمارستان پاناماسيتي اعلام كرده اند كه اين پسر نوجوان حداقل يكي از پاهايش را از دست خواهد داد.
سومين قرباني كوسه ها در اين هفته يك گردشگر اتريشي بود. او در قسمت هاي كم عمق مشغول شنا بود كه كوسه اي پاي راستش را گاز گرفت. بلافاصله بعد از اين حادثه، او توسط امدادهوايي به بيمارستان منتقل شد تا تحت عمل جراحي قرار بگيرد.
مقامات محلي اعلام كرده اند كه سواحل اين منطقه با گشت هوايي تحت نظارت بوده و هنوز اثري از كوسه ها در اين ناحيه پيدا نشده است.
باوجود اينكه ظرف هفته گذشته سه مورد حمله كوسه گزارش شده است، ولي متخصصان و زيست شناسان مي گويند كه احتمال حمله كوسه ها بسيار اندك است؛ با اين حال آنها از گردشگران خواسته اند كه فعلا از شنا كردن در نواحي دور از ساحل يا غواصي در آبهاي اقيانوس خودداري كنند.
پروفسور كريستوفر لو استاد دانشگاه كاليفرنيا مي گويد: ما هيچ نظر قطعي در مورد اينكه چرا كوسه ها به انسان حمله مي كنند نداريم. او ضمن صحبت هايش به سه فرضيه اشاره مي كند:
۱ كوسه ها به انسان به عنوان طعمه و غذا نگاه مي كنند.
۲ آنها به اشتباه به انسان حمله مي كنند و فكر مي كنند او مي تواند طعمه مناسبي برايشان باشد.
۳ آنها براي دفاع از خودشان به انسان حمله مي كنند.
فرضيه حمله به خاطر غذا را مي توان رد كرد، چون انسان غذاي مناسبي براي كوسه ها نيست. از طرف ديگر در اكثر حملاتي كه به انسان ها مي شود، كوسه ها ابتدا عضوي از بدن انسان را گاز مي گيرند يا حتي آن را مي كنند، ولي بعد شكارشان را رها مي كنند و مي روند.
رابرت هوتر رئيس انجمن تحقيقات كوسه ها در اين مورد مي گويد: تقريبا همه كوسه ها از طعمه اي كه شكار مي كنند تغذيه مي كنند. ولي بعضي از كوسه ها مثل كوسه هاي سفيد تمام كوسه ها را بدنام كرده اند. آنها تقريبا همه چيز مي خورند؛ كوسه هاي سفيد به دنبال طعمه هاي بزرگي مثل دلفين ها يا لاك پشت هاي دريايي مي گردند و به همين خاطر از نظر اندازه، انسان هم مي تواند طعمه خوبي براي آنها محسوب شود.
پروفسور لو رفتار تدافعي كوسه ها را محتمل تر مي داند و مي گويد: شايد كوسه ها انسان را به عنوان رقيبي براي شكار غذا تلقي مي كنند. تصور كنيد كوسه اي در كنار يك موج سوار حركت مي كند و فكر مي كند او مي تواند رقيبش باشد.
پس با عصبانيت به او علامت مي دهد كه هي! بزن به چاك! ولي وقتي مي بينيد موج سوار به او بي اعتناست، به او حمله مي كند.
البته دانشمندان، اطلاعات چنداني در مورد لحظات قبل از حمله كوسه ها ندارند، چون معمولا قربانيان يا شاهدان بسيار دير متوجه حضور آنها مي شوند.
پروفسور لو اميدوار است افكار عمومي نسبت به كوسه ها تغيير كند. او مي گويد: ظرف۲۵سال گذشته نهنگ ها از هيولاهايي وحشتناك، تبديل به حيوانات دوست داشتني شده اند كه مرتب تحت مراقبت هستند. اگر ما توانسته ايم اين كار را در مورد نهنگ ها بكنيم، پس حتما در مورد كوسه ها  هم مي توانيم.

خبر
001962.jpg
خطرات فرا روي كودكان بازمانده از سونامي
آزاده بابائي نژاد بيش از۵ ماه از وقوع فاجعه سونامي در جنوب شرقي آسيا مي گذرد. در اين ميان بيشتر كودكان بازمانده اين فاجعه به علت از دست دادن اعضاي خانواده خود، در كنار همسايگان يا اقوام شان زندگي مي كنند كه همين امر آنها را در معرض خطرات گوناگوني قرار داده است.
اخيرا سازمان هاي مدافع حقوق كودكان و همچنين پليس اندونزي (كانون وقوع زمين لرزه  سونامي) برافزايش آمار تجاوز جنسي به اين كودكان و فروش آنها به قاچاقچيان انسان، هشداردادند. از اين رو، پليس اين كشور با همكاري صندوق حمايت از كودكان سازمان ملل متحد(يونيسف) پليس هاي زن با لباس شخصي را به استان  آچه فرستاده تا از نزديك موارد تجاوز يا اعمال خشونت نسبت به اين كودكان را گزارش دهند.
خانم ليلي دوهاري سخنگوي يونيسف در مصاحبه اخير خود با خبرگزاري فرانس پرس، از 10 مورد تجاوز جنسي و دو مورد اعمال خشونت نسبت به دو كودك اندونزيايي خبر داده است. طبق آمارهاي سازمان ملل متحد، در حادثه سونامي بيش از 1082كودك، خانواده هاي خود را از دست داده اند و در حال حاضر در كنار اقوام و بستگان خود زندگي مي كنند. پليس اندونزي به منظور نظارت بر وضعيت كودكان حادثه ديده، يگان هايي از پليس زن با لباس هاي شخصي را به سراسر اين كشور فرستاده تا موارد نقض قانون را گزارش دهند. در همين راستا سرهنگ نونونگ برياتني گفت كه اين ماموريت بسيار مهم است. ما مي  خواهيم از اين طريق بيش از پيش بر ضرورت توجه به حقوق كودكان و زنان تاكيد كنيم؛كودكاني كه در حال حاضر مجبورند شرايط سختي را تحمل كنند.گفتني است كه سازما ن هاي غيردولتي و انجمن هاي مدافع حقوق شهروندي در اندونزي اخيرا از اين اقدام پليس اين كشور استقبال كرده و حمايت خود را از اين طرح اعلام كرده اند. انجمن المحمديه دومين انجمن اسلامي اندونزي نيز از اين اقدام، اعلام حمايت كرده است. به گفته انرانيتو، يكي از اعضاي انجمن مذكور، حضور وسيع پليس هاي زن در منطقه ، قاچاقچيان انسان و موادمخدر را به وحشت انداخته است و مانع نقض بيشتر حقوق كودكان خواهد شد.
سفر ماجراجويانه بدون مردان
سامره نوري زنان جهان ، حركتي جديد، منحصربه فرد و مختص زنان است.يك آژانس مسافرتي كوچك پاريسي كه روز يكم آوريل افتتاح شده است، پيشنهاد سفر در گروه هاي كوچكي را مي دهد كه منحصرا از زنان تشكيل شده است. رفتن به سفرهاي ماجراجويانه و تماس با زنان جاهاي ديگر ، به مغرب، آسياي ميانه و آفريقا پيشنهاد اين آژانس است.مردان به اين گروه ها راه ندارند، اما صاحبان اين آژانس نه دشمني  با عناصر ذكور دارند و نه مبارزان تندرو فمينيست هستند. ورونيك بوله، مؤسس آژانس زنان جهان كه زني 28 ساله و متاهل است و تجربه اي طولاني در زمينه گردشگري در صحراها و كوه هاي شرق دارد، اين سفرها را پيشنهاد كرده است.وي مي گويد: 70 تا۸۰ درصد گردشگران را زنان تشكيل مي دهند. زنان در سنين متفاوت، متاهل، مطلقه و بيوه يا مجرد خيلي بيشتر از مردان به تنها سفر كردن علاقه مند هستند. سفركردن در گروه هاي كوچك زنان، به ما اجازه مي دهد تا بسيار ساده تر با همنوعان خود ارتباط برقرار كنيم ، با آنها در كارهاي روزمره شان شريك شويم و شاهد زندگي آنها، رنج ها و آرزوهايشان باشيم. مراكش، اردن، تركيه، مالي و كامرون اولين مقاصد زنان جهان هستند.
۶۰ گردشگر زن، بين 30 تا 70 ساله ، تا كنون به همراه همكاران اداره، دوستان، مادران و دخترانشان با ورونيك به ماجراجويي رفته اند.نيكول بد، 63 ساله، بيوه و رئيس بازنشسته شركت ماميرول است كه به تازگي از مراكش بازگشته و لحظه اي از تعريف كردن بازنمي ايستد: وقتي به همراه زوج ها سفر مي كنم ، احساس مي كنم در وضعيت ناجوري هستم. اما زنان تنها مثل يك شكارچي به نظر مي رسند. بين زنان حساسيت مشترك و حتي تفاهم وجود دارد. اين خيلي دلپذير و راحت است. در مواجهه با زن هاي محلي هم ، اين راحتي بسيار واضح است.
آن مارتينت، مادر خانواده، مطلقه، 44 ساله و داروساز در شهر نيس نيز نظر مشابهي دارد. وي به تازگي از سفري به پترا در اردن بازگشته است. او ساعت هاي سپري شده با زنان قبيله هاي چادرنشين را با هيجان بخاطر مي آورد: شما اصلا متوجه غيبت مردان نمي شويد، اعتماد به سرعت ايجاد  شده و فراتر از آموزش دستور پخت غذا ها و طبيعتا درد دل كردن ها شروع مي شود.
و در نهايت نتيجه گيري مي كند: من در اين سفرها، در جست وجوي شباهت ها هستم و نه تفاوت ها.
002046.jpg
شلوارك اجباري براي اسب هاي رمي
از پانزدهم اوت آينده، اسب هاي كالسكه هايي كه توريست ها را در رم مي گردانند، بايد به كيسه اي مجهز باشند كه براي جمع آوري مدفوع آنها تعبيه شده است. در نتيجه توافق شهرداري و سنديكاي كالسكه رانان پايتخت، شلوارك هاي قشنگ خاكستري و قرمز رنگي براي اين منظور انتخاب شده است. اين كالسكه ها بتسيل به معناي بشكه رسان لقب گرفته اند. در ازاي اين توافق كه براي پاكيزگي خيابان هاي رم صورت گرفته است، اصطبل هاي جديد و اجازه گردش در برخي از زيباترين و پررفت و آمد ترين مكان هاي شهر، به كالسكه رانان اعطا شده است. هنوز حدود 40 كالسكه در رم وجود دارند كه از ممنوع الورود بودن اتومبيل ها به قسمتي از شهر( به خاطر ترويج مناطق عابرگذر) بهره مي   برند.

شهروندان جهان
استانبول در حصار آهن
اكبر حسيني كيا نفسش بريده است. ديگر نمي دانم چه كار بايد بكنم ! اين خانم 35 ساله به اصطلاح يك كارمند دون پايه است. او هر بامداد نزديك ساعت 5، شاداب و سرحال از خواب بيدار مي شود.
يك روز صبح اما، وقتي لامپ و راديوي اتاقش را روشن كرده و به حالت درازكش در رختخوابش مشغول مطالعه مي شود، ناگهان سايه اي را روي در اتاق خواب مي بيند و بي درنگ جواني با يك چاقوي بلند در دست، در آستانه در مي ايستد. بخت اما با او يار مي شود، او پيشتر و پس از نخستين باري كه خانه اش مورد سرقت قرار گرفت، يك قوطي اسپري فلفلي خريده و آن را در كنار تختش گذاشته بود. در يك آن اسپري را برداشته و آن را به سمت مرد جوان مي پاشد. سارق به سرعت برمي  گردد و از پنجره فرار مي كند. او در مورد نحوه ورود دزد جوان به خانه اش مي گويد: به طور حتم او ميله هاي آهني پنجره آپارتمان طبقه همكف را گرفته و بالا آمده و با باز كردن يكي از پنجره ها به خانه ام وارد شده است.
او در طبقه اول يك مجتمع مسكوني در استانبول زندگي مي كند. تقريبا خانه  همه ساكنان طبقه همكف مورد دستبرد دزدان قرار گرفته است و از اين رو آنها در مقابل پنجره هايشان ميله كشيده اند. واقعيت آن است كه در سالهاي اخير، سرقت، جيب بري و جنايت بويژه در كلانشهرهاي تركيه چنان افزايش نگران كننده اي داشته است كه حتي دولت را به برگزاري جلسه اي اضطراري كشاند. در اين ميان استانبول علاوه بر دزدي و سرقت هاي خياباني، در زمينه قتل و جنايت نيز ركورددار است. آمار قتل  در اين شهر حتي از نيويورك نيز بالاتر است.
اينجا دزدان بين خانه يك نماينده مجلس و آلونك يك كارمند اداره پست كه به زحمت از عهده اجاره بهايش برمي آيد، تفاوتي نمي گذارند. گويي آنها ستاد كلي دارند كه براي سرقت از همه نقاط شهر برنامه ريزي كرده است. در اين ميان روزنامه ها تنها سرقت هاي مهم را گزارش مي كنند، مثل دزدي از منزل رئيس پليس يكي از مناطق استانبول. يك شب وقتي نامبرده خواب بود، دزدان خانه اش را چنان خالي كردند كه حتي نگهبانان مركز پليس مجاور ساختمان آقاي رئيس نيز متوجه نشدند.
البته برخورد با تبهكاران موفقيت هايي نيز داشته است. براي مثال پليس در يك حمله غافلگيرانه ساختماني متعلق به يك باند تبهكار را كشف كرد كه در كل تركيه فعاليت مي كردند. آنها در استانبول و آنكارا داراي ساختمان شخصي بودند و يك مركز آموزشي ويژه نيز داشتند.
در اين مركز به كودكان و نوجوانان اهل جنوب شرقي تركيه مهارت هاي دزدي آموزش داده مي شد. زيرا آنها نسبت به بزرگسالان چابك تر و فرزتر هستند و مي توانند بهتر از ديوار بالا بروند و از ميان ميله هاي آهني خانه ها رد شوند. امروز پليس تركيه مي داند كه برخي از اين كودكان حتي به زور به انجام چنين كارهاي خلافي مجبور مي شدند.
اينها در دسته هاي حداكثر 4 نفره در تمام شهر پراكنده بودند. هر گروه نيز سر دسته نوجواني داشت كه به دزد محله معروف بود و سالي در حدود 60 هزار يورو درآمد داشت. به واقع معضل، تنها آدم هاي بيچاره نيستند كه به اميد خوشبختي از روستا به شهر آمده و از راه راست منحرف مي شوند، بلكه تبهكاران خطرناكي هستند كه اين آدم هاي بيچاره يا فرزندانشان را در قالب باندهاي خلافكار چنان سازماندهي مي كنند كه حتي پليس نيز ديگر از عهده شان برنمي آيد. تنها در يكي از مناطق شهر استانبول، پليس يك سال گذشته نزديك به 11 هزار سارق خياباني و تبهكار زير 18 سال را دستگير كرد.
اين مسئله شهروندان ترك را بسيار نگران كرده است، به گونه اي كه روزنامه ها، كشورشان را به آمريكاي جنوبي تشبيه مي كنند، احزاب پيشنهاد تشكيل پليس غير نظامي را مي دهند و هتلداران نگران كار و كاسبي شان هستند، زيرا مسافران خارجي به راحتي قرباني تبهكاران مي شوند.
برخلاف صاحبان هتل ها، سر آهنگرها اين روزها بسيار شلوغ است. آنها در همه جاي استانبول مشغول جوش دادن ميله به در و پنجره ها هستند، آنهايي كه بيشتر پول دارند، اقدام به خريد و نصب دزدگير برقي مي كنند، زيرا دزدان جوان ديگر براحتي ميله هاي فلزي را با استفاده از آهن بر خم مي كنند. بانوي 35 ساله مذكور هم داده براي در ورودي آپارتمانش نرده ساخته اند و مي گويد: دنيا وارونه شده است و ديگر اين تنها دزدان نيستند كه در پشت ميله زندگي مي كنند كه شهروندان بيگناه هم.
منبع :تاگس شاو

|  آرمانشهر  |   جهانشهر  |   خبرسازان   |   دخل و خرج  |   زيبـاشـهر  |   سفر و طبيعت  |
|  شهر آرا  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |