پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۴
اجتماعي
Front Page

اخلاق مددكاري
002463.jpg
محمدحسن ايپكچي
۲۸ مرداد ماه سالروز ولادت امير مؤمنان حضرت علي(ع) يارو مددكار ضعفا، فقرا و مستضعفين، روز مددكاري نام گرفته است. مددكاري اجتماعي به عنوان يك هنر، دانش و فن تلقي مي شود كه مردم را در جهت حل مشكلات فردي، خانوادگي و اجتماعي كمك مي كند تا در مواجهه با مسائل زندگي تعادل خود را از كف ندهند و از زندگي احساس رضايت و خوشنودي كنند.
مددكاري اجتماعي يكي از شاخه ها و مصاديق جامعه شناسي كاربردي يا عملي است. اين رشته در ايران كمتر شناخته شده و رشته نسبتاً جواني است. از اين رو ضروري است با بررسي و مرور منابع و مستندات بومي و فرهنگي بنيانها و سرچشمه هاي نظري و فرهنگي اين شاخه جوان جامعه شناسي را در ايران بيش از پيش تقويت كرد. مقاله زير با چنين هدفي اخلاق و منش مددكاري را در نهج البلاغه مورد بررسي قرار داده است. به مناسبت روز مددكار و روز پدر و با اميد به اينكه بتوانيم رهروان صادق و صالحي براي آن حضرت باشيم، اين مقاله را با هم مي خوانيم.

حضرت علي عليه السلام در عهدنامه خود به مالك اشتر فرمود: «قلب خويش را پوششي از مهر مردم و دوستي و لطف به آنان فراهم آور... و آنچه شناخت شايستگان را رهنمون است تنها نام نيكي است كه خدا به سود آنان بر زبان بندگانش مي داند. پس مي بايد، عمل صالح پسنديده ترين اندوخته ات باشد...»
با پايان قرن بيستم و آغاز سده جديد ميلادي براي عالم بشريت، با گذشت قريب بيست و دو سال از انقلاب اسلامي ايران، در شرايطي كه يكي از بدترين شرايط زيستي و رفاهي براي محرومين جهان را شاهديم، از طرفي سياست هاي جديد قدرت هاي جهاني، به خصوص سياست جهاني شدن، يكي از اصلي ترين مباحث امروزه نشست ها و گردهمايي هاي ملي و بين المللي است بار ديگر با تجربياتي بيش از گذشته و با توجه به شناخت اوضاع و شرايط رفاه اجتماعي در كشورهاي جهان جهت رفع آلام انسان دردمند با مشكلات فراوان عاطفي، اجتماعي _ فرهنگي و اقتصادي مواجه هستيم. لاجرم مسير و روش مفيد برخورد با اين معضل، رويكردي عميق و عملي به ارزشهاي اساسي در اخلاق حرفه اي در رشته مددكاري اجتماعي مي تواند باشد.
به طور كلي زماني كه مداخله حرفه اي در جريان روابط انساني ضروري و هدف خاصي مدنظر باشد؛ بحث ارزش هاي اخلاقي بايد در نظر گرفته شود. ارزش هاي اخلاقي برگرفته از فرهنگ ديني (اسلام) مورد پذيرش و كاربرد بسياري از مددكاران اجتماعي جهان است. ارزش هاي اساسي مددكاري اجتماعي، توجه خاص و تام به انسان و مقام و منزلت او دارد.
جامعه ايران اسلامي با داشتن تجربه قريب ربع قرن انقلاب اسلامي، با ارائه چارچوب نظري برگرفته از قوانين كتاب و سنت و اصول كلي ارزش هاي اخلاقي مددكاري را از قرآن مجيد و گفته ها و سيرت معصومين عرضه مي دارد.
نهج البلاغه مجموعه سخنان اميرمؤمنان از صدر اسلام، الگوي تمام نماي معرفي انسان و جامعه ايده آل و نمونه بوده است كه مي تواند به عنوان يكي از منابع مهم جهت تقويت و تحكيم قواعد ارزشهاي اخلاقي در مددكاري بيش از گذشته مورد استقبال و بهره برداري قرار گيرد.
در ميان نوشته هاي نهج البلاغه آنچه به عنوان دو منبع بسيار مهم مورد نظر اين مقاله است: بخش هاي خاص دو سند، يكي وصيت نامه آن حضرت به فرزندش امام حسن(ع) و ديگري وصيت نامه معروف او به مالك اشتر است كه داراي مباحث بسيار مهم اخلاقي است. بي شك اصول كلي ارزش هاي اخلاقي كه مي تواند در مددكاري اجتماعي مورد بهره برداري بيشتر و صحيح تر واقع شود؛ در اين دو مدرك مطرح شده است. البته در مقاله حاضر به غير از دو سند مذكور سعي گرديده به اجمال ساير سخنان آن حضرت نيز اشاراتي برود.
فرض اساسي مقاله، همان فرض بنيادين در حرفه مددكاري است؛ تبادل عشق و محبت نكته و نياز اساسي انسان در ارتباط متقابل است. ارتباطات دوسويه بين انسان و خالق هستي . بي شك در جامعه امروز ما عشق و محبت مي تواند درمان بسياري از معضلات ارتباط حرفه اي در مددكاري باشد، به شرطي كه با استفاده صحيح و به جا از متون ديني و منابع علمي مددكاري و با مديريتي كارآمدتر در مراكز مددكاري اجتماعي بتوانيم شاهد تقويت اخلاق حرفه اي در اين رشته مهم علوم انساني باشيم كه:
شاد باش اي عشق خوش سوداي ما
اي طبيب جمله علتهاي ما
نهج البلاغه مجموعه سخنان اميرمؤمنان از صدر اسلام، الگوي تمام نماي معرفي انسان و جامعه ايده آل و نمونه بوده است كه مي تواند به عنوان يكي از منابع مهم جهت تقويت و تحكيم قواعد ارزشهاي اخلاقي در مددكاري بيش از گذشته مورد استقبال و بهره برداري قرار گيرد
۱- عشق الهي در شخصيت امام علي(ع):
به تعبير استاد شهيد مطهري كه نهج البلاغه داراي دنياهاي مختلفي است، بي شك دنياي مباحث اجتماعي و مسئوليت هاي اجتماعي اقيانوس پهناوري است كه حضرتش به قول نويسنده معاصر لبناني در همه جا قهرمان بود:
«علي(ع) تنها در ميدان جنگ قهرمان نبود، در همه جا قهرمان بود: در صفاي دل، پاكي وجدان، جذابيت سحرآميز بيان، انسانيت واقعي، حرارت ايمان، آرامش شكوهمند، ياري مظلومان، تسليم حقيقت بودن در هر نقطه و هرجا كه رخ بنمايد، او در همه اين ميدان ها قهرمان بود» .
حضرت علي(ع) با شخصيتي چندبعدي، انسان كاملي بود كه بر همه زواياي روحي بشريت احاطه كامل داشت. نهج البلاغه ايشان نيز مخاطبش انسان است و باز به قول استاد شهيد مطهري مباحث اجتماعي نهج البلاغه يكي از تقسيمات موضوعي است كه جهاني خاص خود دارد و در ميان مباحث اجتماعي نهج البلاغه، جايگاه ويژه اي براي انسان با همه ابعاد شخصيتي اش ديده مي شود، در ميان انسان شناسي ژرف امام، مطالعه و بررسي ويژگي هاي انسان شناسي مقامي بس رفيع دارد.
مباحث اخلاقي چون پرهيز از ظلم و تبعيض، ترغيب به احسان و محبت و دستگيري از مظلومان و حمايت ضعفا و... از جمله عناصري هستند كه در نهج البلاغه وارد شده و توجه وافي به آنها شده است.
از ديدگاه اسلام، انسان موجود نيازمندي است كه همواره كمال طلب است، به دنبال پيوندي است فراتر از ارتباط معمول، در جستجوي كمالي كه غايت آرزويش قرار گيرد و به اصطلاح همه چيز شود. انسان در واقع آن مددجويي است كه همواره نياز به رسيدگي و راهنمايي دارد، چنانچه رابطه او با نقطه غايت به درستي متصل نشود، هستي خود را مخدوش شده، خواهد ديد. هشدار و توجه نهج البلاغه نيز در همين راستاست. بدون شك دين اسلام، جهان مادي و زيست در آن، ولو بهزيستي در حد اعلا را شايسته اين كه كمال مطلوب انسان قرار گيرد، نمي داند چرا كه مقام و ارزش انسان بسي والاتر از حيات دنيوي اوست. در اسلام كمال مطلوب خداوند است كه بندگي او عين آزادي است و بدين لحاظ است كه در حديث قدسي آمده است: «همه چيز براي انسان آفريده شده و انسان براي خدا» .
حسن و زيبايي معنوي الهي كه در شخصيت والاي آن امام همام وجود داشت ناشي از پرتو نور الهي بود كه جامعه انساني را با عشق و ايمان روبرو مي ساخت و عواطف رقيق و كمال روح امام به واقع او را انسان كاملي با تمام زيبايي هايش ساخته بود. انسان ذاتاً نيازمند، مي كوشد تا در تمام دوران حيات خود با آنچه در آن خيري احساس مي كند بجوشد و اهداف مخالف را دفع كند، محبت خيري كه موردنظر اسلام است، آن محبتي است كه با حقيقت توأم باشد. به عبارت ديگر محبت خير رساندن است. محبت منطقي و عاقلانه آن است كه خير و مصلحت جامعه بشريت در آن باشد نه خير يك فرد، چه بسا خيرها كه شر جامعه است.
محبتي كه امام علي(ع) به انسان دردمند دارد، ناشي از عشق الهي است و چه خوب فرموده است پيامبر اكرم(ص) كه: اي علي(ع) خداوند... دوست داشتن مستمندان را به تو بخشيده است. از اين رو آنان به پيشوايي تو خرسندند و تو به داشتن پيرواني چون ايشان.
حضرتش انساني كامل بود، روح لطيف و خدايي او بود كه ايشان را مددكاري نمونه در عالم بشريت ساخت كه به قول پيامبر اكرم(ص) علي(ع) پيشواي نيكوكاران است و كشنده بدكاران، هر كه او را ياري كند، ياري شود و هر كه از ياري او دست بشويد؛ بي يار ماند.
امام علي(ع) خود مي فرمايند: «بدانيد كه من در قرآن به نامهايي ويژه گشته ام، مبادا بر اين نامها چيره شويد كه در دين خود گمراه و سرگشته خواهيد شد» . من هستم آن محسن و نيكوكار كه خداي عزوجل مي فرمايد: «هيچ كس پيش از من به پذيرفتن دعوت حق نشتافت، و چون صله رحم و افزودن در بخشش و كرم نيافت.» [خطبه۱۳۹]
محبتي كه آن امام به انسان دردمند دارد، پديده اي چندبعدي است و هدايت او جامعه انساني را هميشگي است. زمان و مكان را در آن راهي نيست و چه زيبا، روزگار آينده خويش را بسان ايام ما ترسيم مي كند كه:
«اي مردم، اينك در روزگار آكنده از ستم و سرشار از ناسپاسي قرار گرفته ايم. دوراني كه نيكوكار، بدكار به شمار مي آيد و ستمگر بر سركشي خويش مي افزايد، نه از آن چه مي دانيم؛ سود مي بريم و نه آنچه را كه نمي دانيم؛ مي پرسيم، نه از هيچ فاجعه محتملي مي هراسيم و به پيشگيري اقدام مي كنيم تا كه به آن دچار شويم.»
عشق الهي امام علي(ع)، عشقي است كه علاقه و تمايل انسان را به خارج از وجودش متوجه مي كند و وجودش را توسعه داده و كانون هستيش را عوض مي كند.
به سخن ديگر، عشق اوج علاقه و احساسات است و به طور كلي همه آثار نيكوكاري بر آن مترتب است. عشق و محبت به اولياء و دوستي نيكان همه وسيله اي است براي تهذيب نفس و كسب ويژگي هاي نيكوكاري و محاسن اخلاقي و زدودن عيوب نفساني كه به قول مولوي:
هر كه را جامه ز عشقي چاك شد
او ز حرص و عيب كلي پاك شد
شاد باش اي عشق خوش سوداي ما
اي طبيب جمله علتهاي ما
آري، با عشق و محبت واقعي خيرات و حسنات به انسان روي مي آورند و موجب رسيدن و اتصال به مركز عشق مي شوند كه به قول علامه طباطبايي:
من به سرچشمه خورشيد نه خود بردم راه
ذره اي بودم و عشق تو مرا بالا برد
خم ابروي تو بود و كف مينوي تو بود
كه در اين بزم بگرديد و دل شيدا برد
و اما محبوب واقعي در اظهار محبت كيست و يا چه كساني هستند؟
پيامبر آيه ذيل را خطاب مي كند كه: «قل لااسئلكم عليه اجراً الاالموده في القربي»
«بگو از شما مزدي را درخواست نمي كنم مگر دوستي خويشاوندان نزديكم.»
ابن اثير نقل مي كند كه پيامبر(ص) خطاب به علي(ع) فرمود: ياعلي! خداوند تو را به چيزهايي زينت داد كه پيش بندگان او زينتي از آنها محبوبتر نيست: كناره گيري از دنيا، آنچنان قرارت داد كه نه تو از دنيا چيزي بهره مند شوي و نه آن از تو، به تو بخشيد دوستي مساكين را، آنان به امامت تو خشنودند و تو نيز به پيروي آنان از تو. خوشا به حال كسي كه تو را دوست بدارد و در دوستيش راستين باشد. و واي بر كسي كه با تو دشمني كند و عليه تو دروغ گويد.
امام علي(ع) با داشتن ويژگي ها جامع، انسان كاملي بود كه با پيوند خاص الهي خود در نخستين سخنراني هاي خود در مدينه، محورهاي عدالت اجتماعيش حكومت اسلامي را برشمرد كه يكي از آن محورهاي شش گانه: حمايت از افراد ضعيف و ناتوان در برابر افراد قدرتمند و توانمند جامعه بود.
امام در نامه به مالك اشتر مهرباني و محبت به مردم را به عنوان وظيفه به وي يادآور مي شود و مي فرمايد:
« و دلت را سرشار از دوستي مردم گردان و به آنان محبت كن، با آنان مهربان باش، و مبادا همچون حيوان درنده اي خوردنشان را غنيمت شماري، زيرا آنان بر دو دسته اند: يا برادر تواند در دين و يا همانند تواند در آفرينش »
امام در زندگاني سراسر خير خويش درس هاي كاملي براي توسعه الهي زندگي اخلاقي به ما دادند كه بخشي از آنها به عنوان اصول و مباني انسان شناسي اسلامي ياد مي شود كه بي شك مي توان از آن در توصيف و تحليل كاربردي مباني فلسفي خدمات اجتماعي سود جست.
امام علي (ع) در زندگاني سراسر خير خويش درس هاي كاملي براي توسعه الهي زندگي اخلاقي ارائه دادند كه بخشي از آنها به عنوان اصول و مباني انسان شناسي اسلامي ياد مي شود كه بي شك مي توان از آن در توصيف و تحليل كاربردي مباني فلسفي خدمات اجتماعي سود جست
۲- مباني اخلاقي در مددكاري:
ذات اقدس حق همه چيز را به نيكوترين وجه خلق كرد و انسان را نيز به نيكوترين حالت بياراست. انسان با فطرت پاك خود در هدف تكاملي خود موظف به ساختن درون جان و روح خود به عنوان نخستين مرحله حيات ديني است كه حضرت علي(ع) فرمود: «جاهل به نفس خود مباش، زيرا كسي كه جاهل به نفس خود باشد درحقيقت به همه چيز جاهل است.»
يا به قول استاد علامه طباطبايي: تنها با شناخت خود است كه نيازهاي واقعي در مسير روشن قرار مي گيرند و بدين جهت است كه امام علي(ع) فرمودند: كسي كه خود را بشناسد به بالاترين مرحله معرفت رسيده است.
امام علي(ع) با وصول به چنين معرفت نفس بود كه با پيوند عميق با خدا، مبناي عدالت اجتماعي را حتي در حكومت اسلامي با الگوسازي صحيح زمامداري به همگان آموخت و همواره باعث تسلي نيازمندان بود.
آن امام همواره در مسير هدايت جامعه بشري و در روش هاي نيكوكاري خود مواظبت شديدي از نفس داشت و اين كه انجام عمل خير و نيكي در درون و در برابر خداوند باشد تا اين كه بيشتر به ظاهر كارهاي نيك توجه نمايد. آنجا كه فرمود:
«بار خدايا، به تو پناه مي برم از اين كه ظاهرم در چشم مردم نيكو جلوه كند و درونم كه پنهانش مي دارم زشت باشد و در نزد مردم از روي ريا خودنمايي كنم، در كارهايي كه تو از من بدان آگاه تري و خود را در برابر مردم نيكو جلوه دهم، ولي اعمال بدم را نزد تو آرم تا به بندگانت تقرب و از خشنودي تو دور گردم.»
از نظر آن امام عزيز عمل خيري كه ريشه خالصانه نداشته باشد، بسيار بي ارزش است، آنجا كه مي فرمايد:
«گناهي كه اندوهگينت سازد بهتر است از كار نيكي كه به خود پسنديت وادارد.»
در راستاي انجام كار نيك آن حضرت عقيده دارد كه در ابتدا بايد درون آدمي به نيكي بگرايد كه:
هركه باطن خود را نيكوكار سازد، خداوند هم ظاهرش را نيكو جلوه دهد. هركه براي دينش كار كند، خداوند كار دنيايش را كفايت كند. هركه رابطه خود را با خدا نيكو گرداند، خداوند رابطه او را با مردم نيكو گرداند.
و اما مسئله مهم ديگر رابطه نيك انسان با ديگران است كه شرط اوليه آن رابطه داشتن خوب با خداي متعال است.
۳- مفاهيم عمده مددكاري در انديشه امام:
درخصوص نيكوكاري امام بزرگوار نيكي كردن را عين محبت مي دانسته و آن را بالاترين درجه ايمان قلمداد مي كنند و نيكي كردن را زكات پيروزي برمي شمرند. رفتار توأم با نيكي متقابلا دوستي و محبت را براي فرد نيكوكار نتيجه مي دهد كه ايشان فرمودند:
آن كه به مردم نيكي كند، همواره از دوستي و محبت آنان برخوردار شود. و در جايي ديگر مي فرمايند: «تو اگر نيكي كني، خودت را گرامي داشته اي و به خودت نيكي كرده اي، اگر بدي كني خودت را خوار كرده اي و به خودت زيان رسانده اي.»
علي(ع) در وصيت نامه خود به فرزندشان امام حسن(ع) آن هم در آخرين سال هاي زندگي اين گونه به مفاهيم نيكوكاري اشاره داشتند:
... به كار نيك امر كن و خود را در شمار نيكوكاران درآر. و به دست و زبان، كار ناپسند را زشت شمار، از آن كه كار ناپسند كند، خود را دور بدار. در راه خدا بكوش، چنانكه شايد و از سرزنش ملامت گرانت بيمي نبايد. براي حق به هر دشواري، هرجا بود درشو... در همه كارها، نفس خود را به پناه پروردگارت درآر، كه به پناهگاهيش درآورده اي استوار، و نگاهباني پايدار و آنچه از پروردگارت خواهي تنها از او خواه، كه به دست اوست بخشيدن و محروم نمودن، و فراوان طلب خيركن و نيك در كارها ببين و آن را كه بهتر است بگزين و وصيت مرا درياب و روي از آن متاب... و بدان كه پيشاپيش تو راهي است دراز، و رنجي جانگداز، و تو بي نياز نيستي در اين تكاپو از جست وجو كردن به طرزي نيكو، توشه خود را به اندازه گير چنانكه تو را رساند، و پشتت سبك ماند، و بيش از آنچه توان داري بر پشت خود منه كه سنگيني آن بر تو گران آيد. و اگر مستمندي يافتي كه توشه ات را تا به قيامت برد، و فردا كه بدان نيازمندي تو را به كمال پس دهد، او را غنيمت شمار و بار خود را بر پشت او گذار، و توشه او را سنگين كن چنانچه تواني، چه بود كه او را بجويي و نشاني از وي نداني، و غنيمت دان آن را كه در حال بي نيازيت از تو وام خواهد تا در روز تنگدستيت بپردازد، و بدان كه پيشاپيش تو گردنه اي دشوار است، سبكبار دربر شدن بدان آسوده تر از سنگين بار است، و كند رونده در پيمودن آن جالب تر از شتابنده و فرود آمدن تو در آن مسير بر بهشت يا دوزخ بود ناگزير، پس، پيش از فرود آمدنت براي خويش پيشروي روانه ساز و پيش از رسيدن. خانه را بپرداز، كه پس از مرگ جاي عذر خواستن نيست و نه راه به دنيا بازگشتن.
۴- نيازهاي واقعي انسان:
پس از بررسي اجمالي روحيه نيكوكاري، قصد آنست كه به طور خلاصه به ريشه اخلاق اسلامي در مددكاري كه بنيان اصلي خدمات اجتماعي نيز مي تواند باشد بپردازيم كه امام علي (ع) خود با الهام از رابطه معنوي به بالاترين ويژگي هاي اخلاقي دست يافتند. بي شك در اعتقاد اسلامي ريشه واقعي هرگونه حسن اخلاقي را بايد از ناحيه ذات اقدس حق ديد. رابطه بنده و خداوند مملو از ولايت و محبت است تا آنجا كه در حديث آمده است كه:
«دين همان محبت است و محبت همان دين است.»
انسان هرچند در مقام بندگي با مولا فاصله بسياري دارد و در برابر او استقلال ندارد و در او محو است اما در مقام محبت بسيار مي توانند بهم نزديك شوند. انسان مسلمان خدا را به دو دليل دوست دارد: يكي آن كه او عاشق خداست و دوم آن كه خدا خود دوست داشتني است و هر دو نيز عطاي اوست. اين كه گفته اند: انسان همواره روحيه اش بايد بين خوف و رجاء باشد نيز اشاره به همين معني است و در شأن بندگي و فقر مطلق در برابر ذات اقدس الهي است كه بنده بايد بر خود سخت بگيرد تا براي ديگران آساني و رفاه فراهم آيد و خود را در هر تصرفي مجاز نداند. غرور انسان در جهان خلقت نه تنها رابطه عبوديت را تغيير داده بلكه رابطه با همنوعان را نيز دستخوش ناهنجاري نموده است و در چنين حالتي است كه وضعيت انسان هاي دردمند بسيار ناهمگون مي شود. چراكه نظم جامعه از حالت تعادل خارج مي شود. اما در حالت متعادل انسان ها نسبت به يكديگر نزديك بوده و همه خود را از يك ريشه مي بينند اما به واقع آنچه ايجاد مشكلات عديده  مي كند غفلتي است آشكار كه عبادت را فراموش و نزاع ها را ايجاد مي كند.
انسان فقير و نيازمند در برابر حق تعالي داراي حاجات اوليه مهمي به قرار ذيل است:
۱- حاجت و نياز در اصل« بودن » انسان در اصل وجود عين حاجت است.
۲- حاجت و نياز در كسب آرامش (همانا دل ها با ياد خدا آرام گيرد)
۳- فقر آدمي و غناي الهي (اي مردم! شما به درگاه خدا فقير و محتاجيد و خداوند غني و ستوده است).
۴- نياز به بندگي و عدم طغيان (رويش تصور استغناء و طغيان).
۵- نياز به پشتوانه اخلاقي (پشتوانه ديني يا اخروي اعمال).
از سوي ديگر، در بحث هدف كه عبوديت خدا مطرح است، مسئله نياز آدمي به طاعت و بندگي است، همينطور احتياج او به انجام عمل خير و نيكي چنانكه در آيه ۳۸ سوره محمد(ص) مي فرمايد:
« هر كس بخل ورزد، از خود بخل ورزيده است[و به خود زيان رسانده است]. خداوند بي نياز است و شما نيازمنديد.» يعني جامعه انساني خود محتاج به انفاق است نه ذات باري حق.
امام علي(ع) درمورد اثرات انفاق مي فرمايند:« روزي را با انفاق و صدقه فرود آريد كه آن كه بازيافت را باور دارد در دهش دستي گشاده خواهد داشت.»و يا:« چون به تنگدستي دچار آمديد با صدقه و انفاق با خدا سودا كنيد.» ايمان خود را با صدقه نگه داريد، اموال خويش را با زكات حفظ كنيد. و امواج بلا را با دعا دفع نماييد.
فلسفه وجوبي حاجات معنوي انسان جاودانگي و اعتقاد به آن است . به تعبير ديگر، حاجت واقعي انسان دردمند رسيدن به كمال جاودانه است كه آنهم از طريق اعمال خير نظير يتيم نوازي، انفاق و ايثار عملي خواهد شد.
لذا بحث اصلي عدم محدوديت حاجات انسان به رزق و روزي است. چراكه حاجات واقعي انسان دردمند، رسيدن به كمال جاودانه است كه آنهم از طريق اعمال خير نظير: يتيم نوازي، انفاق و ايثار عمل خواهد شد. لذا بحث اصلي عدم محدوديت حاجات انسان به رزق و روزي است چراكه حاجات عميق معنوي بشري بسي مهم تر از حاجات دنيوي است. منتهي در بسياري اوقات، آدمي به علت عدم شناخت و بينايي، حاجت مهم خود را احساس نمي كند مثل حاجت به محبت و عشق الهي و لذت با او بودن و در او فنا شدن و يا به عبارتي ديگر درد دوري و فراق از خدا كه براي موحدان واقعي بزرگترين درد است. آنگاه كه امام اميرالمؤمنين علي(ع) در دعاي كميل مي گويد:« صبرت علي عذابك فكيف اصبر علي فراقك ».
در تفسير نمونه در ذيل آيه شريفه: والذين آمنو اشد
حبً لله _ چنين آمده است: كساني كه ايمان به خدا دارند مردم انديشمند و دانايي هستند كه هرگز محبت و عشق به خدا و كمال مطلق را از دست نداده، دنبال اين و آن نمي روند، و هر ميل و محبتي در برابر عشق به خدا و دريافت حق در نظر آنان ناچيز و بي ارزش است.
در شرح دعاي كميل آمده كه خير و نيكي نيز كه در اين دعا وارد شده اشاره به آيه اي است كه در قرآن راجع به مسئله» خير آمده است. [آيه ۳۰ سوره نحل]
خير اشاره به دو چيز است: يكي اين كه قرآن كريم نازل از طرف خداي عالم است و دوم اين كه متضمن سعادت دنيا و آخرت بشر است. در تفسير نمونه در ذيل آيه شريفه در معناي خير آورده است:
خير مفهوم گسترده اي است كه همه نيكي ها، سعادت ها و پيروزي هاي مادي و معنوي را دربرمي گيرد. خداي تعالي همه گونه خير و نيكي را به سوي بندگان خود نازل فرموده و خوبي ها همه از نزد اوست. همچنان كه امام سجاد(ع) اشاره فرموده است:« خيرك الينا نازل...» خدايا احسان و نيكويي هاي تو به سوي ما فرود آينده است. لذا امام متقيان در دعاي كميل خود گويا باتوجه تام به همه مراتب خير و رحمت و احسان و نعمت ها عرض مي كند:» خدايا بهره مرا زياد كن از هر چيزي كه فرود فرستادي و هر نيكي كه بر بندگان خود افاضه مي فرمايي»
۵- نظارت الهي در مددكاري:
امام علي(ع) همه گونه نيكي و خوبي را از خدا مي خواهند و متقابلا در فرازهايي از اين دعاي پرفيض بر آدمي احاطه كامل خداوند بر همه حالات و امور روشن مي گردد، كه حضرت حق به همه چيز واقف است و از دقيق ترين اسراري كه در اعماق روح نهفته شده باخبر است «يا عليما بضري و مسكنتي... »همچنان كه در قرآن مجيد در متمم بسياري از آيات متجاوز از ۱۵۰ مورد بر وجوه گوناگون آورده است: و هو بكل شي عليم ... عليم بذات الصدور ... لذا حضرت حق به حال همه آگاه و از هر درد رنج و مرض و بيچارگي و درماندگي كه متعلق به نفس داعي باشد باخبر است. هم چنين از اقسام محنت و بليت و از انواع بيماري روحي و جسماني مطلع است. هرگونه ضعف و ناتواني ظاهري و باطني را مي داند و از فقر و نيازمندي ها همه مطلع است (يا خبيرا بفقري وفاقتي...) از احتياج وفاداري و بي نوايي ما آگاه و اين معني را خود تصريح فرموده است كه: يا ايهاالناس انتم الفقراء الي الله.
در اينجا وارد حقيقتي بزرگ مي شويم و آن اين كه خدا با ماست و بر همه امور ناظر و آگاه، هرگز ما را به حال خود وانمي گذارد و دائما به فكر ماست و تنها چاره ما احساس و درك حضور و نظارت اوست كه به تعبير دقيق حضرت امام خميني(ره)« دنيا محضر خداست و در محضر خدا معصيت نكنيم »لذا ميهمان اوييم و نشسته بر سر سفره او و فرداي قيامت جوابگوي او بايد باشيم. و بالاخره اين كه وجود مطهر انبياء و اولياء الهي نيز همانند خداوند رابطه دوسويه اي با انسان دردمند دارند خاصه در زمان ما و در غيبت امان زمان حضرت حجت ابن الحسن العسكري، بدانيم كه او نيز همواره درصدد رفع مشكلات و حوائج ماست كه خود ايشان در توقيعي كه به شيخ مفيد به سال ۴۱۰ هجري رساندند فرمودند:« بسم الله الرحمن الرحيم _ سلام بر تو اي دوست مخلص در دين كه در اعتقاد به ما با علم و يقين امتياز داري... از اخبار و اوضاع شما كاملا آگاهيم و چيزي از آن بر ما پوشيده نمي ماند... گويا آنها نمي دانند (بعضي از شيعيان) كه ما در رعايت حال شما كوتاهي نمي كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده ايم اگر جز اين بود، از هر سو گرفتاري به شما رو مي آورد و دشمنان شما، شما را از ميان مي بردند. تقوي پيشه سازيد و به ما اعتماد كنيد و چاره اين فتنه و امتحان را كه به شما روآورده است، از ما بخواهيد... »
فرجام سخن:
در مقاله حاضر هرچند مجمل سعي بر آن بود كه انسان دوستي در آرمان مددكاري اجتماعي را با نگاهي موجز در نهج البلاغه مورد بررسي قرارداده و اصول كار مددكاري را برمبناي اخلاق اسلامي مورد توجه قرار دهيم. ارزش هاي حاكم در مددكاري نظير:ارزش و احترام به مقام انساني، خود تصميم گيري، عدالت و اخوت و مسئوليت هاي اجتماعي فرد در محورهاي فردي، گروهي و جامعه اي و... جزو آن ارزش هاي اخلاقي به شمار مي روند كه توجه جدي و عميق به آنها مي تواند جامعه را از بحران ها نجات دهد.
عصر حاضر، كه به قول جامعه شناسان به سوي فرامدرنيسم پيش مي رود، انسان دردمند را در برابر چالش هاي جدي قرارداده كه بي شك نتيجه آنها بي هويتي و ازخودبيگانگي است.
تغييرات اجتماعي در جامعه ايران دگرگوني هاي عمده و مهمي را در عرصه هاي مختلف ايجاد نموده كه يكي از مهم ترين آنها تغييرات باورهاي ارزشي است. ارزش هاي اخلاقي ناشي از فرهنگي ديني اسلامي در جامعه اي كه بيش از دو دهه تحول عظيم اجتماعي، مذهبي و سياسي را پشت سر گذاشته، همواره اهرم بسيار قوي در تحولات محسوب مي شده و رشته مددكاري اجتماعي كه شايد همتايي براي خود در ميزان توجه ريشه اي به روابط عاطفي و انساني نداشته باشد بيش از هر زمان ديگري نيازمند تحكيم و تقويت مباني نظري و عملي خود با تكيه بر قوانين متقن ديني است.
در شرايطي كه نظريه انساني گفت وگوي تمدن ها به ابتكار ايران مورد پذيرش جامعه جهاني قرار گرفته است، و در عصري كه روند سياست جهاني شدن لبه تيز خود را بر كشورهاي جهان سوم نشانه رفته است، و بالاخره در وضعيتي كه جهان بشريت به دنبال معنويت بيش از پيش و با سرعت به دنبال كعبه مقصود خويش است، ديگر براي ما علاقمندان و پويندگان مددكاري اجتماعي نبايد پوشيده باشد كه دنيا درد بزرگ خود را با اين روش هاي انساني الهي مي خواهد تسكين بخشد.
مددكاري اجتماعي در ايران نيازمند توجه به مباني ارزشي و اخلاقي است تا با در نظر گرفتن دگرگوني هاي اجتماعي بتواند با درايت فني مديريت تعامل انساني را به دست گيرد.
منابع در دفتر روزنامه موجود است .

نگاه
پدر: زيباترين كلمه كتاب زندگي

بدر تقي زاده انصاري
صدايم را بشنو تو را ستايش مي كنم پدر، اي زيباترين كلمه كتاب زندگي.
پدر وقتي تو را با صداي بلند آواز مي دهم و مي خوانمت در تار و پود وجودم احساس بزرگي و قدرتي عجيب مي بينم كه مرا به بلنداي هستي مي كشاند و رشته هاي پيوند ناگسستني بين من و تو را گسترش مي دهد و شادانم مي سازد.
پدر وقتي قامت استوار يا چهره بشاش و سينه گشاده و دل پرصفا و دست هاي توانمند و گام هاي محكم و انديشه بيدار تو را در بزرگ پهنه طوفان خيز زندگي مي بينم كه در تكاپوي معاش و سامان بخشيدن به زندگي خانواده، چگونه با شهامت و شجاعت با سختي هاي طاقت فرسا و رنج هاي جانكاه دست و پنجه نرم مي كني و نيازهاي خانواده را تأمين مي سازي به خود مي بالم و در برابر اين همه ايثار و فداكاري تو زانوي ارادت بر زمين مي زنم و مي گويم:
تو را ستايش مي كنم پدر، اي زيباترين كلمه كتاب زندگي!
پدر تو را ميوه دل خود مي دانم. دلي كه وقتي به كنارش مي نشينم از دلهره و هراس روزگار آرامش مي يابم، دلي كه سرچشمه نور و ضياء است و از پرتو انوارش درس ايمان به خدا و طهارت و پاكي و تقوي مي آموزم. دلي كه كلمه به كلمه احساسات پاك تو را تجلي مي بخشد و به هنگام نواختنم آيين مروت و فتوت و شرح جوانمردي و وفا در راه زندگي را گوشزدم مي كند. دلي كه با روشنايي و نورش دامگاه هاي ديو حرص و آز و هوي و هوس و پرتگاه هاي خشم و كين و دورويي و نفاق و چهره قشنگ اميد و آرزو را نشانم مي دهد تا در مسير و راه زندگي دنيوي از پاي نيفتم و از اندوختن زاد و توشه سفر اخروي غافل نمانم. در چنين حالتي با شادماني بوسه بر دست هايت مي زنم و مي گويم:
تو را ستايش مي كنم پدر، اي زيباترين كلمه كتاب زندگي!
پدر در كنار اوصاف برازنده و حركت آفرين تو در ابعاد گوناگون زندگي كه هركدام به طرزي باشكوه در صحنه هاي زندگي خودنمايي مي كند، از آلام و دردهاي پيدا و نهان تو به خوبي آگاهم و آنها را يك به يك مي شناسم و درك مي كنم. آنچه تو را مي آزارد و نگرانت مي سازد. آينده و فرزندان توست و آنچه بيشتر تو را مشغول مي دارد، فكر تعليم و تربيت و چگونگي پرورش و آماده سازي فرزندان تو براي نبرد در راه زندگيست _ زيراكه تو در گذراي عمر، فراز و نشيب هاي بسيار ديده اي و با چشيدن طعم تلخ ناكامي ها و شكست ها و شهد گرفتن از پيروزي ها و كاميابي ها به خوبي دريافته اي در جهان هستي همگي انسان ها در راه زندگي با دردها و رنج هاي فردي و اجتماعي فراواني روبه رو هستند كه لازمه پي بردن به اين دردها و رنج ها و پيدا كردن راه درمان و علاج آنها مستلزم شناسايي قوانين علمي و طبيعي جهان است و افراد هر جامعه اي در به دست آوردن علم و دانش قوانين طبيعت توأم با شناخت محامد و مكارم اخلاق كوشش و تلاش بيشتري به كار بندند و بهتر دانش و فضايل انسانيت را بياموزند، بهتر به درك راه هاي درمان دردها و رنج ها پي خواهند برد و با بينش و آگاهي از قوانين طبيعت و اصول انسانيت در رسيدن به جمال زندگي موفق تر خواهند بود.
پدر، پس دردها و رنج هاي تو كه سبب تلاش و كوشش و سازندگي راه زندگيست، برايم قابل تكريم و تقديس است و در برابر شكوه و جلال تو سر تعظيم فرود مي آورم و مي گويم:
تو را ستايش مي كنم پدر اي زيباترين كلمه كتاب زندگي.

هديه روز پدر

پدر عزيزم:
روز پدر سال گذشته در خانه سالمندان پس از ماه ها مشغله و گرفتاري به سراغت آمدم و كادوي گراني را تقديمت كردم. اما تو گريستي و دردهاي دلت را گفتي. من با بي تفاوتي تو را ترك كردم و تا روزي كه به سفر ابدي رفتي فرصتي نشد به سراغت بيايم. رسيدگي به وضعيت شعبات شركت در شهرهاي ديگر، سفرهاي داخلي و خارجي براي وصول مطالبات مجالي نداد تا در طي ۴-۳ ماه آخر زندگي ات به ديدارت بيايم.
پدر، امسال روز پدر همه كارها را كنار گذاشتم و از صبح زود بر مزارت آمدم. از باغچه كوچكت گل هاي مورد علاقه ات را چيدم و آوردم. پدر همان گل هايي كه جوانه اش را در آغاز زندگي با مادر در دل خاك  نهادي، آوردم. پدر، امروز چه بسيار گريستم، هما ن طور كه سال گذشته تو گريستي اما تو گويي گريه ديگر تسلي درد نيست اي كاش مي شد ديروز را جبران كرد ولي دير است، خيلي دير، پدر مرا ببخش.
پدر، آخرين تصويرت را به ياد مي آورم، افسرده، نااميد با دلي شكسته و چشمي گريان روبه رويم نشسته بودي و مي گفتي:
فرزندم،
روزي كه مرا پير و رنجور مي بيني صبور باش، مرا درك كن.
اگر نمي توانم خوب غذا بخورم، اگر نمي توانم لباسم را بپوشم، صبور باش، زماني را به ياد آور كه غذا خوردن و لباس پوشيدن را به تو آموختم.
اگر حرفي را ۱۰۰۱ بار تكرار مي كنم، شنونده خوبي باش، حرفم را قطع نكن وقتي كودكي بيش نبودي ۱۰۰۱بار داستاني را برايت مي خواندم تا به خواب بروي.
وقتي از رايانه و دنياي تكنولوژي جديد اطلاعي ندارم، با تمسخر به من نگاه نكن.
من به تو خيلي چيزها آموختم، خوب غذا خوردن، لباس پوشيدن، كار كردن، مقابله با زندگي و راه رسيدن به موفقيت.
اگر هنگام صحبت با تو دچار فراموشي مي شوم، فرصتي ده تا به ياد آورم، اگر نتوانستم، عصباني نشو. صحبت كردن با تو، بيش از همه برايم مهم است. مي خواهم با تو باشم و حرف هايم را گوش كني.
اگر كنترلم را از دست داده ام، زماني را به ياد آور كه تو نيز چون من بودي.
فرزندم، اگر بيمارم، زماني را به ياد آور كه بيمار بودي و تا صبح بر بالينت مي نشستم تا بهبود يابي.
اگر نمي خواهم غذا بخورم، مرا مجبور مكن، من خوب مي دانم كي به غذا نياز دارم. دلم را شاد كن، همان طوري كه با اولين نگاه شادم كردي. وقتي نمي توانم با پاهاي خسته گامي به جلو بردارم، دستت را به من بده همان طوري  كه دستم را به تو دادم تا اولين گام را برداري.
شايد وقتي مرا در كنار خود مي بيني، ناراحت و عصباني شوي، در كنارم باش، مرا درك كن و ياريم ده، همان طوري كه وقتي زندگي را آغاز كردي تو را در اين راه ياري دادم. اگر روزي مرگ را چون واقعيتي پذيرفتم، تعجب نكن روزي آن را درك خواهي كرد.
روزي درمي يابي كه با همه اشتباهاتم هميشه مي خواستم بهترين پدر باشم، بهترين ها را برايت مي خواستم من كوشيدم راه را برايت هموار كنم. كمك كن تا زندگي ام را با عشق و صبر به پايان برسانم و بهاي آن را با خنده و عشق فراواني كه هميشه نثارت مي كنم بپردازم. فرزندم، دوستت دارم، دوستم بدار.
تهيه و تنظيم: الهام مؤدب

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   ايران  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  موسيقي  |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |