مرشد داري هم جزو تجملات شده
طهران نه تنها در اوضاع سياسي نسبت به باقي ايران مركزيت دارد، بلكه در ظهور افكار تازه و انعكاس اشعه ترقيات عصر حاضر نيز از ديگر ولايات ايران ممتاز است و هم پوشيده نماند كه با همه سدها كه دولت ناصري در برابر نفوذ افكار تازه نهاده و صاحبان افكار مزبور اغلب مالك جان و مال و عرض خود نيستند باز سفركردگان اروپا از محصل و غيره هر يك از آنچه مطلوب آنها بوده است، ارمغان ها آورده، كوله بارها در اين شهر گشوده و مي گشايند. به توسط كتب و جرايد و معلمان اروپايي نيز چشمه هاي دانش جديدي جاري شده و به محض ملحق شدن به امواج تاريك افكار عمومي محو مي شود و در برابر عادات و اخلاق ديرينه تاب خودداري ندارد، ولي باز خالي از تاثير نمي باشد. تدريس حكمت در طبيعي و الهي و رياضي كه در ديگر بلاد ايران تقريبا منسوخ شده، در تهران داير و طلاب به رغبت تحصيل مي نمايند. معروف ترين اساتيدش در اين وقت
ميرزا ابوالحسن جلوه، آقا علي حكيم و آقا محمد رضا قمشه اي هستند. اوضاع مريد و مرادي هم در طهران رواج شايان دارد. معروف ترين مرشدها استاد غلامرضا شيشه گر و حاج ميرزا حسن اصفهاني صفيعليشاه مي باشند.اگرچه ناصرالدين شاه خود در اين خط سير نمي كند، ولي مي توان گفت اين عقيده از يادگار هاي سلطنت پدرش محمد شاه است كه درويش مسلك و مرشد پرست بوده است. حتي آنكه حاج ميرزا آقاسي مرشد خود را جبه صدرات مملكت ايران پوشانيده و دامنه اين خيالات كشيده شده است تا اين وقت. ميرزا يوسف خان مستوفي الممالك كه صدراعظم است، مريد درويشي است بانام كه در ونك يك فرسخي تهران منزل دارد. رجال دولت اغلب بي مرشد نيستند و تقريبا مرشد داري هم جزو تجملات شده، البته مرشدان هم از جنس باقي مردمند كه خوب و بد هر دو را دارند.
حيات يحيي جلد اول
صص 58 57
كريم شيره اي
در قمار باخت و مرد
امروز بايد برويم شهر. صبح از خواب برخاستم. ديشب باران زيادي آمده بود. صبح هواي بسيار خوب وبا طراوت تميزي بود. طوري كه هيچ ميل نمي كرديم از عشرت آباد يك قدم بيرون بگذاريم. بسيار بسيار هواي خوبي بود، هيچ تا حال اينطور هوا نديده بودم. حرم رفتند شهر. انيس الدوله و ساير حرم ها رفتند زيارت حضرت عبدالعظيم. از آنجا به شهر مي آيند. مليجك هم پيش امين اقدس اصرار كرد، رفت شهر. از توي باغ رفتم بيرون. باغ طوري مصفا بود و آب باران روي گل هاي زرد و غيره آمده بود. بلبل مي خواند كه هيچ ميل نكردم بيرون بروم.
به قدر يك ربع توي باغ تنها گردش كردم، بعد بيرون آمده با نايب السلطنه و امين السلطان و امين الدوله بعضي فرمايشات كرده، سوار شده به كالسكه رانديم. حالا اول گل سرخ است. صحرا طوري باصفا بود كه حساب نداشت، سرد هم بود مثل زمستان. كوه شمران هم ابر سختي داشت، آبي شده بود. خيلي خيلي باصفا و خوب بود.
آمديم باغ دوشان تپه سوار اسب شده. يك دور، دور باغ گردش كرديم. باغ دوشان تپه كه حقيقت از تعريف و توصيف گذشته گل زرد و سرخ و مخملي و بلبل معركه مي كرد. انصافا بهشت بود. آمديم سر در باغ وحش نهار خورديم. حكيم الممالك، مليجك، جعفري، اكبري و... و... بودند. بعد از نهار مجددا سوار شده، گردش كاملي توي باغ كرديم. سيف الملك هم بود، الي عصر توقف شد، چاي وعصرانه خورده نماز خوانده سه ساعت به غروب مانده، سوار شده به شهر آمديم. از در شمس العماره وارد باغ شديم. كريم شيره اي كه مدتي ناخوش و افليج بود و با اين ناخوشي باز مشغول هرزگي و حركات رذيلانه بود، طوري كه كسي ملتفت نمي شد كه ناخوش است، بسيار مرد با مايه اي بود. خانه اش قمارخانه بود. از قراري كه مي گفتند، در اين چند روزه قمار كرده۱۰۰۰تومان باخته است و ديشب مرده است.
روز يكشنبه 8شهر رجب 1301 ه.ق
يادداشت هاي روزانه ناصرالدين شاه صص۱۸-17