چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۴ - - ۳۷۷۰
مشاهدات يك روس از تهران عصر مشروطه و تحت سلطنت محمدعلي شاه
شهر خراب است
003837.jpg
داوود پنهاني
از لحاظ رعايت آسايش عمومي، تهران در خور هر گونه تنقيدي است. عطرهاي شرقي، حاصل فاضلاب و شست وشوي خانه هاست كه در كوچه ها مي  ريزد و نعش سگ و گربه كه در مجاري روباز آب، افتاده است

تهران در اروپاييان تاثير غريبي مي كند. به استثناي يكي دو ميدان و پنج شش خيابان، بقيه كوچه ها نمونه ده بزرگي را نشان مي دهد كه اصلا شبيه به شهري كه لايق داشتن اسم پايتخت ايران باشد، نيست.
بدبختي و بيچارگي شهرهاي آسيا كه اهالي اش خيلي درهم زندگي مي كنند، تمام خانه ها و باغ ها كه غالبا درون آن خيلي قشنگ است با ديوارهاي چينه اي و گلي محصور مي باشد. از پشت ديوارها فقط سر شاخه هاي بلند درختان پيداست كه رهگذر در گرد و خاك غوطه خورده را عصباني مي كند. چنانچه به جاي ديوارهاي گلي تهران، نرده كشي مي شد، تهران يكي از شهرهاي با سر و صورت دنيا محسوب مي گرديد. خانه ها در سبزه غرق است، در هر خانه حوضي است كه از غالب آن فواره مي جهد. كوچه ها در ميان ديوارهاي بلند خانه ها واقع و مثل دالان درازي به نظر مي آيد. علت گوشه گيري ايراني ها اين است كه مي ترسند مرد بيگانه اي به اندرون آنها راه يابد. از طرف ديگر فقدان كامل نظم و ترغيب عمومي مقتضي آن است كه خانه ها به حصار كوچكي مبدل گردند.
ندرتا از ميان ديوارهاي يك شكل لخت، خانه هايي ديده مي شود كه ديوار عمارتش در كوچه مي باشد. اين قبيل خانه ها يا متعلق به اروپاييان مي باشد يا ادارات دولتي يا خصوصي در آنها منزل دارند. ميان خيابان هاي تهران كه فقط وجود چند نفر دكاندار در آنها حاكي از آبادي آن است فقط ميدان توپخانه و ميدان بهارستان و بازار مي تواند توجه مسافري را جلب كند. بام بيشتر خانه ها مسطح است. تمام پنجره هاي عمارت ها به داخل خانه ها و باغ ها باز شده،  داراي نرده هاي محكمي هستند. درب هاي داخل خيابان ها، قشنگي و لطافت صنعتي ندارد، همه چيز ظاهرسازي و بي روح است.
تهران در تابستان به واسطه هواي گرم و خفه خود، خالي مي شود. تمام متمولين به دامنه كوه البرز كه در سه، چهار فرسنگي تهران واقع است به ييلاق مي روند. ييلاق مزبور يكهزار پا از تهران مرتفع تر است. در روسيه ييلاق عبارت است از محل سكونت موقتي و در ايران بر عكس اطراقگاه متمولين است كه بيشتر سال را آنجا مي گذرانند به نحوي كه اوايل ارديبهشت رفته در مهر ماه برمي گردند.
خانه هاي تهران از لحاظ اروپايي ناراحت است. اتاق ها بدون نقشه صحيحي بنا مي گردند و غالبا سقف پايين مي آيد. خشت هايي كه براي بالا بردن ديوار به كار مي رود، نپخته و فقط در آفتاب خشك و غالبا ديوارها از بالا تا پايين شكاف برمي دارد. كف اتاق ها يا از سنگ تخته مفروش و يا خاكي است. اتاق ها با قالي نمد مفروش گرديده، ديوار اتاق داراي طاقچه هاي چندي مي باشد. هنوز نقاشي ديوار در ايران معمول نيست. روي هم رفته، خيابان ها و خانه هاي ايران از حيث قشنگي ظاهري و زيبايي از منچوريا عقب است. ساختمان داخلي خانه ها قدري بهتر از آنجا مي باشد، ولي نواقصي دارد. يكي از نواقص خانه ها، فقدان كامل سوخت است، در صورتي كه زمستان در تهران برفي مي آيد كه تا چند روز مي ماند و بعد آب شده، گل چسبناكي مي شود.
بهترين چيزي كه در خانه هاي تهران يافت مي شود، يكي زيرزمين است كه از حرارت سوزان آفتاب و گرماي روز مي توان به آنجا پناه برد و ديگري باغ و حوض و جوي آب روان است. كرارا من به خانه ايرانيان متمول رفتم و هر دفعه از اختلاط سليقه شرقي و اروپايي در تعجب شدم. پهلوي قاليچه خيلي نفيسي تابلو نقاشي معمولي فرانسوي و ساعت برنز روي بخاري اعلاي مرمر ديده مي شود.
قصر شاه ظاهر خيلي قشنگي دارد. باغ آن بزرگ و فواره هايي در آن به ارتفاع بلندي مي پرد، قصر از اشياي بي مصرف اروپايي كه شاهان همراه خود از اروپا آورده اند، پر است. پاره اي خيابان ها، درختان كهني دارد كه ريشه هايشان از جوي هاي اطراف خيابان مشروب مي گردد. اين خيابان ها نظير بلوار و بهترين خيابان ها محسوب مي شوند. تقريبا تمام ميهمانخانه هاي طهران و بانك روس و سفارت انگليس و تركيه و بلژيك و مغازه هاي اروپايي در يكي از خيابان ها واقع هستند. خيابان هاي درجه دوم، شب براي گردش واقعا خطرناك است.به استثناي دو خيابان كه ندرتا چراغ هاي برق كم نوري در آن قرار داده شده و تا ساعت 10شب مي سوزد بقيه خيابان ها و كوچه ها به كلي تاريك و فاقد روشنايي است. شب در خيابان ها با فانوس حركت مي كنند. آب شهر فراوان ولي تقريبا تمام آن به مصرف آبياري باغ ها مي رسد، براي آبپاشي خيابان ها چيزي نمي ماند. حق مشروب شدن را از ميراب كه مستخدم مخصوصي است، مي خرند و از روي ساعت و روز حق مزبور مشخص مي گردد.
معمولا هفته اي دو روز از نهري كه در كوچه است آب باز مي كنند. در باقي اوقات مي شود كه ده ساعت اتصالا آب به حوض بيايد و از سر آن پايين ريخته، تحت نظر باغبانان به باغچه ها تقسيم مي گردد. مغازه بزرگي از لحاظ اروپايي نيست. تقريبا ده، بيست نفر خارجي تجارت متوسطي مي كنند و ده ها دكاندار تقريبا در كوچه و خيابان به كاسبي هاي مختلف اشتغال دارند. دكاكين آذوقه فروش بيش از هر چيزي است، در سر راه ها غالبا صراف هايي نشسته اند كه پول خرد مي كنند و بعضي جاها هم سقاياني هستند كه با فروش آب يخ و بستني امرار معاش مي نمايند. جالب توجه تر از هر چيزي در تهران بازار است كه هزاران كوچه تنگ پيچ و خم دار از اطراف به آن مي آيد. فكر سواره رفتن در اين كوچه ها اصلا خطرناك است. بازار عبارت است از صدها دالان هاي سرپوشيده كه دكان هايي در اطراف دارد و جمعيت بسياري در آن آمد و رفت مي كنند. داخل بازار حمام ها و مسجدها و قهوه خانه هاي زيادي يافت مي شود و به عبارت ديگر شهري است داخل شهري ديگر.
مكان هاي عمومي از قبيل تئاتر و قهوه خانه هاي عالي و رستوران در تهران نيست. فقط يك سينماي سوخته اي است كه تقريبا ايرانيان به آن نمي روند. عمارات قشنگ قابل تماشا كم است. فقط قصر شاه و مسجد سپهسالار با آن گنبدش و مجلس كه آن هم حاليه خراب شده، تا اندازه اي ديدني است و بقيه خانه ها را از پشت ديوار نمي توان ديد. ميدان جلوي مسجد درختكاري شده و راجع به آن بعد نيز صحبت مي كنيم، زيرا ميدان آخرين جنگ خونين 10 ژوئن (اوايل تيرماه) بوده است. وسط ميدان توپخانه، باغ خرابي است كه در چهار گوشه آن چهار عراده توپ كهنه قرار داده اند. اطرافش سربازخانه هاي دوطبقه اي ساخته شده و دروازه هايي به آن باز مي شود كه معبر عمومي است. بالاي پنجره ها شير و خورشيد علامت ايران نقش گرديده. عمارت مزبور مخروبه و قابليت سرباز خانه بودن را ندارد. از يك طرف سربازخانه ها، توپ هاي قديمي با جعبه مهمات و چرخ شكسته روي سنگفرش قرار گرفته است.
اين خلاصه تمام چيزهايي بود كه مي شود درباره تهران گفت. در ساعت دو ، سه بعدازظهر به واسطه گرماي فوق العاده شهر، تردد تقريبا قطع مي شود. نزديك غروب آفتاب مجددا معابر از هياهوي جمعيت پر مي گردد. اول شب ها از يكديگر ديدن مي كنند يا به گردش مي روند. جمعيت روي سكوهاي اطراف فواره ها نشسته به چاي خوردن مشغول يا روي قالي ها نشسته به درويشي گوش مي دهند و از لطافت و خنكي كم هواي شب تابستاني لذت مي برند.
كم كم جمعيت كوچه ها و خيابان ها كم مي شود. فقط تجار مقابل چراغ هاي كم نور خود در دكاكين به انتظار مشتري مي نشينند. تقريبا در ساعت 11 همه تهران خوابيده و فقط صداي چرخ كالسكه اي كه ندرتا مي گذرد سكوت را بهم مي زند. اهل شهر صبح خيلي زود تقريبا ساعت چهار بعد از نصف شب از خواب بيدار مي شوند. دستفروشان و دوره گردان در پس كوچه ها متاع خود را به عرض فروش مي گذارند و صداي زنگ كارواني كه مي خواهد به راه افتد از كوچه هاي باريك مي آيد. شترهاي گردن دراز، پشت سر يكديگر قطار شده، حركت مي كنند و الاغ هاي كوچك با هنجار يورتمه ريز به راه افتاده به اشكال از زير پالان هاي عريض ديده مي  شود. همچنين زناني در چادر ديده مي شود كه با عجله به بازار مي روند.
هنوز آفتاب كاملا بالا نيامده و اشعه آن نمي سوزاند بلكه مي نوازد، در تهران اين موقع بهترين وقت گردش كردن است. هر قدر خورشيد بالاتر بيايد زمين خشك و شكافته را بيشتر گرم مي كند. هر قدم چارپا يا هر گردش چرخ، ابري از گرد و خاك در كوچه هاي پرجمعيت توليد مي نمايد. در تهران بين اروپائيان و ايرانيان متمول پياده رفتن معمول نيست. مردم معمولي از واگن اسبي كه در معابر عمده حركت مي كند، استفاده مي نمايند. از لحاظ رعايت آسايش عمومي، تهران در خور هر گونه تنقيدي است. عطرهاي شرقي، حاصل فاضلاب و شست وشوي خانه هاست كه در كوچه ها مي  ريزد و نعش سگ و گربه كه در مجاري روباز آب مشروبي شهر كه از آن مي نوشند افتاده و چاله هاي سر باز كوچه ها و خيابان ها و دستجات گداهاي سمج و دزدي و غارتگري، هيچ يك را نمي توان جزو افتخارات كلانتر شهر ناميد.
تنها دسته هاي پنج نفري سربازهاي نيمه برهنه كه در قراول خانه ها و درب ابنيه عمومي و بعضي خانه هاي اشخاص متنفذ كشيك مي دهند، يك قواي حفظ امنيت عمومي محسوب مي شود؛ قشري بي آزار خوابيده و تمام تجهيزات مختصر وناچيز خود را روي چاتمه تفنگ هاي قديمي زنگ زده آويزان نموده است. اطراف تهران را ديوار نيمه خراب گلين طرح قلعه اي محصور كرده است. خندق دور شهر پيچاپيچ و خم دار و داخل خندق نعش حيوانات بزرگتري ديده مي شود. سگ هاي ولگرد مشغول آنها هستند. دروازه هاي شهر با كاسني هاي رنگ به رنگ و نقش هاي ادوار پهلواني مزين مي باشد. معمولا روي دروازه ها نقش ايليا مورمتس ايراني (رستم) كه هزاران اشخاص كوتاه قد تنبل را متفرق ساخته، منقوش است. اين دروازه ها نيز مثل همه چيز ايران در حال خراب شدن است. كنگره هاي افتاده، رنگ ها رفته و قسمتي از بالاي دروازه  و برج هاي كوچك آن خراب و اثري از آنها باقي نيست.
تمام متمولين از گرماي فوق العاده تابستان و گرد و خاك و خفگي هوا به ييلاقي كه در دامنه كوه البرز واقع گرديد، پناه مي برند. شاه هم چندين قصر با باغ هاي سايه دار و ييلاق دارد و همه سفارت  خانه هاي خارجه نيز به ييلاق مي روند. يكي از بهترين نقاط تابستاني ييلاق روس، در زرگنده است كه شاه متوفي به روسيه هديه داده است. خانه خيلي عالي وزيرمختار روس با حوض بزرگي كه آب جاري دارد، در جنگل انبوه سبزي واقع شده كه عمارات اعضا و دفتر سفارت در آن بنا گرديده است. در باغ، محوطه بزرگي براي تنيس موجود است و هواي زرگنده به واسطه ارتفاع محل خود كه در دامنه پايين كوه است، به مراتب از هواي جلگه بهتر مي باشد.
غير از سفارت روس، انگليس ها جاي خيلي خوبي در پارك سايه داري دارند، ساير سفارت  خانه ها هم در نزديكي زرگنده و در دوازده ورستي تهران و 800 تا پا ارتفاع از آنجا مي باشند. پهلوي شهر بيرون دروازه، قصر سلطنتي موسوم با باغشاه بنا گرديده و حكمران ايراني حاليه در آنجا است. قصر دوشان تپه بيرون شهر، روي يك تپه منفرد سنگي بنا شده و خيلي طرف توجه ناصرالدين شاه بود؛ حاليه متروك مي باشند. من چندين مرتبه در حين گردش سواره صبح خود به آنجا رفتم. پايين، پارك بزرگ و اتاق هايي براي خورده  پاهاي درباري ساخته شده. نزديك پاي تپه سنگي، بيشه سبزي ديده مي شود كه جويبارهاي كوچكي از سنگ بيرون آمده، به آنجا سرازير مي گردد. از روي محوطه كوچك فراز تپه بهترين مناظر تهران ظاهر مي شود و با خانه ها و عمارات و ديوارهاي كوتاه شبيه يك پارك ده  ورستي بزرگي است.
بمباران مجلس شوراي ملي
در سال 1326 ه . ق
خاطرات ن - پ – مامونتوف

فعاليت مخفيانه مشروطه خواهان در قلهك
در زمان استبداد، قلهك و زرگنده كه محل باغ تابستاني سفارت انگليس و روس بود، در تحت حمايت آن دو سفارتخانه قرار گرفته و مردماني كه در آن دو دهكده سكني داشتند يا سكني مي كردند از حمايت آن سفارتخانه ها بهره مند مي شدند و مامورين دولت حق دخالت در امور آن دو محل را نداشتند.پس از آنكه محمد علي شاه و عمال استبداد بناي سختگيري نسبت به مشروطه خواهان پيش گرفتند و حتي كساني كه تامين گرفته بودند، امنيت و آسايش نداشتند و عده اي كه پس از چند ماه حبس و زنجير در باغشاه متحصن شده بودند، ديگر نمي توانستند در تهران زيست كنند و وسايل مهاجرت به خارج ايران را هم نداشتند و نمي خواستند رسما در جرگه متحصنين حضرت عبدالعظيم و سفارت عثماني وارد بشوند، براي اينكه در محل نسبتا امني سكني كنند و تا حدي از تجاوزات مامورين دولت در امان باشند به قلهك رفته و هر يك باغي اجاره كرده و در آنجا سكني كردند و در نتيجه در اندك زماني قلهك، يك مركز مهم فعاليت مشروطه خواهان شد و از آنجا توانستند با قشون ملي كه در اصفهان و گيلان تشكيل يافته بود رابطه پيدا كنند و اطلاعات لازمه را از اوضاع تهران و قوايي كه محمدعلي شاه جمع آوري كرده بود به آنها برسانند و نيز وسايل مسافرت افراد و مشروطه خواهاني كه مايل بودند به اردوهاي مهاجرين ملحق شوند، فراهم كنند و مهمتر از آنچه گفته شد، قوايي در تهران تهيه و تجهيز نمايند كه به محض نزديك شدن قشون ملي به تهران، مسلح شده و به ياري آنان به جنگ بپردازند، طبعا براي موفقيت در يك همچه امر خطيري يك مركزي كه از دستبرد مستبدين مصون باشد كمال ضرورت را داشت و احتياط ايجاب مي كرد كه در خفا و دور از چشم بدخواهان، نقشه اي كه در پيش بود انجام يابد.
از جمله كساني كه در قلهك سكني گزيدند يكي مرحوم صنيع الدوله بود كه در آنجا باغ تابستاني داشت، ديگري ميرزا سليمان خان ميكده بود كه پس از استخلاص از حبس باغشاه چون نمي توانست در تهران بماند در قهلك باغي اجاره كرد و تا فتح تهران، خود و خانواده اش در آن باغ سكني داشتند و با ساير مشروطه خواهان مشغول فعاليت بود،
حسين قلي خان نواب، حاجي ميرزا علي محمد دولت آبادي، مستعان الملك رئيس كميته جهانگيرالله، اسدالله خان ابوالفتح زاده و خانواده و برادرانش،  اعتضاد الحكما، كريم دواتگر، مستشارالدوله بعد از استخلاص از باغشاه، محمدعلي ملك زاده بعد از استخلاص از حبس باغشاه و جمعي ديگر منجمله عده اي از ارامنه آزاديخواه.
فعاليت اين عده كه در قلهك سكني كرده بودند، براي كاميابي مشروطيت سهم بسزايي داشت و كمك موثري كرد،  چنانچه در اندك زماني موفق شدند صدها نفر را مسلح كرده با هزار زحمت به ياري اردوهاي ملي گيلان و اصفهان كه در حال تشكيل بود، بفرستند و نيز صدها نفر را در تهران مخفيانه مسلح و آماده نمايند تا در موقع وارد كارزار بشوند. بالاتر از همه رعبي بود كه در نتيجه تبليغات شديد توانستند در دل مستبدين و كرسي نشينان باغشاه به وجود بياورند و روحيه آنها را متزلزل نمايند.
تاريخ انقلاب مشروطيت
دكتر مهدي ملك زاده- كتاب پنجم
صص 989- 988

عتيقه
مرشد داري هم جزو تجملات شده
003846.jpg

طهران نه تنها در اوضاع سياسي نسبت به باقي ايران مركزيت دارد، بلكه در ظهور افكار تازه و انعكاس اشعه ترقيات عصر حاضر نيز از ديگر ولايات ايران ممتاز است و هم پوشيده نماند كه با همه سدها كه دولت ناصري در برابر نفوذ افكار تازه نهاده و صاحبان افكار مزبور اغلب مالك جان و مال و عرض خود نيستند باز سفركردگان اروپا از محصل و غيره هر يك از آنچه مطلوب آنها بوده است، ارمغان ها آورده، كوله بارها در اين شهر گشوده و مي گشايند. به توسط كتب و جرايد و معلمان اروپايي نيز چشمه هاي دانش جديدي جاري شده و به محض ملحق شدن به امواج تاريك افكار عمومي محو مي شود و در برابر عادات و اخلاق ديرينه تاب خودداري ندارد، ولي باز خالي از تاثير نمي باشد. تدريس حكمت در طبيعي و الهي و رياضي كه در ديگر بلاد ايران تقريبا منسوخ شده، در تهران داير و طلاب به رغبت تحصيل مي نمايند. معروف ترين اساتيدش در اين وقت
ميرزا ابوالحسن جلوه، آقا علي حكيم و آقا محمد رضا قمشه اي هستند. اوضاع مريد و مرادي هم در طهران رواج شايان  دارد. معروف ترين مرشدها استاد غلامرضا شيشه گر و حاج ميرزا حسن اصفهاني صفيعليشاه مي باشند.اگرچه ناصرالدين شاه خود در اين خط سير نمي كند، ولي مي توان گفت اين عقيده از يادگار هاي سلطنت پدرش محمد شاه است كه درويش مسلك و مرشد پرست بوده است. حتي آنكه حاج ميرزا آقاسي مرشد خود را جبه صدرات مملكت ايران پوشانيده و دامنه اين خيالات كشيده شده است تا اين وقت. ميرزا يوسف خان مستوفي الممالك كه صدراعظم است، مريد درويشي است بانام كه در ونك يك فرسخي تهران منزل دارد. رجال دولت اغلب بي مرشد نيستند و تقريبا مرشد داري هم جزو تجملات شده، البته مرشدان هم از جنس باقي مردمند كه خوب و بد هر دو را دارند.
حيات يحيي جلد اول
صص 58 57
كريم شيره اي
در قمار باخت و مرد

003873.jpg

امروز بايد برويم شهر. صبح از خواب برخاستم. ديشب باران زيادي آمده بود. صبح هواي بسيار خوب وبا طراوت تميزي بود. طوري كه هيچ ميل نمي كرديم از عشرت آباد يك قدم بيرون بگذاريم. بسيار بسيار هواي خوبي بود، هيچ تا حال اينطور هوا نديده بودم. حرم رفتند شهر. انيس الدوله و ساير حرم ها رفتند زيارت حضرت عبدالعظيم. از آنجا به شهر مي آيند. مليجك هم پيش امين اقدس اصرار كرد، رفت شهر. از توي باغ رفتم بيرون. باغ طوري مصفا بود و آب باران روي گل هاي زرد و غيره آمده بود. بلبل مي خواند كه هيچ ميل نكردم بيرون بروم.
به قدر يك ربع توي باغ تنها گردش كردم، بعد بيرون آمده با نايب السلطنه و امين السلطان و امين الدوله بعضي فرمايشات كرده، سوار شده به كالسكه رانديم. حالا اول گل سرخ است. صحرا طوري باصفا بود كه حساب نداشت، سرد هم بود مثل زمستان. كوه شمران هم ابر سختي داشت، آبي شده بود. خيلي خيلي باصفا و خوب بود.
آمديم باغ دوشان تپه سوار اسب شده. يك دور، دور باغ گردش كرديم. باغ دوشان تپه كه حقيقت از تعريف و توصيف گذشته گل زرد و سرخ و مخملي و بلبل معركه مي كرد. انصافا بهشت بود. آمديم سر در باغ وحش نهار خورديم. حكيم الممالك، مليجك، جعفري، اكبري و... و... بودند. بعد از نهار مجددا سوار شده، گردش كاملي توي باغ كرديم. سيف الملك هم بود، الي عصر توقف شد، چاي وعصرانه خورده نماز خوانده سه ساعت به غروب مانده، سوار شده به شهر آمديم. از در شمس العماره وارد باغ شديم. كريم شيره اي كه مدتي ناخوش و افليج بود و با اين ناخوشي باز مشغول هرزگي و حركات رذيلانه بود، طوري كه كسي ملتفت نمي شد كه ناخوش است، بسيار مرد با مايه اي بود. خانه اش قمارخانه بود. از قراري كه مي گفتند، در اين چند روزه قمار كرده۱۰۰۰تومان باخته است و ديشب مرده است.
روز يكشنبه 8شهر رجب 1301 ه.ق
يادداشت هاي روزانه ناصرالدين شاه صص۱۸-17

عهد قديم
003843.jpg
كارخانه بد بود كار نكرد، دماغ شاه سوخت
در بدو سلطنت، ناصرالدين شاه شوق بسيار به آبادي مملكت داشته است، به سفارشات امير بوده يا به ذوق خود، معلوم نيست. محمودخان ناصرالملك مامور شد يك دستگاه چلواربافي به ايران بياورد. متاسفانه معزي اليه كارخانه كهنه اي در روسيه به نه هزارتومان خريداري كرده، به ايران آورد و در محلي كه امروز ضرابخانه است نصب كردند.
(1275) كارخانه شماعي هم آوردند و در محلي كه فعلا سفارت انگليس است، نصب كردند. كارخانه شماعي انتخاب بدي بود، لكن چلوار بافي بهترين كارخانه بود كه در ايران مفيد باشد. چون كارخانه بد بود و كار نكرد، دماغ شاه سوخت و از اين رشته صرف نظر كرد. من هميشه پيش خودم ناصرالملك را مسئول قرارداده ام. در آنوقت هنوز وسايل رقابت خارجه فراهم نبود. كمپاني بلژيكي در نيمه دوم سلطنت شاه كارخانه بلورسازي آورد، به علت فقدان خاك بوته در ايران داير نشد . شركت روسي و بلژيكي پلياكف امتياز راه آهن حضرت عبدالعظيم و راه اسبي شهر تهران را گرفتند و هر دو راه را ساختند. چون اصطكاك با منافع روس و انگليس نداشت، سر گرفت.
كارخانه قندسازي و كبريت سازي را آوردند، به تشويق امين الدوله قندسازي را در كهريزك بنا كردند. كبريت سازي را در خلازير پهلوي زرگنده كه هر دو محل ملك امين الدوله بود. خلازير آن مقدار چوب به عمل نمي آورد كه كفاف كارخانه را بدهد و اما در كهريزك چغندر آنقدرها نبود و چون دهات اطراف دور بود، چغندر زياد كرايه برمي داشت و با وجود گمرك صد پنج قند به قيمت تمام نمي شد. هر دو كارخانه خوابيد.
كارخانه چراغ  گاز به سعي ميرزا حسين خان داير شده بود، آنهم خوابيد . حاج محمدتقي تاجر معروف به شاهرودي خواب ديده بود كه شهر را چراغان كرده است، به فكر افتاد كه در امري عام المنفعه اقدام كند. نزد مرتضي قليخان صنيع الدوله آمد و عقيده به كاغذسازي داشت. صنيع الدوله ريسندگي و بافندگي را ترجيح داد(1311).
در بيرون دروازه دولت، كارخانه ساخته شد، مقداري از اسباب كارخانه رسيده بود، قليلي سوار شده كه روز سيزدهم عيد 1313 شاه به كارخانه آمد و فرمود لقبي كه ما به جا داده ايم لقب صنيع الدوله است. دستخطي از طرف شاه از گلستان صادر شد به كرمانشاهان كه يك صندوق از صندوق هاي كارخانه ريسمان ريسي در راه به سرقت رفته بايد پيدا كني. پدرم اطلاع نداشت، تحقيق كرد، معلوم شد در ضمن راپرت هاي تلگرافي بوده است. صندوق پيدا شد و آوردند. منظور مراقبت ناصرالدين شاه است.
صنيع الدوله گمان مي كرد تفاوت كرايه صرفه اي است كه ريسمان ريسي نسبت به ريسمان خارجه بيشتر پيشرفت خواهد كرد. در سياست تجارت ريسمان را ارزان كردند، كارخانه بدين واسطه از عهده برنيامد. در مملكت تا اختيار گمرك به دست دولت نباشد، كارهاي صنعتي رواج نمي گيرد، خصوص كه صنايع در خارجه توسعه يافته است و ما بايد از نو شروع كنيم.
در اطراف طهران يك معدن زغال سنگ بود كه زغالش كوك مي داد، ماليه با صاحب معدن اختلاف پيدا كرد، عوض اينكه قيمت زغال را توقيف كند، استخراج معدن را توقيف كرد و ماشين  ما مي بايست با كوك كار كند. در آن وقت در انگليس محركي اختراع كرده بودند كه با گاز كوك كار مي كرد و محسنات بسيار از آن در روزنامه ها قلم دادند. نظر صنيع الدوله به كارخانه چراغ گاز بود، مقارن اين احوال كارخانه چراغ گاز خوابيد.
گزارش ايران
مخبر السلطنه هدايت
صص 131-129
دستگاه جعل  اكاذيب در باغشاه
دربار باغشاه از زماني كه قيام تبريز آغاز شد و قشون دولتي در مقابل مليون، ناتوان و وامانده شدند، مبدل به يك دستگاه جعل دروغ شده بود. هر روز صبح امير بهادر در جنگ يك تلگراف مجعول در دست گرفته و به نظر روساي قشون و وزرا مي رساند. يكي از اين تلگراف ها شكست مشروطه خواهان را نقل مي كرد، ديگري اعلام مي داشت، ستارخان كشته شد، ديگري مي نوشت سر ستارخان را به تهران فرستاده اند، تلگراف ديگر مي گفت باقرخان با مجاهديني كه در تحت امرش بودند تسليم اردوي دولتي شد، ديگري مي نوشت عين الدوله شهر را فتح كرد و در ارگ دولتي جلوس نمود و با انتشار اينگونه اخبار دروغ، شكست اردوي دولتي را مي خواست پرده پوشي كند. روز 25 شعبان در باغشاه غوغايي بود، پس از 40 روز سعي و كوشش شاه و دربايان موفق شدند يك اردوي 400 نفره قزاق سواره با چند عراده توپ به رياست يك نفر صاحب منصب روسي براي تقويت عين الدوله بفرستند، اين عده كه براي سان در حضور شاه آماده شده بودند، پس از آنكه در خيابان هاي شهر گردش كردند و توپ ها را به چشم اهالي تهران كشيدند به باغشاه رفتند و در حضور صدها رجال مستبد از مقابل شاه كه لباس رسمي بر تن كرده بود گذشتند. سران سپاه و وزرا به يكديگر مي گفتند با فرستادن اين عده مسلح و جنگ ديده، ديگر كار تبريز تمام است و بيش از بيست روز نخواهد گذشت كه مشروطه خواهان تبريز يا تسليم شده يا به خاك و خون كشيده خواهند شد.
تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، دكتر محمدي ملك زاده، ص 1014

طهرانشهر
خبرسازان
درمانگاه
علمي
محيط زيست
شهر آرا
|  خبرسازان   |  درمانگاه  |  طهرانشهر  |  علمي  |  محيط زيست  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |