چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۴
گفت و گو با دكتر محمد سميعي رئيس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
حلقه مفقوده
002133.jpg
002109.jpg
مسعود محمدي - افشين امير شاهي
اشاره: مهم ترين مسائل و موضوعات يك پژوهشگاه كه در حوزه فرهنگ كار مي كند، چيست؟ اين پژوهشگاه مي بايد به چه مسائلي بپردازد و اساساً نخستين قدم را چگونه بردارد؟ مسئله يابي در اين پژوهشگاه تا چه حد اهميت دارد؟ مسئله يابي در حوزه مباحث كلان مهم تر است يا مسائل ريز و خرد.
مهم ترين چالش هاي حوزه فرهنگ چيست و پژوهشگاه چگونه  مي تواند به اين چالش ها بپردازد؟ شاخص ها و معيارهايي كه براساس آن يك پژوهشگاه بزرگ در حوزه فرهنگ مسائل مختلف را اولويت بندي مي كند، كدام است؟
وظيفه پژوهشگاه پس از رسيدن به يافته ها چيست؟ كاربست داده ها در اين پژوهشگاه چگونه بايد باشد؟
درباره فعاليت و عملكرد پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با دكتر محمد سميعي رئيس اين پژوهشگاه گفت و گو كرديم. دكتر سميعي كه دانش آموخته حوزه علميه قم است و تا سطح خارج فقه نيز پيش رفته است.
عضو مركز شوراي تقويم دانشگاه تهران و موسس و مدير بانك اطلاعات اسلامي است. اين گفت و گو در پي مي آيد:
* جنابعالي به عنوان مسئول پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات مسئوليت گسترده اي داريد. چون هر كدام از سه حوزه «فرهنگ» ، «هنر» و «ارتباطات» با مسائل و چالش هاي عمده اي مواجه است. در انجام پژوهش در اين حوزه ها چگونه به مسائل پژوهشي مي رسيد و مسئله يابي در پژوهشگاه به چه صورت انجام مي شود و اساسا شاخص ها و معيارهاي انتخاب مسئله چيست؟
- به نظرم موضوع را از جاي خوبي آغاز كرديد. چون اساس تحقيق سؤال است. تصور مي كنم كه يكي از معيارهاي مهم ارزشيابي تحقيق اين است كه به چه سؤالي پاسخ مي دهد و آن سؤال در چه درجه اي از ضرورت قرار دارد. ما براي مسئله يابي دو مرحله داريم. نخست اين كه براي مسائل اساسي بخش فرهنگ بايد گروههاي پژوهشي ويژه اي تشكيل شود. اين گروهها محور اصلي را كه در واقع همان عنوان گروه به شمار مي رود، پوشش مي دهند. از اين لحظه روند مسئله يابي در گروه آغاز مي شود. نخستين قدم در اين مسير اين است كه چگونه در گروه پژوهشي به محور اصلي گروه بپردازيم. گروههاي پژوهشي به دو دسته ثابت و متغير تقسيم مي شوند. برخي از گروهها موضوع هاي ثابت عرصه فرهنگ را تحت پوشش قرار مي دهند مانند گروههاي موسيقي، سينما، مطبوعات، فرهنگ عمومي.هر جاي ديگر كه بخواهد يك پژوهشگاه فرهنگ و هنر تاسيس شود، بايد گروههاي ثابتي كه از آنها نام برده شد را تشكيل دهد. در پژوهشكده ارتباطات گروه مطبوعات مثال خوبي است.
بخش ديگري از موضوعات ما را ملزم مي كند با توجه به شرائط خاصي كه در آن قرار گرفته ايم، به آنها بپردازيم. فرض كنيد در پژوهشكده هنر، گروهي را به نام هنر اسلامي تشكيل دهيم. هنر اسلامي در حقيقت به دنبال اين است كه بتواند مرزهاي مشخصي براي اسلامي بودن هنر و هنر در جامعه اسلامي تعيين كند.
در نظر بگيريد كه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي پس از انقلاب اسلامي تاكنون مشكلات بسياري درباره موسيقي داشته ايم. موسيقي در چه حدي مجاز است؟ تشخيص صداي موسيقي مجاز از غيرمجاز چگونه و كجا بايد انجام شود؟ ولي چون حل اين مسئله بر اساس يك سلسله پژوهش و يك سند اجماعي نبوده است همواره با آن چالش داشته ايم. يعني هر نهادي كه مجوز دهد، نهادهاي ديگري هستند كه اعتراض مي كنند كه چرا مجوز داده شده است؟ اگر هم مجوز داده نشود نهادهاي ديگري اعتراض خواهند كرد. علت اين است كه در اين خصوص، ابهام داريم. در سينما نيز همين روند جاري است. مي بينيد كه بسياري از فيلم ها كه مجوز مي گيرند يا نمي گيرند در هر صورت با اعتراض مواجه مي شوند. در تئاتر نيز همين طور است و نمونه هاي بارزي به چشم مي خورد. در هنرهاي تجسمي و كاربردي هم اين بحث وجود دارد. مشكل از اينجا ناشي مي شود كه بناي رفيعي را روي پايه هاي سست و مبهم بنا گذاشته ايم.
در يكي از جلساتي كه وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي خدمت مقام معظم رهبري رسيدند و بعضي از مشكلات وزارت ارشاد را بيان كردند مقام معظم رهبري فرمودند چرا شما يك سند در رابطه با هنر اسلامي منتشر نمي كنيد. چرا ايده پردازي نمي كنيد تا اين سند در نظام تثبيت شود و ديگر در اين زمينه صحبتي وجود نداشته باشد. يعني به تعريف سيستمي برسيم كه همه در آن اجماع داشته باشند.
ما توانسته ايم در بسياري از موارد حد و مرزها را مشخص كنيم. به همين خاطر در بسياري از حوزه ها تنش نداريم. به عنوان مثال يك بار نظام بانكداري اسلامي تعريف شده است و در اين زمينه به هر حال به سندي رسيده ايم كه بانكها مي توانند در آن قالب فعاليت كنند. اين سند را همه قبول كرده اند البته ممكن است كه مباحث نظري بسياري در باره آن در جريان باشد و لازم باشد اين سند بر اساس مسائل جديد و تغيير رويكردها، كاملتر شود. ولي بحث اينجا است كه سرانجام به مبنايي رسيده ايم و درباره آن توافق كرده ايم و هر روز يك شعبه بانك به خاطر رباخواري به دادگاه احضار نمي شود! اما در حوزه هنر هنوز اين مبنا را نداريم. به همين خاطر در اين حوزه قابليت تنش زايي وجود دارد. اين موضوع پايه گروهي به نام گروه هنر اسلامي شده است كه جلسات آن را آغاز كرده ايم. مثالي از پژوهشكده فرهنگ مطرح كنم. همان طور كه مي دانيد كشور ما در زمينه فناوري  هاي نو از جمله بيوتكنولوژي (شبيه سازي و سلول هاي بنيادي) بين كشورهاي در حال توسعه رتبه بالايي دارد. ما دهمين كشوري هستيم كه خط توليد سلول هاي بنيادي را ثبت كرده ايم، اين امتياز مهمي است. ولي مي دانيد كه بحث شبيه سازي و سلول هاي بنيادي بيش از آن كه جذابيت هاي علمي داشته باشد از جهات فرهنگي، اخلاقي، حقوقي و ديني بسيار مورد بحث واقع شده است. رياست محترم جمهوري در اين خصوص نامه اي به وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي نوشتند كه همزمان با پيشرفت اين فناوري در كشور و با در نظر گرفتن اين مسئله كه سندي هم در مجمع عمومي سازمان ملل متحد درباره سلول هاي بنيادي و شبيه سازي در حال تصويب است، بحث در مورد ابعاد فرهنگي، اخلاقي، حقوقي و فقهي اين قضيه نيز آغاز شود. توجه به اين مسئله يك نياز جدي است و كشور قصد سياستگذاري در اين حوزه را دارد، هم بايد بودجه آن را تامين كند و هم در مجامع جهاني موضعگيري كند. بنابراين نيازمند است تا تشخيص دهد كه تا چه سقفي در اين زمينه سرمايه گذاري كند. وقتي سرمايه گذاري كرد، بازخوردهاي آن تا چه حد به مصلحت نظام است. مزايا و معايب آن چيست؟ لذا يك دستگاه فرهنگي بايد متولي اين قضيه باشد و در دولت به جز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، دستگاه ديگري كه بتواند اين ابعاد را پوشش دهد، وجود نداشت.مثال ديگري از پژوهشكده ارتباطات مطرح مي كنم. گروهي در پژوهشكده ارتباطات به نام گروه زبان فارسي و فناوري اطلاعات فعال است. مي دانيد فناوري اطلاعات يكي از تكنولوژي هاي نو به شمار مي رود. رشد كاربران آن نيز در ايران واقعاً  شگفت آور است. براساس آمار وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات حدود هفت ميليون نفر كاربر اينترنتي داريم. اين هفت ميليون نفر با اينترنت كار مي كنند و مي خواهند با هم ارتباط برقرار كنند. ولي زبان فارسي براي اين كه بتواند در دنياي ديجيتال يك زبان فعال و زنده باشد، با كمبود زيرساخت روبه رو است. زبان انگليسي در قرن گذشته زيرساخت هاي محكمي براي منطق خود درست كرده است. به همين خاطر زبان انگليسي به يك زبان منطقي و قابل فهم براي ماشين تبديل شده است. ارتباطات معنايي بين واژگان انگليسي برقرار شده، قواعد و ضوابط نوشتار انگليسي كاملاً  منسجم شده و پيكره زبان انگليسي كاملاً مدون است. نكته مهم ديگر اين كه تبديل زبان انگليسي از تصوير به متن كاملاً  عملي است. به اين معني كه از طريق اسكنرهاي معمولي يك متن انگليسي را بدون تايپ كردن به كامپيوتر منتقل مي كنيد. ترجمه ماشيني زبان انگليسي به خاطر ساخت زباني قوي به هفت زبان دنيا به راحتي قابل انجام است. تبديل زبان انگليسي به گفتار و تبديل زبان گفتاري انگليسي به نوشتار تا مراحل بالايي عملي شده است.
زبان فارسي هم مي خواهد زبان زنده اي بماند. چون زبان فارسي يكي از اركان مهم فرهنگ ايراني است. چرا كه هويت ايراني بدون زبان فارسي معنا ندارد. از طرفي فارسي يكي از زبان هاي زنده دنيا است. به عنوان مثال زبان اردو زبان زنده دنيا در عرصه عمومي به شمار مي رود ولي در عرصه علمي فاقد حيات است و دانشگاههاي پاكستان به زبان انگليسي تدريس مي  كنند. زبان مالايي يك زبان زنده در دنيا به شمار مي رود ولي دانشگاههاي مالزي به زبان انگليسي تدريس مي كنند. ولي زبان فارسي از معدود زبان هايي است كه توانسته است زبان علمي هم بماند. چرا كه بسياري از منابع علمي به زبان فارسي تاليف يا ترجمه شده است. يكي از علت هاي بالا بودن تعداد عناوين كتابهاي منتشر شده در ايران نيز اين است كه فارسي مي خواهد در عرصه علمي زنده بماند. ولي آيا فارسي مي تواند با توان كنوني خويش درآينده نيز در دنياي ديجيتال باقي بماند؟ مسلماً  خير.
يك خطر جدي زبان فارسي را تهديد مي كند مگر اين كه ما ابزار مورد نياز را در زبان فارسي بازسازي كنيم. براي اين كه اين زبان كه فرهنگ و هويت ما را شكل مي دهد باقي بماند بايد به اين سمت حركت كنيم. اين الزامي است كه در برنامه چهارم توسعه نيز مورد تأكيد قرار گرفته است. از اين رو گروه زبان فارسي و فناوري اطلاعات در پژوهشكده ارتباطات تشكيل شده است. اين نيازها، جزو نيازهايي بوده كه گروههاي مختلفي بر اساس آن به وجود آمده است. چينش اين گروهها هم چينش جديدي است. سعي مي شود در گروهها از سه طيف افراد استفاده شود. گروه نخست را اعضاي هيأت علمي، پژوهشگران و دانشوران تشكيل مي دهند، دوم مديران اجرايي كه از زاويه ديد مديريتي و اجرايي به مسأله نگاه مي كنند. گروه سوم نيز NGO ها و صنوف مختلف فرهنگي هستند. به عنوان مثال اگر در حوزه سينما فقط با ديد آكادميك جلو برويم نمي توانيم پژوهش قابل استفاده اي ارائه دهيم. چون با واقعيت ها نزديك نيستيم. اگر تنها از ديد اجرايي كار كنيم باز هم با رويكرد خاصي مواجه مي شويم. اگر همين نگاه را تنها از زاويه ديد بخش خصوصي داشته باشيم باز هم نتيجه بخش نخواهد بود. بنابراين بايد اعضاي هر سه طيف با يكديگر گفت وگو كنند و مسأله يابي را در جمع خودشان انجام دهند. در ابتداي فعاليت هر گروه و در جلسات نخست ، منطق طوفان فكري حاكم است. يعني حرف هايي كه به ذهن هر كس مي رسد از زواياي گوناگون بيان مي شود. سپس اين رويكردها جمع و اولويت  ها مشخص مي شود و در نهايت طرح هاي تحقيقاتي پيشنهادي سفارش داده مي شود. لذا تأكيد مي كنم كه مسأله  يابي براي يك پژوهشگاه، مهمترين ركن محسوب مي شود و نقطه آغاز همه حركت هاست.
* بحث  شما بيشتر به مباحث كلان مسأله يابي اشاره داشت و سفارش هايي كه معمولاً  از سوي دولت داده مي شود. آيا به صورت خرد هم به موضوعات مي پردازيد؟ مثلاً در حوزه هاي مختلف هنر در بخش هاي كوچك تر كار پژوهشي انجام مي دهيد يا اين كه تنها مسائل كلان را پوشش مي دهيد و كمتر به موضوعات پژوهشي خرد مي پردازيد.
- وقتي قرار است اين كارها به پژوهش تبديل شوند طبيعي است كه از كلان تبديل به خرد مي شوند. برنامه ما اين بوده كه هر گروه مي بايست سالانه يك سند پيشنهادي را به بخش فرهنگي مربوط ارائه كند. اين پيشنهاد مبتني بر پژوهش هايي است كه گروه انجام مي دهد و اولويت هايي كه با مشاركت آن سه ديدگاه مشخص مي شود.
اگر پژوهش هاي ما را ببينيد، متوجه خواهيد شد كه همه پژوهش ها به حوزه هاي ريز پرداخته اند. البته محورها بايد كلي باشند. حتي زير محورها نيز مي توانند به موضوعات مختلفي تقسيم شوند. ولي گروه به اين تشخيص مي رسد كه در چه محورها و موضوعاتي بايد كار كنيم. يعني مشخص كنيم كه كجا با كمبود اطلاعات مواجه هستيم تا در همان قسمت  كار كنيم. اين مكانيزم كمك مي كند كه اگر كل بخش فرهنگ را يك پازل ببينيم جاهايي كه خالي است را پيدا كرده و پر كنيم.
* الان در اين دوره، مجموعه پژوهش هايي را انجام داده ايد و قاعدتاً مي بايست به اين موضوع رسيده باشيد كه مهم ترين مسائل و چالش هاي حوزه هاي فرهنگ، هنر و ارتباطات چيست؟ آيا مي توانيد از مهم ترين مسائل و چالش هاي اين حوزه ها بگوئيد؟
- هر يك از گروه هاي پژوهشگاه به تشخيص خودشان چالش ها و تهديد ها را در كنار فرصت ها و امكانات مشخص كرده اند. در واقع هر كدام سياستگذاري هاي حوزه خودشان را انجام داده اند. يك مثال مي زنم. مديريت حراست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي گزارش هايي را از محصولاتي كه به ادارات كل ارشاد استان ها مي  رسند به طور منظم منتشر مي كند و آنها را با سالهاي قبل مقايسه مي كند. يعني كم شدن و يا زياد شدن محصولات غيرمجاز را مورد بررسي قرار مي دهد. رده بندي هم در اين خصوص صورت مي پذيرد. اين محصولات به سه رده محصولات غيرمجاز، محصولات مبتذل و محصولات مستهجن تقسيم مي شوند. همين طور از نظر رعايت حقوق مالكيت معنوي، برخي از محصولات با پرداخت حق مالكيت معنوي به صورت مجاز منتشر مي شوند، برخي نيز به صورت غيرمجاز و بدون پرداخت حقوق مالكيت معنوي. در چنين مواردي اين محصولات بخشي از اوقات فراغت مردم را پر مي كنند و اين به اين معني نيست كه كساني كه از محصولات غيرمجاز استفاده مي كنند حتما مرتكب جرم شده اند. مثلاً يك فيلم سينمايي جديد رسيده است و وقتي CD مجاز آن وجود ندارد كپي آن را نگاه مي كنند. مصرف كننده هم اين احساس را ندارد كه مرتكب كار خلاف قانون شده است. ما در اين رابطه گروهي تشكيل مي دهيم و در اين گروه از نيروي انتظامي و حراست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دعوت مي كنيم. البته چون اين گروه صنف ندارد نمي توانيم از نماينده صنف دعوت كنيم. از تعدادي پژوهشگران نيز دعوت به عمل مي آوريم. اين افراد با يكديگر جلساتي را برگزار مي كنند و ابعاد مختلف اين حوزه را مورد بررسي قرار مي دهند. اعضاي گروه بر اساس پژوهش هاي شان به اين نتيجه مي رسند كه نسبت به نقض مالكيت معنوي بايد از نظر قانوني فشار آورده شود ولي در مورد محصولات غير اخلاقي امكان فشار از نظر قانوني وجود ندارد، چون بيشتر موارد دستيابي به آن از طريق مبادلات و روابط دوستانه است نه خريد و عرضه رسمي و حتي غير رسمي. مثلاً ممكن است كه يك نفر چند CD از دوست خودش بگيرد و بعدها به او برگرداند. تكثير اين محصولات نيز از پروسه بسيار ساده اي برخوردار است. بنابر اين، اين شبكه قابل كنترل نيست. تنها راه اين است كه محصولات جذاب و مجاز را به صورت انبوه توليد كنيم تا رغبت مردم به محصولات غيرمجاز كمتر شود. اين موضوع نتيجه چند پژوهش و تحليل هاي جدي و مشاركت هايي با ارائه آمارهاي واقعي از سوي دستگاه هاي مختلف است. بنابر اين اعضاي گروه  ما را به اين سياستگذاري هدايت مي كنند كه وقت مان را در پيگيري هاي قانوني در بخش دوم تلف نكنيم. چون راه رسيدن به اين مسئله راهي نيست كه كنترل پذير باشد. ولي در بخش اول مي توانيم هر چه توان داريم صرف كنيم تا با اصلاح قوانين و پيگيري هاي انتظامي با متخلفان برخورد نماييم.
اين نمونه اي از مسائل است كه در هر گروه بايد به صورت جدي مطرح شود و مي تواند نگاه مسئولان كشور را در تصميم گيري ها و سياستگذاري ها تغيير دهد.
* در ساير حوزه ها بر فرض حوزه ارتباطات و فرهنگ آيا از اين قبيل چالش ها وجود دارد؟
- بهتر است سخنان خود را با ذكر چند نمونه ديگر ادامه دهم. سال گذشته در پژوهشگاه، گروهي به نام تنوع فرهنگي تشكيل شده است. به جد مي توان گفت كه بحث تنوع فرهنگي مهم ترين بحث فرهنگي روز همه مجامع بين المللي است. انگيزه اصلي اين بحث، حل مشكل موجود در قوانين سازمان جهاني تجارت WTO بوده است. چون در WTO، كالاهاي فرهنگي مانند ديگر كالاهاي اقتصادي در نظر گرفته شده و اين باعث شده كه به عنوان نمونه سينماي اروپا تضعيف شود. چون محصولات سينماي هاليوود بر اساس قوانين WTO  يك كالا است و آمريكا محصولات خودش را مي آورد و فرانسه نيز به عنوان يك كشور اروپايي نمي تواند در قبال سينماي هاليوود از سينماي خودش حمايت كند.
اين روند باعث شده كه سينماي فرانسه رو به افول برود. عين اين مسئله در بسياري از كشورهاي اروپايي ديگر نيز صادق است. كشورها بررسي كردند و به اين نتيجه رسيدند كه اينترنت و جهاني شدن آنها را به سمت فرهنگ واحد و يك دست مي برد. به اين نتيجه رسيدند كه ميراث بشر و هويت آدمي به فرهنگ هاي متنوع برمي گردد و اين نتيجه را مورد نظر قرار دادند كه دنياي يكدست محل مناسبي براي زندگي نيست. چون زيبايي دنيا به تنوع آن است و خلاقيت در بستر تنوع به وجود مي آيد. به همين خاطر ابتدا كنوانسيوني را با عنوان حفاظت از ميراث فرهنگي مادي و غيرمادي به تصويب رساندند. آن كنوانسيون در سال ۲۰۰۳ به تصويب رسيد. سپس از اين ميراث غيرمادي يك پله بالاتر آمدند و محتواهاي فرهنگي و آثار هنري را در نظر گرفتند و اين مطالب قرار است در كنوانسيون ۲۰۰۵ به تصويب برسد. ايران نيز در جريان تدوين پيش نويس اين كنوانسيون حضور فعال داشت و ما يك گروه پژوهشي در رابطه با آن تشكيل داديم. اما ديد ما نسبت به تنوع چگونه بوده است. ما نسبت به تنوع دو رويكرد داشته ايم. نخست رويكرد داخلي است. چون ايران داراي چند هزار سال تمدن است و يك كشور متنوع فرهنگي محسوب مي شود. ايران از سال هاي دور تاكنون داراي اقوام مختلف بوده است كه با يكديگر اين سرزمين را حفظ كرده اند. پس اين تنوع يك بعد داخلي دارد كه هم مي شود به عنوان تهديد و هم به عنوان فرصت به آن نگاه كرد. ولي اين موضوع در ايران در اين چند هزار سال كه از عمر آن گذشته است بيشتر يك فرصت بوده است تا تهديد؛ چون هر از چندي يكي از اين اقوام نمود پيدا مي كند و در نهايت ايران را حفظ مي كند، نه اين كه فقط خودش را حفظ كند. اما يك بعد بين المللي هم داريم. بعد بين المللي، اين است كه ما در دنيا با توجه به ابعاد جهاني شدن، آيا مي خواهيم هويت خودمان را به عنوان هويت ايراني و اسلامي حفظ كنيم و يا مي خواهيم مثل يك ضرب المثل سنتي آمريكايي به يك فرهنگ يك دست كه عصاره اي از همه فرهنگ هاست، برسيم؛ البته اخيراً آمريكايي ها نيز اين تز را كنار گذاشته اند. تنوع فرهنگي ايران حتي مي تواند بازار اقتصادي فعالي ايجاد كند. مثلاً در يكي از گروه ها به اين موضوع رسيديم كه تنوع فرهنگي ايران مي تواند به اندازه درآمد نفت، عايدات داشته باشد، يعني يك فرصت به شمار مي رود. چون هر كدام از اين فرهنگ ها مي توانند مولد باشند، بازار داشته باشند و توليداتشان در دنيا جلوه كند. بر اين اساس گروهي با عنوان تنوع فرهنگي تشكيل داديم. اين گروه هم درباره كنوانسيون نظرات خودش را مطرح مي كند، هم درباره تنوع فرهنگي در داخل كشور و هم درباره قوانين و مقرراتي كه در خصوص تنوع فرهنگي داشتيم.
* بحث شناخت مسأله و مسأله يابي در حوزه فرهنگ با توجه به ديدگاه هاي متفاوتي كه وجود دارد چگونه است؟ چون اين حوزه سهل و ممتنع است و همه درباره آن اظهارنظر مي كنند و آراي متفاوتي در اين حوزه وجود دارد و اختلاف نظر در آن از يك زاويه اي بسيار است. اين موضوع طبعاً تعيين اولويت ها را دشوار مي كند. مي خواستم بدانم شما بر اساس چه شاخص هايي، اولويت بندي مي كنيد كه كدام مسأله بر مسأله ديگر ارجح باشد. شاخص و معيار تعيين اولويت ها چيست؟
- اولويت بندي در گروه ها انجام مي شود. يعني گروه ها پس از مرحله طوفان فكري، موضوع ها و محورهايي كه به آن مي رسند را مشخص مي كنند و ترتيب منطقي به آنها مي دهند. در حقيقت سعي مي كنند با حالت منطقي اين محورها و موضوع ها را كنار هم جا بدهند. براي تعيين اولويت ها چهار جهت گيري اصلي در نظر گرفته مي شود: حركت از تصدي گري دولتي به مديريت فرهنگي، ظرفيت سازي در بخش فرهنگ، نقادي و اصلاح مقررات داخلي ناظر بر بخش فرهنگ و بالاخره، شناخت آثار و عواقب فناوري هاي نوين ارتباطي اطلاع رساني بر هويت ملي و مذهبي و انسجام فرهنگي. اين جهت گيري ها از مفاد چشم انداز ۲۰ ساله نظام، برنامه سوم و چهارم توسعه و سياست هاي فرهنگي نظام استخراج شده و به صورت توصيه نامه به گروه ها داده مي شود. البته گروه ها به تناسب، روش هاي فرعي براي اولويت بندي به كار مي بندند. گاهي ممكن است اولويت بندي از طريق نظرسنجي از مديران و دست اندركاران انجام شود. گاهي نيز ممكن است درباره مسئله خاصي به اجماع برسند كه مشكل خاص آن حوزه به چه مواردي برمي گردد. البته به سبب حضور طيف هاي مختلف در گروه، اين اجماع از اعتبار زيادي برخوردار است. سپس پژوهشهاي انجام شده در كشور مورد مطالعه قرار مي گيرد. اگر كارهايي انجام شده باشد، سعي مي كنند از نتايج آن استفاده كنند، ولي اگر جزو كارهايي باشد كه قبلاً انجام نشده و اين نياز نيز احساس مي شود كه بايد انجام پذيرد، سفارش داده مي شود تا به انجام برسد.
* اشاره اي داشتيد به گروه هاي پژوهشي كه پس از اين مرحله فعال مي شوند. تصويري از تعداد گروه ها و مكانيزم و فرآيند كار پژوهشي آنها بدهيد. يعني چگونه فراخوان پژوهشي اعلام شود. نحوه انتخاب پژوهشگران به چه صورت است، مراحل تأييد و تصويب طرح به چه صورت است، تا چه حد اين مسأله از روند شفاف برخوردار است و تا چه حد قابل ارزيابي است؟
- در حال حاضر داراي بيست و پنج گروه مصوب هستيم. برخي از گروه ها به تازگي كارشان را آغاز كرده اند. برخي نيز به دلايلي هنوز نتوانسته اند از مراحل ابتدايي خود بالاتر بيايند و به مراحل نهايي برسند. اصل تشكيل اين گروه ها به احساس نياز نسبت به پژوهش در موضوع گروه برمي گردد كه توضيح داده شد. اما وقتي كه قرار است يك گروه تشكيل شود ابتدا جست وجو مي شود تا اشخاص صاحب نظر و افرادي كه در رابطه با آن موضوع كارهايي را انجام داده اند و نسبت به موضوع تبحر دارند دعوت شوند.
البته بعضي از گروه هاي ما به شدت دچار كمبود نيروي متخصص هستند. مثلاً گروهي به نام كارآفريني فرهنگي تشكيل داده ايم، مي دانيد كه بحث كارآفريني در كشور ما يك موضوع نو محسوب مي شود و كمتر به آن پرداخته شده است. به ويژه كارآفريني فرهنگي، چون كمتر از ديد اقتصادي به فرهنگ نگاه شده است. با اين حال همه تلاش خود را صرف كرده ايم تا بتوانيم از طريق ارتباطاتي كه ايجاد شده است افراد نخبه را در رشته هاي تخصصي خودشان دعوت به همكاري كنيم. وقتي گروه شكل مي گيرد و اولويت هاي خود را اعلام مي كند، اين اولويت ها پس از يك دست شدن و تصويب در شوراي پژوهشي، منتشر مي شود. در سال ۸۳ ، اولويت هاي پژوهش در بخش فرهنگ را منتشر كرده ايم. طبيعي است كه هر پژوهشي كه در يكي از اين اولويت ها به دست ما برسد به گروه ارجاع داده مي شود و مورد بررسي قرار مي گيرد. يعني روش، فرضيه ها، جامعه آماري و متغيرها و ساير ابعاد آن بررسي مي شود. در نهايت نيز گروه، طرح هاي پژوهشي رسيده را قبول يا رد مي كند و يا پيشنهاد مي دهد اصلاحاتي در آن صورت گيرد. در مرحله بعد، نوبت به شوراي پژوهشي پژوهشگاه مي رسد. در شوراي پژوهشي نيز مجدداً بررسي مي شود و در نهايت به مرحله نهايي براي انعقاد قرارداد مي رسد. به طور متوسط حدود۵۰ درصد از طرح هاي پژوهشي رسيده از اين كانال ها مي گذرند و به مرحله نهايي شدن مي رسند. يعني حدود ۵۰ درصد طرح ها يا در گروه تصويب نمي شود و يا در كميسيون پژوهشي يا شوراي پژوهشي به تصويب نمي رسد. سخت گيري هاي لازم براي اين كه همه جوانب علمي در طرح رعايت شده باشد به طور كامل انجام مي شود و سپس به مرحله اجرا مي رسد. اين كه توضيح دادم برخي از گروه ها نتوانستند از مرحله ابتدايي بالاتر بيايند به اين معني است كه نتوانستند هيچ طرح پژوهشي مصوبي داشته باشند.
گروه هايي داشتيم كه متأسفانه علي رغم همه تلاشي كه صرف كردند هيچ كدام از طرح هاي پژوهشي شان تصويب نشد. علت هم اين است كه واقعاً توان پژوهشي كشور در آن رشته زياد نيست. به عنوان مثال، گروهي به نام گروه هنرهاي نمايشي داشتيم. سعي كرديم از صاحب نظران دعوت كنيم در اين گروه شركت كنند. برخي از آنها قبول كردند و جلساتي گذاشتند و مسائلي مطرح شد. ولي گروه هنوز نتوانسته است طرح هاي پژوهشي رسيده را تصويب كند. زيرا پژوهش هاي هنري بيشتر با ديد تاريخ و آموزش هنر انجام مي شود ولي متأسفانه نسبت به پژوهشهايي كه در مرحله سياستگذاري و برنامه ريزي كارآيي داشته باشند، ضعف داريم. البته اين حوزه را تقويت خواهيم كرد. در حوزه هنرهاي تجسمي و كاربردي نيز همين طور است.
* معمولاً پژوهش ها پس از مراحلي كه اشاره كرديد كه سخت و پيچيده است و مراحل طولاني دارد به نتيجه مي رسد و انجام مي شود اما بعضاً مشاهده مي شود كه نتايج اين پژوهش ها كه پس از طي مراحل طولاني و دشوار به دست آمده است در سازمان ها حبس مي شود. يعني در معرض بازديد و اطلاع  عموم يا كارشناسان قرار نمي گيرد. به عبارتي در دفتر مديران كل و مؤسسات باقي مي ماند و جامعه علمي و پژوهشگران كمتر مي توانند به اين نتايج دسترسي پيدا كنند تا آنها را مورد نقد و ارزيابي قرار دهند. با دامنه گسترده كار پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات براي فرآيند انتشار و توزيع يافته ها و داده هاي پژوهش ها چه تدابيري انديشيده ايد؟
- تلاش ما بر اين است كه همه طرح هاي پژوهشي انجام شده در پژوهشگاه منتشر شود. يعني يك پژوهش به حدي از اعتبار باشد كه جامعه فرهنگي كشور بتواند از آن استفاده كند. البته ممكن است نحوه انتشار متفاوت باشد. ممكن است برخي از پژوهش ها را به صورت مفصل و در يك مجموعه چند جلدي منتشر كنيم ولي برخي از پژوهش ها را در حد يك كتاب كم حجم به انتشار برسانيم و حتي ممكن است يك مقاله علمي بتواند به طور كامل يك پژوهش را معرفي كند. در سال ۸۳ ما ۸۳ عنوان پژوهش داشتيم و در تلاش هستيم كه همه اين عنوان ها را به مرحله چاپ برسانيم و نتايج آن را در اختيار همه علاقه مندان قرار دهيم. گمان مي كنم چون اين پژوهش ها به صورت سفارشي تهيه شده اند و قصد پاسخگويي به يك نياز موجود را داشتند پس از انتشار در كتابخانه ها خاك نمي خورند. چون قبل از اين كه به مرحله حيات برسند سفارش شده اند و مولود ناخواسته اي نبودند.
ادامه دارد

نگاه امروز
شناخت علمي از وضعيت فرهنگي
فريبرز بيات
فرهنگ از جمله حوزه هاي اساسي زندگي اجتماعي است كه بحث وبررسي و نقدونظر در آن سهل و ممتنع است. سهل است از اين جهت كه گستره عرصه فرهنگ و عجين شدن آن با تجارب و جنبه هاي مختلف زندگي روزمره از خوراك و پوشاك گرفته تا اخلاق و رفتار و سبك و شيوه زندگي نوعي درك اوليه و بي واسطه از آن براي اكثريت مردم ايجاد مي كند. اين درك و شعور عام و عقل سليم به افراد مختلف اجازه مي دهد به راحتي در حوزه هاي فرهنگي اظهار نظر كرده ،حكم  دهند و حتي با قاطعيت به تعميم داوريهاي خود اقدام كنند. متاسفانه بسياري از داوريهاي كنوني در حوزه وضعيت فرهنگي جامعه، نگرشها، گرايشها، اخلاق، رفتار، خواسته ها، نيازها و ترجيحات فرهنگي بر پايه چنين داوريها يا بهتر بگوئيم پيشداوريهايي استوار است. اين پيشداوريها كمتر بر پژوهش هاي علمي و داده هاي معتبر و مستند متكي است و بيشتر از تجارب فردي محدود يا تمايلات و مطلوبات افراد ريشه مي گيرد، به همين دليل عليرغم برخي شواهد صدق ظاهري كمترين نسبت را با واقعيت پيچيده و هزارتوي وضعيت فرهنگي جامعه دارد. از اين منظر است كه اظهار نظر و داوري در مورد فرهنگ سخت ودشوار يا ممتنع مي نمايد و به راحتي ميسر نيست. اما دشواري به معني عدم امكان شناخت پيچيدگي هاي حوزه فرهنگ نيست بلكه بايد از ساده سازي مسايل فرهنگي و تقليل آن به ظواهر، ابزارها و رفتارها كه تجليات بيروني فرهنگ هستند، پرهيز كرد و بصورت علمي و روشمند به شناخت مسايل فرهنگي همت گماشت. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با درك چنين ضرورتي و به منظور توليد داده هاي علمي و مستند براي شناخت حوزه فرهنگ از ابتداي برنامه سوم توسعه مجموعه پژوهش هاي ملي را در عرصه شناخت وضعيت فرهنگي جامعه طراحي و اجرا كرد. پيمايش  ملي ارزشها و نگرشهاي ايرانيان، در رفتارهاي فرهنگي ايرانيان و آمارگيري فرهنگي سه طرح پژوهشي كلان و ملي است كه از سال ۱۳۷۹ در حال اجرا است.
در كنار اين سه پژوهش كلان و ملي كه به توليد اطلاعات و داده هاي خام در حوزه فرهنگ مي پردازند، مجموعه پژوهش هاي تحليلي و تبييني نيز در زمينه هاي فرهنگ عمومي، زبان و ادبيات، سينما، موسيقي، تبليغات و مطبوعات، رسانه هاي ديداري و شنيداري، صنايع و محصولات فرهنگي، فناوريهاي اطلاعات و تنوع فرهنگي از سوي مراكز پژوهش و پژوهشكده هاي اين نهاد در دست اجراست. اميد مي رود با توليد اين مجموعه وسيع از اطلاعات توصيفي و تحليلي در حوزه فرهنگ، نشر و پخش آن در سطح جامعه و كاربست آن از سوي دستگاه هاي مسئول امور فرهنگي در قالب برنامه هاي اجرايي و عملياتي، آگاهي عمومي از وضعيت فرهنگي جامعه روز به روز فزوني يافته و پيشداوريها، تعميم هاي نابجا و اظهارات غيرمستند در حوزه فرهنگ جاي خود را به داوري علمي و مستند بدهد.

فرهنگ
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
علم
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |