وقتي تعادل رواني فرد به هم مي خورد
بيماري وسواس
|
|
سميه شرافتي
وسواس، يكي از شايع ترين اختلالات و بيماري ها در جامعه است و تاثير شديدي روي عملكرد شغلي، تحصيلي و اجتماعي فرد مي گذارد. اين اختلال حتي از شروع سنين كودكي نيز ممكن است به وجود بيايد و بر كاركرد فرد تاثير فراواني بگذارد.
متخصصان روانشناسي و روانپزشكان براي اين بيماري، تعاريف مختلفي ارائه داده اند كه در بين اين تعاريف، تفاوت هاي قابل توجهي در نوع نگرش به اين بيماري مشاهده مي شود، به گونه اي كه برخي وسواس را نوعي بيماري دانسته و برخي ديگر حتي آن را بيماري نيز تلقي نكرده و براي تبيين آن، واژه اختلال را به كار مي برند. اين بيماري كه حدود دو تا سه درصد از جمعيت را گرفتار خود مي كند و شروع آن تقريبا از 22 تا 36 ماهگي است، شامل فكر، احساس يا تصورات عودكننده و مزاحم براي شخص است كه در او ايجاد اضطراب مي كند، در نتيجه تعادل فرد به دنبال اين بيماري بهم مي خورد و او در سازگاري با محيط دچار مشكل مي شود. به نظر روانكاوان نيز وسواس يك بيماري ناخودآگاه است كه اختيار و آزادي را از فرد سلب كرده و او را وامي دارد كه رفتاري را برخلاف ميل و خواسته اش انجام دهد. اگرچه بيمار به بيهوده بودن اعمالش آگاهي دارد، ولي قادر به رها شدن از آنها نيست. مطالعات در زمينه اين بيماري نشان مي دهد كه وسواس همگام با بلوغ در افراد بتدريج رشد مي كند. اگر در آن ايام شرايط براي درمان مساعد باشد، ممكن است بيمار بهبود نسبي پيدا كند، ولي در غير اين صورت، اين بيماري سير رو به رشد خواهد داشت. همچنين بسياري از افراد كه داراي شخصيت هاي حساس هستند، اذعان مي كنند در دوره هايي از زندگي خود دچار اين اختلال شده اند. مسئله شخصيت را اگر با دامنه اي وسيع تر مورد توجه قرار دهيم، خواهيم ديد كه اين امر حتي دربرگيرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس اغلب در بين جوامع عقب نگه داشته شده ديده مي شود، البته ممكن است در جوامع متمدن و پيشرفته و حتي در بين افراد هوشمند هم به ميزان قابل توجهي ديده شود.
ريشه هاي وسواس
در مورد علل و ريشه هاي اين بيماري، اظهارنظرهاي زيادي شده كه وراثت، وضع هوشي، عوامل اجتماعي و خانوادگي و ... از انواع آن هستند. تحقيقات برخي از صاحبنظران نشان داده كه حدود 40 درصد وسواسي ها اين بيماري را از والدين خود به ارث مي برند، همچنين كساني كه از نظر هوشي در حد متوسط و بالاي متوسط هستند، بيشتر درگير اين بيماري مي شوند تا افراد با بهره هوشي كمتر از متوسط و ضعيف. عوامل خانوادگي و شيوه هاي تربيت كودك نيز در افزايش و گسترش وسواس موثرند. بررسي ها حاكي از آن هستند كه والدين كمال جو كه فرزندان خود را براساس ضوابط خاصي تربيت مي كنند، در وسواسي كردن آنها بسيار موثر هستند. نحوه از شير گرفتن كودك به صورت ناگهاني، گسترش و آموزش مربوط به نظافت و كنترل كودك در رفتار مربوط به نظم و تربيت و دقت او هم در اين امر موثر است. تحقير، يكي ديگر از مسائلي است كه باعث عود اين بيماري مي شود. شايد بسيار شنيده باشيد كه والدين بيماران وسواسي مدام به آنها مي گويند: تو آدم بي عرضه اي هستي، لياقت نداري و به درد زندگي نمي خوري و... . اين افراد از بابت عدم لياقت خود توسط والدين، مربيان، خواهران و ... تنبيه شده اند و تمامي اين عوامل زمينه را براي انواع ناراحتي هاي عصبي و وسواس آنها فراهم كرده است. اهميت وسواس زماني بيشتر مي شود كه فرد در دوران كودكي، انواع ناامني ها را تجربه كرده باشد. افرادي كه در دوران كودكي وحشت داشته اند كه نكند مورد تاييد والدين و اطرافيان قرار نگيرند و به همين علت دقتي افراطي در درست انجام دادن كارها داشته اند، اين اختلال به سرعت به سراغشان آمده است.
صفات شخصيتي ديده شده در افراد وسواسي از اين قبيل است؛ اضطراب جدايي، مقاومت در برابر تغيير، اهل ريسك نبودن، دودلي، افكار خرافي و دلبستگي زياد به كار. هرچقدر شروع اين بيماري در سنين پايين تري باشد و فرد بيشتر تسليم افكار خود شود، اين بيماري وخيم تر خواهد شد. وسواس كه شيوع آن بيشتر در زنان ديده مي شود، به دو صورت فكري و عملي بروز مي كند. وسواس فكري كه شامل افكار وسوسه كننده و اضطراب آور است، شامل تفكرات غلط در مورد ظاهر بدن، رفتارها، اعتقادات و ... مي شود. وسواس عملي نيز بنا به نظر بسياري از روانشناسان شامل شست وشوهاي مكرر، دقت بي جا، راه رفتن برطبق يك ضابطه مشخص و انواع ترس ها مثل ترس از آلودگي، مرگ و ... مي شود.
بسياري از روانپزشكان معتقدند كه درمان اين بيماري نبايد مبتني بر ترك و منزوي كردن اين بيماران باشد، زيرا اين مسئله باعث افزايش زمينه وسواسي شدن در آنها مي شود. بيشتر متخصصان، معمول ترين شيوه درمان وسواس را دارودرماني، روان درماني و تركيبي از اين دو مي دانند. علاوه بر تجويز داروهاي كاهش دهنده افكار وسواسي كه بايد توسط روانپزشك صورت بگيرد، ارتباط بين بيمار و يك روانشناس برطبق يك برنامه ريزي بلندمدت، جزو درمان هاي رواني است. اين شيوه درماني به صورت مكالمه و صحبت يا هر شيوه مفيدي كه قادر به اصلاح زندگي رواني فرد باشد، صورت مي گيرد، البته ممكن است در اين شيوه نيز در صورت لزوم از دارو استفاده شود، ولي اصل بر اين است كه براساس مصاحبه و گفت وگو فرد به تحول دروني دست يابد.
البته خانواده هاي داراي فرد وسواسي بايد توجه داشته باشند كه تنها اين دو شيوه در اصلاح اين اختلال موثر نيستند، بلكه آشنايي خانواده با نحوه برخورد صحيح با بيمار از اصول اساسي درمان است و اگر ريشه هاي اين بيماري در خانواده جست وجو و برطرف نشود، دارو و روان درماني اصلا روش هاي موفقي نخواهند بود. خانواده با حمايت از فرد وسواسي بايد حس درماندگي را از او دور كرده و احساس مسئوليت پذيري به شيوه درست را در بيمار تقويت كند.
|