بازتاب
پاسخ سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي به همشهري
در پي چاپ مطلبي در صفحه ۱۱ روزنامه همشهري در روز ۳۱/۲/۸۴ تحت عنوان «اتهامي عليه نويسندگان كتب درسي» به قلم س. ج. طاهايي، از سوي علي زرافشان، مديركل دفتر برنامه ريزي و تأليف كتب درسي وابسته به سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي، پاسخي دريافت داشته ايم كه در پي مي آوريم:
در پاسخ به مطلب مندرج در روزنامه همشهري مورخ ۳۱/۲/۸۴ با عنوان «اتهامي عليه نويسندگان كتب درسي» نكات زير جهت اطلاع خوانندگان محترم اعلام مي گردد. لطف نماييد در همان صفحه درج شود.
۱- نويسنده عزيز، كتاب هاي درسي را نه از منظر كودك كه از منظر خود- خود بزرگسال- بررسي و نقد كرده است و نگاه بزرگسالانه معياري دقيق و قابل اعتماد در شناخت و سنجش و ارزيابي كتاب نمي تواند باشد.
۲- نقد كلي بدون اشاره به مصداق يا مصاديق، فاقد ارزش علمي است. كاش نويسنده بزرگوار به طور مشخص و معين با طرح نمونه ها و اشاره به دروس و صفحات، روشن مي كردند كه كدام كتاب و كدام درس و مطلب، فاقد صميميت و با زندگي دانش آموز بيگانه است. تلاش مؤلفان، تصويرگران و مجموعه دفتر برنامه ريزي و تأليف در سه كتاب اشاره شده؛ علوم اجتماعي، فارسي و هديه هاي آسمان(ديني) نزديك شدن به دنياي واقعي و ذهن و زبان دانش آموز است. اين گونه «اتهام» كه بسيار كلي است اتهامي ناروا و بيدادگرانه است و نگارنده در پيشگاه الهي، وجدان و قانون بايد پاسخگو باشد.
۳- صرف تورق شتاب زده، آن هم در لحظه هاي گرسنگي (آن گونه كه نگارنده محترم خود اشاره كرده كه در شرايط انتظار سفره! كتاب ها را طلبيده تا اين فاصله را پر كرده باشد) نمي تواند نقدي مايه ور، سخته و سنجيده باشد. آيا اين خود، نوعي ضعف سليقه و خلاقيت نيست كه نويسنده مؤلفان را به اين دو صفت منتسب كرده است؟ (به اصل نوشتار مراجعه شود).
۴- تنها اكتفا به حالات يك كودك و بر مبناي آن كتاب هاي درسي را نقد و بررسي كردن، شيوه اي مطلوب و عالمانه نيست. بر اساس نوشته نويسنده عزيز- آن هم به شكل حدس و ظن- خوشحالي كودك از ديدن دايي بود و نه كتاب. اصلاً قرار نيست كودك در موقع ديدن دايي خود، به جاي ابراز احساسات نسبت به دايي، به كتاب ابراز احساسات كند. نويسنده بر اساس كدام تحقيق و مطالعه دريافته است كه دانش آموزان از كتاب ها متأثر نيستند؟
اميد است داوري ها سنجيده تر، دقيق تر، عميق تر و مبتني بر واقعيت و حقيقت باشد.
|