عشق سيري چند؟
|
|
چندي است كه جامعه شناسان و متخصصان امور خانواده از عرف شدن مهريه هاي نجومي در كشور گلايه دارند. متأسفانه اين روند چنان سرعتي به خود گرفته است كه كم كم دارد به يك بحران اجتماعي تبديل مي شود. نگاهي كوتاه به دادگاه هاي خانواده صدق اين گفتار را روشن مي سازد.
آنچه در اين مقاله با عنوان «عشق، سيري چند» در پي آمده است تلاشي است كه به جنبه هاي مختلف مهريه و آثار و نتايج آن مي پردازد.
اميد است اين بحث سرآغازي براي توجه هرچه بيشتر كارشناسان اجتماعي و فرهنگي و مسئولين و دست اندركاران به اين معضل اجتماعي باشد.
- سرآغاز
بيش از ۱۴۰۰ سال از روزي كه پيامبر اكرم(ص) فرمود كه برترين زنان امت من؛ افرادي هستند كه داراي كمترين مهريه باشند؛ مي گذرد و اينك زنان اين امت روي به مهريه هاي عجيب و غريب اما واقعي آورده اند. اگر از مهريه هاي ميلياردي كه به تفصيل سخن خواهيم گفت؛ بگذريم، در برخي مناطق كشور خانواده عروس (با گمان اينكه دخترشان هرگز روي جدايي و طلاق را نبيند) با تعيين مهريه هايي چون يك كيلو بال پروانه خالدار و يا بال زنبور قرمز!!!، يك گله ۵۰۰ نفري شتر!!... سه تن گل نرگس، يك ميليون شاخه گل رز!!، همه درختان گردوي يك شهر!!... و از همه عجيب تر دست و پا و قلب و چشم داماد!!! فصل جديدي را در رسم و رسومات گشوده اند! هرچند به تازگي در اين مورد محدوديت هايي اعمال مي شود... بگذريم.
آنچه قرار است در اين مبحث، انديشه هاي خوانندگان را به تأمل و تأني در موضوع وادارد تلقي غلط، كاذب و ناميموني است كه مي گويد بالا رفتن مهريه ها در عرف جامعه باعث كم شدن زندگي هاي فروپاشيده مي گردد. اميد است بتوانيم در اين سنت حسنه در جهت بهبودي و عقلاني كردن آن تلاشي داشته باشيم.
كلام اول
خانواده كارخانه آدم سازي است. خانواده جايي است كه در آن عشق و تفاهم و حمايت موج مي زند حتي اگر همه چيز از ميان رفته باشد. خانواده مكاني است كه در آن مي توان نفس تازه كرد و براي مقابله با جهان وحشي هزارچهره نيرو و تواني تازه گرفت.
خانواده محلي براي بالندگي است. محلي براي خلاقيت است و... خانواده... و سرآغاز خانواده و تشكيل آن ازدواج است.ازدواج نقطه شروع ترسيم خط زندگي است. ازدواج نخستين سنگ بناي تشكيل خانواده، جامعه و اجتماع است.
آثار و نتايج ازدواج از، توليد و بقاي نسل، تكميل و تكامل انسان، هويت بخشي و شخصيت دهي، آرامش و سكون، ارضاي غريزه تا پاكدامني و عفاف و... بسيارند.
اسلام به عنوان يك مكتب آسماني آن را امري محبوب و مقدس دانسته و جوانان را بدان توصيه مي كند.
ازدواج، همچنين عاملي براي نجات از تنهايي و حتي آلودگي است و خودداري از آن هم گاه سبب عدم تعادل، نابهنجاري در رفتار و زماني سبب فساد شخصيت و يا بيماري جسمي مي گردد.
تحقيقات روانشناسان، جامعه شناسان و علماي مذاهب و اديان هنوز جامعه اي را به ما نشان نداده است كه در آن روابط زن و مرد بدون هيچ گونه قيد و شرط و قرارداد و تعهدي باشد. حتي در جوامعي كه مذهب بر آن حكومت نمي كند، آداب و رسوم و تعهدي بين زن و مرد است كه طرفين متعهد به رعايت آن مي باشند و هيچگاه در ازدواج بي بند و باري وجود ندارد. شك نيست كه اين قراردادها و تعهدات در جوامع مختلف، متفاوت و هر كدام براساس ضوابط فرهنگي خودشان عمل مي كنند.
گمان نمي رود از بين مكاتب و مذاهب، هيچ مذهبي به اندازه اسلام درباره ازدواج، بحث كرده باشد. مطالعه اي هرچند سطحي در كتب فقهي، اخلاقي وحتي رساله هاي عمليه ما صحت اين دعوي را روشن مي سازد و معلوم مي دارد كه اسلام جوانب اين مسئله را با چه وسعت نظري ديده و درباره هر كدام چه ديد عالمانه و واقع بينانه اي داشته است.
ضمناً ذكر اين نكته بي مورد نيست كه يادآور شويم اسلام برخلاف برخي از مكاتب موجود به مسئله ازدواج با نظر مثبت مي نگرد. پذيرش آن را به گردن افكندن طوق بندگي و پذيرنده آن را فردي فلك زده!!! و بدبخت!! نمي داند.
پس از بحث وجوب ازدواج، يادآور مي شويم كه شكي نيست كه با توجه به وضع و موقعيت امروزي، امر ازدواج لااقل براي عده اي از جوانان مواجهه با مشكلات و دشواريهايي در جنبه هاي اقتصادي، اجتماعي و حتي گاهي قانوني است. براي حل و رفع اين دشواريها مي توان از طرق متعددي چون بهره مندي از كمك ديگران، محدودكردن توقعات، فرار از تشريفات زائد و... استفاده كرد. احساس مي شود [و تحقيقاً به اثبات رسيده است] كه بزرگترين مانع در اين راه بحث مهريه هاي نجومي است كه متأسفانه عرف جامعه شده است.
مهريه؟!!
يكي از رسومات رايج و زيباي ازدواج در اسلام مهريه است. مهريه يا صداق كه در فارسي به آن كابين مي گويند عبارت است از مال، عمل و چيز مشروعي كه زن و مرد بر آن توافق كنند و مرد به هنگام عقد نكاح ادا و انجام آن را برعهده گيرد. بر اين اساس، مرد به هنگام عقد ازدواج تعهد مي كند كه به عنوان «اداي مهر» مالي به زن اعطا نمايد و يا كار معيني براي زن انجام دهد. چنانكه حضرت موسي بن عمران پذيرفت براي ازدواج با دختر شعيب پيامبر مدت هشت سال گوسفندان آن را بچراند.
از زبان قرآن از مهر به عنوان نحله يعني بخشش و هديه تعبير شده و نشانه اي براي راستين بودن مرد در ازدواج ذكر گرديده است. بدينسان مهر را نمي توان وسيله اي براي بازخريدن زن، مزد خدمات او در خانه شوهر، پشتوانه او براي دوران جدايي، ذخيره اي براي دوران پس از مرگ همسر دانست.
از آن بابت كه مرد در سايه ازدواج حق تملك بر زن پيدا نمي كند، نمي تواند او را به كارهاي خانه مجبور كند و نيز اسلام در صورت جدايي زن از شوهر و يا مرگ شوهر راه ديگري براي تأمين زندگي زن در نظر گرفته است.
براي مقدار مهر حد معيني تعيين نشده است بلكه ميزان آن بستگي به توافق زن و شوهر دارد. همچون ساير مسايل زندگي افراط و تفريط در مهر نيز خطاست. مهر زياد موجب تقليل در ازدواج و كينه و عداوت مردها و مهر بسيار كم هم باعث بي ارزش شدن زن ها و سوءاستفاده بعضي مردها مي شود. بهترين راه رعايت اعتدال مي باشد.
درست است كه اسلام اصل وجود مهر را براي صحت ازدواج لازم مي داند ليكن ارزش زن را به مقدار مهر نمي داند. هدف ازدواج نبايد مهر باشد بلكه انس و آرامش خانوادگي مطلوب است.
در تعيين مهر سختگيري كردن نشانه بي خردي است زيرا آنچه به مهر اعتبار مي بخشد شخصيت اخلاقي، فرهنگي، ديني و اجتماعي زن و مرد است.
توصيه شده است كه ميزان مهر اندك باشد بهتر است؛ چنانكه مرد احساس سنگيني نكند و بر اثر آن ناامني، دشمني و لجاجت في مابين پديد نيايد.
در روزهاي نخست اجراي احكام اسلام در مدينه كه شرايط ساده زيستي و ايمان متعهدانه بر مسلمانان حاكم بود، گاهي يك مرد، آموزش قسمتي از قرآن و يا تمام قرآن را مهريه زن قرار مي داد و ازدواج انجام مي شد و مرد هم مهريه اي را كه تعهد كرده بود ادا مي كرد.
چنانچه گاهي آنچنان ميزان مهر، ساده، كم و بي دغدغه بود كه در فضايي ساده و معنوي، محكم ترين و استوارترين پيوندهاي زناشويي انجام مي شد.
آيا تاكنون شنيده ايم كه مهريه يك زن؛ ساخت يك مدرسه در يك منطقه محروم توسط همسرش در طول زندگيشان باشد؟ و يا شنيده ايم كه مهريه يك زن كمك مالي مرد براي كمك به درمان محرومين جامعه باشد؟ و يا... و يا عملي مشابه موارد مذكور كه زيبايي، لطافت و استحكام ازدواج را در گذاردن اولين خشت اين بنا به همگان نشان دهد؟ كمي بينديشيم.
آثار رواني مهريه
هديه و پيشكشي كه شوهر به عنوان مهريه به زن مي دهد در حقيقت وسيله اي براي مطمئن ساختن زن به صفاي قلبي خويش و پاسخي مثبت و صميمانه به پيشنهاد عشق اوست. مرد با اعطاي چنين هديه اي مي خواهد به زن بگويد: تو را دوست دارم، به عشق ورزي تو احترام مي گذارم، صفاي تو را ارج مي نهم، با خاطري آسوده سرگرم زندگي باش، كانون خانوادگي را گرم و باصفا نگه دار و به تربيت صحيح نسل و تحويل آن به جامعه اقدام كن.
بدين سان اگر مهريه بر اين اساس توجيه شود وسيله خوبي براي ايجاد مهر و محبت بين زوجين و عاملي قوي براي الفت است. شك نيست كه اين صفا و صميمت هنگامي ريشه دارتر خواهد شد كه زن نيز متقابلاً پس از قبول، قبل و يا بعد از آميزش آن را به شوهر ببخشد و صفاي خود را به او نشان دهد. اين بخشش بي هيچ شك و شبهه اي تأثيري شگرف بر عمق دل مرد مي گذارد كه شايد آثار آن سالهاي سال و گاهاً تا لحظه مرگ نيز فراموش نشود و هيچ بخششي در تمام طول زندگي مشترك به اين اندازه شيرين و دلنشين نباشد.
عشق؛ سيري چند؟!
عنوان اين مبحث را اول بار «عشق؛ كيلويي چند؟!!!» انتخاب كردم اما ديدم متأسفانه در خيلي از جاها در اين جامعه نرخ معشوقه ها آن قدر بالا رفته كه بايد آنها را «مثقالي»!سنجيد! پس نوشتم: «عشق؛ مثقالي چند؟!!!» و باز ديدم شايد كمي بي انصافي شده باشد و هنوز باشند مردان و زناني كه اين چنين به ورطه بي خردي نيفتاده باشند. تصميم گرفتم بنويسم: «عشق؛ سيري چند؟!!!» تا در نگاهي دوسويه هم عمق يك فاجعه اجتماعي را نشان دهد و هم از بي انصافي نگارنده اين مبحث اندكي بكاهد!
و اما؛ معشوقه مرد:
«پدرش با تحكم گفت: يك كلام ۱۳۸۴ سكه به عدد سال ازدواجشان... مادرش پايش را توي يك كفش كرد كه ۱۳۵۸ سكه به عدد سال تولدش... عمه خانم كه بزرگ فاميلشان بود و ناسلامتي پير و با تجربه هم بود با عصبانيت صدايش را بلند كرد كه اي خانم مگه ما دخترمونو از سر راه آورديم. تازه مهريه را كي داده و كي گرفته؛ فقط اعتبار و سربلنديش براي فاميل ما مي مونه... بالاخره ما هم توي فاميل آبرو داريم...
مادرم آرام گفت: چرا سخت مي گيرين، اين دو تا جوون همديگرو دوست دارن، بذارين به هم برسن، مگه يك جلد كلام الله، يك شاخه نبات و... باز حرفش را بريدند كه: حرف ما همين است. نمي خواهيد شما رو به خير و ما رو به سلامت...»
اين تراژدي و نمونه هاي مشابه آن هر روز بارها و بارها در گوشه و كنار اين كشور متأسفانه تكرار مي شود و امروزه شاهد هستيم با ذكر تأسفي عميق؛ تبديل به ابزاري در دست بعضي زنان براي رسيدن به خواسته هايشان شده است.
همين فلسفه و انگيزه (استفاده از مهريه به جاي چماق!!) باعث شده در سالهاي اخير مهريه هاي كلان هزاران سكه اي در جامعه رواج پيدا كند. مهريه هايي كه به جز خانواده هاي متمول در اكثر موارد، هم خانواده دختر و هم خانواده پسر به خوبي مي دانند كه مرد از عهده پرداخت آن برنخواهد آمد و همين آگاهي به ناتواني مرد از پرداخت مهريه است كه مثل معروف «مهريه را كي داده و كي گرفته» را براي توجيه پذيرش آن از سوي خانواده ها رايج ساخته است تا مراسم هرچه سريع تر سر بگيرد اما پاي عمل كه مي رسد تازه بحران آغاز مي گردد و چرتكه و ماشين حساب به جاي عشق و علاقه وارد ميدان زندگي مي شوند!!
بايد بدانيم «زن كالاي خريدني نيست» كه به وسيله مهر معامله شود .به وسيله خواستگاري و اعطاي مهر شخصيت مرد تحقير نمي شود بلكه لازمه مردانگي همين است، در صورتي كه اگر زن چنين عملي را انجام دهد بر شخصيتش لطمه وارد مي آيد.
چنانكه خواستگاري هميشه از جانب مرد انجام مي گيرد مهر و صداق نيز از جانب او به زن تقديم مي شود. مرد است كه به سراغ زن مي رود و اظهار علاقه مي كند و نه برعكس؛ و اوست كه براي اثبات صدق خويش و جلب توجه زن چيزي را به عنوان مهر تقديمش مي كند نه برعكس.
باز هم بدانيم «زن كالاي خريدني نيست» . زن از لطافت و عطوفت و جاذبه اي برخوردار است كه مرد را اسير و دلباخته خود مي سازد و براي خواستگاري به آستانه خويش دعوت مي كند.
زن به الهام فطري دريافته كه عزت و احترامش در اين است كه خود را رايگان در اختيار او قرار ندهد بلكه به وسيله غرور و اظهار بي نيازي خود را محبوب تر سازد.
زن تشنه محبت و دوستي است و دوستدار مردي است كه از صميم قلب او را دوست بدارد و اعطاي مهر را دليل بر صدق گفتار مرد مي شمارد. مهر مبلغ معامله نيست بلكه از علايم صدق مرد به شمار مي رود و به همين جهت صداق ناميده مي شود. زن خودش را به مهر نمي فروشد بلكه بدين وسيله صدق مرد را در اظهار عشق و علاقه مي آزمايد و آرامش خاطر پيدا مي كند.از سويي ديگر فلسفه مهر به ايجاد زمينه مناسب براي اين كه زن بتواند وظايفي را كه ناموس آفرينش بر عهده اش نهاده ايفا كند نيز مرتبط است. زن براي تحمل مسئوليت هاي دشوار زندگي بايد زمينه اي مناسب و آرامش خاطري در اختيار داشته باشد؛ مسئوليت هايي كه زن به مقتضاي آفرينش ويژه اش ناچار است به اين وظايف عمل كند...
كلام آخر
چندي پيش تحقيقي ملي با عنوان «جوانان و ازدواج» بر روي جوانان ۲۹-۱۵ ساله كشور صورت گرفت. در اين تحقيق ۷۸ درصد جوانان، مهريه هاي سنگين را دليل اصلي گريز از ازدواج عنوان كرده اند.
متأسفانه مهريه، سنتي در جامعه است كه تفسير افراد جامعه آن را تا حد عرف بالا برده و هم اكنون به رقم هاي نجومي رسانده است و هنوز هيچ كس نمي خواهد ايمان بياورد كه روابط ميان دو نفر يا روح و عاطفه آنها كيلويي نيست كه بتوان با مهريه هاي كيلويي [و گاهاً سيري و مثقالي!] روي آن قيمت گذاشت... و...
بدانيم كه پشتوانه زن بر اساس اراده او و همسرش براي ادامه يك زندگي شيرين پديد مي آيد و نه بر اساس مهريه سنگين؛ چرا كه مهريه پشتوانه زنان نيست بلكه پشتوانه كاذبي است براي بر هم نخوردن كانون زندگي و در صورت عدم تحقق اين امر، آمار محصول طلاق بودن ۸۰ درصد دختران فراري دور از انتظار نيست.
بايد تأكيد كرد بناي كاشانه زندگي اگر به ستون هاي قرص و محكم استوار نباشد، شروطي مانند مهريه هاي سنگين و تعهدهاي دست و پاگير و... شايد بتواند ريزش ديوارهاي لرزان آن را به تأخير بيندازد اما سرانجام و در هر شرايطي فرو خواهد ريخت و به عكس اگر زندگي در چارچوب اصول و اعتقادات درست پايه ريزي شود و مهرورزي، عشق، گذشت، عطوفت و فداكاري سرلوحه زندگي زوج قرار گيرد حتي اگر شاخه گلي به همراه دعاي خير به عنوان مهريه تعيين شود، آن زندگي از دوام و استحكام برخوردار خواهد بود و در كوران سختي ها و فراز و نشيب هاي خود پابرجا خواهد ماند و حاصل آن تربيت فرزنداني صالح و شايسته و سالم، زندگي توأم با مهرباني، موفقيت و پيشرفت روزافزون خواهد بود. البته فراموش نكنيم اگر بر اساس اصول صحيح و انساني پايه ريزي شود. چنين باد.
محمد مكي آبادي
|