سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
به بهانه چهارمين سالگرد اولين شب شعر طنز ايران
رندي وظرافت
002103.jpg
سيد عبدالجواد موسوي
درست در زماني كه محافل ادبي كم رونق ترين محافل فرهنگي به شمار مي آمدند و بسيار اندك بودند مراكز يا نهادهايي كه حاضر شوند شب شعر و يا مراسمي از اين دست را برگزار كنند اتفاقي عجيب رخ داد. قريب به چهار سال پيش مدير وقت دفتر طنز حوزه هنري _ ابوالفضل زرويي نصرآباد _ پيشنهاد شب شعر ماهانه اي را با عنوان «درحلقه رندان» به مسئولان حوزه هنري ارائه داد. شب شعري با موضوع طنز. ابتدا سالن كوچكي براي برپايي اين مراسم در نظر گرفته شد. پيش بيني مي شد به علت تازگي و جذاب بودن موضوع، سالن خالي نماند. اما كسي فكرش را هم نمي كرد كه اين شب شعر- كه يكشنبه اول هر ماه برگزار مي شود- به پرمخاطب ترين نشست ادبي كشور بدل شود. ديگر، تالار اصلي حوزه هنري (تالار انديشه) نيز جوابگوي مخاطبين بي شمار اين محفل دوست داشتني نيست. اينكه چه عواملي باعث اقبال عمومي به «در حلقه رندان» شده است فرصت و مجالي را مي طلبد. اما به اجمال مي توان گفت كه «طنز» في نفسه چنان جذابيتي دارد كه طبايع مختلف و گرايش هاي متفاوت را گرد هم مي آورد.
امروزمطالبي را در باره تلقي عام از طنز و درستي يا نادرستي اين تلقي و نكاتي در باره چشم انداز اصيل طنز مي خوانيم.

قضاوت كردن در «اكنون» از اصل و اساس كار خطائيست و متأسفانه اين خطائيست كه همه ما انجام مي دهيم چرا كه نمي توانيم از «اكنون» فاصله بگيريم و يا از آن بگريزيم.
اين «اكنون زدگي» در ساحت رسانه ها تشديد مي شود چرا كه صاحبان رسانه ها از تو مطلب و سخن «روزآمد» طلب مي كنند و تو مجبوري هنگامي كه مي خواهي في المثل در باره «طنز» بنويسي، حتماً به فلان ستون در بهمان روزنامه نيز اشاره اي داشته باشي و يا در باره فلان سريال پربيننده اظهار نظر كني. بعد هم درست مثل مديران صنايع خودروسازي آمار هم ارايه كني و بگويي چون امسال تعداد طنز نويسان ما نسبت به سال گذشته افزايش داشته است بايد بگويم كه در اين رشته رشد چشمگيري داشته ايم و انشاءالله به زودي جشن خودكفايي طنز را هم برپا خواهيم كرد. مسخره به نظر مي رسد نه؟
طنز، شيرين ترين، جذاب ترين و شگفت ترين فصل تاريخ ادبيات ما را شكل مي دهد. اين كه مدام مي گوييم: «عبيد» بزرگ ترين طنزپرداز تاريخ ادبيات فارسي است، معلوم است كه نه طنز را درست مي شناسيم و نه تاريخ ادبيات فارسي را. تاريخ ادبيات فارسي هم از آغاز نسبت به «طنز» بي اعتنا نبوده، اما از آن جايي كه همه چيز يك سروسامان نسبي داشته، نيازي به جد گرفتن طنز نمي ديدند و حتماً مي دانيد كه طنز در زمان زوال و انحطاط قوت بيشتر مي گيرد. يعني در زماني كه سخن جدي به هيچ گرفته مي شود و گوشي براي شنيدن يافت نمي شود اديب سخنور مجبور مي شود به هزل و هجو روي آورد و به تعبير حكيم انوري ابيوردي مسخرگي پيشه كند و مطربي بياموزد تا بتواند داد خود از كهتر و مهتر بستاند. وقتي چنين وضعيتي پيش مي آيد- يعني همه راه هاي به ظاهر معقول و منطقي بر شاعران و نويسندگان بسته مي شود- هنر آفريني خداوندگاران كلام به اوج خود مي رسد. من نمي دانم به چه اعتباري بايد «عبيد» را بزرگترين طنزآور تاريخ ادبيات فارسي دانست. عبيد در شعر هيچ جايگاهي ندارد.به نظر من شعر جدي او سست است و بي مقدار و شعر طنزش نيز نحيف و ركيك .بعضي از حكايت ها را تنها گرد آوري كرده و برخي را ترجمه. البته بسياري از كارهاي او الحق و الانصاف بي نظير است و به شدت قابل تأمل، اما به نظرم نمي توان به راحتي چنين حكمي را در باره او صادر كرد.
احتمالاً آنان كه قاطعانه چنين حكمي را صادر مي كنند به «حجم» آثار طنز عبيد توجه دارند وگر نه فكر نمي كنم هنر آفريني انوري و خاقاني را بتوان با عبيد مقايسه كرد. مي دانم كه در چنين مجال اندكي نمي توان چنين ادعايي را به اثبات رساند، من هم نمي خواهم سنگي انداخته باشم و گريخته باشم، انشاءالله در فرصتي مناسب -به احتمال زياد در كتاب طنز- به اين موضوع خواهم پرداخت. منتهي مي خواهم بگويم دانسته هاي ما در باره طنز فارسي را مشهوراتي تشكيل مي دهند كه هيچ اصل و اساسي ندارند. هنوز رسالات طنز بسياري در ادبيات فارسي وجود دارند كه تا به امروز چاپ نشده اند و ما از وجود آنان بي اطلاعيم. به همين مقداري كه در دست داريم نيز بي توجهيم. آيا در «مصيبت نامه» عطار نيشابوري به دقت و تأمل نگريسته ايم؟ آيا طنز نويسان ما توانسته اند از اين كتاب شگفت بهره كافي و وافي ببرند؟ من نمي دانم منشاء اين حرف هاي عجيب و غريب كه: در ادب فارسي به طنز بي توجهي شده است و يا ما جز عبيد كسي را در تاريخ گذشته ادب فارسي نداريم كه به طنز پرداخته باشد كجاست؟ آيا اين هم مثل خيلي از احكامي است كه مستشرقين زحمتكش صادر فرموده اند و ديگران طوطي وار آن را تكرار كردند؟ يا تنبلي و بي حوصلگي تاريخي ما سبب شده است تا از تأمل در سخن بزرگان ادب فارسي سرباز زنيم؟
002100.jpg
خوانندگان عزيز صفحه: از آن جا كه اين صفحه نيم صفحه اي بيش نيست، حيفمان آمد مطلب مربوط به شعر طنزناتمام بماند و آن را بدون ارايه نمونه هايي موفق از شعر طنز امروز و آثار پيشكسوتاني چون عمران صلاحي، منوچهر احترامي و... رها كنيم. بنابراين از شما دعوت مي كنيم كه روز پنجشنبه، را مطالعه بفرماييد.
يكي از بزرگترين آفاتي كه قوه تميز ما را در درك و فهم طنز اصيل دچار مشكل ساخته است، سياست زدگي است. يكي از دوستان طنز نويس نقل مي كرد كه روزي از يكي از تئوري پردازان بنام ادبي و به زعم خودش طنز نويس پرسيدم نظرتان درباره آقاي كيومرث صابري چيست؟ و ايشان در پاسخ فرمودند: «طنز نويسي كه به زندان نرفته باشد طنز نويس نيست.» متأسفانه اين تئوري  گرانبها مدتي است كه به باور عمومي تبديل شده است. «طنز» رايج طنزي است خالي از هرگونه ظرافت و رندي. به جاي ظرافت، صراحت را نشانده اند و به جاي رندي وقاحت را. آنان كه هنوز جانشان به تصرف سياست و روزمرگي در نيامده است مي دانند هنر و ادبيات را با صراحت و وقاحت پيوندي نيست. آنان كه طنز را در خدمت آراء و اهواء اهل سياست قرار دادند و از آن چماقي ساختند براي سركوب جناح مخالف و نردباني براي برشدن جناح موافق، بيش از همه مقصرند. آنان مي خواستند طنزشان، طنز كاربردي  باشد، يكي را بركشد و ديگري را براندازد. به همين دليل آن را به طنز روزنامه اي بدل كردند، طنزي ساده و عامه فهم و كافي است كسي براي يك بار هم كه شده «از پي رد و قبول عامه» به ديگران سواري بدهد تا براي هميشه فاتحه اش خوانده شود. طنز روزنامه اي نحيف ترين و پيش پاافتاده ترين نوع طنز است و متأسفانه در روزگار ما رايج ترين نوع طنز نويسي. علاوه بر برخي روزنامه ها ، رسانه هاي فراگير (راديو، تلويزيون) در اين بي ذوقي همگاني بي تأثير نبوده اند. پخش سريال هاي متنوع و بي حساب و كتابي كه تقريباً از تمامي شبكه هاي تلويزيوني در حال پخش است سطح سليقه عمومي را به شدت متنزل كرده است. اين نظريه ساده لوحانه كه مخاطب تلويزيون مخاطب عام است كار را به جايي رسانده كه برنامه سازان تلويزيوني براي خنداندن مردم دست به هر كاري مي زنند و متأسفانه در اين ميان تلاش هاي ارزشمندي هم چون سريال «كاكتوس» حكم «النادركالمعدوم» را مي يابند.
البته گلايه هايي از اين دست را نبايد به حساب نااميد بودن نگارنده گذاشت. طنز خوب و اصيل ،هم چنان نوشته مي شود. آنان كه «فرد» آمده اند فارغ از هياهوي زمانه و مخاطب خاص و عام در خلوت پر بركتشان مي نويسند و مي سرايند و بر غناي زبان و ادب فارسي مي افزايند. اگر گله ايست از زمانه ايست كه قدر و قيمت سخن «فرد آمدگان» را نمي داند و همچنان بي هنران را قدر مي گذارد و برصدر مي نشاند. حال كه به اين جا رسيديم پر بيراه نمي بينم كه قطعه اي از خاقاني را مرور كنيم تا هم شمه اي از هنرنمايي و طنز آوري شاعران گذشته را يادآوري كنيم و هم به «فردآمدگان» كنج عزلت گرفته دلداري دهيم. ظاهراً خاقاني در مجلسي وارد مي شود و گردانندگان مجلس كه قدر و قيمت او را نمي دانند به او بي حرمتي كرده و او را در پايين مجلس مي نشانند، اين شعر حاصل آن بي حرمتي است:
كاركرد جهان دون عجب است
همه سوك است و نام او طرب است
وانكه نادان ستور او به تك است
وانكه دانا كميت او عقب است
گر فروتر نشست خاقاني
چه كند روزگار بي ادب است
«قل هوالله» نيز در قرآن
زير «تبت يدا ابي الهب» است
در ميان مراكز و موسساتي كه به مقوله طنز مي پردازند دفتر طنز حوزه هنري جايگاه ويژه اي دارد. اين را به حساب فعاليت هاي جدي و بديعي كه در آن جا صورت مي گيرد عرض مي كنم. انتشار يك فصلنامه كه به مباحث نظري و تئوريك درباره طنز مي پردازد، برپايي شب شعر ماهيانه طنز- يكشنبه اول هر ماه- كه به جرأت مي توان آن را پر مخاطب ترين نشست ادبي كشور قلمداد كرد، برگزاري نشست تخصصي در هر ماه با عنوان حكمت شادان- تا آن جا كه به ياد دارم تا به امروز كساني مثل: منوچهر احترامي، موسوي گرمارودي، علي معلم دامغاني، كيومرث منشي زاده و چند تن ديگر از صاحب نظران در اين نشست ها سخنراني داشته اند- جلسات نقد و بررسي شعر و نثر طنز هر دو هفته يك بار (چهارشنبه ها)، برگزاري همايش هاي تخصصي، دفاع از پايان نامه هاي دانشجويي در باره طنز، راه اندازي سايت تخصصي طنز و... از اهم برنامه هاي اين دفتر است. قصد پروپاگاندا ندارم. مي توانيد خودتان برويد و از نزديك ببينيد. البته همه آنچه از سوي اين دفتر عرضه مي شود مصداق طنز اصيل و متعالي نيست اما اين دفتر جايي است كه به طنز نه به چشم ابزاري براي اهل سياست مي نگرد، نه طنز را صرفاً وسيله اي براي سرگرمي غفلت آور مي داند و نه از آن دكاني براي خود فروشي آراسته است. باند و جناح و حزب هم در آن جايي ندارد. هر كس كه فكر مي كند مي تواند طنز بنويسد يا در باره طنز بنويسد يا طرح و برنامه اي در سر دارد كه به كار دفتر طنز مي آيد و يا نه، صرفاً يك علاقه مند به «طنز» است مي تواند سري به اين دفتر بزند.

نگاه امروز
هنر خواص يازنگ تفريح عوام
002097.jpg
اسماعيل اميني
«طنز» حرف ها و رفتارهاي خنده دار است و «شعر» حرف ها و نوشته هاي موزون و قافيه دار، اين برداشت هاي ساده از مفهوم طنز و شعر اگرچه چندان علمي و دقيق به نظر نمي رسند اما به علت سادگي، طيف بسيار گسترده اي از مخاطبان شعر طنز و حتي طنزنويسان و شاعران وقتي از شعر «طنز» حرف مي زنند منظورشان همين است شعر طنز حرف ها و رفتارهاي خنده داري است كه با بياني موزون و مقفا ارائه شود.قصد مناقشه در اصطلاحات را نداريم كه بخواهيم با دسته بندي انواع مطايبه و ارائه تعريف از هزل و هجو و فكاهه، شاخه هاي شوخ طبعي و ظرافت طبع را بازبشناسيم و بگوييم كه طنز با اينها يكي نيست و يا بر بحث دامنه دار شعر موزون و شعر منثور دامن بزنيم و بگوييم كه هر كلام موزون و مقفايي شعر نيست و شعر را مي توان بدون ياري گرفتن از وزن عروضي و قافيه نيز عرضه نمود.به هر حال امروز در شرايطي هستيم كه كلمه «طنز» به رفتار و گفتار خنده ناك اطلاق مي شود و تركيباتي نظير؛ فيلم طنز، نشريه طنز، سريال طنز، ترانه طنز، تئاتر و شعر طنز كاملاً رايج است. در حالي كه در حدود سه دهه قبل براي ناميدن همين مفاهيم از كلمات فكاهي و كمدي استفاده مي شد.
بنابراين با پذيرش اين تغيير طبيعي در كاربرد كلمات و اصطلاحات و تن دادن به اين اصل كه اصطلاحات خاص در زبان عموم با توسع معنايي به كار مي روند و طبعاً  توقع دقت و مرزبندي علمي در كاربرد اصطلاحات از عموم اهل زبان نابجاست، مي پذيريم كه اصطلاح «طنز» را بر شاخه هاي مختلف شوخ طبعي اطلاق كنيم و همه خنده سازان و خنده پردازان را طنز پرداز بناميم.البته روشن است كه اگر از زبان معمول فاصله بگيريم و بخواهيم دقيق و تحليلي درباره شناخت طنز بحث كنيم آنگاه بايد هريك از اصطلاحات و از جمله «طنز» را در معناي دقيق اصطلاحي و با حفظ مرزبندي با ساير اصطلاحات به كار ببريم.
خوشبختانه درباره «شعر» لااقل در مجامع ادبي ديگر آن مناقشه بر سر قالب هاي موزون و غيرموزون مطرح نيست و بر همين قرار وقتي از شعر طنز سخن مي رود همه مطايباتي كه در قالب هاي سنتي و نيمايي و سپيد عرضه مي شوند شعر طنز به شمار مي آيند.
پس سخن بر سر چيست؟ عده اي صاحب ذوق و ظرافت و اهل رندي و شوخ طبعي، رفتار و گفتار خنده ناك آدميان را در لباس شعر عرضه مي كنند و در اين روزگار عبوس، خنده اي بر لب ها مي آورند و همگان متاع ايشان را شعر طنز مي نامند و تو خود نيز مي داني كه آنچه در گفتار عامه اهل زبان است دقت علمي و دلالت معنايي دقيق ندارد ،پس چه داعيه اي داري كه اين همه مقدمه چيني و صغرا وكبراي منطقي و پرگويي به كار مي بندي؟
* * *
/آي آدمها كه در ساحل نشسته شاد و خندانيد/ يك نفر در آب دارد مي سپارد جان/
اين چند جمله از شعر آي آدمهاي نيماست؛ پرسش اين است كه آيا اين سطرها شعر طنز است يا نه؟ حالا روشن شد كه بحث بر سر چيست؟ سخن اين است كه آن تلقي عمومي از مفهوم شعر طنز آن قدر گسترش يافته و آن قدر هر رفتار و گفتار خنده دار را طنز ناميده ايم كه اصل «طنز» در سايه قرار گرفته است و ديگر اين كه اغلب طنزهاي ارزشمند چون در لابه لاي سطور شعرهايي هستند كه به عنوان شعر طنز شناخته نشده اند معمولاً  دور از چشم مخاطبان و علاقه مندان طنز قرار مي گيرند همچنان كه بسياري از منتقدان و تحليل گران ادبي نيز از اين طنزهاي فاخر بي خبر مي مانند. نكته ديگر اين كه اغلب آثاري كه به عنوان شعر طنز عرضه مي شوند و به تعبير عمران صلاحي -طنزپرداز بزرگ روزگار ما -در واقع طنز منظوم هستند در قالب نثر نيز قابل عرضه اند، اما وزن و قافيه و شگردهاي بياني و بديعي به ويژه در نقيصه سازي ها به تأثيرگذاري و خنده انگيزي كار، ياري مي رسانند. اما از آنجا كه مخاطبان عادي طنز اغلب به اندازه مخاطبان شعر با ظرايف كلام و دانش ادبي آشنايي چنداني ندارند معمولاً  به هنرنمايي هاي پنهاني طنزپرداز راه نمي برند و به اين ترتيب بيشتر واكنش مثبت نسبت به شگردهاي ساده تر نشان مي دهند اما در اين ميان البته سهم هنروري و ظرافت بيان و نكته سنجي را نبايد فراموش كرد وگرنه از ملاحت طنز نشاني نخواهد ماند و تلخي و گزندگي رويارويي با ناهنجاري ها و تناقض ها، دافعه اي مخاطب گريز مي آفريند.
* * *
اينك كه ميان تلقي عموم از شعر طنز و آنچه به واقع شعر طنز است تفاوت هايي را بازشناختيم، مي بينيم كه شعر طنز هم شعر است با همه پيچيدگي ها و دشواري ها و ظرافت هاي بيان شعري و هم افزون بر شعريت، ملاحت و نكته سنجي بيان طنز آميز را نيز دارد.رهاوردي هاي اين هنر فاخر و البته دشوار اگرچه كم شمار نيست اما از دسترس مخاطبان پرشمار دور است و به گونه اي از نوع آثار هنري با مخاطبان خاص و محدود محسوب مي شود و نظير گونه هاي ديگر اين شيوه نيازمند بازخواني و تحليل و تفسير است تا قابليت برقراري ارتباط گسترده تر با مخاطبان را بيابد. اما چنان كه پيشتر گفته شد هم كاربرد مسامحه آميز اصطلاح شعر طنز از جانب مخاطبان عام، هم ويژگي هاي ذاتي شعر طنز كه بيان كنايي و هنرنمايي پنهان و تودرتو و چندلايه است و هم آميختگي شعر طنز با گونه هاي ديگر شعر در مجموعه ها و ديوان ها موجب شده است كه شعر طنز واقعي چندان در معرض مشاهده و مطالعه و تحليل و تفسير قرار نگيرد. براي پايان اين نوشته نمونه هايي از شعر طنز ديروز و امروز را بازمي خوانيم.
شعرهايي از سعدي
۱
گويند كه دوش شحنگان تتري
دزدي بگرفتند به صد حيله گري
امروز به آويختنش مي بردند
مي گفت: رها كن كه گريبان ندري
۲
فردا كه به نامه سيه درنگري
بس دست تحسر كه به دندان ببري
بفروخته دين به دنيي از بي خبري
يوسف كه به ده درم فروشي چه خري؟
۳
اگر گويندش: اندر نار جاويد
بخواهي ماند با فرعون و هامان
چنان سختش نيايد صاحب جاه
كه گويندش مرو فردا به ديوان
* * *
جعبه سياه
ما شاهد سقوط حقيقت
ما شاهد تلاشي انسان
ما صاحبان واقعه بوديم
چندي به ضجر شعله كشيديم
وينك درون خاطره دوديم
گفتند: «رو به اوج روانيم»
ديديم سير سوي هبوط است
شعر سپيد نيست كه خوانيش
اين جعبه سياه سقوط است
محمدرضا شفيعي كدكني

ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |